|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > پیوندهای خانوادگی صدیق و اهل بيت رضی الله عنهم
شماره مقاله : 1777 تعداد مشاهده : 531 تاریخ افزودن مقاله : 16/3/1389
|
پيوندهاي ازدواج بين خانوادهي صديق و اهل بيت و نامگذاري فرزندان اهل بيت به نام ابوبكر رابطهي سيدنا ابوبكر با اعضاي اهل بيت، رابطهي صمیمی و مستمر و قابل تقدير بود كه شايستهي هر دو طرف میباشد، اين دوستي و اعتماد، متقابل و دو طرفه بود، چنان رابطهي محكم و متينی داشتند كه شكاف، فاصله و اختلاف در بينشان قابل تصور نيست. هر چند، قصه سرايان، اسطوره و اباطيل ببافند، آري، عائشهي صديقه دختر ابوبكر صديق و همسر رسول الله صلی الله علیه و سلم و محبوبترين فرد نزد رسول الله بود، هر چند حسودان بسوزند و مخالفان كينه توزي كنند، اين حقيقتي ثابت و انكار ناپذير است و سيّده عائشه به شهادت قرآن پاك و پاکیزه است، هر چند باطلپرستان قبول نكنند و منكران انكار كنند. اسماء دختر عميس كه قبلاً زن جعفر ابن ابي طالب، برادر تني علي بود، بعد از وفات جعفر، با ابوبكر ازدواج كرد و از او پسري به نام محمد بن ابوبكر دارد كه بعدها توسط سيدنا علي والي و استاندار مصر معرفي شد و بعد از وفات ابوبكر، علي با اين زن ازدواج كرد كه از او پسري به نام يحيي دارد.([1]) زن امام محمد – امام پنجم شيعيان – نوهي ابوبكر صديق است و امام محمد نوهي علي نيز هست، استاد احسان الهي از كتابها و مراجع شيعه نقل و ثابت كرده كه رابطهي بين اهل بيت نبوت و خانوادهی ابوبكر، رابطهای با پيوندهاي ازدواج متقابل استوار بوده است و ثابت نموده كه قاسم بن محمد بن ابوبكر (نوهي ابوبكر) و علي بن حسين بن علي (نوهي علي) با هم پسر خاله بودند، چون مادر قاسم بن محمد و علي بن حسين هر دو دختران يزدگرد ابن شهربانو بن كسري – پادشاه ايران – بودند كه در زمان عمر فاروق رضی الله عنه به دست سپاهيان اسلام اسير شدند. استاد أحسان بحث روابط و پيوند ازدواجهاي متقابل بين خانواده پيامبر و ابوبكر را به صورت گسترده دنبال و نقل كرده است.([2]) يكي ديگر از نشانههای قاطع بر استوار بودن پيوند دوستي بين ابوبكر صدّیق و اهل بيت اين است كه آنها (اهل بيت) بچّههايشان را به نام ابوبكر نامگذاري ميكردند، اوّلين فردي كه از اهل بيت نام پسرش را ابوبكر گذاشت، علي بن ابی طالب رضی الله عنه بود، اين نشانهي دوستي، برادري، احترام و تقديري است كه علي رضی الله عنه نسبت به ابوبكر رضی الله عنه داشت و شايان ذكر است كه اين پسر علي رضی الله عنه بعد از آن كه ابوبكر خلافت را به دست گرفته بود، به دنيا آمده است و نامگذاري فرزند به اين نام در آن شرايط، دليلي روشن بر تأييد خلافت و امامت ابوبكر است. حتّي اگر بعد از وفات صديق هم به نام ابوبكر نامگذاري ميكرد، نشانهي محبّت و دوستي بود. آيا امروزه در ميان شيعيان كه خودشان را محبان علي و اولادش ميدانند، كسي هست كه پسرش را به اين نام، نامگذاري كند؟! و آيا با اين وضعيت، آنها دوستان و محبّان علي هستند يا مخالفان او؟ بديهي است كه علي رضی الله عنه به دليل خوشبيني و اظهار محبّت و وفاداري نسبت به ابوبكر رضی الله عنه ،حتّي بعد از وفات او، نام فرزندش را ابوبكر ميگذاشت، چون قبل از علي سابقه ندارد كسي از بنيهاشم اسم پسرش را ابوبكر بگذارد، وانگهي در میان اهل بيت تنها علي رضی الله عنه نبوده كه نام پسرش را با خوشبيني، تبرك و اظهار محبّت و صداقت، ابوبكر ناميده باشد، بلكه بعد از او فرزندانش نام ابوبكر را براي فرزندانشان انتخاب ميكردند. حسن و حسين رضی الله عنهما نيز پسرانشان را با نام ابوبكر نامگذاري كردهاند و تاريخ نويسان شيعي از جمله يعقوبي و مسعودي نام اين پسران حسن و حسين را ذكر كردهاند.([3]) همواره نامگذاري اهل بيت، با نام ابوبكر ادامه داشته است و برادرزاده علي – عبدالله بن جعفر طيار بن ابي طالب –يكي از پسرانش را ابوبكر نامگذاري كرد، بر خلاف تبليغات مغرضانه برخي كه ميگويند: همیشه بين ابوبكر و اهل بيت دشمني، كينه و جدائي وجود داشته است، اين نامگذاري يكي از نشانههاي دوستي و رابطه عميق صمیمیبين ابوبكر و اهل بيت است.([4])
[1] - خلافة علي بن ابيطالب، و ترتيب و تهذيب كتاب البداية و النهاية، سلمي /22. [2] - الشيعه و اهل البيت /78-83. [3] - تاريخ اليعقوبي 2/228، النتيجه و الاشراف /82. [4] - الشيعه و اهل بيت /83، الدر المنثور من تراث اهل البيت والصحابهالسيد علاء الدين مدرسي /38-44 و رحماء بينهم، صالح بن عبداللهالدرويش.
به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|