|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عثمان بن عفان رضی الله عنه > اسلام آوردن ایشان
شماره مقاله : 2045 تعداد مشاهده : 340 تاریخ افزودن مقاله : 12/4/1389
|
اسلام آوردن ایشان
عثمان، سی و چهار سال داشت که ابوبکر صدیق رضی الله عنه او را به دین جدید دعوت نمود و او نیز بدون هیچگونه مکث و تأثیری بدان گروید و بدینسان جزو سابقین اولین امّت گردید. ابواسحاق در این رابطه میگوید: «عثمان بعد از ابوبکر، علی و زید بن حارثه[1]، نخستین کسی است که اسلام آورد و خود را به عنوان چهارمین فرد مسلمان مطرح نمود، هر چند که ممکن است اسلام آوردن سریع او به این خاطر باشد که در بازگشت از سفر شام، ماجرایی شگفتانگیز برایش پیش آمده بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزد او و طلحه بن عبیدالله رضی الله عنه رفت و چون آنان را به اسلام فراخواند و بشارت خداوند را به آن دو داد، و ایشان را از حقوق اسلام آگاه کرد، و به آنها از جانب خداوند وعده احترام و اکرام داد، ایشان هم ایمان آوردند و عثمان آن ماجرا را برای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بازگو کرد: به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: یا رسول الله!، من به تازگی از شام بازگشتهام، چون کاروان ما در حد فاصل «معان» و «الزرقاء» اتراق کرد، شب هنگام صدایی را شنیدیم که به ما میگفت: ای خفتگان، بیدار شوید که احمد در مکه برانگیخته شد و چون به مکه آمدیم، از شما رسالتتان را شنیدیم[2]. بدون شک این حادثه، تأثیر شگرفی بر عثمان گذاشته و او را به سوی اسلام سوق داد. او، خود، حقیقت را به چشم دید و پیش از ورود به مکه خبر رسالت محمد را شنید، پس چگونه میتواند آن هنگام که صداقت و حقیقت شنیدههایش را میبیند، در پذیرش آن تردید به خود راه دهد؟ به واقع در این حالت انسانی با هر درجه از عناد و مخالفتی که داشته باشد جز قبول حق و ایمان آوردن به آن هیچ راه دیگری را یپشروی خود نمیبیند و لو اينكه تلاش زیادی نماید. جلوی روح حقیقتطلب خویش را بگیرد اما باز قادر به این کار نخواهد بود و به ندای وجدان آگاه خویش پاسخ مثبت میدهد. باید دانست که پاسخ حضرت عثمان به این دعوت مبارک، نه از روی حماقت و جهالت که از روی یقینی راسخ و باوری بدور از شک بود[3]. او همانطور که عادت داشت در تمامی امور با آرامش و تدبیر بیاندیشد، در این مسأله نیز همین روش را در پیش گرفت و به یقین پی برد که این دعوت، فراخوانی است به سوی فضائلو نه رزائل و پستیها، او این دعوت را راهی به سوی توحید و اجتناب از شرک دید که مردمان را به عبادت و اطاعت پروردگارشان فرا میخواند و آنان را از غفلت و خواب جهالت برحذر میدارد و در این میان به قوم خویش نگریست و دید که آنان جاهلانه بت میپرستند، مردار میخورند، به همسایه خویش بد میکنند و محرّماتی چون ریختن خون دیگران را مباح میدانند[4]، آنگاه در محمد اندیشید، فردی راستگو و امین، که مردمان تنها از او خوبی دیدهاند و هرگز بدی را از او مشاهده ننمودهاند. هیچ کس دروغی را از او نشنیده و خیانتی از او سر نزده، حال این فرد، با این فضایل، عثمان را به عبادت و پرستش خداوند تنها فرامیخواند، خدایی که او را هیچ شریکی نیست، عثمان میبیند که محمد او را دعوت به صله رحم و محبت به خویشان و همسایگان میکند، او را به اقامة نماز و گرفتن روزه میخواند و از او میخواهد که تنها خداوندU را پرستش و اطاعت نماید[5]، بنابراین به ندای محمد صلی الله علیه و آله و سلم لبیک میگوید و توسط ابوبکر صدّیق رضی الله عنه اسلام میآورد و در این راه پیشگامانه و در عین صلابت، با آرامش گام مینهد، راهی که میبایست در آن چونان او، صبور و بزرگمنش، آرام و با گذشت، بزرگوار و نیکوکار و مهربان و سخاوتمند بود، بایست با مؤمنان همدل بود و یار ضعیفان شد تا نهال اسلام رشد نماید و ثمر دهد.[6]
در وصف اسلام آوردن عثمان، خالهاش، سعدی بنت کریز چنین سروده است:
هَدی اللهُ عُثْماناً بِقَوْلی إلی الهُدی و أَرْشَدَه وَاللهُ یَهْدی إلی الْحَقِّ
فتابَعَ بالرَّأْیِ السَّدِیدِ مُحَمَّداً وکانَ بَرَأیٍ لایَصُدُّ عَنِ الصِّدْقِ
و أنْکَحَه المَبْعُوثُ بِالْحَقِّ بِنْتَه فَکانَ کَبَدْرٍ مازَجَ الشَّمْسَ فِی الأُفقِ
فِداؤُکَ یاابنَ الْهاشِمیِّیْنَ مُهْجَتی و أنت أَمینُ اللهِ أُرْسِلْتَ لِلْخَلْقِ
(خداوند، عثمان را به راه راست رهنمون کرد و تنها خداوند است که راه حق را نشان میدهد. عثمان با تصمیمی درست، پیرو محمد صلی الله علیه و آله و سلم شد، تصمیم درستی که او را از حقیقت باز نداشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نيز دخترش را به عقد او در آورد، وصلتی که بسان برخورد بدر و خورشید در افق بود. ای محمد! ای فرزند هاشمیان! جانم به قربانت، تو امین خداوندی که برای هدایت مردمان مبعوث شدهای).
زیرنویسها:
[1]- السیرة النبویة، ابن هشام (1/287 –289).
[2]- طبقات ابن سعد (3/55).
[3]- جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدینف ص302.
[4]- مرویّات العهد المکّی، عادل عبدالغفور (2/805).
[5]- فتنة مقتل عثمان (1/37).
[6]- عثمان بن عفّان، صادق عرجون، ص53. البدایة و النهایة (7/210).
به نقل از: ترجمه شناخت سیره عثمان بن عفّان رضی الله عنه، تألیف: دکتر علی محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|