|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>عیسی علیه السلام > نزول عیسی علیه السلام بعد از خروج دجال و افساد در زمین
شماره مقاله : 2352 تعداد مشاهده : 314 تاریخ افزودن مقاله : 7/5/1389
|
چگونگي نزول عيسى -عليه السلام-،
بعد از خروج دجال و افساد در زمين خداوند حضرت عيسى -عليه السلام- را به زمين نازل ميکند و نزول او در شرق دمشق کنار «مناره البيضاء» است که بر آن دو پارچه مزين و ملون به ورس (قرمزرنگ) و زعفران وجود دارد.
عيسى -عليه السلام- دو کف دستش را روي بالهاي دو ملائکه گذاشته است وقتي سرش را فرود ميآورد از آن قطرههاي آب ميريزد. وهنگامي که سرش را بالا ميبرد قطرات آبي مانند مرواريد و لؤلؤ از او پايين ميافتد هيچ کافري نميتواند هواي نفس او را درک کند جز اينکه ميميرد.
نزول او در ميان افرادي صورت ميگيرد که در راه حق قتال ميکنند و همه جمع شدهاند تا به جنگ دجال بروند پس ناگهان عيسى درهنگام اقامه نماز نازل ميشود و امير آنان را امام قرار ميدهد و خود همراه ديگران به او اقتداء ميکند.
ابن کثير ميگويد: «اين قول مشهورتر است که عيسى در مناره البيضاء شرقي در دمشق نازل ميشود. در برخي کتب ديدهام که او بر مناره البيضاء جامع دمشق فرود ميآيد شايد اين صحيحتر باشد چون در دمشق چيزي به نام مناره شرقيه وجود ندارد جز منارهاي که در کنار مسجد جامع اموي در مشرق دمشق است ظاهراً اين قول مناسبتر است چون در هنگام اقامه نماز نازل ميشود و امام مسلمانان به او ميگويد اي روح الله امامت نماز جماعت را بپذير عيسى ميگويد شما امام بشو چون براي شما قامت گفتهاند. و در روايتي ميگويد: بخاطر احترامي که اين امت نزد خدا دارد امام را از خودتان قرار داده است («صحيح مسلم» و «النهاية الفتن و الملاحم» (1-144-145) تحقيق در طه زيني.)
در حديث طولاني نواس بن سمعان در زمينه خروج دجال و نزول عيسى -عليه السلام- چنين آمده است: «وقتي خداوند مسيح بن مريم را برانگيخت کنار مناره البيضاء شرقي دمشق بين دو پارچه رنگي (مصبوغ باورس و زعفران) در حالي که کف دستش روي بالهاي ملائکه امت نازل ميشود. او هر گاه سرش را پايين ميآورد قطرههاي آب از آن ميريزد و هر گاه سرش را بالا ميگيرد دانههاي لؤلؤ و مرواريد از آن جدا ميشود. هيچ کافري نميتواند هواي نفس او را درک کند والا ميميرد. هواي نفسش تا آنجا چشمش کار کند برد دارد. پس به تعقيب دجال ميپردازد تا اينکه در کنار در «لدّ» او را مييابد و به قتل ميرساند. سپس قومي که خداوند آنها را از دجال حفظ کرده است نزد عيسى ميآيند. او صورتشان را مسح ميکند و دربارة درجاتشان در بهشت با آنها سخن ميگويد» («صحيح مسلم»)
علما دربارة حکمت نزول عيسى -عليه السلام- در آخر الزمان جدا از ساير انبياء تحقيق کردهاند و به نتائجي رسيدهاند از جمله:
1- ردّ بر يهود که ميگويند عيسى -عليه السلام- را کشتهاند. خداوند بدين طريق کذب آنها را آشکار ميکند و حضرت عيسى -عليه السلام- رئيس آنان دجال و يهوديان تابعش را به قتل ميرساند همانگونه که در بحث قتال يهود توضيح داديم.
حافظ ابن حجر اين قول را بر ديگر اقوال ترجيح ميدهد.
2- حضرت عيسى در انجيل فضل امت محمد -صلى الله عليه وسلم- را ديده است همانطور که خداوند ميفرمايد:
وَمَثَلُهُمْ فِي الإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ (فتح: 29).
«توصيف ايشان (اصحاب) در انجيل اين است که همانند کشتزاري هستند که جوانههاي خود را بيرون زده و آنها را نيرو داده و سخت نموده و بر ساقههاي خويش راست ايستاده باشد».
لذا عيسى از خداوند خواست او را جزو امت محمد -صلى الله عليه وسلم- قرار دهد پس خداوند دعايش را استجابت کرد و او را ماندگار کرد تا مجدداً بخاطر دين خدا در آخر الزمان نازل شود.
3- نزول عيسى -عليه السلام- به خاطر نزديک شدن اجلش است تا در زمين دفن گردد چون نبايد مخلوقات خاکي خارج از زمين بميرند پس نزول او بعد از خروج دجال است تا او را هلاک گرداند. (سپس فوت کند)
4- عيسى نازل ميشود تا آنان را تکذيب کند و دعواي ساختگيشان را ابطال نمايد. و در آن زمان همه ملتها را جز امت اسلامي نابود ميکند. او صليب را ميشکند و خوک را ميکشد و جزيه را بر ميدارد.
5- اختصاص نزول در آخر الزمان به عيسى بن مريم به خاطر اين است که پيامبر فرمود: «من از همه مردم به عيسى نزديکترم و بين من و او هيچ پيامبري وجود ندارد» («صحيح بخاري»)
پس پيامبر خدا خصوصيترين و نزديکترين فرد به اوست و عيسى -عليه السلام- مژده داده است که پيامبري بعد از او خواهد آمد لذا مردم را به تصديق و ايمان به او دعوت کرد. خداوند ميفرمايد: وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ (صف: 6).
