Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

عمرو بن عاص رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و سلم  پرسیدم: چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ فرمود: «عایشه را». گفتم: از میان مردان، چه کسی را؟ فرمود: «پدر عائشه را». گفتم: سپس چه کسی را؟ فرمود: «عمربن خطاب را» و آن‌گاه مردان دیگری را نیز نام برد.
الاحسان فی صحیح ابن حبان (15/309)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > نقش شیعه در جهان اسلام

شماره مقاله : 1601              تعداد مشاهده : 421             تاریخ افزودن مقاله : 26/2/1389

نقش شيعه در جهان اسلام

 نقش شيعه در جهان اسلام درطول تاريخ ومراحل وادوار مختلف آن، موضوعي گسترده وبزرگي است،  بلكه موضوعات متعدد وجوانب مختلف ومتفاوتي دارد كه نوشته هاي زياد و تلاشهاي بزرگي را مي‏خواهد،  بازگشت به رويدادهاي تاريخي مانند آنچه درقرن چهارم و پنجم به بعد اتفاق افتاده است ورخدادهاي كه شيعه در آنها نقش اساسي داشته‏اند يك موضوع وسيع وگسترده است،  پس مطالعه وتحقيق آن در جهان چگونه ممكن است درحاليكه مواظبت از حركات بيش ازحد وروز افزون شيعه در جهان امروز درنقاط مختلف جهان اسلام وآثاري كه ازخود به جاي مي‏گذارند نياز به مطالعات وتحقيقات ميداني وارتباط گسترده وسفرهاي متعدد دارد.

وتحقيق بخشي ازآن دريك رساله آن هم در يك فصل از يك رساله،  كه بعنوان نفد اصول و پايه هاي آن در نظر گرفته شود ممكن و ميسر نيست.

به همين جهت دراين فصل به إشاره‏اي سريع وچشم اندازي گذرا،  ويك سخن كوتاه وجزئي از كل ويك نمونه ازيك شهر ويك زمان از زمانهاي دور ودراز إكتفا مي‏كنم.

ودرحد توان تلاش مي‏كنم كه بعضي ازآثارآنها را در زمينه هاي محدود ومشخص بيان كنم،  تا سخن بدرازا نكشد و اين مجالها عبارتند از:

1- در زمينه‏ي إعتقادي وفكري.

2- در زمينه‏ي سياسي.

3- در زمينه‏ي إجتماعي.

4- در زمينه‏ي إقتصادي.

واين تقسيم بندي فقط براي توضيح وبيان اين آثار مي باشد وگرنه حلقه هاي آن به هم مرتبط ومتصل هستند.

وآن اينكه شر بدعت بر روي امت بسيار خطير، وبرتمام جوانب حيات و زندگاني امت اسلامي تأثير مي‏گذارد وكسي‏كه تاريخ اين امت وجهت‏هاي نوظهور آن را مورد مطالعه وبررسي قرار مي دهد، اثرات منفي آن را برتمام دولت اسلامي مي‏بيند،  براي نمونه به آنچه شيخ الاسلام ابن تيميه درباره‏ي اسباب سقوط وفروپاشي حكومت اموي مي گويد گوش فرا دهيد.

شيخ الاسلام ابن تيميه/ مي‏گويد: حكومت بني اميه به سبب جعدبن درهم معطل. و اسباب ديگري دچار انقراض وفروپاشي گرديد ([1])

ومي‏گويد آخرين خلفاي بني اميه بنام مروان بن محمد جعدي به همين جعد بن درهم نسبت داده مي شود وشوم وبد يمني او به مروان برگشت،  تا سر انجام دولت اموي دچار زوال ونابودي شد زيرا هنگامي‏كه بدعتهاي مخالف دين رسول الله  صلی الله علیه و سلم  بروزكردند خداوند ازمخالفان پيامبران‡ انتقام گرفت وديگران را برآنها ياري داد.([2])

واين تفسير ديني واسلامي براي رخدادهاي تاريخي،  با آنچه بعضي از تاريخ نويساني كه تنها با اسباب مادي احداث ورويدادهاي تاريخي را تفسير مي كنند فرق مي كند، و اين كاري است كه تنها اهل ايمان آن را درمي‌يابند.

 

ناحيه‎ي فكري وإعتقادي

اين موضوع بسيار گسترده است كه به برخي از نشانه هاي آن إشاره مي كنيم:

ايجاد شرك درميان امت محمد   صلی الله علیه و سلم

درواقع عقيده‏ي آنها درمورد امام و امامت اثرات روشن و واضحي در پديد آوردن شرك درجهان اسلام به جاي گذارده است،  بلكه عده‏اي ازاهل دين اثبات كرده‏اند كه شيعه اولين كساني بوده‏اند كه شرك و عبادت قبور را در ميان امت محمد پديد آورده اند.

درحقيقت غلو وافراط شيعه درمورد امامانشان به غلو و افراط در پرستش مقبره هاي آنان مبدل گشته و براي توجيه بت پرستي خود روايتهاي را جعل كرده‏اند.

شيخ الإسلام ابن تيمية مي‏گويد: اولين كساني كه اين احاديث و روايات را درسفرهاي زيارتي مزارهاي كه برروي قبور بنا شده بودند، جعل كردند رافضيهاي بدعت گذار وأمثال آنهابودند كه مساجد را به تعطيلي كشانده ومشاهدي را تعظيم مي كردند كه در آنها به خدا شرك ورزيده مي شد ودين خدا تكذيب مي گرديد، وديني درآنها ابداع مي شد كه خداوند هيچ دليلي برصحت آن نازل نكرده بود، زيرا دركتاب خدا وسنت رسول‎الله صلی الله علیه و سلم  ازمساجد نام برده شده نه ازمشاهد.([3])

امروزه مشاهد ومزارهاي شيعه به مكاني براي شرك ورزي وعبادت غير خدا مبدل گشته‏اند،  وبسياري ازكساني‏كه مناطق شيعه را ازنزديك ديده‏اند درباره‏ي اين همه مظاهر شرك آميز صحبت مي‏كنند،  واين بلاي خانمان‏سوز به برخي ازسرزمينهاي اسلامي اهل سنت نيز سرايت كرده است،  و رافضيها منشأ آن بوده‏اند وكتابهاي آنان بدان گواهي داده وآنرا تاييد مي كند.

وما نيازي به ارائه نام وذكر اين مشاهد واماكن شرك آلود نداريم زيرا بسيار مشهور ومعروف مي باشند.

