|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>سوره یوسف > درسها و عبرتهایی از سوره ی یوسف
شماره مقاله : 2149 تعداد مشاهده : 351 تاریخ افزودن مقاله : 23/4/1389
|
درسها و عبرتهایی از سوره ی یوسف
1- رؤيای صالحه از جانب الله تعالی است، زیرا یوسف علیه السلام خواب حق و درستی دید و پدرش به وی امر کرد تا خواب خویش را برای برادرانش بازگو نکند.
2- کتمان سخن گفتن از نعمتهای خداوند جهت مصلحت جایز است، زیرا پدر یوسف علیهما السلام فرمود:« لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ »(یوسف -5)یعنی: (فرزندم) خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن. - در حالیکه خواب یوسف نعمت بود- چرا که « فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا» (ممکن است با بازگو کردن خواب خود به برادرانت برایت نقشه ای بکشند چنانکه پدر یوسف فرمود: آنها) برای تو نیرنگی می اندیشند، پس اگر انسان نعمت الله تعالی را پنهان کرد و افشا ننمود تا مبادا از حسد دیگران ضرری به وی برسد در اینصورت ایرادی ندارد تا آن نعمت را از دیگران مخفی سازد.
3- شیطان به میان برادری و اخوت نفوذ می کند، و سینه ی برخی را از کینه و دشمنی بر دیگری پر می کند و بین آنها عداوت ایجاد می نماید در حالیکه آنها برادران تنی هم هستند.
4- عدل بین فرزندان و اولاد ممکن نیست و اگر یکی از فرزندان مستحق عنایت و توجه بیشتری بود، در اینصورت بر پدر است تا در حد توان توجه و عنایت (خویش را نسبت به او) ظاهر نسازد تا مبادا در قلب بقیه ی فرزندان کینه و حسد ایجاد شود.
5- خداوند پاک و منزه هر کدام از بندگانش را که بخواهد برمی گزیند و این برگزیدن نعمتی از جانب الله تعالی است، پس از این امر درمی یابیم که انتخاب و برگزیدن از فضل الله تعالی است و این فضل را به هرکس از بندگانش که بخواهد خواهد داد، بنابراین طالب علم باش چرا که خداوند تبارک و تعالی تو را در میان انتخاب (شوندگان)دیگری برمی گزیند و تو را صاحب علم می کند، و اگر علاوه بر طلب علم دعوتگر آن نیز باشی، پس این یک انتخاب شدن دیگری از جانب الله تعالی است بدین معنی که تو را فقط بعنوان صاحب علم برنگزیده بلکه تو را دعوتگر این علم نیز قرار داده است و همینطور مابقی امورات، پس این برگزیدنها از جانب خداوند سبحان برای بندگانش است.
6- خانواده ی پاک و سالم فرزند پاکی را تحویل جامعه خواهد داد، به این فرموده ی الله تعالی توجه کن: « وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»(یوسف-6) یعنی: و اين گونه پروردگارت تو را برمىگزيند؛ و از تعبير خوابها به تو مىآموزد؛ و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام و کامل مىکند، همانگونه که پيش از اين، بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام کرد؛ به يقين، پروردگار تو دانا و حکيم است!»
7- حسادت شخص موجب می شود که وی را به سوی زیان رساندن به دیگران و شرارت بکشاند، زیرا هنگامی که برادران یوسف نسبت به او حسادت جستند سعی کردند تا به وی آسیب برسانند، و همچنین این حسادت ممکن است به نیرنگ و قتل بیانجامد و فقط به اذیت کردن دیگران محدود نشود چنانکه همین قضیه باعث شد تا آنها جهت قتل برادرشان یوسف تلاش کنند؛ (چنانچه یکی از برادران یوسف به بقیه گفت:) « اقْتُلُواْ يُوسُفَ»(یوسف-9) یعنی: يوسف را بکشيد.
