|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله
شماره مقاله : 1606 تعداد مشاهده : 672 تاریخ افزودن مقاله : 29/2/1389
|
عصر زندگی شیخ الاسلام ابن تیمیه منطقه و سرزمینی که هر شخص داعی در آن تولد مىشود، رشد میکند، و بزرگ میشود در زندگی دعوی, دعوت و طرز فکر او اثر عمیقى به جا میگذارد تا آنجا که بعدها در نوشتهها، تألیفات و اقوال او مشاهده میشود, شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز در عصری متولد شد که حوادث مهم و واقعههای سرنوشتسازی در آن عصر رخ داد، چرا که او ابتدای حملات مغول بر جهان اسلام، و و ویرانی پر رونقترین شهرهای اسلام و مراکز عمده آن زمان چون بلخ، هرات و نیشابور را از زبان بزرگان شنیده و دنبالهی حملات مغولهای خون آشام بر مناطق شام؛ سرزمینی که ابن تیمیه در آن بزرگ شده است را به چشم سر مشاهده کرده و دیده است که چطور بغداد پایتخت امپراطوری عظیم اسلامی به دست مغولان، و به كمك دشمنان داخلی جهان اسلام (که ابن علقمی و خواجه نصیر طوسی از سر کردههای آنان بودند) سقوط کرده و خلیفهی مسلمانان به بدترین وضع به قتل رسید! و از طرف دیگر مسلمانان از ناحیهی علمی پس از تخریب مراکز فرهنگی دنیای آنروز توسط مغولان, سیر قهقرائی وحشتناکی پی نمودند, شرک و بدعتها و رسومات به اوج ترقی خود رسید, ثبات سیاسی در عالم اسلامی از بین رفت. و اقتصاد مسلمانان تضعیف و تخریب شد. در چنین اوضاعى جهان اسلام به یک مصلح عظیم و نویسندهی توانا، مجاهدی نستوه و ابرمرد علم وسیاست و تدبیر نیاز داشت. تا اینکه خداوند متعال به فضل و کرم خویش بر امت اسلامی منت نهاد و شیخ الاسلام تقی الدین ابن تیمیه را به آنها اهدا کرد، تا بار دیگر نقطهی عطفی در عروج علمی و مبارزات سیاسی و جهاد مقدس باشد، و سیر صعودی امت را تضمین نماید. حقاً که شیخ الاسلام ابن تیمیه توانست این چنین باشد، در میدان علم و فرهنگ کتابهای نفیس و گرانبهایی از خویش بجا گذاشت که تا قیامت پاسخگوی مسائل دینی مسلمانان و جوابهاى دندان شکنى به شبهات دشمنان و مسلماننماها خواهد بود، و در میدان جهاد و مبارزه نه تنها پادشاهان و حکام آن زمان را تشویق نمود، بلکه خود لباس رزم پوشیده و در صحنههای نبرد جانفشانی نمود که به این ترتیب خداوند خطر مغول را از جهان اسلام دفع نمود و مسلمانها را نصرت داد. مختصری از زندگی نامهی شيخ الاسلام: خاندان شیخ الاسلام ابن تیمیه همان خاندان مشهور حرّانی است که نسل در نسل به علم دین و تألیف و تصنیف آن مشغول بوده است، بلکه میتوان گفت که سرپرستی علمی مذهب حنابله را در دیار خویش به عهده داشت, جد شیخ الاسلام ابن تیمیه ابوالبرکات مجد الدین از ائمه بزرگ دین به شمار میرود تا جایی که بعضیها او را مجتهد مطلق دانستهاند. اسم و نسب: ایشان تقی الدین احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام مشهور به شیخ الاسلام ابن تیمیه الحرانی الدمشقی الحنبلی است. مکان و تاریخ تولد: شیخ الاسلام ابن تیمیه در شهر حرّان که از مراکز مهم ادیان قدیم است متولد شد، و این شهر در شمال شرق جمهوری ترکیه نزدیک شهر اورفه که فعلاً شهرى آباد میباشد، واقع شده است. تاریخ تولد شیخ الاسلام ابن تیمیه را جمهور مورخین از جمله شاگرد او حافظ ابن کثیر دهم ربیع الاول سال (661هـ) دانستهاند. هنوز ابن تیمیه به هفت سالگی نرسیده بود که مغولها بعد از تصرف عراق به حرّان محل ولادت او حمله كردند، و این خاندان علم و فرهنگ مجبور شدند وطن خویش را ترک نموده و به شام هجرت نمایند. آنها سرزمین شام را به این خاطر انتخاب نمودند که مغولها هنوز به آن سرزمین راه نیافته بودند. خاندان علم و فضل در دمشق: هنوز چند روزی از هجرت خاندان علم و فضل به دمشق نگذشته بود که اهل دمشق و محصلین علوم دینی از اطراف و گوشههای شام قصد آنها نمودند و عبدالحلیم بن تیمیه (پدر شیخ الاسلام ابن تیمیه) در جامع مسجد اموی دمشق بر کرسی درس و تدریس تکیه نمود، طالبان علوم نبوت را سیراب نموده و به فتاوی و سوالهای مردم پاسخ میداد. ابن تیمیه و حافظهی قوی: همهی آن کسانیکه دربارهی شیخ الاسلام ابن تیمیه و زندگی او نوشتهاند بدون استثناء از حافظهی قوی وی سخنها و حکایات فروان نقل کردهاند، و این به تنها یک ادعا نمیباشد، بلکه حقیقتی است که کتابها, فتاوی, رسالهها و تحقیقات علمی شیخ الاسلام ابن تیمیه بهترین شاهد و سند بر این مدعا است. ایشان حافظهی عجیبی داشت و محال بود که مسألهای را بخواند و آن مسأله را فراموش نماید، و با وجود همهی اینها همیشه به پروردگار متعال رجوع میكرد و در شدت تقوی، خداپرستی و استعانت از الله تعالی هرگز مثل او دیده نشده است. هیچگاه برای شخصی انحنا نکرد، بلکه سلام مینمود و مصافحه میكرد و میخنديد. تحصیلات علمی: بدیهی است که شخصیت بارز علمی مانند ابن تیمیه از همان کودکی و خردسالی اهتمام خاصی به تحصیل علم و ادب داشته باشد, او مثل اطفال دیگر وقت خود را به بازی نمیگذراند، بلکه به خاطر هدف والایی که داشت شب و روز تلاش مینمود. از همان کودکی کتاب سیبویه (در علم نحو) را حفظ نموده و بعدها تعلیقاتی نیز بر این کتاب نوشت, همچنین کتاب الجمع بین الصحیحین نوشتهی حمیدی را در علم حدیث حفظ کرد, و در هر تخصصی یکی از کتابهای مرجع آن فن را حفظ نمود. ابن تیمیه شیخ الاسلام: بسیاری از معاصرین ابن تیمیه و یا علمايی که بعد از او آمدهاند، مدح و ستایش ایشان را کردهاند تا جاییکه او را (شیخ الاسلام) لقب دادند. امام معاصر و محدث اين عصر محمد ناصرالدین الألبانی در کتاب خود (الرائد الوافد) نام هشتاد و چند تن از بزرگان علم که معاصرین ابن تیمیه بودهاند را ذکر کرده است که ابن تیمیه را (شیخ الاسلام) ملقب نمودهاند، و با جرأت میتوان گفت که همهی معاصرین او حتی کسانیکه با او رقابت و یا دشمنی داشتند و در آزار و اذیت او کوششها نمودند به مقام عالی و شامخ علمیاش اعتراف داشتند، و فضل و کرامات و دانش او را میستودند. شیوخ ابن تیمیه: حافظ ابن عبدالهادی که از شاگردان ابن تیمیه است دربارهی شیخش میگوید: «شیخ الاسلام ابن تیمیه نزد بیش از دویست عالم و استاد بزرگ زانوى تلمّذ گذاشته است که اسامی بعضی از آنها را اینجا ذکر میكنيم: 1- امام و علامه قاضی القضات شمس الدین ابو محمد، عبدالرحمن بن محمد بن احمد بن قدامه المقدسی الحنبلی صاحب کتاب "شرح المقنع" و کتاب "تسهیل المطالب فی تحصیل المذاهب" که این دو کتاب از مراجع مهم در فقه حنبلی است. 2- امام، محدّث، فقیه ابو العباس زین الدین، احمد ابن عبدالدائم المقدسی از بزرگترین شیوخ حنابله در سرزمین شام، متوفی سنه (668هـ). 