 

جلوگيري از دين خدا

تفكر رافضي- باهمه گمراهيها وتك رويهايي كه قبلا بيان شد - لايزال وپيوسته ازناحيه‏ي بزرگان رافضي براي ايجاد سياه لشكر ي وتكثير جمعيت خود به هروسيله‏اي متوسل شده و، بصورت گسترده‏اي تبليغ مي شود.

اين تبليغات مبتني بر دروغ پردازيهاي بزرگي است كه شيعه آنرا به خوبي بازي مي‏كنند و اتباع خود و مسلمانان ساده وبي سواد را فريب مي دهند و اين دروغ پردازها مي گويند كه روايتهاي اهل سنت اين مذهب شاذ شيعه را تاييد مي‌نمايند وبه همين خاطر اين سخن ازآنها بسيار شنيده مي شود كه در ميان شيعه وسني هيچ گونه اختلافي وجود ندارد.

و اين روش از استدلال واحتجاج در كتابها و نوشته هاي آنها بسيار به چشم مي خورد از طريق كساني كه به آنها عامه مي گويند.([4])

وكساني‏كه به خاطر عمل‏كرد منفي خود شان خداوند قلب آنها را برگردانده. با اين دروغ‏ پردازيها فريب خورده‏اند و گمان مي كنند كه دين اسلام همين است كه اين بدعت گذاران مي گويند،  بنابراين ازصراط مستقيم دين اسلام خارج و به پرتگاه هاي بي ديني وإلحاد افتاده‌اند.

به همين دليل افراطيون شيعه با دست و زبان به طعن و بدگويي دين اسلام پرداخته‏اند،  مانند خرميه([5]) پيروان بابك خرمي،  وقرامطه([6]) بحرين پيروان،  ابو سعيد جنايي وغيره ([7]) مي باشند0.

بدون شك اظهار بدعت رفض بعنوان اسلام ازبزرگترين اسباب جلوگيري ازسبيل الله مي باشد وگرنه چگونه آدم عاقل خرافه‏ي غيبت مهدي و بازگشت مردگان قبل ازقيامت به دنيا را براي انتقام ازدشمنان خود،  وبدگوي وبد زباني نسبت به اصحاب پيامبر  صلی الله علیه و سلم  وتأويلات باطنيه را مي پذيرد؟

وهيچ بعيد نيست كه برپايي دولت ايت الله ها درايران وسيله‏اي باشد براي اين هدف تا از پيشرويهاي مسلمانان براي بازگرداندن خلافت راشده و ايجاد وحدت امت اسلامي و انتشار بيداريهاي اسلامي در جهان  جلوگيري نمايند.

در حقيقت برپايي دولتي كه چهره اسلام را زشت كرده و ظاهري مخالف پيشرويهاي مسلمانان ازخود نشان مي‏دهد و آرزوهاي آنان را به كام نابودي مي‏كشاند،  يكي ازكارهايش اين است كه حرارت و گرمي اين پيشرويها و شعله‌ي حماست و دل گرمي جوانان مسلمان را خاموش گرداند.

واستعمارگركافر به شناخت اين گرايشهاي نو ظهور اهميت مي‏دهد و به آن توجه جدي دارد،  و اين كار را بوسيله‏ي كساني كه "مستشرقين  ناميده مي‏شوند انجام مي‏دهند،  مستشرقين كساني هستند كه بيشتر آنها به عنوان مستشار در وزارتهاي خارجي كار مي‏كنند،  درنتيجه سياستهاي دولتهاي بزرگ روش خود را ازگزارشات مستشرقين كه ازمطالعه‏ي تاريخي وطائفي امت اسلامي گرفته شده است مي گيرند.

واستعمارگر كافرتاريخ وگذشته‏ي خودرا با ما فراموش نكرده است همان‏گونه كه نظرات واقوال بعضي از رهبرانشان اين را گواهي مي‏دهد و همانگونه كه برخي از اروپائياني كه به اسلام گرويده‏اند آن را آشكارنموده‏اند،  مانند استاد محمد اسد دركتابش بنام "الاسلام علي مفترق الطرق".([8])

برپايي حكومت ايت الله ها درايران با رونق يافتن تفكر شيعي درجهان اسلام،  هدف دشمن كافر باشد يا نه بدون شك درجلوگيري ازراه خدا وظهور وپيدايش بي ديني ونفاقي كه مسلمانان به آن فريفته مي شوند آثار و نقش خود را دارد و اين يك بلاي بزرگ است كه روشن خواهد شد.

 

پيدايش گروه زندقه وإلحاد

شيخ الإسلام  رحمه الله  بيان مي كند كه گروهي اسماعليه ونصيريه وبي‌دينهاي ملحد ومنافق ديگر از آنجا آغاز شد كه دروغ‏پردازي هاي رافضي ها را تصديق كردند،  أكاذيب ودروغ‏پردازيهاي كه درتفسير قرآن وحديث بدان مي پردازند.([9])

وامامان مزدور وحلقه به گوش مبدأ دعواي خود را با اكاذيبي كه رافضي ها سرهم كرده‌اند،  برپا مي‌كنند تا شيعيان گمراه آنها را استجابت نمايند سپس پا راازبدنام كردن وعيب جويي صحابه فراتر نهاده ومي خواهند علي را نيز مورد تهاجم وبد نامي قرار دهند،  آنگاه درالوهيت چنانچه صاحب كتاب " البلاغ الاكبر والناموس الاعظم" براي آنها درجه بندي نموده است و به همين خاطر رافضي شدن بزرگترين دروازه و دهليزي است كه به كفر و الحاد مي انجامد.([10])

پس رافضي ها به دري بر روي اين ملحدين  ازشيعه تبديل شده اند و از آنجا به سايراصناف واقسام الحاد در أسماءالله و ايات كتاب مبين خدا  داخل ميشود چنانكه سران ملحدين از قرامطه و باطنيه وغير آنان از منافقين آنرا ثابت كرده‌اند.([11])

وقبلا روشن شد كه. چگونه روايات اثني عشري و احاديثي كه خيال مي‏كنند انها را از اهل بيت دريافت كرده‏اند  براي آنها بستر مناسب وخوب وتربت شايسته اي براي پيدايش افكار افراطي گري و خروج فرقه هاي بي دين شده است  زيرا آن روايات و احاديث خيالي آراء و اقوال زباله و ازفرقه هاي  شاذ و تك رو شيعي با همه‏ي جهت‏هاي آن  جمع آوري كرده است رواياتي كه بواسطه‏ي كتب فرقه ها و مقالات آنها به أقوال و گفته‏هايشان رسانيده است،  سپس مي بينيم كه روايات إثـني عشري تمامي اين جهت ها را گواهي و تاييد مي‌كند.([12])