8- یکی از منتهای الله تعالی بر یوسف علیه السلام این بود که وی را در منزل عزیز مصر پرورش و تربیت نمود و او در آنجا شخصی خوار و ذلیل نبود، چنانچه عزیز مصر به همسرش گفت:« َكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا»(یوسف-21) یعنی: مقام وى را گرامى دار، شايد براى ما سودمند باشد؛ و يا او را بعنوان فرزند انتخاب کنيم.
9- جوان اگر در طاعت و عبادت الله تعالی نشو نما کرد، خداوند به او علم و حکمت عطا خواهد کرد؛ (چنانکه الله تعالی به یوسف علیه السلام علم و حکمت عطا نمود:)« وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»(یوسف-13) یعنی: و هنگامى که به بلوغ و قوت و جوانی رسيد، ما به او حكمت و علم عطا كرديم؛ و نيكوكاران را اينچنين پاداش ميدهيم.
10- خداوند تبارک و تعالی اولیاء خود را در لحظه های سخت یاری خواهد داد و آنها را ثابت قدم می کند؛ (چنانکه یوسف علیه السلام را از وضعیت خطرناکی که داشت رها ساخت:)« َلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ »(یوسف-24) یعنی: آن زن (زن عزیز) قصد یوسف کرد؛ و او نيز -اگر برهان پروردگار را نمىديد- قصد وى مىنمود! چنينكرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود. پس الله تعالی ولی خود را در لحظات سخت کمک خواهد نمود.
11- اگر کمک و یاری الله تعالی برای انسان تعلق نگیرد و اگر توفیق و لطف او نباشد او نمی تواند بر حق ثابت بماند؛« كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ» یعنی: چنينكرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم.
12- چنانکه مسلمان بین گناه و بین صبر بر شدت و سختی مخیر گشت، باید بر شدت صبوری کند و بر طاعت خداوند باقی بماند ولو اینکه الله تعالی به وی سختی برساند، چنانچه یوسف علیه السلام دعا کنان فرمود:« قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ »(یوسف-33) یعنی: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا بسوى آن مىخوانند و اگر مکر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى، بسوى آنان متمايل خواهم شد.
و این استعانه ی یوسف به خداوند بدین معناست که انسان( دارای نفسی) ضعیف است، و یوسف علیه السلام این را می گوید چونکه انسان بدون توفیق از جانب خداوند ضعیف است و مقاومت در برابر شدائد ممکن نیست پس هر کس در معرض حرام قرار گرفت بر اوست که به خدا پناه ببرد و با دعا از او بخواهد تا وی را از آن حرام خلاص کند و شر و فحشاء را از او دور نماید.
13- استجابت خداوند برای اولیائش و نیز برای کسانی است که خالصانه دعا کنند؛(چنانچه خداوند دعای یوسف را اجابت فرمود:)« فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(یوسف-34) یعنی: پروردگارش دعاى او را اجابت کرد؛ و مکر آنان را از او بگردانيد؛ چرا که او شنوا و داناست.
14- سیمای صالحین از چهره ی آنها شناخته می شود، یعنی الآن دو نفر در زندان هستند و یوسف با آنهاست، چرا آنها به سوی یوسف پناه بردند؟ آیا آندو از قبل می دانستند که یوسف صاحب علم است؟ یا او علم تعبیر خواب می داند؟ خیر.
چرا به وی پناه بردند؛(چون آندو از سیمای یوسف پی به صالح بودن وی بردند، چنانکه گفتند:)«إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»(یوسف-36) ما تو را از نيکوکاران مىبينيم. یعنی سیمای تو صلاح و دارای علامات صالحین است- بنابراین (علامات صالحین) بر اهل صلاح ظاهر می شوند و مردم آنها را دوست می دارند و به سویشان متمایل می شوند- ...
و یوسف تنها موحد آن دیار بود و لذا به وی پناه جستند و گفتند؛«إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»یعنی: ما تو را از نيکوکاران مىبينيم؛ هم احوالت و هم زندگیت و افعالت و روش و وقارت، و تو شخصی از نیکوکاران و جزو محسنین هستی.
