|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم> دعوت پنهانی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم
شماره مقاله : 1644 تعداد مشاهده : 410 تاریخ افزودن مقاله : 2/3/1389
|
دعوت پنهانی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم
مؤلف : علی محمّد صلّابی مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین
دستور خداوند درباره ابلاغ رسالت
... جبرئیل برای بار دوم نازل گردید و این فرمودة الهی را به او ابلاغ نمود:
{ يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (١)قُمْ فَأَنْذِرْ (٢)وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ (٣)وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (٤)} (مدثر، 1 – 4)
این آیهها که یکی پس از دیگری نازل میشدند، در حقیقت اعلامی بودند به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم که زمان استراحت و خواب و آرامش گذشته است و اینک کار بزرگی بر عهدة تو است که آمادگی و بیداری میطلبد. وقت آن رسیده است که رسالت را با تمام سنگینی و خطیر بودن آن به دوش بگیری و درصدد تبلیغ و تبشیر و انذار مردم برآیی و با وحی نیز انس بگیری و علاوه بر آن میبایست در برابر خستگی وحی قوی باشی؛ زیرا وحی منبع رسالت و یاور دعوت تو است.[1]
این آیهها علاوه بر اینکه اولین دستور تبلیغ و دعوت به شمار میروند، در آن نیز خلاصة رسالت محمد صلي الله عليه و سلم بیان شده است که عبارتاند از: یکتاپرستی، ایمان داشتن به روز قیامت، پاکیزه کردن وجود و دور کردن فساد از جماعت و جلب فایده.[2]
این آیهها پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را تحریک مینمود تا برای به دوش گرفتن و تبلیغ پیامهای پروردگارش بپاخیزد و با دعوت خویش به جلو حرکت کند و به موانع توجهی ننماید. آیة { يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ } علاوه بر اینکه ندائی مملو از لطف و مهربانی بود، در حقیقت اعلامی بود برای تحریک اراده و دوری گزیدن از اوقات خواب و استراحت و به دنبال این ندا دستور قطعی به برخواستن داده شد : «قُمْ» (برخیز) و با ارادهای قاطع و جدی جهت محقق نمودن وظیفه ابلاغ پیام الهی حرکت کن و بپا خیز. و اینکه فرمود: «أَنْذِرْ» (بیم ده) بیانگر آن است که این دعوت نیازمند شکیبائی و جهاد است و سپس برای تقویت ارادة پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: { وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ } یعنی در برابر موانع و مشکلات راه، هرچند که بزرگ باشند، توجه نکن و امور مردم را بزرگ مپندار و احساس ضعف ننما و جز پروردگارت هیچ کسی را تعظیم مکن که تو را زمانی که در کمر پدر و شکم مادر بودی، حفاظت نمود و بر سفره فضل خویش پرورش داد و با احسان وجود خویش، مورد عنایتت قرار داد بعد از آنکه تو را از نظر جسمی و اخلاقی برای برعهده گرفتن امانت بزرگترین رسالت خویش آماده نمود و به پیامبری برگزید { وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ } پس هر تعظیم و تکبیر و بزرگداشتی تنها برای خداوند بجاست و هیچ کسی و هیچ چیزی از آفریدههایش با او در آن مشارکت ندارد.[3]
و فرمودة خداوند: { وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (٤)} }گویا به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم گفته شده است، گرچه تو فطرتاً پاک و پاکیزه هستی و با خوبیهای اخلاقی که خداوند تو را به آن آراسته نموده است و در اوج و کمال انسانیت میباشی و با رسالتی که خداوند به تو بخشیده است، تو را برای این روز آماده نموده است، لذا بیشتر نیاز به پاکیزه داشتن خودداری؛ پس به خوبیها در زندگی و رفتار خود با انسانها و سایر موجودات بیفزا؛ چراکه تو امروز پیامبر خدا برای جهانیان هستی و کمال رسالت و پیغام خداوندی در کمال اخلاق اجتماعی متبلور خواهد شد و صبر و بردباری و بخشش و نیکوکاری نکات برجسته اخلاق اجتماعیاند و باید در تبلیغ دعوت به سوی خدا کوشا باشی و هیچ اذیت و آزاری و بلاهای کمرشکن تو را از رفتن به سوی هدف باز ندارد.[4]
و در این گفته خداوند که { وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ } گویا به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم گفته شده است آنچه فطرتاً و طبعا ترک نمودهای، باید قصد و نیت تو در ترک گفتن آن، عمل به وظیفه و به جا آوردن عبادت باشد تا برای امت الگو قرار گیری و در پرتو رهنمود رسالت تو بیانگر پاکی امت تو باشد.[5]
آغاز دعوت پنهانی
بعد از نازل شدن آیههای سوره مدثر، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به صورت پنهانی دعوت خود را شروع نمود، طبیعی بود که باید از خانواده و دوستان و خویشاوندانش آغاز میکرد.
1- اسلام آوردن خدیجه رضی الله عنها
نخستین زنی که به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ایمان آورد و یا نخستین فردی که به ایشان ایمان آورد، خدیجه رضی الله عنها بود. او اولین کسی بود که وحی الهی را از زبان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم شنید و اولین کسی بود که قرآن را تلاوت کرد و نیز اولین کسی بود که نماز را از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم یاد گرفت، در نتیجه خانه خدیجه بعد از غار حرا نخستین مکانی است که جبرئیل بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آیههای الهی را تلاوت نمود.[6]
اولین چیزی که خداوند بعد از اقرار به توحید فرض نمود، بر پاداشتن نماز بود و در روایات حدیث آمده است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به همسرش، خدیجه، وضو و نماز را آموخت. وقتی بعد از فرض شدن نماز، جبرئیل نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمد و طریقه وضو گرفتن و نماز خواندن را به ایشان آموخت، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نیز همانند جبرئیل وضو گرفت و سپس پشت سر جبرئیل نماز را ادا نمود و بعد از آن پیامبر خدا نزد خدیجه آمد و وضو گرفت. خدیجه همانند پیامبر وضو گرفت، سپس پیامبر با خدیجه نماز خواند آن گونه که جبرئیل با او نماز خوانده بود.[7]
2- اسلام آوردن علی بن ابی طالب رضي الله عنه
بعد از خدیجه، علی بن ابی طالب، از میان کودکان، نخستین کسی بود که ایمان آورد. براساس اقوال طبری و ابن اسحاق[8] علی در آن وقت ده سال سن داشت. خداوند بر علی منت گذاشت که قبل از اسلام در آغوش و دامان پیامبر رشد و پرورش یافت؛ چراکه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم درصدد جبران زحماتی بود که ابوطالب در دوران کودکی او متحمل شده بود، لذا علی از همان کودکی در دامان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم رشد نمود.[9]
علی بعد از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و خدیجه، سومین نفری بود که نماز خواند.[10]
برخی از علما بر این عقیدهاند که هنگام فرا رسیدن وقت نماز، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به درههای اطراف مکه میرفت و علی بن ابیطالب با پنهان کردن ماجرا از پدر و سایر افراد خانوادهاش همراه رسول خدا میرفت و هر دو در آن جا نماز میخواندند و چون عصر فرا میرسید، به آن خانة پاکیزه و آراسته و سرشار از ایمان و صداقت و وفاداری که سرچشمه خوبیها بود، برمیگشتند و آرام میگرفتند.[11]
3- اسلام آوردن زید بن حارثه
اولین کسی که از بردگان ایمان آورد، بردة آزاد شدة پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و پسر خوانده او، زید بن حارثه کلبی، بود. وقتی پدر و عموی زید برای آزادی او به مکه آمدند، با وجود اینکه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم اختیار امر را به او سپرده بود، او بردگی را به شرط در خدمت بودن پیامبر به آزادی بدون پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ترجیح داد و به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم عرض کرد: من هرگز کسی را بر تو ترجیح نخواهم داد؛ چراکه تو پدر و عمو و همه کارة منی. عمو و پدرش به او گفتند: وای بر تو! بردگی را بر آزادی ترجیح میدهی؟ گفت: بله من چیزی از این مرد دیدهام که هیچ کس را بر او برنمیگزینم.[12]
4- دختران پیامبر صلي الله عليه و سلم
دختران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نیز بیدرنگ اسلام را پذیرفتند. زینب و ام کلثوم و فاطمه و رقیه، قبل از بعثت از رفتار نیکوی پدرشان که از اعمال اهل جاهلیت از قبیل پرستش بتها و ارتکاب گناهان پرهیز مینمود و نیز از رفتار مادر مهربانشان متأثر شده بودند و بعد از بعثت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم شتابان ایمان آوردند.[13]
با گرویدن دختران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به اسلام، خانة پیامبر، اولین خانهای بود که یکپارچه به خداوند متعال ایمان داشت و پیرو شریعت و آیین اسلام بود و تا مدتی فقط همان یک خانه مرکز ایمان و نماز وتلاوت قرآن و دعوت اسلام بود[14]. بنابراین، شایسته است، این خانه الگویی برای همه خانههای مسلمانان و صاحب این خانه نمونه زندهای برای تمام زنان و مردان مسلمان باشد؛ چراکه کدبانوی این خانه زنی پاک و با ایمان و مخلص و وزیر صداقت و امنیت است و پسر عمویی که پرورش داده است، دعوت را اجابت میکند و بازو و یاور و همراه پیامبر میگردد و پسرخواندة این خانه، مؤمن راستگو و یار و مددکار است. دختران نیز تصدیق کننده و پذیرای حق و با ایمان و فرمانبردار هستند.[15]
این خانه با زیباترین و درخشندهترین نگارههای ایمان آراسته شده و گوشههای آن را شعلههای نور تصدیق رسالت روشن کرده است. زن و شوهر با یکدیگر هماهنگی و همکاری دارند و در مورد چنین خانهای، این ندای الهی صدق پیدا میکند که فرمود :
{ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (١٨٩) } (اعراف، 189)
«او آن کسی است که شما را از یک جنس آفرید و همسران شما را از جنس شما ساخت تا شوهران در کنار همسران بیاسایند، ولی هنگامی که شوهران با همسران آمیزش جنسی میکنند، همسران بار سبکی (جنین) بر میدارند و به آسانی با آن روزگار را بسر میبرند. اما وقتی بار سنگین میشود آن روز، خدا را صدا میکنند و میگویند: اگر فرزند سالم و صالحی به ما بدهی سپاسگزار میشویم.»
