|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > عمرة القضاء
شماره مقاله : 25 تعداد مشاهده : 385 تاریخ افزودن مقاله : 30/4/1388
|
عمرة القضاء در شوال سال هفتم هجري
حاکم نيشابوري گويد: اخبار و روايات در حدّ تواتر حاکي از آناند که وقتي هلال ذيقعده رؤيت شد، پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- اصحابشان را امر فرمودند که براي به جاي آوردن قضاي عُمرة پيشين خود آماده شوند، و هيچيک از مسلماناني که در غزوة حديبيه شرکت داشتند، بر جاي نمانند. همگي عازم شدند، بجز کساني که پيش از آن به شهادت رسيده بودند. گروهي از ديگر مسلمانان نيز عازم اداي عمره شدند، و عدة آنان بجز زنان و کودکان بالغ بر دو هزار گرديد [1].
حضرت رسولاکرم -صلى الله عليه وسلم- به هنگام عزيمت به اين سفر، عُويف بن اضبط ديلي يا ابورُهْم غِفاري را جانشين خويش در مدينه گردانيدند، و شصت شتر براي قرباني به راه انداختند و نگهداري آنها را به ناجيهبن جُندُب اسلَمي سپردند، و ذيالحليفه احرام عُمره بستند، و تلبيه گفتند، و مسلمانان همراه ايشان تلبيه گفتند؛ و با آمادگي کامل از جهت حمل اسلحه و همراه داشتن جنگجويان و رزمندگان عازم اين سفر شدند؛ زيرا، خوف آن داشتند که قريشيان نيرنگي ساز کنند. وقتي به ناحية يأجُح رسيدند، تمامي اسباب و وسائل و اسلحة خويش را از قبيل شمشير و سپر و تير و نيزه فرو نهادند، و اوس بن خَوْلي انصاري را با دويست رزمندة مسلمان بر آنها گماردند، و با اسلحة راکب يعني تنها يک شمشير در غلاف براي هر فرد، به مکة مکرّمه وارد شدند [2].
رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- به هنگام ورود به مکه بر ناقة قَصواء خويش سوار شدند، و مسلمانان شمشيرها حمايل کرده و اطراف آنحضرت را گرفته بودند و تلبيه ميگفتند.
مشرکان مکه برفراز کوه قُعَيقِعان، کوهي که در شمال کعبة مکرمه قرار گرفته بود، برآمدند تا مسلمانان را زيرنظر بگيرند. پيش از آن با يکديگر گفته بودند که وي در حالي بر شما وارد ميشود که وباي يثرب آنان را سُست و بيرمق گردانيده است! نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- به اصحاب خود امر فرمودند که سه شوط نخستين طواف کعبه را به صورت هروَله بدوند، و فقط فاصلة ميان دو رکن را آرام راه بروند. علت اينکه آنحضرت امر نفرمودند تمامي شوطهاي طواف را به صورت هروله بدوند، ارفاق و مدارا نسبت به اصحابشان بود، و علت آنکه امر فرمودند بدانگونه طواف کنند، اين بود که مشرکان نيرومندي و توانمندي آنحضرت و مسلمانان را ببينند[3]؛ همچنانکه امر فرمودند، مسلمانان به هنگام طواف «اضطِباع» کنند، يعني شانههاي راستشان را برهنه سازند، و دو سرِ جامة احرام را بر شانههاي چپشان بيافکنند. رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- از گردنهاي که ايشان را به جَحون ميرسانيد و از آنجا ميگذرانيد، وارد مکه شدند. مُشرکان صف کشيده بودند و ايشان را مينگريستند. پيامبر بزرگ اسلام، از موقع احرام، پيوسته لبيک لبيک ميگفتند تا وقتي که با عصاي خويش حجرالاسود را اِستِلام کردند؛ آنگاه طواف کردند، و مسلمانان نيز طواف کردند، در حاليکه عبدالله بن رواحه پيشاپيش رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- شمشير حمايل کرده بود و چنين رجز ميخواند:
خلوا فکل الخير في سبيله في صحف تتلي علي رسوله اني رأيت الحق في قبوله اليوم نضربکم علي تنزيله و يذهل الخليل عن خليله[4] خلوا بني الکفار عن سبيله قد انزل الرّحمن في تنزيله يا رب اني مؤمن بقيله بان خير القتل في سبيله ضربا يزيل الهام عن مقيله
اي کافرزادگان، از سر راه کنار برويد. کنار برويد که هر خير و خوبي در راه اوست؛ خداوند رحمان پيام خود را در تنزيل خويش، در صحيفههايي که بر رسول او تلاوت ميشود فرو فرستاده است؛
اي خداي من، من به گفتار وي ايمان دارم، و من حق را در پذيرفتن او دريافتهام؛ و اينکه بهترين کشته شدنها در راه اوست، و ما امروز بر شما ضربت فرود ميآوريم بر مبناي تنزيل او؛
آنچنان ضربتي که جمجمهها را از جايگاهشان برکنند، و دوست را از حال دوست بيخبر سازند!
