|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > حکم میراث رسول خدا صلی الله علیه و سلم
شماره مقاله : 2650 تعداد مشاهده : 293 تاریخ افزودن مقاله : 24/5/1389
|
حکم میراث رسول خدا صلی الله علیه و سلم :
عایشهی صدیقه رضی الله عنها میگوید: فاطمه و عباس رضی الله عنهما به نزد ابوبکر رضی الله عنه رفتند و سهم خود را از ارثیهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم خواستند؛ آنان، خواهان زمین آن حضرت از فدک و سهم ایشان از خیبر بودند. ابوبکر رضی الله عنه در پاسخ فاطمه و عباس رضی الله عنهما فرمود: من از رسول خدا صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمودند: (لانورث، ما ترکنا صدقة، إنّما یأکل آلمحمد من هذا المال)یعنی: «ما پیامبران، چیزی به ارث نمیگذاریم؛ آنچه از خود میگذاریم، صدقه است؛ خانوادهی محمد( صلی الله علیه و سلم ) فقط از این مال میخورند.»[1] به روایتی ابوبکر صدیق رضی الله عنه فرمود: «من، عملی را که رسولخدا صلی الله علیه و سلم انجام میدادهاند، ترک نمیکنم و آن را انجام میدهم؛ چراکه من از این میترسم که اگر چیزی از رویهی آن حضرت صلی الله علیه و سلم را رهاکنم، گمراه شوم.»[2] در روایتی آمده است که: زنان رسولخدا صلی الله علیه و سلم پس از وفات آن حضرت صلی الله علیه و سلم قصد کردند تا عثمان بن عفان رضی الله عنه را به نزد ابوبکر رضی الله عنه بفرستند و سهم خود را از میراث پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم درخواست کنند؛ عایشهی صدیقه رضی الله عنها به آنان فرمود: مگر رسول خدا صلی الله علیه و سلم نفرمودهاند: (لانورث، ما ترکنا صدقة) یعنی: «کسی از ما ارث نمیبرد؛ آنچه ما پیامبران از خود میگذاریم، صدقه است.»[3] احادیث صحیحی در این باب روایت شده و همه، این مضمون را دربردارد که کسی، از پیامبر ارث نمیبرد. به همین خاطر ابوبکر صدیق رضی الله عنه میراث رسول خدا صلی الله علیه و سلم را صدقه به حساب آورد تا از فرمودهی آن حضرت پیروی کرده باشد. او چنین فرموده است: «من، همان کاری را میکنم که رسولخدا صلی الله علیه و سلم کردهاند و چیزی از آن را ترک نمیکنم.»[4] یا فرمود: «به خدا سوگند، کاری را که رسولخدا صلی الله علیه و سلم انجامش دادند، وانمیگذارم و انجامش میدهم.»[5] آنچه از روایت معلوم میشود، این است که فاطمهی زهرا رضی الله عنها با شنیدن فرمودهی پدرش، قانع شد . ابنقتیبه رحمه الله میگوید: «کسی منکر این نسیت که فاطمهی زهرا رضی الله عنها بر سر میراث رسولخدا صلی الله علیه و سلم با ابوبکر رضی الله عنه اختلاف پیدا کرده است؛ چراکه آن بانوی بزرگوار از فرمودهی پدرش بیخبر بود که کسی از پیامبران ارث نمیبرد و به همین سبب نیز گمان میکرد که همانند هر فرزندی که در میراث پدرش سهمی دارد، او نیز از پدرش (رسول گرامی صلی الله علیه و سلم ) ارث میبرد؛ اما با شنیدن فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم قانع شد و دیگر سمهی از میراث رسولخدا صلی الله علیه و سلم نخواست.[6] قاضی عیاض رحمه الله میگوید: «همینکه فاطمه رضی الله عنها دلیل ابوبکر رضی الله عنه را دربارهی میراث رسولخدا صلی الله علیه و سلم پذیرفت، نشان میدهد که در مورد ارث رسولخدا صلی الله علیه و سلم این اجماع صورت گرفته که میراث آن حضرت، حکم صدقه را دارد؛ فاطمه رضی الله عنها پس از شنیدن حدیث رسولخدا صلی الله علیه و سلم از خواستهاش برگشت و اصلاً ثابت نشده که او و یا کسی از فرزندانش، پس از آن خواهان میراث رسولخدا صلی الله علیه و سلم شده باشند؛ علی مرتضی رضی الله عنه در دوران خلافتش، عملکرد ابوبکر و عمر رضی الله عنهما را در پیش گرفت و میراث رسولخدا صلی الله علیه و سلم را تقسیم نکرد.