|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > موضع علی و زبیر رضی الله عنهما در قبال خلافت ابوبکر رضی الله عنه
شماره مقاله : 2649 تعداد مشاهده : 292 تاریخ افزودن مقاله : 24/5/1389
|
موضع علی و زبیر رضی الله عنهما در قبال خلافت ابوبکر رضی الله عنه :
روایاتی دربارهی تأخیر بیعت علی بن ابیطالب و زبیر بن عوام رضی الله عنهما نقل شده که صحیح نیست؛ البته در این میان روایت صحیحی از ابنعباس رضی الله عنهما نقل شده که: «علی و زبیر و کسانی که با آنان در خانهی فاطمه دخت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بودند، از بیعت با ابوبکر رضی الله عنه عقب ماندند.»[1] جمع شدن علی و زبیر و عدهی دیگری از صحابه رضی الله عنه در آن شرایط مصیبتبار وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم در خانهی دختر آن حضرت صلی الله علیه و سلم امری کاملاً عادی بود که بر پایهی روایتهای صحیح دیگر، روشن و واضح میگردد که عدهای از مهاجرین و در رأسشان علی بن ابیطالب رضی الله عنه در تدارک غسل و خاکسپاری رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بودند؛ از روایت سالم بن عبید رضی الله عنه نیز همین نکته روشن میشود که ابوبکر رضی الله عنه از خانوادهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم و از جمله علی رضی الله عنه خواست تا آن حضرت صلی الله علیه و سلم را غسل دهند و برای خاکسپاری آماده کنند.[2] زبیر بن عوام و علی بن ابیطالب رضی الله عنهما روز پس از وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم یعنی در روز سهشنبه با ابوبکر رضی الله عنه بیعت کردند. ابوسعید خدری رضی الله عنه میگوید: آن روز که ابوبکر رضی الله عنه بر منبر نشست و به میان جمع نگریست، زبیر بن عوام رضی الله عنه را در میانشان ندید؛ لذا زبیر رضی الله عنه را به حضور خواست و به او فرمود: «ای پسرعمهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم که از خواص و نزدیکان آن حضرت صلی الله علیه و سلم بودی! ایا میخواهی اتحاد مسلمانان را درهم شکنی؟» زبیر رضی الله عنه گفت: «ای خلیفهی رسولخدا! تو را ملامتی نیست.» و سپس برخاست و با ابوبکر رضی الله عنه بیعت کرد. ابوبکر رضی الله عنه که علی رضی الله عنه را درمیان جمع نیافته بود، به حضور خواست و فرمود: «ای پسرعمو و ای داماد رسولخدا! ایا میخواهی همبستگی مسلمانان را از بین ببری؟» علی رضی الله عنه فرمود: «ای خلیفهی رسولخدا! تو را ملامتی نیست.» و برخاست و با ابوبکر رضی الله عنه بیعت کرد.[3] اهمیت این حدیث از آنجا معلوم میشود که امام مسلم رحمه الله به نزد استادش امام محمد بن اسحاق بن خزیمه رحمه الله رفت و دربارهی این حدیث پرسید؛ ابنخزیمه رحمه الله این حدیث را برای مسلم رحمه الله بازگفت و آن را به او آموزش داد. مسلم رحمه الله به استادش گفت: «این حدیث با شتر و یا گاو قربانی، برابری میکند.» ابنخزیمه فرمود: «ارزش این حدیث، فراتر از شتر یا گاوی است که به قربانگاه میبرند؛ این حدیث، با دههزار دینار برابری میکند و گنج گرانبهایی است.» ابنکثیر رحمه الله در شرح این حدیث گفته است: سند این حدیث، صحیح است و از آن، این نکتهی باارزش، روشن و ثابت میشود که علی بن ابیطالب رضی الله عنه در همان روز وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم یا روز بعد با ابوبکر رضی الله عنه بیعت نموده است؛ قطعاً علی بن ابیطالب رضی الله عنه هیچگاه با ابوبکر صدیق رضی الله عنه مشکلی نداشته که با او قطع رابطه کند و یا از او دوری گزیند؛ علی رضی الله عنه هرگز از اقتدا به ابوبکر رضی الله عنه در نماز جماعت امتناع نکرده است.[4] در روایت حبیب بن ابیثابت چنین آمده است: علی بن ابیطالب رضی الله عنه در، خانهاش بود که به او خبر رسید ابوبکر رضی الله عنه برای اخذ بیعت بر منبر نشسته است؛ علی رضی الله عنه با شنیدن این خبر با پیراهنی که به تن داشت و بیآنکه ازار و ردایی بپوشد، با شتاب به سوی مسجد رفت تا در بیعت با ابوبکر رضی الله عنه تأخیر نکرده باشد….[5] باری عمرو بن حریث از سعید بن زید رضی الله عنه پرسید: ایا تو در وفات رسول اکرم صلی الله علیه و سلم حضور داشتی؟ ـ گفت: آری. ـ پرسید: کی با ابوبکر رضی الله عنه بیعت شد؟ سعید رضی الله عنه گفت: همان روزی که رسولخدا صلی الله علیه و سلم رحلت فرمودند، مسلمانان با ابوبکر رضی الله عنه بیعت کردند تا ماندهی آن روز را در جماعتی یکپارچه سپری کنند و از جماعت جدا نباشند. عمرو بن حریث دوباره پرسید: ایا کسی از بیعت با ابوبکر رضی الله عنه امتناع کرد؟ سعید رضی الله عنه گفت: جز مرتدین و از دینبرگشتهها، همه با او بیعت کردند؛ برخی هم که با ارتداد فاصلهای نداشتند، در ابتدای امر از بیعت با ابوبکر رضی الله عنه سرتافتند. خدای متعال، در آن روز انصار رضی الله عنه را از خطر ارتداد رهانید و همهی آنها را بر بیعت با ابوبکر رضی الله عنه گردآورد. عمرو سؤال کرد: ایا از مهاجرین کسی بود که با ابوبکر رضی الله عنه بیعت نکند؟ سعید بن زید رضی الله عنه فرمود: نه؛ بلکه تمام مهاجرین با او بیعت کردند.[6] علی رضی الله عنه نه تنها هیچگاه از ابوبکر رضی الله عنه جدا نشد و از جماعت وی نبرید که همواره مشاور ابوبکر رضی الله عنه بود و با او در تدبیر امور مسلمانان مشارکت میکرد.[7] ابنکثیر و برخی دیگر بر این باورند که علی بن ابیطالب رضی الله عنه شش ماه پس از نخستین بیعتش با ابوبکر رضی الله عنه ، یعنی پس از وفات فاطمهی زهرا رضی الله عنها، با ابوبکر رضی الله عنه تجدید بیعت نمود که در اینباره روایات صحیحی آمده است.[8] علی رضی الله عنه در خلافت ابوبکر رضی الله عنه مشاور و رازدار وی بود و مسایل مسلمین را ارزیابی میکرد و آنچه را به مصلحت مسلمانان بود، بر هر چیز دیگری ترجیح میداد. یکی از مهمترین دلایل ارادت و خیرخواهی علی رضی الله عنه نسبت به ابوبکر رضی الله عنه و صیانت از خلافت و حفظ یکپارچگی امت، این است که وقتی ابوبکر رضی الله عنه خواست تا شخصاً به ذیالقصه[9] برود و فرماندهی لشکر اسلام را در جنگ با مرتدین بر عهده بگیرد، ابوبکر رضی الله عنه را از این کار بازداشت؛ چراکه خطرهای این راه زیاد بود و با هرگونه آسیبی که به ابوبکر رضی الله عنه میرسید، کیان اسلامی در خطر میافتاد.[10] ماجرا بنا به روایت ابنعمر رضی الله عنهما از این قرار است: زمانی که ابوبکر رضی الله عنه رو به ذیالقصه نهاد و بر اسبش سوار شد، علی رضی الله عنه افسار اسب ابوبکر رضی الله عنه را گرفت و فرمود: «ای خلیفهی رسولخدا! هیچ معلوم است کجا میروی؟ اینک همان چیزی را به تو میگویم که رسولخدا صلی الله علیه و سلم روز احد فرمودند: شمشیرت را در غلاف کن و ما را در غم و مصیبت از دست دادنت منشان و به مدینه بازگرد که به خدا سوگند اگر تو را از دست بدهیم، هرگز برای اسلام نظام و سامانی نخواهد ماند.» و این چنین ابوبکر رضی الله عنه به پیشنهاد علی رضی الله عنه به مدینه بازگشت.[11] اینک جای سؤال است که اگر علی رضی الله عنه از دل، به خلافت ابوبکر رضی الله عنه راضی نبود و بر خلاف میل درونی خود به بیعت با وی تن داده بود، پس چرا به ابوبکر رضی الله عنه چنین سخنانی گفت و او را به مدینه بازگردانید و این فرصت طلایی را از دست داد تا شاید برای ابوبکر رضی الله عنه اتفاقی میافتاد و فضا برای خلافت خودش مناسب میشد؟! یا حتی فراتر از این اگر علی رضی الله عنه با ابوبکر رضی الله عنه مشکلی داشت و میخواست برای همیشه از او راحت شود، میتوانست آنگونه که رقیبان سیاسی بر ضد هم دسیسه میکنند، کسی را بفریبد تا ابوبکر رضی الله عنه را از پای درآورد و…. اما قطعاً علی رضی الله عنه بزرگتر از این حرفها بود و علاوه بر این هیچ مشکلی هم با ابوبکر رضی الله عنه نداشت.[12]
[1] صحيح التوثيق في سيرة و حياة الصديق، ص98 [2] صحيح التوثيق في سيرة و حياة الصديق، ص98 [3] نگاه كنيد به: البداية و النهاية (5/249)؛ ابنكثير اين روايت را صحيح دانسته است. [4] البداية و النهاية (5/249) [5] الخلفاء الراشدون از خالدي، ص56 [6] الخلفاء الراشدون، ص56 [7] همان مرجع [8] البداية و النهاية (5/49) [9] نام مكاني است. [10] المرتضي نوشتهي ندوي، ص97 [11] البداية و النهاية (6/314و315) [12] نگاه كنيد به: المرتضي، نوشتهي ندوي، ص97
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|