|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>حدیث موضوع > اساس احاديث موضوع و داخل شدن آن به مذاهب مختلف
شماره مقاله : 1927 تعداد مشاهده : 361 تاریخ افزودن مقاله : 3/4/1389
|
اساس احاديث موضوع و داخل شدن آن به مذاهب مختلف الحمدلله، حديث موضوع حديثي است که آنرا به دروغ به پيامبر صلي الله عليه وسلم و يا ديگران نسبت داده اند و در حقيقت آن احاديث کذب و دروغ هستند و براي آنها سند درست مي کنند و در انتها متني را به پيامبر صلي الله عليه وسلم يا صحابه و يا تابعيين نسبت مي دهند. احاديث موضوع(دروغ) با اهداف و مقاصد مختلفي وارد دين گشته اند. اول) برخي از واضعان و جعل کنندگان حديث به قول خودشان به نيت خير و تقرب الي الله اين کار را مي کنند. مثلا احاديثي را براي ترغيب مردم و ترساندن آنها جهت تقواي الهي وضع مي کنند! بعنوان مثال شخصي بنام "ميسره بن عبد ربه" از چنين کساني بوده است. ابن حبان در کتاب "الضعفا "از ابن مهدي روايت مي کند: « به ميسره بن عبد ربه گفتم: اين احاديث را از کجا آورده اي؟! (مثلا) کسي که فلان سوره را بخواند فلان ثواب به وي ميرسد!؟ (ميسره) گفت:آن احاديث را وضع کرده ام تا مردم را به اعمال نيک ترغيب نمايم!» بيشتر اين افراد از عارفان و متصوفان هستند و به منظور ترغيب مردم به کارهاي نيک احاديثي را به دروغ به پيامبر صلي الله عليه وسلم نسبت داده اند. دوم) گاهي برخي افراد که جزو فرقه يا مذهبي هستند، براي اينکه مذهب خود را حق جلوه بدارند و باعث ترويج آن شوند نيز اقدام به وضع و جعل احاديثي مي پردازند.مانند فرقه هاي خوارج و شيعه . مثلا حديث "علي خيرالبشر من شک فيه کفر" يعني:( علي برترين بشر ( عالم) است و کسي که در آن شک داشته باشد، به حقيقت کافر شده است!) عبدالله بن يزيد مقري گفته است:" مردي از اهل بدعت از آيين انحرافي خود برگشت و توبه نمود،بعد از توبه هميشه مي گفت:«در مورد پذيرش احاديث دقت کنيد، زيرا ما هر وقت مي خواستيم يکي از اعتقادات خود را تبليغ کنيم براي آن حديثي جعل مي کرديم» "(تدريب الراوي ص 100) حماد بن سلمه گفته است: "شيخي از شيوخ روافض به من خبر داد که آنها حديث جعل مي کردند"(تدريب الراوي ص 103) سوم) برخي ديگر به هدف طعن و ضربه زدن به دين اسلام چنين کاري مي کنند؛از جمله زنادقه (ملحدان و بي دينان) زيرا اين افراد توانايي مقابله با اسلام را ندارند و لذا از اين طريق قصد ضربه زدن به اسلام مي کنند و احاديثي را به قصد ايجاد شبهه و طعن در دين به دروغ روايت مي کنند و براي آن سند درست مي نمايند. از جمله اين افراد مي توان به "محمد بن سعيد الشامي" نام برد که حديث زير را روايت کرده است: او ( محمد بن سعيد الشامي) از حميد از انس بصورت مرفوع روايت کرده است که پيامبر صلي الله عليه وسلم گفته اند: " انا خاتم النبيين لانبي بعدي الا ان يشاء الله" يعني: من خاتم (و آخرين) پيامبران الهي هستم، هيچ پيامبري بعد از من نخواهد آمد مگر اينکه الله تعالي اراده کند! و او با وضع اين حديث قصد دارد تا ختم نبوت را زير سوال و مورد تشکيک قرار دهد و اگر احيانا دجالاني ادعاي پيامبري کردند، احتمال صدق را براي آن دجال باقي گذاشت( والعياذبالله). سوم) نزديکي به برخي از حاکمان: بدين صورت که برخي از مسلمانان ضعيف الايمان جهت خشنودي و نزديک شدن به حکما، در مدح يا تاييد بعضي از اعمال آنها اقدام به وضع حديث مي کنند. مثلا "غياث بن ابرهيم النخعي الکوفي" که در دربار المهدي (خليفه عباسي) بود و هنگامي که خليفه با کبوترهاي خود بازي مي کرد، حديثي را با سند خود ساخت بگونه ايکه آن حديث را به پيامبر منتسب نمود که فرموده باشند: « لا سبق الا في نصل ، او خف، او حافر، او جناح» هر چند اين حديث صحيح است ولي غياث جهت خشنودي خليفه و تاييد کبوتر بازي وي " جناح" را به حديث اضافه مي کند! بعد از روايت اين حديث توسط غياث، خليفه گفت که من شهادت ميدهم اين مرد بر پيامبر صلي الله عليه وسلم دروغ بست و من باعث اين عمل (يعني وضع حديث توسط غياث) هستم و لذا دستور داد تا همه کبوتران را سرببرند. چهارم) وضع حديث جهت کسب رزق و روزي، گاهي بعضي از داستانسرايان هنگامي که براي مردم قصه و داستان مي سرايند، جهت مشتاق نمودن مردم در اثناء داستان يکسري از احاديث را به دروغ نقل مي کنند يا احاديث را باب ميل شنوندگان تغيير مي دهند. مثلا روزي امام احمد بن حنبل و يحيي بن معين که هر دو از ائمه حديث هستند در مسجد رصافه نماز خواندند، بعد از نماز شخصي قصه پرداز مردم را دور خود جمع نمود و شروع به قصه گويي نمود، آن دو امام نيز قصه هاي