[7] حماد بن اسحاق میگوید: «آنچه از روایات صحیح معلوم میشود، این است که عباس، فاطمه، علی و زنان رسولخدا صلی الله علیه و سلم خواهان سهم خود از میراث آن حضرت صلی الله علیه و سلم بودند؛ اما پس از آنکه ابوبکر رضی الله عنه و عدهای از صحابه رضی الله عنه گواهی دادند که بنا به فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم کسی از ایشان ارث نمیبرد، قانع شدند. علاوه بر این اگر رسولخدا صلی الله علیه و سلم چنین نمیفرمودند که کسی، از ما ارث نمیبرد، ابوبکر و عمر رضی الله عنهما حتماً میراث رسولخدا صلی الله علیه و سلم را تقسیم میکردند؛ چراکه سهم زیادی نصیب دخترانشان عایشه و حفصه رضی الله عنهما میشد. اما آنان، بنا به فرمودهی خود رسولخدا صلی الله علیه و سلم میراث آن حضرت را درمیان خانوادهی پیامبر و از جمله عایشه و حفصه رضی الله عنهما تقسیم نکردند. اگر بنا، بر آن بود که کسی از رسولخدا صلی الله علیه و سلم ارث ببرد، این افتخار بیش از همه از آنِ ابوبکر و عمر رضی الله عنهما بود که دخترانشان، از وارثان آن حضرت صلی الله علیه و سلم بودند.[8] اینکه برخی روایت کردهاند که فاطمه رضی الله عنها پس از درخواست ارثش، بر ابوبکر رضی الله عنه خشم گرفت و تا پایان حیاتش با او سخن نگفت، به دلایل زیر، غیرممکن است: 1ـ بیهقی از طریق شعبی چنین روایت کرده است: ابوبکر رضی الله عنه به عیادت فاطمه رفت؛ علی رضی الله عنه به فاطمه رضی الله عنها گفت: «ابوبکر رضی الله عنه اجازه میخواهد که برای احوالپرسی به نزدت بیاید.» فاطمه رضی الله عنها گفت: «تو دوست داری به او اجازه بدهم؟» علی رضی الله عنه فرمود: «آری.» فاطمه رضی الله عنها ابوبکر رضی الله عنه را به حضور پذیرفت؛ ابوبکر رضی الله عنه به حضور فاطمه رضی الله عنها رفت و کوشید تا رضایت فاطمه را جلب کند (و قانعش نماید که دربارهی ارث رسولخدا صلی الله علیه و سلم به حق عمل کرده است) و چنین نیز شد.[9] چگونه امکان دارد که فاطمه رضی الله عنها تا پایان عمرش با ابوبکر رضی الله عنه سخن نگفته باشد؟! مگر نه این است که ابوبکر صدیق رضی الله عنه فرموده است: «به خدا سوگند که من، نزدیکان رسولخدا صلی الله علیه و سلم را از پیوند با نزدیکان خود بیشتر دوست دارم!» [10] آنچه ابوبکر رضی الله عنه در مورد میراث رسولخدا صلی الله علیه و سلم انجام داد، پیروی و اتباع از فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم بود.[11] 2ـ فاطمهی زهرا رضی الله عنها در غم جانسوز وفات پدر بزرگوارش بود؛ مصیبتی که با رحلت برگزیدهترین بندهی خدا، تمام مصایب را کوچک و ناچیز مینمود. در چنان موقعیتی که غم و اندوه، فاطمه رضی الله عنها را دربرگرفته بود و به خاطر بیماری، توان برخاستن از بستر را نداشت، کاملاً عادی بود که نتواند چون گذشته بانشاط و فعال باشد؛ علاوه بر این خلیفهی بزرگوار نیز مشغول ساماندهی به امور مسلمین و جنگ با مرتدین بود؛ فاطمهی زهرا رضی الله عنها میدانست که به زودی به پدرش میپیوندد؛ او بنا بر فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم خبر داشت که نخستین فرد خانواده خواهد بود که رخت سفر از دنیا میبندد و به دیار باقی میرود. قطعاً در چنین شرایطی، کسی به دنیا نمیاندیشد تا چه رسد به فاطمهی زهرا که بخواهد به خاطر دنیا با کسی قهر کند! هیچ روایتی دال بر این نیست که ابوبکر و فاطمه رضی الله عنهما همدیگر را دیده و به هم سلام نکرده باشند. آری بنا به دلایلی که گفتیم، فاطمه رضی الله عنها ناگزیر شد خانهنشین شود که به همین سبب برخی، آن را به اختلاف وی با ابوبکر رضی الله عنه در مورد فدک مرتبط دانسته و از آن چنین تعبیر کردهاند که فاطمه با ابوبکر رضی الله عنه قهر نموده و بر او خشم گرفته است.