|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > امام علي رضي الله عنه و اهل شام
شماره مقاله : 2423 تعداد مشاهده : 302 تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1389
|
امام علي -رضي الله عنه- و اهل شام [از سخنان امام علی رضی الله عنه در نهج البلاغه] سخنان علي -رضي الله عنه- به اين نتيجه [می رسيم] که اين بزرگوار خودش ميدانست و بر اين باور بود که معصوم نيست و نص روشني که بيانگر خلافت او بعد از پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- باشد، وجود ندارد. و همچنين او هيچ يک از اصحاب و به خصوص خلفا را ناسزا و نفرين نميکرد و بلکه برعکس سخنان نقل شده از او به صراحت بيان ميدارد که او آنها را افرادي پاک ميداند و کارهايشان را ميستايد.
در اين فصل به کلام او در مورد اهل شام ميپردازيم. بعضي براي کافرشمردن اهل شام و کساني که با علي-رضي الله عنه- جنگيدهاند، به حديثي استدلال ميکنند که در آن آمده است: «اي علي! هرکس با تو صلح کند با من در صلح و آشتي است، و هر کس با تو بجنگد با من جنگيده است».
اينک بنگريم که علي -رضي الله عنه- در مورد کساني که عليه او شمشير کشيدهاند، چه ميگويد.
1- علي -رضي الله عنه- در بيان آنچه اتفاق افتاده، ميفرمايد: «وكان بدء أمرنا أنا التقينا بالقوم من أهل الشام، والظاهر أن ربنا واحد، ونبينا واحد، ودعوتنا في الإسلام واحدة، ولا نستزيدهم في الإِيمان بالله والتصديق برسوله ولا يستزيدوننا، والأمر واحد، إلا ما اختلفنا فيه من دم عثمان، ونحن منه براء، فقلنا: تعالوا نداوي ما لا يدرك اليوم، بإطفاء النائرة وتسكين العامة، حتى يشتد الأمر ويستجمع، فنقوى على وضع الحق في مواضعه، فقالوا: بل نداويه بالمكابرة، فأبوا حتى جنحت الحرب وركدت، ووقدت نيرانها وحمشت.
فلما ضرستنا وإياهم، ووضعت مخالبها فينا وفيهم، أجابوا عند ذلك إلى الذي دعوناهم إِليه، فأجبناهم إلى ما دعوا، وسارعناهم إلى ما طلبوا، حتى استبانت عليهم الحجة، وانقطعت منهم المعذرة، فمن تم على ذلك منهم، فهو الذي أنقذه الله من الهلكة، ومن لجّ وتمادى، فهو الراكس الذي ران الله على قلبه، وصارت دائرة السوء على رأسه».
«آغاز کار ما چنين بود که با اهل شام درگير شديم در حالي که ظاهراً پروردگار ما يکي است و پيامبرمان يکي است، همه ما به اسلام دعوت ميدهيم و در ايمانداشتن به خدا و تصديق پيامبرش، نه بهره ما از آنان بيشتر است و نه آنها در اين مورد از ما بهرة بيشتري دارند، همه چيز يکي است جز اينکه در مورد خون عثمان -رضي الله عنه- ما با هم اختلاف نموديم، اما در مورد خون عثمان بيگناه هستيم و به آنها گفتيم: بياييد با خاموش کردن آتش فتنه و آرامکردن مردم، آنچه را که امروز نميتوان جبران کرد، مداوا کنيم تا همه متحد شويم و قدرت به دست بگيريم و آنگاه توان احقاق حق را داشته باشيم. آنها گفتند: ما آن را با زور مداوا ميکنيم و نپذيرفتند، تا اينکه جنگ به پا شد و آتش آن فروزان گشت.
و وقتي جنگ، ما و آنها را در زير چنگ و دندانش له کرد، پشيمان شدند و خواسته و نظر ما را پذيرفتند، ما هم خواستة آنان را قبول کرديم و شتابان آنچه را آنها خواسته بودند، پذيرفتيم. تا اينکه دليل برايشان روشن شد و عذري برايشان باقي نماند، پس هر کس از آنها که اين را پذيرفت خداوند او را از هلاکت نجات داد، و هر کس که لجاجت کرد و ادامه داد، بدبختي است که خداوند دلش را سياه کرده است و مصيبت بر او سايه افکنده است» [1].