3- امام و فقیه قاضی القضات شمس الدین احمد بن ابراهیم بن عبدالغنی السروجی الحنفی شارح کتاب "الهدایه" که در علوم مختلف سر آمد روزگار بود. 4- المسند العالم ابوبکر بن محمد بن ابی بکر بن عبدالواسع الهروی، متوفی (673هـ). 5- الشیخة الجلیلة امّ العرب فاطمه بنت ابی القاسم دختر مورخ شام حافظ ابن عساکر :. شاگردان شیخ الاسلام ابن تیمیه: شیخ الاسلام ابن تیمیه شاگردان زیادی به جهان اسلام تقدیم نمود که هر کدام به نوبت خود سر آمد فقهاء و محدثین و مورخین و دانشمندان شدند، و بقول حافظ ابن حجر :: اگر شیخ الاسلام ابن تیمیه بجز حافظ ابن قیم هیچ شاگرد دیگری نمیداشت و هیچ منقبت دیگری نمیداشت همان یک شاگرد برایش کافی بود که جهانیان او را به حیث یک شخصیت ممتاز بشناسند که توانسته است چنین شخصیت علمی تربیت نماید که مخالف و موافق به علم او اعتراف داشته باشد، و از کتب او استفاده نمایند. و اصلا جای تعجب نیست که اشخاص و افراد بیشماری نزد ابن تیمیه به تحصیل علم و دانش و معارف بپردازند, چرا که شخصیت ممتاز ابن تیمیه، مقام شامخ علمی او اشتغال همیشگی به درس و تدریس و جهاد و شجاعت و شهامتهای بینظیر و سفرهای علمی او در مراکز، و بالاخره زهد و تقوى و خدا ترسى او مشتاقان علوم نبوت را مجذوب ساخت که خویشتن را از این سرچشمه علمی سیراب نمایند. در اینجا به طور نمونه چند تن از بارزترین شاگردان شیخ الاسلام ابن تیمیه را نام میبريم: 1- مجتهد، مفسر، عالم اصولی شمس الدین محمد بن ابی بکر ایوب دمشقی مشهور به حافظ ابن قیم جوزی متوفی (751هـ) صاحب کتاب "زاد المعاد"، "مدارج السالکین"، "مفتاح دار السعاده" و..... 2- امام جرح و تعدیل، مورخ، حافظ شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الترکمانی الذهبی صاحب کتاب تاریخ الإسلام، سیر أعلام النبلاء و میزان الاعتدال و ..... 3- امام، محدث، حافظ، مورخ شمس الدین محمد بن عبدالهادی صاحب کتاب "الصارم المنکی" و "العقود الدریه" و کتابهای دیگر در علم حدیث. 4- امام، حافظ، مفسر، فقیه و مورّخ ابوالفداء عماد الدین بن کثیر القرشی الدمشقی صاحب "تفسير القرآن العظیم" و صاحب کتاب "البدایه و النهایه" و ... . زندگی علمی و تألیفات: زندگی ابن تیميه یک زندگی کاملا علمی بوده است. او در سنین جوانی شروع به تدریس و تصنیف کرد تا جائیکه کتابخانهی اسلامی را با نوشتههای پر بار خویش غنی ساخت. حافظ ابن عبدالهادی میفرمايد: هیچ کسی را از متقدمین یا متأخرین امت اسلامی نمیشناسم که تصنیفاتی مانند تصنیفات ابن تیمیه، و یا نزدیک به آن داشته باشد، در حالیکه شیخ الاسلام ابن تیمیه بیشتر تصنیفات خویش را در زندان و يا تبعید([1]) نوشته است. محمد راغب باشا (یکی از مخالفین شیخ الاسلام ابن تیمیه) بعد از مطالعهی آثار گهربار او میگويد: کسیکه آثار ابن تیميه را مطالعه کند در میيابد که این مرد درخت پر باری از علم بوده، و قدرت عجیبی در ساکت نمودن مخالف داشته است، و در کتابهایش فوائدی به چشم میخورد که هیچ طالب علمی از آن مستغنی نیست. نوشتههای ابن تیمیه از یک طرف از ارزش علمی زیادی برخوردار است و از طرف دیگر وسعت معلومات این عالم ربانی را در مسایل و بابهای مختلف علوم نشان میدهد که مملو از استدلال به کتاب خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است و شواهد زیادی از اقوال صحابة کرام و سلف این امت دارد, میتوان منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه در تألیفاتش را در چند نکتهی زیر خلاصه نمود: الف: بررسی واقعیت زندگی امت اسلامی و احداث روزمره، با دادن راه حلهای بینهایت مناسب و حکیمانه و مطابق با قرآن و سنت که در نفوس خوانندگان تاثیر خاصی بر جای میگذارد و این خصوصیت در کتابهای مولفین دیگر کمتر دیده میشود. ب: بکار گرفتن اسلوب قرآنی در قانع كردن مخالف و حتی معاند و رام کردن او در قبول حق. ج: اسلوب شامل و در برگیرندهی همهی جوانب موضوع. د: استدلال به موقع از نصوص کتاب و سنت و از اقوال علمای سلف امت، و بینش گسترده او در علم مقاصد شریعت اسلامى و آگاهی از روح این شریعت مطهر. مؤلفات شیخ الاسلام ابن تیمیه خیلی زیاد است، تا جائیکه ابو عبدالله بن شقیق کاتب شیخ الاسلام ابن تیمیه میگويد: اگر شخص تقی الدین (ابن تیمیه) و یا غیر او خواسته باشد مولفات شیخ الاسلام را بشمارد و ذکر نماید هرگز این کار را نمیتواند انجام دهد. چرا که خداوند بر شیخ منت خاصی نهاده و علم و حافظهی قوی به او ارزانی داشته است. حافظ ذهبی (محدث، مورخ نامور و از شاگردان شیخ الاسلام بن تیمیه) بعد از بحث مفصلی درباره تصنیفات ایشان مینويسد: تصنیفات شیخ الاسلام ابن تیمیه را تا یکهزار تصنیف (کتاب، رساله و بحثهای علمی) شمردم که بعد از آن تصنیفات دیگری نیز دیدم. این عدد هم دقیق نیست چرا که شیخ الاسلام بن تیمیه در عصر فتنهها و اضطرابها و کشمکشها زندگی مینمود، و خیلی از عمر خود را در زندان، و یا در تبعید، و یا در مسافرت بین شام و مصر و مابین شهرهای مصر گذارنده است که این امر باعث شده تعداد زیادی از مصنفات او ضایع شده و از بین برود, چنانكه در مجموع فتاوی و یا کتب دیگر مینويسد: این موضوع را بطور مفصل در فلان کتاب شرح دادم, و فعلاً آن کتاب موجود نیست. و ما در اینجا بعضى از مشهورترین کتابهای شیخ الاسلام بن تیمیه که شهرت عالمی داشته و بین مسلمانان مقبولیت عام یافته و انقلاب بر پا کرده است را ذکر مینماييم: 1-الفتاوى الكبرى. 