|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>روزه
شماره مقاله : 221 تعداد مشاهده : 993 تاریخ افزودن مقاله : 22/5/1388
|
[اصطلاح فقهي] صيام = روزه صيام بمعني خويشتن داري و امساك است، در قرآن آمده است: " إني نذرت للرحمن صوما [بيگمان من در راه خدا بر خود نذركردهامكه با مردم سخن نگويم]’’. كه صوم بمعني خويشتن داري از سخنگفتن است. ولي صوم دراصطلاح فقهي بمعني خويشتن داري ازكارهائي استكه موجب باطل شدن روزه است،كه بايد همراه با نيت عبادت و تقرب بخدا، ازهنگام طلوع فجرصادق تا غروب خورشيد صورت گيرد. فضيلت روزه 1-از ابوهريره روايت استكه: پيامبرفرمود: خداوند بزرگ ميفرمايد:" كل عمل ابن آدم له إلا الصيام، فإنه لي ، وأنا أجزي به ، والصيام جنة ، فإذا كان يوم صوم أحدكم فلا يرفث ، ولا يصخب ، ولا يجهل ، فإن شاتمه أحد، أو قاتله، فليقل: إني صائم، مرتين، والذي نفس محمد بيده لخلوف فم الصائم، أطيب عند الله يوم القيامة من ريح المسك، وللصائم فرحتان يفرحهما: إذا أفطر فرح بفطره، وإذا لقي ربه فرح بصومه [هر عمل و رفتاريكه انسان انجام ميدهد، براي خودش ميباشد، مگر روزه،كه آن براي من ميباشد و من خود بدان پاداش ميدهم. روزه ازمعاصي وگناهان جلوگيري ميكند. پس هرگاه يكي از شما روزه باشد، از بدگوئي و سخن ناشايست و از فريادكشيدن و رفتار سفيهانه، اجتناب ورزد. اگركسي به وي فحش و ناسزاگفت يا با وي به نزاع برخاست، به وي پاسخ ندهد. بلكه دوبار بگويد: من روزه هستم. سوگند بدانكس كه جان محمد در دست او است، بوي بد دهان روزهدار، كه در اثر روزه پديد ميآيد، در روز رستاخيز به نزد خداوند، خوشبوتر از رايحه مشك است. روزهدار، دو شادي دارد كه ديگران ندارند: يكي بهنگام افطار، كه بسيار شادمان است و ديگري وقتيكه خداي خويش را ملاقات ميكند از نتيجه روزهاش شادمان است]". بروايت احمد و مسلم و نسائي 2-در روايت بخاري و ابيداود حديث فوق بدينگونه آمده است: " الصيام جنة، فإذا كان أحدكم صائما، فلا يرفث، ولا يجهل، فإن امرؤ قاتله، أو شاتمه فليقل، إني صائم،مرتين، والذي نفس محمد بيده، لخلوف فم الصائم أطيب عند الله من ريح المسك، يترك طعامه وشرابه وشهوته من أجلي. الصيام لي، وأنا أجزي به، والحسنة بعشرة أمثالها [... او خوردني ونوشيدني وآرزوي نفساني خويش را بنا بدستورمن ترككرده است روزه براي من است و من خود بدان پاداش ميدهم و پاداش هر نيكي را ده برابرميد هم ]". ٣-از عبدالله بن عمرو روايت است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" الصيام والقرآن يشفعان للعبد يوم القيامة، يقول الصيام أي رب منعته الطعام والشهوات، بالنهار، فشفعني به. ويقول القرآن: منعته النوم بالليل، فشفعني فيه فيشفعان [روزه و قرآنكريم براي بنده فرمانبردار خداوند، در روز رستاخيز شفاعت ميكنند: روزه ميگويد: اي پروردگارا من در روز او را از خوردني و آرزوهاي نفساني باز داشتهام بنابراين شفاعت مرا درباره او بپذير و قرآنكريم ميگويد: من در شب او را از خواب باز داشتهام و او شب قرآن ميخواند، بنابراين شفاعت مرا درباره او بپذير و خداوند شفاعت آنها را ميپذيرد]". امام احمد با سندي صحيح آن را روايت كرده است. ٤-ازابو امامه روايت استكهگفت: من به خدمت پيامبر صلي الله عليه و سلم رفتم وگفتم: مرا به كاري راهنمائيكنكه مرا به بهشت برساند. او فرمود:" عليك بالصوم فإنه لا عدل له " ثم أتيته الثانية، فقال: " عليك بالصيام [بر تو باد،كه روزه بگيري، چه هيچ عملي بپاي آن نميرسد، سپس باري ديگر به حضور او رفتمكه فرمود: بر تو بادكه روزه بگيري]". بروايت احمد و نسائي و حاكمكه او آن را “صحيح“ دانسته است. 5-از ابوسعيد خدري روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" لا يصوم عبد يوما في سبيل الله الا باعد الله بذلك اليوم النار عن وجهه، سبعين خريفا [هركس يك روز را در راه خداوند روزه بگيرد، خداوند به پاداش آن روز، هفتاد سال عذاب دوزخ را از او دور ميسازد]". همه محدثين بجز ابوداود آن را نقل كردهاند. راز سهل بن سعد روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" إن للجنة بابا، يقال له: الريان، يقال يوم القيامة: أين الصائمون؟ فإذا دخل آخرهم أغلق ذلك الباب [بهشت را دري استكه آن را “ريان = سيراب“ نامند. بروز رستاخيزگويند: كجايند روزهداران؟ چون آخرين نفر داخل شد، آن در بسته ميشود]". بروايت بخاري و مسلم.
اقسام روزه روزه از نظرفقهي دو قسم است: 1-روزه فرض و واجب ٢-روزه سنت و داوطلبانه. روزه فرض و واجب به سه قسمت تقسيم ميشود: الف -روزه ماه مبارك رمضان ب - روزه كفارات = تاوان گناهان ج-روزه نذري . ما در اينجا از روزه ماه رمضان و روزه سنت و داوطلبانه سخن ميگوئيم و درباره روزهكفارات و روزه نذري در جاي مخصوص بخود ازآن سخن خواهيم گفت .
روزه ماه رمضان حكم روزه ماه رمضان: روزه ماه رمضان بدليل قرآن و سنت نبوي و اجماع واجب ميباشد: دليل وجوب آن از قرآنكريم: ’’ يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون [1] [اي كساني كه ايمان آوردهايد و اي اهل ايمان، روزه ماه رمضان بر شما فرض و واجب شده است، همانگونهكه بر امّتان پيش از شما نيز فرضگرديده است، شايد كه موجب تقوا و پرهيزگاري و اطاعت شما از امر پروردگارتان گردد]". و " شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن هدى للناس وبينات من الهدى والفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه [2] [ماه رمضان آنچنان ماهي است،كه نزول قرآن در آن آغازگرديده است، قرآنيكه هدايت و راهنما براي مردم و بيان كننده راه هدايت و جداكننده حق و باطل، از همديگر ميباشد. پس هركس از شما در ماه رمضان در شهر خويش بوده و بيمار نباشد روزه ماه رمضان را بگيرد]".
دليل وجوب روزه ماه رمضان ازسنت نبوي: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" بني الاسلام على خمس: شهادة أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله، وإقام الصلاة، وإيتاء الزكاة، وصيام رمضان وحج البيت [اسلام بر پنج چيز بنياد نهاده شده است:گواهي بوحدانيت الله، وگواهي برسالت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و سلم و برپاي داشتن فريضه نماز و پرداخت زكات وگرفتن روزه ماه رمضان و برگزاري فريضه حج بيتالله الحرام]". و در حديث طلحه بن عبيدالله آمده است:كه مردي از پيامبر صلي الله عليه و سلم سئوالكرد: اي رسول الله خداوند، چقدر روزه بر من فرضكرده است؟ فرمود: روزه ماه رمضان. آنمردگفت: آيا غيرازآن برمن فرض شده است؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: نخير. مگراينكه داوطلبانه روزه سنت بگيري. و دليل ديگر وجوب روزه ماه رمضان اجماع امت اسلامي است، براينكه روزه ماه رمضان واجب و يكي ازاركان و پايههاي اساسي دين اسلام است وهركس منكر وجوب انگرددكافر و مرتد ميباشد. روزه ماه رمضان درروز دوشنبه دوم ماه شعبان سال دوم هجري فرضگرديده ا ست .
فضيلت ماه رمضان وفضيلت اعمال خير در آن ماه: 1-از ابوهريره روايت استكه چون ماه رمضان فرا رسيد، پيامبر صلي الله عليه و سلم ، فرمود:" قد جاءكم شهر مبارك، افترض الله عليكم صيامه، تفتح فيه أبواب الجنة وتغلق فيه أبواب الجحيم، وتغل فيه الشياطين، فيه ليلة خير من ألف شهر من حرم خيرها فقد حرم [همانا ماهي مبارك برايتان فرا رسيد،كه روزه آن بر شما فرضگرديده است. درهاي بهشت در آن گشوده ميگردد (ماه خير و نيكي و احسان است) و درهاي دوزخ در آن ماه بسته ميشود و شياطين در آن ماه به زنجيركشيده ميشوند (چون مردم بهكارهاي نيك ميپردازند و از بدگوئي و مردم آزاري ميپرهيزند،كاريكه موجب دوزخ باشد در بين مومنان صورت نميگيرد و زمينهاي برايكار شياطين فراهم نيست. در آن ماه شبي وجود داردكه عبادت درآن شب بهتر است از عبادت در يكهزار ماه. بغير ازآن شب. براستيكسيكه از خير و بركت عبادت، در آن شب محرومگردد، او براستي محروم است]". بروايت احمد و نسائي و بيهقي. 2-از عرفجه نقل استكهگفت: من پيش عتبه بن فرقد بودمكه درباره رمضان سخن ميگفت. درآنوقت يكي از ياران محمد صلي الله عليه و سلم بر ما وارد شد و عتبه چون او را ديد هيبت او را فراگرفت و سكوت اختياركرد. آن مرد نيزازرمضان سخن آغازيد و گفت: از پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيدمكه در ماه رمضان ميگفت:" " تغلق أبواب النار وتفتح أبواب الجنة، وتصفد فيه الشياطين، قال: وينادي فيه ملك: يا باغي الخير أبشر، ويا باغي الشر أقصر، حتى ينقضي رمضان. [در ماه رمضان درهاي دوزخ بسته ميشود و درهاي بهشتگشوده ميگردد شياطين به زنجيركشيده ميشوند و تا پايان ماه رمضان فرشتهاي فرياد ميكند: اي طالبان خير و نيكي بر شما مژده باد و اي طالبان شر و بدي بس كنيد تا اينكه ماه رمضان پايان مييابد]". بروايت احمد و نسائي. سند اين حديث “جيد“ است. ٣-از ابوهريره روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت :" والصلوات الخمس، والجمعة إلى الجمعة، ورمضان إلى رمضان مكفرات لما بينهن، إذا اجتنبت الكبائر [نمازهاي پنجگانه فرض و نماز هفتگي جمعه و روزه ساليانه ماه رمضان همگيكفارهگناهان صغيره هستند مشروط برآنكه ازگناهانكبيره اجتنابگردد]". بروايت مسلم. ٤-از ابوسعيد خدري روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" من صام رمضان وعرف حدوده، وتحفظ مما كان ينبغي أن يتحفظ منه كفر ما قبله [هركس ماه رمضان را روزه بگيرد و حدود و مقررات و فرايض آن را بداند و خويشتن را درچيزهاييكه پرهيزاز آنها لازم است مصون دارد اوكفارهگناهان (صغيره) پيش از رمضان را داده است]". بروايت احمد وبيهقي با سندي نيكو. 5-از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" من صام رمضان إيمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه [هركس براي رضاي خدا و باميد پاداش او، ماه رمضان را روزه بگيرد، گناهان (صغيره)گذشته او آمرزيده ميشود]". بروايت احمد و صاحبان سنن.
اخطار به روزه خواران در ماه رمضان: 1-از ابن عباس روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" عرى الاسلام، وقواعد الدين ثلاثة، عليهن أسس الاسلام، من ترك واحدة منهن، فهو بها كافر حلال الدم: شهادة أن لا إله إلا الله، والصلاة المكتوبة، وصوم رمضان [دستگيره محكم و قابل اطمينان اسلام و زيربناي دين، سه چيز استكه پايههاي اسلام برآنها استوار است. هركس يكي از آنها را ترك كند، بهكفر وي ميانجامد،كه خونش حلال است:گواهي بوحدانيت الله، نمازهاي فريضه، و روزه ماه رمضان]". بروايت ابويعلي و ديلمي و ذهبي آن را “صحيح“ دانسته است. 2-از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " من أفطر يوما من رمضان، في غير رخصة رخصها الله له لم يقض عنه صيام الدهر كله، وإن صامه [هركس يك روز در ماه رمضان بدون عذر و رخصت شرعي، روزه را بخورد، اگر همه روزگار روزه باشد نميتواند پاداش آن را جبرانكند]". بروايت ابوداود و ابن ماجه و ترمذي. بخاري از ابوهريره بطريق مرفوع نقلكرده است: “هركس در ماه رمضان بدون عذر و بيماري روزهاي را بخورد، اگر تمام روزگار روزه باشد، نميتواند جاي آن را بگيرد و پاداش آن را جبران نمايد“. و ابن مسعود نيز آن راگفته است. ذهبيگفته است: به نزد مومنان ثابت شده است: “هركس بدون بيماري روزه رمضان را بخورد، او از زناكار و دائم الخمر بدتر است. بلكهگروهي در مسلمان بودن روزهخوار، در شك ميباشند و او را زنديق و مرتد ميپندارند“.
ازچه راهي فرا رسيدن ،ماه رمضان به ثبوت ميرسد؟ فرا رسيدن ماه رمضان، ازدو راه ثابت ميگردد: يكي رويت هلال ماه رمضان ولو اينكه وسيله يك نفر عادل باشد. دوم تمامكردن سي روزه ماه شعبان. 1-از ابن عمر روايت استكه “مردم در صدد رويت هلال ماه رمضان بودند،كه من به پيامبر، خبردادمكه هلال را ديدهام، او خود روزهگرفت و بمردم نيزدستور دادكه روزه بگيرند“. بروايت ابوداود و حاكم و ابن حبانكه اين دو نفر آن را “صحيح“ دانستهاند. 2-از ابوهريره روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" صوموا لرؤيته وأفطروا لرؤيته، فإن غم عليكم فأكملوا عدة شعبان ثلاثين يوما [هر رقت هلال ماه رمضان را رويت كرديد، روزه بگيريد و هروقت هلال شوال را رويتكرديد، روزه را بخوريد وروزه نباشيد. اگرهوا ابري بود ونتوانستيد هلال رمضان را رويتكنيد، سي روزه شعبان را تكميلكنيد]". بروايت بخاري و مسلم. ترمذيگفته است: بيشتر اهل علم بدينطريق عمل ميكنند وگفتهاند:كه براي روزهگرفتن، شهادت وگواهي يك نفر مردكه بگويد من هلال را ديدهام، مورد قبول است. و راي امام شافعي و امام احمد و ابن المبارك نيز چنين ميباشد و نوويگفته است: اصح آنست. واما درباره ثبوت رويت هلال شوال: بنابراي عموم فقها، رويت يك مرد عادل وگواهي وي پذيرفته نميشود، بلكه بايد سي روزه ماه رمضان تكميلگردد يا اينكه دو نفرگواه عادل برويت هلال شوالگواهي دهند. ولي ابوثور گفته است ثبوت رويت هلال شوال وهلال رمضان، با هم فرقي ندارند وبراي هر دو،گواهي يك نفر عادل قبول است. ابن رشد گفته است: “راي ابوبكر بن المنذر نيز چون راي ابوثور است وگمان ميكنم راي “ظاهريه“ نيز چنين است. ابن المنذر استدلال كرده است كه اجماع است، بر اينكه بقول يكنفر افطار و امساك از خوردن واجب ميباشد، بنابراين فرا رسيدن و تمام شدن ماه رمضان نيز، بهمينگونه است چون هردو علامت و نشانهاي ميباشند،كه زمان افطار و زمان روزهگرفتن را، از هم جدا ميكنند“. شوكانيگفته است: اگر درباره معتبر بودن دو نفرگواه عادل، براي ثبوت هلال شوال دلايل صحيحي نباشد، چنان پيدا است بقياس براينكه رويت هلال رمضان با شهادت يكنفر ثابت ميشود، براي افطار و ثبوت رويت هلال شوال نيز، يكنفرگواه كفايت ميكند. بعلاوه پذيرفتن تعبدي خبرواحد دليل است بر اينكه آن را در هر موضوعي، بپذيريم مگر اينكه دليلي داشته باشيم، كه در موارد خاصي، پذيرفتن خبر واحد تعبدي نيست، مانند شهادت درباره اموال و امثال آن، كه خبر واحد پذيرفته نميشود. بهرحال پيدا استكه راي ابوثور درست باشد.
