|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > دعوت مخفی
شماره مقاله : 2377 تعداد مشاهده : 329 تاریخ افزودن مقاله : 9/5/1389
|
دعوت مخفي مرحلة اوّل دعوت، سه سال دعوت پنهاني به دنبال نازل شدن آيات نخستين سورة مدّثر که پيش از اين آورديم، رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- براي دعوت مردم به سوي خداوند- سبحانه و تعالي- به پاخاستند؛ اما، از آنجا که قوم و قبيلة آن حضرت مردمي بيفرهنگ بودند؛ جز بتپرستي و وثنيت دين و آئيني نداشتند، جز اينکه پدران و نياکانشان را بر آن دين و آيين يافتهاند، دليل و برهان ديگري نميشناختند؛ و جز غيرت جاهلانه و حميت و فخر و مباهات بياساس، از اخلاق انساني چيزي نميدانستند؛ و در برابر مشکلات اجتماعي با هيچ راهحل ديگري بجز شمشير آشنا نبودند؛ با وجود اين، صدارت و زعامت دين و دنياي مردم در جزيرهالعرب با آنان بود، و مرکز اصلي عربستان يعني مکه را در اختيار داشتند، و خود را ضامن حفظ و نگهداري کيان آن معرفي ميکردند. بنابراين، برخورد حکيمانه با چنين وضعيت و با چنان مخاطباني اقتضاي آن را داشت که دعوت آن حضرت، در آغاز کار، پنهاني باشد، تا آنان به يکباره و بطور غيرمنتظره با دعوت آسماني اسلام روياروي نشوند، و برنياشوبند.
مسلمانان پيشتاز بسيار طبيعي بود که رسول اکرم -صلى الله عليه وسلم- اسلام را، نخستين بار، به نزديکترين کسان از خاندان و خويشاوندان و دوستان خويش عرضه فرمايند. آن حضرت نيز چنين کردند؛ ابتدا بستگان و دوستانشان را به سوي اسلام فرا خواندند. همچنين، همه کساني را که اميد خيري از آنان ميرفت؛ ايشان آنان را ميشناختند، و آنان ايشان را ميشناختند؛ پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- جز راستي و درستي در کارشان نيست؛ همه را به اسلام فرا خواندند. از ميان اين افراد، که راجع به عظمت رسول اکرم -صلى الله عليه وسلم- و جلالت قدر و راستي و درستي آن حضرت هيچگاه کوچکترين ترديدي به دل راه نميدادند، جماعتي دعوت آن حضرت را اجابت کردند که در تاريخ اسلام با عنوان «سابقين اوّلين» شناخته شدهاند، و درصدر آنان همسر نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- امّالمؤمنين خديجة بنت خويلد؛ و بردة آزاد شدة وي، زيدبن حارثه بن شراحيل کلبي[1]، پسرعموي ايشان، علي بن ابيطالب- که نوجوان و تحت کفالت رسول اکرم -صلى الله عليه وسلم- بود-، و دوست صميمي ايشان، ابوبکرصديق قرار دارند که در نخستين روز دعوت، اسلام آوردند. آنگاه، ابوبکر در راستاي دعوت به سوي اسلام فعال گرديد. وي مردي نرمخوي و دوستداشتني و خوش مشرب و خوش اخلاق و دست و دل باز بود. مردان قوم و قبيلهاش به خاطر دانشوري و مردمداري و خبرگي وي در بازرگاني پيوسته نزد او آمد و شد داشتند و با او دمساز بودند. ابوبکر نيز خويشاوندان و دوستان و همنشينانش را که مورد اعتماد او بودند به اسلام دعوت ميکرد. در پرتو دعوت و تبليغ اسلام توسط ابوبکر صديق -رضي الله عنه-، عثمان بن عفان اموي؛ زبيربن عوام اسدي؛ عبدالرحمان بن عوف زهري؛ سعدبن ابي وقاص زهري؛ و طلحه بن عبيدالله