|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>قضاي نماز
شماره مقاله : 172 تعداد مشاهده : 363 تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1388
|
[اصطلاح فقهي] باتفاق علما قضاي نماز براي كسي كه فراموش كرده يا خوابش برده باشد، واجب است، زيرا قبلا از قول پيامبر صلي الله عليه و سلم نقلكرديم كه:" إنه ليس في النوم تفريط إنما التفريط في اليقظة، فإذا نسى أحد صلاة أو نام عنها فليصلها إذا ذكرها [در خواب كوتاهي و اهمال نيست، بيگمان كوتاهي و اهمال در بيداري است، پس هرگاه كسي نمازي را فراموش كرد يا اينكه خوابش برده بود، هر وقت بيادش آمد و يا بيدار شد آن را قضا كند]". كسي كه در حالت اغماء و بيهوشي افتد، بر وي قضاي نماز نيست مگر اينكه وقتي بخود آيد كه فرصت گرفتن وضو و داخل شدن در نماز باقي باشد. عبدالرزاق از نافع روايت كرده است كه: ابن عمر شكوه نمود از اينكه موقتا عقل خود را از دست داد (بحالت اغماء در آمد) تا اينكه نماز را ترك كرد، سپس بهوش آمد و آن نماز را كه وقتش گذشته بود بجاي نياورد. ابن جريج از ابن اوطاس و او از پدرش روايت كرده است كه: اگر بيماري بحال اغماء افتاد، سپس بخود آمد، نماز را اعاده نميكند. معمر گفته است: درباره كسي كه بحال اغماء ميافتد از "زهري“ پرسيدم، او گفت: نماز را قضاء نميكند. حماد ابن سلمه از يونس بن عبيد و او از حسن بصري و محمد بن سيرين روايت كردهاند كه آن دو نفر گفتهاند: كسي كه بحال اغماء بيفتد چون بحال خود آيد، آن نماز را كه در حال اغماء فوت شده، اعاده نميكند. و اما اگر كسي به عمد نماز را ترك كرد، بنا به مذهب جمهور او گناهكار است و قضاي آن بر وي واجب است. ولي ابن تيميه گفته است: اگر كسي به عمد نماز را ترك كند، قضاي آن نماز، براي او يك عمل شرعي و صحيح نيست، بلكه بايد با نمازهاي سنت آن را جبران كند. ابن حزم اين مساله را بنحو شايسته و به تفصيل بررسي كرده كه ما خلاصه آن را در اينجا ذكر ميكنيم: او گفته است: اگر كسي عمدا نماز را ترك كند، تا اينكه وقتش ميگذرد، او هرگز نميتواند آن نماز را قضا كند، او بايد كارهاي خير فراوان و نمازهاي سنت فراوان انجام دهد، تا كفه ترازوي اعمال خير وي، در روز قيامت سنگينتر گردد و از اين عمل خويش به درگاه خداي بزرگ استغفار و توبه نمايد. ابوحنيفه و مالك و شافعي گفتهاند: بايد بعد از گذشتن وقت، آن را قضا كند تا جائيكه مالك و ابوحنيفه گفتهاند: كسي كه عمداً نمازي يا نمازهايي را فوت كرده است، بايد پيش از نمازي كه وقتش فرا رسيده است، آنها را قضا كند، اين در صورتي است كه نمازهاي ترك شده پنج تا يا كمتر باشند، خواه وقت نماز حاضر بگذرد يا خير، ولي اگر آن نمازها بيش از پنج تا باشد، نخست نماز حاضر را ميخواند و بعد از آن نمازهاي قضا را. ابن حزم ميگويد: دليل صحت قول ما: (نمازهايي كه عمداً ترك شدهاند قضاء ندارند). اين آيات است:" فويل للمصلمين الذين هم عن صلاتهم ساهون [1] [واي بركساني كه از نماز غفلت ميورزند و آن را ترك ميكنند]"." فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة، واتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا [2] [بعد از آنان كساني آمدند كه ناخلف بودند و نماز را ضايع كردند و از آرزوهاي نفساني خويش پيروي نمودند بنابر اين بگمراهي و هلاك دچار ميشوند]".