2 اقتضاء صراط المستقيم مخالفة أصحاب الجحيم. 3- اختيارات شيخ الاسلام بن تيمية. 4- تعارض الحسنات والسيئات. 5- التعليق على فتوح الغيب لعبدالقادر الكيلاني. 6- الحسبة في الإسلام. 7- الحموية الكبرى. 8- سؤال في معاوية بن أبي سفيان رضی الله عنه. 9 – السياسة الشرعية في الإصلاح الراعي والرعية. 10- الفرق بين أولياء الرحمن وأولياء الشيطان. 11- نقض المنطق.12-العقيدة الواسطية. 13- منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية. 14- رفع الملام عن أئمة الأعلام. و از مهمترین کتابهایی که دربارۀ شیخ الاسلام ابن تیمیه نوشته شده است میتوان اینها را نام برد: 1- ابن تیمیه – عبدالرحمن النحلاوی 2- ابن تیمیه – د. محمد یوسف موسی 3- ابن تیمیه والتصوف – د .مصطفی حلمی 4- ابن تیمیه العالم الجرئ – عبدالمنعم الهاشمی 5- الأعلام العلیه فی مناقب ابن تیمیه – ابو حفص البزار 6- الحافظ ابن تیمیه - ابوالحسن الندوی 7- اوراق مجموعه من حیات شیخ الاسلام ابن تیمیه- محمد ابراهیم الشیبانی 8- منهج ابن تیمیه فی التکفیر – عبدالمجید الشعیبی 9- ابن تیمیه السلفی د. محمد خلیل هراس 10- الإمام ابن تیمیه و موقفه من قضيه التأويل- محمّى سيّد الجلينيد. علاوه بر علمای مسلمانان بعضی از مستشرقین نیز زندگی علمی و سیاسی شیخ الاسلام ابن تیمیه و خدمات، کارنامهها و مبارزات او را در پایان نامههای فوق ليسانس و دكترا مورد توجه قرار داده و بطور دقیق بحث نمودهاند که میتوان از آن جمله استاد "هنری لاوست" را نام برد که آراء و نظريات سیاسی شیخ الاسلام ابن تیمیه را موضوع رساله دکتراى خویش قرار داده و بحث شایانی در این مورد تقدیم نموده است و خود او هم بعضی از مولفات شیخ الاسلام را به زبان فرانسوی ترجمه و تشریح نموده است. علاوه بر دهها رسالهی فوق ليسانس و دكترا که در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی نوشته شده است. وفات شیخ الاسلام ابن تیمیه: در اواخر شوال سال (728هـ) شیخ الاسلام ابن تیمیه مریض شد و بیماری ایشان بیست و چند روز ادامه یافت تا اینکه در سحرگاه بیست و دوم ذی القعده (728هـ) بعد از یک عمر دفاع از اسلام و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ساکت نمودن اهل بدعت در قلعۀ دمشق جهان فانی را وداع گفت. (إنا لله و إنا إليه راجعون). خبر وفات شیخ الاسلام چون صاعقه بر مردم اثر کرد، و زن و مرد بسوی قلعهی دمشق آمدند. قلعه و راههای منتهی به آن به سرعت پر از مردم شد ابتدا بر او در قلعه نماز خواندند و پس از آن جنازه را بیرون آوردند و بطرف دمشق بردند. شهر دمشق تا کنون چنین ازدحامی به خود ندیده بود تا جایی که تعداد شرکت کنندگان در جنازه بین یک صد تا دویست هزار نفر تخمین زده شد. و بعد از نماز ظهر در مسجد جامع اموی دمشق شیخ علاء الدین الخراط : بر ایشان نماز جنازه خواند و آنگاه بسوی مقبرۀ (صوفیه) انتقال داده شد و در پهلوی برادر خویش شرف الدین عبدالله : دفن شد. امت اسلامی اگر چه ظاهراً این عالم مدافع خویش را از دست داد، اما کتابها، رسالهها و فتاوای شیخ الاسلام ابن تیمیه به یاری الله روشنگر راه و چراغ هدایت برای آنها خواهد بود. ثنای علما بر شیخ الاسلام ابن تیمیه: 1- حافظ ابن دقیق العید متوفای(702هـ)که از معاصرین شیخ الاسلام بوده بعد از اینکه از کارنامههای شایان شیخ الاسلام در قاهره آگاه میشود، میفرمايد: گمان نمیکردم که خداوند عالم و فاضلی مثل تو را خلق نماید. و میفرمايد: آنگاه که با ابن تیمیه نشستم دیدم که همۀ علوم در جلو روی اوست، هر چه از آن را بخواهد بر میدارد، و هرچه را که بخواهد میگذارد. 2- آنگاه که شیخ الاسلام به مصر سفر نمود تا حاکمان اسلام را در آن دیار بر ضد مغولها به جهاد تشویق نماید علامه ابن حیان الأندلسی نیز در آن جمع حضور داشت و پس از ملاقات با شیخ الاسلام فرمود: چشمهای من هرگز شخصیتی چون ابن تیمیه را ندیده است، و اشعاری در مدح او نیز سروده است. 3- امام العلامه قاضی القضات بهاء الدین محمد بن عبدالبر السبکی الشّافعی میفرمايد: قسم بخدا با ابن تیمیه دشمنی نمیكند مگر جاهل و یا صاحب بدعت. 4- شیخ المحدثین حافظ جمال الدین یوسف بن عبدالرحمن المزی الشافعی میفرمايد: من هرگز کسی را مثل ابن تیمیه ندیدهام، و نه هم او مثل خویش را دیده است، و هیچ کس را ندیدم که به کتاب خدا و سنت رسول الله از ابن تیمیه عالمتر باشد، و یا بیشتر عمل نماید. 5- حافظ ذهبی میفرمايد: شیخ ما و شیخ الاسلام در علم و معرفت، شجاعت و شهامت یگانهی روزگار است، و من کمتر از آنم که در بارۀ سیرت او چیزی بنویسم. و اگر بین رکن یمانی و مقام ابراهیم سوگند یاد کنم که هیچ کس را مانند او ندیدم و نه هم او مانند خویش را دیده است، قسمگیر نخواهم شد. 6- علامه علی بن سطان محمد القاری الهروی میفرمايد: اگر شخصی به کتابهای ابن تیمیه مراجعه نماید در خواهد یافت که شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگرد رشید او حافظ ابن قیم از بزرگان اهل سنت و جماعت و از اولیای این امت میباشند. جواب دندان شکن: در مبحث تألیفات شیخ الاسلام ابن تیمیه از کتاب منهاج السنة النّبويةفي نقض كلام الشيعة القدرية که به نام منهاج السنه معروف است نام بردیم. و بدون شك این کتاب از مهمترین تألیفات شیخ الاسلام ابن تیمیه بلکه یکی از مهمترین و بهترین تالیفات علمی امّت اسلامی در هشت قرن اخیر است. سبب تالیف: این کتاب (كتاب منهاج السنة) در حقیقت ردی بر کتاب "منهاج الاستقامة في إثبات الإمامة" مشهور به منهاج الكرامة تالیف ابن مطهر حلی رافضی است. ابن مطهر الحلى كه بود؟ او جمال الدین ابو منصور الحسن بن یوسف بن علی ابن مطهر حلی که نزد همهی روافض به علامه مشهور است. ابن مطهر در سال (648هـ) تولّد شده و در سال (726هـ) از دنیا رفت. از اساتید و شیوخ او میتوان از ابو جعفر نصیرالدین طوسی که در نزد روافض به نام محقق مشهور است نام برد. نصیرالدین در شهر طوس (نزدیک نیشابور در خراسان) در سال (591هـ) تولد شد و در سال (672هـ) در بغداد فوت كرد. و از کارنامههای خواجه نصیرالدین طوسی ارتباط وثیق و عمیق او با مغولها و فِرق مختلف اسماعیلیه را میتوان نام برد، حافظ ابن کثیر : مینويسد: خواجه نصیرالدین طوسی سمت وزارت در قلعههای (الموت = مرگ) اسماعيلیان را داشته و پس از آن وزیر و مشاور هلاکوخان مغول بوده، و در حین سقوط بغداد نیز با او بوده است، و نیز بعضی از مؤلفات فارسی خواجه نصیرالدین مثل کتاب "روضه التسلیم" بهترین و مستندترین کتابهای اسماعیلیان میباشد. و اما شاهکار! جناب خواجه راهنمائی مغول به بغداد و قتل خلیفهی مسلمانان (المستعصم بالله عباسی)، قتل و ذبح تعداد زیادی از علماء و عامه مسلمانان (تقريبا يك ميليون نفر) در عراق، و از همه بزرگتر از بین بردن صدها کتابخانه و صدها هزار جلد کتابهای علمی مسلمانان و ریختن آنها در دریای دجله تا برای همیشه فرهنگ مسلمانان را نابود کرده باشد را میتوان نام برد، که البته خیانت از بین بردن میراث علمی مسلمانان به پیشنهاد خواجه نصیرالدین و ابن علقمی رافضی احتیاج به تشریح و توضیح ندارد، و تا ابد لکه ننگی بر پیکره این قوم که با علم و تحقیق مخالفت عمیق دارند، و مذهب خویش را بر خرافات و قبرپرستی و اوهام استوار کردهاند, باقی خواهد ماند، و تاریخ برای همیشه این قوم جاهل و دشمن دین را به بدی یاد خواهد کرد. كتاب منهاج الاستقامة: این کتاب در تهران در حدود نود صفحه به طبع رسیده است. ابن مطهر در این کتاب اگر چه بطور عام از عقائد رافضیها سخن میگويد اما محور اصلی این کتاب اصل عقیدۀ روافض (که همان امامت میباشد) است. منهاج الکرامه یک مقدمه و شش فصل به این ترتیب دارد: فصل اول: بیان مذاهب دربارۀ امامت. فصل دوم: مذهب امامیه (رافضیها) واجب الاتباع است. فصل سوم: آوردن دلائل بر امامت علي بعد از رسول الله. فصل چهارم: امامت بقیۀ اثنا عشر. فصل پنجم: کسانی که قبل از علی حکم میراندند امام نبودند. فصل ششم: ابطال دلائل اهل سنت بر امامت ابوبکر. ابن مطهر موضوع کتاب خویش را بیان میكند که دربارهی مسأله امامت است و مینويسد که غرض از تألیف این کتاب تقدیم آن به پادشاه مغول الجایتو (از شاهان سلسلۀ ایلخانی مغول) است. (الجایتو خدا بنده از نوادههای هولاکوخان فرزند طولو فرزند چنگیز خان بود). ابن مطهّر در کتاب "منهاج الکرامه" بر عقیدة اهل سنت و جماعت تاخت و بر اثبات عقیدۀ رفض و بدعت پافشاری نمود. و شیخ الاسلام ابن تیمیه کتاب منهاج السنه را در رد این کتاب نوشته است و در راه کسب رضای الهی کوشیده است، و این کتاب سرمایۀ خوبی برای اهل سنت شده است. و شیخ الاسلام در رد قانع کنندهای بر کتاب منهاج الکرامه ابن مطهر حلی رافضی نوشته است, هر نکته و هر مبحث این کتاب را مفصّل نقد و رد میكند، و گاهی نیز بخاطر فایده، بحثهای مناسب دیگری را نیز درج نموده است. ایشان کتاب خویش را با خطبه و مقدمهی عام ابتدا نموده، و پس از آن در یک مبحث پانزده صفحهای (طبق چاپ بولاق) مقدمه منهاج الکرامه را نقد و برسی میکند، و بعد از آن بر فصل کتاب اول منهاج الکرامه ابن مطهر رافضی نقد نوشته و همچنان تا فصل اخیر پیش میرود که خواننده از مطالعه این ابحاث به حقیقت پی میبرد، و بر معلوماتش اضافه میشود، و درمییابد که چگونه روافض حقائق را وارونه جلوه دادند، و با خیانت به تاریخ، چهرۀ مسلمانان صدر اسلام، و به خصوص صحابهی کرام را با ادعای باطل خویش خدشهدار کردند، و همچنین خواننده میبیند که چگونه قلم شیوای شیخ الاسلام ابن تیمیه، یاوهسرائی روافض را جواب داده، و ذهن خواننده را نسبت به سلف صالح امت، و صحابهی کرام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم پاک میکند. و قابل یادآوردى است که کتاب منهاج السنه تالیف شیخ الاسلام ابن تیمیه در چهار جلد بزرگ (طبع بولاق) به چاپ رسیده است، و تعداد زیادی از علمای کرام و دانشمندان امت اسلامی از جمله شاگردان شیخ الاسلام به این يك کتاب اهتمام و عنایت خاصی بخشیدهاند، و به نوعی در شرح و اختصار و یا حاشیهنویسی بر این کتاب مهم و معتبر, وقت خویش را صرف کرده و استفاده از آن را آسانتر نمودهاند. که از آن جمله حافظ ذهبی : (از شاگردان شیخ الاسلام ابن تیمیه) این کتاب را اختصار نموده و دانشمند مبارز آیت الله ابو الفضل برقعی قمی : آن را به زبان فارسی ترجمه نمودهاند، و از جمله کسانی که این کتاب گرانمایه را اختصار نمودهاند دانشمند گرامی دکتر عبدالله بن محمد الغنیمان استاد دانشگاه (پوهنتون) اسلامی مدینهی منوره است، و ترجمهی فارسی این اختصار است که خدمت شما عزیزان تقدیم میشود که امیدواریم استفادهی شایان از این کتاب کم نظیر و تحفهی نایاب و ناب را بنمایید([2]). کتاب منهاج السنه و قضیهی وحدت بین مسلمانان: در این اواخر بعضی از مسلمانان مسألهی تقریب بین مذاهب اسلامی و وحدت فرقههای اسلام را پیش آورده، و از ذکر اختلافات در بین گروههای اسلامی جلوگیری به عمل میآورند تا که وحدت کلمه و یک جهتی مسلمانان حفظ شده، و همه با هم مشت واحد در مقابل دشمن ایستادگی نموده، و حقوق ضایع شدهی مسلمانان را از آنها بگیرند. طبق رأی اینها نشر و پخش و ترجمهی کتاب منهاج السنه النبویه که در آن نقد و رد بر مذهب روافض و معتزله وجود دارد، نه تنها با قضیهی وحدت سازگار نیست بلکه اختلاف و دوری را بیش از پیش زیاد نموده و بنیاد تقریب را از ریشه ویران میسازد!! در