آنچه نیز از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در زمینه تربیت روایت شده است، تصدیق کنندة این مدعاست: «نوزاد بر فطرت سالم به دنیا میآید و بعداً پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی میکنند.»[16]
دختران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بر اثر تربیت درست، از پیشتازان تصدیق و ایمان به رسالتش بودند و این چنین خانه پیامبر در نخستین جایگاه قرار داشت و وضعیت حاکم در خانواده پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم برای مسلمانان از آن جهت که میتواند در پرتو رهنمودهای آن زندگی سعادتمندانهای داشته باشد و برای غیرمسلمانان و کسانی که خدا را پروردگار خود میدانند و به پیامبر به عنوان نبی ایمان دارند، الگو و نمونة کاملی در صداقت و راستگویی است. آنچه در منهج الهی روشن است اینکه تربیت و پرورش فرد و خانواده صالح، اولین حلقة اصلاح و تربیت است و پس از آن نوبت تربیت جامعه میرسد. از این رو اسلام به تربیت فرد اهمیت ویژهای قائل شده است؛ زیرا او خشتی محکم در بنای جامعه محسوب میشود و چون خانواده، فرد را از بدو تولد در کانون خود میپذیرد و مدت درازی از زندگیاش را در آن میگذراند علاوه بر آن تمام دوران زندگی فرد را در احاطه دارد و نشانهها و ویژگیها و صفات و ابعاد شخصیتی فرد به وسیلة آن مشخص میگردد و واسطه بین فرد و جامعه است؛ پس هر گاه این واسطه، سالم و قوی باشد هر دو جنبه، فرد و جامعه را سالم و قوی مینماید.[17]
از دیدگاه اسلام، خانواده از اهمیتی فوق العاده برخوردار است بنابراین، معیارها و ملاکهایی که برای آن قرار داده است، ضامن رشد و بقای آن خواهد بود و آن را به سمت و سویی سوق میدهد که حلقهای قوی در ساختار جامعه و دولت اسلامی باشد؛ چراکه تلاش این دو نهاد، ایجاد تمدن خدایی در دنیا است.[18]
این اهتمام به خانواده از گامهای نخست دعوت اسلامی آشکار میشود؛ زیرا تقدیر الهی چنین بود که اولین کسی که به اسلام ایمان آورد، زنی باشد (خدیجه) تا اسلام، از جایگاه زن تقدیر به عمل بیاورد و دانسته شود که پایههای اسلام در خانواده استوار میگردد و بودن کودکی در میان پیشتازان به اسلام به نام علی اشاره به این دارد که دعوت به شکوفههای جدید نیاز دارد و به نسل نوباوگان اهمیت میدهد تا با پیمودن مراحل درست برای ساختن جامعه و سپس دولت و بعد از آن امپراطوری اسلامی[19] قدم بردارد. با تأمل و تفکر در این موضوع که پس از بعثت، این دعوت در مراحل اولیه و نخست به زنی مانند خدیجه و بردهای چون زید بن حارثه و کودکی چون علی بن ابیطالب و دیگر خانواده پیامبر عرضه شده است، به این نتیجه خواهیم رسید که دعوت اسلامی خطابی است به همه مردم کوچک و بزرگ، مرد و زن، آقا و برده؛ پس تمامی قشرهای جامعه از قبیل مردان و زنان، کودکان و بردگان باید نقش خود را در ساختن اجتماع و برپایی دولت و گسترش تمدن ایفا نمایند.[20]
5- اسلام ابوبکر صدیق رضي الله عنه
ابوبکر صدیق از میان مردان آزاد و اشراف، نخستین کسی بود که به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ایمان آورد. او از صمیمیترین یاران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم قبل از بعثت بود که در مورد او رسول خدا فرموده است: «هیچ کس را به اسلام فرا نخواندهام مگر اینکه متردد میشدند و فکر میکردند؛ به جز ابوبکر که چون او را به اسلام دعوت دادم، بیدرنگ پذیرفت.»[21]
ابوبکر رفیق رسول الله و در واقع یکی از حسنات آن حضرت به شمار میرود. اسلام آوردن او، اسلام آوردن یک نفر نبود؛ بلکه مسلمان شدن او به منزلة مسلمان شدن یک ملت بود؛ چراکه ابوبکر در میان قریش از جایگاه مهمی برخوردار بود؛ چنانکه ابن اسحاق نوشته است: «او مردی دوست داشتنی و نرم خو و مورد پسند قریش بود. به انساب قریش بیش از همه آگاهی داشت و خوب و بد آن را میدانست. پیشهاش تجارت بود و به اخلاق خوب و نیکوکاری شهرت داشت. مردان قومش نزد او میآمدند و به خاطر آگاهی و تجارتش و مجالست خوش و به خاطر خوبیهای زیادی که داشت، او را دوست میداشتند.»[22]
ابوبکر گنجینهای از گنجینههای خدا بود که برای پیامبرش ذخیره کرده بود. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در مورد او فرموده است: «ابوبکر نسبت به امت من از دیگران مهربانتر است.» علم انساب و تاریخ از مهمترین دانشها نزد اعراب شمرده میشد و ابوبکر بهره فراوانی از این دو دانش داشت. قریش اعتراف میکردند که ابوبکر به نسب قریش از همه آگاهتر است و از تمامی جنبههای تاریخ قریش آگاهی داشت. طبقه فرهنگی به مجلس ابوبکر میآمدند تا از دانش وی بهرهمند شوند، آنان نخبگان فکری و فرهنگی بودند که دوست داشتند این دانشها را از ابوبکر فرا بگیرند. طبقه کارگر و دامدار مکه نیز از کسانی بودند که به مجلس ابوبکر آمد و شد داشتند. اگر ابوبکر اولین تاجر مکه نبود، اما از معروفترین تاجران مکه بود بنابراین، صاحبان منافع و عموم مردم به دلیل اخلاق پسندیدهاش نزد او رفت و آمد میکردند و او میزبانی خوشخو و مهربان بود که از آمدن مهمانانش شاد و خوشحال میشد و با آنان انس میگرفت. کوتاه سخن اینکه طبقات و قشرهای مختلف جامعه مکه به گونهای با ابوبکر سر و کار داشتند و ایشان از نظر علمی، ادبی و اجتماعی دارای جایگاه ویژهای بود[23]. بنابراین وقتی داعی اسلام شد، نخبگان جامعة مکه دعوت او را پذیرفتند که عبارتاند از:
- عثمان بن عفان رضي الله عنه در سن سی و چهار سالگی.
- عبدالرحمن بن عوف رضي الله عنه عنه در سی سالگی.
- سعد بن ابی وقاص رضي الله عنه در هفده سالگی.
