س – اصل و ریشه این تأویلات شیعی که برای قرآن ذکر میکنند چیست، مثال بیاورید؟
ج – اولین کتابی که اینگونه تفسیرها را پایهگذاری کرد تفسیر شیخ جابر بن یزید بن حارث جعفی کوفی (متوفای 127 هجری) بود، او به تکفیر صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معروف بود، و از هواداران مؤسّس مذهب شیعه یعنی ابن سبأ یهودی بود ..
توضیح:
عجیب اینجاست که سخن شیعه در مورد موثوق بودن و تضعیف معرفی راوی ضد و نقیض است، برخی روایات می گویند که او (جابر حارث جعفي) از کسانی است که علم اهل بیت به او بر میگردد و صفات خدایی به او میدهند و میگویند او علم غیب میدانسته و از آنچه را در شکم زنان باردار بود خبر داشت، محمّد بن حسین مظفر میگوید: «جابر تنها از امام باقر هفتاد هزار حدیث روایت کرده است».
و در روایت دیگری به او طعنه میزنند و او را دروغگو و فریبکار و شیّاد معرفی میکنند. و از زراره روایت کردهاند که گفت: «از ابا عبدالله در مورد احادیث جابر سؤال کردم؟ گفت: «جز یک دفعه او را نزد پدرم ندیده ام، و هرگز نزد من آمده است».
این تناقضگویی است در مورد حکم کردن بر راویان شیعه و بزرگان آنها، و از این بابت زیاد دارند!.
نکتهای مهم این که کتابهای شیعه اثنا عشری از جابر فوق الذکر روایت کردهاند که در مورد این آیه که فرموده:
{ كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلإنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (١٦)} (حشر: ١٦)
گفته اند: شیطان عمر بن خطاب رضی الله عنه است، و نیز گفته اند: او بیشتر از شیطان مورد تعذیب قرار میگیرد.
ولی شیعه اثنا عشری عین این تفسیر را از جابر به ارث برده اند و بزرگانشان آن را در منابع اصلی و مورد اعتماد خود ذکر کرده و آن را از یکدیگر نقل کردهاند، بلکه کسی را که آیه را اینگونه تفسیر نکند تکفیر کرده اند، حال آنکه اصل این تفسیر یهودی است.
و بزرگان شیعه گفتهاند: ابوجعفر فرمود: «خداوند هیچ پیامبری را جز به ولایت ما و برائت از دشمنان ما مبعوث نگردانیده است، و این مصداق این آیه است که خداوند جل جلاله میفرماید:
{ وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ } (نحل:36)
یعنی: ما به ميان هر ملّتي پيغمبري را فرستادهايم كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد. خداوند گروهي از مردمان را هدايت داد ، و گروهي از ايشان گمراهي بر آنان واجب گرديد.
و میگویند: منظور از گروهي از که گمراهي بر آنان واجب گرديد تکذیب آل محمّد است».
مراجع قدیم شیعه امثال کلینی { بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ }(نساء:51) را به ابوبکر و عمر رضی الله عنهما تفسیر کرده است، آنجا که کلینی از اباجعفر (که از این تهمتها بری است) روایت کرده که گفت: «جبت و طاغوت فلان و فلان هستند».
مرجع عالی شیعه مجلسی میگوید: «مراد از فلان و فلان ابوبکر و عمر است».
همچنین امیرالمؤمنین عمر بن خطاب را به (ثانی)توصیف میکنند، و روایت کردهاند که ائمه در مورد این آیه:
{ وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنْفَعُهُمْ وَلا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا (٥٥)}(الفرقان: ٥٥)
گفته اند: مراد از کافر (ثانی) است که علیه علی رضی الله عنه بود چون فرموده: عَلَى رَبِّهِ.
و در مورد تفسیر این آیه:
{ وَقَالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلَهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (٥١)}(نحل:
٥١) گفته اند: «یعنی دو امام را برنگزینید، چون امام فقط یکی است».
و در تفسیر این آیه:
{ وَأَشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ (٦٩)} (زمر: ٦9)
میگویند: «یعنی زمین با نور (امام) روشن گردید، پس آنگاه مردم به سبب نور و روشنایی امام از نور خورشید و ماه بی نیاز میشوند».
و در مورد تفسیر این آیه:
{ وَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا إِلَهَ إِلا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (٨٨)} (قصص:88) مرجع شیعه قمی و غیره به نام ائمّه (با
دروغ و افتراء) این روایت را ساختهاند که گفتهاند: «ما آن (وجه) هستیم که از آن طریق با خدا ارتباط مییابند».
توضیح:
نمونههایی از تفسیر علمای شیعه برای قرآن ارائه میدهند و بیان گردید، در آن دوازده امام شیعه و مخالفشان ذکر شدهاند، و علمای شیعه هزاران روایت برای اثبات این مطلب آوردهاند و تأویلات باطنی که علمای شیعه آیات خداوند را با آن تفسیر میکنند با ابی عبدالله رضی الله عنه در میان گذاشته شد و به او گفتنند: «از شما روایت شده است که مراد از شراب و قمار و انصاب و ازلام که در قرآن آمده افرادی هستند؟ گفت: «خداوند بندگانش را با چیزی خطاب نمیکند که آن را نمیدانند».
این گفته ابی عبدالله رضی الله عنه در معتبر ترین کتاب های رجال در مذهب شیعه آمده است، و همه آن تحریفاتی را که علمایشان ساخته و پرداختهاند نابود میکند، و در حقیقت این تحریفات (الحاد و تحریف) کتاب الله است، و خداوند میفرماید:
{ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (٢)} (یوسف:2).
