|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > نخستین سرایا و غزوات قبل از جنگ بدر
شماره مقاله : 2121 تعداد مشاهده : 344 تاریخ افزودن مقاله : 21/4/1389
|
نخستین سرایا و غزوات قبل از جنگ بدر
با استقرار مسلمانان در مدینه به رهبری پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و تشکیل دولت اسلامی در جامعة جدید، مسلمانان و رهبرشان متوجه وضعیت اطراف خود و حملهای که از سوی دشمنان دعوت در انتظار آنها بود، گردیدند؛ چراکه دعوت اسلامی میبایست مسیرش را به سوی هدف عالی خود که محمد به خاطر آن فرستاده شده بود، ادامه میداد. قریش در مکه، پرداختن به مسئلة رهبری مدینه را در اولویت برنامههایشان قرار داده بودند؛ زیرا آنها به هیچ وجه راضی نبودند که اسلام ابراز موجودیت کند و کیانی داشته باشد؛ چراکه اسلام و تشکیل حکومت اسلامی، کیان آنها را تهدید میکرد و بنای شرک را درهم میشکست. پس آنها به یقین میدانستند که موجودیت اسلام، به معنی پایان یافتن جاهلیت و شرک و رسوم پدران و نیاکان آنان است. از این رو لازم میدانستند که در برابر اسلام بایستند. اهل مکه تمام تلاش خود را مبذول داشتند تا پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را از هجرت و رسیدن به مدینه باز دارند بنابراین، موضعی خصمانه در مقابل اسلام و نابود کردن مسلمانها اتخاذ کردند. این دشمنی همچنان بعد از هجرت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نیز ادامه یافت؛ چنانکه عبدالله بن مسعود رضي الله عنه از سعد بن معاذ روایت میکند که او با امیه بن خلف (کافر قریشی) دوست بود. امیه هرگاه از مدینه میگذشت، نزد سعد میآمد و هرگاه سعد به مکه میرفت، نزد امیه اقامت میگزید. بعد از آمدن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به مدینه، سعد به قصد عمره رهسپار مکه شد و در آنجا نزد امیه رحل اقامت گزید و به امیه گفت: هرگاه حرم خلوت شد، به من بگو تا کعبه را طواف کنم. امیه هنگام ظهر به اتفاق سعد برای طواف بیرون شد. در اثناء راه، با ابوجهل برخورد نمود. ابوجهل گفت: ای اباصفوان!؟ این کیست که با تو همراه است؟ امیه گفت: سعد است. ابوجهل به سعد گفت: تو با امنیت کامل در مکه، خانة خدا را طواف مینمایی در حالی که شما آن شخص را که از دین خود دست کشیده است، جای دادهاید؟! به خدا سوگند اگر اباصفوان نبود، سالم برنمیگشتی. سعد نیز صدایش را بلند کرد و گفت: به خدا سوگند اگر تو مرا از طواف خانه خدا بازداری، من تو را از چیزی باز خواهم داشت که بر تو دشوارتر خواهد بود و آن راه تجاری شما از کنار مدینه به شام است. این داستان بیانگر خشم و کینهتوزی سران قریش نسبت به اهل مدینه میباشد و این عملکرد جدیدی در برابر اهل مدینه است که قبل از تشکیل دولت اسلامی، اهل مکه چنین رفتاری با آنها نداشتند و هیچ یک از اهل مدینه برای وارد شدن به مکه نیاز به این نداشت که در پناه کسی وارد شود و قریشیان قبل از تشکیل دولت اسلامی در مدینه از اینکه به جنگ با اهل مدینه بیندیشند، اکراه میورزید، حتی آنها خطاب به اهل مدینه میگفتند: «سوگند به خدا! تنها قبیلهای از عرب که دوست نداریم میان ما و آنها جنگ بروز کند، شما هستید[1]. این داستان نیز بر این دلالت مینماید که قافلههای تجاری قریش در راه خود به سوی شام تا زمان بروز این واقعه کاملاً در امنیت به سر میبردند و دولت اسلامی با آن برخورد نمیکرد و مکه تحریم اقتصادی نشده بود و اموال هیچ قافلهای مصادره و ضبط نگردیده بود. پس در واقع زمامداران مکه شروع کنندگان جنگ محسوب میگردند که با دولت اسلامی در مدینه در افتادند و مسلمانان را اهل جنگ شمردند و به آنها اجازة ورود به مکه به جز در صورتی که کسی آنها راپناه داده باشد، داده نمیشد.