- زبیر بن عوام رضي الله عنه در دوازده سالگی.
- طلحه بن عبیدالله رضي الله عنه در سیزده سالگی.[24]
این پنج قهرمان، نخستین میوههای درخت دعوت ابوبکر رضي الله عنه بودند که آنان را به اسلام دعوت داد و آنها دعوت او را پذیرفتند و یکی یکی نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمدند و نخستین پایههای دژ دعوت را تشکیل دادند و خداوند توسط این گروه، پیامبرش را یاری نمود و به دنبال آنها مردم یکی پس از دیگری به اسلام گرویدند و هر یک از این افراد، طلایه داران دعوت به دین خدا بودند. گرچه تعدادشان اندک بود ولی دژ محکم دعوت و رسالت اسلام به شمار میرفتند و در تاریخ اسلام پس از آنها هیچ کس به جایگاه آنها دست نخواهد یافت.[25]
در حرکت و دعوت ابوبکر به خدا، تصویری از ایمان به دین و اجابت به ندای خدا و پیامبرش مجسم میشود؛ تصویری از انسان مؤمنی که لحظهای آرام نمیگیرد تا اینکه آنچه او به آن ایمان دارد، در دنیا محقق شود و حرکتش از روی عاطفه و احساسات نیست که خیلی زود خاموش شود و از بین برود؛ بلکه فعالیت و نشاط ابوبکر و حماسه و خروش ایمانی او تا دم مرگ همچنان ادامه داشت، بدون اینکه ضعیف بشود و یا خسته و ناتوان گردد و از آنجا که افراد دارای مقام و جایگاه اجتماعی، اثر بزرگی در بدست آوردن یار و انصار برای دعوت دارند بنابراین، تأثیر مثبت ابوبکر برای اسلام بیشتر از دیگران بوده است.[26]
همراهی ابوبکر با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و محبتش که تا قبل از بعثت، فقط براساس روابط خویشاوندی و اخلاقی بود، بعد از بعثت به محبتی براساس ایمان و همکاری در امر دعوت تبدیل شد و علاوه بر آنکه پیامبر دارای روحیه قوی و جایگاه بلند در پیشگاه خدا و مردم بود، از منزلت ابوبکر و آشنایی او با مردم در دعوت خود استفاده نمود[27]. [دعوت به صورت پنهانی و فردی براساس گزینش و انتخاب عناصری که شایستگی آن را داشت که گروه مؤمنان از آن تشکیل شود، ادامه یافت. گروهی که به زودی برای اقامه دولت اسلام و دعوت مردم به سوی پروردگار باید کوشش میکرد و دولتی که به زودی تمدنی الهی و بیمانند ارائه میداد.
6- مرحله دوم
بعد از اسلام آوردن مسلمانان صدر اسلام، اولین کسانی که در مرحله دوم ایمان آوردند، عبارت بودند از: ابوعبیدة بن جراح، ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد بن مخزوم بن مره پسر عمه پیامبر (بره دختر عبدالمطلب ...)، ارقم بن ابی الارقم مخزومی، عثمان بن مظعون جمحی، عبیده بن حارث بن عبدالمطلب، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، قدامه، عبدالله بن قصی، فاطمه بنت خطاب (خواهر عمربن خطاب)، اسماء دختر ابوبکر صدیق و خباب بن ارت هم پیمان بنو زهره.[28]
7- مرحلة سوم
در مرحلة سوم، عمیر بن ابی وقاص برادر سعد، عبدالله بن مسعود، ابن الحارث بن شمخ بن مخزوم بن هذیل، مسعود بن القاری یعنی مسعود بن ربیعه بن عمرو و ابن سعد بن عبدالعزی بن حماله اسلام آوردند و سلیط بن عمرو و برادرش حاطب بن عمرو و عیاش بن ابی ربیعه و زنش اسماء بنت سلامه و خنیس بن حذافه السهمی و عامر بن ربیعه هم پیمان آل خطاب و عبدالله بن جحش و برادرش احمد و جعفر بن ابی طالب و زنش اسماء بنت عمیس و حاطب بن حارث و زنش فاطمه بنت مجلل و برادرش خطاب بن حارث و زنش فکیهه بنت یسار و برادرشان معمر بن حارث و سائب بن عثمان بن مظعون و مطلب بن ازهر و زنش رمله بنت ابی عوف و نحام بن عبدالله بن اسید و عامر بن فهیر غلام آزاد شده ابوبکر و فهیره و مادرش، که غلام طفیل بن حارث بن سخبره بود و توسط ابوبکر صدیق خریداری و آزاد گردید، و خالد بن سعید بن عاص بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی و زنش امینه بنت خلف و ابو حذیفه بن عتبه بن ربیعه بن شمس و واقدبن عبدالله بن عبد مناف و خالد بن عامر و عاقل و ایاس فرزندان بکیر بن عبدیا لیل و عمار بن یاسر هم پیمان مخزوم بن یقظه که به قول ابن هشام عنسی و از قبیله مذحج بوده است و صهیب بن سنان که از رومیها پیش از همه اسلام آورد و از جمله پیشگامان اسلام ابوذر غفاری و برادرش انیس و مادرش بودند.[29]
همچنین بلال بن رباح حبشی از پیشگامان بود و سایر پیشگامان اسلام، همه از تیرههای مختلف قریش بودند و ابن هشام آنها را بیش از چهل نفر بر شمرده است.[30]
ابن اسحاق میگوید: سپس زنان و مردان، یکی پس از دیگری به اسلام گرویدند تا اینکه خبر اسلام همه جای مکه را فرا گرفت و از آن سخن گفته میشد.[31]
با بررسی موقعیت اجتماعی نخستین کسانی که به اسلام گرویدند، به این نتیجه میرسیم که آنان، از منتخبان قبایل خود بودهاند و آن گونه که دشمنان اسلام وانمود میکنند که پیشتازان اسلام، از عقب ماندگان و بردگان بودهاند که میخواستند با پذیرفتن اسلام، آزادی خود را باز یابند، امری نادرست است و نیز برخی از سیره نگاران وقتی که از پیشگامان اسلام سخن میگویند، مرتکب این اشتباه میشوند؛ چنانکه یکی از آنان در این مورد مینویسد: سیره به ما میگوید: کسانی که در این مرحله اسلام را پذیرفتهاند، بیشترشان از فقرا و ضعیفان و بردگان بودهاند، حکمت این چیست؟[32]» سپس مینویسد: «بعد از گذشت سه سال از دعوت، حاصل تلاش آن چهل مرد و زن بود که بیشترشان از فقرا و مستضعفین و بردگان آزاد شده یا بردگان غیرآزاد شده بودند و در پیشاپیش آنها ترکیبی از عجمها مانند صهیب رومی و بلال حبشی قرار داشتند.»[33]
همچنین نوشتهاند: «گروهی از مردان ضعیف و زنان و بردگان آزاد شده به او ایمان آوردند.»[34]
پژوهش دقیق ثابت مینماید که مجموعة فقرا و مستضعفان و بردگان آزاد شده و بردگان در قید بردگی و تعدادی از عجمها سیزده نفر بودند و این تعداد شمار کلی کسانی را که اسلام آوردهاند، تشکیل نمیداد. آنهایی که ایمان آوردند هیچ کدام انگیزة دنیوی نداشتند؛ چراکه پذیرفتن اسلام برای آنها به معنی از دست دادن منافع مادی به شمار میرفت. آنها اسلام را به دلایل گوناگون پذیرفته بودند؛ چراکه آنها اسلام را حق مطلق میپنداشتند و درصدد خشنودی خداوند و یاری رساندن پیامبرش بودند و میدانستند که در پذیرفتن این حق، برده و فقیر و ثروتمند با هم فرقی ندارند و ابوبکر و بلال و عثمان و صهیبy در کنار هم و با هم قرار دارند.[35]
استاد صالح شامی میگوید: ما منکر وجود ضعیفان و بردگان در میان مسلمانان صدر اسلام نیستیم، اما این موضوع که آنها بیشترین تعداد پیشگامان را تشکیل میدادهاند، صحت ندارد و اگر چنین میبود، پس دعوت اسلام دعوتی طبقاتی بود که در آن ضعیفان و بردگان بر ضد قدرتمندان و ثروتمندان مانند سایرحرکتهایی که از درون رهبری میشوند، قیام کردهاند. در حالی که مسلمانان اولیه از امتیازات طبقاتی به شدت متنفر بودند. آنها بر این اساس اسلام را پذیرفتند که با هم برادر و در زیر پرچم واحد قرار گیرند و این موضوع بیانگر قوت دعوت اسلام است که عدهای از اشراف قوم به آن گرویدند و در راه آن، مصایب و هتک حرمتها را متحمل شدند؛ چیزی که قبلاً برای آنها اصلاً اتفاق نیفتاده بود.[36]
