|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>نسخ
شماره مقاله : 2061 تعداد مشاهده : 343 تاریخ افزودن مقاله : 14/4/1389
|
احکام قرآن نزد اهل سنت[1]:
تأليف: محمد عبدالرحمن السيف
از احکام قرآن نزد اهل سنت نسخ ميباشد، و نسخ در لغت بمعناي از بين بردن، و آن بر سه تقسيم ميشود: نوع اول: نسخ تلاوت و حکم. نوع دوم: نسخ حکم، و باقي ماندن تلاوت. نوع سوم: نسخ تلاوت و باقي ماندن حکم. و نسخ از لحاظ عقل و شرع جايز است، بدلائل ذيل: 1- بخاطر اينکه افعال خداوند را نميتوان تعليل کرد، پس خداوند تعالي در يک وقت به چيزي امر ميکند، و در وقت ديگر از آن نميکند، و او به مصلحت بندگان داناتر است. 2- و بخاطر اينکه نصوص کتاب و سنت بر جايز بودن نسخ و واقع شدن آن دلالت دارد. أ – خداوند ميفرمايد: ﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ﴾[2]. (سوره نحل آيه 101). و ميفرمايد: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا﴾[3]. (سوره بقره آيه 106) و ميفرمايد: ﴿يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾. (سوره الرعد، آيه: 39). و ميفرمايد: ﴿وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾. (سوره الاسراء، آيه 86). و اين آيات بر واقع شدن نسخ با انواعش، يعني نسخ تلاوت و نسخ حکم و نسخ حکم با تلاوت دلالت ميکند. ب – در صحيح از ابن عباس (رضی الله عنهما) روايت است که گفت: عمر (رضی الله عنه) فرمود: قاريترين ما و قاضيترين ابي است، با وجود اين ما سخن ابي را رها ميکنيم و آن اينکه ابي ميگويد: چيزي که از رسول الله (صلى الله عليه وسلم) شنيدهام رها نميکنم، و خداوند فرموده است: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا﴾. ب – نسخ در قرآن سه دسته ميباشد: دسته اول: آنچه که تلاوت و حکمش هر دو نسخ شده است. دسته دوم: آنچه که حکمش نسخ شده و تلاوتش باقي است. دسته سوم: آنچه که تلاوتش نسخ شده و حکمش باقي است. برادر مسلمان، بدرستي که شبهه بر انگيخته شده در شکل رواياتي که در آن آيات منسوخ التلاوه يا قراءات شاذه است و اين روايات نزد اهل سنت ميباشد. اين شبهه در کتاب البيان في تفسير القرآن خوئي و کتاب اکذوبه تحريف قرآن، رسول جعفريان و کتابهاي ديگر ذکر شده است. برادر مسلمان، همانا آيت الله العظمي خوئي که يکي از مراجع شيعه ميباشد، اهل سنت را به يک اتهام باطلي متهم نموده است، ايشان ميگويد: همانا قول به نسخ تلاوت، همان عين قول تحريف و کم شدن ميباشد. و باز ميگويد: همانا قول به تحريف قرآن، مذهب اکثر علماي اهل سنت ميباشد، زيرا که آن به جايز بودن نسخ تلاوت قائل هستند[4]. برادر مسلمان، آقاي خوئي يک عالم سني نيافته که در قرآن طعن بزند پس ناچار شده که اهل سنت را متهم به طعن در قرآن نمايد بخاطر اينکه آنان نسخ تلاوت را جايز دانستهاند. و ما در اينجا آگاه ميسازيم هر فرد شيعه يا سني که فريب بيانات خوئي و علماي ديگر شيعه خورده است، پس ميگوييم همانا نسخ تلاوت نزد اهل سنت ثابت ميباشد، و همچنين علماي بزرگ شيعه نيز به انواع آن اعتراف و اقرار دارند که از جمله آن نسخ تلاوت ميباشد. و برخي از علماي بزرگ شيعه آن کساني که به نسخ اقرار