«و من مژدهدهنده هستم به پيامبري که بعد از من ميآيد و اسمش احمد است».
در حديث آمده است «گفتند اي پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- در مورد نفس خودت برايمان سخن بگو؟ پيامبر فرمود: من (نتيجه) دعاي پدرم ابراهيم و مژده عيسى -عليهما السلام- هستم» (ابن اسحاق آن را در «السيره» روايت کرده است «تهذيب سيرة ابن هشام» (ص 45) عبدالسلام هارون. ابن کثير ميگويد: «اسناد آن خوب است».
«تفسير ابن کثير» (8/136) و «مسند امام احمد» (4/127) و (5/262 با حاشيه منتخب الکنز)
حضرت عيسى -عليه السلام- با شريعت حضرت محمد -صلى الله عليه وسلم- حکم ميکند و از پيروان او است يعني او هنگام نزول دين جديدي را همراه خود نميآورد چون دين اسلام خاتم اديان ديگر است و تا روز قيامت باقي ميماند و نسخ نميگردد پس عيسى -عليه السلام- حاکمي از حاکمان اين امت و مجدد دين اسلام است چرا که پيامبري بعد از محمد -صلى الله عليه وسلم- وجود ندارد.
زمان عيسى -عليه السلام- زمان امنيت، سلامت و خوشي است. خداوند در آن باران فراوان نازل ميکند و زمين حاصلخيز و پر برکت ميشود و آب فوران ميکند و حقد و کينه و بغض و حسد نميماند.
در حديث طولاني نواس بن سمعان دربارة دجال، نزول عيسى -عليه السلام-، خروج ياجوج و ماجوج در زمان عيسى و دعاء عيسى -عليه السلام- عليه آنان و هلاک شدنشان توضيح داده شده است. اين حديث در ادامه ميگويد: «ثم يرسل الله مطراً لا يکنّ منه بيت مدر ولا وبر فيغسل الأرض حتى يترکها کالزلفة ثم يقال الأرض انبتي ثمرتک وردّي برکتک، فيومئذ تأکل العصابة من الرمانة، ويستظلّون بقحفها، ويبارک في الرسل، حتى إن اللقمة من الإبل لتکفي الفئام من الناس، اللقمة من البقر لتکفي القبيلة من الناس، و اللقمة من الغنم لتکفي الفخذ من الناس» («صحيح مسلم»)
«سپس خداوند باراني را ميفرستند نه خانه گلي کفايت ميکند و نه خانه پشمي زمين را ميشويد و آن را مثل آينه ميکند سپس به زمين گفته ميشود ثمرات و نباتات خود را برويان و برکتت را برگردان در اين هنگام يک جماعت بزرگ از خوردن يک انار سير ميشوند و پوستش را سايه خود قرار ميدهند. و شير حيوانات افزايش مييابد حتي شير يک شتر نو رسيده براي جمع زيادي از مردم کافي است. و شير يک گاو نو رسيده براي يک قبيله کافيست و شير يک گوسفند نو رسيده براي يک خانوادة بزرگ کافي است».
امام مسلم از ابوهريره روايت ميکند گفت: پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «و الله لينـزلنّ عيسى بن مريم حکماً عادلاً... وليضعنّ الجزية ولتترکنّ القلاص فلا يسعى عليها ولتذهبنّ الشحناء والتباغض والتحاسد وليدعونّ إلى المال فلا يقبله أحد»
«قسم به خدا عيسى بن مريم به عنوان حاکم عادل نازل ميشود... جزيه را بر ميدارد شتر جوان رها ميشود و کسي به آن آزار نميرساند (امنيت کامل وجود دارد) بغض، کينه، حسادت از بين ميرود و مردم براي دريافت مال دعوت ميشوند ولي کسي اجابت نميکند».
نووي ميگويد: «معني اين حديث اين است که مردم از اموال همديگر دوري ميکنند. کسي سعي نميکند شتر ديگري را مالک شود چون مال زياد است و نيازمندي کم و قيامت هم نزديک شده است».
در برخي روايات آمده است عيسى -عليه السلام- بعد از نزول هفت سال و در برخي ديگر چهار سال در زمين باقي ميماند.
مسلم از عبدالله بن عمر -رضي الله عنهما- روايت ميکند: «خداوند عيسى بن مريم را نازل ميکند... سپس مردم هفت سال در زمين ميمانند. در اين مدت بين دو نفر دشمني وجود ندارد سپس خداوند باد خنکي را از طرف شام ميفرستد کساني که مثقال ذرهاي ايمان در دل دارند اين باد روحشان را قبض ميکند»(«صحيح مسلم»)
و در روايت امام احمد و ابو داود آمده است: «فيمکث في الأرض أربعين سنة، ثم يتوفّى ويصلي عليها المسلمون»
«او در زمين چهل سال ميماند سپس ميميرد و مسلمانان بر او نماز ميخوانند».
هر دو روايت صحيح هستند و جمع آنها مشکل است مگر اينکه روايت هفت سال را بر مدت اقامتش بعد از نزول در آخر الزمان حمل کنيم و آن را به مدت ماندنش در زمين قبل از بالا رفتنش اضافه نمائيم (يعني زماني که پيامبر بود) بنابراين عمر عيسى -عليه السلام- در آن زمان سي و سه سال بوده است (و بعد از نزول در آخر الزمان هفت سال خواهد ماند پس جمعاً چهل سال روي زمين خواهد بود) («النهاية / الفتن و الملاحم» (1/146) تحقيق د. طه زيني.)
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|