15- اولین چیزی که داعی و دعوتگر بدان دعوت می کنند توحید است،چنانکه یوسف علیه السلام فرمود:« وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ»(یوسف-38) یعنی: من از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى کردم، براى ما شايسته نبود چيزى را شریک خدا قرار دهيم و به او شرک بورزیم؛ و قبل از آن گفته بود:« اِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ»(یوسف-37) یعنی: من آيين قومى را که به خدا ايمان ندارند، و به روز آخرت کافرند، ترک گفتم. سپس دعوت به توحید کرد:« يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»(یوسف-39) یعنی: اى دوستان زندانى من، آيا معبودان پراكنده بهترند يا خداوند يگانه قهار؟ با وجود اینکه آندو از خواب خویش سوال کردند و منتظر جواب تعبیر خواب خود بودند، اما در ابتدا بدانها جوابی نگفت تا بدانها بیاموزد که کدام مهمتر است، بعبارتی آنها از تعبیر خواب خود پرسیدند ولی یوسف علیه السلام در ابتدا با دعوت به توحید پاسخ آنها را داد.
16- دیدن خواب صحیح و حق برای کافر ممکن است اما به ندرت، زیرا پادشاه (مصر) کسی که هفت گاو چاق و هفت خوشه را در خواب دید، این خواب حق بود و تعبیر آن ممکن بود و بر این دلالت داشت که در آنجا هفت سال پر ثمر و پر محصول خواهد آمد (که بایستی محصولات آن سالها را ذخیره کرده و خوشه های گندم را جز بقدر نیاز خود انبار می کردند) و سپس بعد از آن هفت سال سخت و تنگ (که دچار خشکسالی و قحطی می شود) خواهد آمد ( و آنها در طول آن هفت سال از ذخیره ی خود می خوردند) سپس بعد از (آن چهارده سال) سالی خواهد آمد که در آن فراخی و گشادگی خواهد بود، بنابراین ممکن است که شخص کافر خواب صحیحی (که قابل تعبیر باشد) ببیند اما به ندرت، و اکثرا این مومنان هستند که خوابها و رویاهای صحیح و حق را می بینند.
17- جهت احتیاط ضروری است که در ایام و روزهای پر نعمت برای روزهای سخت و تنگ ذخیره نمود، پس الآن آنها مقدار کمی از ذخیره ی خود را می خورند و مابقی را (برای سالهای قحطی که پیش رو دارند) ذخیره می کنند (چرا که بعد از آن سالهای پرنعمت، قحطی و سختی بر آنها خواهد آمد چنانکه یوسف علیه السلام در تعبیر خواب پادشاه مصر فرمود:)« ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ»(یوسف-48) یعنی: پس از آن، هفت سال سخت (و خشکى و قحطى) مىآيد، که آنچه را براى آن سالها ذخيره کردهايد، مىخورند؛ جز کمى که (براى بذر) ذخيره خواهيد کرد. و این جزو اصول اقتصاد است، نگاه کن که چگونه نبوت در آن مسئله برای آینده و برای مواجهت با حالات مختلفی که ممکن است با آن روبرو شوند برنامه ریزی می کند.
18- خداوند تبارک و تعالی صالحین را - چنانکه قصدشان را نیکو گردانند- قدرت خواهد بخشید. الله تعالی می فرماید:« وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (56) وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ»(یوسف-56و57) یعنی: و بدينگونه ما به يوسف در سرزمين (مصر) قدرت داديم، که هر جا مىخواست در آن منزل مىگزيد (و تصرّف مىکرد) ما رحمت خود را به هر کس بخواهيم (و شايسته بدانيم) ميبخشيم؛ و پاداش نيکوکاران را ضايع نمىکنيم.
