پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با اطلاع از ورود افراد صاحب نام و معروف نزد او میرفت و او را به سوی خدا دعوت میداد و اسلام و حق و هدایت را بر او عرضه میکرد؛ چنانکه وقتی سوید بن صامت از قبیلة بنی عمرو بن عوف که مردی شاعر و شریف، شجاع و دارای نسب عالی بود و قومش او را «کامل» مینامیدند، وقتی به مکه آمد و پیامبر از آمدنش مطلع شد نزد او رفت و او را به سوی خدا و دین اسلام فراخواند. سوید به پیامبر گفت: شاید آنچه در اختیار توست، همانند آن چیزی باشد که در اختیار من است؟
پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: چه چیز در اختیار توست؟ سوید گفت: حکمت لقمان دارم. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم گفت: آن را بر من عرضه کن. سوید بخشی از آنچه میدانست بر پیامبر عرضه کرد. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: این سخن نیکو و خوبی است اما آنچه در اختیار من است، بهتر از این است؛ زیرا آنچه من دارم قرآنی است که از جانب خدا بر من نازل شده است، نور و هدایت است. آن گاه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم قرآن را برای ایشان تلاوت نمود و او را به اسلام دعوت کرد.
سوید در حالی از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فاصله گرفت که میگفت: این سخنی نیکو است. سوید پس از آنکه به مدینه بازگشت و به میان قومش رفت، دیری نپائید که به دست قبیلة خزرج کشته شد و گروهی از خاندان او میگفتند: ما بر این باور هستیم که او مسلمان کشته شده است.
به هر حال او در روز جنگ بعاث به قتل رسید امّا دلیل مستندی وجود ندارد که بیانگر تبلیغ اسلام از جانب او در میان قبیلهاش باشد.
برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.