تيمي اسلام آوردند؛ و اين هشت نفر[2] نخستين پيشتازان و پيشقراولان مسلميناند که در اسلام آوردن از همگان سبقت گرفتند. از پس اين گروه، «أمين هذه الأمة»[3] ابو عبيده عامر بن جراح از بني حارث بن فهر؛ ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومي؛ همسرش ام سلمه؛ ارقم بن ابي الارقم مخزومي؛ عثمان بن مظعون جمحي؛ دو برادر وي قدامه و عبدالله؛ عبيده بن حارث بن مطلب بن عبد مناف؛ سعيد بن زيد عدوي؛ همسرش فاطمه بنت الخطاب عدويه، خواهر عمربن خطاب؛ خباب بن ارت تميمي؛ جعفربن ابيطالب؛ همسرش اسماء بنت عميس؛ خالدبن سعدبن عاص اموي؛ همسرش امينة بنت خلف؛ آنگاه، برادرش عمروبن سعدبن عاص؛ حاطب بن حارث جمحي؛ همسرش فاطمة بنت مجلل؛ برادرش خطاب بن حارث؛ همسر برادرش فکيهة بنت يسار؛ برادرش معمربن حارث؛ مطلب بن ازهر زهري؛ همسرش رملة بنت ابيعوف؛ و نعيم بن عبدالله بن نحّام عدوي اسلام آوردند. اينان همگي از تيرهها و طايفههاي مختلف قبيلة قريش بودند. ديگر سابقين اوّلين که از غير قريش در اسلام آوردن پيشتاز بودهاند، عبارتند از: عبدالله بن مسعود هذلي؛ مسعود بن ربيعه القاري، عبدالله بن جحش اسدي؛ برادرش ابواحمدبن جحش؛ بلال بن رباح حبشي؛ صهيب بن سنان رومي؛ عمار بن ياسر عنسي؛ پدرش ياسر؛ مادرش سميه؛ عامربن فهيره. ديگر زنان پيشتاز در تشرف به اسلام، جز آن بانواني که پيش از اين ياد شدند، عبارتند از: امّ يمن؛ برکه حبشيه؛ امّ الفضل لبابة کبري بنت حارث هلاليه همسر عبّاس بن عبدالمطلب؛ و آسماء بنت ابيبکر صدّيق- رضيالله عنهم-[4]. اين نامبردگان تنها کساني هستند که با عنوان «سابقين اوّلين» شهرت يافتهاند؛ در پرتو تتبع و استقراي تامْ، شمار دقيق افرادي که در منابع مربوطه با عنوان پيشتازي در اسلام توصيف شدهاند، به يکصد و سي تن مرد و زن ميرسد؛ ليکن به دقت معلوم نيست که آيا تمامي اين افراد پيش از علني شدن دعوت، اسلام آوردهاند، يا اسلام آوردن برخي از آنان به مرحلة دعوت علني پيوسته است. تشريع نماز يکي از نخستين احکام شريعت اسلام، دستور شارع مقدس دائر بر وجوب نماز است. ابن حجر گويد: «پيش از اسراء، قطعاً رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- نماز ميگزاردهاند؛ همچنين، اصحاب ايشان نماز ميگزاردهاند، اما، اختلاف بر سر اين است که آيا پيش از تشريع نمازهاي پنجگانه يوميه نماز واجبي در کار بوده است يا نه؟ بعضي گفتهاند: در آن اوان، يک نماز پيش از طلوع آفتاب ، و يک نماز پيش از غروب آفتاب واجب بوده است». حارث بن ابي اسامه از طريق ابن لهيعه به سند موصول از زيدبن حارثه روايت کرده است. که در نخستين دفعات نزول وحي، جبرئيل نزد رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- آمد و وضو را به ايشان ياد داد. وقتي از وضو گرفتن فراغت يافتند، مشتي آب برگرفتند و به عورت خويش پاشيدند. ابن ماجه نيز اين حديث را نزديک به همين مضمون روايت کرده است. نيز نظير آن را از براءبن عازب و ابن عبّاس روايت کرده است. در حديث ابن عبّاس آمده است: اين از نخستين فرائض بود[1]. ابن هشام يادآور شده است که نبي اکرم -صلى الله