اسلام در وجودهای پاکیزه و عقلهای روشن و دلهای پاکی که خداوند آن را برای پذیرفتن اسلام آماده کرده بود، جای گرفت و صحت این ادعا اینکه قبل از همه، ابتدا خدیجه و ابوبکر و علی و عثمان و زبیر و عبدالرحمن و طلحه و ابوعبیده و ابوسلمه و ارقم و عثمان بن مظعون و سعید بن زید و عبدالله بن جحش و جعفر و سعد بن ابی وقاص و فاطمه بنت الخطاب و خالد بن سعید و ابوحذیفه بن عتبه و دیگران اسلام آوردند و اینها همه از سرداران و اشراف قبایل خود بودند.[37]
خستگی ناپذیر بودن پیامبر اکرم رضي الله عنه در دعوت
پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با محور قرار دادن شماری از پیروان و یاران و خویشاوندان و دوستانش به دعوت پنهانیاش ادامه داد. در این دوران، پیامبران اکرم صلي الله عليه و سلم کسانی را که مطمئن بود دعوت او را لبیک میگویند، آنها را به پذیرفتن اسلام دعوت میداد و بدین ترتیب روز به روز بر تعداد پیروانش افزوده میگردید و اینها بهترین کمک و یاور برای پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در گسترش دایرة دعوت به صورت پنهانی میشدند و این مرحلهای سخت و دشوار در حیات دعوت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بود. دعوت افرادی خاص در این دوران، بیانگر وضعیت نامطلوب رشد دعوت به حساب میآمد؛ پس داعیان در مسیر دعوت به خاطر دور ماندن از آزار و اذیت کفار هم میبایست جانب احتیاط را رعایت میکردند و هم آشنایی کاملی از کسی که او را به اسلام دعوت میدادند، میداشتند؛ زیرا کسی که مسلمان میشد، باید نماز میخواند و قرآن تلاوت میکرد و آنها قادر به انجام این اعمال در انظار مردم نبودند؛ از این رو وقتی میخواستند نماز بخوانند به درهها و کوهها پناه میبردند.[38]
پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نیز برای پیشبرد دعوت نکات زیرا رعایت مینمود:
1- تدابیر امنیتی
سری بودن و پنهان کاری دعوت از نشانههای بارز این مرحله به شمار میآید. حتی از خویشاوندان نزدیک خود آن را پنهان مینمودند و رسول الله از برخی مسلمانها دستههایی درست میکرد که این دستهها برای آمادگی و تمرین اسلام، پنهان میشدند، البته پنهان شدن آنان از روی ترس و بزدلی و خواری نبود؛ بلکه بر حسب آنچه برنامه الهی اقتضا میکرد پنهان میشدند. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم یارانش را در قالب دستههای کوچکی سامان میداد. پس یک نفر و دو نفر وقتی مسلمان میشدند نزد فردی که قدرت و ثروت بیشتری داشت جمع میشدند و با او همراه میشدند و مخارج او نیز از آنجا تأمین میگردید. حلقههایی تشکیل میدادند که در آن هر کس چیزی از قرآن را حفظ داشت، به کسی که حفظ نکرده بود میآموخت.
روش و شیوهای که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در تربیت پیروانش در پیش گرفته بود از قرآن کریم سرچشمه میگرفت. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به تربیت همه جانبه یارانش میپرداخت. آنها در زمینه عقاید، عبادات، اخلاق و تلاش برای حفظ امنیت خود، تربیت میشدند. بنابراین، در قرآن کریم آیههایی را میبینیم که از اتخاذ تدابیر امنیتی، سخن میگویند؛ زیرا از اهداف مهم دعوت اسلامی این است که تمام افراد جامعه احساس امنیت کنند به خصوص صف سازمان یافتهای که از اسلام دفاع مینماید و برای حاکم کردن آن در جهان تلاش مینماید، باید این احساس را داشته باشد. بنابراین اولین اقدامهای گسترده برای برقراری امنیت در مکه گزارده شد و با توسعه یافتن دعوت و رسیدن آن به حکومت، این امنیت توسعه یافت و از آیههای مکی که به این مفهوم اشاره مینماید، این گفته الهی است:
{ يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ (٨٧) } (یوسف، 87)
«ای فرزندانم! بروید و به جستجوی یوسف و برادرش بپردازید واز رحمت خدا ناامید مباشید؛ چراکه از رحمت خدا ناامید نمیشوند مگر کافران.»
از این آیه، چنین استدلال میشود که یعقوب از فرزندانش خواست که درصدد جستجوی یوسف و برادرش برآیند و از این آیه ثابت میشود که حداقل یکی از پیامبران خدا، جمعآوری اطلاعات از دیگران را درست دانسته است. جمعآوری معلومات از عناصر اساسی در دانش اطلاعاتی شمرده میشود و یعقوب براصل جمعآوری اطلاعات تأکید مینماید و میگوید: { وَلا تَيْأَسُوا }«ناامید نشوید.» شکی نیست که اصحاب پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در جمعآوری اطلاعات در مورد کسی که میخواستند او را به اسلام دعوت دهند، کوتاهی نمیکردند و رهبری این مسائل بر عهدة پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بود بنابراین، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم دستگاه امنیتی گستردهای ترتیب داد که به ارتباط منظم بین رهبری و نیروها میپرداخت تا اصل پنهان کاری را تضمین نماید.
در این مورد در آیههای مکی قرآن آمده است:
{ وَقَالَتْ لأخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ (١١)وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ (١٢) } (قصص، 11-12)
«مادر موسی به خواهر موسی گفت: اورا دنبال کن. او دورا دور، موسی را زیر نظر داشت بدون اینکه آنان بدانند و ما پیش از آن، دایگان را از او بازداشتیم (خواهر و موسی) گفت: آیا شما را به اهل خانهای رهنمود کنم که برایتان او را سرپرستی کنند و خیرخواه و دلسوز او باشند.»
بار بررسی آیههای فوق، به نکات ذیل پی خواهیم برد:
1- مادر موسی برای حفاظت فرزندش از اصل جمعآوری اطلاعات استفاده مینماید:
{ وَقَالَتْ لأخْتِهِ قُصِّيهِ } (قصص، 11)
«به خواهر موسی گفت: او را دنبال کن.»
تقصی یعنی تعقیب و جمعآوری اطلاعات.
2- انتخاب عنصر امانتدار و علاقمند به جمعآوری اطلاعات، مورد اعتماد و امانتدار باشند { وَقَالَتْ لأخْتِهِ قُصِّيهِ } پس مادر موسی کسی دیگر غیر از خواهر موسی را انتخاب نکرد؛ زیرا خواهر موسی به دلیل اینکه منفعتش ملحوظ بود، هم علاقمند و هم امانتدار بود و از جانش برای جمعآوری اطلاعات و به دست آوردن اخبار مایه گذاشت. پس عنصری که در عملیات اطلاعاتی فرستاده میشود، باید از جانش مایه بگذارد و به مصلحتی که به سوی آن فرستاده شده است، علاقمند باشد.
3- تعقیب و دنبال کردن بدون اینکه کسی متوجه این عمل گردد؛ زیرا از کلمة «تقصی» هوشیار بودن و عملی که توجه دیگران را برنینگیزد، استنباط میگردد. چنانکه او موسی را دید بدون اینکه آنها احساس کرده باشند.
4- دقت نگاه و قوت فراست هنگام جمعآوری اطلاعات:
{ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ } (قصص، 11)
5- خواهر موسی به نوعی از خبر چینی و جمعآوری اطلاعات عصر حاضر پرداخت که عبارت است از تخریب فکری. چنانکه وقتی دید که آنها توانایی شیر دادن را ندارند گفت:
{ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ } (قصص، 12)
«آیا شما را به اهل خانهای راهنمائی کنم که برایتان او را سرپرستی کنند و خیرخواه و دلسوز او باشند.»
او میخواست با این سخن، موسی را از دایهها بگیرد و نزد مادرش برگرداند. بدون اینکه آنها احساس کنند که مادر موسی با وی نسبتی دارد.
