|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > علی رضی الله عنه در غزوهی خیبر سال هفتم هجری
شماره مقاله : 1759 تعداد مشاهده : 370 تاریخ افزودن مقاله : 16/3/1389
|
علی رضی الله عنه در غزوهی خیبر سال هفتم هجری
ابن اسحاق یادآور شده که([1]) این غزوه در محرّم سال هفتم هجرت اتفاق افتاده، ولی واقدی ([2])آن را صفر یا ربیع الأوّل سال هفت هجری بعد از بازگشت ایشان از غزوهی حدیبیه ذکر کرده و رأی ابن سعد هم بر این بوده که در ماه جمادی الأوّل سال هفت هجری به وقوع پیوسته و دو امام بزرگوار زُهری و مالک گفتهاند: این غزوه در ماه محرّم سال ششم هجری به وقوع پیوسته است([3])، ابن حجر گفتهی ابن اسحاق را بر رأی واقدی ترجیح داده است([4]). در این غزوه قهرمانی و شجاعت علی رضی الله عنه و مقام و جایگاه او نزد خدا و رسولش جلوهگر شد، چون خداوند متعال آن مستعمرهی یهودی نشین را که از اهمیّت نظامیو استراتژیکی فوق العادهای برخوردار بود، در چشم اندازی زیبا و باشکوه با دست علی فتح نمود، خیبر مستعمرهی یهودیان بود که از چند دژ و قلعهی مستحکم و جنگی یهود تشکیل شده بود و آخرین سنگر و پناهگاه آنها در جزیرهی عرب بود، آنها چشم براه حوادث دردناك و مصائب خوفناكي بودند که بتوانند مسلمانان را از هر سو احاطه کنند و له و لورده سازند، برای حمله به مدینه با یهودیان خارج و داخل مدینه نقشه میکشیدند و دسیسه میساختند، لذا پیامبر صلی الله علیه و سلم در صدد برآمد خود را از شر آنها آسوده گرداند و از سمت آنها، یعنی شمال شرقی مدینه، در فاصلهی (هفتاد میلی) از مدینه([5])، در امن و امان باشند، (برای انجام این عملیّات) پیامبر صلی الله علیه و سلم همراه با لشکریان اسلام که هزار و چهار صد نفر بودند، به سوی خیبر حرکت کرد و نزد قلعههای خیبر اردو زد و یکی بعد از دیگری شروع به فتح قلعهها کرد. قلعهی غموص از مسلمانان یاغی شد و امیر المؤمنین علی رضی الله عنه در آن موقع دچار چشم درد([6]) شده بود، رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «لأعطینّ الرّایة غداً رجُلاً یفتح الله علی یدیه، یحبّ الله و رسوله و یحبه الله و رسوله» :(فردا پرچم را به دست مردی میسپارم که خداوند به دست او فتح (را نصیب مسلمانان میکند) که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش او را دوست دارند). اصحاب آن شب را با بحث و گفتگو بر سر اینکه پرچم نصیب چه کسی میشود، سپری کردند، صبح فردا همه زود نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم رفتند، هر کدام امیدوار بود که پرچم را او به دست بگیرد، پیامبر فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفته شد: ای رسول خدا از درد چشم ناراحت است و شکوا دارد، فرمود: دنبالش بفرستید، بعد از کمیعلی را پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آوردند، آب دهانش را در چشم او ریخت و برای بهبودی او دعا کرد، بلافاصله طوری بهبود یافت که گویی هرگز دردی نداشته بود، سپس پرچم را به دست او داد و علی رضی الله عنه عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با آنها میجنگم تا مثل ما (مسلمان) شوند، فرمود: ای علی آرام حرکت کن تا به محوطه و میدان آنها میرسی، سپس ایشان را به اسلام دعوت کن و حق و حقوق واجب خدا بر آنها را به ایشان اعلام کن، به خدا سوگند اگر خدا یک نفر را به وسیلهی تو هدایت کند، از شتر سرخ برایت با ارزشتر است([7]). بنابراین علی حرکت کرد تا خدا خیبر را توسط او فتح نمود. از جمله دلاوریهای علی رضی الله عنه این است که مرحب پادشاه خیبر برای جنگ با او بیرون آمد و این شعر را سرود: قد علمت خيبر أني مرحب شاكي السلاح بطل مُجرب إذا الحروب أقبلت تَلَهَّبُ خیبر میداند که من مرحب هستم، تا دندان مسلّح و پهلوانی مجرّبم، وقتی که جنگ برافروزد ملتهب و برافروخته میشوم. علی رضی الله عنه هم به او پاسخ داد و گفت: أنا الذي سمتني أمیحيدرة كليث غابات كريهالمنظرة أُوفيهم بالصاع كيل السندرة من کسی هستم که مادرم مرا حیدر (شیر درنده) نامید، همچون شیرهای درندهی وحشتناک جنگل هستم، با پیمانه سندره برایشان پیمانه میکنم. بلا فاصله بر سر مرحب ضربه ای وارد ساخت و او را به هلاکت رسانید، سپس فتح خیبر با دست علی صورت گرفت([8]). موضع گیری علی رضی الله عنه در خیبر حاوی درسها و پند و عبرتهای متعدّدی است، از جمله: 1- فضیلت باشکوه علی رضی الله عنه : رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گواهی داد که علی خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست میدارند، این افتخاری بس بزرگ است. ابن حجر در تفسیر این فرمودهی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میگوید: منظور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وجود محبّت است و گر نه هر مسلمانی با علی در مطلق صفت دوست داشتن خدا و رسول مشترک است و این حدیث اشاره است به فرمودهی خداوند که میفرماید: { قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٣١)} (آل عمران/31). بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است. گویی این حدیث اشاره دارد به اینکه علی رضی الله عنه اهل پیروی کامل از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود که به صفت محّبت و دوست داشتن توصیف شده است. 2- برکت دعای رسول خدا رضی الله عنه خداوند دعای پیامبر صلی الله علیه و سلم را اجابت کرد (و چشم علی برای همیشه شفا یافت)، به طوریکه علی رضی الله عنه میگفت: از زمانیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در چشمم آب دهانش را ریخت، هیچ وقت چشم درد نگرفتم([9])، همانگونه که دفعهای دیگر علی بیمار شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزد او رفت، در حالی که علی دعا میکرد و میگفت: خدایا اگر موقع مرگم فرار سیده راحت و آسودهام گردان و اگر مرگم به تأخیر میافتد مرا به پا دار، اگر این آزمون و امتحان است صبر و بردباریم ده، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه گفتی؟ علی برایش تکرار کرد، فرمود: «خدایا او را شفا ده و عافیت و سلامتی را به او برگردان»، سپس فرمود: برخیز، علی میگوید: از جای برخاستم، بعد از آن، آن درد به من بر نگردید.([10]) 3- این حدیث هیچ ارتباطی به امامت علی رضی الله عنه ندارد: رافضه بر این باورند که علی رضی الله عنه خلیفه و جانشین بلافصل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و به تعدادی احادیث استدلال میکنند که بر فضلیت علی رضی الله عنه دلالت میکنند نه بر امامت او، از جملهاین حدیث و چیزهایی بدان افزودهاند که باطل و بیاساس هستند، علمای حدیث شناس بر هیچکدام از آن زیادهها صحّه نمیگذارند، همانگونه که اصلاً هیچ تلازم و ارتباط لازم و ملزومی بین دوست داشتن خدا و رسول و امامت ورهبری وجود ندارد، به همانصورت اثبات صفت دوستی خدا و رسول در او با نفی دوست داشتن از غیر او هم ربطی ندارد، چگونه ممکن است گفته شود: چون خدا و رسول علی را دوست دارند پس غیر او را دوست ندارند، در حالی که خداوند در مورد ابوبکر صدّیق و یارانش میفرماید: { يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ } (مائده/54) (خداوند آنهارا دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند). و پيرامون اهل بدر میفرماید: { إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ (٤)} (صف/4). خداوند كساني را دوست ميدارد كه در راه او متحد ويكپارچه در خط و صف واحدي ميرزمند، انگار ديوار سربي بزرگي هستند. بدون شک هر کس محبوب خدا باشد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم او را دوست میدارد و هر مؤمنی که خدا را دوست داشته باشد، رسول خدا را هم دوست دارد. همچنین خداوند متعال در رابطه با اهل مسجد قبا میفرماید: { فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ }(توبه/108). در آنجا كساني هستند كه ميخواهند (جسم و روح) خود را (با اداي عبادتِ درست) پاكيزه دارند و خداوند هم پاكيزگان را دوست ميدارد. همچنین هنگامیکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: چه کسی بیش از همه نزد تو محبوب و دوست داشتنی است؟ فرمود: «عائشه»، عرض شد در میان مردان چه کسی؟ فرمود: «پدر عائشه»([11])، ولی در مورد علی با نصّ صریح محبّت و دوستی او را ذکر کرده، با وجود اینکه غیر او مؤمنان بسیار زیادی یافت میشود که خدا و پیامبر را دوست دارند و متقابلاً خدا و پیامبر هم آنها را دوست دارند، به علّت اظهار یک نکته بسیار ریز و دقیق که در ضمن این قسمت هم کلام رسول خداست که میفرماید« یفتح الله علی یدیه» ([12]): (خداوند فتح و پیروزی را بردو دست او نصیب مسلمانان میکند). نکته در این جاست کهاگر رسول خدا تنها «فتح» را یادآور میشد، شاید این توهّم به وجود میآمد که این فتح موجب فضیلت علی نیست، زیرا در حدیث آمده است که رسول خدا میفرماید: «انّ اللهیؤیّد هذا الدّین بالرّجل الفاجر»: (خداوند گاهی این دین را توسّط مردی فاجر تأیید و تقویت میکند). لذا با اثبات این دو صفت برای او، این توّهم را بر طرف