[2] دلیل دیگری که مؤید این مطلب است، روایتی است که در سنن ابیداود آمده است و میگوید: «کافران قریش به «ابن ابی» و دیگر بتپرستان اوس و خزرج، زمانی که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در مدینه بود و قبل از وقوع غزوة بدر، نامه نوشتند که شما این مرد را پناه دادهاید و سوگند به خدا یا باید با او بجنگید و او را بیرون کنید و یا اینکه ما با همة نیرو به سوی شما هجوم خواهیم آورد تا با شما بجنگیم و با زنانتان را به اسارت بگیریم و برای خود مباح قرار دهیم. آنها نیز پذیرفتند که با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم وارد جنگ شوند. رسول خدا از ماجرا مطلع شد. با ابن ابی و همراهانش دیدار کرد و فرمود: قریش شما را تهدید کردهاند آنان نمیتوانند شما را به بلا و مصیبت گرفتار نمایند؛ بلکه شما خودتان میخواهید خود را گرفتار بلا و مصیبت نمایید و علیه خود توطئه کنید! شما میخواهید با فرزندان و برادرانتان بجنگید. وقتی آنها این سخنان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را شنیدند، پراکند شدند.[3] در اینجا عظمت و حکمت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ، این رهبر و مربی، آشکار میگردد که فتنه را در نطفه خفه کرد و حس ناسیونالیستی آنها را بیدار کرد و بر آن انگشت گذاشت. آن حضرت به خوبی احساسات نهفته وجود انسانی و تعامل با آن را میدانست. بنابراین، سخن او در وجود مشرکان یثرب تأثیر گذاشت. ما مسلمانان به شدت به چنین بینش بزرگی در خنثی کردن و از بین بردن تلاشهای مشرکان زمان خود نیازمندیم. بعد از آنکه قریش با دولت اسلام در مدینه درصدد جنگ برآمد و خداوند نیز به مسلمانان اجازه جنگ داد، طبیعی بود که دولت مدینه با آنان رفتار مشابهی داشته باشد. بنابراین، فعالیت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در تحکیم و تثبیت جایگاه دولت نوپا، شکل دیگری به خود گرفت. از آن پس، فعالیت ایشان به فرستادن دستههای نظامی و آمادگی برای بیرون رفتن در جنگها متوجه نبرد متمرکز گردید. 1- غزوة ابواء اولین غزوهای که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در ماه صفر سال دوم هجرت به همراه دویست نفر از مسلمانان که تعدادی از آنان سواره و تعدادی پیاده بودند، به قصد آن عزیمت فرمود، غزوة ابواء[4] بود و آن را غزوة ودان[5] نیز میگویند. ابواء و ودان منطقهای هستند که در کنار هم واقع گردیدهاند و از هم شش مایل فاصله دارد. در این غزوه جنگی رخ نداد؛ بلکه با بنی ضمره از کنانه پیمانی بسته شد.[6] 2- سریه عبیدالله بن حارث اولین پرچمی که پیامبر خدا صلي الله عليه و سلم برافراشت، در این سریه بود[7]. تعداد مسلمانان شصت نفر و همگی از مهاجران بودند و تعدادنیروی دشمن اعم از سواره و پیاده دویست نفر بود. فرماندهی مشرکان را ابوسفیان بن حرب برعهده داشت. درگیریها و زد و خوردهایی میان دو طرف در کنار آبی در وادی رابغ صورت گرفت که سعد بن ابی وقاص اولین تیر را در راه اسلام انداخت و این سریه بعد از بازگشت از ابواء صورت گرفت.[8] 3- سریه حمزه بن عبدالمطلب ابن اسحاق میگوید: پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بعد از بازگشت از غزوة ابواء به مدینه، حمزه بن عبدالمطلب را به همراه سی نفر سواره نظام از مهاجران به سیف البحر از ناحیه عیص فرستاد. این گروه در آن ساحل با ابوجهل بن هشام که سیصد سوار از اهل مکه را همراهی میکرد، برخورد نمودند. مجدی بن عمرو جهنی که هم پیمان هر دو طرف بود، میانجیگری کرد و مانع جنگیدن آنان شد و در نتیجه کارزاری صورت نگرفت.[9] 4- غزوه بواط[10] در ماه ربیع الاول سال دوم هجرت، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به اتفاق دویست نفر از یارانش به قصد این غزوه عزیمت کرد. او میخواست به کاروانی از قریش حمله کند که امیه بن خلف به اتفاق صد نفر و دو هزار و پانصد شتر در آن بود، اما کاروان تجاری قریش، اندکی قبل از رسیدن پیامر اکرم صلي الله عليه و سلم آنجا را ترک نموده بود بنابراین، پیامبر خدا صلي الله عليه و سلم به مدینه مراجعت نمودند. 