|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عمار بن یاسر رضی الله عنه > کشته شدن عمار بن یاسر رضی الله عنه
شماره مقاله : 1887 تعداد مشاهده : 324 تاریخ افزودن مقاله : 1/4/1389
|
کشته شدن عمار بن یاسر و تأثیر آن بر مسلمانان
حدیث رسول خدا رضی الله عنه در مورد عمار، یعنی «ای عمار گروهی باغی تو را میکشند»[1] از احادیث ثابت و صحیح است. کشته شدن عمار تأثیر زیادی در نبرد نهاد، زیرا وی به سان پرچمی برای اصحاب رسول خدا رضی الله عنه بود و هر جا که او میرفت آنان نیز حرکت میکردند. خزیمه بن ثابت که در نبرد صفین حضور داشت سلاح خود را در نیام کرده بود. وقتی که دید عمار بن یاسر کشته شده است شمشیر برکشید و با مردم شام جنگید، زیرا وی این حدیث رسول خداع در مورد عمار را شنیده بود[2] که میفرماید: «ای عمار گروهی باغی تو را میکشند» و به جنگ ادامه داد تا اینکه کشته شد.[3] کشته شدن عمار در اردوگاه معاویه هم تأثیر نهاد، چه ابوعبدالرحمان سلمیداخل اردوگاه اهل شام شد و دید که معاویه، عمرو بن عاص و فرزندش عبدالله بن عمرو و أبوأعور سلمیدر کنار گودال آب هستند و آب مینوشند. این آبگاه تنها آبگاهی بود که دو گروه از آن مینوشیدند. آنان داشتند در مورد کشته شدن عمار بن یاسر سخن میگفتند و در این هنگام عبدالله به پدرش عمرو بن عاص گفت: ما این مرد را کشتیم حال آنکه رسول خدا در مورد وی میفرماید: «عمار را گروهی باغی میکشند». پس عمرو به معاویه گفت: ما این مرد را کشتیم حال اینکه رسول خدا در مورد وی این سخن را فرموده است. پس معاویه به عمرو گفت: ساکت باش به خدا قسم هنوز در کارها عزم و ثبات نداری، آیا ما او را کشتهایم؟ کسی او را کشت که بهاینجا آورد.[4] تأویل معاویه به سان آتشی که در هیزم انتشار مییابد در میان مردم شام انتشار یافت. در روایت صحیحی آمده که عمرو بن حزم نزد عمرو بن عاص رفت و گفت: عمار کشته شد و حال آنکه رسول خدا در مورد وی میفرماید: « عمار را گروهی باغی میکشند». پس عمرو بن عاص با ناراحتی برخاست و نزد معاویه رفت و معاویه به وی گفت: چکار داری؟ عمرو گفت: عمار کشته شد. معاویه گفت: خوب چکار کنم؟ عمرو گفت: شنیدم که رسول خدا به وی میفرماید: «ای عمار تو را گروهی باغی میکشند». معاویه به وی گفت: هنوز در کارها عزم و ثبات نداری، آیا ما او را کشتهایم؟ علی و یارانش او را کشتند و او را بهاینجا آوردند و میان نیزههای ما انداختند و به روایتی او را میان شمشیرهای ما انداختند.[5] در روایت صحیح دیگری آمده است: دو نفر نزد معاویه آمدند و در مورد سر عمار با هم نزاع داشتند و هر کدام ادعای این را داشتند که عمار را او کشته است. پس عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: کسی از شما به نفع دیگری کنار بکشد، زیرا من شنیدم که رسول خدا میفرماید: « ای عمار تو را گروهی باغی میکشند». پس معاویه گفت: ای عبدالله اگر چنین است پس چرا با ما همراه شدی؟ عبدالله گفت: پدرم نزد رسول خدا از من شکایت کرد و رسول خدا به من فرمود: «مادام که پدرت زنده بود از او اطاعت کن و از او نافرمانی نکن». من گرچه همراه شما بودم اما نجنگیدم.