وي را مي شنيدند، قصه گو در اثنا داستاني که تعريف مي کرد گفت:"احمد بن حنبل و يحيي بن معين گفته اند: عبدالرزاق از معمر از قتاده از انس از پيامبر صلي الله عليه وسلم نقل کرده اند که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: « من قال لا اله الا الله خلق الله من کل کلمة طيرا منقاره من ذهب و ريشه من مرجان...» يعني: هرکس بگويد لا اله الا الله، خداوند براي او پرنده اي را که منقارش از طلا و پرهايش از مرجان است خلق مي کند. سپس داستان را ادامه داد تا بپايان رسيد. بعد از آن احمد بن حنبل و يحيي بن معين با تعجب به همديگر نگاه کردند و گفتند؛ کداميک از ما اين حديث را روايت کرده است؟! بعد نزد داستانسرا مي روند و به او مي گويند: ما احمد بن حنبل و يحيي بن معين هستيم و ما هرگز چنين حديثي را نقل نکرده ايم؟ داستانسرا به آنها گفت: مگر شما فکر مي کنيد در دنيا فقط شما دو نفر با اين نام هستيد؟!من از هفده نفر به نام يحيي بن معين و احمد بن حنبل حديث نقل کرده ام.(منبع: شرح النخبة ابن حجر ص 20) پنجم) افرادي که به قصد شهرت اقدام به جعل حديث مي کنند، تا خود را جزو راويان حديث قرار دهند مانند "ابن ابي دحية" و "حماد النصيبي" به هر حال وضع احاديث متاسفانه با اهداف گوناگوني صورت گرفته است و در اين ميان ائمه متبحر حديث شروع به پالايش احاديث ضعيف و صحيح نموده اند و الحمدلله الان تمامي احاديث دروغ از صحيح جدا گشته اند. "به عبدالله ابن مبارک گفته شد که با اين احاديث موضوع چکار کنيم؟ وي جواب داد: مردان بزرگي عهده دار اين امر مهم خواهند شد و سپس اين آيه را قرائت نمود: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»(الحجر 9) يعني: ما قرآن را نازل کرديم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنيم!"(شرح النخبة ص 20) و به حقيقت مردان بزرگي عهده دار اين وظيفه ي مهم شدند و روش علمي دقيقي براي شناخت احاديث موضوع و ضعيف بوجود آوردند و قواعدي را بنا نهادند از جمله: 1- اعتراف شخصي که حديث را وضع نموده همانطور که ابوعصمه بن ابي مريم ملقب به نوح جامع اعتراف کرد که احادیثي را درباره ي فضايل قرآن وضع نموده است. (شرح النخبة ص 20) عبد الکريم بن ابي العوجاء طبق اعتراف خودش حدود چهار هزار حديث وضع نموده است، وقتي در زمان خليفه المهدي او را بردند تا گردن بزنند، رو به مردم کرد و گفت: "چهار هزار حديث وضع کرده ام که در اين مجموعه حلال را حرام و حرام را حلال نموده ام." (تدريب الراوي ص 103) 2- حديثي که الفاظ آن داراي لحن يا سستي معنا باشد زيرا حديث از کسي که فصيحترين مردم است (پيامبر صلي الله عليه وسلم) صادر نمي شود. 3- حديثي که معناي آن مخالف صريح آيات قرآن باشد و حکم نسخ آيات قرآن را نداشته باشند ويا مخالف عقل سليم باشد. مثلا به عبد الرحمن بن زيد گفته شد: تو از پدرت و او نيز از پدرش نقل کرده است که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرموده است: (کشتي نوح طواف خانه ي خدا کرد و سپس پشت مقام ابراهيم دو رکعت نماز گزارده است.) عبدالرحمن جواب داد: آري من چنين نقل کرده ام.(شرح النخبة ص 20) 4- عبارت است از حديثي که شامل عقاب و عذاب بزرگي بر يک گناه کوچک باشد يا بالعکس. مانند عقاب و جهنم سوزان براي کسي که يک امر مستحب را انجام نداده است (در حاليکه انجام ندادن عملي مستحب عقاب ندارد هرچند گاهي لوم دارد) داستان سرايان معمولا براي تحريک عوان الناس چنين احاديثي را وضع مي کنند.(الباحث الحثيث ص 91) 5- اگر شهرت راويي به دروغگويي و کم ديني و فسق باشد که بخاطر خواسته هاي شخصي حديث و سند آنرا وضع مي کند (تدريب الراوي ص 99) و همانطور که الله تعالي وعده داده بود، از قرآن و حديث ( که نوعي از وحي و ذکر است) محافظت نمود و افرادي را از ميان انسانهاي مومن براي اين امر انتخاب نمود و با فضل خود بدانها علم و صبر و مهارت عطا نمود و بدين ترتيب اسباب حفظ "ذکر" را فراهم ساخت.(والحمدلله) کتابهايي همانند صحيح بخاري و مسلم حتي يک حديث دروغ نيز ندارند و بقيه احاديث کتب ديگر (همانند سنن ها) نيز پالايش شده اند و ضعيف و صحيح آنها مشخص شده اند. از جمله مشهورترين کتابها در مورد شناخت احاديث موضوع مي توان به کتاب "الموضوعات" ابن الجوزي و "الآلي المصنوعة في الاحاديث الموضوعة" سيوطي و "تنزيه الشريعة المرفوعة عن الاحاديث الشنيعة الموضوعة" ابن عراقي الکناني و کتابهاي ديگري نيز اشاره کرد. والله اعلم وصلي الله وسلم علي محمد و علي آله و اتباعه الي يوم الدين سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|