|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>جهینه > متن پیماننامهای که با جهینه منعقد گردید
شماره مقاله : 2130 تعداد مشاهده : 339 تاریخ افزودن مقاله : 21/4/1389
|
متن پیماننامهای که با جهینه منعقد گردید
«جانها و اموالشان در امان است و بر علیه هر کس که قصد جنگ با ایشان را داشته باشد یا بر آنها ستم کند، یاری خواهند شد و نیکوکاران و پارسایان بادیهنشین مشمول این عهدنامه که با شهرنشینان بسته شده است، میگردد.»[1]
تأثیر این پیماننامه را میتوان از میانجیگری مجدی بن عمرو جهنی میان لشکر حمزه بن عبدالمطلب و قافلة قریش که ابوجهل فرماندهی آن را به عهده داشت و سیصد سوار از سواران قریش آن را حمایت میکرد، درک نمود[2]. در حالی که آنها در ناحیه عیص در منطقهای که تحت نفوذ جهینه بود، رو در رو قرار گرفتند و برای جنگیدن صف بستند[3]. قبل از اینکه آتش جنگ میان دو گروه یاد شده افروخته شود، مجدی بن عمرو، که از رهبران جهینه بود، میانجیگری کرد تا از جنگ جلوگیری نماید و توانست با تلاشهای صلحجویانه خود، میان دو طرف صلح ایجاد نماید. مجدی و قومش با هر دو گروه پیمان صلح امضاء نموده بودند. مسلمانان از سخن او سرپیچی نکردند؛ پس هر دو گروه به شهرهای خود بازگشتند و میان آنها جنگی رخ نداد.[4]
از این معاهده میتوان به این نتیجه رسید که بستن پیمان بین دولت اسلامی و قبیلههای مجاور، قبل از فعالیتهای نظامی دولت اسلامی بوده است و بستن پیمان صلح بین دولت اسلامی و دولتهای دیگری که با دشمنان دولت اسلامی پیمان صلح بستهاند، جایز است به این شرط که معاهدة آنان با همدیگر به گونهای نباشد که روزی علیه مسلمانان متحد گردند.
همچنین این مطلب اثبات میگردد که دولت اسلامی میتواند جنگیدن با دشمنان خود را با وجود آمادگی لازم، میتواند رها کند، به این شرط که دست کشیدن از جنگ برای مسلمانان ضرری در بر نداشته باشد.[5]
سریه حمزه رضي الله عنه نتایج بسیار ناگواری بر اردوگاه بتپرستان گذاشت؛ چراکه کیان قریش را تکان داد و هراس و ترس را در وجود مردان آن برانگیخت و باعث شد تا آنان متوجه خطری گردند که از جانب مسلمانان آنان را تهدید مینمود؛ خطری که تجارت و قدرت اقتصادی آنها را تضعیف مینمود.[6]
ابوجهل، وقتی از حمزه دور شد و به مکه برگشت، گفت: ای قریش! محمد در یثرب مقیم شده است و دستههای پیشتاز لشکر خود را فرستاده است و قصد دارد تا به ما ضربه وارد کند؛ پس، از عبور کردن از راه او و نزدیک شدن به او بپرهیزید؛ زیرا او مانند شیر درندهای است که بر شما خشمگین شده است؛ چون شما او را طرد نمودهاید. به خدا سوگند که او دارای جادو است، هیچ گاه او و یارانش را ندیدهام مگر اینکه شیطانها را در کنار آنها مشاهده کردهام.
شما دشمنی و سرسختی دو پسر قیله را میدانید[7]؛ پس او دشمنی است که از دشمنان دیگر کمک میگیرد.[8]
برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
[1]- مجموعة الوثائق السیاسه، محمد حمیدالله، ص 62.
[2]- المواهب اللدنیه، ج 1، ص 75.
[3]- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 6 - السرایا و البعوث، ص 85.
[4]- همان، ص 86.
[5]- الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیه، ج 1، ص 478 – 479.
[6]- السرایا و البعوث النبویه، ص 86.
[7]- کنایه از اوس و خزرج است، قیله مادر آنها بوده است و به آن نسبت داده میشوند.
[8]- سیره ابن هشام، ج 1، ص 218 – 219.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|