[6] از روایات سابق درمییابیم که صحابی فقیه عبدالله بن عمرو بر قول حق و خیر مشتاق و متمایل بود و چنین نظر داشت که معاویه و سپاهیان او آن باغی هستند، زیرا آنان عمار را کشتهاند. وی این اعتقاد خود را در مناسبتهای مختلف تکرار کرد. شکی نیست که کشته شدن عمار به سبب وجود این حدیث در میان اهل شام تأثیر نهاد. تأویلی که معاویه از این حدیث داشت مقبول نیست و صحیح نیست که گفته شود کسانی که عمار را به جنگ آورده بودند او را کشتهاند.[7] کشته شدن عمار بر عمرو بن عاص هم تأثیر نهاد و شهادت وی سببی برای این شد که عمرو بن عاص برای پایان بخشیدن به جنگ به تلاش بیفتد[8] و گفت: دوست دارم که بیست سال قبل از این مرده بودم.[9] بخاری از ابوسعید خدری روایت کرده است که گفت: در بنای مسجد ما آجرها را دانه دانه حمل میکردیم اما عمار دو تا دو تا. پس رسول خدا او را دید و گردو خاک را از او پاک کرد و فرمود: وای[10] عمار، گروهی باغی او را به قتل میرسانند، او آنان را به بهشت فرامیخواند، اما آنان او را به جهنم دعوت میکنند. عمار گفت: از فتنهها به خدا پناه میبرم.[11] ابن عبدالبر میگوید: به صورت متواتر از رسول خدا نقل شده که فرمود: گروهی باغی عمار را به قتل میرسانند. این خبر ایشان به امری غیبی و اعلام نبوت ایشان و از صحیح ترین احادیث است.[12] ذهبی بعد از ذکر حدیث میگوید: این حدیث از عدهای از صحابه روایت شده است و به همین دلیل متواتر است.[13] 6- فهم علما از حدیث «گروهی باغی عمار را به قتل میرسانند» o ابن حجر میگوید: این حدیث یکی از نشانههای نبوت و فضیلتی آشکار برای علی و عمار است. هم چنین این حدیث ردّی بر قول آن نواصبی است که ادعا میکنند علی در جنگهای خود مصیب نبوده است.[14] وی همچنین میگوید: حدیث «عمار توسط گروهی باغی کشته میشود» بر این دلالت دارد که علی در آن جنگها مصیب بوده است، زیرا یاران معاویه او را کشتند.[15] o امام نووی میگوید: صحابه در روز جنگ صفین از او- عمار- تبعیت میکردند و به هرجا که او میرفت آنان نیز میرفتند، زیرا آنان میدانستند که با توجه بهاین حدیث او همراه با گروه عادل میباشد.[16] o ابن کثیر میگوید: علی و یاران وی نسبت به معاویه و یارانش به حق نزدیک تر بودند و یاران معاویه باغی بر یاران علی بودند، چنان که در صحیح مسلم روایت شده که شعبه از أبوسلمه از أبونضرة از أبوسعید خدری روایت کرده است که گفت: کسی که بهتر از من است- یعنی أبوقتاده- به من خبر داد که رسول خدا به عمار فرمود: گروهی باغی تو را به قتل میرسانند.[17] نیز میگوید: این است ماجرای کشته شدن عمار بن یاسر در صف سپاه امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب. مردم شام او را به قتل رساندند و بدین ترتیب سر خبر رسول خدا که فرموده بودند «او را گروهی باغی به قتل میرسانند» آشکار و روشن شد و بدین ترتیب روشن شد که علی بر حق بوده و معاویه باغی است و این از جمله دلالتهای نبوت ایشان است.[18] o ذهبی میگوید: آنان طائفهای از مؤمنان بودند که بر امام علی بغی ورزیدند. این بر اساس نص رسول خدا به عمار میباشد که فرمود: گروهی باغی تو را میکشند.[19] o قاضی ابوبکر بن العربی در مورد آیه «و إن طائفتان» میگوید: این آیه اصل در جنگهای مسلمانان میباشد و دلیل عمده در جنگ کسانی میباشد که دارای تأویل میباشند. صحابه نیز بر همین تکیه کردهاند و بزرگان امت اسلامیهم به آن پناه بردهاند و رسول خدا از حدیث « عمار را گروهی باغی میکشند» همین را مد نظر داشتهاند.