دارند ذکر ميکنيم، و در رواياتي که ميآيد سخنانشان بطور تفصيل بيان ميگردد. و از علماي شيعه کساني که نسخ را پذيرفتهاند: 1- شيخ ابو علي فضل طبرسي: (صاحب کتاب مجمع البيان في تفسير القرآن) است در شرح آيه 106 سوره بقره انواع نسخ را ذکر نموده است. 2- ابو جعفر محمد طوسي ملقب به شيخ طائفه نزد شيعه: انواع نسخ در کتابش التبيان في تفسير القرآن (ج، 1 ص، 3 در مقدمه مولف) ذکر نموده است. 3- کمال الدين عبدالرحمن عتائقي حلي: در کتابش الناسخ و المنسوخ ص، 35. 4- محمد علي در کتابش لمحات من تاريخ القرآن ص، 222. 5- علامه محسن ملقب به فيض کاشاني، در هنگام شرح آيه: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا﴾ به نسخ اقرار نموده و گفته: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ﴾ يعني اينکه حکمش را بر داريم. و ﴿أَوْ نُنْسِهَا﴾ يعني اينکه (رسم) نوشته آن برداريم. شرح کاشاني تمام شد. و معروف است که رسم آن بر ميداريم يعني نوشته و خط آن را بر ميداريم، معناي آن اين است که تلاوتش را بر ميداريم. تفسير صافي شرح آيه 106 سوره البقره. برادر مسلمان، اکنون برخي از آن رواياتي که علماي شيعه براي طعنه زدن به اهل سنت از آنها استدلال ميکنند، ذکر ميکنيم، و حق را در اين مسئله بيان ميداريم زيرا که در آنها يا نسخ تلاوت هست يا قرائت شاذ ميباشد[5]. روايت اول: ابن عباس از عمر روايت ميکند که همانا او گفت: خداوند عزوجل محمد (صلى الله عليه وسلم) را به حق فرستاد، و همراه وي کتاب فرستاد، پس از آنچه که بر وي نازل شده بود آيه رجم بود، پس رسول الله (صلى الله عليه وسلم) رجم کردند، و ما نيز بعد از ايشان رجم نموديم، سپس گفت: و ما ميخوانديم: «ولا ترغبوا عن آبائکم فإنه کفر بکم» يا: «إن کفراً بکم أن ترغبوا عن آبائکم». اين روايت را خوئي در کتابش البيان، آورده و اهل سنت را به حذف آيه رجم متهم نموده است[6] و سيوطي اين روايت را در کتابش الاتقان، در زير عنوان آنچه که تلاوتش نسخ شده نه حکمش[7] آورده است. و ما ميگوييم: همچنان که علماي مسلمين گفتهاند، و از جمله آنان سيوطي ميباشد که همانا آيه رجم: «الشيخ والشيخة إذا زنيا» آيهاي است که تلاوتش منسوخ گرديده است، و علماي بزرگ شيعه به اين نسخ اعتراف کردهاند. از آنان: 1- شيخ ابو علي فضل طبرسي، ميگويد: نسخ در قرآن انواع ميباشد، از آنها است آنچه که لفظ بر داشته ميشود و حکم باقي ميماند مانند: آيه رجم[8]. 2- ابو جعفر محمد طوسي ملقب به شيخ طائفه: ميگويد: نسخ در قرآن سه قسم ميباشد: از آنها: آنچه که لفظ آن نسخ شده، نه حکمش، مانند: آيه رجم، و آن آيه: «والشيخ والشيخة إذا زنيا» ميباشد[9]. 3- کمال الدين عبدالرحمن عتائقي حلي (از علماي قرن هشتم) ميگويد: منسوخ بر سه گونه است: از آنها آنچه که نوشتهاش نسخ شد و حکمش باقي ماند، از آنچه روايت شده: «الشيخ والشسيخة إذا زنيا فارجموهما البته، نکالاً من الله»[10]. 4- کليني آيه رجم در کافي ذکر نموده است، محقق کافي علي اکبر غفار ميگويد: تلاوتش نسخ گرديده است[11]. 