و فرموده: { إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (٩)} (حجر: ٩)
مطالبی کمر شکن برای علمای شیعه
1- این تأویلات باطنی علمای شیعه که در کتابهای معتبر و مورد اتفاقشان آمده است، ابو عبدالله رضی الله عنه در مورد این تأویلات گفتهاند: هر کس اینها را گفته است از یهودیان و نصارا و مجوس و مشرکین بدتر است.
و خود علمای شیعه از او روایت کرده اند که در مورد گویندگان این تأویلات گفت: «آنها از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین بدترند، سوگند به خدا که هیچ چیزی همانند آنها عظمت الهی را ناچیز قرار نداده است، سوگند به خدا اگر به آنچه اهل کوفه در مورد من میگویند اقرار کنم زمین مرا فرو میبلعد، حال آنکه من بندهای بیش نیستم و نمیتوانم به کسی سود و زیان برسانم».
2- این تأویلات آراء اجتهادی نیستند که بین علمای شیعه قابل مناقشه و بحث باشند، بلکه از دیدگاه علمای شیعه این تأویلات نصوص مقدس و قطعی همچون وحی هستند، و حتّی از وحی هم بالاترند، چون اینها منسوخ نمیشوند، بلکه وحی قرآنی بوسیله امامشان منسوخ میشود، چنانکه عقیده آنها در این مورد بیان خواهدشد. از سفیان سمط روایت کردهاند که گفت: به ابی عبدالله گفتم: فدایت شوم مردی از شما بسوی ما میآید که به دروغ گفتن معروف است، آنگاه حدیثی روایت میکند که آن را زشت و ناپسند میپنداریم، ابو عبدالله گفت: «اگر او ادعا کرد که من گفتهام شب روز است و روز شب است او را تکذیب نکن، چون اگر او را تکذیب کنی مرا تکذیب کرده ای».
3- همانطور که قبلاً گفته شد؛ تفسیر بزرگان شیعه ظاهر و باطن دارد، و هر دو معتبرند!.
ظاهر تفسیر برای عموم شیعیان گفته شده، و باطن آن فقط برای خواص شیعه که ویژگی تحمل را دارا هستند گفته میشوند!
عبدالله بن سنان از ذریح محاربی روایت می کند که گفت:به ابی عبدالله گفتم:خداوند در کتابش مرا به امری فرمان داده است دوست دارم آن را انجام دهم، گفت:آن فرمان چیست؟گفتم: فرموده الهی که میفرماید:
{ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (٢٩)} (الحج:
٢٩).گفت: { ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ } یعنی: دیدار با امام، { وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ } آن مناسک هستند، عبدالله بن سنان میگوید: آنگاه نزد ابا عبدالله آمدم و عرض کردم: فدایت شوم { ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ } یعنی چه؟ فرمود: «یعنی گرفتن موی سبیل و کوتاه کردن ناخن و امثال آن. میگوید: گفتم: فدایت شوم ذریح محاربی از تو برایم روایت کرده که گفتهای: یعنی دیدار با امام و آن مناسک، فرمود: ذریح راست گفته و تو هم راست میگویی، قرآن ظاهر و باطن دارد، و چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را داشته باشد».
توضیح:
در این عبارت و منصوص دیگر تصریح شده که قرآن یک معنی ظاهری دارد که برای عموم شیعه است، و معنایی باطنی دارد که ویژهی خواص است که قدرت تحمل آن را دارند گفته می شود و آنها افراد اندک و کمی هستند و ممکن است یافت نشوند (چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را دارد) !!!
سوال اینجاست:
وقتی ائمهی شیعه از نشر و بیان این علم باطنی بخل میورزند، و از بیان آن برای عموم پرهیز میکنند مگر کسانی که در سطح ذریح باشند!! پس چرا کتابهای شیعه اثنا عشری با شیوه و روش ائمه خود مخالفت کردهاند، و این علم را برای خاص و عام منتشر نمودهاند، و بلکه برای دشمنان دینشان یعنی اهل سنّت نیز پخش کردهاند؟! {إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ } :واقعاً اين (حرفي كه ميزند) چيز شگفتي است.(ص:٥)
ولی جای شگفت نیست، چون شیعه خود را به بیپروایی و عدم کتمان وصف کردهاند. مرجع بزرگ شیعه کلینی از علی بن حسین رضی الله عنه روایت کرده که گفت: «وَدِدْتُ والله أني افتديتُ خَصلَتين في الشيعةِ لنا ببعضِ لَحْمِ ساعدي : النَّزَقَ،وقلَّةَ الكتمانِ»: به خدا سوگند دوست داشتم با گوشت بازویم فدیهی دو خصلت و اخلاق شیعه را میدادم، بیپروایی و عدم رازداری.
4- این تأویل و تفسیرهای باطنی که علمای شیعه برای قران ذکر میکنند و به آن معتقدند و به سوی آن دعوت میدهند الحاد و تحریف کتاب خدا و آیات قرآن ، و خداوند متعال میفرماید:
{ إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَنْ يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (٤٠)} : كساني
كه آيات ما را مورد طعن قرار ميدهند و به تحريف (حقائق و معاني) آن دست مييازند، بر ما پوشيده نخواهند بود آيا كسي كه به آتش دوزخ انداخته ميشود بهتر است يا كسي كه (در سايه ايمان) در نهايت امن و امان ، روز قيامت (به عرصه محشر) ميآيد ؟ هر كاري كه ميخواهيد بكنيد ، او ميبيند هر آنچه را كه انجام ميدهيد . (فصلت:٤٠)
سؤال و جوابهايي در مورد شیعیان اثنا عشری، تألیف: عبدالرحمن بن سعد الشثری، مترجم: اسحاق دبیری