[20] o ابن تیمیه میگوید: این بر صحت امامت علی و وجوب اطاعت از وی دلالت دارد و اینکه داعی به اطاعت از وی داعی به بهشت است و داعی به جنگ با وی داعی به جهنم است- گرچه تأویل هم داشته باشد-. همچنین دلیلی بر این است که جنگ با علی جایز نیست. بنابراین کسانی که با وی جنگیدند- گرچه تأویل دارند، اما- به خطا رفتهاند- یا اینکه باغی هستند- و تأویلی ندارند- این اصح اقوال از دیدگاه اصحاب ما است و حکم به تخطئه کسانی است که با علی جنگیدند. این دیدگاه ائمه فقهایی است که فرع بر این بحث در مورد جنگ با باغیان متأول بحث کردهاند.[21] همچنین میگوید: گرچه علی در قیاس با گروه مقابل اولی به حق بود و گرچه عمار را گروهی باغی به قتل رساندند- چنان که در نصوص آمده است- اما با این حال بر ما واجب است که به همه آنچه از جانب خدا آمده است ایمان و باور داشته و به حق بطور کامل اقرار داشته باشیم و از روی هوی و بدون داشتن علم صحبت نکنیم، بلکه راههای عدل و علم را بپیمائیم و این همان تبعیت از قرآن و سنت است. اما اگر کسی به برخی از حق تمسک کرده و برخی دیگر را رها کند این امر منشأ تفرقه و اختلاف خواهد بود.[22] o عبدالعزیز بن باز میگوید: رسول خدا در حدیث عمار میفرماید: «عمار را گروهی باغی میکشند» پس معاویه و یارانش او را در نبرد صفین به قتل رساندند. پس معاویه و یاران او باغی میباشند، لکن آنان مجتهد بودند و گمان میبردند در خونخواهی عثمان مصیب هستند.[23] o سعید حوی میگوید: بعد ازاینکه عمار کشته شد، یعنی کسی که نصوص بیانگر این هستند که گروهی باغی او را به قتل میرسانند، برای کسانی که شک داشتند روشن شد که علی بر حق است و جنگ در کنار وی واجب میباشد. به همین دلیل ابن عمر در مورد تخلف خود از همراهی علی غمگین است و این فقط به خاطر این میباشد که وی کاری واجب یعنی نصرت امام حق علیه کسانی را که بر اساس فتوای فقها به ناحق بر وی خروج کردهبودند ترک کرده است.[24] 7- جواب این سخن معاویه «کسی که عمار را بهاینجا آورد او را کشته است»[25] بیشتر صحابه و تابعین از سخن رسول خدا به عمار «گروهی باغی تو را میکشند»[26] چنین فهمیدهاند که منظور از آن گروه باغی، سپاه معاویه است، اما با این وجود معاویه و سپاهیانش در اجتهاد خود معذور میباشند. پس آنان دنبال حق بودند اما به حق نرسیدند و چنان که رسول خدا میفرماید، گروه علی به حق اولی بودند.[27] گرچه ائمه تأویل معاویه را نپسندیدهاند- چنان که ذکر خواهد شد- اما آنان او را در اجتهاد خود معذور میدانند، از جمله ابن حجر میگوید: آنان را به بهشت فرامیخواند و آنان او را به جهنم.[28] اگر گفته شود: عمار در صفین و همراه علی کشته شد و کسانی که او را کشتند همراه معاویه بودند و در کنار معاویه عدهای از صحابه حضور داشتند. پس چگونه برای آنان جایز است که به جهنم دعوت کنند؟ جواب این است: آنان ظن این را داشتند که به بهشت دعوت میکنند و مجتهد بودند و به خاطر تبعیت آنان از ظن خود مورد سرزنش نیستند. پس منظور از دعوت به بهشت، دعوت به سبب آن، یعنی اطاعت از امام است. همچنین عمار آنان را به اطاعت از علی دعوت کرد که در آن هنگام امام واجب الطاعة بود، اما آنان به خلاف آن دعوت میکردند، لکن آنان به خاطر تأویلی که به آن رسیده بودند معذور هستند.[29] قرطبی میگوید: امام ابوالمعالی در کتاب الإرشاد میگوید: فصل... علی در ولایتی که بر مسلمانان داشت امام حق بود و کسانی که با او میجنگیدند باغی بودند. حسن ظن به آنان مقتضی این است که به آنان قصد خیر شود، گرچه آنان در رسیدن به آن به خطا رفته باشند.