اگر كسي به عمد نماز را ترك ميكند، ميتوانست بعد از گذشتن وقت، آن را جبران كند، وعده عذاب “ويل“ و “هلاك و خسران“ در اين آيات به وي داده نميشد. همانگونه كسي كه نماز را تا آخر وقت نميخواند ولي چون در آخر وقت ميتواند، آنرا بخواند، تهديد به “ويل“ و “دچار شدن به گمراهي“ نشده است. گذشته از اين، خداوند، براي هر نماز فرصتي، اول و آخر وقت را معين فرموده است كه از وقت معين شروع و در وقت مشخص پايان ميپذيرد. بنابر اين فرق نميكند، كه كسي آن را پيش از وقت بخواند يا بعد از وقت بخواند، در هر دو وقت نماز صحيح نيست چون هر دو، در غير وقت معين واقع شدهاند. و در اينجا هيچكدام بر ديگري قياس نشده، بلكه در هر دو صورت از حدود و مقررات خداوند تجاوز شده است، و خداوند ميفرمايد:" ومن يتعد حدود الله فقد ظلم نفسه [هر كس كه از حدود و مقررات خداوند تجاوز كند، به خويشتن ستم ميكند]". و بعلاوه قضا كردن نماز، يك وجوب شرعي است و وجوب شرعي جز از جانب خدا و به زبان پيامبر صلي الله عليه و سلم جايز نيست. كساني كه قضاي نمازي را كه عمداً ترك شده است واجب ميدانند، ما از آنان سوال ميكنيم كه: آيا آن نماز قضاء همان نمازي است كه خداوند بدان دستور داده است يا غير آن است؟ اگر ميگويند: اين نماز، همان نماز است، ما در جواب ميگوييم: بنابر اين،كسي كه به عمد نماز را ترك كرده است، گناهكار نيست، چون كاري را انجام داده است كه خداوند بدان امر فرموده است، در اين صورت گناهي و ملامتي نيست بر كسي كه به عمد نماز را ترك ميكند، تا اينكه وقتش بگذرد، گمان نكنم كه هيچ مسلماني، چنين سخني بگويد و اگر بگويند: اين نمازي كه قضاء ميشود، همان نمازي نيست كه خداوند بدان دستور داده است. ما در جواب ميگوئيم: راست ميگوئيد، و اين حرف براي بطلان ادعاي شما كافي است به چيزي امر كردهايد،كه خداوند.، بدان امر نكرده است. سپس از آنان سوال ميكنيم: آيا كسي كه به عمد نماز را بعد از فرا رسيدن وقت ترك ميكند، طاعت است يا معصيت؟ اگر ميگويند: اين عمل طاعت است، بطور يقين يا اجماع همه مسلمانان مخالفت كردهاند، چون با جماع همه مسلمين، اين عمل طاعت نيست و خلاف قرآن و سنن ثابت نبوي است. و اگر ميگويند: معصيت است. ميگوئيم:. راست ميگوئيد. و معصيت جايگزين طاعت نميشود. علاوه بر اين، خداوند بزبان پيامبر صلي الله عليه و سلم اوقات نماز را معين كرده است، و براي هر نمازي اول وقت تعيين شده است كه پيش از آن وقت، وقت اداي آن نماز نيست. و همچنين براي هر نمازي آخر وقتي تعيين شده است كه بعد از آن، وقت اداي آن نيست. و اين مطلبي است كه هيچكس از امت اسلامي، در آن اختلاف ندارد. اگر بعد از گذشتن وقت، انجام آن بصورت “ادا“ جايز باشد، پيامبر صلي الله عليه و سلم آخر وقت براي نمازهاي فرض معين نميفرمود و آخر وقت معني نميداشت و حاشا لله كه پيامبر صلي الله عليه و سلم سخن بيهوده گويد. باز هم ميگوئيم: بيگمان هر عملي كه به وقت معين معلق و مقيد گردد، در غير آن وقت صحيح نيست، اگر در غير آن وقت صحيح باشد، بديهي است كه ديگر آن وقت، وقت آن عمل نيست. سپس ابن حزم بعد از اطاله سخن ميگويد: اگر كسي به عمد نماز را ترك ميكند تا اينكه وقت آن ميگذرد، قضاي آن واجب ميبود، خدا و پيامبر صلي الله عليه و سلم از بيان آن غفلت نميكردند و آن را فراموش نمينمودند و با عدم بيان آن، ما را به رنج نميانداختند." وما كان ربك نسيا [3][اي محمد خداي تو هيچ چيز را فراموش نميكند]". و هر عمل شرعي و عبادي كه قرآن و سنت بدان ناطق نباشد، باطل و غير صحيح است. در حديث صحيح آمده است:" من فاتته صلاة العصر فكأنما وتر أهله وماله [كسي كه نماز عصر را، فوت كند و از دست بدهد گوئي كه خانواده و دارائيش را از دست داده است]". پيداست كه فوت براي چيزي بكار ميرود، كه نتوان آن را جبران كرد. چون اگر چيزي قابل جبران و جبران آن ممكن باشد، فوت نشده است. همانگونه كه اگر نمازي فراموش شود، قابل جبران است و فوت نشده است. تمام امت اسلامي اجماع دارد بر اينكه اگر وقت نمازي گذشت و تمام شد، آن نماز فوت شده است، چنانچه قضا و جبران آن ممكن ميبود، استعمال فوت براي آن صحيح نبود و حال آنكه آن را