|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > ابرها به آبروی او باران می بارند
شماره مقاله : 2408 تعداد مشاهده : 343 تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1389
|
ابرها به آبروي او باران مي بارند ابن عساکر به نقل از جلهمه بن عرفطه آورده است که گفت: به مکه وارد شدم، در حالي که خشکسالي سراسر مکه و اطراف آن را فرا گرفته بود. قريشيان گفتند: اي اباطالب، سرزمينمان به قحطي دچار آمده؛ زنان و فرزندانمان بيقوت و غذا ماندهاند؛ همتي کن و به طلب باران بيرون شو! ابوطالب براي استسقا بيرون شد؛ پسر نوجواني همراه او بود همچون خورشيد تابان، که عمامهاي خاکستري بر سر داشت، و در اطراف او چند نوجوان ديگر بودند. ابوطالب وي را برگرفت، و گردة او را به خانة کعبه چسبانيد، و آن نوجوان بازوان خويش را به نشانة پناهندگي بر خانة کعبه نهاد. در آسمان اثري از ابر نبود. ناگهان ابرها از اين سوي و آن سوي آمدند و آمدند؛ باريدند و باريدند: پست و بلند زمين بسان چشمههايي پرآب سرشار از آب باران گرديد، و آبادي و صحرا را سرسبز و خرم گردانيد. ابوطالب در اشعار خويش به همين داستان اشاره دارد، آنجا که ميگويد:
وأبيض يستسقي الغمام بوجهه ثمال اليتامي عصمة للأرامل[1]
«و آن آفتابرويي که ابرها به آبروي او باران ميبارند، فريادرس و سرپرست يتيمان، و پناهگاه بيوه زنان!».
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- مختصر السیرة، شیخ عبدالله، ص 15-16؛ هیثمی در مجمع الزوائد به نقل از طبرانی نظیر این داستان را در بخش مربوط به علامات نبوت (ج 8، ص 222) آورده است.
(به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي)
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|