[30] همچنین میگوید: علی در جواب سخن معاویه میگوید: اگر این سخن معاویه راست باشد، بنابراین اینکه رسول خدا حمزه را به نبرد أحد برد، در واقع او را به قتل رسانده است. این سخن علی در واقع الزام است- یعنی الزام معاویه- و جوابی از جانب او نیست و حجتی است که اعتراضی بر آن وارد نیست. این را امام حافظ ابوالخطاب بن دحیه گفته است.[31] ابن کثیر میگوید: اینکه معاویه گفت: «کسی عمار را کشت که او را نزد شمشیرهای ما آورد» تأویل بسیار بعیدی است، زیرا اگر چنین باشد امیر سپاه قاتل کسانی خواهد بود که در راه خدا میجنگند، زیرا امیر سپاه آنان را به جلوی شمشیرهای دشمنان میبرد.[32] ابن تیمیه میگوید: من سراغ ندارم که کسی از اصحاب ائمه اربعه و امثال آنان از اهل سنت بهاین قول قائل شده باشد، لکن بسیاری از مروانیه و موافقانشان بهاین قائل شدهاند.[33] ابن قیم در تعلیقی بر این تأویل میگوید: آری، تأویل باطل تأویل مردم شام از سخن رسول خدا در مورد عمار است که فرمود: «گروهی باغی تو را میکشند»[34] و گفتند: ما او را نکشتیم بلکه کسی او را کشت که او را آورد و میان نیزههای ما قرار داد. این تأویلی باطل و مخالف با حقیقت و ظاهر لفظ است، زیرا کسی او را کشت که مستقیماً موجب قتل او شد، نه کسی که او را به کمک خود خواند.[35]
قاتل عمار بن یاسر چه کسی است؟ ابوالغادیه جهنی که در مورد کشتن عمار توسط خود سخن میگفت، میگوید در جنگ صفین در ابتدای لشکر پیاده میآمد و چون بین دو صف قرار گرفت مردی را دید که لخت بود و نیزهای را به سوی او پرتاب کرد که به ران او اصابت کرد و آن مرد لغزید و افتاد و کلاه خود از سرش افتاد و چون او را زدم دیدم که سر عمار است و سپس عمار کشته شد. راوی میگوید: ابوغادیه درخواست آب کرد و در ظرفی شیشهای برای او آب آوردند، اما او از خوردن آب در شیشه خودداری کرد و در پیالهای برای او آب آوردند و او آن را نوشید. پس مردی گفت: از خوردن آب در شیشه پرهیز میکند، اما از قتل عمار پرهیز نکرد.[36] عمرو بن عاص خبر را بیان میکند و میگوید: شنیدم که رسول خدا میفرماید: قاتل عمار و کسی که سلب او را میبرد در آتش جهنم هستند.[37] ابن کثیر میگوید: روشن است که در نبرد صفین عمار در سپاه علی بود و یاران معاویه از اهالی شام او را کشتند و کسی که اقدام به قتل او کرد مردی بود که ابوغادیه نام داشت که از افراد کم خرد و به قولی صحابی بوده است.[38] ابن حجر میگوید: ظن به صحابه این است که حضور آنان در آن جنگها بهاین دلیل بوده که تأویلی داشتهاند و مجتهد مخطئ اجر و ثواب دارد و اگر چنین خصوصیتی در مورد مجتهدان عادی مردم ثابت شود ثبوت آن در مورد صحابه اولی میباشد.[39] ذهبی میگوید: رافضیها ابن ملجم را در آخرت شقی ترین انسان میدانند، اما ما اهل سنت او را از کسانی میدانیم که رجای آتش برای او داریم و جایز میدانیم که خداوند از او درگذرد و به مانند خوراج و روافض اعتقاد نداریم و در حکم قاتل عثمان، زبیر، طلحه، سعید بن جبیر، عمار، خارجه و حسین است. از همهاین افراد- یعنی قاتلان این افراد- برائت میجوییم و به خاطر رضای خدا نسبت به آنان بغض و خشم داریم و امر آنان را به خدا وامیگذاریم.