5- محمد باقر مجلسي: روايتي که در کافي در اين باره است، تصحيح کرده، و گفته است و اين آيه از آن چه که تلاوتش نسخ شده نه حکمش ميباشد[12]. روايت دوم: روايت ابو موسي الاشعري: ..... در زمان رسول الله سورهاي ميخوانديم که به اندازه سوره توبه بود، فقط جزئي از آن را به ياد دارم: «لو کان لابن آدم وادياً من مال لابتغى وادياً ثالثاً ولا يملأ جوف ابن آدم إلا التراب ....»[13]. و علماي بزرگ شيعه به وجود اين نسخ، اقرار و اعتراف کردهاند: از جمله آنان است: 1- شيخ ابو علي فضل طبرسي ميگويد: اخبار بسياري وارد شده که چيزهايي در قرآن بوده که تلاوتش نسخ شده است، از جمله آنها آنچه که از ابو موسي روايت شده است که همانا آنان ميخواندند: «لو أن لابن آدم واديين من مال لابتغى إليهما ثالثاً ولا يملأ جوف ابن آدم إلا التراب ويتوب الله على من تاب»[14]. سپس برداشته شد. 2- کمال الدين عتائقي حلي، ميگويد: آنچه که نوشته و حکمش نسخ شده: «لو أن لابن آدم واديين من فضة لابتغى لهما ثالثاً، ولو أن له ثالثاً لابتغى رابعاً ولا يملأ جوف ابن آدم إلا التراب ويتوب الله على من تاب» ميباشد[15]. 3- ابو جعفر طوسي ميگويد: چيزهايي در قرآن بوده که تلاوتش نسخ شده است، از آن: «لا يملأ جوف ابن آدم إلا التراب ويتوب الله على من تاب» است که سپس برداشته شده است[16]. روايت سوم: مسور بن مخرمه روايت ميکند: عمر بن عبدالرحمن بن عوف گفت: در آنچه که برايمان نازل گرديد مييابي: «إن جاهدوا کما جاهدتم أول مرة» زيرا که ما -آن را- نمي يابيم، گفت: انداخته شده از جمله چيزهاي که از قرآن انداخته شده است. خوئي اين روايت را در کتابش البيان براي متهم ساختن اهل سنت به طعن در قرَآن، آورده است[17]. و سيوطي در اتقان، تحت عنوان آنچه تلاوتش نسخ شده، نه حکم آن، آورده است[18]. و ميگوييم: چنانکه علماي مسلمانان گفتهاند: همانا قول راوي انداخته شده از جمله آنچه که انداخته شده است از قرآن. يعني تلاوتش نسخ گرديد، در جمله آن چه از قرآن که تلاوتش نسخ شده است. روايت چهارم: ابوسفيان کلاعي روايت ميکند، همانا مسلمه بن مخلد انصاري روزي به آنان گفت: مرا آگاه سازيد از دو آيهاي که در قرآن نوشته نشده است: پس کسي جوابش نداد، و ابوالکنود سعد بن مالک آنجا بود: پس ابن مسلمه گفت: «إن الذين آمنوا وهاجروا وجاهدوا في سبيل الله بأموالهم وأنفسهم إلا ابشروا أنتم المفلحون، والذين آووهم ونصروهم وجادلوا عنهم القوم الذين غضب الله عليهم أولئک لا تعلم نفس ما أخفي لهم من قرة أعين جزاء بما کانوا يعملون». خوئي اين روايت را در کتابش البيان جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن ذکر کرده است[19]. و سيوطي در کتابش الاتقان تحت عنوان آنچه تلاوتش نسخ شده دون حکمش، آورده است[20]. روايت پنجم: «زر روايت ميکند، ابي بن کعب گفت: اي زر، سوره احزاب را چقدر ميخواني؟ گفتم 73 آيه، گفت: همانا مانند سوره بقره بود، يا طولانيتر از سوره بقره بود». خوئي جهت متهم ساختن اهل سنت به طعن در قرآن، اين روايت را در کتابش البيان آورده است[21]. و سيوطي در الاتقان تحت عنوان آنچه تلاوتش نسخ شده است آورده است[22]. و علماي بزرگ شيعه به اين نوع نسخ، اعتراف کردهاند از آنان: 1- شيخ ابو علي طبرسي، ميگويد: ......... سوم: بمعناي تأخير باشد، و آن اينکه قرآن نازل شود و پس به آن عمل شود. و تلاوت شود، پس به تاخير انداخته شود و آن اينکه نسخ شود، پس تلاوتش برداشته و محو شود به تاويل آن عمل نشود، مانند: آنچه که از زر بن حبيش روايت است که همانا ابي به او گفت: سورة احزاب را چقدر ميخوانيد؟ گفت: هفتاد چند آيه. گفت: ما هنگامي که همراه رسول الله بوديم ميخوانيدم در حالي که طولانيتر از سورة بقره بود[23]. 2- ابو جعفر طوسي، ميگويد: اخبار بسياري وارد شده که چيزهاي در قرآن بوده که تلاوتش نسخ شده است، آنگاه برخي از آنها بر شمرده و از آنها سوره احزاب ذکر نموده که در طولاني بودن مانند سوره بقره بود[24]. روايت ششم: از انس، درباره داستان اصحاب بئر معونه آن کساني که کشته شدند، و رسول الله قنوت خواندند و بر قاتلين آنها دعا نمود. انس ميگويد: درباره آنان قرآن نازل شده، خوانديم تا اينکه برداشته شد: «إن بلغوا عنا قومنا إنا لقينا ربنا فرضي عنا وأرضانا». اين روايت رسول جعفريان در کتابش اکذوبه التحريف جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن آورده است[25]. و سيوطي در الاتقان تحت عنوان آنچه تلاوتش نسخ شده آورده است. و ميگوييم: همچنانکه علماي مسلمين گفتهاند، که مقصود از کلمه: «حتي رفع» اينکه برداشته شد، يعني تا اينکه تلاوتش نسخ شد. و در اينجا علماي بزرگ شيعه به نسخ آن قايل هستند، از آنان: 1- ابو علي طبرسي ميگويد: اخبار بسياري وارد شده که چيزهاي در قرآن بوده که تلاوتش نسخ شده است از جمله: از انس: همانا 70 نفر از انصاري، آن کساني که در حادثه بئر معونه کشته شدند، درباره آنان قرآن نازل شد: «بلغوا عنا قومنا إنا لقينا ربنا فرضي عنا وأرضانا» پس اين برداشته شد[26]. 2- ابو جعفر طوسي ميگويد: چيزهاي در قرآن بود، که تلاوتش نسخ شده است، از آن جمله: از انس بن مالک: همانا 70 نفر از انصار، آن کساني که در حادثه بئر معونه کشته شدند: درباره آنان قرآن نازل شد و خوانديم: «بلغوا عنا قومنا إنا لقينا ربنا فرضي عنا وأرضانا» پس برداشته شد[27]. روايت هفتم: حميده بنت ابي يونس روايت ميکند، گفت: پدرم در حالي 80 ساله بود، از مصحف عايشه بر من خواند: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً﴾ «وعلى الذين يصلون الصفوف الاول». حميد گفت: قبل از اينکه عثمان مصحفها را تغيير دهد. خوئي در البيان جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن اين را آورده است[28]. و سيوطي در الاتقان تحت عنوان آنچه تلاوتش نسخ شده ذکر کرده است[29]. و ميگوئيم: همانا اين زياده: «وعلى الذين يصلون الصفوف الاول» تلاوتش منسوخ شده، و قبل از اينکه عثمان مردم را بر يک مصحف جمع نمايد دو محصف بوده ولي عثمان آيههاي منسوخ شده را نيز حذف کرده است. و همچنين اين جزء قرائتهاي شاذي که به حد تواتر نرسيده محسوب ميشود. روايت هشتم: آنچه که در مصحف ابن عباس و ابي بن کعب آمده از دو سوره خلع و حفد: «اللهم إنا نستعينک ونستغفرک ونثني عليک ولا نکفرک ونخلع ونترک من يفجرک، اللهم إياك نعبد ولک نصلي ونسجد وإليک نسعى ونحفد، نرجو رحمتک ونخشى عذابک إن عذابک الجد بالکافرين ملحق». خوئي اين روايت را در کتابش البيان جهت متهم کردن اهل سنت به طعنه در