اختلاف مطالع: براي جمهور فقهاء اختلاف مطالع براي رويت هلال (ماه رمضان و ماه شوال) معتبر نيست. بنابراين هرگاه اهل شهري وكشوري هلال را رويتكرد، بر همه كشورها و شهرهاي ديگر واجب ميگردد،كه روزه بگيرند، چون پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است:" صوموا لرؤيته، وافطروا لرؤيته ". اين سخن پيامبر صلي الله عليه و سلم خطابي است عام، و فراگير براي همه امّت محمد صلي الله عليه و سلم ، پس هرگاه يكي ازافراد امت، در هرمكاني هلال (رمضان) را رويتكرد، حكم اين رويت، براي همه افراد مكلف امّت ثابت ميگردد. ولي راي عكرمه وقاسم بن محمد وسالم واسحاق و راي صحيح علماي حنفيه و راي برگزيده علماي شافعيه، برآنستكه رويت هلال در هرمنطقه و شهر و كشوري، فقط براي اهل آنجا است ولازم نيستكه رويت هلال درغيرشهرومنطقه وكشور خود را بپذيرند. پس بنابراين آراء، اختلاف مطالع معتبر است. چه ازكريب نقل شده استكه: “من به شام رفتم و درآنجا بودمكه ماه رمضان فرا رسيد و من شب جمعه هلال ماه رمضان را ديدم. سپس درآخر ماه رمضان به مدينه برگشتم. ابن عباس درباره هلال رمضان از من سئوالكرد وگفت: شماكي هلال را ديديد؟ گفتم: ما شب جمعه هلال را ديديم.گفت: تو خود آن را ديدي؟گفتم: آري، و مردم نيزآن را ديدند وروزهگرفتند و معاويه نيز روزهگرفت. ابن عباسگفت: ولي ما آن را شب شنبه ديديم. بنابراين روزه خواهيم بود تا اينكه سي روزه ماه رمضان را تكميل ميكنيم، يا اينكه هلال شوال را ميبينيم. منگفتم: آيا رويت هلال معاويه وروزه او را قبول نداري؟ اوگفت: نخير. پيامبر صلي الله عليه و سلم ، چنان بما دستور داده است (كه اختلاف مطالع معتبر است)“. بروايت احمد و مسلم و ترمذي. ترمذيگفته است: اين حديث “حسن، صحيح و غريب“ است و اهل علم درباره اختلاف مطالع بدين حديث عملكردهاند. صاحب “فتح العلام شرح بلوغ المرام“ گفته است: قريب بصواب آنستكه رويت هلال درمنطقهاي براي مردم آنجا ومردم مناطقيكه با آنجا هم مطلع است معزير است.
اگركسي تنها هلال را رويت كرد: پيشوايان فقه اتفاق دارند، براينكه هركس، تنها هلال ماه رمضان را ديد، بايد او روزه باشد. ولي عطاء مخالفتكرده وگفته است: بر وي واجب نيستكه روزه بگيرد، مگراينكه شخص ديگري نيزبا وي هلال را رويتكند. ودرباره رويت هلال شوال اختلاف كردهاند: آيا اگر شخصي هلال شوال را رويتكرد بايد افطاركند؟ حق آنست كه بايد افطاركند، همانگونهكه شافعي و ابوثورگفتهاند. زيرا پيامبر صلي الله عليه و سلم بهنگام رويت هلال روزه وافطاررا واجبكرده است و شخصيكه هلال را ميبيند، بطور يقيني رويت برايش پيش آمده، و مدارآن بر حس است و نيازي به مشاركت غير ندارد.
اركان روزه روزه داراي دو ركن اساسي استكه حقيقت آن را تشكيل ميدهد: 1-خويشتن داري از مفطرات (چيزهاييكه روزه را باطل ميكند) از زمان طلوع فجر صادق تا غروب خورشيد. چون خداوند ميفرمايد:" فالآن باشروهن وابتغوا ما كتب الله لكم وكلوا واشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل [حالاكه معاشرت با همسرانتان بعد از افطار برايتان حلال شده است، با آنان معاشرتكنيد و بدنبال آنچيزي باشيد و آنچيزي را طلب كنيد،كه خداوند بمقتضاي فطرت برايتان مقدوركرده است و بمقتضاي سرشت انساني از آن بينياز نيستيد، و بخوريد و بياشاميد، تا آنزمانكه سپيده صبح از سياهي شب آشكار و مشخص ميشود، سپس بعد ازآن، روزه را تا شب باتمام برسانيد]". مراد دراين آيه ازخيطه ابيض وخيط اسود، سپيده صبح وسياهي شب است. از بخاري و مسلم روايت شده استكه عدي بن حاتمگفت: بهنگام نزول آيه فوق، يك عقال سفيد و يك عقال سياه را زير بالش و متكاي خويش نهادم و شب بدانها مينگريستمكه برايم مشخص نميگرديد. فردايش پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم رفتم وآن را برايش نقلكردمكه فرمود: مراد سپيده صبح و سياهي شب است. 2-نيت: خداوند ميفرمايد:" وما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين له الدين [بدانان دستور داده نشده است مگر اينكه خداوند را خالصانه و با اخلاص نيت پرستش كنند]". و پيامبر صلي الله عليه و سلم ميفرمايد:" إنما الاعمال بالنيات، وإنما لكل امرئ ما نوى [بيگمان هركاري توام با نيت ارزش پيدا ميكند و بهركس، آنچيزي ميرسدكه نيت آن را كرده است]". و لازم و واجب استكه نيت كردن روزه، پيش از طلوع فجر براي هريكي از شبهاي رمضان صورت ميگيرد. زيرا حفصه ام المومنينگفت: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" من لم يجمع الصيام قبل الفجر، فلاصيام له. [هركس پيش از سپيده صبح ، نيت و تصميم روزهگرفتن را نداشته باشد، روزهاش صحيح نيست]". امام احمد و صاحبان سنن، آن را روايت كرده و ابن خزيمه وابن حبان آن را “صحيح“ دانستهاند. در هرجزئي از شب نيت و قصد روزه كند، صحيح است و تلفظ بدان شرط نيست چون نيت يك عمل قلبي است وزبان در آن دخالتي ندارد، چون حقيقت نيت آنست كه بمنظور امتثال و اجراي فرمان خداوند و طلب رضاي او، قصد و نيت انجامكاريكرده شود. بنابراين، هركس شب براي خوردن سحري و با قصد و نيت روزهگرفتن و تقرب بخداوند، بيدارشود و بعد ازآن امساككند، در حقيقت او نيت صحيح بجاي آورده است، و هركس در طي روز از انجام كارهاي مبطل روزه، خودداري كند و بخاطر خدا اينكار را انجام دهد، او نيز نيت و قصد شرعي را بجاي آورده است، اگرچه سحري نيز نخورده باشد. بسياري از فقها ميگويند نيت روزه سنت و داوطلبانه اگر در روز نيز صورت گيرد صحيح است، مشروط برآنكه چيزي نخورده باشد. حضرت عايشهگفته است: روزي پيامبر صلي الله عليه و سلم بحجره من آمد وگفت:" هل عندكم شئ؟ [آيا چيزي داريم بخوريم؟]"گفتيم: نخير. او فرمود:" " فإني صائم [بنابراين من روزهام]". بروايت مسلم و ابوداود. حنفيها ميگويند وقتي نيت روزه سنت درروز صحيح است،كه پيش اززوال خورشيد ازخط استوا صورتگيرد و قول مشهور امام شافعي نيز چنين است. و از ظاهر سخن ابن مسعود و امام احمد برميآيدكه نيت روزه سنت پيش از زوال و بعد از زوال هر دو جايز است.
بر چه كساني روزه رمضان واجب است؟ بنا به اجماع علماي فقه روزه بر هر مسلمان عاقل بالغ تندرست غير مسافر، واجب است و براي زنان علاوه بر شرايط فوق، شرط استكه از خون “حيض“ و “نفاس“ نيز پاك باشند. بنابراين بركافر و ديوانه و بچه و بيمار و مسافر و حايض و نفساء و پيرمرد ناتوان و پيرزن ناتوان و زن آبستن و زن شيرده، روزه رمضان واجب نيست. البته بعضي از اينها بطور مطلق بر آنها روزه واجب نيست مانند:كافر و ديوانه. و بعضي ازآنها از سرپرستان خواسته ميشود،كه آنان را بروزهگرفتن دستور دهند، و بربعضي ازآنها واجب استكه روزه رمضان را بخورند وآن را قضاءكنند. و براي بعضي از آنها اجازه روزه خوردن، داده شده استكه در آنصورت فديه آن واجب ميباشد. اينك هريك از اينها بطور جداگانه بيان ميشوند:
روزه كافر و ديوانه: چون روزه يك عبادت اسلامي است، پس بر غير مسلمان واجب نيست و ديوانه مورد تكليف واقع نميشود، چه عقل ازوي سلب شده وعقل، ملاك ومدار تكليف ميباشد. درحديث علي بن ابيطالب آمده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: " رفع القلم عن ثلاثة: عن المجنون حتى يفيق، وعن النائم حتى يستيقظ، وعن الصبي حتى يحتلم [از سه دسته تكليف ساقط شده است: از ديوانه تا زماني كه بهبودي مييابد، و از خوابيده تا زمانيكه بيدارميشود، واز بچه تا زمانيكه محتلم ميگردد]". به روايت احمد و ابوداود و ترمذي.
روزه كودك: اگرچه روزه بركودك واجب نيست، ولي لازم استكه سرپرست وولي او، وي را به روزهگرفتن دستور دهد، تا از دوران كودكي بدان عادتگيرد و تا زمانيكه قدرت و توانائي روزهگرفتن را دارد، آن را ترك نكند. ازربيع دخترمعوذ نقل است كه: “پيامبر صلي الله عليه و سلم ، در صبح روز عاشورا بروستاهاي انصار خبر فرستاد،كه هركس روزه است و صبح چيزي نخورده است، روزهاش راكاملكند. و هركس صبح چيزي خورده است، باقيمانده روز چيزي نخورد و روزه باشد. از اين ببعد همواره روز عاشورا را روزه ميگرفتيم وكودكان خردسال خويش را نيز به روزهگرفتن وادار ميكرديم و آنها را با خود به مسجد ميبرديم و برايشان اسباب بازي پشمي ميساختيم، هرگاه يكي ازآنها براي خوراكگريه ميكرد، آن اسباب بازي را به وي ميداديم تا اينكه وقت افطار فرا ميرسيد“. بروايت بخاري و مسلم.
چهكساني شرعا مجازند روزه را بخورند وواجب است فديه آن را بدهند؟ پيرمردان و پيرزنان و بيماراني كه انتظار بهبودي آنها نميرود وكارگراني كه كارهاي سنگين دارند و بغير از اينكارهاي سنگين راهي برايكسب روزي و ادامه زندگي ندارند، همه اينها چنانچه در همه فصول سال روزهگرفتن برايشان مشقت داشته باشد و روزهگرفتن آنان را ضعيفكند و بسختي اندازد، شرعاً مجازند كه روزه نگيرند. برآنان واجب ميگرددكه بجاي هرروز، يك نفرمسكين را اطعام كنند. اين اطعام بيك صاعگندم يا نصف صاع يا يك مد بر حسب اختلافيكه درآن هست، تخمين زده شده است و در سنت مقدار دقيق آن بيان نشده است. “بر حسب اوزان امروزي يك صاع معادل است با وزن 76/2گرم“ [3]. ابن عباسگفته است: “پيرمرد (و پيرزن) شرعا مجاز است روزه نگيرد و بجاي هر روز، مسكيني را اطعامكند و بر وي قضاي روزه واجب نيست“. دارقطني وحاكم آن. را روايت كرده و “صحيح“ دانستهاند. بخاري از عطاء روايتكرده است،كه او از ابن عباس شنيده است كه ميگفت: آيه:" وعلى الذين يطيقونه فدية طعام مسكين ’’ ، منسوخ نيست، بلكه مربوط است به پيرمردان و پيرزنانكه نميتوانند روزه بگيرند، بنابراين بجاي روزه هر روز، مسكيني را اطعام ميكنند“[4] بيماريكه انتظار بهبودي و شفاي او نميرود و توانائي روزهگرفتن را ندارد، نيز حكم پيرمرد را دارد و همچنين كارگرانيكهكارهاي سخت و سنگين دارند داراي همين حكم ميباشند. شيخ محمد عبدهگفته است: مراد از “يطيقونه“ درآن آيه پيران ناتوان و بيماران مزمن و امثا آنها از قبيلكارگرانيكه خداوند روزي دائمي آنان را در انجامكارهاي سخت، مانند استخراج زغال سنگ و امثال آن قرارداده است، ميباشد و مجرمان و گناهكاران زندانيكه بحبس ابد با اعمال شاقه محكوم شدهاند و در حينكار، روزه برايشان سخت است و ميتوانند فديه بپردازند نيز همين حكم را دارند. زنان حامله و زنانيكه بچه را شير ميدهند، هرگاه از روي تجربه شخصي يا بتوصيه پزشك معتمد يا از رويگمان غالب خود، تشخيص دادندكه روزهگرفتن براي خودشان و براي طفل وجنين زيان دارد، شرعاً مجازندكه روزه نگيرند و بجاي آن فديه بدهند و بنا بقول عبدالله ابن عمر و عبدالله ابن عباس قضاي آن واجب نيست. ابوداود از عكرمه روايت كرده است كه ابن عباس در تفسير " وعلى الذين يطيقونه " گفته است: اين آيه رخصت است براي پيرمردان و پيرزنانكه نميتوانند روزه بگيرند وبدانان اجازه ميدهدكه روزه نگيرند وبجاي هرروز، يك مسكيني را اطعامكنند و زن آبستن و زن شيرده اگر نگران حال جنين و طفل باشند، نيز همين حكم را دارند“. به روايت بزار. و در آخر افزوده است: ابن عباس بمادر بچهاش “ام ولد“ كه حامله بود، ميگفت: “تو بمنزلهكسي هستيكه “يطيقونه“ خطاب به او است، بنابراين بر تو است،كه فديه بدهي و قضاي آن واجب نيست“. دارقطني اسناد آن را “صحيح“ دانسته است. و ازنافع نقل است،كه درباره زن حامله،كه نگران بچهاي استكه در شكم دارد از عبدالله ابن عمر سئوال شدكه آيا ميتواند روزه نگيرد، اوگفت: او رخصت دارد كه روزه نگيرد و براي هرروز يك “مد“ گندم به مسكين بدهد“ بروايت مالك و بيهقي. و در حديث آمده است:" إن الله وضع عن المسافر الصوم وشطر الصلاة، وعن الحبلى والمرضع الصوم [بيگمان خداوند روزه و نصف نمازهاي چهار ركعتي را از مسافر ساقطكرده و به وي تخفيف داده است، و روزه را اززن حامله و شيرده، نيز نهاده و تخفيف داده است]’’. بنا براي علماي حنفيه و ابوعبيد و ابوثور، زن حامله و شيرده، روزهاي راكه خوردهاند، فقط قضا ميكنند و فديه آنكه اطعام مسكين است، لازم نيست. بنا براي امام احمد و امام شافعي، اگرآنها تنها بخاطرنگراني ازحال جنين وطفل روزه نگيرند، قضاي روزه و فديه هر دو بر آنها واجب ميباشد. و اگر تنها نگراني حال خود را داشته باشند ويا نگراني حال خود وبچه را داشته باشند، تنها قضاي روزه بر آنها واجب ميباشد، ديگر فديه لازم نيست.