از همين جا فرقهاي زيادي  از اثني عشري نشأت گرفته كه افراط و كفر آنها شهرت پيدا كرده است مانند شيخي،  كشفي بابي و غيره و صاحب كتاب منتقي گفته است كه رفض و رافضي شدن به جايگاه شر و فتنه‌ي طوايف بدل گشته است.([13])

سپس بعضي ازگروههاي الحاد و بي دين را نام برده كه زيرسايه رافضي بودن بسرمي‏برند  لذا غزالي مي گويد. ظاهر مذهب با طنيه رفض است ولي باطن آن كفر محض مي باشد.([14])

درواقع آنان كافراني هستند ظاهر تشيع ازخود بروز مي‏دهند. و چنان برمي‌ايد كه اينان مي‏خواهند از تشيع سواد اعظم سياهي بزرگ، و سياهي لشكر تشكيل دهند.

تا جاي‏كه شيخ الاسلام ابن تيميه بيان كرده كه بسياري از امامان رافضي و عامه‏ي آنها زنديق و ملحد و بي دين هستند كه هدف آنها نه علم است و نه دين بلكه هدف آنها فقط تشكيل آن سواد اعظم مي باشد.([15])

پس فضاي تشيع بستر حاصل‏خيزي براي رشد انواع اهواء وايينها مي‏باشد،  محب الدين خطيب ثبت كرده است كه تشيع عاملي از عوامل انتشار مكاتب  كمونيستي و بهاي در ايران بوده است.([16])

 

تلاش در گمراه كردن مسلمانان نسبت به سنت پيامبرشان

يكي از آثار فكري آنان اينكه گروهي ازآ نها در رجال حديث فرو رفته و تلاش كرده‏اند بعضي از رواياتي كه به تشيع خدمت مي‏كنند، به روايات خود بيافزايند. ماده‏اي ازاين رنگ در فرهنگ لغتهاي اهل سنت و كتب حديثي كه نزد آنان است. يافته  مي‏شود. ولي رجال حديث، اين خطر را هشدار داده‏اند وحق را روشن و نيرنگ رافضي را كشف و بر ملا كرده‏اند و شيخ سويدي  اثري را كه اين رافضي‌ها برجاي گذاشته‏اند. بيان كرده است آنجا كه مي‏گويد. بعضي از علماي رافضي مشغول و سرگرم علم حديث شده و احاديث را از محدثان مورد اطمينان شنيده و اسناد صحيح حديث اهل سنت را حفظ كرده‏اند و احاديث صحيح و حسن را روايت ميكردند سپس موضوعاتي را كه مطابق مذهب آنها بود در آن احاديث درج مي‏نمودند. و بسياري از خواص اهل سنت با آن نيرنگ گمراه شده اند تا چه رسد به عوام. اما خداوند به فضل خود،  امامان حديث را توفيق داد، كه‏آن احاديث موضوعه را درك كردند و برجعلي بودن آنها تصريح نمودند. و خدا را شكر وضعيت آنها روشن گرديد. بعد از اينكه حال آنها آشكار شد.

و گروهي از رافضيها به جعلي بودن و موضوع بودن آن أحاديث إقرار كردند،  سپس سويد مي‏گويد: «و آن أحاديث موضوعه تاكنون در فرهنگ لغتها و تصنيفات موجود بوده و اكثر تفضيليه ([17]) ومتشيعة".([18])به آنها تمسك نموده‏اند.

آلوسي مي‏گويد جابرجعفي از جمله كساني است كه اين وسيله را به كار مي گيرد.([19])

ابن قيم بيان كرده كه حافظ ابويعلي دركتاب خود بنام "الارشاد" گفته است رافضيها درباب فضائل علي س و اهل بيت حدود سيصد هزار حديث را وضع كرده‏ا‏ند،  و ابن قيم بدنبال آن مي‏گويد: و ما آن را بعيد نمي‌دانيم،  زيرا اگر درآثاري كه نزد آنها است تتبع وجستجو داشته باشيد مسئله را  مطابق آنچه كه گفته شده مي يابيد.([20])

 

ورود آنها به مذهب أهل سنت درظاهر،  براي گمراه كردن است

و يكي ديگر از آثار فكري خطرناكي كه نيرنگ رافضي برجاي گذاشته،  اينكه گروهي از بزرگان شيعه به ظاهر وارد مذهب اهل سنت شده و خود را ملقب به حنفي يا شافعي كرده تا بيشتر و بهتر (مردم) را گمراه كنند و در اين چهره و لباس كتابهاي زيادي تأليف كرده‏اند كه مذهب رافضي را تاييد مي كند.([21])

همانگونه برخي از شيوخ و بزرگان شيعه رافضي كه خود را به وسيله‏ي انتساب به اهل سنت استتار نموده‏اند افكاري مشابه به تفكر شيعي را ابداع و آن را به قعراسلام و ارد كرده‏اند،  شيخ محمد ابوزهره معتقد است: طوفي نجم الدين (متوفي سال 716هـ) هنگامي‏كه مي‏خواهد از مصلحت بحث كند مي گويد: مصلحت برنص مقدم است در واقع عمدا سعي مي كند با اين شيوه مذهب شيعي را ترويج دهد،  زيرا اين روش، مسلك ومنهج آنان است،  چون نزد شيعه‏ها امام مي‏تواند بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم  عمومي را تخصيص و يا نصي را نسخ نمايد.

در واقع طوفي تمام اين انديشه و تفكر را آورده است هرچند كلمه‏ي امام را ذكر نكرده و بجاي آن واژه‏ي مصلحت را بكار برده تا قول خود را ترويج و آن فكر و بينش را پخش نمايد،  آنگاه ابوزهره ثابت مي كند كه طوفي با پايين آوردن شأن و منزلت نص و پخش انديشه‏ي نسخ يا تخصيص توسط امام به مصالح مرسله، درواقع قصد پايين آوردن قدسيتي دارد كه امت اسلامي آن(قدسيت) را به نصوص شارع مي دهند.([22]) ([23])

البته رافضيها از تشابه اسمي برخي از اعلام و بزرگان خود،  بابزرگان اهل سنت سوء استفاده هم كرده‏اند و حقه‏اي فكري وكم هزينه و ارزان براي گمراه كردن حقيقت جويان بكار برده‏اند،  آنجا كه به نام و عناوين كساني مي نگرند كه نزد اهل سنت از اعتبار ويژه‏اي برخوردارند، لذا هركس را در اسم و لقب موافق يكي ازآنها يافته‏اند سند حديث و روايت آن فرد شيعي يا سخن وي رابه آن بزرگ سني برمي گردانند.