جواب این عده از برادران خویش باید عرض نماییم که شکی نیست که اتحاد بین مسلمانان و حفظ وحدت, برادری و همدلی در بین اهل ایمان از مسائل مهم شریعت اسلامی است که خداوند متعال نیز در قرآن کریم بر حفظ وحدت و محبت بین مسلمانان تأکید نموده است، و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در اماکن مختلف بخصوص در حجه الوداع این موضوع را تکرار نموده و بر حفظ وحدت بین مسلمین و ایجاد اخوت و مهربانی بین آنها تأکید نموده است, اما باید در نظر داشت که این اتحاد و وحدت باید بر اساس حق و ثوابت دین و تمسک به قرآن و سنت باشد, و هیچ امتی هیچگاه نمیتواند بر باطل و بر خلاف ثوابت و مسلّمات دین خود وحدت و اتحاد نماید. خداوند متعال میفرمايد: { وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلا تَفَرَّقُوا } (آل عمران:103). «و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام)، چنگ زنيد ، و پراكنده نشويد». و با سند صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ثابت است که حبل الله همان کتاب خدا (قرآن کریم) میباشد. و پیامبر بزرگوار اسلام در حجة الوداع امت خویش را مورد خطاب قرار داده و برایشان میفرمايد: «در بین شما پس از وفات خویش دو چیز را گذاشتهام و تا وقتی که به آن دو، چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد ؛ آن دو چیز کتاب خدا و سنت پیامبر او میباشد([3]). با وجود این همه نصوص قطعی، دلایل واضح و براهین آشکار باز هم گروههایی از کسانی که خویش را به اسلام نسبت میدهند، در ورطة شرک و مردهپرستی سقوط کردند، به مسلّمات اسلامی پشت پا زدند، و نقش قدم یهود و نصاری را تعقیب نموده و در ایجاد اختلاف و تفرقه در بین امت اسلامی از هیچگونه سعی و کوششی دریغ نورزیدهاند. و اگر اسباب اختلاف بین عموم مسلمانان و فرقهی روافض (تشیع صفوی) را بررسی نماییم, در مییابیم که در همهی مسائل دینی با هم اختلاف شدید داریم, به طوری که اصلا نمیتوانیم با هم جمع شویم و یا اتحاد نماییم، مگر اینکه اتحاد صورت ظاهری و خیالی و منافقانه داشته باشد, که آنها به آن تقیه (نفاق) میگویند، و ما نیز از روی ذلت و خواری این اتحاد را بپذیریم. بلی! حتی در مسألهی توحید که ابتدای داخل شدن به اسلام و مهمترین رکن و اصل اسلام است بین اهل سنت و روافض اختلافهای عمیق و کلیدی وجود دارد, که شیعه با عبادت و پرستش ائمه خصوصاً امام زمان خیالی، اثبات قدرت غیبی آنها بر جهان خلقت, طلب رزق و روزى از آنها و.... از مسیر توحید و یگانهپرستی بیرون شده و به پرتگاه شرک سقوط میکنند. و اگر از مسألهی توحید چشم پوشی کنیم - که البته نمیتوانیم و چشم این چنین کور باد- موضوع صحابه و یاران وفادار رسول خدا در میان میآید که اهل سنت آنها را بهترین خلق الله بعد از پیامبر دانسته، و آنها را الگو و اسوه خویش گردانیده، و مهر و محبت صحابهی رسول خدا در قلبهایشان جای دارد، و هرگز این محبت از دلشان بیرون نخواهد رفت. در مقابل روافض(یا تشیّع صفوی) صحابهی رسول الله را - جز عدهی معدودی - از اسلام خارج دانسته و آنها را عیاذ بالله بدترین انسانها معرفی مینمایند. ما اهل سنت علی t را یکی از بهترین صحابهی پیامبر دانسته و ایشان را خلیفهی چهارم رسول خدا میدانیم، و بقیهی صحابه را نیز دوست داشته و برای خطا کارشان عذر جستجو کرده، و در جنگهای داخلی آنها را معذور میدانیم. اما (شيعه امروزى) در علی و اولاد او غلو نموده تا جایی که مرتبهی امامت آنها را بالاتر از مرتبهی رسالت و پیامبری میدانند. مجلسی از ابن بابویه نقل میكند که زین العابدین میگفت: «ما ائمهی مسلمانان و حجتهای خدواند بر مسلمانان هستیم و ... ما سبب شدیم که آسمان بر اهل زمین نیفتد, و بوسیلهی ما زمین، اهل خویش را نمیخورد، و به سبب ما باران میبارد، و رحمت خدا پخش میشود و...». و حتی در حق شخص مزعوم و مجهولی که اصلا متولد نشده و همچون عنقا([4]) وجود خارجی ندارد، غلو نموده و برایش داستانهای آکنده از خرافات، غلو و شرک ساختهاند تا جایی که ملاباقر مجلسی در حق الیقین و بحارالأنوار مینويسد: «و چون مهدی متولد شد با پدرش حسن عسکری به زبان عربی شیوا صحبت نموده و بر ائمه صلوات فرستاد، و بعد از آن مرغهایی از آسمان آمده و حسن عسکری، مهدی را به آنها سپرد و گفت: این مولود را بگیرید، او را شیر بدهید و هر چهل روز یک مرتبه نزد ما بیاورید و... ». و در فضایل زیارت قبر علی t که دقیقاً مكان آن برای هیچ کسی معلوم نیست آوردهاند: «کسی که قبر علی را زیارت نماید، ثواب صد شهید برای او نوشته شده و خداوند گناهان سابقه و لاحقهی او را میبخشد». و در فضایل تقیه (نفاق) آوردهاند که نود درصد دین در تقیه است، و کسی که تقیه نکند دین ندارد. و همچنین از اعتقادات مهم شیعه ایمان به رجعت است که میگویند: «ائمه یکبار دیگر آمده و از دشمنان خویش انتقام میگیرند. حسین از یزید و علی از معاویه انتقام میگیرد تا آنجایی که مهدی مزعوم آمده ابوبکر و عمر را به دار میزند....!! روافض (شیعیان صفوی) لعن و دشنام اکثر صحابهی رسول خدا را مستحب دانسته و خصوصاً دشنام و لعن بیشتر عشرهی مبشره را موجب تقرب درگاه الهی میدانند که به طور مثال محمد مهدی کاظمی قزوینی کتاب "منهاج الشریعه" را با لعن ابوبکر و عمر شروع مینماید. وبالاخره اینکه استاد احمد امین در «ضحی الإسلام» مینويسد که شیعه از صادق روایت میکنند که گفت خداوند با سه طائفه در روز قیامت صحبت نمیکند، و آنها را از گناه پاک نمیگرداند، و برایشان عذابی دردناک است، اول: کسی که دعوای امامت بکند در حالی که از طرف خدا امام نباشد. دوم: کسی که امامی را که خدا تعیین کرده انکار نماید. سوم: کسی که گمان میکند که ابوبکر و عمر در اسلام نصیبی دارند. و حالا چطور با کسی متحد شويم که صدیق و فاروق را تکفیر مینماید، و یا عایشه ام المؤمنین، طلحه