عليه وسلم- و صحابة آن حضرت هنگامي که وقت نماز داخل ميشد به درههاي اطراف پناهنده ميشدند، و نمازشان را از قوم و قبيلة خويش پنهان ميکردند. ابوطالب روزي ديد که رسولاکرم -صلى الله عليه وسلم- با علي به نماز جماعت ايستادهاند؛ در آنباره با هردوي ايشان سخن گفت؛ امّا، وقتي با واقعيت امر آشنا شد، آن دو را امر به ثبات کرد[2]. نماز، عبادتي بوده است که [دردوران مکّي] مسلمانان مأمور به انجام آن بودهاند، و زياده بر آن [در آن دوران] امر و نهي و عبادتي در کار نبوده است، جز آنچه به نماز مربوط ميشده است. وحي نيز، به بيان و تبيين جوانب مختلف توحيد ميپرداخته، و مسلمانان را به تزکية نفس مشتاق ميساخته؛ و درجهت مکارم اخلاق ترغيب و تشويق ميکرده، و بهشت و دوزخ را آنچنان براي آنان توصيف ميکرده است که گويي با چشم سر آنها را ميديدهاند؛ و با مواعظ مؤثر و تکان دهنده دلهاي مسلمانان را روشن ميگردانيده، و ارواحشان را تغذيه ميکرده است؛ و آنان را آرام آرام به سوي جو ديگري متفاوت با جوي که بشريت در آن روزگار با آن خو گرفته بود، سوق ميداده است. اين چنين، سه سال بر همين منوال گذشت، و دعوت اسلام همچنان محدود به دعوتهاي فردي بود، و هنوز پيامبر گرامي اسلام -صلى الله عليه وسلم- در مجامع و محافل به دعوت علني نپرداخته بودند. البته، در نزد قريشيان دعوت اسلام شناخته شده، و صيت شهرت اسلام در شهر مکه پيچيده بود، و مردم همواره از آن سخن ميگفتند. گاه نيز بعضي از مردم در برابر اسلام موضع ميگرفتند و نسبت به برخي از مسلمانان ستمهايي را روا ميداشتند؛ امّا، از آنجا که هنوز رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- به دين و آئين جاهليت تعرضي نکرده بود، و راجع به خدايان و بنهايشان سخني نگفته بود، دعوت اسلام را چندان به خرج برنميداشتند.
[1]- وی در یکی از جنگها اسیر شده و به عنوان برده زرخرید او را فروخته بودند. خدیجه نخست وی را به ملکیت خویش درآورد و سپس او را به رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- بخشید. پدر و عمویش آمدند تا او را به نزد قوم و قبیلهاش بازگردانند؛ اما، وی رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- را بر قوم و قبیله و خاندانش ترجیح داد. حضرت رسولاکرم -صلى الله عليه وسلم- نیز وی را برحسب آداب و رسوم قوم عرب به فرزندی گرفتند، و به همین جهت، او را زیدبن محمد مینامیدند، تا آنکه شریعت اسلام پدرخواندگی را باطل اعلام کرد. وی در جنگ موته در ماه جمادیالاولی، سال هشتم هجرت، به شهادت رسید. [2]- ظاهراً 9 نفر- م. [3]- برای وجه تسمیه وی به این لقب، نکـ: صحیح البخاری، مناقب ابی عبیدة بن جراح، ج 1، ص 530. [4]- برای تفصیل مطلب، نکـ: سیرة ابنهشام، ج 1، ص 245-262؛ البته نام بردن برخی از نامبردگان در فهرست وی خالی از اشکال نیست. [5]- مختصره السیرة، شیخ عبدالله النجدی، ص 88. [6]- سیرة ابن هشام،ج 1، ص 247؛ نیز نکـ: مسند ابی داود الطیالسی، ص 26.
(به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي)
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|