6- کوشش برای رسیدن به هدف پس از جمعآوری اطلاعات. چنانکه خواهر موسی به این اکتفا نکرد که فقط جای موسی را شناسائی بکند؛ بلکه اخبار را پیگیری کرد و محل موسی را شناسائی و تلاش نمود تا او را به مادرش برگرداند و موفق هم شد.[39]
این آیهها در وجود اصحاب، حس تلاش برای حفظ امنیت و مواظب بودن در مسیر دعوتگری را پرورش داد. سیرة پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در تمامی ابعاد و حتی در بعد امنیتی آن از زمان تربیت افراد و بعد از قیام آن برای تمامی مسلمانان الگو است و دولتهای مسلمان نیازمند تأسیس دستگاههای امنیتی پیشرفته (در عصر حاضر) هستند که از اسلام و مسلمانان در برابر دشمنهای یهودی و نصرانی و ملحدان حمایت کند وصف مسلمانان را از اینکه دشمنان در آن وارد شوند و خلل ایجاد کنند حفاظت نماید و مراقب کارها و دسیسههای مخالفان اسلام باشد تا رهبر از اطلاعاتی که دستگاههای امنیتی مؤمن به او ارائه میدهند، استفاده کند و این دستگاهها باید براساس منبع قرآن کریم و سنت نبوی تأسیس گردد و اخلاق مردان آن نمونهای والا باشد که ویژگیهای مردان امنیتی مسلمانان در آن نماد پیدا کند.
اهمیت دادن مسلمانان به این امر، آنان را از یورش ناگهانی دشمن مصون میدارد؛ «زیرا با شناسایی نقاط قوت و ضعف خود و دشمن و تقویت نقاط مثبت خودت، اگر صد معرکه به راه بیندازند جای ترس وجود ندارد و هرگاه نقاط ضعف و قوت خودت را بشناسی و درصدد شناسایی این نقاط در وجود دشمن برنیایی، در هر معرکه با شکست مواجه خواهی شد.»[40]
در تاریخ بشر ایجاد دستگاه امنیتی و اطلاعاتی که اوضاع را پیگیری و به اطلاع رهبر برساند، کار جدیدی نیست و همچنین در تاریخ مسلمانان از زمان نبوت و خلافت راشده تا به امروز سابقه و ریشه دارد. از عوامل مهم قدرت این است که به این امر به گونهای شایسته توجه گردد و سطح آن بالا برده شود و تشکیلات آن متناسب با اقتضای زمان پیش برود.[41]
پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از تمام جوانب تربیتی اصحابش آگاهی داشت و آنها را به دستههای متفاوتی تقسیم نمود: به عنوان مثال فاطمه بنت خطاب و همسرش سعید بن زید که پسر عموی عمر بن خطاب رضي الله عنه بود در یک خانواده با نعیم بن عبدالله نحام بن عدی بودند و معلم آنها خباب بن ارت بود. آنها به خواندن قرآن و رعایت تجوید و یاد گرفتن مخارج حروف و زیاد خواندن آن اکتفا نمیکردند؛ بلکه هدفشان فهمیدن قرآن و درک امر ونهی آن و عمل نمودن به آن بود.[42]
پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به برنامهریزی دقیق و سازمان یافته اهمیت میداد و تمامی اقدامات و فعالیتهای خویش را براساس برنامهای منظم و حساب شده انجام میداد و کاملاً میدانست که به زودی، روزی خواهد آمد که به دعوت آشکار مأموریت داده میشود که مرحلهای دشوار خواهد بود. بنابراین، برای پرورش چنین گروه مومن و سازمان یافتهای نیاز بود که ارتباط پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با آنان ارتباطی گسترده و عمیق باشد و میبایست این ارتباطها در مکانی خاص سازماندهی میشد و بر این اساس پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و یارانش خانه ارقم بن ابی ارقم را انتخاب نمودند؛ زیرا پیامبر میدانست که این کار به دقت کامل در سری بودن جریان وتنظیم نیاز دارد و باید رهبر و مربی با پیروانش در مکانی دور از انظار عمومی، دیدار نماید و استمرار دیدارهای مرحلهای و منظم رهبر و سربازانش، بهترین وسیله برای تربیت عملی و تربیت تئوریک و ساختن شخصیتهای دعوتگرانهای که در آینده بتوانند رهبری دعوت را به عهده داشته باشند، بود و از جمله عواملی که بر این موضوع دلالت مینماید که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم یارانش را آماده میکرد و سازندة دولت و حاملان دعوت و رهبران ملتها گردند، این است که آن حضرت برای حفاظت این روابط سری و دقیق، میکوشید و تنها مسئله دعوت به این همه حساسیت نیاز نداشت و اگر میخواست دعوت را به مردم برساند، بهترین مکان، برای این امر، کعبه بود که قریش در آنجا جمع میشدند، اما مسئله غیر از این بود، باید پنهان کاری کاملاً در تنظیم حاکم باشدو مکانی که در آن با اصحابش دیدار مینماید نیز کاملاً سری باشد و نیز در عبور و مرور به محل ملاقات کاملا پنهان کاری نمایند و این اختفا را رعایت نمایند.[43]
2- خانه ارقم بن ابی ارقم، مقر فرماندهی
مؤلفان کتابهای سیره بر این عقیدهاند که انتخاب خانة ارقم به عنوان اولین مقر فرماندهی بعد از برخورد میان مسلمانان و مشرکان بود که در آن برخورد، مهارت سعد بن ابی وقاص رضي الله عنه نمایان گردید. ابن اسحاق میگوید: «اصحاب پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم وقتی میخواستند نماز بخوانند به درهها میرفتند تا نماز خود را از قومشان پنهان نمایند. در یکی از روزها وقتی سعد بن ابی وقاص با تعدادی از اصحاب پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در درهای از درههای مکه نماز میخواند، ناگهان گروهی از مشرکان به آن جا آمدند و اعتراض کردند و با هم درگیر شدند. سعد بن ابی وقاص سر مردی از مشرکان را با استخوان چانة شتر زخمی کرد و این اولین خونی بود که در اسلام ریخته شد.»[44]
خانة ارقم مرکز جدیدی برای دعوت بود که مسلمانان در آن گرد هم میآمدند و آیههای نازل شده بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را از او یاد میگرفتند و به سخنانش گوش فرا میدادند و او آنها را به یاد خدا میانداخت و برایشان قرآن تلاوت مینمود و آنها تمامی خواستهها و آرزوها و وضعیت خود را برای او بیان میکردند، پس او آنها را زیر نظر خود تربیت مینمود و این گروه، باعث خشنودی و روشنی چشم پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم میشدند.[45] مهمترین ویژگیهای تربیت یافتگان صدر اسلام
نخستین مسلمانان صدر اسلام، دارای ویژگیهای بارز و مهمی بودند که این ویژگیها موجب گردید تا پیامبر خدا صلي الله عليه و سلم با گامهای استواری به سوی ساخته شدن شخصیت مسلمان قدم بردارد؛ شخصیتی که بتواند دولت اسلامی را تأسیس نماید و تمدنی جدید و پیشرفته بسازد. از بارزترین ویژگیهای این گروه میتوان به امور ذیل اشاره نمود:
1- پذیرش وحی و تبعیت از آن
علم و فقه صحیح و کامل در عقاید، قوانین، آداب و غیره از طریق وحی که همان قرآن و سنت است، حاصل میگردد و لازمة این کار به شناخت نامهای خدا و صفات و افعالش و آنچه برای خدا واجب است و صفاتی که خداوند از آن پاک است و علم به ملائکه، کتاب، پیامبران، آخرت، بهشت، جهنم، علم به قوانین مجمل و مفصل و احکام متعلق به مکلفان و علم به راه و روش صحیحی که در سایر حالات باید آن را در پیش گرفت، بستگی دارد تا در خشم و خشنودی؛ فقر توانگری، امنیت و ناامنی؛ خیر و شر؛ صلح و جنگ و خلاصه در تمامی احوال، پایبند دلیل شرعی باشد و پایبندی به دلیل شرعی روش کسانی است که از ایمان صحیح و واقعی برخوردار هستند.[46]
خداوند میفرماید:
{ وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ (١٨١) } (اعراف، 181)
«و در میان آفریدگانمان افرادی هستند که به حق دعوت میکنند و بدان دادگری مینمایند.»
اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و سلم بیشتر از دیگران پایبند دلیل و وحی بودند و بیش از همه تسلیم آن میشدند و این به چند دلیل بود:
الف – دلهایشان پاک بود و از هر گرایش و خواسته و هوای نفسانی خالی بود و کاملاً برای پذیرفتن آنچه خدا و پیامبرش میگفتند، آمادگی داشت و به سخنان خدا و پیامبرش یقین داشتند و بدون اینکه تردید یا اینکه از آن قصد سرپیچی داشته باشند، اطاعت نمودن از خدا و رسولش را بر خود ملزم میدانستند.