براي مثال محمد ابن جرير طبري، امام مشهور سني صاحب تفسير و تأريخ طبري،  يكي ازبزرگان شيعه بنام محمد بن جرير رستم طبري با او هم نام است و در مذهب شيعه تأليفات و تصنيفاتي دارد مانند" المسترشد في الإمامة، " و"نور المعجزات" در مناقب أئمة الاثني عشر.([24])

و هردو‏ي آنها اهل بغداد و دريك زمان زيسته‏اند و حتي هردو در يك‏سال مرده‏اند و آن سال (310هـ) است و شيعه ازاين تشابه اسمي سوء استفاده كرده و كتابها و منابعي را كه مذهب تشيع را تاييد مي‏كنند به امام‏ابن‏جريرطبري نسبت مي دهند مانند: كتاب المسترشد في الإمامة، ([25]) هرچند اين كتاب از آن ابن جرير رافضي مي باشد.([26])

اما آنها تا به امروز برخي از اخباري را كه مذهب آنان را تاييد مي‏كند به  امام ابن جريرطبري برمي‏گردانند.([27])

درواقع اين رفتار رافضيها امام ابن جرير طبري را در زمان خود بسيار اذيت نموده است،  و ابن كثير إشاره مي‏كند كه عده‏اي ازعوام الناس وي را به رافضي بودن متهم كرده‏اند،  وعده‏اي نادان اورا ملحد پنداشته‌اند.([28]) و كتابي كه درباره‏ي قصه‏ي غديرخم در دو مجلد نگاشته شده به وي نسبت داده شده است.([29])

و اين تلاش رافضيها براي برخي از علماء اهل سنت نيزآشكار و معلوم بوده است ابن كثير مي‏گويد: بعضي ازعلماء چنان مي‏پنداشته‏ا‏ند كه دو ابن جرير وجود دارد،  يكي ازآن دو شيعي ومسئله‏ي مسح پا در وضو به او نسبت داده مي‌شود،  و ابو جعفر را ازاين ويژگيها بدور مي‌دانند.([30])

و اين كه(ابن كثير) اين و يژگيها را به عده‏اي ازاهل علم نسبت داده است، عين حقيقت است چنانچه در خلال كتابهاي ترجمه ودر لابلاي آثار و منابع آنها اين موضوع روشن و هويدا مي گردد،  و ثريا كجا و ثري كجا؟ تفاوت ميان آن دو قابل مقايسه نيست.([31])

اصلا عقيده وانديشه‏ي امام ابو جعفر ابن جريرطبري به هيچ‏وجه با انديشه ومرام رفض همخواني ندارد وي يكي ازأئمه‏ي اسلام از جهت علم و عمل به كتاب خدا و سنت رسول الله  صلی الله علیه و سلم  مي‌باشد.

ويك رافضي ديگر نيز به نام ابو جعفر طبري خوانده مي‏شود، ([32]) و او با ابن جرير اولي شيعه هم فرق دارد هر چند استاد فواد سزكين آن دو را يكي دانسته است ([33]) علي‏رغم اينكه او بيشترازدو قرن فاصله ميان آنها قائل مي‏شود و روزنامه‌اي تحت عنوان " عقد الزهراء"درمدينه‏ي منوره بنام اين رافضي اخير پخش مي شود و عقدالزهراء" يك حكايت و داستان ساختگي است, و اگر سوء إستفاده رافضيها از اين تشابه اسمي نبوده اين روزنامه با اين شيوه و طريق پخش نمي‌شد([34])

و در اين تشابه اسمي،  ديگران نيز مانند ابن جريرهستند ([35])واين بحث در اين كتاب قابل بسط وتوسعه نيست وبلكه يك تحقيق جداگانه را مي‌طلبد.

 

انتشار رافضيت درجهان إسلام

يكي ازدلايلي كه نقش رافضيها را درپخش عقائدشان در ميان مسلمانان روشن مي‏كند اينكه درعبارات و منابع قديمي آنها ثبت شده كه در ابتدا فقط اهالي يك شهر تفكرآنها را پذيرفته و آن شهركوفه بود.

ابوعبدالله مي‏گويد:خداوند ولايت ما را براي اهل شهرها عرضه نمود و فقط اهل كوفه آن را پذيرفت.([36])

پس تشيع در بلاد اسلامي غير از كوفه جاي براي نشر افكار خود نيافت زيرا كوفه ازعلم واهل آن دور بود و اين از آثار ابن سباء مي باشد كه در كوفه تلاش و فعاليت جدي نمود تا اينكه موفق شد يك سازمان مخفي تشكيل دهد كه بر روش او كار كنند.([37])

شيخ وعالم كوفه أبو إسحاق سبيعي (ت127ه‍) متوجه تحولي شد كه شهر كوفه را فراگرفته بود،  وي اهل كوفه را كه بر مذهب اهل سنت بودند و يك نفر از آنها در فضيلت ابوبكر وعمر رضی الله عنهما و تقديم خلافت آن دو ترديد نداشت ولي هنگامي كه به آنجا بازگشت ديد كه در ميان كوفيان رفض و سخن از آن وجود دارد.([38])

پس به تدريج آفت رافضيت در جهان اسلام سرايت كرد تا جايي‏كه عده‏اي از محققين مي‏گويند ده درصد مجموع مسلمانان امروزي را شيعيان تشكيل مي‌دهند.([39])

و دعوتگران تشيع در اين عصر سازمانها ي مخفي فعالي را تشكيل مي‏دهند و در جهان اسلام ازروي نقشه هاي ازپيش طراحي و مطالعه شده و با سرمايه گذاري مالي در حوزه‏هاي علمي براي پخش بينش تشيع تدريس مي‏كنند،  حوزه‏هاي كه حسابهاي بانكي خود را از زحمات و عرق جبين اين پيروان فريب خورده انباشته بودند، پيرواني كه افكار و احساسات آنها با شعار فريبنده‏ي حب اهل بيت پر شده بود،  شعاري كه بزرگان و شيوخ شيعه به جز اسم و ادعا بهره‏اي از آن نبرده بودند با نام خمس امام بر دارائي‏هاي بزرگي إستيلاء پيدا كردند و اين سازمانهاي سري از شعارهاي كه بيشتر شبيه شعارهاي ماسوني بود استفاده مي‏كردند،  يك بار شعار " تقريب بين مذاهب اسلامي" و بار ديگر به اسم " جمعيت اهل بيت " قد علم كرده و ظاهر مي‏شوند.([40])

و بعد از بر پايي حكومت آخوندي در ايران سفارتهاي حكومت ايران به مراكزي براي دعوت به رفض و شيعه گري تبديل شدند و از مراكزاسلامي و مساجد و تكايا و حسينه‏ها،  بويژه در روزهاي جمعه براي دعوت به اتجاه و تفكر رافضي بهره‌برداري كردند.