و زبیر و بقیهی بزرگان صحابه را از اسلام خارج میداند در حالی که پیامبر خدا از بد گفتن به صحابهی کرام منع نموده، و محبت با آحاد آنها را نشانهی ایمان دانسته، و بغض آنها را نشانهی کفر و نفاق دانسته است. و چطور امکان دارد که با غلوکنندگان در شرک و با کسانی که انسانها و مخلوقات ضعیفی را عبادت کرده و آنها را حاجت روا و مشکل گشا میدانند اتحاد نموده و تقریب بپا کرد! شکی نیست که نقد و بررسی علمی اصول شیعه و معتقدات آنها تنها راه رسیدن به حقیقت و جلوگیری از انحراف و کجروی بیشتر بوده و باعث اجتماع و وحدت خواهد شد و در غیر این صورت اتحاد ظاهری و برگزاری مراسم هفتهی وحدت در حالی که قلبها مالامال از عداوت و بغض نسبت به بهترین این امت باشد هیچ سودی نداشته و ندارد، و مراسم ریایی برای فریب دادن عدهای از مسلمانان ناآگاه است تا دشمنان اسلام بر اعمال ننگینشان از جمله لعن صحابهی پیامبر خدا، پرستش قبور مردگان، و تخریب مساجد اهل سنت، پوشش گذاشته و هر لحظه در کمین باشند، تا از پشت به مسلمانان خنجر بزنند! عداوت روافض با شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله دشمنان قسم خوردهی اسلام به خصوص روافض که قسمت اعظمی از جهاد علمی و فرهنگی شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله متوجه آنها بوده برای تخریب چهرهی این امام بزرگوار از هیچ کوششی دریغ ننمودهاند، بزرگان روافض با نشر کتابها و رسالهها و حتی با تبلیغات در رسانههای گروهی از این امام بزرگوار که عقاید و خرافات آنها را به وجه احسن نقد کرده انتقام میگیرند. به قول سید ابوالحسن علی ندوی: هیچ طائفهای در دنیا به اندازهی روافض به اسلام ضرر نرسانده است. و ما در اینجا با ذکر چند صفات بارز روافض، علت دشمنی آنها با عموم مسلمین، و به خصوص با شیخ الاسلام ابن تیمیه را بررسی مینماييم. 1- کذب و دروغ: از بارزترین و معروفترین صفات روافض جعل و نشر احادیث دروغ و مخالف قرآن و سنت از زبان اهل بیت رسول خداست. شیخ الاسلام در این باره میفرمايد: فرقهی روافض از دروغگوترین اقوام عالَم هستند که به روایات و احادیثی که از اهل بیت و از رسول الله میآورند هرگز نباید اعتناء کرد و جمهور علمای اسلام احادیث و روایات آنها را اصلا نمیپذیرند. شیخ الاسلام ابن تیمیه یکی از کتب آنها را که مشحون از کذب و دروغ است به طور نمونه یادآوری کرده و مینویسد: کتابی را که ابوجعفر طوسی آن را «الحج إلى زيارة المشاهد» نامگذاری کرده و تألیف محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید میباشد را دیدم. مؤلف در این کتاب احادیث و آثاری را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت او در فضائل زیارت اضرحه و قبور آورده که قرآن و احادیث صحیح این فضایل را برای حج بیت الله الحرام ذکر نکرده است!! و جای هیچگونه شک و تردیدی نیست که این فضایل ساخته و پرداختهی انسانهای جاهلی چون طوسی و مفید بوده و پیامبر خدا و اهل بیت از گفتن این اقوال بیسر و پا مبرّی و دور هستند، و من کذب و دروغی که در کتابهای شیعیان دیدم در کتابهای یهود و نصاری هرگز ندیدم. 2- موضعگیری روافض در مقابل صحابهی پیامبر خدا: روافض تنها فرقهی منسوب به اسلام هستند که صحابهی کرام را به بدی یاد نموده، بلکه آنها را به کفر و نفاق متهم میکنند. از امام احمد ابن حنبل : سوال شد که رافضی چه کسی است؟ در جواب فرمودند: «کسی که ابوبکر و عمر را دشنام دهد رافضی است». پیشینیان امت بر این امر اتفاق داشتهاند که حب ابوبکر و عمر از ایمان، و بغض آنها از نفاق است. مسألهی افضلیت ابوبکر و عمر بر تمام صحابه در بین سلف این امت و حتی کسانی که با علی بوده و بر ضد معاویه جنگیدهاند خیلی بدیهی و از واضحترین مسائل بوده است. از شریک بن عبدالله ثابت است که گفت: «ابوبکر و عمر بهترین این امت بعد از رسول الله میباشند، کسی به او گفت: چطور این کلام را میگویی در حالی که تو شیعه هستی؟ شریک گفت: چطور این سخن را نگویم در حالی که علی در منبر کوفه این سخن را گفت و همهی پیشینیان شیعه این عقیده را داشتهاند». و به این خاطر سفیان ثوری : میفرمايد: «کسی که علی را بر شیخین (ابوبکر و عمر) ترجیح دهد همهی مهاجرین و انصار را متهم کرده است، و گمان نمیکنم که عملی از این شخص به سوی خداوند بالا رود». شیخ الاسلام ابن تیمیه، مدافع صحابهی کرام همهی این مسائل را در ذهن خویش یادداشت نموده، هرزه سراییهای رافضه را یک به یک جواب داده، و حجت را بر آنها تمام میکند که إن شاء الله خوانندهی محترم در حین مطالعهی این کتاب کمیاب ضمن اینکه استفادهی علمی از این ابحاث نموده این مطلب را در مییابد. 3- مسألهی امامت: علما و قلم بدستان روافض بیشتر عمر خویش را صرف این مسأله نمودهاند که چه کسی بعد از وفات رسول خدا مستحق امامت بود؟ و چون در قرآن کریم (حبل الله المتین) آیهای و یا اشارهای دربارهی علی و یا ولایت و فضایل او نمییابند، مبادرت به نوشتن کتاب "فصل الخطاب في إثبات تحريف كتاب رب الأرباب" نموده و کتابی که پروردگار بزرگ از فوق آسمانها ضمانت حفظ و بقای آن را برای نسلهای بعدی به عهده گرفته و فرموده: { إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (٩)} (الحجر: 9). «ما قرآن را نازل كرديم; و ما بطور قطع نگهدار آنيم». را دستخورده و تحریف شده قلمداد کرده، و آن را از اعتبار ساقط و فاقد استدلال میدانند. يا بعضى به گونهی ديگرى آن را تحريف مىكنند و مىگويند: قرآن كريم بدون تفسیر و سخنان أئمه اعتبارى ندارد، يعنى حالا كه ائمه وجود ندارند قرآن نیز اعتبارى ندارد([5]). و یا اینکه صدها روایت و حدیث به نام ائمّه جعل کرده و نصوص صریح قرآن کریم را با آن رد نمودند. و اما احادیث: جعل در آن را آسان دانسته و روایتهای زیادی در امامت بلافصل علی بن ابی طالب و اسامی و علایم ائمهی بعد از او (حتی امام مزعوم و مجهول) و فضایل اهل بیت و در ذم و شتم صحابهی کرام و دوست داران آنها بوجود آوردهاند که شیخ الإسلام ابن تیمیه این روایات بی سند و بی ارزش را نقد نموده و آنها را همچون کالای بی ارزش بدور می اندازد. و همچنین از احادیث صحیح پیامبر و اجماع بهترین این امت (صحابهی کرام) ولایت صدیق و فاروق و افضلیت آنها را بر جمیع امت محمد ثابت نموده مؤمنین را سربلند کرده و سرور و خرسندی را به آنها هدیه میکند. شیخ الإسلام ابن تیمیه و شبههی تجسیم در مباحث گذشته گفتیم که فرقهی گمراه با شیخ الإسلام ابن تیمیه دشمنی عمیق داشته و کینهی این امام بزرگوار را در دلهای خویش میپرورانند. بر او اتهامهای ناروا وارد کرده و در تقوا، زهد و اخلاصش طعن وارد میکنند. یکی از اتهاماتی که دشمنان اسلام بر شیخ الإسلام ابن تیمیه وارد میکنند و بعضی از مسلمانان نیز که از موضوع خوب مطلع نیستند این افتراء را درست شمردهاند این است که ایشان به مذهب مجسمه میل داشته، و یا اینکه قائل به حد و مکان برای خداوند پاک بوده است. و ما در اینجا به طور خلاصه و گذرا از کتابهای شیخ الإسلام جواب شبهات این اشخاص را میدهیم: اما درباره اینکه میگویند: شیخ الإسلام ابن تیمیه برای خداوند جسم ثابت میکرده، باید گفت که شیخ الإسلام : در جاهای مختلفی از کتابهای خویش از جمله در مجموع الفتاوی الحمویه مسائلی چون استوای خداوند بر عرش، علو پروردگار، نزول رب العزت و غیره را بیان کرده، و مذهب اهل سنت و جماعت و سلف این امت را به نحو احسن تشریح داده است. در عقیدهی واسطیه فرموده است: «و از جملهی ایمان به خدا، ایمان به آن چیزهایی است که خداوند متعال خویش را بدان وصف کرده، و یا رسول او آن صفات را برایش ثابت نموده باشد، بدون تحریف، تعطیل، تکییف و تمثیل([6]). تقریباً همین جملات را در فتاوی الحمویه نیز آورده است آنجا که مینويسد: مذهب سلف صالح در این باب بین تعطیل و تمثیل است (يعنى نه تعطيل است، نه تمثيل، بلكه بين اين دو میباشد)، صفات خدایی را به صفات مخلوق تشبیه نمىكنند، چنانکه ذات الهی را به ذات مخلوق تشبیه نمىكنند، و سلف صالح، صفاتی را که خداوند متعال برای خویش ثابت ساخته از او نفی نمیکنند، تا که در تحریف كه حرام است واقع نشوند. و در الفتاوی الحمویه در مورد استوا مینويسد: «قول صحیح که امت اسلام بر آن است این است که خداوند متعال بر عرش خویش استوا دارد آن چنانکه شایستهی جلال و بزرگی اوست. همچنانکه خداوند متعال عالم و قادر است، و علم و قدرت او مانند علم و قدرت مخلوق نیست، همینطور بر بالای عرش نیز استوا دارد، و این استوا و فوقیت هرگز مانند استوا و فوقیت مخلوق نمیباشد. و در الفتاوی الحمویه و مجموع الفتاوی (5/106) دربارهی علوّ پروردگار مینويسد: «هر که گمان برده که بودن خداوند در آسمان به این معناست که آسمان بر او تعالی احاطه یافته، آن شخص دروغگو و گمراه است، و این فهم نادرست و غلط را هرگز نمیتوان به سلف صالح و بزرگان این امت نسبت داد». و اما این موضوع که ابن بطوطهی جهانگرد و دروغ پرداز معروف، در سفرنامهی خویش نوشته است: که به دمشق داخل شده و شیخ الإسلام ابن تیمیه را دیده که در روز جمعه بر منبر برای مردم سخنرانی کرده و میگفت: «خدواند متعال از بالای عرش خویش به آسمان دنیا پایین میآید! چنانکه من از این منبر پایین میآیم و چند پله از منبر پایین آمد، باید گفت: اولا: اینکه در سفرنامهی ابن بطوطه حکایتهای دروغ و اقوال خلاف واقع بسیار درج شده است که ارزش این سفرنامه را پایین آورده، و از جمله اینکه مینويسد: «قبر زکریا علیه السلام در وسط مسجد اموی دمشق واقع است». نکتهی دوم: اینکه آنگاه که ابن بطوطه به دمشق رسید شیخ الإسلام ابن تیمیه در قلعهی دمشق زندانی بوده است، چنانکه علامهی شام شیخ محمد بهجه البیطار این موضوع را به صراحت بیان مینماید. و از همه مهمتر اینکه شخص شیخ الإسلام ابن تیمیه در کتب خویش مسألهی نزول را طبق مذهب سلف صالح تشریح مینماید که با آن چه جهانگرد از او نقل مینماید مطابقت ندارد. شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله در مجموع الفتاوی (5/562) مینويسد: «و هر آنکه صفات خداوند را مانند صفات مخلوق توجیه نماید، و استوای او تعالی را مانند استوای مخلوق تفسیر کند و یا نزول خدا را مانند نزول مخلوق بداند مبتدع و گمراه است». خوانندهی محترم! برای توضیح و تحقیق بیشتر میتوانید به مجموعة الرسائل الكبرى، الفتوى الحموية، العقيدة التدمرية، العقيدة الواسطية ومجموع الفتاوى از شيخ الإسلام ابن تيمية مراجعه فرمایید تا جواب کافی برای همهی شبهات وارده را بیابید. و از جملهی اتهامات وارده بر شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله اینست که دشمنان دین اسلام، ایشان را به نصب متهم مینمایند، یعنی اینکه ناصبی بوده و اهل بیت رسول الله و علی بن ابی طالب tرا دوست ندارد! در جواب این شبهه باید گفت که اصلاً واقعیت نداشته و کتابهای شیخ الإسلام ابن تیمیه آن را به وجه احسن دفع مینماید. و اگر به کتب شیخ الإسلام ابن تیمیه - و از جمله کتاب منهاج السنه - مراجعه نماییم در میيابیم که ایشان در جاهای متعددی از این کتاب نواصب را به شدّت مورد نکوهش قرار داده است، و هم چنین خوارج را که دشمنی با علی tرا دینداری به حساب میآوردند، و حتی برخی از آنها که به خود جرأت تکفیر و تفسیق و یا سبّ و دشنام علی را میدادند مورد ذم و ملامت قرار داده است. شیخ الإسلام ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه ذم و نکوهش گروههای مذکور را بسیار آورده است، و اگر ایشان ناصبی میبود - چنانکه دشمنانش میپندارند - باید از آنان تمجید و ستایش میكرد، و یا از مواضع آنها دفاع مینمود، و یا حداقل آنان را معذور میدانست. شیخ الإسلام در منهاج السنه (2/17) مینويسد: و اما اهل سنت تمام مؤمنان