|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>شیعه
شماره مقاله : 2341 تعداد مشاهده : 350 تاریخ افزودن مقاله : 6/5/1389
|
شیعه در لغت و اصطلاح 1- شیعه در لغت شیعه ی هر کس: یعنی پیروان و یاران او، و گفته میشود (شایَعَهُ) یعنی از او پیروی کرد. همانگونه که گفته میشود: والاه (از مادة وَلِیَ) یعنی پشتیبان و طرفدار او شد. و تشیَّع الرَّجُل: یعنی آن مرد ادعای شیعهگری کرد. و تشایع القوم، یعنی آن جماعت به گروههایی تبدیل گشتند، و هر جماعتی که بر چیزی اجتماع کنند و در آن مشترک باشند و بعضی از آنها از بعضی دیگر پیروی کنند شیعه گفته میشوند، و أشیاع در آیهی ذیل بمعنی امثال است آنجا که میفرماید: { وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ (٥٤)} (سبأ / 54) یعنی: ميان ايشان و آنچه آرزو دارند (كه پذيرش ايمان ايشان و نجات از عذاب است) جدائي افكنده ميشود، همان گونه كه با گروههاي همسان و همكيش آنان قبلاً چنين عمل شده است. در (مصباح المنیر) آمده است: شیعه یعنی پیروان و یاران و هر جماعتی که بر سر مسألهای به توافق برسند و جمع شوند، شیعه هستند، سپس شیعه به صفت جماعت مخصوصی تبدیل گشت و جمع آن شِیَع است، مانند: سدره و سِدَر. و اشیاع جمع الجمع است. و شیَّعْتُ رمضانَ بستٍّ من شوّال یعنی: بدنبال رمضان شش روز ماه شوال را روزه گرفتم.([1]) پس شیعه به لحاظ معنای لغوی یعنی جماعتگرایی، همراهی، پیروان و یاران. در حقیقت این معنی در بعضی از آیات قرآن کریم ذکر شده است، مانند این آیه :{ فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ } (قصص / 15) یعنی: در شهر ديد كه دو مرد ميجنگند كه يكي از قبيله او (بنياسرائيليها) و ديگري از دشمنان او بود. و مانند این آیه که میفرماید: { وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لإبْرَاهِيمَ (٨٣)} (الصافات / 83): (و از پیروان او، ابراهیم بود). بنابراین لفظ شیعه در آیهی نخست معنی قوم و جماعت را میدهد و در دوّمی، به پیروان اشاره میکند؛ کسانی که بر سر یک رأی و شیوه باهم توافق حاصل میکنند و در آن سهیم میشوند.
2- تعریف شیعه در اصطلاح تعریف شیعه اساساً با مراحل نشأت و پیدایش آنها و مراحل تکامل و تحوّل اعتقادی آنها مرتبط است، زیرا این نکته قابل توجه است که عقاید و افکار شیعه بطور مستمر در حال تغییر و دگرگونی است، شیعهگری در عصر اوّل، با شیعهگری بعد از عصر اوّل، متفاوت است و به همین خاطر، صدر اوّل به شیعه نامگذاری نمیشود مگر کسی که علی رضی الله عنه را بر عثمان رضی الله عنه مقدّم شمارده است([2]) و به همین خاطر گفته شده: شیعی و عثمانی. شیعی کسی بوده که علی را بر عثمان مقدّم نموده است، بر این اساس تعریف شیعه در صدر اوّل چنین است: آنها کسانی هستند که فقط علی را بر عثمان مقدّم میدارند.([3]) به همین خاطر ابن تیمیه (رحمه الله) گفته است: «شیعيان نخستین کسانی بودهاند که در دوران علی، او را بر ابوبکر و عمر ترجیح میدادند([4]). و شریک بن عبدالله ـ و او از جمله کسانی است که به شیعهگری توصیف میشود ـ اطلاق نام شیعهگری را بر کسی که علی را بر ابوبکر و عمر مقدم میدارد، منع کرد، زیرا این کار او، با آنچه که از حضرت علی رضی الله عنه در این باره به تواتر رسیده، منافات و تضاد دارد، چون تشیع یعنی: یکدیگر را یاری کردن و از هم پیروی کردن، نه با هم مخالفت کردن و یکدیگر را نپذیرفتن و ترک کردن، ولی علی مخالف برتری دادن خود بر آن دو خلیفهی سابق