مجله‏اي مجتمع تحقيقي را درمورد فعاليت رافضي دراروپا پخش و در آن گفته‏ي، سفارتخانه‏ها و كونسلگريهاي ايران در اروپا به مراكزي براي نشرعقيده‏ و تفكر شيعه در ميان مسلمانان(نه كفار) مقيم اروپا مبدل گشته است، و انتشار دهها بلكه صدها و هزاران نوشته و كتابچه‏هاي كه مخصوص فكر شيعي است و دربين مسلمانان اروپا، در اماكن اجتماعي آنها، بويژه نزديك درهاي مساجد يا پست يا در وسايل ديگر توزيع مي‏گردد،  حتي در مراكز فرهنگي و كتابخانه ها ديده مي‏شود،  به گونه‏اي كه انگار براي نشر دعوت شيعه‏ي ايراني در بين اقليت مسلمانان در اروپا دائر شده است،  بعلاوه‏ي محتويات اين كتابخانه ها كه شامل كتابها و نشرياتي پيرامون انقلاب ايراني و افكار و منهج اعتقادي آنان مي‏باشد،  ما مي‏بينيم كه اداره‏كنندگان اين كتابخانه‏ها درسها و جلساتي را ترتيب مي‏دهند كه بيشتر آنها به قضيه‏ي اعتقادي مي‏پردازند.

سپس اين مجله به اسامي برخي از كتابسراهاي اروپا اشاره مي‏كند كه در روزهاي پنجشنبه وشنبه‏ي هر هفته در مورد تفكر انقلاب ايراني محاضرات اعتقادي تشكيل مي‏دهند و در خلال آن مجله‏ها و نوشته‏ها و نوارهاي صوتي و غيره را توزيع مي‏كنند،  و مسلمانان براي حضور در اين محاضرات و همايشها،  بعنوان و سيله‏اي براي نشر منهج شيعي به شيوه‏ي ايراني آن فراخوانده مي شوند.

و مراكز ايراني عده‏اي از جوانان فريب خورده‏ي خود را اجير كرده كه در ايام جمعه در بعضي از مساجد به نماز گزاران بپيوندند،  بويژه در مساجدي كه تعداد زيادي از مسلمانان در نماز جمعه شركت كرده‏اند.

و اين مجله به وقوع برخي از بر خوردها و آشوبهاي داخل مسجد إشاره مي‏كند و نمونه‏هاي را نيز ذكر مي‏كند چنانكه اشاره مي‏‏كند اين تلاشهاي ايراني با آن فتنه‏ها و آشوبهايي كه در آنجا رخ مي‏دهد آثار منفي زيادي بر مسلمانان گذاشته است.([41])

و فعليت روافض به صورتهاي متعدد و وسايل متنوع انجام مي گيرد كه درآن مبدءي رعايت نمي‏شود،  زيرا آنان نُه دهم دين را تقيه مي‏دانند و مانند اهل سنت نيستند كه يك حالت داشته باشند.

و عده‏اي ازعلماي معاصر آنان اعتراف كرده‏اند از اين حيث كه نمي‏دانند تقيه نزد شيعه يك روش ماكياولي است و در يك عبارت تقيه نزد آنان هدفي است كه و سيله را توجيه مي‏كند ([42])يعني براي رسيدن به هدف از هر وسيله‏اي استفاده مي‏شود و اين همان سياست ماكياولي.([43]) است كه افراد بي‏دين براي تحقق بخشيدن اهداف خود به آن روي آورده‏اند.اما در اسلام هدف وسيله‏ي نا مشروع و حرام را توجيه و مباح نمي‏كند.

به همين دليل وسايل مورد استفاده‏ي رافضيها براي پخش افكار و مذهبشان رنگهاي متنوعي از خدعه و نيرنگ و فريب و دروغ به خود گرفته به گونه‏اي كه گروهها و افراد مسلمان زيادي را قرباني كرده است،  مجموعه اي از بزرگان وشيوخ قبائل را از طريق نكاح متعه به طرف خود كشانده‌اند.([44])

و حيدري در"عنوان المجد" بيانات مهمي را نسبت به قبايل سني كه با تلاشهاي پي‏گير رافضيها و نيرنگهاي آنان شيعه شده‏اند، ايراد داشته و در آن گفته است، اما عشاير بزرگي كه به تازگي در عراق رافضي شده‏اند زياد هستند،  ازجمله‏ي آن عشاير ربيعه مي‏باشد كه هفتاد سال است رافضي شده‏اند،  و قبيله تميم كه يك قبيله‏ي بزرگ است و حدود شصت سال است در نواحي عراق به وسيله‏ي آمد و رفت شياطين رافضي در ميان آنان،  به رافضي تبديل شده‏اند،  و خزاعل كه قبيله بزرگي ازبني خزاعه بوده و در اثر تحريف به خزاعل تبديل و بيشتر از صد و پنجاه سال است كه رافضيت را برگزيده‏اند،

و عشيره‏ي زبيد كه چندين قبيله مي‏باشد و مدت شصت سال است كه بوسيله‏ي تردد رافضيان در بين آنها و نبود علما در ميان آنان، شيعه را انتخاب كرده‏اند. و يكي ديگر ازعشايري كه رافضي شده‏اند، بنو عمير هستند و آنان شاخه‏اي از تميم مي‏باشند. و خزرج كه آن هم شاخه‏اي از بني مزيقياي أزد، است و شمرطوكه، كه بسيارند و دوار و دفافعه همه و همه رافض شده‏اند و از ديگر عشايري كه رافضي شده‏اند، عماره‏ي آل محمد و آن به خاطر تعداد زيادش قابل شمارش نيستند و تازگيها رافض شده‏اند.