هنگامی که از شافعی رحمه الله سوال شد که کدامیک افضلتر هستند؛آزمایش شود یا تمکن و قدرت یابد؟ یعنی کدامیک برای مسلمان بهتر است؛ اینکه مورد آزمایش قرار گیرد و بر ابتلا و اذیت و آزار و سختی صبر کند و بخاطر آن پاداش گیرد، یا اینکه به قدرت دست یابد تا از آن قدرت جهت نشر دین و دعوت استفاده کند؟ کدامیک بهترند؟ امام شافعی رحمه الله کلام بزرگی فرمودند:((مسلمان) به قدرت دست نمی یابد تا زمانیکه مورد آزمایش قرار بگیرد).
و در اینجا قدرت و تمکن با هوا به دست نخواهد آمد چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم در مدینه به تمکن و قدرت دست نیافت تا اینکه در مکه مورد آزمایش و ابتلا قرار گرفت و همینطور صحابه رضی الله عنهم، یوسف علیه السلام چه وقت به تمکن و قدرت رسید؟ (او) بعد از اینکه با چاه و زندان و خوار شدن و عبادت کردن پروردگار مورد آزمایش واقع شد به این مکانت رسید. و همگی آنها از آزمایشهای پروردگار بودند؛ «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرائيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ»(اعراف-137) یعنی: و مشرقها و مغربهاى پر برکت زمين را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار کرديم؛ و وعده نيک پروردگارت بر بنى اسرائيل، بخاطر صبر و استقامتى که به خرج دادند، تحقّق يافت؛ و آنچه فرعون و قومش(از کاخهاى مجلّل) مىساختند، و آنچه از باغهاى داربستدار فراهم ساخته بودند، ویران کردیم. (اما این امر بعد از ابتلا صورت گرفت)
19- صبر دارای درجات مختلفی است؛ صبر بر طاعت خداوند و صبر بر (انجام ندادن) معصیت خداوند و بالاترین درجه ی صبر، ایستادگی بر رنج و سختی (بخاطر خدا) است، چرا؟
زیرا در صبر کردن در رنج و سختی بخاطر الله تعالی، بجز صبر، حیله و نیرنگی برایت نیست. چرا جز صبر کاری نمی کنی؟ (چون جز آن چیزی) ممکن نیست. و امر واقع گشته و برای تو در آن وقت جز صبر چیزی نیست.
20- مومن هوشیار و زیرک است، و لذا از آنچه که در گذشته بر او وارد شده است تجربه و پند می گیرد و با استفاده از ذکاوت و هوش خود از آن دوری و امتناع می کند تا مبادا دوباره به او چیزی برسد که در گذشته به او رسیده بود، و غافل نخواهد شد، پس مومن از یک سوراغ دو بار گزیده نمی شود؛ (و لذا هنگامی که بردران یوسف به پدرشان گفتند تا بنیامین را بدانها بسپارد، یعقوب علیه السلام به پسرانش) فرمود: «هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ»(یوسف-64) یعنی: گفت: «آيا نسبت به او (بنیامین) به شما اطمينان کنم همانگونه که نسبت به برادرش (يوسف) اطمينان کردم (و ديديد چه شد)؟
21- توکل بر خدا موجب دفع مکروهات خواهد شد. یعقوب علیه السلام فقط به پسرانش نگفت که (بنیامین) را همراه شما نمی فرستم، بلکه بر الله توکل نمود؛« فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»(یوسف-64) یعنی: پس خدا بهترين نگهبان است و اوست مهربانترين مهربانان. و لذا یعقوب علیه السلام (بجای اینکه فرزند دیگرش را نیز به برادرانش بسپارد) بر خدا توکل نمود.