به روايت از اَنَس آوردهاند که عمر گفت: اي پسر رواحه، در محضر رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- و در حرم خدا شعر ميگويي؟! نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- به او گفتند:
(خل عنه يا عمر؛ فلهوا أسرع فيهم من نضح النبل) [5].
«او را به حال خود واگذار، اي عمر، که اشعار ابن رواحه در برابر اينان از رگبار تير کارسازتر و مؤثرتر است!»
رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- و مسلمانان سه شوط نخستين طواف را هروله کنان انجام دادند. وقتي مشرکان آن صحنه را ديدد، گفتند: ايناناند که شما گمان ميکرديد وباي يثرب سست و بيرمقشان گردانيده است؛ اينان از چنين و چنان هم چالاکترند!؟ [6]
وقتي پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- از طواف کعبة معظّمه فراغت يافتند، به سعي ميان صفا و مروه پرداختند، و همينکه از سعي صفا و مروه بپرداختند، اشتران قرباني را در کنار تپة مروه بازداشته بودند، فرمودند: اينجاه قربانگاه است، (هذا المنحر، وکل فجاج مکة منحر) و تمامي کوي و برزن مکه قربانگاه است! آنگاه، شتر خود را در کنار تپة مروه قرباني کردند، و همانجا سر مبارکشان را تراشيدند. مسلمانان نيز چنان کردند. سپس گروهي از رزمندگان را بسوي يأجُج فرستادند تا در کنار اسلحه و مهمات و وسايل جنگي اقامت کنند، و آن رزمندگان ديگر بيايند و مناسکشان را ادا کنند، و چنين شد.
رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- سه روز کامل در مکه اقامت کردند. بامداد روز چهارم، مشرکان به نزد علي آمدند و گفتند: به رفيقت بگو: از ميان ما بيرون شو که مهلتت سرآمده است!؟ نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- نيز از مکه بيرون شدند، و در ناحية سَرِف اُطراق کردند و در آنجا اقامت فرمودند.
زماني که رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- عازم خروج از مکه شدند، دختر حمزه همراه آنان شد و ميگفت: عموجان! عموجان! علي آن دختر خردسال را در آغوش گرفت، و علي و جعفر و زيد بر سر نگهداري آن دختر به کشمکش پرداختند. نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- به نفع جعفر حکم کردند؛ زيرا خالة آن دختر همسر جعفر بود.
در اثناي اين عُمره، پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- ميمونه دختر حارث عامري را به همسري خويش درآوردند. آنحضرت پيش از ورود به مکه جعفربن ابيطالب را پيشاپيش نزد ميمونه فرستاده بودند. وي نيز کار خود را به عباس که شوهر خواهر او بود، واگذار کرد. عباس ميمونه را به عقد ازدواج حضرت رسولاکرم -صلى الله عليه وسلم- درآورد، و هنگامي که ايشان خواستند از مکه خارج شوند، ابورافع را برجاي نهادند تا ميمونه را به همراه بياورد و در بين راه به ايشان ملحق گرداند، و در ناحية سَرِف با او زفاف کردند [7].
اين سفر عُمره را «عُمرةالقضاء» ناميدند، يا بخاطر آنکه قضاي عمرة حُديبيه بود، يا به حساب آنکه بر مبناي «مُقاضات» يعني مصالحهاي که درحديبيه روي داد، انجام پذيرفت. محققان اين وجه دوم را ترجيح دادهاند[8]؛ چنانکه در مجموع اين عمره به چهار نام ناميده شده است: عُمرةالقًضاء، عمرة القضية، عمرةالقِصاص، عُمرةالصُّلح[9].
(به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- فتح الباري، ج 7، ص 500.
[2]- همان؛ زاد المعاد، ج 2، ص 151.
[3]- صحيح البخاري، ج 1، ص 218، ج 2، ص 610-611؛ صحيح مسلم، ج 1، ص 412.
[4]- متن اشعار و ترتيب ابيات در روايات به گونهاي بيسامان آمده است، و ما آنها را به اين ترتيب به سامان آوردهايم.
[5]- سُنن ترمذي، ابواب استيذان و ادب،«باب ماجاء في انشاد الشعر»، ج 2، ص 107.
[6]- صحيح مسلم، ج 1، ص 412.
[7]- زاد المعاد، ج 2، ص 152.
[8]- نکـ: زاد المعاد، ج 1، ص 172؛ نيز نکـ: فتح ا لباري، ج 7، ص 500.
[9]- فتح الباري، ج 7، ص 500.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|