ب – از آنجا که زندگی آنان با نزول شریعت و وحی و همراهی آنان با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مقارن شده بود بنابراین، به شأن نزول آیه و احکام از همه آگاهتر بودند و طبیعی است که آگاهی از محیط و احوال نزول وحی از بزرگترین اسباب فهمیدن و درک شریعت است.
ج – در اکثر اوقات نزول نصوص- قرآن و سنت- براثر گرفتار شدن مسلمانان به مشکلات فردی و اجتماعی صورت میگرفت، از این رو نصوص شریعت، به طور مستقیم آنها را مورد خطاب قرار میداد و بزرگترین اثر را در آنها میگذاشت؛ چون نصوص به حوادثی میپرداخت که تازه رخ داده بود و از طرفی دیگر آنها از هر نظر آمادگی کامل را برای پذیرش نص و متأثر شدن از آن را داشتند و مانند بارانی بود که بر زمین خشک و بیآب و علف فرود میآمد.
د – هم عصر بودنشان با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آنان را از کوششی که بعدها برای تشخیص نصوص و تمیز دادن صحیح از ضعیف به آن نیاز پیدا کردند، بینیاز کرده بود. بنابراین، آنها نیازی به شناسایی سلسله اسناد و شناخت رجال و علتها و غیره نداشتند و تشخیص و شناسایی نصوص صحیح از غیر صحیح برای آنها امری دشوار نبود. بنابراین، در ثبوت نص دچار تردید نمیشدند.
2- تأثر روحی عمیق از وحی و ایمان
دیدگاه صحابه نسبت به علم صحیح این نبود که آن را فقط حقیقتی علمی و مربوط به عقل بدانند بدون اینکه با قلب و جوارح ارتباطی داشته باشد؛ بلکه علم آنها به خدا و اسماء و صفات و افعالش، محبت خداوندی و پرستش او و اشتیاق به دیدارش و بهرهمندی از نگاه کردن به چهرة الهی در بهشت را در آنان ایجاد میکرد و به دنبال آن تعظیم خداوندی و ترسیدن از او و پرهیز از عذاب و مؤاخذی او را در وجودشان احیاء مینمود و آنان را به پاداشهایی نزد خدا و به بهشت و رضوان خدا امیدوار کرده بود و گمانشان را نسبت به خدا نیک مینمود. پس آثار علم به خدا و ایمان به او نزد آنها کامل گردید که عبارتند از : محبت، بیم و امید. و علم آنها به بهشت و دوزخ، آنان را به نعمتهای جاودانگی بهشت، علاقمند نمود و از عذابهای وحشتناک دوزخ بیمناک ساخت. پس دلهایشان در میان نعمتی که امید آن را داشتند و برای از دست رفتنش میترسیدند و عذابی که از آن پرهیز میکردند و از گرفتار شدن به آن میهراسیدند قرار داشت. بنابراین، دلهایشان، با ترس و امید، به آخرت وابسته بود. گویا با چشمان خود رستاخیز، صحرای قیامت، ترازو، صراط، بهشت و جهنم را میدیدند و علم آنها به تقدیر باعث شد که توکل بر خدا، توکل نکردن بر اسباب، شادمان نشدن به آنچه داده شدهاند، تأسف نخوردن بر آنچه از آن محروم ماندهاند و زیبا خواستن از خدا، در وجودشان ریشه بدواند. همچنین به خاطر علم به تقدیر، نهال شجاعت و اقدام در نفوسشان کاشته شد و علم به مرگ و ایمان به آن باعث گردید که از دنیا رویگردان و به آخرت روی بیاورند و همواره حریص به انجام دادن اعمال صالح باشند؛ چون مرگ به انسان نزدیک است و نمیداند مرگش چه هنگام فراخواهد رسید و این مفاهیم روحی، بزرگترین هدف در تحصیل علم به شمار میروند و هرگاه علمی فاقد این مفاهیم باشد، آن علم نه تنها فایدهای در دنیا و آخرت نخواهد داشت؛ بلکه زیانآور خواهد بود.[47]
اصحاب از این مفاهیم روحی بهرة بزرگی داشتند؛ زیرا ایمان آنها از ایمان دیگران ریشهدارتر و کاملتر بود و آنها این ایمان تازه را که گرد و غبار هواهای نفسانی و غفلت بر آن ننشسته بود، از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرا گرفته بودند.[48]
اصحاب رسول خدا، سوارکاران روز و عبادتگزاران شب بودند. علم، ایمان حقیقی و فروتنی برای خدا، آنان را از پرداختن به کارهای دنیوی از قبیل : معاملات، کشاورزی، ازدواج، پرداختن به امور خانواده و فرزندان و دیگر نیازهایی که داشتند باز نمیداشت و وجود آنان عاری از کبر و خودپسندی بود، امّا متأسفانه این بیماری گریبانگیر بسیاری از مسلمانان شده است، به گونهای که فقط خود را میپسندند و اعمال دیگران را تحقیر میکنند و تلاشهای آنان را در راه دین ناچیز میانگارند و ارزشی برای آن قائل نیستند؛ پس در حالی در محراب عبادت میایستند که تنها خود را بزرگ میدانند غافل از اینکه خود بزرگبینی منبع تمام زشتیهای اخلاقی و سبب نابود شدن اعمال صالح میباشد.
تأثیر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در پرورش رهبران
خانه ارقم بن ابی ارقم بزرگترین مدرسة تعلیم و تربیت بود که تاکنون بشر شناخته است. از آن جهت بزرگترین مدرسه است که معلم آن، استاد تمام بشر و شاگردانش، داعیان و راهنمایان و فرماندهان مخلصی بودند که بشر را از قید بردگی آزاد نمودند و انسانها را از تاریکیها به سوی نور هدایت نمودند و آنان خود نیز به طور مستقیم تحت تعالیم پروردگار تربیت شدند به گونهای که نه کسی قبل از آنها آن طور تربیت شده بود و نه پس از آنها تربیت خواهد شد.[49]
در خانة ارقم، خداوند به پیامبرش توفیق داد تا تربیت نخستین گروه از شاگردانش را برعهده بگیرد. کسانی که خدا، آنها را از تاریکیهای جاهلیت به نور ایمان هدایت نمود و از بزرگمردان و قهرمانان جهان و سازندگان تاریخ انسانی قرار داد که به تبلیغ بزرگترین دعوتی که بشر آن را شناخته است، به پاخاستند. فارغ التحصیلان مدرسه ارقم از بزرگمردان جهان به شمار میروند؛ آنها کسانی هستند که دعوتشان براساس دولت و تمدن و جهاد شکل گرفت. هیچ گاه تاریخ، بعد از پیامبران و انبیاء فردی مانند ابوبکر صدیق و عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب و سعد بن ابی وقاص و ... را سراغ ندارد. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم این مربی بزرگ توانست در آن مرحله پنهانی دعوت و در خانة ارقم مردان استثنایی و بیمانندی را که پرچم توحید و جهاد و دعوت را به دوش گرفت و شبهجزیرة عربستان در برابرشان سر تسلیم فرود آورد و در نیم قرن به فتوحات بزرگی دست یافتند، تربیت نمود.