قرآن، آورده است[30]. و سيوطي در زير عنوان آنچه تلاوتش نسخ شده ذکر کرده است[31]. و سيوطي ميگويد: حسين بن منادي در کتابش: الناسخ و المنسوخ ميگويد: و از آنچه که نوشته و رسم آن از قرآن برداشته شده است و حفظ آن از قلبها برداشته نشده دو سوره قنوت و تر ميباشد، که سوره خلع و حفد نيز ناميده ميشود: (يعني اين دو سوره تلاوتش نسخ شده است). روايت نهم: ابو عبيد ميگويد: اسماعيل بن ابراهيم به ما حديث گفت: از ايوب از نافع از ابن عمر روايت كرده که گفت: هرگز يکي از شما نگويد: تمام قرآن را گرفتهام. چونکه نميداند تمامش چقدر است، بدرستي که بسياري چيزهاي از قرآن از بين رفته است، و لکن بگويد، آنچه که آشکار شده گرفتهام. خوئي اين روايت در کتابش البيان جهت متهم کردن اهل سنت آورده است[32]، و سيوطي در الاتقان زير عنوان آنچه که تلاوتش نسخ شده ذکر کرده است[33]. و همچنين ميگوئيم، چنانکه علماي مسلمين گفتهاند: که مقصود: از قرآن چيزهاي از بين رفته، يعني تلاوتش نسخ شده است. روايت دهم: عروه بن زبير از عايشه روايت ميکند که گفت: سوره احزاب در زمان رسول الله خوانده ميشود در حاليکه دويست آيه بود، پس هنگامي که عثمان مصاحف را نوشت بر آن تواناي نيافتيم مگر آنچه که الان ميباشد. و خوئي[34] جهت اتهام اهل سنت آورده، و سيوطي[35] در زير عنوان آنچه تلاوتش نسخ شده ذکر کرده است و ميگوئيم: همانا سورة احزاب طولاني بوده و آيات بسياري از آن نسخ شده است، به اعتراف دو عالم بزرگ شيعه طوسي و طبرسي، در ص، 141. و مقصود از: «هنگامي که عثمان مصاحف نوشت ...» يعني هنگامي که عثمان مردم را بر يک مصحف جمع نمود، آيات منسوخ شد، را نمينوشت، و سورة احزاب با آيات منسوخ شده طولاني بود، وقتي که آيات منسوخ شده حذف گرديد سوره کوتاه شد، و همين که الان هست باقي ماند، و اين متواتر ميباشد. روايت يازدهم: خوئي ميگويد: طبراني با سند موثق روايت کرده از عمر بن الخطاب مرفوعاً: (يعني از رسول الله) که فرمود: قرآن هزار هزار، (يک ميليون) بيست هفت هزار حرف ميباشد». خوئي اين روايت در البيان جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن، آورده است[36]. ميگوئيم: اين روايت ساختگي و بهتان بر عمر (رضي الله عنه) ميباشد[37]. روايت دوازدهم: عبدالرزاق ما را خبر داد از ابن جريج از عمر و بن دينار که گفت: شنيدم بجاله تميمي که گفت: عمر بن الخطاب در دامن کودکي در مسجد مصحفي را ديد که در آن نوشته بود: «﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ وهو أبوهم». اين روايت رسول جعفريان شيعي در کتابش اکذوبه تحريف القرآن، که اسمش را عوض کرده به: القرآن و دعاوي التحريف جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن آورده است[38]. و ما ميگوئيم: همانا کمله: «و هو أبوهم» تلاوتش نسخ شده و از قراءات شاذه محسوب ميشود، و علماي بزرگ شيعه اعتراف کردهاند که اين از جمله قرائت شاذه ميباشد: از آنان: 1- محسن ملقب به فيض کاشاني: در کتابش تفسير صافي ميگويد: از باقر و صادق (عليهما السلام) همانا آن دو خواندند: «وأزواجه أمهاتهم وهو أب لهم»[39]. 