22- تکریم مردم و احسان در حق آنها موجب می شود که قلب آنها متمایل شود و به همین دلیل پسران یعقوب (هنگامی که از مصر بازگشتند و بار و بنه ی خود را گشودند، سرمايه خود را كه به مصر برده بودند تا با آن آذوقه بخرند، ديدند سرمايه آنها به آنها بازگردانده شده لذا از فرط خوشحالی و تکریمی که از جانب یوسف علیه السلام در بازگرداندن آن سرمایه ها دیده بودند، به پدر خود گفتند:) « قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَـذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ»(یوسف-65) یعنی: پدر! ما ديگر چه ميخواهيم؟! اين سرمايه ماست که به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر که برادر را با ما بفرستى؛) و ما براى خانواده خويش موادّ غذايى مىآوريم؛ و برادرمان را حفظ خواهيم کرد؛ و يک بار شتر زيادتر دريافت خواهيم داشت. (چرا که این مرد (آن مرد یوسف علیه السلام بود که برادرانش هنوز وی را نشناخته بودند) ما را حقیقتا اکرام داشت و هنگامی که نزد وی رفتیم و بضاعت ما را دید، سرمایه مان را بازگرداند ، پس ای پدر برادرمان را همراه ما به مصر ارسال کن (و ما اینبار حافظ و نگهبان او خواهیم بود).
23- بکار بستن اسباب در وقایع مختلف جهت کمک گرفتن از آن اسباب امر مشروعی است، زیرا یعقوب علیه السلام هنگامى که پسرانش مىخواستند (دوباره به مصر)حرکت کنند به آنها فرمود:« يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ»(یوسف-67) یعنی: ای فرزندان من! همه از يك دروازه به شهر وارد نشويد ؛ بلكه از دروازههاي مختلف وارد شويد (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود). و این توصیه ی یعقوب به فرزندانش بدان سبب بود که بیشتر آنها از جمال زیادی برخوردار بودند در حالیکه آنها مرد بودند و چنین جمالی داشتند ( لذا - بنا به قول برخی از علما- یعقوب علیه السلام از آن ترسيد كه اگر فرزندان وي يكجا باشند، به ايشان چشم زخمي برسد زيرا ايشان بسيار زيبا و با ابهت و با هيبت بودند و در عين اين زيبايي و ابهت و هيبت، همه فرزندان يك مرد بودند كه اين نيز موجب شگفتي و چشمزخم است - انوارالقرآن)
24- بکار بستن اسباب باعث تغییر و منع تقدیر خداوند نخواهد شد. زیرا چنانکه قرار باشد قدر خداوند واقع شود، حتما بوقوع خواهد پیوست - لذا خداوند تبارک و تعالی بعد از انجام توصیه ی یعقوب از سوی فرزندانش می فرماید:« وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ » یعنی: و هنگامى که از همان طريق که پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، اين کار هيچ حادثه حتمى الهى را نمىتوانست از آنها دور سازد. - ولی با این وجود هم عقلا و هم شرعا بایستی اسباب و وسائل را جهت رسیدن به اهداف بکار بست، ولی کسی که اسباب را بکار می بندد باید بداند که سبب بین او و بین وقوع تقدیر- چنانکه الله تعالی از قبل آنرا تقدیر کرده باشد- را تغییر نمی دهد و تقدیر خداوند حتما بوقوع خواهد پیوست، و برای همین یعقوب علیه السلام از روی فهم و علم خویش فرمود که ممکن است بدانها (یعنی پسرانش) گزندی برسد. و یعقوب کسی بود که الله تعالی بدو علم و درایت داده بود چنانکه الله تعالی می فرماید:« َإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ»(یوسف-68) یعنی: او به خاطر تعليمى که ما به او داديم، علم فراوانى داشت.
