بعضي از كفريات و شركيات علماي اهل تصوف
بسياري از مردم گمان مي كنند كه منهج تصوف بخشي از دين اسلام است و در ميان آنان اولياء خدا موجود است و كرامات دارند در اينجا بعضي از اقوال كفري و شركي چند نفر از بزرگان و رهبران فرقة گمراه تصوف را مي آوريم و قضاوت را به خود شما مي سپاريم.
1. شيخ محي الدين عربي در كتاب فتوحات المكيه مي گويد:[و رب حديث يكون صحيحا عن طريق روته، حصل لهذا المكاشف الذي عاين هذا المظهر، فسأل النبي عن هذا الحديث فأنكره و قال له(لم اقله و لا حكمت به) فيعلم ضعفه، فيترك العمل به علي بينة من ربه و ان كان عمل به اهل النقل لصحة طريقة و هو في نفس الأمر ليس كذلك] "بسياري از احاديث كه از نظر روايتي صحيح بوده(و علما آن را تأييد كرده اند) فلان نفر از اهل كشف و كرامت، از پيامبر در باره آن پرسيد، پيامبر آن را انكار كرد و فرمود هرگز آن را نگفته و به آن حكم نكرده ام، پس براي شيخ ما ضعف حديث مشخص شد و عمل به آن را ترك كرده هرچند كه محدثين به آن عمل كرده باشند چون آنها گمان كرده بودند كه حديث صحيح است اما در واقع صحيح نبوده است."
با اين ادعاي پوچ و واهي كه آنها مي توانند به محضر مبارك رسول اكرمث رسيده و از وي ضعف و قوت احاديث را جويا شوند، احاديث صحيح را رد كرده و به امامان و محدثين بزرگواري همچون بخاري، مسلم و غيره ضربه زده اند.
2. ابن عربي قائل و معتقد به كفر صريح وحدت اديان بوده و يهوديت، مسيحيت و بت پرستي را همانند اسلام به عنوان دين حق معرفي كرده و مي گويد:[و قد كنت قبل اليوم انكر صاحبي اذا لم يكن دينه الي ديني داني فاصبح قلبي قابلا كل حالة فمرعي لغزلان و دير لرهبان و بيت لاوثان و كعبة طائف و الواح توراة و مصحف قرآن] "قبلاً كار دوستم را كه دين خود را به دين من تغيير نمي داد، انكار مي كردم اما امروز دلم هر حالتي را قبول دارد پس در حال حاضر دل من چراگاهي براي غزلان، عبادتگاهي براي راهبان، خانه اي براي بتها، كعبة عربستان و لوحه هايي براي نوشتن تورات يهوديان و مصحفي جهت كتابت قرآن است."
اين حالي است كه الله تعالي وي را تكذيب كرده و مي فرمايد:﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[1] «و كسيكه غير از اسلام، آئيني را برگزيند از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از جملة زيانكاران خواهد بود.»
3. آنها معتقد به كفر وحدت وجود(يعني يكي بودن پروردگار و بندگانش) هستند، خالق را مخلوق و مخلوق را خالق مي دانند، و مي گويند هر كدام از پروردگار و بنده، همديگر را پرستش مي كنند. رهبرشان ابن عربي مي گويد:[فيحمدني و أحمده و يعبدني و أعبده] "او مرا ستايش كرده و من او را ستايش مي كنم، او مرا عبادت كرده و من نيز او را پرستش مي كنم."
4. كفر وحدت وجودشان به حدي رسيده، كه شيخ ابن عربي ملعون در كتاب فصوص الحكم مي گويد:[ان الرجل حينما يضاجع زوجته انما يضاجع الحق] "وقتي مردي با همسرش جماع مي كند، با پروردگار خود همبستري كرده است." شيخ عبدالغني نابلسي در تأييد گفتة ابن عربي آن را شرح داده و مي گويد:[اي انما يناكح الحق] "منظور ابن عربي از يضاجع الحق اين بوده كه آن مرد، پروردگار را به نكاح خود در مي آورد."نعوذ بالله و تعالي الله عمّا يقولون علوّا كبيرا
5. شيخ بايزيد بسطامي در مناجات خود خطاب به الله تعالي مي گويد:[فزيني بوحدانيتك و ألبسني ربانّتك و أرفعني الي أحديّتك حتي اذا رآني خلقك قالوا رأيناك] "مرا به صفت يكتايي خود مزين گردان و لباس پروردگاريت را بر من بپوشان و مرا به درجة يكتايي و بي شريكي خود برسان، به شيوه اي كه اگر بندگانت مرا ديدند، احساس كنند كه تو را ديده اند."همچنين مي گويد:[سبحاني سبحاني ما أعظم شأني، الجنّة لعبة صبيان]"پاك و منزه و مقدسم من، چه شأن و عظمت و منزلتي دارم، براستي كه بهشت بازيچة كودكان است."
6. شيخ جلال الدين رومي مي گويد:[مسلم أنا ولكنّي نصرانيّ و برهاميّ و زرادشتيّ ليس لي سوي معبود واحد…مسجد أو كنيسة أو بيت أصنام] "من مسلمانم و همينطور مسيحي و برهمايي و زرتشتي ام، جز يك معبود ندارم، مسجد يا معبد يا بت خانه(فرقي ندارد).
7. شيخ ابن الفارض در قصيدة تائيه اش مي گويد:[انّ الله تجلّي لقيس بصورة ليلي و تجلّي لكثيّر بصورة عزّة و تجلّي لجميل بصورة بثينة] "الله تعالي براي عاشقاني همچون قيس، كثير و جميل در شكل و صورت معشوقه هايشان ليلي، عزه و بثينه خود را نمايان كرده است."
8. از رابعه عدوي پرسيدند:آيا از شيطان نفرت و بيزاري در دل داري؟ در جواب گفت:[انّ حبّي لله لم يترك في قلبي كراهية لأحد] "براستي كه محبت خدا در دلم جايي براي كينه و نفرت كسي نگذاشته است."
9. شيخ عثمان برهاني سودان، كتابي سراسر توهين به اهل توحيد تأليف كرده و آن را بنام«انتصار اولياء الرحمن علي اولياء الشيطان» نامگذاري كرده و در اين كتاب، اهل توحيد را دوستان شيطان و اهل تصوف را دوستان پروردگار معرفي كرده است.
گرفته شده از کتاب: تصوف در ترازوي قرآن و سنت
تأليف: شيخ محمد بن جميل زينو (استاد و مدرس دارالحديث مكه مكرمه)
مترجم:عبدالرحمن حسين پور