و عشيره‏ي بني لام كه تعداد آنها نيز بسياراست و عشاير ديوانيه كه پنج عشيره را تشكيل مي‏دهند. آل اقدع، آل‏بدير، عفج، جبور، جليحه، و اقرع خودش شش قبيله را تشكيل مي‏دهد و تعداد هر قبيله‏اي زياد است، وآل‏بدير سيزده قبيله و جليحه و جبور هركدام چهار قبيله‏ي كثيرالعدد هستند. كم تعدادترين قبيله و عشيره عراقي كه درمدت صدسال اخيركه به رافضيت تغير عقيده داده‏اند، عشيره‏ي كعب كه خودش چندين بطن دارد.([45])

و به همين منوال آقاي حيدري قبايل عرب را بر مي شمارد كه بر اثر غفلت و سهل انگاري اهل سنت به رافضيت گردن نهاده‏اند بر مي‏شمارد، زيرا آنان به افاويل و سخنان رافضيها فريب خورده‏اند كه مي‏گويند بگذاريد با هم باشيم و در امور،  يكديگر را ياري دهيم و بياييد بسوي وحدت و يك‏پارچگي ميان اهل سنت،  زيرا اختلاف ما با اهل تشيع به اندازه اختلاف ميان مذاهب اهل سنت با همديگر نيست،  بنابر اين اهل سنت با سكوت خود، بستر و زمينه‏ي نشر شيعه گري را براي  شيوخ آنان فراهم نموده‏است،  و گرنه درصورتي‏كه حق و حقيقت به وضوح و شفاف اعلان مي‏گرديد هيچ كس فريب نمي خورد و شيعه نمي شد،  و آنان تا كنون مدام و پيوسته به نشر معتقدات خود در هر مجال و مناسبتي مي‏پردازند.

و آنها به روابط و ارتباطات خود با عده‏اي ازرؤساي حكومتهايي كه پاسخگوي به مذهب شيعه درآنها ملاحظه مي‏شود بسيار اهتمام مي‏دهند، چنانچه درگذشته ابن مطهرحلي با خدابنده چنين كاري را انجام داده است،. ([46])

وچنين ارتباطاتي با سران حكومتها آثار معروف تاريخي خود را ايفا كرده،  چنانچه امروزه با رهبرليبي چنين كرده‏اند و اتجاه و اعتقاد رافضي در راي و ولاء در مورد ايشان ظاهر گشته است.

 همانگونه كه عده‏اي از اهل قلم و اصحاب خردهاي تهي از ايمان را خريداري كرده‏اند و از آنها خواسته‏اند كه براي دعوت به شيعه‏گري بنويسند و به كتابهاي شيعه تقديم نمايند ([47])

و در كشورهاي اسلامي دانشجويان مستعد و باذكاوت را از دختر و پسر گزينش كرده و تسهيلات و امكانات تحصيلي خوبي را براي آنان تدارك مي‏بينند تا به قم جذب شوند و در آنجا آنان را شستشوي مغزي داده و براساس شيعه گري پرورش دهند تا در هنگام بازگشت به كشورهاي خود آن را تبليغ و انتشار نمايند.

شيخ ازهري مي‏گويد: اخبار و گزارشاتي كه از تمام گوشه و كنارهاي جهان اسلامي به من مي‏رسد دلالت دارد بر اينكه انقلاب ايران به رهبري خميني امروزه خشونت را منتشر مي‏كند، و تلاش مي كند كه جوانان را به شكلي خاص در بسياري ازكشورهاي اسلامي با تطميعهاي مختلف و متعدد مالي و تحصيلي در ايران و بسياري از روشهاي فريبنده‏ي ديگر بسيج كرده و آنها را وادار به ايجاد اختلاف فرقه‏اي در كشورهاي خود و در ميان ملتهاي خود مي‏نمايند،  و شيخ ازهري معتقد است بر ملتهاي اسلامي لازم است نسبت به آنچه ازطرف خميني و غيره به سوي آنها هجوم مي‏آورد هوشيار و محتاط باشند،  زيرا آن حركت يكي از حركتهاي مأمور شده براي متلاشي كردن امت اسلامي و گسترش نزاع و اختلاف فيما بين آنها مي‌باشد".([48])

 

ظهور گرايش بعضي از نويسندگان منتسب به اهل سنت به شيعه‏گري

در نوشته هاي بعضي از متفكران منتسب به اهل سنت خلط و در هم آميختگيهاي از تفكر شيعه‏گري به چشم مي‏خورد. و نوشته هاي دارند كه بيان‏گر متاثر شدن آنها از شبه‏هاي است كه رافضيها در موضوع امامت و صحابهن آن را ايجاد نموده‏اند. خواننده با مطالعه‏ي نوشته هاي بعضي از متفكرين و اديبان در رابطه با تاريخ صدراسلام يا« نشأت تفكرفلسفي در اسلام»يا» مسائل امامت و خلافت»اندازه‏ي تاثير فريب و نيرنگ رافضيها در وارونه كردن حقايق،  را درك مي كند.

و من هيچ شك ندارم كه در ميان اين گروه،  كساني هستند كه زرق و برق اموال و داراييهاي فريبنده‏، آنها را وادار به گفتن ونوشتن چنين چيزهايي نموده است.رافضيها اموال خود را به شخصيت هاي نخبه و مشهور مي‌پردازند تا چيزهاي را كه موافق با مذهب رافضيها است براي مردم بنويسند.و از قديم بعضي از پيشينيان گفته‏اند: اگر مي خواستم آنها خانه‏ام را با پول پركنند در برابر اينكه دروغي را برزبان علي ببندم، آنها راحت اين كار را انجام مي‏دادند ولي به خداسوگند من هرگز دروغي را به زبان او نبسته‏ام ([49])

حال امروزه كه جيب ودستهايشان پر از دارايي و پولهاي هنگفت است و امانت داري در دل بيشتر مردم كم گرديده. و دنيا آنها را فريب داده،  چطور اين كار را نمي كنند؟.([50])

و اگرمي خواهي مثال و نمونه‏ي اين تاثير فكري به سبب منهج ومسلك رافضيها را ببينيدوبشنويدفبه اين مثال توجه كن: دكترعلي سامي النشار. صاحب كتاب "شهداءالاسلام في عصر النبوة"كتابي را به نام "نشأةالفكر الفلسفي في الاسلام " (پيدايش تفكر فلسفي در اسلام) مي نويسد و در آن چيزيهاي كه چشمان رافضيها را روشن مي‏كند تحرير نموده و بعضي از اصحاب و ياران پيامبر صلی الله علیه و سلم   را تكفير مي‏كند. مثلا در مورد معاويةط مي‏گويد:«علي‏رغم چيزهاي كه در مورد معاويه گفته‏اند وعلي‏رغم تلاشهاي كه علماي سلفي متأخر،  واهل سنت،  نموده‏ كه او را از جمله‏ي اصحاب پيامبر صلی الله علیه و سلم  بحساب آورند، اما آن مرد هرگز به اسلام ايمان نداشته و بسيارهم تلاش نموده كه شعله‏ي اسلام را خاموش كند اما بيشتر از اين را نتوانسته است».([51])