نسبت اکبر چیست؟ (آیا آن) واقعه ی ناخوشایندی است که به تو وارد می شود با وجود اینکه جهت منع آن اسباب لازم را بکار بسته ای؟ یا اینکه هرگاه جهت جلوگیری و منع آن هیچ اسبابی را بکار نگرفته ای یعنی دو نسبت اکبر؟ (جواب اینست که)هرگاه اسباب را بکار نگیری، پس امر ناخوشایند بزودی بر تو وارد می شود به نسبت اکبر... و به همین علت بکارگیری اسباب و وسائل شرعی جهت منع وقایع ناخوشایند منافی با توحید و توکل بر الله تعالی نیست اما لزوما بکار بستن اسباب باعث منع تقدیر الهی که قبلا آنرا مقدر فرموده نخواهد شد، ابن عباس رضی الله عنهما گفت: حذر و احتیاط در برابر قدر خداوند سودی ندارد، و از عایشه رضی الله عنها روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:« لا يغني حذر من قدر ، والدعاء ينفع مما نزل ، وما لم ينزل ، وإن الدعاء ليلقى البلاء ، فيعتلجان إلى يوم القيامة» یعنی: پرهيز و حذرمانع قضا و قدرنميشود و دعا درباره آنچهكه نازل شده وآنچهكه نازل نشده است سودمند و مفيد ميباشد. بلا و مصيبت نازل ميشود ودعا با آن برخورد ميكند و تا روز قيامت با هم بنزاع و ستيز ميپردازند.
{توجه: این حدیث را اکثر حفاظ همانند بخاری و خطیب بغدادی در التاريخ (8/455) و ابن جوزی در العلل المتناهية و هیثمی در المجمع و ابن حجر در تلخيص الحبير ضعیف می دانند ولی شیخ البانی یکبار در ضعيف الترغيب و الترهيب آنرا شدیدا ضعیف دانسته و یکبار در الجامع الصغير آنرا حسن دانسته است}
بنابراین بکار بستن اسباب و وسائل شرعی برای رسیدن به مقصود امری مطلوب است اما لازمست اعتقاد داشت که اسباب، قضای الهی را چنانکه بر آن اراده فرموده باشد رد نمی کند.
25- صبر جمیل (نیکو) عاقبت خیری خواهد داشت و با صبر عادی فرق دارد. صبر جمیل آنست که شخص در آن شکوِه و گلایه نمی کند بلکه کار و امورات خود را به الله تعالی تفویض و می سپارد.
26- داشتن حسن ظن نسبت به الله تعالی از مقتضیات توحید است. یعقوب علیه السلام تقریبا بیشتر از بیست سال از فرزند خود دور بود ولی با این وجود می فرمود:« عَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ »(یوسف-83) یعنی: اميدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند؛ چرا که او دانا و حکيم است. و هرگز حسن ظنش نسبت به الله تعالی از بین نمی رفت.
27- مسلمان شکایت از امورات خویش را نزد مردم نمی برد بلکه نزد الله تعالی می برد چراکه شکایت بردن نزد مخلوق خدا در حقیقت شکایت رحیم و دلسوز نزد کسی است که رحم نمی کند.
چنانکه قرآن از زبان یقوب علیه السلام فرمود:« قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»(یوسف-86) یعنی: (یعقوب) گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگويم (و شکايت نزد او مىبرم)! و از خدا چيزهايى مىدانم که شما نمىدانيد.
28- یاس و ناامیدی از رحمت الله تعالی منافی با توحید است و حرام است و جایز نیست، چنانچه یعقوب علیه السلام به فرزندانش فرمود: « يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ(87) فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ (88) قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ (89) قَالُواْ أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَـذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (90) قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ (91) قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»(یوسف-87تا92) یعنی: (یعقوب گفت) پسرانم! برويد، و از يوسف و برادرش جستجو کنيد؛ و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأيوس مىشوند!هنگامى که آنها بر او [يوسف] وارد شدند، گفتند: «اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته، و متاع کمى (براى خريد موادّ غذايى) با خود آوردهايم؛ پيمانه را براى ما کامل کن؛ و بر ما تصدّق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش مىدهد!» گفت: «آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه کرديد، آنگاه که جاهل بوديد؟!» گفتند: «آيا تو همان يوسفى؟!» گفت: «(آرى،) من يوسفم، و اين برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پيشه کند، و شکيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مىشود؛) چرا که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نمىکند!» گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده؛ و ما خطاکار بوديم!» (يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست! خداوند شما را مىبخشد؛ و او مهربانترين مهربانان است!