الف- به سخنان علي -رضي الله عنه- بنگريد که ميفرمايد: «پروردگار ما يکي است»، «دعوت ما به اسلام يکي است» و «در ايمانداشتن به خدا و تصديق پيامبرش نه ما از آنان بهرة بيشتري نداريم و نه آنها در اين مورد از ما بهره بيشتري دارند». آيا از اين جمله به معني فاسق يا گمراه شمردن و يا کافر دانستن اهل شام است؟
ب- سپس بنگريد که ميفرمايد: «در مورد خون عثمان -رضي الله عنه- اختلاف کرديم». پس اختلاف آنها در اصول دين نيست، و بلکه آنها در يک قضيه اجتهادي يا سياسي با هم اختلاف کردند که هر يک در آن ديدگاه و نظري داشت. حتي بند آخر کلام امام -رضي الله عنه- نميگويد که امام آنان را کافر ميشمرد، بلکه آنها به حقّي که با علي بود گردن ننهادند، به همين خاطر در هلاکت افتادند.
2- امام در بيان صريح ديگري نيز از کافرشمردن اهل شام پرهيز ميکند: «لا تقاتلوهم حتى يبدءوكم، فإنكم بحمد الله على حجة، وترككم إياهم حتى يبدءوكم حجة أخرى لكم عليهم، فإذا كانت الهزيمة بإذن الله، فلا تقتلوا مدبرًا، ولا تصيبوا معورًا، ولا تجهزوا على جريح، ولا تهيجوا النساء بأذى وإن شتمن أعراضكم، وسببن أمراءكم، فإنهن ضعيفات القوى والأنفس والعقول، إن كنّا لنؤمر بالكفّ عنهنّ وإنهنّ لمشركات، وِإن كان الرجل ليتناول المرأة في الجاهلية بالفهر أو الهراوة، فيعيّر بها وعقبه من بعده».
«با آنها نجنگيد مگر اينکه خودشان جنگ را آغاز کنند، شکر خدا شما بر حجت و دليل هستيد و وقتي با آنها نجنگيد تا خودشان جنگ را آغاز کنند، اين حجتي ديگر است. اگر به ياري خدا آنها شکست خوردند، کسي را که پا به فرار گذاشته است، به قتل نرسانيد. کسي که آسيبي ديده به او آسيبي ديگر نرسانيد و زخميها را نکشيد. زنان را اذيت نکنيد، گرچه شما را ناسزا بگويند و به فرماندهانتان فحش بدهند، زيرا زنان در عقل و جسم ضعيف و ناتواناند و ما فرمان داده ميشديم که با زنان آن وقت که مشرک بودند، کاري نداشته باشيم و اگر در زمان جاهليت مردي به زني آسيبي ميرساند اين کار براي او ننگ و عاري بود»[2].
علي -رضي الله عنه- آنها را تنها به حق فرمان داد که زخميها را نکشند. بنگريد که ميگويد: «در آن زمان که اين زنان مشرک بودند، به ما فرمان داده ميشد که با آنها کاري نداشته باشيم...». اين جمله دلالت ميکند که علي -رضي الله عنه- بين اهل شام و مشرکين فرق قائل بود.
3- و بنگريد به آنچه در شرح نهجالبلاغه آمده است: «إنّي أكره لكم أن تكونوا سبّابين، ولكنكم لو وصفتم أعمالهم وذكرتم حالهم؛ كان أصوب في القول، وأبلغ في العذر، وقلتم مكان سبّكم إِياهم: اللهم احقن دماءنا ودماءهم، وأصلح ذات بيننا، واهدهم من ضلالتهم، حتى يعرف الحق من جهله، ويرعوي عن الغي والعدوان من لهج به».
