|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > حمایت ابوبکر رضی الله عنه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم
شماره مقاله : 2636 تعداد مشاهده : 266 تاریخ افزودن مقاله : 23/5/1389
|
حمايت و پشتيباني ابوبكر رضی الله عنه از پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم
جرأت و شجاعت، از ديگر ويژگيهاي ابوبكر رضی الله عنه بود كه او را از ديگران، متمايز و متفاوت ميساخت. او، در راه حق از هيچ چيزي نميهراسيد و در مسير نصرت دين خدا، فعاليت ديني و همچنين حمايت و پشتيباني از رسولخدا صلی الله علیه و سلم ، از هيچ سرزنش و توبيخي متأثر نميشد. عروه بن زبير ميگويد: از عبدالله بن عمرو بن عاص خواستم كه برايم از شديدترين رفتارهاي مشركان با رسولخدا صلی الله علیه و سلم ، بگويد؛ او، گفت: پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم در كنار كعبه نماز ميخواندند كه عقبه بن ابيمعيط آمد و لباس را در گردن آن حضرت صلی الله علیه و سلم آويخت و بهقدري كشيد كه نزديك بود رسولخدا صلی الله علیه و سلم خفه شوند. ابوبكر رضی الله عنه به سوي عقبه شتافت، شانههايش را گرفت و او را از پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم دور كرد[1] و گفت: { أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ }(غافر-28) يعني: «آيا ميخواهيد مردي را بكشيد به اين خاطر كه ميگويد: پروردگار من، الله است؟» در روايت انس رضی الله عنه آمده است: باري مشركان، رسول اكرم صلی الله علیه و سلم را چنان زدند كه آن حضرت صلی الله علیه و سلم تا سرحد بيهوشي پيش رفتند. ابوبكر رضی الله عنه بپا خاست و گفت: «واي بر شما؛ (آيا كسي را به اين خاطر ميزنيد و ميخواهيد بكشيد كه ميگويد: پروردگار من، الله است؟)»[2] در روايت اسماء رضي الله عنها آمده است: شخصي، فريادزنان، به نزد ابوبكر رضی الله عنه آمد و گفت: «دوستت را درياب و به كمكش بشتاب.» اسماء رضي الله عنها ميگويد: ابوبكر رضی الله عنه در حالي كه چهار گيسو داشت، از ميان ما برخاست و با شتاب به سوي پيامبر صلی الله علیه و سلم رفت و فرياد برآورد كه: { أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ}.. مشركان با شنيدن فرياد ابوبكر رضی الله عنه ، دست از آزار رسولخدا صلی الله علیه و سلم كشيدند و به سوي ابوبكر رضی الله عنه شتافتند و او را زدند. ابوبكر رضی الله عنه در حالي به خانه بازگشت كه از شدت كتكي كه به او زده بودند، هر يك از گيسوانش را كه دست ميزد، كنده ميشد و در دستانش قرار ميگرفت.[3] يك بار علي بن ابيطالب رضی الله عنه در حال سخنراني پرسيد: «اي مردم! چه كسي شجاعتر و دليرتر است؟» مردم گفتند: «شما، اي امير مؤمنان!» فرمود: «من، با هر كس كه جنگيدهام، شكستش دادهام؛ اما شجاعترين مردم، ابوبكر رضی الله عنه است. ما براي رسولخدا صلی الله علیه و سلم سايهباني درست كرديم و گفتيم: چه كسي حاضر است با رسولخدا صلی الله علیه و سلم بماند تا مشركي، به آن حضرت صلی الله علیه و سلم حمله نكند؟ به خدا سوگند تنها ابوبكر رضی الله عنه براي اين كار قدم پيش نهاد و شمشيرش را از نيام بيرون كشيد و بالاي سر پيامبر صلی الله علیه و سلم ايستاد و هر مشركي را كه به پيامبر صلی الله علیه و سلم نزديك ميشد، دور ميكرد؛ پس ابوبكر رضی الله عنه ، شجاعترين مردم است.» علي رضی الله عنه افزود: «من، ديدم كه قريشيان، رسولخدا صلی الله علیه و سلم را درميان گرفته بودند و اين ابوبكر رضی الله عنه بود كه به شدت از آن حضرت صلی الله علیه و سلم دفاع ميكرد و آنان را از ايشان دور ميراند. قريشيان به پيامبر صلی الله علیه و سلم ميگفتند: تويي كه خدايان را منكر شدهاي و به جاي اين همه معبود، به خداي واحدي معتقدي؟! در آن هنگام تنها ابوبكر رضی الله عنه بود كه به آن حضرت صلی الله علیه و سلم نزديك شد و در حالي كه گفتهي مؤمن آل فرعون را بر زبان داشت، روياروي مشركان ايستاد و آنان را از پيامبر صلی الله علیه و سلم دور كرد. حال، شما را به خدا سوگند ميدهم كه مؤمن آل فرعون، بهتر است يا ابوبكر؟» مردم، ساكت بودند و چيزي نگفتند. علي رضی الله عنه فرمود: «قسم به خدا، اگر تمام زمين از امثال مؤمن آل فرعون پر شود، يك لحظهي ابوبكر رضی الله عنه از همهي آنها بهتر است. زيرا مؤمن آل فرعون، ايمانش را پنهان كرده بود؛ اما اين مرد (ابوبكر)، ايمانش را آشكارا بيان كرد.»[4] اين، وصف و جلوهي روشني از ابوبكر رضی الله عنه به زبان علي مرتضي رضی الله عنه ميباشد كه كشاكش ميان حق و باطل، هدايت و گمراهي و ايمان و كفر را به تصوير ميكشد و بهخوبي روشن ميسازد كه ابوبكر رضی الله عنه در راه خداي متعال، چهقدر سختي و مشقت متحمل شد. بنابراين شخصيت و سيماي واقعي ابوبكر صديق رضی الله عنه از لابلاي نشانهها و ويژگيهاي بينظيرش، به گواهي و زبان امام علي رضی الله عنه شناحته ميشود. علي رضی الله عنه پس از گذشت چندين سال در دوران خلافتش به ويژگيهاي ابوبكر اشاره ميكند و به رادمردي و شجاعتش گواهي ميدهد و آنچنان بههنگام گفتن صفات ابوبكر رضی الله عنه متأثر و دگرگون ميشود كه هم خودش، ميگريد و هم ديگران را به گريه مياندازد. ابوبكر صديق رضی الله عنه پس از رسولخدا صلی الله علیه و سلم نخستين مسلماني است كه در راه خدا مورد شكنجه و آزار قرار گرفت. او، نخستين پشتيبان رسولخدا صلی الله علیه و سلم و اولين دعوتگري بود كه به سوي خدا فرا خواند.[5] او، بازوي راست رسولخدا صلی الله علیه و سلم بود كه براي حمايت از دعوت و ياري پيامبر، تمام تلاشش را بهكار بست تا آن حضرت صلی الله علیه و سلم را در گراميداشت و تعليم و تربيت تازهمسلمانان، ياري برساند. ابوذر رضی الله عنه ضمن بيان داستان مسلمان شدنش ميگويد: …ابوبكر رضی الله عنه به رسولخدا صلی الله علیه و سلم گفت: «به من اجازه دهيد تا من، او را براي شام پيش خود ببرم.» ابوبكر رضی الله عنه با كشمش طائف، از ابوذر رضی الله عنه پذيرايي كرد.[6] ابوبكر رضی الله عنه ، بيپروا و بدون هيچ ترس و هراسي در كنار رسولخدا صلی الله علیه و سلم ميايستاد و همواره هر خطر بزرگ و كوچكي را كه متوجه پيامبر ميشد، دور ميكرد و تا آنجا كه ميتوانست از پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم در برابر دشمنان، دفاع و پشتيباني مينمود. او، مشركان را ديد كه يقه و گريبان رسولخدا صلی الله علیه و سلم را گرفتهاند؛ خودش را به ميان آنان افكند و بانگ برآورد: «واي بر شما؛ آيا ميخواهيد او را به اين خاطر كه ميگويد: پروردگارم، الله است، بكشيد؟» مشركان، دست از رسولخدا صلی الله علیه و سلم كشيدند و شروع به زدن ابوبكر رضی الله عنه و كشيدن و كندن موهايش نمودند و او را بهقدري كتك زدند كه خونين و بيهوش شد.[7]
[1] بخاري، شمارهي3586 [2] الصحيح المسند في فضائل الصحابة از عدوي، ص37 [3] منهاج السنة (3/4)؛ فتحالباري (7/169) [4] البداية و النهاية (3/271و272) [5] ابوبكر الصديق، از محمد عبدالرحمن قاسم، ص29 [6] فتحالباري (7/213)؛ الخلافة الراشدة از يحيي يحي، ص156 [7] عبقرية الصديق از عقاد، ص87
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|