29- خداوند عزوجل حامی و پشتیبان مظلوم است هرچند که برای مدتی باشد و اگر صبور باشد و تقوا پیشه کند او را در جایگاه عالی خود قرار می دهد. هنگامی که برادران یوسف- همان کسانی که او را آزردند- روزی نزد او آمدند و گداگونه و سر پایین کشیده به او گفتند:« قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»(یوسف-88) یعنی: اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته، و متاع کمى (براى خريد موادّ غذايى) با خود آوردهايم؛ پيمانه را براى ما کامل کن؛ و بر ما تصدّق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش مىدهد. پس الله تعالی آنها را که در حق یوسف ظلم کردند خوار و ذلیل نمود بگونه ای که نزد یوسف گفتند : بر ما صدقه و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش مىدهد.
30- هرگاه انسان به موقعیتی رسید بدانچه که بدست آورده در مرحله یا مرتبه ای از آن مغرور نمی شود بلکه آنرا به الله تعالی نسبت می دهد و می گوید:« قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا»(یوسف-90) یعنی: خداوند بر ما منت گذاشت. و اعتراف می دارد که آن موقعیت و جایگاه منتی از جانب الله تعالی است و نمی گوید که این منصب بخاطر ذکاوت و تیزهوشی خودم و تلاشهای گسترده ام بوده است. نگاه کن و ببین که یوسف علیه السلام فرمود:« قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَـذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا»(یوسف-90) یعنی: من یوسفم و این برادرم (بنیامین) است و خدا بر ما منت گذارد. و به منت الله تعالی بر خود اعتراف نمود.
31- خداوند تبارک و تعالی عاقبت پسندیده ای را برای کسی که تقوا پیشه و صبر می کند عطا می کند، چنانکه قرآن از زبان یوسف علیه السلام می فرماید:« إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ » یعنی: هر کس تقوا پيشه کند، و شکيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مىشود؛) چرا که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نمىکند.
32- اعتراف به خطا و اشتباه از عادات عقلاء؛ یعنی کسانی که تکبر نمی ورزند می باشد. بلکه گویند:« إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ»(یوسف-91) براستی که جزو خطاکاران بودیم.
و متکبر کسیست که به اشتباه و خطایی که وی سر زده و او را به سوی حلال کردن محرمات کشانده و انجام آنرا برخود جایز دانسته، اعتراف نمی کند.
33- تاویل خواب امکان دارد بعد از سالهای طولانی بوقوع بپیوندد. یعنی ممکن است انسان امروز خوابی ببیند و بعد از بیست یا سی سال بعد آن تاویل آن خواب محقق گردد و حتما شرط نیست فردی امروز خواب می بیند و فردا تاویل آن بوقوع انجامد. و ممکن است فاصله ی بزرگی بین وقوع خواب حقیقی و انطباق آن خواب بر واقع و بین خود خواب باشد.
34- حفظ احساسات دیگران و عدم جریحه دار کردن و اذیت احساسات آنها یکی دیگر از درسهای این سوره ی مبارکه است، چنانکه یوسف علیه السلام فرمود:« وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي»(یوسف-100) یعنی: و حقیقتا كه (خداوند) به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان به اینجا آورد بعد از آن كه شيطان ميانه من و برادرانم را بههم زد. و یوسف علیه السلام نفرمود که "بعد از آنکه برادرانم به من ظلم کردند" یا "بعد از آنکه مرا به چاه انداختند" و او بجای سرزنش برادرانش، شیطان را مورد لوم و نکوهش قرار داد و این از مکارم اخلاق و جزو اخلاق لایق به انبیاء است و اینگونه است اخلاق انبیاء.