2- دانشمند شيعي محمد جنابذي ملقب به سلطان علي شاه، هنگامي که آيه: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾، تفسير نموده است گفته: صادق در اينجا خوانده: «و هو أب لهم»[40]. 3- مفسر بزرگ علي بن ابراهيم قمي در تفسير آيه: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ﴾ ميگويد: نازل شده: «وهو أب لهم وأزواجه أمهاتهم ......». سوره احزاب[41]. روايت سيزدهم: از عروه که گفت: در مصحف عايشه نوشته شده بود: ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى﴾ «وصلاة العصر» رسول جعفريان در کتابش اکذوبه تحريف، جهت متهم کردن اهل سنت آورده است[42]. و ميگوئيم: همانا: «صلاة العصر» از چيزهاي است که تلاوتش نسخ شده است، و از جمله قرائات شاذ و غير متواتر محسوب ميگردد، و علماي بزرگ شيعه اين را بعنوان قرائات شاذ ذکر کردهاند آنان: 1- علي بن ابراهيم قمي در تفسيرش ميگويد: از ابو عبدالله (عليه السلام) همانا او خواند: ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى «وصلاة العصر» وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾[43]. 2- مفسر بزرگ هاشم بحراني در تفسيرش ميگويد: در بعضي قرائات آمده است: ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى «وصلاة العصر» وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾[44]. 3- علامه محسن ملقب به فيض کاشاني در تفسيرش ميگويد: از قمي از صادق (عليه السلام)، همانا و ايشان خواندند: ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى «وصلاة العصر» وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾[45]. 4- مفسر محمد بن مسعود عياشي در تفسيرش از محمد بن مسلم از ابو جعفر روايت ميکند: گفت: به وي گفتم: «الصلاة الوسطى؟» گفتند: ﴿حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى «وصلاة العصر» وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾[46]. روايت چهاردهم: قبصه بن عقبه ما را حديث گفت از ابراهيم بن علقمه که گفت: همراه با تعدادي از ياران عبدالله (بن مسعود) به شام وارد شدم، ابو الدرداء آمدن ما را شنيد پس نزدمان آمد، و آنگاه گفت: آيا در بين شما کسي هست که قاري باشد؟ پس گفتيم: بله، گفت: پس کداميک از شما؟ آنگاه بطرف من اشاره نمودند. پس به من گفت: بخوان پس خواندم: ﴿وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى * وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى﴾ و الذکر والأنثى» گفت: تو از دهان (زبان) صاحبت شنيدهاي؟ گفتم: بله، گفت: و من نيز از دهان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) شنيدهام، و اينها از ما نميپذيرند. رسول جعفريان در کتابش اکذوبه تحريف القرآن، جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن، آورده است[47]. و اين قرائت شاذ و غير متواتر محسوب ميشود، و متواتر آن چنين است: ﴿وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى﴾[48]. و همچنين به آن قرائت از راه آحاد نيز گفته ميشود[49]. و مفسر بزرگ شيعي ابو علي طبرسي در کتابش مجمع البيان در تفسير سورة الليل گفته است: در قرائات شاذه پيامبر و قرائت علي بن ابن طالب (عليه السلام) و ابن مسعود و ابو