چهكساني مجازند در رمضان روزه نگيرند ولي قضاي آن بر آنها واجب است؟: براي بيماريكه بهبودي وي انتظار ميرود و اميد بهبودي دارد و براي مسافر مباح است،كه در رمضان روزه نگيرند ولي قضاي آن، بر آنها واجب ميباشد. خداوند ميفرمايد:" ومن كان منكم مريضا أو على سفر فعدة من أيام أخر [و هركس از شما در ماه رمضان بيمار باشد، يا بمسافرت رفت براي او مباح استكه روزه رمضان را نگيرد و بعد ازماه رمضان بتعداد روزههائيكه نگرفته است روزه باشد و آنها را قضا نمايد]". احمد و ابوداود و بيهقي با سند صحيح از معاذ روايتكردهاند كه: “خداوند بر پيامبر صلي الله عليه و سلم روزه را فرض نمود و فرمود:" يأيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم" تا مي رسد به: "وعلى الذين يطيقونه فدية طعام مسكين" آنوقت هركس ميخواست روزه ميگرفت و هركس ميخواست روزه را مي خورد و بجاي هر روزه، مسكيني را اطعام ميداد و اين عمل برايشكافي بود. سپس خداوند آيهاي ديگر را نازل فرمود:" شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن "تا آيه:"فمن شهد منكم الشهر فليصمه " از آنوقت ببعد، روزهگرفتن برايكسيكه تندرست باشد، و مسافر نباشد واجب و ثابتگرديد و به بيمار و مسافر، اجازه داده شد كه روزه نگيرند (وآن را بعداً قضاكنند) و به پيرانيكه توانائي روزهگرفتن را ندارند، اين رخصت را دادكه بجاي هرروزهاي، يك نفرمسكين را اطعامكنند“. بيمارييكه روزه خوردن را مباح ميكند، عبارت است از بيماري شديدي،كه روزهگرفتن موجب افزايش آن ميگردد، ياگمان ميرودكه روزه بهبودي آن را بتاخير اندازد. صاحب مغني گفته است: “بعضي از پيشينيانگفتهاند: هر نوع بيماري مجوز روزهخواري است، حتي اگر دندان درد يا درد انگشتان باشد زيراكلمه مريض عام است و مسافر برايش مباح استكه روزه نگيرد اگرچه نيازي بدان سفر نيز نداشته باشد. بنابراين مطلق بيماري هم مجوز روزه خواري است. اين راي به بخاري و عطاء و ظاهريه نسبت داده شده است. صحيح آنستكه اگركسي بحقيقت نگران باشدكه با روزهگرفتن بيمار ميشود، حكم بيمار را دارد و ميتواند روزه نگيرد و همچنينكسيكه تشنگي وگرسنگي بروي چيره شده وميترسدكه هلاك شود، بر وي لازم استكه روزه را بخورد وآن را قضاكند، اگرچه تندرست هم باشد. چه خداوند فرموده است:" ولا تقتلوا أنفسكم إن الله كان بكم رحيما [5] [خودتان را نكشيد، بيگمان خداوند نسبت به شما بسيار مهربان است]"." وما جعل عليكم في الدين من حرج [6] [و خدا در امور ديني شما را در تنگنا قرار نداده است]". اگر شخص بيمار، روزه راگرفت ومشقت را تحمّلكرد، روزه وي صحيح ميباشد. ليكن بعلت اينكه از رخصتيكه خداوند دوست دارد و به وي اعطاءكرده است استفاده ننموده است مكروه ميباشد و شايد به وي زيان برساند. درزمان پيامبر صلي الله عليه و سلم بعضي از يارانش درآن حال روزه ميگرفتند و بعضي روزه را نميگرفتند و هر دوگروه از فتواي پيامبر صلي الله عليه و سلم پيروي كردهاند. حمزه اسلمي به پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: اي رسول خدا من در مسافرت توانائي روزهگرفتن را در خود ميبينم، آياگناه داردكه روزه باشم؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " هي رخصة من الله تعالى فمن أخذ بها، فحسن، ومن أحب أن يصوم فلا جناح عليه [اين يك رخصت است از جانب خداوند، هركس بدان عملكرد نيككرده است، و هركس خواستكه روزه بگيرد بر وي گناهي نيست].. بروايت مسلم. و از ابوسعيد خدري روايت است: “همراه پيامبر صلي الله عليه و سلم بمكه سفركرده بوديم، در حاليكه ما روزه بوديم و درمنزلي فرود آمديم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “شما از دشمن نزديك شدهايد و روزه را بخوريد شما را نيرومند نگه ميدارد“. اين سخن پيامبر صلي الله عليه و سلم براي ما رخصتي شد، لذا بعضي ازما روزه بودند و بعضي از ما روزه را خوردند. سپس در منزل ديگري فرود آمديم، پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت “شما بردشمن حمله ميكنيد وشب را برآن بروزميآوريد وروزه نگرفتن شما را نيرومندترميكند، پس روزه نگيريد“. اين سخن پيامبر صلي الله عليه و سلم حكم بود وديگررخصت روزهگرفتن باقي نماند. لذا همگي افطاركرديم. سپس بعد از آن ميديدمكهكساني از مايه همراه پيامبر صلي الله عليه و سلم در سفر بودند، روزه ميگرفتند“. بروايت احمد و مسلم و ابوداود. از ابوسعيد خدري روايت استكهگفت: “ما در ماه رمضان همراه پيامبر صلي الله عليه و سلم به جنگ ميرفتيم. بعضي ازما روزه ميگرفتند وبعضي ازما روزه نميگرفتند، نه روزه داران برروزه خواران خرده ميگرفتند و نه روزه خواران بر روزه داران. و راي آنان بر اين بود،كه هركس بتواند روزه بگيرد روزه باشد وكارخوبي است و هركس نتواند روزه بگيرد و در خود سستي و ناتواني احساسكند، روزه نگيرد وكار خوبي است“. بروايت احمد و مسلم.
و علما اختلاف دارند در اينكه روزه گرفتن در سفر بهتر است يا روزه نگرفتن؟ بنابراي ابوحنيفه و شافعي و مالك برايكسيكه بتواند روزه بگيرد، روزهگرفتن بهتر است و برايكسيكه نتواند روزه بگيرد، روزه نگرفتن بهتراست. و عمر بن عبدالعزيزگفته است: هركدام برايش آسانتر باشد ، بهتر است. بنابراينكسيكه در سفر روزه برايش آسان است و قضاي آن بعد ازرمضان برايش دشوار باشد، براي او روزهگرفتن بهتر است. شوكاني ميگويد:كسيكه روزه برايش سخت و دشوارو زيانمند است وكسيكه به عمد ميخواهد از رخصت رو بگرداند و با آن مخالفتكند وكسيكه بر خود نگران باشدكه در سفر روزه بگيرد ممكن است دچار خودپسندي و تظاهر و رباگردد، براي همه اين گونه اشخاص روزه نگرفتن بهتر است. اگرهيچيك ازاينها مطرح نباشد روزهگرفتن بهتر ميباشد. هرگاه مسافر، شب نيت وقصد روزهكرد، و به سفررفت، درطي روز هروقت بخواهد شرعاً مجاز است كه افطار كند. از جابر بن عبدالله روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم در سال فتح مكه بقصد مكه از مدينه بيرون شد وتا اينكه به چشمه آب “عميم“ (دريك ميلي عسفان) رسيد، روزه بود و مردم نيزبا وي روزه بودند. به وي عرضكردندكه روزه مردم را،به مشقت انداخته و مردم به تو چشم دوختهاند. بعد ازعصربود،كه پيمانهاي آب خواستند و از آن نوشيدند و مردم به وي مينگريستند، پس گروهي نيز افطاركردند وگروهي همچنان روزه بودند. به ايشان عرضكردند كهگروهي همچنان روزه هستند، او فرمود: آنان نافرماني كرده وگناهكارند“. (چون پيامبر حكم كرده بود كه از اين رخصت استفادهكنند وآنان با آن رخصت مخالفتكردند) بروايت مسلم و نسائي و ترمذيكه او آن را “صحيح“ دانسته است. اما وقتيكه در حين اقامت بدون اينكه قصد سفر داشته باشد، نيت روزهكند، سپس درطي روز به سفررود، بنا براي جمهور علما شرعاً مجازنيست روزهاش را بخورد. ولي امام احمد و اسحاق او را مجاز ميدانندكه افطاركند. چون ترمذي از محمد بنكعب روايتكرده وآن را “حسن“ دانسته استكه اوگفت: “در ماه رمضان به نزد انس بن مالك رفتمكه اوعزم سفرداشت و شترش را برايش آمادهكرده بودند و او لباس سفر را پوشيده بود، او طعام و غذائي خواست وآن را خورد. من به وي گفتم: اين عمل شما پيروي ازسنت رسول خدا است؟ او جواب داد: آري، سنت است. سپس سوار شد“. ازعبيد بن جبير روايت استكهگفت: درماه رمضان همراه با ابوبصره غفاري از “فسطاط“ مصر سواربركشتي شدم وكشتي راه افتاد. سپس او غذاي خويش را جلو خود نهاد وگفت: بيا جلو، منگفتم: مگر هنوز در ميان خانهها نيستيم؟ ابوبصره گفت: مگرازسنت رسول خدا صلي الله عليه و سلم روي ميگرداني؟ بروايت احمد وابوداود. راويان آن موثوق به هستند. شوكانيگفته است: “اين دو حديث دلالت ميكنند بر اينكه مسافر شرعاً مي تواند پيش از بيرون رفتن از محليكه قصد سفر دارد افطاركند. و ابن العربي گفته است: حديث انس صحيح است و بمقتضاي آن هركس تدارك سفر ديده باشد مجاز است افطاركند و اين سخن درست است“. سفريكه بسبب آن افطارمباح است همان سفري استكه موجب شكسته نماز خواندن، ميباشد. و مدت اقامتيكه مسافر ميتواند در آن مدت افطاركند، همان مدتي استكه مجاز است درآن نماز را شكسته بخواندكه به تفصيل دراين باره در مبحث “نماز شكسته“ قصر الصلاة“ قبلا از آن سخنگفتهايم و آراء علماء و تحقيق ابن القيم را در آن موضوع ذكر نمودهايم. احمد و ابوداود و بيهقي و طحاوي از منصوركلبي روايت كردهاند كه دحيه بن خليفه در ماه رمضان از يكي از دهات دمشق بيرون رفت و باندازه مسافت يك فرسخ رفت سپس افطاركرد و مردماني نيز با وي افطاركردند. وگروهي دوست نداشتندكه افطاركنند. او چون بده خود برگشتگفت: بخدا سوگند امروز چيزي ديدمكه گمان نميكردم آن را ببينم. امروزگروهي از رهنمود پيامبر صلي الله عليه و سلم و ياران او اعراض نمودند - مقصودش كساني بود كه در سفر روزه بودند - سپس گفت: خداوندا، مرا به سوي خود ببر - خداوندا مرا بميران -همه راويان اين حديث موثوق به هستند، جزمنصوركلبيكه فقط عجلي او را موثوق دانسته است.
چهكساني برآنها واجب استكه هم روزه را بخورند وهمآن را قضاكنند؟ فقهاء اتفاق نظر دارند بر اينكه زنان در حال قاعدگي و نقساء (دوران بعد از زايمان تا زمانيكه خون ريزي دارند) -واجب استكه افطاركنند و روزهگرفتن براي آنها حرام است و اگردرآن حال روزه بگيرند، روزه آنها صحيح نيست بلكه باطل است. ليكن برآنها واجب استكه روزههائي راكه افطاركردهاند، قضاكنند. بخاري و مسلم از حضرت عايشه روايتكردهاندكهگفته است: “ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم هرگاه قاعده ميشديم، به ما دستور داده ميشد،كه روزه را قضاكنيم، ولي به ما دستور داده نميشد كه نماز را قضا كنيم“.