[40] البانی در تعلیقی بر قول ابن حجر میگوید: این درست است، لکن تطبیق آن بر همه افراد آن گروه مشکل است، زیرا در این صورت تناقض قاعده مذکور با حدیث: «قاتل عمار و کسی که سلب او را میبرد در آتش جهنم هستند»[41] لازم میآید، زیرا نمیتوان گفت که ابوغادیه قاتل عمار، مأجور است بهاین دلیل که وی عمار را از روی اجتهاد کشته است، زیرا رسول خدا میفرماید: «قاتل عمار در آتش جهنم است».[42] پس درست این است که گفته شود: قاعده صحیح است مگر در مورد آنچه که دلیل قاطع و یقینی بر خلاف آن دلالت کند و اگر دلیلی قاطع در مورد مواردی وجود داشت استثنا میشود، آنچنان که در این مورد وضعیت چنین است و این بهتر از زدن و ابطال حدیث صحیح با آن میباشد.[43] ابن عبدالبر در بیان شرح حال ابوغادیه میگوید: در مورد نام وی اختلاف وجود دارد. به قولی یسار بن سبع و به قولی یسار بن أزهر است و در قولی نام وی را مسلم بیان کردهاند. وی در شام ساکن و در واسط فرود آمد. از اهالی شام به شمار میآید. وی در جوانی رسول خدا را درک کرد. از ابوغادیه روایت است که گفت: من وقتی که جوان بودم و گوسفندان خانوادهام را به چرا میبردم رسول خدا را درک کردم. وی از رسول خدا این حدیث را شنید که میفرماید: بعد از من کافر نشوید بطوری که گردن همدیگر را بزنید.[44] وی علاقه زیادی به عثمان داشت. او قاتل عمار بن یاسر است و اگر در مورد قتل عمار از او سوال میشد آن را توصیف میکرد و برایش مهم نبود. علما در مورد داستان وی در شگفتند.[45]
به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی
[1] - صحیح مسلم، شماره2916. [2] - همان. [3] - خلافة علی، ص211؛ مجمع الزوائد، هیثمی7/242. هیثمیدر مورد آن میگوید: طبرانی آن را روایت کرده و در سلسله روایت آن ابومعشر قرار دارد که لین است. [4] - مسند احمد2/206. سند آن حسن است. [5] - مصنف عبدالرزاق11/240. سند آن صحیح است. [6] - مسند أحمد11/138-139. [7] - خلافة علی بن أبیطالب، عبدالحمید، ص325. [8] - معاویة بن أبی سفیان، غضبان، ص215. [9] - أنساب الأشراف1/170؛ عمرو بن عاص، غضبان، ص603. [10] - کلمه ترحم و دلسوزی برای کسی که در مصیبتی قرار میگیرد که استحقاق آن را ندارد. [11] - صحیح البخاری، شماره447. [12] - الإستیعاب3/1140. [13] - سیر أعلام النبلاء1/421. [14] - فتح الباری1/646. [15] - همان13/92. [16] - تهذیب الأسماء و اللغات2/38. [17] - البدایة و النهایة6/220. [18] - همان7/277. [19] - سیر أعلام النبلاء8/209. [20] - أحکام القرآن4/1717. [21] - مجموع الفتاوی4/437. [22] - همان4/449-450. [23] - فتاوی و مقالات متنوعة6/87. [24] - الأساس فی السنة4/1710. [25] - مسند أحمد2/206. سند آن حسن است. [26] - صحیح مسلم، شماره2916. [27] - معاویة بن أبی سفیان، ص120-214. [28] - صحیح البخاری، شماره447. [29] - التذکرة2/222. [30] - همان223. [31] - همان. [32] - البدایة و النهایة6/221. [33] - منهاج السنة4/406. [34] - صحیح مسلم، شماره2916. [35] - الصواعق المرسلة1/184-185. [36] - الطبقات الکبری3/260-261. سند آن صحیح است. [37] - السلسلة الصحیحة5/18-19. [38] - البدایة و النهایة6/220. [39] - الإصابة7/260. [40] - تاریخ الإسلام، عهد الخلفاء الراشدین، ص654. [41] - السلسلة الصحیحة5/18-19. [42] - همان. [43] - همان19. [44] - مسند أحمد4/76. سند آن حسن است. [45] - الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، شماره3089.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|