«در روزهاي جنگ صفين امام -رضي الله عنه- وقتي گروهي از يارانش را ديد که اهل شام را ناسزا ميگويند، فرمود: «دوست ندارم که شما فحش بدهيد و ناسزا بگوييد، ولي اگر شما کارها و حالت آنها را بيان ميکرديد و به جاي ناسزا گفتن به آنها، ميگفتيد: بارخدايا خونهاي ما و خونهاي آنان را حفظ کن و در ميان ما آشتي برقرار کن، و آنان را هدايت ده تا کسي که حق را نشناخته آن را بداند، و کسي که در گمراهي و سرکشي فرو رفته از آن بيرون بيايد، بهتر بود»[3].
آيا اينها -شيعيان- به آنچه علي -رضي الله عنه- در مورد اهل شام فرموده، راضياند و ميتوانند ناسزا نگويند و نفرين نکنند؟، و زبانهايشان را از آلودهشدن به توهين اصحاب -رضي الله عنهم- حفظ نمايند؟.
4- و باري ديگر گفت: «أوصيكم عباد الله بتقوى الله، فإنها خير ما تواصى به العباد، وخير عواقب الأمور عند الله، وقد فتح باب الحرب بينكم وبين أهل القبلة، ولا يحمل هذا العلم إلا أهل البصر والصبر، والعلم بمواقع الحق، فامضوا لما تؤمرون به، وقفوا عند ما تنهون عنه، ولا تعجلوا في أمر حتى تتبينوا، فإن لنا مع كل أمر تنكرونه غيرًا».
«اي بندگان خدا! شما را به تقواي الهي توصيه ميکنم. تقوا بهترين چيزي است که بندگان به آن توصيه ميشوند و نزد خدا بهترين سرانجام را دارد. دروازه جنگ ميان شما و اهل قبله گشوده شده است و فقط اهل بينش و صبر داراي علم و دانش هستند و حق را ميدانند، پس آنچه را بدان فرمان مييابيد، اجرا کنيد و از آنچه نهي ميشويد، دست نگاه داريد و در هيچ کاري شتاب نورزيد تا آن که تحقيق کنيد، زيرا در مورد هر کاري که به نظر شما نادرست است ما ديدگاه ديگري داريم»[4].
الف- «دروازة جنگ بين ما و اهل قبله گشوده شده است» يعني چه؟ آيا به معني اين نيست که ما همه مسلمانيم و با هم ميجنگيم؟
ب- «... داراي علم و دانش هستند». آيا تو دوست داري از کساني باشي که مورد نظر امام بودهاند، و زبانت را کنترل و از بدگويي نگه داري؟
5- و در جاي ديگر ميفرمايد: «ولكنّا إنما أصبحنا نقاتل إخواننا في الإسلام، على ما دخل فيه من الزيغ والاعوجاج، والشبهة والتأويل، فإذا طمعنا في خصلة يلمّ الله بها شعثنا، ونتدانى بها إلى البقية فيما بيننا، رغبنا فيها، وأمسكنا عمّا سواها».
«ولي ما داريم با برادران مسلمان خود در اسلام ميجنگيم، با اينکه انحرافات و شبه و تأويل آنها را فرا گرفته باشد. اگر به چيزي اميد داشته باشيم که خداوند ما را از طريق آن متحد نمايد و با هم نزديک گرداند، به آن روي ميآوريم و از غير از آن دست نگاه ميداريم»[5].
اين تأکيدي بر سخنان قبلي امام است که فرمودند: با برادران مسلمان خود جنگيدهايم. شدت علاقه امام -رضي الله عنه- به وحدت و يکپارچگي، تأمل برانگيز است: «اگر به چيزي اميد داشته باشيم...». آيا بعد از سخن اين امام بزرگ، کسي ميتواند طعنهاي به اصحاب بزند؟!
--------------------------------------------------------------------------------
[1]) 17/141 (58).
[2]) 15/104 (14).
[3]) 11/21 (199).
[4]) 9/330 (174).
[5]) 7/298 (121).
از کتاب: نهج البلاغه را دوباره بخوانيم، تأليف: عبدالرحمن بن عبدالله الجميعان، ترجمه: جعفر سبحاني، 1427/1385هـ.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|