[12] علاوه بر این تاریخ، نشان میدهد که ابوبکر صدیق رضی الله عنه در دوران خلافتش، بیآنکه بنا به فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم احکام میراث را در اموال فدک یا باقیماندهی خمس خیبر اجرا کند، حق خانوادهی پیامبر صلی الله علیه و سلم (اهل بیت) را از این اموال میداده است. از محمد بن علی بن حسین(امام محمد باقر) و همچنین از زید بن علی چنین روایت شده که آنها گفتهاند: «از سوی ابوبکر رضی الله عنه هیچ ستمی به پدرانمان نشده و هیچ حقی از ایشان پایمال نگردیده است.»[13] فاطمهی زهرا رضی الله عنها شش ماه پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم وفات نمود؛ رسولخدا صلی الله علیه و سلم به او خبر داده بودند که او، نخستین فردی است که از اهل بیت به ایشان میپیوندد و به او فرموده بودند که: (أما ترضین أن تکونی سیدة نساء أهل الجنة)[14] یعنی: «ایا دوست نداری بزرگ و خانم زنان بهشت باشی؟» فاطمه رضی الله عنها در شب سوم رمضان سال 11 هجری وفات نمود؛ از علی بن حسین رضی الله عنهما چنین روایت شده که: «فاطمه رضی الله عنها بین نماز مغرب و عشاء وفات نمود؛ ابوبکر، عمر، عثمان، زبیر و عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه در آنجا حضور داشتند. هنگامی که جنازهاش را برای نماز گذاشتند، علی رضی الله عنه از ابوبکر رضی الله عنه خواست تا برای نماز جنازه جلو شود. ابوبکر رضی الله عنه فرمود: «ابوالحسن! تو خود حضور داری.» علی رضی الله عنه گفت: «آری؛ ولی به خدا سوگند که کسی جز تو بر فاطمه رضی الله عنها نماز نمیگزارد.» ابوبکر رضی الله عنه نماز جنازهی فاطمه رضی الله عنها را امامت داد و فاطمه رضی الله عنها شبانگاه به خاک سپرده شد. در روایتی آمده است: ابوبکر رضی الله عنه بر جنازهی فاطمه رضی الله عنها نماز گزارد و چهار تکبیر گفت.[15] البته روایت ارجح همان است که امام مسلم رحمه الله روایت کرده که علی بن ابیطالب رضی الله عنه بر جنازهی فاطمه رضی الله عنها نماز گزارده است.[16] رابطهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه با اهل بیت و خاندان رسولخدا صلی الله علیه و سلم ، چنان رابطهی دوستانه و احترامآمیزی بوده که هم زیبندهی ابوبکر رضی الله عنه میباشد و هم شایستهی اهل بیت. رابطهی دوستانهی علی و ابوبکر رضی الله عنهما دوطرفه بوده و برپایهی همین دوستی نیز علی رضی الله عنه یکی از فرزندانش را ابوبکر نامیده است.[17] علاوه بر این علی مرتضی رضی الله عنه پس از وفات ابوبکر صدیق رضی الله عنه ، سرپرستی محمد بن ابیبکر را بر عهده گرفت و او را همانند فرزندش سرپرستی کرد….[18]
[1] بخاري، شمارهي6726 [2] مسلم، حديثي به همين مضمون (شمارهي 1759) آورده است. [3] بخاري، شمارهي 6730؛ مسلم، شمارهي1758 [4] مسلم، شمارهي1758 [5] بخاري، شمارهي6726 [6] تأويل مختلف الحديث، ص189 [7] نگاه كنبد به: شرح صحيح مسلم از نووي (12.318) [8] البداية و النهاية (5/252و253) [9] أباطيل يجب أن تمحي من التاريخ، ص109 [10] بخاري، شمارهي4036 [11] العقيدة في اهل البيت بين الإفراط و التفريط، از دكتر سالم سحيمي، ص291 [12] أباطيل يجب أن تمحي من التاريخ، ص108 [13] شرح ابن ابيالحديد بر نهجالبلاغة؛ نگاه كنيد به: المرتضي از ابوالحسن ندوي، ص90و91 [14] المرتضي از ندوي، ص94 [15] المرتضي، نوشتهي ندوي، ص94؛ الطبقات الكبري (7/29) [16] مسلم، شمارهي1759 [17] المرتضي از ندوي، ص98 [18] نگاه كنيد به: المرتضي از ندوي، ص98
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|