ايا جز رافضيها و امثال آنها كسي هست كه از عهده‏ي چنين افتراي بزرگي برايد؟چگونه مسلمان، زبان خود را با چنين سخن و افترايي،  نسبت به صحابه‏اي كه همراه با پيامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  جهاد نموده و در جنگ حنين شركت داشته، آلوده مي‏كند؟!، ([52]) او امين پيامبر صلی الله علیه و سلم  و كاتب وحي بوده، و مدت چهل سال سرپرست امور مسلمانان بوده و به عنوان نائب و خليفه، شعاير اسلامي را با مردم به پا داشته.است([53])

سپس براهل سنت افتري نموده وبه گمان خود مي گويد:قايل شدن به صحابي بودن معاويه قول بعضي از اهل سنت است، -گو اينكه اكثريت بر مذهب او مي باشند- واين دروغ وافتراي است از نوع دروغ و افتراهاي رافضيها، زيرا ايمان معاويهط با نقل متواتر و اجماع اهل علما ثابت است([54]):

و باز در مورد پدرش ابو سفيان بن حرب مي گويدك«ابو سفيان زنديق بود يعني از كساني بود كه به مجوسيت فارسي ايمان داشته است»([55]) اين در حالي است كه پيامبرخدا صلی الله علیه و سلم  ابو سفيان را به نيابت از خود وبه عنوان عامل قرار داده بود و وقتي كه پيامبر صلی الله علیه و سلم  از دنيا رفت، معاويه در نجران عامل او بود، حال چگونه امكان دارد زنديق بوده باشد وپيامبر صلی الله علیه و سلم  بهعلم وعمل او اطمينان واعتماد كرده باشد واورا نائب خود بر امو مسلمانان قرار دهد؟!([56]) وموافق باشيعه ها و اهل رفض كه مي گويند تعداد كمي از اصحاب حق را به جانب علي مي‏دادند.ودر واقع-به گمان انها- خلافت را از او سلب نموده‏اند...، مي‏گويد:«گروه كمي از اصحاب مخلص احساس نمودند كه براي بار سوم خلافت ازعلي سلب مي شود،  زيرا بار اول خلافت را از او سلب نمودند تا به خليفه اولش بدهند.و بار دوم نيز آن را از او غصب نمودند تا به خليفه دومش بدهند. و اين بار سوم است كه به جاي واگذاري خلافت به علي،  آن را به پيري هوا پرست وگمراه كننده اي واگذار مي كنند كه نه خلافت را به خوبي انجام مي‏دهد و نه عدالت را رعايت مي‏كند،  و او هم امر را براي قريش گمراه، ترك نمود.([57]) و منظورش ازاين خليفه ذي النورين عثمان بن عفان ط است.كه تمام اصحاب برخلافت او اتفاق دارند. اما گو اينكه او با اين افتراي خودهمه آنها را تنبيه وتوبيخ مي كند!

در مورد رافضيهاي كه به اثني عشري (دوازده امامي) موسومند وقايل به آن همه كفر وشنيعتهاي بودند كه گذشت و ذم و بد گويي از آنها در سخنان همه‏ي پيشوايان اسلام جاري گشته است،  مي‏گويد: افكار فلسفي شيعه‏ي دوازده امامي در مجموع،  اسلام ناب را تشكيل مي دهد.([58])

به اين تفاوتهاي عجيب و غريب بنگر و تعجب كن.([59])

و مي‌گويد: گو اينكه گوينده يكي از رافضيها مي‏باشد- شيعيان علي كه از روي يقين و ايمان او را دوست دارند و برمنهج و مسلك او مي‏روند، يقين دارند كه اوتنها اثري است كه ازاسلام بزرگ موجود است و در كناراو هم،  عثمانيها و اموي ها هستند كه به شدت از اسلام متنفراند،  و دلهايشان پر از حقد و كينه نسبت به پيامبر خدا صلی الله علیه و سلم  و خاندان او مي‏باشد.([60])

اين تنها نمونه‌اي بود در اين زمينه كه به آن اكتفا مي‏كنم هر چند اين موضوع به تنهايي نياز به نقد و بررسي دقيق و جدا گانه‌اي دارد.

 

تحريف تاريخ اسلام

رافضيها، دركتاب ونوشته‏هايخود عمداً تاريخ امت اسلامي را تحريف و تشويه نموه‏اند. چنانكه در روايات و اخبار كلبي ([61]) وابي مخنف.([62]) ونصر بن مزاحم المنقري.([63]) و آنچه نزد طبري در تاريخش يافت مي‏شود،  به چشم مي خورد،  البته طبري آنها را باسندشان بيان نموده كه اهل علم مي توانند احوال و صحت و سقم.آن رادر يابند ([64])

و همچنانكه در نوشته هاي مسعودي در مروج الذهب، و يعقوبي در تاريخش يافت مي‏شود.و استاد محب الدين‏الخطيب در حاشيه‏ي "العواصم" اشاره مي‏كند به اينكه:تدوين تاريخي آن پس از دولت اموي شروع نموده، و دست باطنيها و قوميتهاي كه در لباس تشيع خود را پنهان نموده بودند، نقش مهمي در خاموش كردن چراغهاي خير، و پاك نمودن صفحات روشن تاريخ داشته‌اند([65])

و كسي كه كتاب" العواصم من القواصم"ابن عربي با حاشيه‏ي بسيار ارزنده‏اي كه علامه محب الدين بر آن نوشته است را مطالعه كند اين نيرنگ را درك خواهد نمود.

شيخ و بزرگان شيعي هزاران صفحه از تاريخ بهترين قرني كه بشريت تا به امروز نمونه‏ي آنرا به خود نديده است، بسبب فحش ودشنام سياه نموده اند و اكثر اوقات خود را صرف تحريف تاريخ مسلمانان نموده‌اند.

واين مادّه‏ي بزرگ وسرطاني (رافضيت) وآن كه در كتابهاي تاريخيي كه توسط رافضيها نوشته شده‏ و يا در كتابهاي حديث آنها همچون "كافي"و "البحار" آنرا مي بينيد. و يا آنچه پير و استادانشان در قديم نگاشته‏اند. مانند "احقاق حق" و يا در اين عصر همچون كتاب الغدير ؛اين ماده سياه وتاريك وزشت پر از ترهات، مرجع همه‏ي نوشته هاي دشمنان دين چه شرقيها و چه غير آنها  عليه دين شده است.