عملکرد رسول الله در سه سال اول دعوت، در انتخاب عناصر و تربیت و آماده ساختن آنان برای رهبری و به دوش گرفتن رسالت، بسیار عاقلانه و ماهرانه بود؛ چون برعهده گرفتن رسالتهای بزرگ و اهداف والای انسانی کار کسی جز مردان بزرگ روزگار و دعوتگران قهرمان ونستوه نیست. بر این اساس خانه ارقم از بزرگترین مدارس و دانشگاههای دنیا بود که رسول الله در آن مربی و برگزیدگان اصحاب (پیشگامان نخستین)، محصل و دانشآموز بودند. آنها مفهوم سرباز بودن و سمع و طاعت و مفهوم رهبری و آداب و اصول آن را به صورت عملی تمرین مینمودند و رهبر بزرگ، سربازان و پیروانش را به توکل بر خدا و قاطعیت، پشتکار، خودسازی توصیه میکرد و به تربیت و تعلیم آنان میپرداخت. این دیدار منظم، ارادهها و همتها را تقویت مینمود و شاگردان را به جانفدایی و ایثار تحریک میکرد.[50]
نقطه آغاز نخستین حرکت تربیتی ربانی بر این اساس بود که فرد با رسول الله ملاقات میکرد و به محض اینکه توسط پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم دعوت داده میشد، تحولی ناگهانی و عجیب در او پدید میآمد و از تاریکی جهل و جهالت به نور و روشنایی ایمان میرسید و از کفر جدا میگشت و برای تحمل سختیها و مشکلات در راه دین و عقیدة جدید آماده و مصمم میشد. کوتاه سخن اینکه شخصیت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به دلیل اینکه دارای جاذبهای قوی و متأثرکننده بود، اولین محرک در پذیرش اسلام بود و این امر به این دلیل بود که تربیت ایشان به طور مستقیم براساس تعالیم خدا بود و خداوند او را کاملترین انسان روی زمین و نماد عظمت و شکوه قرار داده بود. مردم حتی قبل از بعثت او را دوست میداشتند و او را میستودند و دوستداران او همواره گرد شمع وجودش پروانهوار حلقه میزدند و اکنون علاوه بر آن عظمت و شکوه، خود را پیامبر خدا که وحی الهی را فرا میگیرد معرفی نمود. مؤمنان تنها او را برای اینکه محمد است دوست نمیداشتند؛ بلکه نسیم عطرآگین وحی که از جانب خدا بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نازل میشد، مؤمنان را شیفتة وی کرده بود و آنان در کنار پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم احساس میکردند که در کنار وحی بزرگ الهی قرار گرفتهاند؛ پس او در عین اینکه انسان کاملی بود، پیامبر خدا نیز بود و در عین اینکه پیامبر بود، انسان کاملی نیز بود و از طرفی دیگر محبت خدا با دوست داشتن پیامبر مرتبط بود. پس وجود رسول الله، نقطة تمرکز همة احساسات و محور حرکت تمام عواطف و رفتارها بود. این محبت که مسلمانان صدر اسلام را به حرکت در آورد، کلید تربیت اسلامی و محور تمرکز و انگیزة خیزش آنان بود.[51]
محور اصلی تعالیم خانه ارقم
محور اصلی تعالیم خانه ارقم قرآن کریم بود. قرآن کریم، تنها برنامه و اندیشهای محوری بود که فرد مسلمان براساس تعالیم آن تربیت و پرورش مییافت. جبرئیل آیات قرآنی را بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نازل میکرد و اصحاب آن را از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم میشنیدند و در رگهایشان مانند خون جریان پیدا میکرد و در قلب و روح آنان رسوخ پیدا میکرد و از آنجا که تعالیم پروردگار معیار اصلی در زندگی آنان بود، لذا از آن متأثر میگشتند. در نتیجه هر یک از آنها به انسانی جدید، با ارزشها، احساسات، اهداف، سلوک و آرمانهای نوینی تبدیل میشد. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به شدت میکوشید و تلاش مینمود تا قرآن کریم تنها محور اصلی تربیتی باشد تا اصحاب براساس تعالیم آن تربیت گردند.[52]
یاران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ، در خانه ارقم فقط قرآن و رهنمودهای ایشان را بزرگترین و اساسیترین قانون دعوت و زندگی و تمدن میدانستند و قرآن تنها منبعی بود که شاگردان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرا میگرفتند؛ پس قرآن، تنها منبع فراگرفتن و کتاب زنده این امت و پرچمدار مهربانی و مدرسهای است که امت اسلام در آن درسهای زندگی را فرا میگیرد.
یاران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با جدیت و علاقة شدیدی رهنمودهای قرآن کریم را فرا گرفتند و به شدت کوشیدند تا با دقت کامل به آن عمل نمایند و در تمام امور زندگی فعلی و آینده خود از رهنمودهای آن استفاده میکردند. آنها زندگی خود را بر اساس رهنمودهای قرآن کریم، قرار داده بودند بنابراین، تصویری عملی برای این رهنمودهای الهی ارائه دادند. پس قرآن کریم، مدرسه الهی بود که دعوتگران و رهبران ربانی از آن فارغ التحصیل شدند، نسلی که بشر نه در گذشته و نه در آینده نظیر آن را دیده است. خداوند، قران کریم را بر پیامبرش نازل نمود تا به وسیلة آن امتی پدید آورد و به وسیلة آن دولتی تأسیس نماید و جامعهای را سامان دهد و ضمیرها، اخلاقها و عقلها را تربیت نماید و عقیده، ایدئولوژی، اخلاق و احساساتی را اساس نهد و از این مدرسه یاران نخست پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم که در مقام زمینههای عقیدتی، روحی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و نظامی به برتری رسیده بودند، فارغ التحصیل شدند.[53]
علل انتخاب خانه ی ارقم
1- کسی از اسلام آوردن ارقم اطلاعی نداشت، از این رو آنان فکر نمیکردند که پیامبر و یارانش در خانه ارقم با هم دیدار داشته باشند.
ارقم بن ابی ارقم از قبیله بنی مخزوم بود که پرچم مبارزه و جنگ علیه بنیهاشم را به دوش میکشید و اگر هم اسلام آوردن ارقم معروف میبود به ذهن کسی خطور نمیکرد که در خانه او، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و یارانش با یکدیگر دیدار داشته باشند؛ زیرا این به معنی ملاقات در قلب صف دشمن بود.
ارقم بن ابی ارقم در سن شانزده سالگی به اسلام گروید و روزی اگر قریش به فکر جستجو از مرکز تجمع اسلامی میافتادند به این فکر نمیافتادند که در خانههای جوانان کم سن و سال اصحاب محمد به جستجو بپردازند؛ بلکه نگاه قریش و جستجوی آنها به خانههای بزرگان اصحاب معطوف بود. آنها چنین میپنداشتند که محل تجمع باید یکی از خانههای بنیهاشم یا خانه ابوبکر یا کسی دیگر باشد. بنابراین، انتخاب این خانه به عنوان محل تجمع از نظر امنیتی کار فوق العادهای بود و هرگز قریش به این مکان یورش نبردند و محل دیدار پیامبر با یارانش را کشف نکردند.[54]
ویژگیهای مسلمانان صدر اسلام
مراحل اولیه دعوت براساس پنهان کاری و عمل انفرادی و برنامهریزی سیاسی و محکم کاری استوار بود و انتخاب خانه ارقم از جانب پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم تنها برای شنیدن نصیحتها و موعظهها نبود؛ بلکه خانة ارقم مرکز رهبری و مدرسهای برای تعلیم و تربیت و آمادهسازی زمینه برای دعوتگری و رهبری بود که براساس تربیت فردی عمیق و آرام، پیش میرفت و برخی از عناصر را به صورت ویژه مورد عنایت قرار میداد و به صورت خاصی توجیهات تربیتی را بر آن متمرکز مینمود تا برای برعهده گرفتن مسئولیت دعوتگری و رهبری آماده شود. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مسئولیت هر یک از مسلمانان صدر اسلام را با دقت و ساماندهی حکمتآمیزی مشخص کرده بود، به گونهای که هر یک از آنها با مسئولیتی که موظف به انجام آن شده بود، آشنایی داشت و تمامی ویژگیهای دعوت و مراحل آن را درک مینمودند و به احتیاط و مواظب بودن و پنهان کاری و انضباط کامل پایبند بودند.[55]
تربیت مسلمانان در دوران مکی کاملاً آرام و به صورت تدریجی و پنهانی تکمیل گشت و شعار این مرحله، رهنمود خداوند عزوجل بود که در این گفته الهی نماد پیدا نموده است:
{ وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا (٢٨) } (کهف، 28)
«با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را میپرستند و به فریاد میخوانند. ذات او را میطلبند و چشمانت از ایشان (به سوی ثروتمندان و قدرتمندان مستکبر) برای جستن زینت حیات دنیوی برنگردد و از کسی فرمان مبر که دل او را از یاد خود غافل ساختهایم و او به دنبال آرزوی خود روان گشته است و کار و بارش (همه) افراط و تفریط بوده است.»
این آیه، به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمان میدهد تا بر کوتاهی و اشتباهات کسانی که دعوت او را پذیرفتهاند، شکیبا و بردبار باشند و آنها را به شکیبایی در مقابل شکنجههای دشمنان دعوت بدهد و طبیعت راه دعوت را برای آنان روشن نماید. همچنین این آیه، به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم توصیه مینماید تا به سخن عیبجویان که از آنها عیب میگیرد، اهمیتی قائل نگردد و در مورد آنان از متکبری که خداوند قلب او را از حقیقت و جوهر امور غافل گردانیده است، پیروی ننماید.[56]
آیههای ذکر شده، برخی از صفتهای مسلمانان صدر اسلام را برای ما بیان مینماید که مهمترین آن عبارتند از:
الف – صبر: که در گفته الهی { وَاصْبِرْ نَفْسَكَ }آمده است. کلمه صبر در قرآن کریم و در احادیث پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم تکرار میشود و مردم نیز یکدیگر را به آن توصیه مینمایند و از چنان اهمیتی برخوردار است که چهارمین صفت گروه نجات یافته از زیان بیان شده است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
{ وَالْعَصْرِ (١)إِنَّ الإنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (٢)إِلا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (٣) }(عصر، 1-3)
«سوگند به زمان. انسانها همه زیانمندند. مگر کسانی که ایمان میآورند و کارهای شایسته و بایسته انجام میدهند و همدیگر را به تمسک به حق سفارش میکنند و یکدیگر را به شکیبایی توصیه مینمایند.»