الدرداء و ابن عباس: «والنهار إذا تجلى وخلق الذکر والأنثى». بدون «ما» ميباشد؛ و همچنين از ابو عبدالله (عليه السلام) روايت شده است. و اين اعتراف از مفسر بزرگ شيعي است که قرائت شاذي وجود دارد که حرف «ما» از آيه کم نميباشد. پس زمانيكه قرائت شاذ بود مهم نيست که يک حرف يا دو حرف و يا يک کلمه و يا دو کلمه تغيير کرده باشد. چونکه آن قرائت شاذ ميباشد و متواتر نيست، و از جمله قرآني نيست که هنگام جمعآوري عثمان (رضي الله عنه) صحابه بر آن اجماع کردهاند. روايت پانزدهم: ابان بن عمران ما را حديث گفت که: به عبدالرحمن بن اسود گفتم: تو ميخواني: «صراط من أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم وغير الضالين». رسول جعفريان در کتابش اکذوبه تحريف قرآن، جهت متهم نموده اهل سنت به طعن در قرآن اين روايت را آورده است[50]. و مفسرين شيعه به اين قرائت شاذ اعتراف کردهاند، از آنان: 1- محمد بن مسعود عياشي: در تفسيرش ميگويد: از ابن ابي رقعه در «غير المغضوب عليهم، وغير الضالين»، که اين چنين نازل شده است، و سيد هاشم محلاتي بر آن پاورقي نوشته است و گفته همانا: «غير الضالين ... از اختلاف قرائت ميباشد»[51]. 2- علي بن ابراهيم قمي در تفسيرش[52]. روايت شانزدهم: از ابن مسعود همانا وي معوذتين را از مصحفش حذف کرده بود، و گفته: آن دو از کتاب خدا نيست. رسول جعفريان شيعي اين را در کتابش اکذوبه تحريف جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن آورده است. و رد بر اين شبهه از وجوه بسيار: 1- اين مسعود انکار نکرده که معوذتين از قرآن است، بلکه وي اثبات آن در مصحف را انکار کرده است، زيرا که نزد وي چنين ميديد که در مصحف نبايد نوشته شود مگر آنچه که رسول الله به نوشتن آن اجازه داده است، و رسول الله درباره اين دو اجازه نداده بود. 2- ابن مسعود معوذتين را انکار کرده است قبل از تواتر بودنش، زيرا که نزد وي بطور تواتر ثابت نشده بود. 3- همانا ابن مسعود انکار نموده که معوذتين از قرآن ميباشد، قبل از اينکه بداند، پس هنگامي که دانست از انکار آن برگشت، به دليل اينکه اين قرآني که اکنون در دست ماست و در آن سوره معوذتين هست. به روايت چهار تن از صحابه ميباشد که ايشان: عثمان و علي و ابي بن کعب و ابن مسعود هستند. 4- ابن مسعود چنين ميديدند که معوذتين رقيه و تعويذي بوده که رسول الله (صلى الله عليه وسلم) بوسيله آن حسن و حسين را (رقيه) دم ميکردند مانند دعاي: «أعوذ بکلمات الله التامات» و غيره از تعويذات، و گمان نميکرد که آن دو از قرآن ميباشد. روايت هفدهم: عمره از عايشه (رضي الله عنها) روايت ميکند: «يکي از آياتي که نازل شد» عشر رضعات معلومات يحرمن» سپس نسخ شد به «خمس معلومات» و تا آخر حياه رسول الله «خمس معلومات» تلاوت ميشد. اين روايت را خوئي در کتاب البيان جهت متهم نمودن اهل سنت به طعن در قرآن نقل نمود[53]. و سيوطي در الاتقان در باب آياتي که تلاوت و حکمش نسخ شد[54]. و علماي شيعه به اينگونه نسخ اقرار دارند. من جمله، ابو جعفر طوسي ميگويد: نسخ تلاوت و حکم هر دو، مانند روايت عائشه: «يکي از آياتي که نازل شد عشر رضعات يحرمن» و سپس نسخ شد[55].