را دوست دارند، و از آنان پشتیبانی میکنند، و از روی علم و انصاف نسبت به آنها سخن میگویند، ایشان نه از گروه نادانند و نه از اهل هوا و هوس. و از راه و روش همهی گروههای نواصب و روافض خویش را دور میکنند، و اعلان برائت مینمایند، و همهی مسلمانان صدر اسلام را دوست میدارند و از آنان دفاع میکنند و نیز جایگاه و بزرگواری و فضایل اصحاب رسول خدا را به خوبی میشناسند و همزمان حقوقی را که خداوند به اهل بیت عطا فرموده است رعایت مینمایند. و دربارهی فضایل شخص علی بن ابی طالب t در منهاج السنه (8/165) مینويسد: فضیلت، ولایت و منزلت علی نزد خداوند برای همگان آشکار است، و الحمد لله از راههای ثابت و بصورت یقین، ما این مطلب را درک نمودهایم، نه نیازی به دروغ هست، و نه به روایاتی که صحت آنها مشخص نشده است. و در (7/271) مینويسد: دوست و گرامی داشتن علی بر هر مسلمانی واجب است، همانگونه که دوست داشتن و حب امثال او بر هر مؤمنی واجب است. و در منهاج السنه (4/396) مینويسد:... و در میان اهل سنت کسی را نمییابید که بجز سه نفر از اصحاب (ابوبکر، عمر و عثمان رضی الله عنهه) کسی دیگر را بر علی مقدم نماید. و بالاخره اینکه دربارهی قاتل حسین رضی الله عنه در مجموع الفتاوی (4/487-488) مینويسد: «و اما کسی که حسین را به قتل رسانید، یا کمک به کشتن او نمود، یا به کشتن او رضایت داده، لعنت خدا، ملائکه و تمام مردمان بر او باد». در خاتمه باید گفت که روافض که تا بحال حتی یک شهر برای امت اسلامی فتح نکردهاند، بلکه هر گاه دشمن به سرزمینهای اسلامی هجوم آورده اینها با دشمن همدست شده و مناطق و شهرهای وسیعی از جهان اسلام را به آنها سپردهاند؛ چنان که تاریخ شاهد است آنگاه که مغولها و صلیبیها بر عالم اسلامی یورش آوردند، روافض به آنها مساعدت نموده و به طور مشترک مسلمانان را از دم تیغ گذراندند..
([1]) ايشان همواره داراي حجتي قوي بود كه كسي را توان رويارويي با آن نبود، و در راه خدا از سرزنش كسي هراس نداشت كه هنگام آشكار شدن حق، آن را بر زبان آورد. و به همين خاطر بود كه از سوي صاحبان سلطه و حكم به ايشان محنتهاي زيادي وارد گرديد. او دفعات بسياري به زندان رفت و بالاخره نيز محبوس در زندان قلعه دمشق، به رحمت الهي پيوست. ([2]) کتاب حافظ ذهبی ترجمهی برقعی و همچنین این کتاب را میتوانید از سایت اهل سنت و جماعت دریافت کنید. www.ahlesonnat.net ([3]) إني قد تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهما: كتاب الله وسنتي. مستدرك حاكم، 1/307 . ([4]) نام پرندهای است خیالی که در داستانها و قصهها ذکر میشود. ([5]) شاید روافض در جواب بگویند این گفتار و سخنان و احادیث از ائمه در کتابهای ما نقل شده است, در جوابشان میگوییم: اگر کتابهای حدیثی رافضه را بر اساس منهج علمی (که نزد خودشان نیز معتبر است) نقد و بررسی کنیم, چیزی از آن باقی نخواهد ماند, آنچنانکه علامه برقعی قمی : کتاب اصول کافی را در کتابی به نام «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» بررسی و نقد کردند و به این نتیجه رسیدند که اکثر احادیث وارده در این کتابها دروغ و ساختگی است, برای پی بردن به این حقیقت به کتاب مذکور مراجعه کنید. ([6]) تحريف به معناى تغيير است، و در اصطلاح اسماء و صفات به دو نوع تغییر گفته میشود: أولا: تغيير در لفظ كلمات: مثلاً تغيير اين قول خداوند كه مىفرمايد: { وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}. (النساء:164). (و خداوند با موسى سخن گفت). كه به جاى اينكه (الله) به رفع(ضمه) قرائت شود، آن را به نصب(فتحه) قرائت نمود، تا متكلم بجاى خداوند, موسى باشد. ثانياً: تغيير در معناى كلمات به طورى كه بر آن معنايى غير از معناى واقعى كلمه اطلاق شود: = =و مثال تغيير در معنا: مثلاً استواء خداوند بر عرشش را بجاى (علو) و (استقرار) به استيلاء و ملك تفسير كنيم، تا معناى استواء حقيقى از او منتفى گردد. و تعطيل: در لغت به معناى ترك و تخليه مىباشد، و اصطلاحاً بر انكار صفات و اسماء خداوند تلقى مىشود، كه اين انكار ممكن است كلى بوده (مانند تعطيل جهميه)، و يا اينكه جزيى باشد (همانند اشعريه) كه بجز هفت صفت از صفات خداوند، همه را انكار مىكنند. اين هفت صفت در اين قول خلاصه ميشوند: حي، عليم، قدير، والكلام له، إرادة وكذالك السمع والبصر. فرق بين تعطيل و تحريف در اين است كه در تحريف معناى واقعى كلمه را انكار مىكنند و آن را با معناى غير واقعى آن جایگزین میکنند, در حالی که در تعطیل معنای واقعی کلمه را انکار میکنند و آنرا با هیچ معنای دیگری جایگزین نمیکنند. تكييف و تمثيل و فرق ميان آنها: تكييف: در لغت به معناى: بيان و تعيين كيفيت و چگونگى صفات است. مانند اينكه گفته شود: استواء خداوند بر عرشش، بدين صورت و يا بدان صورت مىباشد. و تمثيل: در لغت به معناى: اثبات همانند، نظير و شبيه براى چيزى است. مانند اينكه نعوذ بالله گفته شود: يد الله (دست خداوند) مانند دست انسان است. و فرق ميان اين دو اين است كه: تمثيل، ذكر صفت با مقيد كردن آن به همانند و مماثل آن مىباشد، اما تكييف، ذكر صفت بدون مقيد نمودن آن به چيزى است. و حكم اين چهار مورد حرام است و اعتقاى به بسيارى از آنها شخص را از دايرهی اسلام خارج میکند. و به همين دليل است كه اهل سنت و جماعت از اين چهار مسأله اجتناب مىكنند. و اصل بر اين است كه ظاهر الفاظ وارد شده در بيان اسماء و صفات الله تعالى را گرفته و معتقد بود كه اين الفاظ حقيقتى شايستهی عظمت و كبرياى الله را دارند.
به نقل از: مختصر منهاج السنة، تأليف: شيخ الإسلام أبو العباس أحمد بن تيمية، اختصار : الشيخ عبدالله بن محمد الغنيمان (استاد تحصيلات عالي دانشگاه اسلامي مدينه منوره)، و مدرس در مسجد نبوي شريف، ترجمه: إسحاق دبيرى
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|