نماز فوت شده ميگويند. بنابر اين هرگز قضاي آن درست نيست. از جمله كساني كه چون راي ما راي دادهاند،اشخاص زير را ميتوان نام برد: عمر بن الخطاب و فرزندش عبدالله و سعد بن ابي وقاص وسلمان فارسي و ابن مسعود و قاسم بن محمد بن ابيبكر و بديل عقيلي و محمد بن سيرين و مطرف بن عبدالله و عمر بن عبدالعزيز و ديگران. سپس ادامه ميدهد و ميگويد: براي كسي كه مورد خطاب نماز قرار گرفته است، خداوند براي تاخير آن از وقت معين هيچگونه عذري جايز ندانسته است، نه در حال جنگ و پيكار و نه در حال خوف و شدت بيماري و مسافرت، كه ميفرمايد:" وإذا كنت فيهم فأقمت لهم الصلاة فتلقم طائفة منكم معك [4] (درباره نماز خوف است:) = [هرگاه تو در ميانشان بودي و براي آنان نماز بپا داشتي،گروهي از آنان با تو نماز بخوانند...]’’ و" فإن خفتم فرجالا أو ركبانا [اگر خوف داشتيد نماز را پياده يا سواره بخوانيد...]" حتي خداوند تاخير نماز را از وقت معين، براي بيمار و خيم الحال نيز روا نداشته است، بلكه دستور داده كه اگر ايستاده نتوانست نماز بخواند، نشسته آن را بخواند و اگر نشسته نتوانست، بر پهلو بخواند و اگر آب نداشت تيمم كند و اگر خاك را پيدا نكرد، بدون تيمم نماز را بخواند. پس چگونه اجازه ميدهند كسي كه به عمد نماز را، ترك ميكند تا اينكه وقت آن بگذرد، سپس به وي امر ميكنند كه بعد از گذشتن وقت، آن را بخواند و به وي ميگويند كه اين نماز، برايش كفايت ميكند، در حاليكه نه در قرآن و نه در حديث (صحيح يا غير صحيح) و نه در اقوال اصحاب و نه در قياس چنين چيزي وجود دارد. اما اينكه ميگوئيم: اگر كسي به عمد نماز را ترك كرد تا اينكه وقتش مي گذرد، بايد توبه و استغفار كند و اعمال خير و نمازهاي سنت را فراوان انجام دهد، نظرمان بدين آيات است:" فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة واتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا إلا من تاب وآمن وعمل صالحا فأولئك يدخلون الجنة ولا يظلمون شيئا [5] [ آنان فرزندان ناشايسته از پس خود بجاي گذاشتند، كه نماز را ضايع كردند و از آرزوهاي نفساني پيروي نمودند، آنان هلاك و گمراه خواهند شد، مگر كساني كه توبه كنند، و ايمان بياورند و كارهاي شايسته انجام دهند، اينگونه افراد صالح به بهشت ميروند و هيچگونه ستمي بر آنان نميرود و اعمال شايسته آنان ضايع نميگردد]". والذين إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم [6] [كساني كه هرگاه كار ناشايست و زشتي را انجام دادند يابه خود ستم نمودند، بياد خداوند ميافتند پس براي گناهان خود آمرزش ميطلبند]". و " فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره، ومن يعمل مثقال ذرة شرا يره [7] [هر كس باندازه يك ذره كردار خير انجام دهد، پاداش آن را ميبيند و هر كس باندازه يك ذره كردار ناشايست انجام دهد بادافره آن را ميبيند]"." ونضع الموازين القسط كيوم القيامة فلا تظلم نفس شيئا [8] [ما ميزانهاي عدالت را براي روز قيامت ميگذاريم، بنابر اين به هيچكس ستمي نميشود]". و همه اتفاق دارند و در همه نصوص نيز آمده است كه نماز سنت خير و نيكي است و قدر و ارزش آن را، خداوند ميداند و نماز فرض نيز خير و نيكي است و ارزش و قدر آن نزد خداست. بنابر اين بايد عمل خير را، با عمل خير، جبران نمود و آنقدر آن را تكرار نمود، تا عمل خير از دست رفته، جبران گردد و بيش از مقدار آن باشد و خداوند خود فرموده است كه عمل هيچ كس را ضايع نميكند و حسنات سيئات را، از بين ميبرند و خنثي ميكنند.
زيرنويس ها: [1] -ماعون/5و6. [2] -مریم/59. [3] -مریم/64. [4] -نسا/102. [5] -مریم/59و60. [6] -آل عمران/35. [7] -زلزله/7و8. [8] -انبیا/47.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|