[1]- مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان ص 236. [2]- و هنگامی که آیهای را به آیه دیگر مبدل کنیم. [3]- هر حکمی را نسخ کنیم و یا فراموشش گردانیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم. [4]- البیان فی تفسیر القرآن ص، 205. * ملاحظه مهم: برادر مسلمان، همانا علمای شیعه به دو گروه تقسیم میشوند: یک گروه تحریف را انکار نموده و به نسخ تلاوت ایمان آوردهاند، و گروهی دیگر، تحریف را پذیرفتهاند و نسخ تلاوت را انکار میکنند، پس هر گاه این امر چنین باشد، و نسخ نزد خوئی و امثالش تحریف باشد، سپس تمام علمای شیعه قائل به تحریف هستند. [5]- ملاحظه مهم: همانا سیوطی رحمه الله در کتاب الاتقان، روایات را تحت عنوان آنچه که تلاوتش نسخ شده نه حکمش آورده است. و اما خوئی این روایات را مستمسکی قرار میدهد و میگوید: همانا سیوطی در قرآن طعن زده است. [6]- البیان ص، 203. [7]- الاتقان ج، 2 ص، 718. [8]- مجمع البیان فی تقسیر القرآن، ج، 1 ص406 شرح آیه 106 از سوره بقره. [9]- التبیان فی تفسیر القران ج، 1 ص، 13 او شرح آیه 106 البقره. [10]- الناسخ و المنسوخ ص، 35 موسسه آل البیت – بیروت. [11]- کافی جلد 7/176 همراه با هاشم، دارالاضواء بیروت. [12]- مرآه العقول ج، 23 ص، 267. [13]- خوئی در بیان ص، 204 و سیوطی در اتقان ج، 2 ص، 719. [14]- مجمع البیان شرح آیه 106 از سوره بقره. [15]- الناسخ و المنسوخ ص، 34. [16]- التبیان ج، 1 ص، 394 شرح آیه 106 سوره بقره. [17]- البیان ص، 204. [18]- الاتقان ج، 2 ص، 720. [19]- البیان ص، 205. [20]- الاتقان ج، 2 ص، 721. [21]- البیان ص، 204. [22]- الاتقان ج، 2 ص، 718. [23]- مجمع البیان ج، 1 ص، 409 شرح آیه 106 از سورة بقره. [24]- التبیان ج، 1 ص، 394 شرح ایه 106 سورة بقره. [25]- اکذوبه التحریف ص 47. [26]- مجمع البیان ج، 1 ص، 406 شرح آیه 106 از سوره البقره. [27]- التبیان ج، 1 ص، 394 شرح آیه 106 سوره بقره. [28]- البیان ص، 203. [29]- الاتقان ج، 2 ص، 718. [30]- البیان ص، 205. [31]- الاتقان ج، 2 ص، 721. [32]- البیان ص، 203. [33]- الاتقان ج، 2 ص، 718. [34]- البیان ص، 203. [35]- الاتقان ج، 2 718. [36]- البیان ص، 202. [37]- ضعیف الجامع البانی حدیث شماره 4133. [38]- اکذوبه التحریف ص، 49. [39]- تفسیر صافی ج، 4 ص، 164 تفسیر آیه: النبی اولی .... سوره احزاب. [40]- بیان السعاده فی مقامات العباده ج، 3 ص، 241. [41]- تفسیر قمی ج، 2 ص، 176. [42]- اکذوبه التحریف ص، 43. [43]- تفسیر قمی ج، 1 ص، 106 تفسیر آیه 238 سوره بقره. [44]- تفسیر برهان ج، 1 ص، 230 آیه 238 بقره. [45]- تفسیر صافی جح، 1 ص، 269 آیه 238 بقره. [46]- تفسیر عیاشی ج، 1 آیه 238 بقره. [47]- اکذوبه التحریف ص، 46. [48]- نگاه شود به کتاب صفحات فی علوم القرائت، از ابوطاهر عبدالقیوم سندی، ص، 90 مکتبه امدادیه. [49]- نگاه شود به الاتقان سیوطی ج، 1 ص، 240. [50]- اکذوبه تحریف قرآن ص، 38. [51]- تفسیر عیاشی ج، 1 ص، 38. [52]- تفسیر قمی ج، 1 ص، 58. [53]- البیان ص، 204. [54]- الاتقان ج، 1 ص، 715. [55]- التبیان ج، 1 ص، 13 مقدمه.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|