|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > اداره امور داخلی جامعه اسلامی در خلافت ابوبکر رضی الله عنه
شماره مقاله : 2645 تعداد مشاهده : 309 تاریخ افزودن مقاله : 24/5/1389
|
ادارهی امور داخلی جامعهی اسلامی در خلافت ابوبکر رضی الله عنه
ابوبکر صدیق رضی الله عنه پس از ترسیم و تبیین سیاستهای دولتش، از صحابهی کرام رضی الله عنه برای اجرای برنامههایش، کمک گرفت؛ ابوبکر رضی الله عنه امین این امت (ابوعبیده بن جراح رضی الله عنه ) را مسؤول امور مالی (وزیر دارایی) قرار داد؛ مسؤولیت قضاوت (وزارت دادگستری) را به عمر بن خطاب رضی الله عنه سپرد و خود نیز قضاوت میکرد[1]؛ زید بن ثابت رضی الله عنه نیز عهدهدار پست و ارتباطات شد؛[2] برخی دیگر از صحابه نظیر علی بن ابیطالب و عثمان بن عفان رضی الله عنه نامهها و دستورات حکومتی را مینگاشتند. مسلمانان، لقب خلیفةالنبی صلی الله علیه و سلم را بر ابوبکر رضی الله عنه نهادند و چنین صلاح دیدند که ابوبکر رضی الله عنه تماموقت، به ادارهی امور بپردازد و کار دیگری نکند. میدانیم که ابوبکر رضی الله عنه تاجر بود و هر روز به بازار میرفت. عمر و ابوعبیده رضی الله عنهما، ابوبکر رضی الله عنه را پس از آنکه به خلافت رسید، دیدند که مقداری پارچه بر دوش دارد و برای تجارت به بازار میرود…. به او گفتند: «این چه کاری است که میکنی؟! تو، کاردار و خلیفهی مسلمانان هستی.» ابوبکر رضی الله عنه فرمود: «از کجا خرجی خانوادهام را تأمین کنم؟» عمر و ابوعبیده رضی الله عنهما به ابوبکر رضی الله عنه پیشنهاد کردند: «بیا با هم به نزد برادران مسلمان برویم و برایت حقوقی تعیین کنیم….» در ریاض النضره آمده است: حقوقی که برای خلیفه تعیین کردند، 250 دینار در سال و گوسفندی ـ بدون شکمبه و کلهپاچه ـ بود. این مقدار، ابوبکر رضی الله عنه و خانوادهاش را کفاف نمیکرد. بنابراین ابوبکر رضی الله عنه آنچه را از حقوقش مانده بود، در بیتالمال گذاشت و به قصد تجارت به بازار رفت؛ عمر رضی الله عنه عدهای از زنان را دید که نشستهاند؛ علت را جویا شد؛ آنان گفتند: «آمدهایم تا خلیفهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم در میان ما قضاوت کند.» عمر رضی الله عنه دنبال ابوبکر رضی الله عنه رفت و او را در بازار دید؛ دستش را گرفت و گفت: «برو و به امور مردم رسیدگی کن.» ابوبکر رضی الله عنه فرمود: «دیگر نیازی به امارت شما ندارم؛ حقوقی برایم تعیین کردید که من و خانواده ام را کفاف نمیکند.» عمر رضی الله عنه گفت: «حقوقت را زیاد میکنیم.» ابوبکر گفت: «300 دینار و گوسفند کاملی.» عمر گفت: «اینقدر که نمیشود.» در همین گیر و دار علی رضی الله عنه رسید و پیشنهاد کرد که خواستهی ابوبکر رضی الله عنه برآورده شود. عمر رضی الله عنه رو به علی رضی الله عنه کرد و گفت: «باشد؛ همانطور که تو میگویی، حقوقش را زیاد میکنیم.» ابوبکر رضی الله عنه پس از آن ماجرا در جمع مردم سخنرانی کرد و چنین فرمود: «ای مردم! حقوق من پیش از این، 250 دینار و گوسفندی ـ بدون سیرابی و کلهپاچه ـ بود؛ عمر و علی، حقوقم را به 300 دینار و گوسفند کاملی افزایش دادند؛ آیا شما هم به این راضی هستید؟» مردم نیز از افزایش حقوق خلیفه اعلان رضایت کردند.