35- اقرار و اعتراف به نعمتهای خداوند در تمامی احوال و اوضاعی که انسان در آن تغییر و دگرگون می یابد. چنانچه یوسف علیه السلام فرمود:« وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ » یعنی: و حقیقتا كه (خداوند) به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان به اینجا آورد. این منتی از جانب خداوند است که تمامی خانواده را بار دیگر دور هم جمع کرد و بیرون آوردن من از چاه نعمت خداست و خارج شدن من از زندان نعمت خداست و ملحق شدن دوباره به خانواده نعمت خداست.
36- براستی که خداوند لطیف و صاحب لطف و مهربانی است. ابن اثیر در تفسیر خود می گوید: لطیف کسیست که در وی رفق و نرمی در فعل، و علم به مصالح، و رساندن آن به سوی کسی از خلایقش که بر او مقدر کرده است، جمع شده باشد. گفته می شود:(لطف به و له - با فتح) یعنی:به وی لطف کرد و به وی رساند، و لطف و مهربانی می کند هرگاه نسبت به وی نرمی کند. خداوند نسبت به بندگانش لطف می کند چنانکه نسبت به یوسف علیه السلام لطف نمود و مرگ را در چاه برای او قرار نداد و او را در زندان ماندگار و باقی نگذاشت و او را همچنان فقیر و مظلوم باقی نگذاشت و براستی که در حق او لطف بسیار نمود و او را پس از سالیان به خانواده اش ملحق کرد.
37- خداوند عزوجل سرانجام دو نفری که از هم جدا شده بعد از آنکه گمان می کنند که دیگر همدیگر را ملاقات نخواهند کرد، با هم جمع می کند. پس پاک و منزه است کسی که این خانواده را بعد از فاصله ی طولانی دور هم جمع کرد.
38- هرگاه نعمت خداوند برای مسلمانی کامل گشت، او از خداوند می خواهد که بر اسلام وفات کند. و لذا هنگامی که یوسف علیه السلام دید که تمامی آنچه را که آرزو داشت تحقق یافته است؛ چنانکه عزت در دنیا برایش تحقق یافت و پادشاهی و مکانت و ثروت و رسیدن به خانواده و والدینش همگی به تحقق یافتند چه گفت؟
« رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ» پروردگارا! تو به من بهرهاي از پادشاهي دادي و به من از تأويل احاديث یاد دادی.
آنگاه بعد از رسیدن به تمامی آنچه می خواست فرمود:
« تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»(یوسف-101) یعنی: مرا مسلمان بميران و مرا به صالحان ملحق گردان.
هرگاه تمامی آنچه را که در این دنیا آرزو داشت بدست آمد، یک امر مهم باقی ماند و آن اینست که بدانگونه از دنیا برود که خداوند بدان راضی است. لذا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وسلم مرگ بر او نازل گشت و مخیر گشت تا در دنیا باقی بماند یا به رفیق اعلی بپیوندد، ایشان فرمودند: بلکه رفیق اعلی را می پسندم.
39- از این آیات و سایر قصص قرآن بجز اولوا الآلباب یعنی خردمندان و اصحاب عقلهای پاک و سلیم منتفع نخواهند شد چنانکه می فرماید:« لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ»(یوسف-111) یعنی: به راستي که در سرگذشت آنان براي صاحبان خرد عبرتي است.
اولوالآلباب: صاحبان خردهاي سالمياند كه به وسيله انديشه و خرد، پند و عبرت ميگيرند و نهايتا آنچه را كه مصالح دينشان در آن نهفته است، به چشم بصيرت ميبينند و با ديده دل مينگرند و ميدانند.
40- یاری و نصرت الله تعالی رسیدنی است و غیر محال نیست؛ چنانکه خداوند عزوجل می فرمایند:« حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ»(یوسف-110) یعنی: (پيامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه که رسولان مأيوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است؛ در اين هنگام، يارى ما به سراغ آنها آمد؛ آنان را که خواستيم نجات يافتند؛ و مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمى شود!
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|