بود،([5]) (پس کسی که علی را بر ابوبکر و عمر برتری دهد مخالف علی است نهیاور و طرفدار او). ابن بطه از استاد معروفش، ابی عباس بن مسروق روایت کرده که گفت: محمد بن حمید به ما خبر داد، جریر از سفیان و او از عبدالله بن زیاد بن جریر (روایت کرده) و به ما خبر داد که او گفت: «ابو اسحاق سبیعی به کوفه تشریف آورد و آنجا به ما گفت: شهربن عطیه آمد، به سوی او برخیزید! بعد ما هم در کنار او نشستیم. آنها با هم گفتگو کردند، ابو اسحاق گفت: در حالی از کوفه خارج شدم که کسی در فضیلت و برتری ابوبکر و عمر شکی نداشت و حالا که باز گشتهام میبینم (که چنین و چنان میگویید) به خدا نمیدانم چه میگویند؟!» محبّ الدّین خطیب گفته است: این یک متن و سند تاریخی بزرگ است که زمان تغییر و دگرگونی شیعه را نشان میدهد، زیرا ابواسحاق سبیعی شیخ و عالم کوفه بود، در دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه ، سه سال قبل از شهادتش، دیده به جهان گشود، و در سال (127 هـ) دار فانی را وداع گفت، وی در دوران خلافت حضرت علی رضی الله عنه کودکی بیش نبود، در همین ارتباط دربارهی خود میگوید: «پدرم مرا بلند کرد تا اینکه توانستم علیبن ابیطالب را که خطبه میخواند، مشاهده کنم، سر و ریشش سفید بود...». و اگر ما میدانستیم که وی در چه زمانی از کوفه خارج شده و سپس به منظور دیدار به آنجا باز گشته، میتوانستیم بفهمیم که شیعیان کوفه در چه زمانی به پیروی از امامشان، به فضیلت و برتری ابوبکر صدّیق و عمر اعتراف کردهاند و در چه زمانی شروع به جدا شدن از علی رضی الله عنه کرده و کم کم با دیدگاه وی نسبت به فضیلت و برتری ابوبکر رضی الله عنه که آن را علناً بر روی منبر کوفه بیان میکرد، مخالف کردند؛ ابوبکر و عمری که دو برادر او و خلیفهی رسول خدا صلی الله علیه و سلم بر امتش بودند، آن هم در پاکترین زمان که همان ابتدای عصر رسالت و نبوّت خاتم بود([6]). لیث بن ابیسلیم میگوید :«شیعان نخستین را دریافتم، آنها کسی را بر ابوبکر و عمر برتری نمیدادند([7]). و نویسنده «مختصرالتحفة» یاد آور شده: کسانی که از مهاجران و انصار و پیروان نیکخواه آنان، در دوران خلافت حضرت امیر رضی الله عنه بودند، همگی حق او را شناخته و رعایت کردند و فضیلت لازم را برای او قائل شدند، از ارزش و منزلت هیچ یک از برادران او، یعنی اصحاب رسول گرامی صلی الله علیه و سلم ، نکاستند، چه رسد بهاینکه به آنها ناسزا بگویند و آنها را تکفیر نمایند([8]). امّا تشیّع همینطور پاک و صاف و سالم و عالی باقی نماند، بلکه مبدأ و اصل آن تغییر یافت، در نتیجه شیعه به چند گروه تبدیل شدند و شیعهگری به ماسکی تبدیل شد که هر کس میخواست علیه اسلام و مسلمانان حقه بزند، دسیسه کند و در رشتهی دشمنان مُغرض و حسود و کینه توز درآید، آن را به صورت خود میزد. به همین خاطر است که توهینکنندگان به شیخین (ابوبکر و عمر) را «رافضی» مینامیم، چون آنها لیاقت وصف شیعهگری را ندارند([9]). کسی که مراحل تغییر عقیدتی فرقهی شیعه را مورد مطالعه و پژوهش قرار داده باشد، عجیب نمیپندارد که بر گروهی از محدثان و غیر محدثان سرشناس از علماء و بزرگان، عنوان و لقب شیعه اطلاق شده است، در حالیکه آنها از علمای سرشناس اهل سنّت بودهاند، زیرا مفهوم شیعهگری در زمان سلف، به لحاظ تعریف و مفهوم، با شیعه گری کنونی و متأخر تفاوت دارد. به همین خاطر، امام ذهبی، هنگامیکه دربارهی کسانی که به شیعهگری متهم شدهاند سخن میگوید، گفته است: «بدعت بر دو قسم است؛ بدعت صُغری، مانند غلو تشیّع یا شیعهگری بدون غلو و اغراق، این نوع شیعهگری در میان تابعین و پیروان آنها بسیار بوده است، با این وجود مسأله دین و تقوا و صداقت را هم فراموش نکردهبودند، اگر سخن و حدیث این گروه پذیرفته نشود، مجموعهای از آثار و احادیث نبوی روایت شده از این گونه راویان از بین میرود، و این مفسده و خلأ روشن و آشکاری است. سپس بدعت کُبری مانند رافضه بودن کامل و اغراق در این زمینه و اهانت به ارزش و مقام ابوبکر و عمر رضی الله عنهما و تبلیغ و فراخوانی برای این اقدام، این نوع شیعه روایاتشان قابل استناد و احتجاج و ارزش نمیباشد. در این نوع شیعیان شخصی صادق و قابل اطمینان را نشناختهام، بلکه دروغ و تقیه و نفاق، شعار و اساس کار آنهاست، پس، چگونه نقل از کسی که چنین حالی دارد، قابل قبول است؟! هرگز، هرگز...، بنابراین شیعهی افراطی در زمان سلف و در عرف آنها همان کسی بوده که در ارتباط با اصحاب بزرگواری همچون عثمان، زبیر، طلحه، معاویه و نیز طایفهای بوده که با حضرت علی وارد جنگ و نبرد شدند، سخن ناسزا گفتهاند، امّا شیعیان افراطی در زمان و عرف ما همان کسی است که آن بزرگواران را کافر میداند و از شیخین تبری میجوید. بیگمان این شخص (با این عقیده) گمراه و بهتان چین است.([10]) بنابراین شیعهگری دارای مراتب، ادوار و مراحل مختلف است، همانگونه که از گروهها و فرقههای متعدد تشکیل شده. قبل از آنکه سخن را پیرامون تعریف شیعه به پایان برسانیم بهاین نکته اشاره میکنیم که در بیشتر کتابها و مقالات شیعه، وقتی که میخواهیم تعریف شیعه را بدانیم، میبینیم که آنها همگی برچسب تعریف شیعهی امّامیه را به خود زده، بهاین معنی که آنها پیروان علی رضی الله عنه هستند. این مسأله بهیک نوع نتیجهی اشتباه میانجامد که با اجماع همه امت اسلامیمغایرت دارد. نتیجه این است که گویا علی شیعیای بوده که درست همان اعتقادات و باورهای شیعه را داشته است!، این در حالی است که علی رضی الله عنه از آنچه که شیعه دربارهی شخص او و پسرانش معتقدند، بری است. به همین خاطر لازم است در تعریف شیعه، قید و بندی ذکر شود تا هر گونه ابهامیاز بین برود. در تعریف شیعه گفته میشود: آنها کسانی هستند که گمان میبرند و ادعا میکنند که پیروان و یاران علی هستند، چون آنها در واقع از علی پیروی نکردهاند و حضرت علی رضی الله عنه هم اعتقادات و باورهای آنها را نداشته است([11]). یا در تعریف آنان گفته میشود: آنها مدّعی طرفداری و پیروی علی رضی الله عنه میباشند، یا میگوییم: آنها رافضی هستند. به همین خاطر است کهیکی از علماء این چنین از آنها تعبیر کرده است: آنها رافضی هستند و خود را به شیعهی علی منتسب میکنند([12]).آنها بر راه و روش و شیوهی شیعه و پیرو علی رضی الله عنه نیستند، بلکه تنها مدعی آن هستند و در واقع رافضی میباشند.([13])
زیرنویسها: [1]- المصباح المنیر، شِیع. [2]- اصول شیعه امامیه (1/64). [3]- فتاوی ابن تیمیه (3/153)، فتحالباری (7/34). [4]- منهاجالسنه (2/60). [5]- اصول شیعه اثنی عشریه (1/65). [6]- حاشیة المنتقی، ص 360، 361. [7]- المنتقی، ص 360. [8]- مختصرالتحفة الاثنی عشریه (1/66، 67). [9]- اصول شیعه امامیه اثنی عشری (1/66-67). [10]- میزان الاعتدال، ذهبی (1/5، 6)، لسانالمیزان (1/9، 10). [11]- اصول شیعه امامیه اثنی عشریه (1/68). [12]- منهاجالسنه، (2/106). [13]- اصول شیعه امامیه اثنی عشری (1/69).
به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|