خداوند در مورد همه مردم چنین حکم نموده است که همه آنها در خسران و زیاناند، مگر کسانی که این چهار صفت را دارا باشند:
1- ایمان داشتن به خدا.
2- عمل صالح.
3- سفارش کردن یکدیگر به حق.
4- توصیه نمودن یکدیگر به صبر.
نجات انسان، نخست به ایمان و انجام عمل صالح وابسته است و اینها به نصیحت و ارشاد و بعد از آن به صبر نیاز دارند. بدین صورت هم حق خدا و هم حق بندگان را ادا نموده است و توصیه یکدیگر به صبر و بردباری، ضروری و لازم است؛ زیرا ایمان آوردن و انجام دادن عمل صالح و پاسداری از حق و عدالت از دشوارترین اموری است که فرد و جماعت با آن روبرو میشوند و باید انسان در جهاد با نفس و جهاد با غیر، شکیبا باشد.[57]
ب – کثرت دعا و تضرع: این موضوع در گفتة الهی{ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ } «ازکسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان پروردگارشان را میپرستند و به فریاد میخوانند» نمایان میشود. دعا، دروازة بزرگ الهی است و هرگاه بر روی بندهای گشوده شود، بعد از آن خوبیها و برکتها بر او سرازیر خواهند شد. پس کسانی که برای برعهده گرفتن رسالت و ادای امانت آماده و تربیت میشوند، باید ارتباط آنان با خداوند ارتباطی عمیق و صمیمی باشد و او را زیاد بخوانند و دعا کنند؛ زیرا حسن ارتباط با خدا و کثرت دعا از بزرگترین و قویترین عوامل پیروزی است.[58]
ج – اخلاص: این مفهوم در گفتة الهی: { يُرِيدُونَ وَجْهَهُ } «رضای او را میجویند» نماد پیدا میکند. پس بر افرادی که براساس منهج الهی و ربانی تربیت میشوند لازم است که گفتهها و اعمال و جهادشان فقط برای طلب رضای الهی باشد و به پاداش الهی چشم دوخته باشند، بدون اینکه به سود یا مقام یا لقب یا پیشرفت مادی چشم دوخته باشد و هر یک خود را سربازی برای عقیده و برنامة الهی بداند و با زبان حال بگوید:
{ قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (١٦٢)لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (١٦٣) }(انعام، 162-163)
«اخلاص، رکن مهمی برای پذیرش اعمال است و تا عمل به اخلاص و نیت صادق و روش مسنون رسول الله مقارن نگردد، مورد قبول درگاه حق واقع نمیشود.»
د – پایداری: چنانکه خداوند میفرماید:
{وَلا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا })کهف، 28)
«و چشمانت از ایشان (به سوی ثروتمندان و قدرتمندان مستکبر) برای جستن زینت دنیوی برنگردد.»
و این ثبات، فرعی از ثبات عامتری است که میبایست دعوتگر ربانی بدان متصف باشد. خداوند میفرماید:
{ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا (٢٣) }(احزاب، 23)
«در میان مؤمنان، مردانی هستند که با خدا راست بودهاند، در پیمانی که با او بستهاند برخی پیمان خود را بسر بردهاند و برخی نیز در انتظارند. آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند.»
در این آیه، سه صفت بیان شده است: ایمان، مردانگی و صداقت. این عناصر برای اثبات و پایداری بر آیین حق از اهمیت خاصی برخوردار میباشند؛ زیرا ایمان و مردانگی، انسان را برای تمسک جستن به ارزشهای والا و پایدار وادار مینماید، بدون اینکه به چیزهای پیش پا افتاده و کوچک توجه نماید و مردانگی همواره محرکی به سوی هدف و ارزش والاست و صداقت نیز مانع تحول و تغییر و دگرگونی در دین میگردد و از این رو عوامل ذکر شده را میتوان عوامل اصلی، پایداری و استقامت در وجود انسان دانست که با چنین استقامتی، انسان در سختترین شرایط و حتی در مراحلی که جان او در خطر است و یا اینکه منافع مادی زیادی حاصل او گردد، متزلزل نمیشود و بیتردید خشتهایی که قرار است در ساختمان دعوت به کار بروند، نیازمند استحکام و پایداری فوق العاده میباشند تا بتوان با روی هم انباشتن آنها به هدف عالی و بلند خود دست یافت.[59]
صفتهای ذکر شده، مهمترین صفاتی بود که مسلمانان صدر اسلام بدان متصف بودند.
زیرنویس ها:
[1]- فقه السیره، غزالی، ص 90.
[2]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، کامل سلامه، ص 181.
[3]- محمد رسول الله، صادق عرجون، ج 1، ص 589 – 591.
[4]- همان، ص 592.
[5]- همان، ص 593.
[6]- المراة فی العهد النبوی، عصمه الدین کرکر، ص 36.
[7]- ابن هشام، ج 1، ص 244 – معین السیره، صالح الشامی، ص 41.
[8]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 284.
[9]- ابن هشام، ج 1، ص 246.
[10]- عیون الاثر، ابن سید الناس، ج 1، ص 115.
[11]- المراة فی العهد النبی، عصمه الدین، ص 42.
[12]- دراسة تحلیلیة لشخصیه الرسول، محمد قلعجی، ص 191.
[13]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 284.
[14]- المراة فی العهد النبوی، دعصمه، ص 43.
[15]- همان، ص 45.
[16]- المراة فی العهد النبوی، ص 46.
[17]- دولة الرسول من التکوین حتی التمکین، کامل سلامه، ص 208.
[18]- همان.
[19]- الاخوات المسلمات و بناء الاسرة المسلمه، محمود الجواهری، ص 7.
[20]- دولة الرسول من التکوین حتی التمکین، ص 208.
[21]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 284.
[22]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 371.
[23]- التربیة القیادیه، غضبان، ج 1، ص 115.
[24]- همان، ج 1، ص 116.
[25]- محمد رسول الله، عرجون، ج 1، ص 533.
[26]- الوحی و تبلیغ الرساله، یحیی الیحیی، ص 62.
[27]- خاتم النبیین، ابی زهره، ص 398.
[28]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، ص 212.
[29]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 287.
[30]- سیره ابن هشام، ج 1، ص 245 تا 262.
[31]- همان، ص 262.
[32]- فقه السیره، بوطی، ص 77.
[33]- همان، ص 79.
[34]- حدائق الانوار و مطالع الاسرار، ابن الربیع، ج 1، ص 301.
[35]- معین السیره، صالح الشامی، ص 40.
[36]- همان.
[37]- همان.
[38]- الغرباء الاولون، سلمان العوده.
[39]- الاستخبارات العسکریه فی الاسلام، ص 111 - 112.
[40]- همان، ص 311.
[41]- فقه التمکین فی القرآن، علی صلابی، ص 311.
[42]- الدعوة الاسلامیه، د، عبد الغفار محمد عبدالعزیز، ص 96.
[43]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، ص 218.
[44]- ابن هشام، ج 1، ص 236.
[45]- التربیة القیادیه، ج 1، ص 198.
[46]- صفة الغرباء، سلمان العوده، ص 83.
[47]- صفة الغرباء، ص 97.
[48]- همان، ص 102.
[49]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، ص 219.
[50]- همان، ص 220.
[51]- منهج التربیة الاسلامیه، محمد قطب، ص 34 - 35.
[52]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، ص 225.
[53]- همان، ص 235.
[54]- المنهاج الحرکی، غضبان، ج 1، ص 49.
[55]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، ص 237.
[56]- الطریق الی جماعة المسلمین، حسین بن محسن، ص 170.
[57]- الظلال، ج 6، ص 3968.
[58]- فقه التمکین فی القرآن الکریم، ص 221.
[59]- دعوة الله بین التکوین و التمکین، د. علی جریشه، ص 91 - 92.
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|