|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>علوم حديث>جرح و تعدیل > پیدایش جرح و تعدیل
شماره مقاله : 2600 تعداد مشاهده : 695 تاریخ افزودن مقاله : 22/5/1389
|
پیدایش جرح و تعدیل و علم الرّجال
تألیف : استاد فاضل حاج ملاعبدالله احمدیان
در دوران پنجاه و نه سال حکومت امویان یعنی از آغاز تا عصر خلافت عمروبن عبدالعزیز مانند دورههای سابق نسبت به تدوین احادیث و مکتوب کردن آنها اقدامی به عمل نیامد، اما به علت انقراض عصر اکثر اصحاب که عدالت آنان مورد اتفاق بود و غالباً روایت آنان از پیامبر صلی الله علیه و سلم بدون واسطه تحقق مییافت و فرارسیدن عصر تابعین که عدالت آنان نیاز به تحقیق داشت و گاهی به واسطة غیر اصحاب روایتی تحقق پیدا میکرد کارشناسان امور احادیث، لازم شمردند که برای اثبات صحت حدیثی، اضافه بر رعایت اصلهای سابق «شاهد و متابع و عدم تضاد، هوش و حافظه و روایت به عین عبارت پیامبر صلی الله علیه و سلم » اصل دیگری نیز بنام «عدالت راوی» رعایت شود، و برای تحقق این اصل قوانین جرح و تعدیل[1] را وضع نمودند و در بین سالهای (90) و (96) هجری در دوران حکمرانان شعبة دوم بنیامیه به وسیله دو شخصیت بزرگوار اصحاب انسبن مالک[2] (م ـ 93) و عبدالله بن عباس[3] (م ـ 96) مطالب مربوط به «جرح و تعدیل راوی» طرح و پیریزی گردید، و چند سال بعد به وسیلة شعبی[4] (م ـ 104) و ابن سیرین (م ـ 110) از شخصیتهای تابعین و در اواخر دورة تابعین به وسیلة اعمش[5] (م ـ 148) و شعبه (م ـ 160) و مالک (م ـ 179) مطالب مربوط به جرح و تعدیل راوی یعنی صفات و ویژگیهایی که کسی را شایسته میکرد که روایت او را رد (جرح) یا قبول (تعدیل) نمایند تکمیل گردید، و در اواخر قرن دوم به وسیله ابن مبارک[6] (م ـ 181) و ابن عیینه[7] (م ـ 197) و عبدالرحمن بن مهدی (م ـ 198) کاملتر گردید و در اوایل قرن سوم توضیح و شرح مطالب مربوط به جرح و تعدیل راوی به وسیلة یحییبن[8] معین (م ـ 233) و احمدبن[9] حنبل (م ـ 141) به اوج خود رسید. و به موازات طرح مسایل جرح و تعدیل راوی و آگاهی از خصوصیات و ویژگیهای راویان «علم الرجال»[10] نیز وضع گردید، همانگونه که سفیان ثوری (م ـ 161) سبب سرگرمی خود را به (علم الرجال) اینگونه بیان میکند: «لما استعمل الرواة الکذب[11] استعملنا لهم التاریخ» یعنی: هنگامی که برخی از راویان دروغ را به کار میگرفتند ما هم برای اثبات دروغگویی آنها تاریخ (و علم الرجال) را به کار گرفتیم و «علم الرجال» که به معنی آگاهی کامل از شرح حال راویان و آگاهی از عقاید و اخلاق و اعمال و زمان و مکان تولد و وفات و مسافرتهای آنان بود هیچ راهی را برای دروغگویی در روایت احادیث باقی نگذاشته بود به عنوان مثال عفیربن معدان گفته است: «هنگامی که عمربن موسی[12] به «حمص» آمد و در مسجد با ما نشست و روایت احادیث را با این عبارت «استاد شایسته و واجد صلاحیت خودتان برایم روایت کرده که ...» آغاز کرد، به او گفتم آن استاد شایستة ما کیست؟ او را نام ببرید تا او را بشناسیم. گفت: خالدبن[13] معدان است، گفتم تو در چه او را ملاقات کردهای و این احادیث را از او استماع نمودهای؟ گفت در سال یکصد و هشت گفتم در کجا؟ گفت در جمع سپاهیانی که به ارمنستان اعزام شده بودند، به او گفتم: «ای شیخ از خدا بترس و دروغگویی را ترک کن. خالدبن معدان سال یکصدو چهار متوفی شده و طبق این ادعایت باید تو خالدبن معدن را چهار سال بعد از مرگش ملاقات کرده[14] باشی و علاوه بر این خالدبن معدان هرگز در جمع سپاهیان اعزامی به ارمنستان نبوده است بلکه در جمع سپاهیان[15] اعزامی به روم بوده است. بعد از وضع قواعد علم الرجال و آگاهی از زمان و مکان تولد و وفات راویان احادیث و امکان یا عدم امکان ملاقات آنان با یکدیگر، برای وضع مصطلحات زیر، راه باز گردید: 1- «مُرسَل» خبری که به وسیلة غیر صحابی[16] به پیامبر صلی الله علیه و سلم وصل شود. 2- «مُسنَد» خبری که به وسیله صحابی به پیامبر صلی الله علیه و سلم [17] وصل شود. 3- «مُعلّق» سقوط راوی[18] این سر سلسلة راویان. 4- «مُعضل» سقوط دو راوی یا بیشتر در وسط زنجیره و به طور متوالی. 5- «مُنقطِع» سقوط دو راوی غیر متوالی در وسط زنجیره و در دو موضع صورت گیرد. 6- «مجهولالعین» کسی که فقط یک نفر از او حدیثی روایت کرده است. 7- «مجهولالحال» کسی که جمعی از او روایت کردهاند، اما دربارة وثوق به او اطمینان از او سکوت کردهاند. 8- «مُوضح» روشنکنندة نام و نشان راوی. 9- «مُبهمات»[19] راویانی که به عنوان مبهمی مثلاً «مردی یا شخصی» از آنان روایت کردهاند.
پانویسها:
--------------------------------------------------------------
[1]- معرفة علوم الحدیث، حاکم، ص 52 و کفایه، خطیب، ص 81 تا 101، عدالت و جرح و احکام آنها. [2]- علوم الحدیث، صبحی صالح، ص 108. [3]- همان. [4]- همان. [5]- همان. [6]- همان. [7]- همان. [8]- همان. [9]- همان. [10]- و آن علمی است که راویان احادیث از حیث روایت حدیث به وسیله آن علم شناخته میشوند علوم الحدیث، صبحی صالح، ص 109، به نقل از منهل الحدیث زرقانی، ص 10 و الرسالة المستطرفة، ص 96 و 100. [11]- الکفایه، خطیب، ص 119، به نقل از صبحی صالح، 66. [12]- صبحی، ص 65 به نقل از کفایه، ص 119. [13]- همان. [14]- صبحی صالح، ص 65 به نقل از کفایه خطیب، ص 119. [15]- همان. [16]- قواعد الحدیث، جمالالدین قاسمی، ص 114، به نقل از صبحی صالح، ص 168. [17]- الباعث الحثیث، ابن کثیر، ص 44 و شرح جمع الجوامع، جلال محلّی، ج 1، ص 176 و شرح نخبه، عسقلانی، ص 105 و التدریب، سبوحی، ص 73، به نقل از صبحی صالح، ص 172. [18]- همان. [19]- الباعث الحثیث، ابن کثیر، ص 226. تقیید العلم، خطیب بغدادی، ص 103 و جامع بیان العلم، ابن عبدالله اندلسی، ص 72 از ج 1.
به نقل از: تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث، تألیف : استاد فاضل حاج ملاعبدالله احمدیان
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|