روزهائي كه از روزه گرفتن درآنها نهي شده است: بنا بتصريح احاديث از روزه گرفتن در روزهائي كه ذيلاً بيان ميشود نهي شده است: 1-از روزه گرفتن، در روزهاي عيد فطر وعيد قربان نهي شده است. باجماع علما روزهگرفتن در روزهاي اين دو عيد حرام است. خواه روزه فرض باشد يا روزه غيرفرض -داوطلبانه -زيرا حضرت عمرگفت: “همانا پيامبر صلي الله عليه و سلم از روزه گرفتن در اين دو روزنهيكرده است. اما روزعيد فطر روزافطارروزه رمضان است و اما درروزعيد قربان، ازگوشت قرباني خود بخوريد“. بروايت احمد وچهارمحدث بزرگ. 2-روزه گرفتن درايام التشريق: سه روز بعد از عيد قربان: روزه گرفتن در اين سه روز جايز نيست، زيرا از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم در “مني“ عبدالله بن خلاقه را، ماموركردكه در ميان مردم اعلامكندكه پيامبر صلي الله عليه و سلم ميگويد: “در اين روزهاكسي روزه نباشد. اين روزها، روزهاي خوردن و نوشيدن و ذكر و ياد خداوند است“. امام احمد آن را با اسناد “جيد“ روايتكرده است. طبراني در “الاوسط“ از ابن عباس روايت كرده است: “پيامبر صلي الله عليه و سلم كسي را فرستاد،كه در ميان مردم با صداي بلند، اعلامكند:كسي در اين روزها روزه نباشد. چه اين روزها روزهاي خوردن و نوشيدن و معاشرت با همسران ميباشد“. ياران امام شافعي گفتهاند: اگر روزه، سبب خاصي داشته باشد، مانند روزه نذر و روزه كفاره و روزه قضا، در روزهاي ايام التشريق جايز است. و اما روزهائي كه سبب خاص نداشته باشند، بدون خلاف جايز نيست وگفتهاند همانگونه كه نماز اگر سبب خاصي داشته باشد در اوقات “منهي عنها“ جايز است، روزه نيز چنين است. ٣- روزه گرفتن در روز جمعه بطور اختصاصي: روزجمعه روز جشن هفتگي مسلمانان است. لذا شارع از روزهگرفتن درآن بطور اختصاصي نهي كرده است - (البته در غير رمضان) - جمهور علما ميگويند روزه گرفتن در روز جمعهكراهت دارد، ولي حرام نيست. ليكن اگريك روز پيش ازجمعه يا يك روزبعد ازجمعه نيزروزه باشد يا اينكه بر حسب عادت واتفاق روزه، او بروز جمعه بيفتد، يا اينكه روزعرفه يا روزعاشورا جمعه باشد، دراينصورت، روزه روز جمعه مكروه نيست. از عبدالله بن عمرو روايت است: پيامبر صلي الله عليه و سلم يك روز جمعهاي نزد جويريه بنت الحارث رفتكه او روزه بود. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " ’ أصمت أمس "؟ [ديروز روزه بودي؟]" گفت: نخير. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “ميخواهي فردا نيز روزه باشي؟ اوگفت: نخير. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: بنابراين افطاركن. امام احمد و نسائي با سند جيد (نيكو) آن را روا يت كردهاند. از عامر اشعري روايت است كه گفت: از پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيدم ميگفت: " إن يوم الجمعة عيدكم فلا تصوموه. إلا أن تصوموا قبله أو بعده [بيگمان روز جمعه عيد شما است پس آن را روزه نباشيد، مگراينكه يك روزپيش ازآن يا يك روز بعد ازآن نيز روزه باشيد]". بزار آن را با سند “حسن“ روايتكرده است. حضرت فرمود: “هركس ميخواهد داوطلبانه وبطور سنت روزه باشد، روزپنجشنبه روزه باشد نه روزجمعه چون جمعه روز خوردن و نوشيدن و ذكر خدا است“. ابن شيبه با سند “حسن“ آن را روايت نموده است. و در “صحيحين“، از جابر روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " لاتصوموا يوم الجمعة، إلا وقبله يوم، أو بعده يوم ’’. متن اين حديث در صحيح مسلم چنين است:" ولاتخصوا ليلة الجمعة، بقيام من بين الليالي، ولا تخصوا يوم الجمعة، بصيام من بين الايام، إلا أن يكون في صوم، يصومه أحدكم [دربين شبها، تنها شب جمعه را، به نماز شب و شب بيداري اختصاص ندهيد، و در بين روزها، تنها روز جمعه را به روزهگرفتن اختصاص ندهيد، مگر اينكهكسي بطور عادتي روزه باشد و بجمعه نيز برخورد كند ]". ٤-نهي از روزه بودن در روزهاي شنبه بطور اختصاصي: از بشر سلمي و از خواهرش صمّاء روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " لا تصوموا يوم السبت إلا فيما افترض عليكم (1) وإن لم يجد أحدكم إلا لحا (2) عنب، أو عود شجرة فليمضغه [درروز شنبه روزه مباشيد، مگراينكه روزه فرض - نذر،كفاره و قضا - باشد. روز شنبه، اگرچيزي نيافتيد مگرپوسته انگور يا شاخه درخت، آن را -بخوريد -يعني بهيچوجه روزه نباشيد]". بروايت احمد واصحاب سنن و حاكمكهگفته است بشرط مسلم صحيح است و ترمذي آن را “حسن“ دانسته است. ترمذيگفته است چون يهوديان روز شنبه را تعظيم ميكنند اگركسي اختصاصاً روزهاي شنبه روزه باشد مكروه است. ام سلمهگفت: پيامبر صلي الله عليه و سلم بيشتر درروزهاي شنبه و يكشنبه روزه ميگرفت و ميگفت: “آن دو روز روز جشن مشركان است و من دوست دارم با آنان مخالفت كنم“. بروايت احمد و بيهقي وحاكم وابن خزيمه.كه اين دونفراخيرا آن را “صحيح“ شمردهاند. بمذهب حنفيها و شافعيها و حنبليها اختصاص دادن روز شنبه بروزهگرفتن بموجب دلايليكهگذشت مكروه است ، و امام مالك آن را بدون كراهت جايز دانسته استكه خلاف سخن او از حديث فهميده ميشود. 5-نهي از روزه گرفتن "يوم الشك": عمار ياسرگفته است: هركس روز شك روزه باشد او با حضرت محمد صلي الله عليه و سلم مخالفتكرده است. بروايت صاحبان سنن، ترمذيگفته است اين حديث “حسن و صحيح“ ميباشد و بيشتراهل علم بدان عمل ميكنند و راي سفيان ثوري و مالك بن انس و عبدالله بن المبارك و شافعي و احمد و اسحاق نيز چنين است، همه آنان روزه “يوم الشك“ را مكروه ميدانند. بيشتر ميگويند “اگركسي روز شك روزه باشد و بعد معلوم شدكه رمضان بوده است بايد آن روزه را قضاكند“ (بمذهب حنفي بجاي روزه رمضان مقبول است) ولي اگركسي بنا بعادت خويش روزه باشد و روز شك با روز عادي او برخوردكند، روزه اوكراهت ندارد. از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" لا تقدموا صوم رمضان، بيوم، ولا يومين، إلا أن يكون صوم يصومه رجل، فليصم ذلك اليوم [يك روز يا دو روزپيش ازرمضان روزه نباشيد، مگراينكهكسي بر حسب عادت خويش، روزه باشد، آنوقت براي او اشكالي ندارد كه روزه باشد]’’. بروايت جماعت محدثين. ترمذيگفته است: اين حديث “حسن و صحيح“ است و اهل علم بدان عمل ميكنند ومكروه ميدانندكهكسي پيش ازفرا رسيدن رمضان براي آن و به نيت آن، شتابكند و روز شك را، روزه بگيرد. واگركسي برحسب عادت خويش روزه باشد نه به نيت رمضان، اشكالي ندارد. 6-نهي از روزه بودن در تمام ايام سال: حرام استكهكسي تمام روزهاي سال را روزه بگيرد، چون در ميان روزهاي سال روزهائي هستكه شارع ازروزهگرفتن درآنها نهيكرده است. و پيامبر صلي الله عليه و سلم گفته است: " لاصام، من صام الابد [روزه نگرفته استكسيكه تمام روزهاي سال روزه گرفته باشد -روزه او مقبول نيست -]". بروايت احمد و بخاري و مسلم. ولي اگر كسي تمام روزهاي سال باستثناي دو روزه عيدين و ايام التشريق روزه باشد، اگر از جملهكساني باشدكه توانائي جسمي آن را دارند،كراهت ندارد. ترمذيگفته است: “گروهي از اهل علم مكروه ميدانند كه انسان تمام روزهاي سال بدون استثناي روزهاي عيدين وايام التشريق روزه باشد واگرآن روزها را استثناكند و روزه نباشد از حدكراهت بيرون آمده است، چون تمام روزهاي سال را روزه نبوده است و همين راي از شافعي و مالك و احمد و اسحاق نيز روايت شده است. پيامبر صلي الله عليه و سلم به حمزه اسلميگفت: “اگرخواستي روزهاي سال را پشت سرهم روزه بگيري بگير. و اگر خواستي روزه نباشي، افطاركن“. ولي بهتراستكه يك روز در ميان روزه باشي. چه اينگونه روزهگرفتن، محبوبترين روزه است نزد خداوند. ٧-نهي از روزه گرفتن روزه سنت زنيشوهرش در خانه است مگربه اجازه وي: پيامبر صلي الله عليه و سلم در غير رمضان نهيكرده است ازاينكه زنيكه شوهرش در خانه است روزه بگيرد، مگراينكه با اجازه او باشد. از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" لا تصم المرأة يوما واحدا، وزوجها شاهد إلا بإذنه، إلا رمضان [زنيكه شرهرش در خانه است روزه نگيرد ولواينكه يك روزباشد، مگربا اجازه او. جزروزه ماه رمضان كه نيازي به اجازه شوهر ندارد]". بروايت احمد و مسلم و بخاري. علما اين نهي را بر تحريم حمل كردهاند، نه بركراهت، وگفتهاند: اگر زن بدون اجازه شوهر روزه باشد، شوهر ميتواند روزه وي را تباه سازد. چون در اين حالت زن به حقوق او تجاوزكرده است. البته اين وضعيت براي غيراز روزه رمضان است، چه روزه رمضان فريضه خدا است ونيازي به اجازه شوهرندارد. هرگاه شوهر غائب باشد، زن ميتواند بدونكسب اجازه وي روزه بگيرد، ولي اگر شوهر در هنگام روزه بودن وي، بخانه برگردد، حق دارد موجبات افطار او را فراهم آورد. بيماري شوهر و عاجز بودن او از همخوابگي بمنزله غيبت او ميباشد. بنابراين، دراين حالت نيز زن ميتواند بدون اجازه او روزه باشد. 8-نهي از روزه گرفتن پشت سرهم بدون افطار و سحري خوردن: از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم سه بارگفت: " إياكم والوصال [از روزه گرفتن پشت سرهم وبهم پيوستن روزهها، بدون افطارو سحري بپرهيزيد]". به وي گفتند: اي رسول خدا چرا تو چنينكاري را ميكني؟ فرمود:" إنكم لستم في ذلك مثلي، إني أبيت يطعمني ربي ويسقيني، فاكلفوا من الاعمال ما تطيقون [بيگمان دراين باره شما مثل من نيستيد وشبها خداوند مرا نيروئي ميدهد مانند نيرويكسيكه طعام و نوشيدني ميخورد، و خداوند به من نيرو ميدهد، شما بهكارهائي مبادرتكنيد، كه در توانائي شما باشد]". بروايت بخاري و مسلم. علما اين نهي را بركراهت حمل كردهاند نه بر تحريم. امام احمد و اسحاق و ابن المنذر ادامه روزه را تا وقت سحر جايز دانستهاند، مشروط بر آنكه روزهدار را به مشقت نياندازد، زيرا بخاري از ابوسعيد خدري روايت كرده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " لا تواصلوا، فأيكم أراد أن يواصل، فليواصل حتى السحر [روزه را پشت سر هم ادامه ندهيد و روزه رابهم نپيونديد. هركس ازشما خواست بدون افطارروزه خود را ادامه دهد، آن را تا هنگام سحري ادامه دهد نه بيشتر]".
روزه سنت = روزه داوطلبانه: پيامبر صلي الله عليه و سلم مردم را بروزهگرفتن در روزهاي زير تشويق فرموده است: 1-روزه شش روز از ماه شوال: گروه محدثين جز بخاري و نسائي از ابوايوب انصاري روايت كردهاند كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" من صام رمضان ثم أتبعه ستا من شوال فكأنما صام الدهر [هركس هر سال روزه ماه رمضان را بگيرد سپس بدنبال آن شش روزاز شوال را نيزروزه باشد مثل اينستكه تمام سال روزه بوده است (هر عمل نيك پاداش يك بده دارد. ماه رمضان ثواب ده ماه دارد و شش روزه شوال ثواب ٢ ماه دارد]". امام احمد ميگويد: اين شش روزه شوال پشت سر هم باشد يا نباشد فرقي نميكند. بنابراي علماي شافعيه وحنفيه بهتراستكه اين شش روزه را بدون فاصله پس ازعيد فطر پشت سرهم روزه باشد. 2-روزه ده روز اول ذيحجه وتاكيد بر روزه روز عرفه براي غير حاجيان: 1-از ابوقتاده روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" صوم يوم عرفة، يكفر سنتين، ماضية، ومستقبلة، وصوم يوم عاشوراء يكفر سنة ماضية [روزه عرفه تاوانگناهان (صغيره) يك سال گذشته و يك سال آينده ميباشد و روزه عاشورا تاوانگناهان يك سال گذشته ميباشد]". جز بخاري و ترمذيگروه محدثين آن را روايتكردهاند. ٢-حفصه دختر حضرت عمر. ام المومنينگفته است: “پيامبر صلي الله عليه و سلم چهار چيز را هرگز ترك نميكرد: روزه عاشورا و روزه ده روز اول ذيحجه و روزه سه روزاز هر ماهي، دو ركعت نماز سنت پيش از نماز صبح“. بروايت احمد و نسائي. ٣-از عقبه بن عامر روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “روز عرفه و روز قرباني و روزهاي ايام التشريق، روزهاي جشن ما مسلمانان است، روزهاي خوردن و نوشيدن مي باشد“. بروايت پنج نفراز محدثين بزرگ به جزابن ماجه و ترمذيكه آن را “صحيح“، دانسته است. ٤-از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم از روزه روز عرفه در عرفات نهيكرده است. (يعني براي حجاج خوب نيستكه در عرفات روز عرفه را روزه باشند). بروايت احمد وابوداود ونسائي و ابن ماجه. ترمذيگفته است: “اهل علم روزه روز عرفه را مستحب ميدانند مگر برايكساني كه در عرفات هستند كه براي آنها مستحب نيست. 5-ازام الفضل (زن حضرت عباس) روايت استكه مردم شك داشتند در اينكه پيامبر صلي الله عليه و سلم درروز عرفه روزه است يا خير؟ لذا او براي پيامبر صلي الله عليه و سلم شير فرستاد و پيامبر صلي الله عليه و سلم كه در عرفه مشغول ايراد خطبه بود آن شيررا نوشيد“. اين حديث متفق عليه است. ٣-روزه محرم و تاكيد برروزه درعاشورا و يك روز پيش از آن و يك روز بعد از آن: 1-از ابوهريره روايت استكه از پيامبر صلي الله عليه و سلم سئوال شد: بعد از نماز فريضه چه نمازي بهتر است؟ فرمود: نماز در دل شب. سپسگفتند: بعد از روزه رمضان چه روزهاي بهتر است؟ فرمود: روزه ماه خداكه آن را “محرم“ خوانند. بروايت احمد و ابوداود و مسلم. ٢-از معاويه بن ابيسفيان روايت استكهگفت: از پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيدمكه ميگفت:" " إن هذا يوم عاشوراء، ولم يكتب عليكم صيامه، وأنا صائم، فمن شاء صام، ومن شاء فليفطر [امروز عاشورا است و روزه آن بر شما واجب نيست. من خود روزه هستم، هركس خواست روزه باشد و هركس نخواست افطاركند]’’. اين حديث متفق عليه ا ست . ٣-از عايشه(رض) روايت استكهگفت: “قريش در دوره جاهلي روز عاشورا را روزه ميگرفتند و پيامبر صلي الله عليه و سلم نيزآن را روزه ميگرفت. چون بمدينه آمد خود آن را روزه ميگرفت و روزه آن را بمردم نيز دستورميداد. چون روزه رمضان فرضگرديد فرمود: “هركس دلش خواست عاشورا را روزه بگيرد و هركس نخواست افطار كند“. متفق عليه است. ٤-از ابن عباس روايت استكه چون پيامبر صلي الله عليه و سلم بمدينه آمد، دريافتكه يهوديان عاشورا را روزه ميگيرند.گفت: چرا اين روز را روزه ميگيريد؟گفتند: روزي است مبارككه خداوند حضرت موسي و قوم بني اسرائيل را درآن روز ازدست دشمن نجات داد، پس حضرت موسي آن روز را، روزه مي گرفت. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “من به موسي از شما شايستهترم و نزديكتر ميباشم، پس خود آن روز را روزهگرفت و به مردم نيز دستور دادكه روزه باشند“. متفق عليه است. ٥-از ابوموسي اشعري روايت است كه گفت: يهوديان روز عاشوراء را بزرگ ميداشتند وآن را جشن ميگرفتند. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “ شما نيزآن روز را روزه بگيريد“. متفق عليه است. ٦-ازابن عباس روايت استكهگفت: چون پيامبر صلي الله عليه و سلم عاشورا را روزهگرفت و به مردم نيز دستور داد. به ويگفتند: اي رسول خدا، يهوديان و نصرانيان آن روز را بزرگ ميدارند... فرمود: “انشاءالله در سال آينده روز نهم را نيز روزه خواهيم بود، ولي سال آينده پيامبر صلي الله عليه و سلم وفاتكرد و به ماه محرم نرسيد“. بروايت مسلم و ابوداود. و در روايتي آمده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “اگر بمانم سال آينده روز تاسوعاء را نيز همراه عاشوراء روزه خواهيم بود“. بروايت احمد و مسلم. علماء درباره روزه عاشوراء سه كيفيت را ذكركردهاند. مرتبه اول: روزه تاسوعاء و عاشوراء و يازدهم محرم، مرتبه دوم: تاسوعاء و عاشوراء و مرتبه سوم: تنها روزه عاشوراء. از جابر بن عبدالله روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " من وسع على نفسه، وأهله يوم عاشوراء، وسع الله عليه سائر سنته [هركس روز عاشوراء بر خويش و خانوادهاش آسانگيرد و دست و دل باز باشد، خدا نيز بر وي فراخ ميگيرد]". بروايت بيهقي در “الشعب“ و ابن عبدالبر. اين حديث ازطرق ديگرنيزروايت شده است ولي همه طرق آن ضعيف هستند وليكن بنا بقول سخاوي اگر طرق روايت آن را دركنار هم قرار دهيم يك ديگر را تقويت ميكنند. ٤-روزه بيشتر روزهاي ماه شعبان پيامبر صلي الله عليه و سلم بيشتر روزهاي شعبان را روزه ميگرفت. حضرت عايشهگفته است: “من نديدهامكه پيامبر صلي الله عليه و سلم يك ماه را تمام روزهگرفته باشد، مگر ماه رمضان. و در هيچ ماهي او را نديدهامكه باندازه ماه شعبان روزهگرفته باشد“. بروايت بخاري و مسلم . ازاسامه بن زيد روايت استكهگفت:گفتم اي رسول خدا ترا نديدهامكه درهيچ ماهي باندازه ماه شعبان روزه بگيري؟اوگفت: "شعبان ماهي است كه مردم از فضيلت آن غافل هستند. اين ماه بين رجب و رمضان واقع شده است و دراين ماه اعمال مردم را به پيشگاه خداوند عرضه ميدارند. من دوست دارم در حاليكه اعمال مرا به پيشگاه خداوند ميبرند روزه باشم“. بروايت ابوداود و نسائي به تصحيح ابن خزيمه. دليلي وجود نداردكه بموجب آن روزهگرفتن در زبانزدهم شعبان ازروزهاي ديگرآن بهتر باشد. بنابراين روزه آن روز نسبت بروزهاي ديگرآن ماه، فضيلتي ندارد و مانند آنها است. 5- روزه ماههاي "حرام": مستحب استكه در ماههاي حرام: ذوالقعده، ذوالحجه، محرم و رجب، بيش از ماههاي ديگر روزه گرفت. از مردي از قبيله “باهله“ روايت شده استكه او نزد پيامبر صلي الله عليه و سلم رفت وگفت: اي رسول خدا من همان مردي هستمكه سالگذشته بحضور شما آمدم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: چه چيز شما را دگرگون ساخته است، در حاليكه خوش قيافه بودي؟ اوگفت: ازوقتيكه از حضور شما رفتهام فقط شبها غذا خوردهام (و روزها روزه بودهام). پيامبرگفت: چرا نفس خويش را به عذاب انداختهاي؟ سپسگفت: ماه صبرو شكيبائي -رمضان -را روزه بگير، و ازهر ماه يك روز را روزه بگير. آن مردگفت: برايم افزايش دهكه بيشترميتوانم. حضرتگفت: از هر ماه دو روز را روزه بگير. آن مردگفت: بيشتر ميتوانم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " صم من الحرم واترك.صم من الحرم واترك. صم من الحرم واترك " وقال بأصابعه الثلاثة، فضمها، ثم أرسلها [پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: درهريك ازماههاي حرام سه روز روزه بگيرو سه روزرا افطاركن با اشاره انگشتان سهگانه به وي اشارهكردكه سه انگشت را با هم جمع ميكرد، سپس آنها را رها مي ساختكه مقصودش آن بودكه سه روزپشت سرهم روزه باشد و سه روز پشت سرهم افطاركند]’’ بروايت احمد و ابوداود وابن ماجه و بيهقي با سند “جيد“. روزه ماه رجب فضيلتي بر ماههاي ديگر ندارد و آنهم مانند ديگرماههاي حرام است و درسنت صحيح چيزي نيامده استكه فضيلت روزه آن را بخصوص برساند و چيزهائيكه در اين زمينه نقل شده است براي استدلال كفايت نميكند. شيخ ابن حجرگفته است: “درباره فضيلت آن و روزه آن و روزه در وقت معيني ازآن و نمازدر شب مخصوصي درآن، هيچگونه حديث صحيحيكه شايان احتجاج باشد نيامده است“. 6-روزه دوشنبهها و پنج شنبهها: از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم بيشتر روزهاي دوشنبه و پنجشنبه، روزه ميگرفت. در اين باره از او سئوال شد. فرمود:" إن الاعمال تعرض كل اثنين وخميس، فيغفر الله لكل مسلم، أو لكل مؤمن، إلا المتهاجرين، فيقول: أخرهما [همانا اعمال مردمان روزهاي دوشنبه و پنجشنبه عرضه ميگردد. خداوند همه مسلمانان و مومنان را مورد مغفرت وآمرزش قرارميدهد مگردو نفريكه همديگر را ترككنند و سخنان زشت بهمديگرگويند، كه ميفرمايد: آنان را بتاخير اندازيد]". امام احمد آن را با سندي صحيح روايت كرده است. و در صحيح مسلم آمده است كه از پيامبر صلي الله عليه و سلم سئوال شد درباره روزه دوشنبهها؟ فرمود:" ذاك يوم ولدت فيه، وأنزل علي فيه [درآن روز زاده شدم و درآن روز وحي بر من نازل شده است]". ٧-روزه سه روز از هرماهي: ابوذر غفاري گفته است: “پيامبر صلي الله عليه و سلم به ما دستور داد كه از هر ماهي سه روزه سيزدهم و چهاردهم و زبانزدهم -ايام البيض = روزهائيكه تمام شب مهتابي است - را روزه بگيريم وگفت آنوقت مثل اينكه تمام سال را روزهگرفتهايم = احسان يك به ده ميباشد“. بروايت نسائي و تصحيح ابن جبان. بازهم ازپيامبر صلي الله عليه و سلم نقل شده است كه او روزهاي شنبه و يكشنبه و دوشنبه را روزه ميگرفت و ازماه بعدي روزهاي سهشنبه وچهارشنبه و پنجشنبه را روزه ميگرفت وهمچنن نقل شده استكه از آغازهرماه، سه روزرا روزه ميگرفت و همچنين آمده استكه: پنجشنبه اول هرماه و روزدوشنبه بعد ازآن و دوشنبه بعدي را نيز روزه ميگرفت. 8-روزه يك روز در ميان: از ابوسلمه بن عبدالرحمن، از عبدالله بن عمرو روايت استكهگفت: پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: به من خبردادهاند،كه تو شب را بيدارميماني و عبادت ميكني و روزرا روزه ميگيري؟گفتم آري اي رسول خدا. او فرمود: يك روز روزه باش و يك روز ديگر افطاركن -يك روز در ميان روزه باش. و شبها نمازبخوان و بخواب، بيگمان تن تو بر تو حق دارد، و همسر توبر تو حق دارد، و مهمان تو برتو حق دارد و بيگمان براي تو كافي استكه از هر ماهي سه روز را روزه باشي. عبدالله گويد: من پافشاري كردم وگفتم بيشتر ميتوانم و او نيز بر من سخت گرفت. وگفت: از هرهفتهاي سه روز را روزه بگير. باز من پافشاريكردم و سخت گرفتم وگفتم: بيشتر مي توانم. او نيز بر من سختگرفت وگفت: روزه پيامبر خدا داود عليه السلام را بگير و برآن چيزي ميفزا گفتم: اي رسول خدا روزه داود عليه السلام چگونه بود؟ فرمود: او يك روز در ميان روزه ميگرفت“. بروايت احمد و ديگران. باز هم از عبدالله بن عمرو روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " أحب الصيام إلى الله صيام داود، وأحب الصلاة إلى الله صلاة داود، كان ينام نصفه، ويقوم ثلثه، وينام سدسه، وكان يصوم يوما، ويفطر يوما [گراميترين و پسنديدهترين روزه نزد خداوند، روزه حضرت داود عليه السلام ميباشد و پسنديدهترين نمازنزد خداوند، نماز داود عليه السلام است. اونصف شب را ميخوابيد و يك سوم شب عبادت وشب زندهداري ميكرد و يك ششم باقيمانده شب را ميخوابيد[7] ويك روز را روزه ميگرفت و يك روزرا افطار ميكرد -يك روز در ميان روزه ميگرفت -]".
كسيكه داوطلبانه روزه است و روزه سنت دارد شرعاً هر وقت خواست ميتواند افطاركند: 1-از ام هاني روايت استكه: روز فتح مكه پيامبر صلي الله عليه و سلم به منزل من آمد و يك نوشيدني براي او آوردندكه از آن نوشيد، سپس آن را به من داد و منگفتم: روزه هستم. فرمود:" إن المتطوع أمير على نفسه، فإن شئت فصومي، وإن شئت فأفطري [كسيكه داوطلبانه و بطورآزاد، روزه است برنفس خويشتن اميرومختار است. تو نيز اگر خواستي روزهات را ادامه بده و اگر خواستي روزهات را افطاركن]". بروايت احمد و دارقطني و بيهقي. حاكم نيزآن را روايتكرده وگفته: اسناد آن “صحيح“ است. او متن حديث را چنين روايتكرده است: " الصائم المتطوع أمير نفسه إن شاء صام، وإن شاء أفطر." ٢-از ابوجحيفه روايت استكه: پيامبر صلي الله عليه و سلم بين سلمان و ابوالدردا عقد اخوت بسته بود. سلمان بديدن ابوالدردا رفت (ابوالدرداء خانه نبود). سلمان ديد كه ام الدرداء لباس و جامه كار پوشيده است. به وي گفت: چرا چنين جامهاي پوشيدهاي؟ او جواب داد: برادرت ابوالدرداء نيازي به دنيا ندارد، روز، روزه است و شب عبادت ميكند وكاري نميكند (پس من مجبورم كاركنم) سپس ابوالدرداء بخانه برگشت و غذائي و طعامي براي سلمان آمادهكرد وگفت: اي سلمان شما بخور و من روزه هستم. سلمانگفت: من نيزنميخورم تا شما هم نخوري. آنگاه ابوالدرداء نيز خورد. چون شب فرا رسيد ابوالدرداء رفتكه بعبادت شب بپردازد. سلمانگفت: بخواب. او نيز خوابيد. چون آخر شب فرا رسيد، سلمانگفت: اي ابوالدرداء برخيز هر دو برخاستند و بنماز ايستادند. سپس سلمان به ويگفت: بيگمان پروردگار تو بر تو حقي دارد، و نفس تو بر تو حقي دارد و خانواده و اهل تو نيز بر تو حقي دارند. پس حق هرصاحب حقي را به وي بده. فردايش ابوالدرداء پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم رفت و ماجراي ديشب خويش را براي وي ذكركرد. پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: “سلمان راستگفته است“. بروايت بخاري و ترمذي. ٣-از ابوسعيد خدري روايت استكه: من براي پيامبر صلي الله عليه و سلم غذائي را آمادهكرده بودمكه او و يارانش تشريف آوردند. چون غذا حاضرگشت و نهاده شد، يكي از آنانگفت: من روزه هستم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" دعاكم أخوكم وتكلف لكم [برادرتان شما را به مهماني خوانده و برايتان زحمتكشيده است]". سپس خطاب به ويگفت: " أفطر، وصم يوما مكانه، إن شئت [افطاركن و اگر خواستي روزي ديگر بجاي آن روزه باش ]". بيهقي با اسناد “حسن“ آن را روايتكرده است، همانگونهكه حافظگفته است. بيشتراهل علم مي گويندكسيكه داوطلبانه روزه ميگيرد جايزاستكه افطاركند و بجاي آن روزي ديگررا روزه باشد وآن را قضاكند و بدين حديثهاي صحيح و صريح استدلال كردهاند.
آداب روزه مستحب است كه روزهدار آداب زير را مراعاتكند:
1- خوردن غذاي سحري امت مسلمان اجماع دارد بر اينكه خوردن غذاي سحري براي روزهدار مستحب است. اگركسي آن را ترككرد بر ويگناهي نيست. از انس روايت استكهگفت: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" تسحروا فإن في السحور بركة [غذاي سحري بخوريد زيرا درآن بركت ميباشد ]". بروايت بخاري و مسلم. و از مقدوم بن معد يكرب روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" عليكم بهذا السحور، فإنه هو الغذاء المبارك [بر شما باد كه غذاي سحري بخوريد، چه آن غذاي پربركتي است]". نسائي با سندي “جيد“ آن را روايتكرده است. بركتي سحري خوردن در اينستكه روزهدار را نيرو و نشاط ميبخشد و روزه را بر وي آسان ميسازد. سحري خوردن با طعام بسيار و اندك تحقق ميپذيرد ولو اينكه جرعهاي آب باشد. از ابوسعيد خدري روايت است: “سحري خوردن پربركت است، آن را ترك نكنيد، ولواينكه با يك جرعه آب باشد، چه بيگمان خدا و فرشتگانش بر خورندگان سحري درود ميفرستند“. بروايت احمد.