[3]این از آگاهی بالا و واقعنگری صحابه بود که برای خلیفه حقوقی تعیین کردند تا مجبور نشود برای تأمین نیازهای خود و خانوادهاش کار کند و وقت و فکرش به جای رسیدگی به امور مسلمانان، صرف کار و تأمین نیازهایش نگردد. این عملکرد صحابه در تعیین حقوق برای حاکم، حرکت نو و بجایی بود که غرب، تا سدههای اخیر از آن بیگانه بود؛ چراکه در غرب قوانین مالی بهگونهای بود که همه چیز را از آن پادشاه میدانست و به همین خاطر هم درفش چپاول حاکمان غربی همیشه برافراشته بود. بهترین و روشنترین دلیل در مورد چپاولگری و انحصارخواهی شاهان غربی در زمینهی مالی، ادعای مسخرهی لویس پانزدهم است که دولت و دارایی را در خود منحصر دانسته است. لویس، ثروتی انبوه از تاراج مردم بیچارهی کشورش گرد آورد و آنان را به بدبختی و گرسنگی افکند؛ با این حال کسی به تاریخ پرننگ غرب در این زمینه توجهی نمیکند که شاهانی چون لویس چگونه قدرت و ثروت را در خود منحصر میدانستند و به بهانهی برتری و چیرگی بر مردم، خونشان را میمکیدند؟![4] اینک بشریت چه ادعایی در قبال آن همه شعور و فرزانگی صحابه رضی الله عنه دارد و در چه حدی از آگاهی و بزرگمنشی آن بزرگواران است؟ از صحابه رضی الله عنه که بگذریم، میبینیم که خزانهی ملتها و ثروتهای ملل مختلف، به دست نااهلانی افتاده که هر طور بخواهند اموال عمومی را در خدمت خود و پذرفتاریهایشان، بیحد و حصر خرج میکنند! اینک بسیاری از حاکمان ملتهای مستضعف، به قدری از ثروتهای عمومی و ملی در خارج از کشورشان برای خود سرمایهگذاری میکنند که مایهی اشتغالزایی و رشد اقتصادی کشورهای سرمایهپذیر شده است؛ برای مثال به فرجام شاه ایران بنگرید که با چپاول ثروت ملت، کاخها و ثروتها برای خود در دیگر کشورها فراهم آورد و کارش به جایی کشید که با وجود آن همه دلباختگی به غرب و سرمایهگذاری در آن، هیچ کشوری پذیرایش نشد و به خواری و خفتی اینچنینی دچار گشت و قطعاً گرفت الهی و حساب و بازخواست اخروی شدیدتر است.[5]آری، حکام اسلامی باید از ابوبکر صدیق رضی الله عنه درس بگیرند که پس از وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم ادارهی حکومت اسلامی را به دست گرفت و وارسته و زیبا چنین فرمود: «همه میدانند که شغل من، نیازهای خانوادهام را تأمین میکرد؛ اما اینک به ادارهی امور مسلمین مشغول شدهام و پس از این خانوادهام در ازای کاری که من برای مسلمانان میکنم، از بیتالمال خواهند خورد.»[6] ابوبکر صدیق رضی الله عنه این مضمون و آموزهی پرارزش را ارائه میدهد که ولایت و ریاست، مال مفت و شخصی کسی نسیت که هر طور بخواهد، از آن بهره جوید و حقوقی هم که از بیتالمال میگیرد، به سبب مشغولیت وی در کارداری امت است که او را از کسب و کار بازمیدارد.[7]قرنها پیش ابوبکر و صحابه رضی الله عنه ، صفحات تاریخ را به چنان اعمال واندیشههایی آراستند که بشر ترقیخواه امروز، در سایهی اندیشههای پیشرفتباوری آن را جستجو میکند و با وجود تلاش و تکاپوی زیاد در این زمینه همچنان به گرد پای آن بزرگواران هم نرسیده و نتوانسته به چنان ارزشهایی دست یابد.[8]ابوبکر صدیق رضی الله عنه پس از تشکیل خلافت اسلامی، تمام تلاشش را برای ادارهی امور داخلی بهکاربست و کوشید تا هرگونه شکاف یا زمینهای را که ممکن بود به ساختار بهجامانده از رسولخدا صلی الله علیه و سلم آسیب برساند، از بین ببرد و برای این منظور توجه خاصی به امور مسلمین مبذول کرد؛ ساختار قضایی جامعه را ساماندهی نمود؛ نظارت دقیقی بر مسؤولان و کارداران منطقهای، اِعمال کرد و در تمام اقداماتی که انجام داد، منهج و روش رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را مد نظر قرار داد.
[1] در صفحات بعد خواهيد خواند كه در دوران ابوبكرصديق رضی الله عنه بنا به دلايلي كه بيان شده، نهاد مستقلي براي قضاوت وجود نداشت و قضاوت توسط شخص خليفه، انجام ميشد و عمر رضی الله عنه مشاور قضايي ابوبكر رضی الله عنه بود.(مترجم) [2] في التاريخ الإسلامي، ص218 [3] الرياض النضرة في مناقب العشرة، ص291 [4] أبوبكر رجل الدولة، ص35 [5] التاريخ الإسلامي، از محمود شاكر،ص11 [6] نگاه كنيد به: صحيح بخاري، كتاب البيوع، باب كسب الرجل و علمه، شمارهي2070 [7] أبوبكر رجل الدولة، ص35 [8] مرجع سابق، ص36
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|