5- غزوه عشیره[11] در این غزوه، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به سراغ کاروان قریش رفت و در مدینه اباسلمه بن عبدالاسد را جانشین خود مقرر کرد. رسول خدا صلي الله عليه و سلم اواخر جمادی الاول و اواخر جمادی الآخر را در آنجا اقامت نمود و سرانجام با بنی مدلج و هم پیمانانشان از بنی ضمره پیمان عدم تعرض بست. سپس به مدینه بازگشت و برخوردی صورت نگرفت؛ زیرا کاروان مورد نظر چند روز قبل از راه ساحلی راه شام را در پیش گرفته بود[12]. خبر این ماجرا به قریش رسید؛ قریش برای حمایت کاروان خود بیرون آمدند و با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در میدان بدر برخورد کردند که جنگ بزرگ بدر اتفاق افتاد.[13] 6- سریه سعد بن ابی وقاص بعد از غزوة عشیره، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم سعد بن ابی وقاص را در سریهای همراه هشتاد نفر از مهاجران فرستاد. او نیز تا منطقة خرار در سرزمین حجاز پیش رفت. سپس برگشت و چیزی مبنی بر حیله و نیرنگ دشمنان مشاهده ننمود.[14] 7- غزوه بدر اولی کرز بن جابر فهری و تعداد اندکی از مشرکان چراگاههای مدینه را غارت کردند و برخی از شتران و چهارپایان را به غارت برد. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم درصدد تعقیب و متواری کردن آنان برآمد، تا اینکه به وادیی رسید که به آن سفوان میگویند این وادی در ناحیه بدر قرار داشت، اما کرز بن جابر را نیافت و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به مدینه بازگشت.[15] 8- سریه عبدالله بن جحش اسدی به نخله[16] پیامبر خدا، عبدالله بن جحش را به اتفاق هشت نفر از مهاجران در آخرین روز رجب به نخله در جنوب مکه برای کسب اطلاعات و آگاهی از اخبار قریش فرستاد، اما آنها به یکی از قافلههای بازرگانی قریش حمله کردند و بر آن پیروز شدند و فرمانده و کاروان، عمرو بن حضرمی، را کشتند و دو نفر از مردانشان به نامهای عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان را اسیر کردند و آنها را با خود به مدینه آوردند. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به این غنیمتها دست نزد تا اینکه این آیه بر وی نازل گردید: { يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٢١٧)}(بقره، 217) «از تو دربارة جنگ در ماه حرام میپرسند، بگو جنگ در آن (گناهی) بزرگ است، ولی جلوگیری از راه خدا و بازداشتن مردم از مسجدالحرام و اخراج ساکنانش از آن و کفر ورزیدن به خدا، نزد خدا مهمتر از آن است و برگرداندن مردم از دین بدتر از کشتن است. پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند، ولی کسی که از شما از آیین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت بر باد میرود و ایشان یاران آتش میباشند و در آن جاویدان میمانند.» با نزول این آیه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم اموال غنیمت و دو اسیر را برداشت. اولین غنیمتی که مسلمانان به دست آوردند، در این سریه بود و عمرو بن حضرمی اولین فردی بود که توسط مسلمانان کشته شد و عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان اولین کسانی بودند که مسلمانان به اسارت گرفتند.[17] برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
[1]- سیره ابن هشام – الروض الانف، ج 2، ص 192. [2]- الجهاد و القتال، ج 1، ص 476. [3]- سنن ابی داود، ج 3، ص 21، شمارة حدیث 3004. [4]- گفته شد به خاطر وبایی که در آن بود، ابواء نامیده شده بود. [5]- قریهای است نزدیک ابواء. [6]- جیش النبی، محمد شیت خطاب، ص 54. [7]- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 7. [8]- حدیث القرآن عن غزوات الرسول، د. محمد بکر آل عباد، ج 1، ص 40. [9]- سیره ابن هشام، ج 2، ص 595. [10]- بواط کوهی از کوههای جهینه است که در ناحیه رضوی نزدیک ینبع قرار دارد. [11]- جایی است که میان مکه و مدینه از ناحیه ینبع که بر ساحل دریای سرخ قرار دارد. مراصد الاطلاع، ج 2، ص 943. [12]- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 10. [13]- همان، ص 11. [14]- جایی است در حجاز نزدیک جحفه. مراصد الاطلاع، ج 1، ص 455. [15]- سیره ابن هشام، ج 2، ص 601. [16]- وادیی است که قبیله هوازن در جنگ حنین در آن اردو زدند. [17]- حدیث القرآن من غزوات الرسول، ج 1، ص 43.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|