نمود، بنابراین مقصود از حدیث، اختصاص مضمون و مفهوم «یفتح الله علی یدیه» است و ذکر صفات علی برای رفع توهّم است. 4- اینجا مجموعهای از فوائد حدیث فضیلت علی در خیبر برداشت میشود: - فضيلت صحابه در اینکه تمام شب فتح خیبر را به بحث در مورد آن شخص که مژدهی فتح توسط او به آنها داده شد که دارای دو صفت دوستی متقابل با خدا و رسول خدا است و نیز به تقدیر الهی ایمان داشتند، چون میدانستند که تقدیر این فتح را برای هر کس تعیین کرده باشد،همان خواهد بود و نصیب کسی شد که (بعلّت درد و رنج چشمانش) برای به دست آوردنش تلاشی نکرده بود و این فضیلت از کسانی منع گردید که برای به دست آوردن آن مقام بسی کوشیدند، چرا که اصحاب، اوّل صبح نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم رفتند و هر کدام امیدوار بود پرچم جنگ به دست او داده شود، ولی به هیچکدام داده نشد، بلکه پیامبر آن را به دست علی بن ابی طالب داد که بیمار بود و برای به دست گرفتنش کوششی نکرده بود. - ادب و متانت: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او دستور داد که آرام و بدون شتاب حرکت کند و قبل از آغاز جنگ و درگیری، آنها را به اسلام دعوت کند. - دعوت با حکمت: این هم از این نکته برداشت میشود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به آنها خبر بده که حق و حقوق خدا بر آنها چیست، چون حکمت و فراست در این است که دعوت کامل شود و کافی نبود که تنها به اسلام بدون عمل و شناخت حقوق و وظایف، دستور دهد، زیرا در اینصورت گاهی اسلام تطبیق داده میشود و گاهی منطبق و عملی نمیشود، بلکه باید عهد و پیمانی صورت گیرد که به کفر برنگردد. - آشنایی با حقوق الهی: این هم از آن قسمت استنباط میشود که فرمود: به آنها خبر بده که خدا چه حقوقی بر آنها دارد. - پاداش کسی که حتّی یک نفر را هدایت و راهنمایی میکند: چون فرمود: «اگر خدا یک نفر را بوسیلهی تو هدایت کند، از شتران سرخ رنگ برایت با ارزشتر است» یا از تمام دنیا و زیباییهای آن بهتر است و معنی این جمله آنگونه که برخی معنی کردهاند این نیست که: بهتر است از اینکه شتران سرخ را به صدقه بدهی. - قسم یادکردن بر فتوا: زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به خدا سوگند اگر خدا یک نفر را...» و بدون اینکه از او قسم خواسته باشند، قسم یاد کرد. فائدهی این روش هم تشویق و تأکید است، همانگونه که خداوند متعال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در سه مورد در قرآن به قسم خوردن دستور داده است: { وَيَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (٥٣)} (یونس/53). (كافران بر سبيل استهزاء) از تو میپرسند: كه آيا آن (رستاخيز و عذابي كه ميگوئي) راست است؟! بگو: آري، به خدايم سوگند قطعاً راست است و شما نميتوانيد (از آن جلوگيري كنيد و با فرار و سرپيچي از آن خدا را) درمانده و ناتوان سازيد. { زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (٧)} (تغابن/7). كافران ميپندارند كه هرگز زنده و برانگيخته نخواهند گرديد! بگو: چنين نيست كه ميپنداريد، به پروردگارم سوگند! زنده و برانگيخته خواهيد شد و سپس از آن چيزهائي كه ميكردهايد باخبرتان خواهند كرد و اين كار براي خدا ساده و آسان است. { وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (٣)} (سبأ/3). كافران ميگويند: قيامت هرگز براي (حساب و كتاب و سزا و جزاي) ما برپا نميشود. بگو: چرا، به پروردگارم سوگند! آن كسي كه داناي راز (نهان در گستره جهان) است، قيامت به سراغ شما ميآيد (و خدا به اعمال شما رسيدگي مينمايد). به اندازه سنگيني ذرّهاي، در تمام آسمانها و در زمين از او پنهان و نهان نميگردد و نه كمتر از اندازه ذرّه و نه بزرگتر از آن، چيزي نيست مگر اين كه در كتاب آشكاري ثبت و ضبط و نگهداري ميشود. بنابراین هرگاه مصلحت باشد، چه در ابتدای کلام و چه در جواب دیگران قسم جایز است و گاهی مطلوب است([13]).
[1] - سیرة النبویة ابن هشام: (3/455). [2] - مغازی(2/634). [3] - تاریخ دمشق(1/33). [4] - سیرة النبویّة فی ضوء مصادرها الأصلیة ص500. [5] - المرتضی، ندوی ص52. [6] - منبع سابق ص53. [7] - مسلم ش3406. [8] - مسلم(3/1441)، ش 1807. [9] - مسند احمد، الموسوعة الحدیثیة ش 579، اسنادش حسن است. [10] - مسند احمد(2/151) احمد شاکر آن را صحیح دانسته. [11] - بخاری ،فتح الباری (7/22). [12] - مسلم، ش 3406. [13] - القول المفید علی کتاب التّوحید، محمّد صالح (1/141،142).
به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|