|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > عمال و فرمانداران علی رضی الله عنه
شماره مقاله : 2435 تعداد مشاهده : 319 تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1389
|
عمّال و فرمانداران علي:
بعضي خلفاي ثلاثه -رضي الله عنهم- را به انتساب عاملان و واليان ناشايست متّهم ميکنند. وقتي نهجالبلاغه را مطالعه ميکردم، ديدم که علي -رضي الله عنه- بسياري از واليانش را مورد عيبجوبي و سرزنش قرار ميدهد.
الف- به عنوان مثال در نهجالبلاغه آمده است:
در نامهاي که امام -رضي الله عنه- به والياش بر هيت کميل بن زياد النخعي نوشت، او را سرزنش کرد که چرا دشمن را دفع نميکند و اجازه غارت را به آن ميدهد: «أما بعد: فإن تضييع المرء ما ولّي، وتكلّفه ما كُفي؛ لعجزٌ حاضر، ورأي متبر، وإن تعاطيك الغارة على أهل قرقيسيا، وتعطيلك مصالحك التي ولّيناك -ليس لها ما يمنعها، ولا يردّ الجيش عنها- لرأي شعاع؛ فقد صرت جسرًا لمن أراد الغارة من أعدائك على أوليائك، غير شديد المنكب، ولا مهيب الجانب، ولا سادّ ثغرة، ولا كاسر لعدو شوكة، ولا مغن عن أهل مِصرِه، ولا مجز عن أميرِه».
«اما بعد: انجامندادن مسئوليت و پرداختن به آنچه که نيازي به آن نيست، درماندگي و اشتباه است. غارت و يورش تو بر قرقيسىها و نپرداختن به کارهايي که تو را بدان گماشتهايم، ناتواني و اشتباه است. يورش تو بر قرقيسىها و سامانندادن به کارهايي که تو را به آن گماشتهايم – و کسي نيست که آن را و دشمن را از آن دفع نمايد – انديشهاي نادرست و گيجکننده است. تو پلي شدهاي براي دشمنانت که با عبور از تو، به دوستانت يورش ميبرند، دشمن از جانب تو احساس هراس نميکند، مرزها را نبستهاي و قدرت و شکوه دشمن را نشکستهاي، براي اهالي شهر دشمن نه فايدهاي داري و نه ميتواني جاي امير آن را بگيري»[1].
در اينجا امام -رضي الله عنه-، خودش يکي از فرماندارانش را سرزنش ميکند و به او اعتراض مينمايد.
ب- امام -رضي الله عنه- بعد از اطلاعيافتن از عمارت با شکوهي که يکي از فرماندارانش براي خود خريده بود، خطاب به او فرمودند: «أطلعت الورق رءوسها، إن البناء يصف لك الغنى».
«از بالاي برگها سرکشيدهاي، ساختمان ميگويد که تو توانگر و ثروتمند هستي»[2].
«روايت شده که شريح بن الحارث، قاضي اميرالمؤمنين-رضي الله عنه-، در زمان او خانهاي به هشتاد دينار خريد و اين خبر به امام رسيد و ايشان شريح را فراخواند و به او فرمود: «بلغني أنّك ابتعت دارًا بثمانين دينارًا، وكتبت لها كتابًا، وأشهدت فيه شهودًا، فقال له شريح: قد كان ذلك يا أمير المؤمنين، قال: فنظر إِليه نظر المغضب، ثم قال له:
يا شريح ! أما إِنه سيأتيك من لا ينظر في كتابك، ولا يسألك عن بيّنتك، حتى يخرجك منها شاخصًا، ويسلمك إلى قبرك خالصًا، فانظر يا شريح ! لا تكون ابتعت هذه الدار من غير مالك، أو نقدت الثمن من غير حلالك، فإذا أنت قد خسرت دار الدنيا ودار الآخرة.
أما إنك لو كنت أتيتني عند شرائك ما اشتريت، لكتبت لك كتابًا على هذه النسخة، فلم ترغب في شراء هذه الدار بالدرهم فما فوق، والنسخة هذه.
هذا ما اشترى عبد ذليل، من ميت قد أزعج للرحيل، اشترى منه دارًا من دار الغرور، من جانب الفانين، وخطّة الهالكين، وتجمع هذه الدار حدود أربعة: الحد الأول ينتهي إلى دواعي الآفات، والحد الثاني ينتهي إلى دواعي المصيبات، والحد الثالث ينتهي إلى الهوى المردي، والحد الرابع ينتهي إلى الشيطان المغوي، وفيه يشرع باب هذه الدار، اشترى هذا المغترّ بالأمل، من هذا».
به من خبر رسيده که تو خانهاي به هشتاد دينار خريدهاي و قراردادي براي آن نوشتهاي و گواهاني بر آن گرفتهاي. شريح گفت: درست است اي اميرالمؤمنين! اين کار را کردهام. امام -رضي الله عنه- نگاهي خشمگين به او کرد و فرمود: اي شريح! کسي به سراغ تو خواهد آمد که به قولنامهات نگاه نميکند و تو را از گواهانت نميپرسد، تو را از آن بيرون ميآورد و تو را، تنها به قبرت تحويل ميدهد. شريح! نگاه کن که اين خانه را با ثروت کس ديگري نخريده باشي، و نگاه کن که پول نامشروع براي خريد آن نداده باشي، چون اگر چنين باشد دنيا و آخرت را از دست دادهاي، اگر به هنگام خريد خانهات پيش من ميآمدي، من عقدنامهاي با متن زير برايت مينوشتم که تو به خريدن اين خانه به يک درهم علاقهمند نمي شدي، چنين مينوشتم:
اين چيزي است که بندهاي خوار آن را از مردهاي خريده که ميخواهد از دنيا رحلت کند. از او خانهاي از خانههاي سراي فاني، در قسمت فناشوندگان و در بخش هلاکشدگان خريده است. چهار جهت اين خانه به اين صورت است: جهت اول به اسباب آفتها منتهي ميگردد، و جهت دوّم آن به اسباب مصيبتها، جهت سوّم به هوي و هوس و جهت چهارم آن به شيطان گمراهکننده ختم ميشود و ورودي اين خانه در همين سمت واقع شده است. خريدار که فريب آرزو را خورده است، اين خانه را از اين فروشنده، خريده است»[3].
فرمانداران و عاملان امام مانند عمّال ديگران، شخصيتهاي مختلفي بودند: بعضي خيلي خوب، بعضي متوسّط و بعضي در سطح پايين بودند. انسانها همه با هم متفاوتند: بعضي در عبادت قوي و توانمندند، اما در ادارة امور ضعيفاند. برخي در ادراة امور ضعيف و در جنگ قوي هستند. بعضي در عبادت ضعيفاند و در کارزار قدرتمندند و ... . پس اگر در يکي از فرمانداران علي -رضي الله عنه- و يا هر خليفه ديگري، ضعف يا سستي مشاهده شود، نميتوان بر علي و يا ديگران اعتراض کرد. و بلکه ما ميگوييم: طعنههايي که در اين مورد به خلفا وارد است، به علي نيز کمتر از آن وارد نيست.
[1]) 17/149 (61).
[2]) 19/271 (361).
[3]) 1/404 (3).
از کتاب: نهج البلاغه را دوباره بخوانيم، تأليف: عبدالرحمن بن عبدالله الجميعان، ترجمه: جعفر سبحاني، 1427/1385هـ.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|