وقت سحري خوردن: وقت سحري خوردن ازنصف شب تا هنگام طلوع فجر و سپيده صبح است و مستحب ميباشدكه بتاخير بيفتد. از زيد بن ثابت روايت است كهگفت: “همراه پيامبر صلي الله عليه و سلم سحري خورديم، سپس برخاستيم و براي نمازرفتيم. به ويگفتم فاصله بين سحري خوردن و نماز چقدر بود؟گفت: باندازه مدت خواندن پنجاه آيه قرآن“. بروايت بخاري و مسلم. از عمرو بن ميمون روايت استكهگفت: “ياران محمد صلي الله عليه و سلم بيش ازهمه مردم در افطار شتاب ميورزند و در خوردن سحري تاخير ميكردند“. بيهقي با سندي صحيح آن را روايتكرده است. از ابوذر غفاري بطريق مرفوع از پيامبر صلي الله عليه و سلم روايت استكه فرمود: “تا زماني كه امّت من در افطار شتابكنند و در سحري خوردن تاخيركنند زود افطاركنند و دير سحري بخورند -بر خيرو نيكي هستند“. در سند اين حديث سليمان بن ابوعثمان وجود داردكهگمنام و مجهول است. ٢-شك نمودن در طلوع فجر و سپيده صبح: هركس درباره طلوع فجر شككند، برايش جايز است بخوردن و آشاميدن ادامه دهد تا اينكه درطلوع فجريقينكسب ميكند، و لازم نيستكه به شك عملكند. زيرا خداوند پايان خوردن و نوشيدن (امساك) را بر يقين قرار داده است نه بر شك كه فرموده است: " وكلوا واشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر [بخوريد و بياشاميد تا زمانيكه خط سپيده صبح ازخط سياهي شب آشكار ميگردد ]". مردي به ابن عباسگفت: “من وقتيكه سحري ميخورم، چون به شك افتادم امساك ميكنم. ابن عباسگفت: هروقت شككردي به خوردنت ادامه بده تا اينكه شكت برطرف شود“. ابوداود از قول ابوعبدالله (احمد بن حنبل) گفته است: “هركس درطلوع فجرشككند تا اينكه به طلوع فجريقين حاصل ميكند، به خوردن ادامه دهد“. اين بود مذهب ابن عباس و عطاء و زارعي و امام احمد. نوويگفته است: ياران امام شافعي اتفاق نظر دارند بر اينكه اگركسي در طلوع فجر شك داشته باشد، برايش جايز استكه بخوردن ادامه دهد. ٣-شتاب در افطار: هرگاه غروب خورشيد متحققگشت، مستحب استكه درافطار شتابكرد. از سهل بن سعد روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" لا يزال الناس بخير، ما عجلوا الفطر [تا زمانيكه مردم در افطار شتاب ميكنند، بر خير هستند]". بروايت بخاري و مسلم. لازم استكه افطار با چند دانه خرماي رطبكه تعداد آنها تك باشد، انجام گيرد و اگر خرما نباشد، با آب افطار صورت پذيرد. از انس روايت استكهگفت: “پيامبر صلي الله عليه و سلم پيش از اينكه به نماز ايستاد با چند دانه خرماي رطب افطار مينمود. و اگررطب نبود با خرماي سياه (تمر) واگرخرما نبود با چند جرعه آب افطارميكرد“. بروايت ابوداود و حاكمكه آن را “صحيح“ دانسته و ترمذيكه آن را “حسن“ دانسته است. از سلمان بن عامر روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" إذا كان أحدكم صائما، فليفطر على التمر، فإن لم يجد التمر فعلى الماء، فإن الماء طهور [هرگاه يكي از شما روزه بود با خرما افطاركند، اگر خرما نبود با آب افطاركند، زيرا آب پاكيزه ميباشد]". بروايت احمد و ترمذي آن را “حسن وصحيح“ دانسته است. ازاين احاديث برميآيدكه مستحب است پيش ازنماز مغرب افطاركرده و چون نماز خوانده شد، نياز خويش را از غذا برآورده نمود. مگر اينكه طعام حاضر (و سفره چيده شده) باشد.كه در اينصورت نخست غذا صرف ميشود و بعد نمازرا ميخوانند. انسگفته استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" إذا قدم العشاء فابدءوا به قبل صلاة المغرب، ولا تعجلوا عن عشائكم [هرگاه شام آماده بود (سفره را چيدند) پيش از نمازمغرب شام را بخوريد و درخوردن آن هم شتاب مكنيد]". بروايت شيخين ٤-خواندن دعا بهنگام افطار و در طي روز بهنگام روزهداري: ابن ماجه از عبدالله بن عمرو عاص روايتكرده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" إن للصائم عند فطره دعوة ما ترد [بيگمان دعاي روزهدار بهنگام افطار مورد اجابت قرار ميگيرد]". و عبدالله بهنگام افطار ميگفت:" اللهم إني أسألك - برحمتك التي وسعت كل شئ - أن تغفر لي [خداوندا ترا بدان رحمتتكه همه چيز را دربر ميگيرد مرا بيامرز]". در حديث به اثبات رسيده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم ميگفت:" ذهب الظمأ، وابتلت العروق، وثبت الاجر إن شاء الله تعالى [تشنگي رفت، رگها سيراب شدند. اگر خدا بخواهد پاداش آن نيز ثابتگشت]". و بصورت مرسل روايت شده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم ميگفت:" اللهم لك صمت، وعلى رزقك أفطرت [خداوندا براي رضاي تو روزه بودم و بر روزي تو افطار ميكنم]". ترمذي با سندي "حسن“ آن را نقلكرده است، كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " ثلاثة لا ترد دعوتهم: الصائم حتى يفطر والامام العادل، والمظلوم [دعاي سهكس مردود نميشود و مورد اجابت واقع ميگردد: روزهدار تا وقتيكه افطار ميكند، پيشواي عادل و دادگر، وكسيكه بناحق مورد ستم واقع گرديده است ]". 5-خودداري از چيزهائي كه با روزهداري منافات دارد: روزه عبادتي استكه خداوند آن را بمنظور تزكيه وپرورش نفس وروح انسان و عادت دادن آن بر خير و نيكي فرضكرده و از بهترين عباداتي استكه بمنظور تقرب بخداوند انجام ميپذيرد. بنابراين شايسته و لازم استكه روزهدار خويشتن را ازكارهائي كه روزهاش را خدشهدار ميسازد، پرهيزكند. تا از روزهاش ثواب و پاداش و بهرهكامل ببرد و بدان تقوائي دست يابدكه خداوند از آن نام برده است:" يأيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون [روزه تنها خويشتن داري از خوردن و نوشيدن نيست، بلكه بايد از همه چيزهائيكه خداوند از آنها نهي كرده است پرهيزگردد ]". از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" ليس الصيام من الاكل والشرب، إنما الصيام من اللغو، والرفث، فإن سابك أحد، أو جهل عليك، فقل إني صائم، إني صائم [روزه تنها عبارت نيست از خويشتن داري از خوردن و نوشيدن، بلكه درهنگام روزه بايد از هرزهگوئي و هرزهدرائي و آميزش با زنان نيز خودداريكنيد. اگركسي به شما فحش و ناسزائيگفت يا نادانيكرد، در جواب او بگو: من روزهام]". ابن خزيمه و ابن حبان و حاكم آن راروايتكردهاند و بقول حاكم برابر شرايط مسلم صحيح است.گروه محدثين جز مسلم از ابوهريره روايتكردهاندكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" من لم يدع قول الزور والعمل به فليس لله حاجة في أن يدع طعامه وشرابه [هركس سخن دروغ و ناشايست و عمل بدان را ترك نكند، خداوند نيازي بهگرسنگي و تشنگي او ندارد. پس ترك خوردني و نوشيدني، براي پذيرش روزهكافي نيست]". باز هم از او روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" رب صائم ليس له من صيامه إلا الجوع، ورب قائم ليس له من قيامه إلا السهر [بسيار روزه داراني هستند كه بهرهشان از روزه تنها گرسنگي است و بسيار شب زندهداراني هستندكه بهرهشان از آن شب زندهداري، تنها بيداري است]’’. بروايت نسائي وابن ماجه و حاكمكه او بنا برشرايط بخاري آن را صحيح ميداند. 6-سواك و مسواك كردن: براي روزهدارمستحب استكه درطي روزسواك و مسواككند و فرقي بين اول و آخر روز نيست. ترمذيگفته است: “امام شافعي درمسواك يا سواك زدن اول يا آخرروزاشكالي نميديد“. و پيامبر صلي الله عليه و سلم در حين روزه بودن مسواك ميزد، قبلا نيز از آن سخنگفتهايم. ٧-بخشند گي و خواندن قرآن: بخشندگي و جوانمردي و خواندن قرآن درهمه اوقات مستحب هستند ولي در رمضان تاكيد بيشتري دارند. بخاري از ابن عباس روايت كرده است كه گفت: “پيامبر صلي الله عليه و سلم بخشندهترين و دست و دلبازترين مردم بود و در ماه رمضان وقتيكه جبريل علي السلام با وي ملاقات ميكرد ازهمه اوقات ديگربخشندهتربود ودرهر يك از شبهاي رمضان جبريل با وي ملاقات ميكرد و با وي قرآن ميخواند، براستي پيامبر صلي الله عليه و سلم ازباد فراگيربخشندهتربود و بخشندگي وي چون باد فراگيروسريع بود". 8-تلاش بيشتر در عبادت در ده روزه اواخر رمضان: 1-بخاري و مسلم از حضرت عايشه روايتكردهاندكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “هرگاه دهه آخر رمضان ميآمد پيامبر صلي الله عليه و سلم شب را بيدار ميماند و خانواده را نيز بيدار ميكرد و خود را براي آن آماده ميساخت و از زنانكناره ميگرفت". و در روايت ديگري ازمسلم آمده است: “او در دهه اواخر رمضان بيش از غيرآن بعبادت ميكوشيد“. 2-از ترمذي بروايت صحيحي از علي بن ابيطالب آمده استكه:" كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يوقظ أهله في العشر الاواخر، ويرفع المئزر [پيامبر صلي الله عليه و سلم در دهه آخر رمضان خانواده خود را شبها بيدار ميساخت و خود را نيز براي انجام عبادت مهيا ميكرد و ازار را برميد اشت ]".
چيزهايكه در حال روزه مباح ميباشند مباحات روزه: 1-فرو رفتن درآب و نزول درآن، چون ابوبكر بن عبدالرحمن از بعضي از ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم نقلكرده است: “من پيامبر صلي الله عليه و سلم را ديدمكه در حال روزه، آب بر سر خود ميريخت، چون بسيار تشنه بود يا از شدتگرما چنان ميكرد“. بروايت احمد و مالك و ابوداود و با اسناد صحيح. در صحيحين ازعايشه روايت شده استكه “پيامبر صلي الله عليه و سلم در حاليكه جنب بود و روزه هم داشت، صبح ميكرد، سپس غسل ميكرد“." كان يصبح جنبا، وهو صائم، ثم يغتسل [اگر بدون قصد، آب بداخل شكم روزهدار رفت روزهاش صحيح است]". ٢-سرمهكشيدن و قطره چكاندن بچشم و امثال آن، خواه مزه آن را در گلويش احساس كند يا نكند. چون چشم راهي نيستكه به شكم منتهي شود. از انس نقل شده استكه: “او در حال روزه، سرمه بچشم ميكشيد“. علماي شافعيه چنينگفتهاند و ابن المنذرآن را از عطاء و حسن و نخعي و اوزاعي وابوحنيفه و ابوثورحكايت نموده است و درميان اصحاب پيامبر صلي الله عليه و سلم از ابن عمرو انس و ابن ابي اوفي نيزروايتگرديده است و مذهب داود نيزچنين است. و بقول ترمذي در اين باره خبرصحيحي از پيامبر صلي الله عليه و سلم نرسيده است. ٣-بوسه برايكسيكه خويشتن داربوده و خوف غلبه شهوت را نداشته باشد. حضرت عايشهگفته است: “پيامبر صلي الله عليه و سلم زنان خود را ميبوسيد و با آنان معاشرت نيز ميكرد وحال آنكه او روزه بود واوبيش ازهمه شما برخويشتن وآرزوهاي نفساني خويش، مسلط بود (يعني اگركسي ازخويشتن ايمن و بر خويشتن مسلط باشد،كه دچار عمل همخوابگي وآميزش نميشود، بوسيدن و معاشرت با زنان براي روزه، اشكالي پيش نميآورد“. و از حضرت عمر روايت استكهگفت: “روزي بر سر نشاط آمده و هوسكردم زنم را بوسيدم و حال آنكه روزه بودم. لذا پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم رفتم وگفتم: امروزكاربدي را مرتكب شدهامكه زن خود را بوسيدم و حال آنكه روزه بودم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: اگر روزه باشي و با آب مضمضهكني چطور است؟ گفتم: در اينكار اشكالي نميبينم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: پس چرا ميپرسي؟ (يعني اين دو عمل شبيه بهم ميباشند) ابن المنذرگفته است: “عمربن خطاب وابن عباس و ابوهريره و عايشه و عطاء و شعبي و حسن و احمد و اسحاق درباره بوسه درحال روزه، رخصت قائل شدهاند. و بنابر مذهب علماي حنفيه و شافعيه، اگر بوسه موجب تحريك شهوتگردد، كراهت دارد واگرچنين نباشدكراهت ندارد و بهتر استكه ازآن دوري نمود. در اين باره براي پير و جوان فرقي نميكند، مدار بر تحريك شهوت و خوف انزال است، اگر موجب تحريك شهوت باشد، براي جوان و پير نيرومندكراهت دارد و اگر موجب تحريك نباشد، براي پير و جوان ضعيفكراهت ندارد ولي بهتر استكه اينكاررا نكنند. وقتيكه ميگوئيم بوسه اشكالي پيش نميآورد، فرق نميكند در اينكه بوسه برگونه يا بردهان يا برغيرآن باشد. معاشرتيكه با دست زدن و معانقه و در آغوشكشيدن باشد نيز حكم بوسه دارد. ٤-تزريق آمپول خواه براي تغذيه و تقويت باشد يا براي غيرآن، خواه تزريق آمپول در رگ باشد يا عضلاني يا زبرجلدي، براي روزه اشكالي ايجاد نميكند، اگر چه بداخل شكم نيزنفوذ پيداكند. زيرا نفوذ چيزي بداخل معده وقتي روزه را باطل ميكندكه از راه معمول و عادتي باشد. 5-حجامت: زيرا در صحيح بخاري آمده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم درحال روزه بودن، حجامتكرده است. بنابراين حجامت جايز است مگر اينكه موجب ضعف و سستي روزهدار باشد كه در آنصورتكراهت دارد. ثابت بناني به انس بن مالك گفت: آيا شما در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم حجامت را براي روزهدار مكروه ميدانستيد؟ او گفت: نخير، مگراينكه موجب ضعف و سستي روزهدار بوده باشد“. بروايت بخاري و ديگران. فصد [8] نيز حكم حجامت را دارد. 6-مضمضه و استنشاق جايز ميباشد ولي مبالغه درآنها مكروه است. از لقيط بن صبره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم به ويگفت:" فإذا استنشقت فأبلغ، إلا أن تكون صائما [هرگاه استنشاقكردي درآن مبالغهكن مگراينكه روزه باشي]". صاحبان سنن آن را روايتكردهاند و ترمذي آن را “حسن صحيح“ دانسته است. اهل علم انفيه كشيدن و قطره بيني را براي روزهدارمكروه ميدانند. ولي بعضي برآنندكه اين عمل موجب باطل شدن روزه است و احاديثي نيزوجود داردكه سخنان آنان را تاييد و تقويت ميكند. ابن قدامهگفته است: اگركسي درطهارت وضو يا غسل مضمضه واستنشاقكرد و بدون اينكه قصدي داشته باشد يا مبالغهايكرده باشد، آب ازگلوي او پائين برود، اشكالي ندارد. اوزاعي و اسحاق و شافعي بنا بيكي ازآرايش، نيز چنينگفتهاند. و از ابن عباس نيزچنين روايت شده است. ولي مالك وابوحنيفه ميگويند دراين حالت روزه وي باطل ميشود زيرا او با اينكه ميدانسته استكه روزه ميباشد،كاريكرده استكه آب داخل معده و روده وي شود. پس روزهاش باطل ميشود، همانگونهكه به عمد آب بنوشد نيز باطل ميشود. ابن قدامه در ترجيح راي اول گفته است: اگر بدون مبالغه و قصد ازوي، آب بهگلوي وي برسد مانند مگسي استكه بهگلوي وي ميپرد و روزه را باطل نميكند و باكار عمدي فرق دارد. ٧-براي روزهدار چيزهائيكه پرهيز از آن ممكن نيست مباح است، مانند آب دهان وگرد و غبار راه و امثال آن وگرد آرد بهنگام الككردن و آب دماغ و بيني و سينه (نخامه [9]، بلغم) فرو بردن و امثال آنها. ابن عباسگفته است: در صورت نياز، چشيدن غذا وچيزيكه انسان ميخواهد آن را بخرد اشكالي ندارد. حسن (بصري) مغزگردو را براي نوهاش ميجويد و حال آنكه او روزه بود و ابراهيم (نخعي) نيزآن را رخصت دانسته است. و اما جويدن سقز وآدامس مكروه است، مگر اينكه اجزاء آن دردهن خرد شود و از همگسسته گردد (در اينصورت جايز نيست). شعبي و نخعي و حنفيها و شافعيها و حنبليها نيز بهكراهت جويدن سقز راي دادهاند، حضرت عايشه و عطاءگفتهاند، جويدن آن جايزاست، زيرا چيزي به اندرون شخص نميرود، مثل آنستكه سنگ ريزهاي در دهانگذاشته باشد. البته اينكراهت وقتي استكه اجزاء سقز در دهان خرد نشود، چون در اين صورت اگر اجزاي آن به داخل معده و اندرون شكم رود، روزه باطل ميگردد . ابن تيميهگفته است: بوئيدن بويهاي خوش براي روزهداراشكالي ندارد و اوگفته است: سرمهكشيدن و حقنه وامالهكردن و چكاندن قطره در مجراي ادرار و مداواي سرشكسته ورگهاي پاره، بين اهل علم محل خلاف استكه بعضيگويند: هيچيك از آنها موجب افطار نميشود، بعضيگويند جز سرمهكشيدن همه آنها موجب باطل شدن روزه است و بعضي ديگرگفته جزقطره چكاندن همه آنها موجب افطار ميگردند و برخي نيزگفتهاند: جز قطره چكاندن و سرمه كشيدن، همه آنها موجب افطار هستند. سپس ابن تيميه راي اول را ترجيح ميدهد و ميگويد: چنان پيدا استكه هيچكدام ازآنها روزه را باطل نميكند. زيرا روزه ازجمله اركان دين اسلام استكه خاص و عام نيازمند شناخت آن ميباشند. اگر اين چيزها را خداوند و پيامبر صلي الله عليه و سلم در حال روزه حرامكرده بودند، و روزه بدانها باطل ميشد، واجب بودكه پيامبر صلي الله عليه و سلم آن را بيانكند و اگرپيامبر صلي الله عليه و سلم حرمت آنها را بيانكرده بود، ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم آن راميدانستند و به مردم ابلاغ ميكردند، همانگونهكه همه مقررات شريعت را ابلاغكردهاند. حالاكه برايمان روشن شده استكه اهل علم در باره حرمت اين چيزها هيچگونه حديث صحيحي يا ضعيفي يا مسندي يا مرسلي را نقل نكردهاند، معلوم ميشودكه اين اعمال مورد انكارواقع نشدهاند. سپس اوگفته است: احكامي كه مردم، بسيار بدانها مبتلي ميباشند، لازم استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم بطور آشكارا و همگاني آن را بيانكند و لازم استكه امت نيزآن را نقل كند. بديهي استكه سرمهكشيدن همانند روغن برسر زدن و غسل و بخور و مواد خوشبو، در ميان مردم متداول و مورد ابتلاء بوده است. اگر چنانچه موجب ابطال روزه ميبود، پيامبر صلي الله عليه و سلم آن را بيان ميفرمود، همانگونهكه ديگرمبطلات روزه را بيان كرده است. پس حالاكه ازآن سخني نگفته است، آن نيزحكم مواد خوشبوو بخور و روغن زدن را دارد. و معلوم استكه بخور،گاهي بداخل بيني نفوذكرده و بدماغ ميرسد و بصورت اجسام درميآيد. و روغن با پوست بدن آغشته ميشود و بداخل آن نفوذ ميكند و موجب تقويت انسان است و همچنان از استعمال مواد خوشبو، نشاط جسم افزوني ميگيرد. و ميبينيمكه پيامبر صلي الله عليه و سلم روزهداررا ازآنها نهي نكرده است، پس آنها جايز هستند و اكتحال و سرمهكشيدن بچشم نيزحكم آنها را دارد. و در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم اتفاق ميافتادكه در جهاد يا غيرجهاد سركشي شكسته و شكافته شود و يا شاهرگش پاره شود و درمانگردد. اگر اينكار موجب باطل شدن روزه ميگشت، پيامبر صلي الله عليه و سلم بدان اشاره ميفرمود و چون روزهدار را ازآن نهي نكرده است پس آنها را موجب افطار ندانسته است. سپس گفته است: بديهي است كه سرمه خوراك نيست وكسي آن را داخل درون شكم نميكند نه ازراه بيني ونه ازراه دهان. و حقنه شرجيه (امالهكردن) نيز براي تغذيه نيست بلكه شكم و معده و رودهها را نيز خالي ميكند، همانگونه كه اگر مادهي مسهلي را بويند يا آنچنان ترسي بر وي مستولي شودكه فورا اسهالگردد روزهاش باطل نميشود، چون چيزي بمعدهاش نرسيده است. همچنين دواي سر شكسته و زخم وسيع و رگهاي پاره شدهكه بداخل معده نفوذ ميكند شباهتي با مواد خوراكي ندارد. خداوند گفته است:" كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم "و پيامبر فرموده است: الصوم جنة، وقال: [روزه سپرگناه است و انسان را از ارتكاب آن مصون ميدارد]" و گفته است:"إن الشيطان يجري من ابن آدم مجرى الدم فضيقوا مجاريه بالجوع والصوم [شيطان در مجراي [10] خون انسان جريان دارد، پس مجراي وي را با گرسنگي و روزه تنگكنيد (يعني هراندازه خوراك و غذا قوي وانرژيزا باشد خون بيشتر است و هر اندازه خون بدن بيشتر باشد شهواتهاي نفسانيكه دام شيطانند بيشتر ميشوند ]". روزهدار از خوردن و آشاميدن منع شده است، چه خورد و خوراك، موجب تقويت جسم و بدن است، پس خونكه مجراي شيطان دربدن ميباشد ازخوردن و نوشيدن بوجود ميآيد نه از “حقنه شرجيه“ (امالهكردن) و سرمه بچشمكشيدن و قطره چكاندن به مجراي ادرار و مداواي سر شكسته و زخم وسيع و رگهاي پاره بدن“ پايان سخن ابن تيميه. ٨-براي روزهدار، اول شب تا طلوع فجر، خوردن و نوشيدن و همخوابگي با همسرمباح است. هرگاهكسي متوجه طلوع فجرشد ودردهان لقمه غذا داشت، بر وي واجب استكه لقمه را ازدهان بيندازد. و اگر مشغول عمل همخوابگي بود، بايد فوراًآن را ترككند. اگربمحض مشاهده فجرو تشخيص آن، لقمه را انداخت يا عمل همخوابگي را قطعكرد، روزه او صحيح است، اگر از روي اختيار و با ميل خويش لقمه غذا را دورنريخت و يا عمل جماع را قطع نكرد، روزه او صحيح نيست. (در عصر پيامبر صلي الله عليه و سلم درماه رمضان دوباراذان صبحگفته ميشد، بار اول بلال اذان ميگفتكه هنوز شب بود و بار دوم ام مكتوم اذان ميگفت،كه مقارن طلوع فجر بود). بخاري و مسلم از عايشه(رض) روايت كردهاند، كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" إن بلالا يؤذن بليل، فكلوا، واشربوا، حتى يؤذن ابن أم مكتوم [همانا اذان بلال در شب است، پس بهنگام اذان او، بخوردن و آشاميدن ادامه دهيد، تا اينكه ابن ام مكتوم اذان ميگويد ]". ٩-براي روزهدار مباح است،كه با حالت جنابت صبحكند و غسل جنابت يا هرگونه غسل واجبي را بعد ازطلوع فجرانجام دهد. قبلا نيزبه حديث منقول از حضرت عايشه در اين باره اشارهكرديم. ١٠-زنان اگر شب از خون قاعدگي و خون زايمان پاك شدند، شرعاً ميتوانند روزه باشند و غسل را بعد از طلوع فجر و در روزانجام دهند و خود را براي نماز پاكيزه كنند.
مبطلاتروزه مبطلات روزه دو نوعند: الف: آنچهكه روزه را باطل ميكند وقضاي آن واجب است. ب: آنچهكه روزه را باطل ميكند و قضاي روزه وكفاره و تاوان آن هردو نيز واجب است.
آنچهكه روزه را باطل ميكند و قضاي روزه وكفاره و تاوان آن هر دو نيز واجب است 1-2- خوردن و نوشيدن به عمد: اگركسي از روي نسيان و فراموشي يا اشتباهاً يا باجبار و اكراه چيزي خورد، يا آشاميد بر وي قضاء وكفارهاي واجب نيست. از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " من نسي - وهو صائم - فأكل أو شرب، فليتم صومه، فإنما أطعمه الله وسقاه [اگركسي در حال روزه و ازروي نسيان خورد وآشاميد، اشكالي ندارد، او روزه خود را بپايان برد، چون خداوند به وي خوراك و نوشيدني ارزاني داشته است]". بروايت گروه محدثين. ترمذيگفته است: بيشتر اهل علم بدين گونه عملكردهاند. سفيان ثوري و شافعي و احمد و اسحاق نيز همين راي را دارند. دارقطني و بيهقي و حاكم -كه او آن را بر مبناي شرايط مسلم صحيح دانسته است -از ابوهريره روايتكردهاند كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" من أفطر في رمضان - ناسيا - فلا قضاء عليه، ولا كفارة [كسيكه در رمضان از روي نسيان افطاركرد قضاء وكفارهاي بر وي نيست]". حافظ بن حجر گفت: اسناد آن صحيح است. از ابن عباس روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" إن الله وضع عن أمتي الخطأ والنسيان، وما استكرهوا عليه [خداوندگناهان خطاء و نسيان و چيزيكه برآن مجبور و مكره شدهاند، از امت من برداشته است]". بروايت ابن ماجه و طبراني و حاكم. ٣- قيء عمدي: اگر قيهء عمدي بركسي غلبهكرد و نتوانست جلو آن را بگيرد روزهاش اشكالي ندارد و بر وي قضاء وكفارهاي نيست. از ابوهريره روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" من ذرعه القئ فليس عليه قضاء، ومن استقاء عمدا فليقض [اگرقيء بركسي غلبهكند بروي قضا نيست واگركسي به عمد قيءكرد بايد روزهاش را قضا كند]’’. احمد و ابوداود و ترمذي و ابن ماجه و ابن حبان و دارقطني و حاكم -اوآن را صحيح دانسته است -آن را روايتكردهاند. خطابيگفته است: من در بين اهل علم خلافي سراغ ندارم در اينكه اگر قيء بركسي غلبهكند بر وي قضاي روزه واجب نيست و اگركسي به عمد قيءكند بروي قضاي روزه واجب است. 4-5-حيض و نفاس: مبطل روزه است ولو اينكه درآخرين لحظه روز پيش از غروب آفتاب باشد و علماي فقه بر اين مطلب اجماع دارند. ٦-استمناء: -به عمدكسي بخواهد بهر وسيلهاي انزالكند -خواه بسبب بوسيدن همسر يا درآغوشكشيدن او يا وسيله دست صورتگيرد، مبطل روزه است و موجب قضاي آن ميباشد. اگرسبب و موجب انزال تنها نگاهكردن به زن باشد روزه باطل نميگردد و چيزي بر او واجب نيست و همچنين “مذي“ اندك و زياد آن در روزه تاثيري ندارد. ٧-خوردن و بلعيدن مواد غيرخوراكي ونفوذ آنها به اندرون شكم ازراه معمولي و معتاد مانند خوردن نمك زباد، و اين باتفاق نظر اهل علم موجب افطار است. ٨- اگركسي در حال روزه نيت و قصد افطاركند روزهاش باطل ميشود اگرچه چيزي نخورده باشدكه موجب افطارگردد. زيرا نيت ركني است از اركان روزه، اگر آن را بهم بزند و بعمد قصد ونيت افطاركند، بدون شك روزهاش شكسته شده و باطل ميشود. ٩-اگركسي چيزي بخورد يا بياشامد يا جماعكند، بگمان اينكه خورشيد غروب كرده است يا هنوز فجر طلوع نكرده است و سپيده ندميده است سپس بر خلاف گمان وي معلوم شد،كه غروب خورشيد فرا نرسيده و يا فجرطلوعكرده و سپيده دميده است، بنا براي جمهور علما و از جمله پيشوايان چهارگانه فقه، بروي قضاي روزه نيست. براي اسحاق و داود و ابن حزم و عطاء و عروه و حسن بصري و مجاهد، روزهاش صحيح ميباشد و بر وي قضا نيست. چون خداوند ميفرمايد:" ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به ولكن ما تعمدت قلوبكم [در چيزيكه درآن اشتباه كردهايد، برشماگناهي نيست و درچيزهائيكه قلبتان بدان قصد ميكند، و نيت آن مينمائيد مورد حساب و بازخواست قرار ميگيريد]". و قبلا نيزگفتيمكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفته است:" إن الله وضع عن أمتي الخطأ والنسيان...". عبدالرزاق از قول معمر از اعمش از زيد بن وهب روايتكرده استكه: “روزي درزمان عمربن خطاب مردم افطاركردند، و من كاسههاي بزرگ پر از آب را ديدم، كه از منزل حفصه (ام المومنين) بيرون آوردند و از آنها نوشيدند، سپس خورشيد از زير ابرها سر بيرون آورد، گو اينكه اينكار بر مردم گران آمد وگفتند: بايد امروز را قضا كنيم. عمر بن خطاب گفت: چرا؟ بخداي سوگند ما تمايلي به ارتكاب گناه نداشتيم“. بخاري از اسماء دخت ابوبكر روايتكرده استكهگفت: “روزي در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم دررمضان هوا ابري بود، و ما افطاركرديم، سپس خورشيد طلوعكرد“. ابن تيميهگفته است: از اين حديث برميآيد كه: الف -اگر هوا ابري باشد، مستحب استكه افطار را بتاخير انداخت تا اينكه از غروب آفتاب يقين حاصل شود. اصحاب چنينكاري را نكردند و پيامبر صلي الله عليه و سلم نيز بدانان نگفت كه چنين كنيد. بديهي استكه ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم بيشتر از ديگران بدستورات خدا و پيامبر صلي الله عليه و سلم آگاه بودند و بيشتر از ديگران مطيع اوامر خدا و رسول بودند . ب -از اين حديث برميآيدكه چنين روزهاي قضا ندارد. چون اگرپيامبر صلي الله عليه و سلم آنان را به قضا دستور داده بود، همانگونه كه افطارشان نقل گرديده است، دستور به قضايشان نقل ميشد. حالاكه نقل نشده است دلالت دارد بر اينكه به قضاي آن دستور نداده است. اما چيزيكه روزه را باطل ميكند و موجب كفاره و قضاي روزه هر دو ميباشد: بنا براي جمهورعلما، تنها جماع و همخوابگي توام با دخول است،كه روزه را باطل مي كند و موجبكفاره ميباشد. از ابوهريره روايت استكه مردي به حضور پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت: اي رسول خدا هلاك شدم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: چه چيزي شما را هلاككرد؟ گفت: در (روز) ماه رمضان با زن خود جماع و همخوابگيكردهام. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: آنقدر داري كه يك بردهاي را خريده و آزاد كني؟ اوگفت: نخير. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: آيا ميتواني دو ماه پشت سرهم روزه باشي؟گفت: نخير. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: آنقدر داريكه شصت نفر بينوا را اطعامكني؟گفت: نخير سپس آن مرد نشست. درآنوقت مقداري خرماي صدقه به نزد پيامبر صلي الله عليه و سلم آوردند. پيامبرگفت: اين خرما را ببر وآن را بعنوانكفاره به بينوايان ببخش اوگفت: آياكسي از ما نيازمندتر هست،كه آن را به وي بدهم؟ در مدينهكسي را سراغ ندارمكه بيش از ما بدان خرما نيازمند باشد. پيامبر صلي الله عليه و سلم آنقدرخنديدكه دندانهايش پديدارگرديد. وگفت: برو آن را به خانوادهات بده [11]. بروايت همه محدثين بزرگ. بنا بمذهب جمهور علما براي اينكهكفاره چنين روزهاي را پرداختكنند زن و مرد هر دو يكسان هستند، مادام اينكه هر دو در حال اختيار در روز رمضان [12]كه نيت روزه آورده باشند، به عمد قصد جماع وهمخوابگيكنند. اما اگرجماع ازروي نسيان يا ازروي عدم اختيار و اجبار از سوي هردوي زن و شوهر صورتگرفت يا اينكه نيت روز نكرده بودند، در آنصورت بر هيچكدام از آنانكفاره واجب نيست (بلكه فقط قضاي آن واجب است). اگرمردي زنش را مجبوربه جماع و همخوابگي نمود، يا اينكه زن بنا بعذري اصلا روزه نبود، درآنصورت فقطكفاره برمرد واجب است نه بر زن. و بنا بمذهب امام شافعي در هيچ حالي بر زنكفاره واجب نيست، خواه شوهراورا مجبوركند يا اينكه اورا مجبورنكند. برزن واجب استكه فقط آن را قضاءكند. نوويگفته است بطوركلي قول اصح آنست،كهكفاره جماع در روز رمضان، تنها برمرد واجب است نه برزنش، بنابراين شوهر، فقط يككفاره از بابت خودش ميدهد و بر زن چيزي بعنوانكفاره واجب نيست و وجوبكفاره به زن تعلق نميگيرد، چونكفاره، يك حق مالي است ويژه جماع، و اختصاصاً به مرد تعلق ميگيرد نه بزن، همانگونهكه مهريه نيزتنها برعهده مرد است. ابوداود ميگويد: از امام احمد سئوال شد: اگركسي در روز رمضان، با زنش جماعكرد، آيا بر زن نيزكفاره واجب است؟ اوگفت: ما نشنيدهايمكه بر زنكفاره واجب باشد. مولف “المغني“گفته است: بدان علت ميگويند بر زنكفاره واجب نيست،كه پيامبر صلي الله عليه و سلم “به كسيكه در روز رمضان جماعكرده بود، دستور داد كه بردهاي را آزادكند وبه زن وي چيزي نفرمود با وجود اينكه ميدانستكه آن زن هم در جماع سهيم بوده است“. ا.ه كفاره و تاوان جماع، در روز رمضان، بنا بقول جمهور علما، بهمان ترتيبيكه در حديث آمده است. بنابراين واجب استكه نخست يك برده را آزادكند، سپس اگر ازآن عاجز بود و برايش مقدور نگشت، دو ماه پشت سر هم (غير از رمضان و ايام عيدين و ايام التشريق) بايد روزه باشد. اگر از روزه دو ماه پشت سر هم عاجز بود و نتوانست، بايد شصت نفز بينوا را، ازغذاي متوسط خانواده خويش اطعامكند [13]. تا زمانيكه اولي براي او مقدور است، دومي صحيح نيست و همچنين وقتي دوم مقدور باشد، سوم صحيح نيست. بنا براي مالكيه و بروايتي از امام احمد، هركس بين اين ٣ چيز مختار است هركدام را خواست انجام ميدهد و صحيح است. زيرا مالك و ابن جريح از حميد بن عبدالرحمن ازابوهريره روايتكردهاندكه: “مردي در ماه رمضان (ظاهراً بوسيله همخوابگي و جماع) افطاركرده بود، پيامبر صلي الله عليه و سلم به وي دستور داد،كهكفاره بدهد: بندهاي را آزادكند يا دو ماه پشت سر هم روزه باشد، يا شصت مسكين را اطعامكند“كه مسلم آن را روايتكرده است. وكلمه “او = يا“ داردكه آنهم براي تخيير و مخيرگذاشتن بكار ميرود. و دليل ديگرآنستكه اينكفاره بسبب مخالفت با امرخدا است پس همانگونهكه دركفاره يمين (شكست سوگند) شخص مخير استكه هركدام را خواست انجام ميدهد، اينجا نيز همين طور است. شوكانيگفته است: از روايات ترتيب و تخيير هر دو مستفاد ميگردد وكسانيكه ترتيب بين اين سهكفاره را روايتكردهاند، بيشتر هستند و فزونيبا آنها است. مهلبي و قرطبيگفتهاند، واقعهايكه اين روايات درباره آنها آمده است متعدد ميباشد، بنابراين هر دسته از روايات مربوط بيك واقعه و رويداد است، پس هردومورد عمل قرارميگيرند. حافظگفته است اين سخن دور از ذهن بنظر ميرسد، زيراكه داستان يكي و محتوي يكي است و اصل آنستكه تعدد رويداد و واقعه نباشد. بعضيگفتهاند: مراعات ترتيب بهتر است و عدم مراعات نيز جايز است و بعضي برعكسگفتهاند“ ا هـ. اگركسي به عمد درروزرمضان، جماعكرد وكفاره آن را نپرداخته بود، سپس در آخرين روز رمضان بار ديگر نيز جماعكرد، بنابراي حنفيه و بروايتي از امام احمد، تنها يككفاره بر وي واجب است، زيراكفاره جزا و تاوان جنايتي استكه سبب آن پيش از پرداختن آن تكرار شده است، پس هر دو تاوان با هم يكي ميشوند و در كفاره با هم تداخل مينمايند. و بمذهب امام شافعي و امام مالك و بروايتي از امام احمد دوكفاره بر وي واجب ميگردد. زيرا هر روز خود عبادتي است مستقل. بنابراين هر روزكه عبادت آن تباهگردد وكفاره آن واجب ميشود، همانگونهكهكفاره دو رمضان با هم تداخل نميكند،كفاره دو روز هم با هم تداخل نميكند. ولي همگي اجماع دارند بر اينكه اگركسي در روز رمضان به عمد مرتكب جماع شد وكفاره آن را پرداخت نكرد، سپس در روزي ديگر باز هم جماعكرد، بايدكفاره ديگري نيز پرداختكند. و همچنين اجماع دارند براينكه اگركسي دريك روزدو بارجماع وهمخوابگيكرد و كفاره باراول را نداده بود يككفاره براي هردو باركافي است. و بنا بمذهب جمهور پيشوايان فقه اگركفاره جماع اول را پرداخته بود، لازم نيستكفاره بار دوم را نيز بپردازد. ولي امام احمد ميگويد در اينصورت بايدكفاره بار دوم را نيز بپردازد.
قضاي روزه ماه رمضان قضاي روزه ماه رمضان واجب فوري نيست بلكه واجب موقع ميباشدكه مكلف هر وقت خواست، آن را قضا ميكند، همانگونهكهكفاره آن نيزواجب فوري نيست. در حديث صحيح از حضرت عايشه نقل شده است،كه او روزه ماه رمضان را در ماه شعبان قضا ميكرد. فوراً و بمحض اينكه توانائي قضاي آنرا مييافت، آن را قضا نميكرد. روزه قضا، برابر است با روزه ادا. بنابراين هركس چند روزه را افطاركرده باشد، همان تعداد روزه را قضا ميكند، بدون اينكه چيزي برآن بيفزايد. با اين تفاوتكه درروزه قضا تابع و پشت سرهم آمدن لازم نيست. چون خداوند ميفرمايد:" ومن كان مريضا أو على سفر فعدة من أيام أخر [يعني هركس بيمارباشد يا به سفررفت و افطاركرد بجاي آن روزها،كه بعلت بيماري و يا مسافرت افطاركرده است، بتعداد روزهائيكه افطاركرده است، چند روز ديگر را روزه بگيرد، خواه آن روزها پشت سرهم باشد يا نباشد. زيرا خداوند بطورمطلقگفته است نه بطور مقيد]". دارقطني از ابن عمر روايتكرده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم درباره قضاي روزه رمضان گفت:" " إن شاء فرق، وإن شاء تابع [اگرخواست روزه قضا را پراكنده ميگيرد يا آنها را پشت سرهم قضا ميكند]". اگرقضاي روزه ماه رمضان را بتاخير انداخت تا اينكه رمضان ديگري فرا رسيد، نخست روزه ماه رمضان حاضررا ميگيرد، سپس قضاي گذشته را بعد ازماه رمضان بجاي ميآورد و بروي فديهاي نيست، خواه اين تاخير يا عذر يا بيعذر باشد. و اين راي برابر است با مذهب حنفيه. حسن بصري، امام مالك و امام شافعي و امام احمد و اسحاق ميگويند: اگر تاخيرقضاي روزه رمضان،تا موقعيكه رمضان ديگري فرا ميرسد با عذر باشد، فديه لازم نيست ولي اگر تاخير بدون عذرباشد، نخست بايد رمضان حاضررا بگيرد سپس بعد از ماه رمضان روزههاي رمضانگذشته را قضاكند و براي هر روز يك “مد“ طعام فديه بدهد. اين گروه بر راي خويش دليلي ندارند،كه شايسته احتجاج باشد. چنان پيدا استكه سخن حنفيه درست و صحيح ميباشد، چه تشريع و قانونگذاري ديني تا نص صحيحي و صريحي نباشد جايز نيست.
كسي بميرد و بروي روزه قضا باشد اجماع علماء برآنستكه اگركسي بميرد ونمازهائي ازاوقضا شده باشد ولي او وكسي ديگري نميتواند بجاي اوآن نمازها را بخواند و قضاكند و همچنين اگر كسي در هنگام زندگي ازروزهگرفتن عاجز باشد تا او زنده است جايز نيستكسي بجاي او روزه باشد. اما اگركسي بميرد و بروي روزه قضا باشد وازپيش ازمرگش امكان قضاي آن را داشته و قضا نكرده است، فقيهان درباره حكم او اختلاف دارند. جمهور علما از جمله ابوحنيفه ومالك و مشهورمذهب شافعي برآن هستندكه ولي او جايزنيست بجاي او روزه بگيرد، ليكن بايدكفاره هر روزه را يك “مد“ (4/1از ٢١٧٦كيلوگرم) طعام بپردازد (براي حنفيه نيم صاعگندم و يا يك صاع ازغيرآن). برگزيده مذهب شافعيه آنست: مستحب ميباشدكه ولي او به جاي او روزه باشد وذمه مرده تبرئه ميشود وكفارهاي لازم نيست. مقصود از “ولي“ ميت خويشاوند او است خواه وارث يا “عصبه = خويشاوندان نزديككه ازانسان دفاع ميكنند“ يا غير آنان است. اگرشخص بيگانهاي بجاي “ميت“ روزهگرفت، چنانچه با اجازه “ولي“ باشد صحيح است و اگر با اجازه “ولي“ نباشد صحيح نيست. آنان بر اين راي خويش به روايت احمد و شيخين از عايشه(رض) استدلالكردهاند كه گفته است: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" من مات وعليه صيام صام عنه وليه [اگركسي مرد وبروي روزه قضا بود ولي اواگر خواست بجاي او روزه باشد]". بزار با سند "حسن“ بدان افزوده است: “ان شاء“. امام احمد و صاحبان سنن از ابن عباس روايت كردهاندكه “مردي پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت: اي رسول خدا، مادرم مرده و روزه يك ماه او قضا شده است، آيا من ميتوانم بجاي او اين ماه را قضاكنم؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" لو كان على أمك دين أكنت قاضيه؟ " قال: نعم.قال: " فدين الله أحق أن يقضى [اگر مادرت بكسي بدهكار ميبود، حاضر بوديكه بدهي وي را پرداختكني؟ اوگفت آري. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: بنابراين بدهي خداوند شايستهتر است كه بازپرداخت گردد]". نووي گفته است: اينست سخن صحيح برگزيدهايكه ما بدان عقيده داريم و ياران محقق فقيه و محدث ما با توجه بدين احاديث صحيح و صريح آن را صحيح دانستهاند.
مدت زمان روزه در كشورهائي كه روزها بلند و شبها كوتاه است: فقيهان درباره مدت زمان روزه درسرزمينهائيكه روزها بلند وشبهاكوتاه است و همچنين سرزمينهائيكه روزهاكوتاه و شبها بلند است اختلاف نظر دارند. بعضي گفتهاند: مدت زمان شب و روزدرسرزمين معتدل مركزتشريع اسلامي يعني مكه و مدينه به نسبت مردمان آن مناطق معزيراست. و بعضيگفتهاند: مدت زمان شب و روز در سرزمينهاي معتدل نزديك به مردمان آن مناطق معتبر است.
[1] -بقره/183. [2] -بقره/185. [3] -ر.ک.فقه الزکات ج1/373-372.مترجم [4] -بنا بمذهب امام مالک و ابن حزم نه قضا و نه فدیه هیحکدام لازم نیست. [5] -نسا/29. [6] -حج/78. [7] -بنابراین نخست سه ششم (6/3) شب را میخوابید و (6/2) را عبادت میکرد و (6/1) باقیمانده را نیز میخوابید پس جمعاً (6/4) میخوابید و (6/2) عبادت میکرد. [8] -حجامت: خون گرفتن از سر میباشد ولی فصد عبارت از خون گرفتن از بدن هر عضوی باشد فرق نمیکند. [9] -برای علمای شافعیه اگر بلغم بمخرج حرف (ح) برسد و آن را فرو برد روزهاش باطل میشود. [10] -می توان گفت که شیطان بماند خون در تن انسان جریان دارد. [11] -کسانیکه معتقدند در حال اعسارکفاره ساقط میشود بدین حدیث استدلال میکنند. یکی از دو قول شافعی و مشهور مذهب احمد و بعضی از مالکیه چنین است. ولی جمهور علماگویند اعسار موجب سقوط کفاره نیست. [12] -ولی اگر روزه ماه رمضان نباشد، مانند روزه نذری یا روزه رمضان باشد ولی قضای روزه رمضان باشد چنانچهکسی با جماع روزه را باطلکندکفاره بر وی واجب نیست. [13] -بمذهب امام احمد اطعام هرمسکینعبارت است از یک "مد" گندم یا نصف صاع خرما و جووامثال آن. (یک صاع برابراست با وزن ٢١٧٦گرم گندم و یک مد برابراست با یک چهارم وزن یک صاع) ابوحنیفهگفته است: طعام هر مسکین نیم صاعگندم یا یک صاع غیر ازگندم است. امام شافعی و امام مالکگفتهاند: طعام هر نفر از خرما یک مد از غذاییکه بخواهد میباشد. رای ابوهریره و عطاء و اوزاعی نیز چنین است، زیرا خرمائیکه پیامبر(ص) بدان مرد عرب داد پانزده صاع بود.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|