و آن نسل شكست خورده از نظر روحي كه نمونه‌اش در غرب و ميان غرب زدگان مشاهده مي‏شود،  تمام همه آنچه مستشرقين نوشته بودند و به عنوان مصدر و اصل ارائه نمودند، بسيار سريع آن را فراگرفتند وبه دست آوردند وافكار خود را روي آن بنا نهادند و به نشر و توزيع شبهات خود در ممالك اسلامي پرداختند.و تاثير بسيار خطري بر افكار و فرهنگ مسلمانان داشت كه در واقع شيعه گري منشأ تمام اين شر و بدي‌ها بوده است.

مطالعه وبررسي آراءونظريات خاور شناسان،  وعلاقه و پيوندشان با شيعه ها، موضوع بسيار مهمي است كه جاي تحقيق وبررسي دقيق مي‏باشد.كه تفصيل آن در اينجا نمي گنجد و همين اشاره كافي است.

استفاده دشمن از شبهات شيعيان، و دروغ پردازيهاي آنها بر عليه اسلام ومسلمانان، تازگي ندارد بلكه خيلي وقته شروع كرده است.در زمان امام ابن حزم(ت456ه)مسيحيها،  بهتان و افتراي شيعيان را بر كتاب خدا درميدان مجادله با مسلمانان به عنوان دليل عليه اسلام و مسلمانان به كار مي‏بردند.كه ابن حزم با تمام تلاش و جديت خود به جواب آنها پرداخته و روشن نموده كه اقوال و سخن اين گروه هيچ اعتباري ندارد. چون آنها از مسلمانان نيستند.

تأثير شيعيان بر ادبيات عربي

ادبيات و قلمرو شعر و نثر عربي از تاثير اهل تشيع در امان نماند، بلكه شاعران و سخن‌وران آنها با حيله‌گري و نيرنگ سياه خود به نام، رنج و سختيهاي آل بيت در تحريك عواطف و هيجاني كردن شعور و احساسات مردم،  بر ضد امت و دين نقش مهمي ايفا كردند

گرايشهاي شيعه‏گري درقالب شعر و ادب و مبالغه در به تصوير كشاندن سختي و رنجهاي اهل بيت در بعضي از آثار ادبي انها كه به دست ما رسيده لمس ومشاهده مي‏شود كه شيعه ها آن را وسيله‏ي ترويج فكر شيعه گري و طعن و لعن اصحاب پيامبر  صلی الله علیه و سلم  قرار داده‏اند.

ودعوت گران تشيع بسيار تلاش نموده‏اند تا اباطل و خرافات را از ائمه و پيشوايان خود در قالب داستانهاي هيجان انگيز و خطبه‏ها و شعرهاي مملو ازغلو و زياده روي در مدح امامان و پيشوايان توزيع و منتشركننند كه باور و بينش بسياري از مردم ازآنها متاثر شده تا جايي كه بر عقيده‏ي توحيدي آنها چنين ضربه‏اي وارد نمود كه به جاي خدا پيشوايان را ارباب و خدا ي خود قرار دادند.

استاد محمد سيد كيلاني مي‏گويد: تشيع شيوه اي از ادبيات را اختراع و به كار برد كه باعث پايين آمدن و سقوط مسلمانان به دور ترين نقطه عقب افتادگي شد.و تنها وهابيها توانستند در اين عرصه بلاد و ممالك خود را از شر و بلاي اين اساطير و اباطل محفوظ نگه دارند و پيروز شوند.اما بقيه‏ي نقاط عالم اسلامي در اين حال و هوا باقي ماندند تا جايي كه تحصيل كردگان و فرهنگيانشان هم از اين گودال نجات نيافتند.([66])

در اين راستا كافي است كه قصيده‏ي مشهور و معتمد آنها "القصيدة الازرية" را مطالعه كنيد([67])

همچنانكه ادبيات را وسيله‏ي اسائه ادب نسبت به مردم و جاه و مقام خلفا و بزرگان دين قرار داده‏اند.و جامعه اسلامي را وارونه و مشوش ساخته‏اند به اين صورت كه جنبه‏ي خرافي و انحرافي و گمراهي را در مجتمع برجسته و ترويج داده‏اند. تا جايي‏كه منظر و صورت مجتمع،  و خلفاي مردم را در حالت هبوط و سقوط جلوه داده‏اند چنانكه در ارتباط با خليفه، هارون الرشيد و جريان او با ابي نواس كه گفته‏اند: او خليفه‏اي بوده كه يك سال غزا مي‏كرد و يك سال به حج مي‏رفت (يعني تا اين حد زاهد و خدا ترس بوده. مترجم)، اين وضعيت مشاهده مي شود و تقيه را در حال و هواي عاطفي و خيالي حاكم نموده،  و با استفاده از ادبيات و داستان وشعر و خطبه‏هاي حماسي كينه و تنفري را كه ازامت و خلفاي امت داشته‏اند را خالي نموده‏اند.و براي آگاهي بيشتر در اين رابطه به كتاب "سرودهاي رافضي "تاليف ابي الفرج اصفهاني مراجعه شود.

 

در قلمرو سياسي

شيعه- چنانكه اصول‌شان تاكيد مي‏كند – به مشروعيت و قانوني بودن هيچ يك از دولتهاي اسلامي در دنيا باور ندارند و به جز خلافت حضرت علي؛، تمام خلفا و فرمان روايان جهان اسلام را طاغوت،  و دولتشان را غير مشروع مي‏دانند.وهمچنانكه قبلا بيان كرديم آ نها مي‏گويند: هر پرچمي كه پيش از آمدن مهدي برآفراشته شود، صاحبش طاغوت است.

به همين جهت دشمن در كمين نشسته‏ي اين امت،  گم شده‏ي خود را در ميان مذهب شيعه يافت و به واسطه‏ي آن،  و در سايه‏ي اين عقيده كه از نتايج و ثمرات آن از دست دادن اطاعت از اميرمسلمانان و دشمني پنهان و تنفر نسبت به امير و مامور مسلمانان است بسيا ري از اهداف خود را متحقق نمودند.

بدين ترتيب زمره‏ي رافضه به ابزاري در دست دشمن و مركبي رام ومسخر در راستاي رسيدن دشمن به آمال وآرزوهايش گرديد.و عقيده‏ي تقيه موجب آسان شدن راه و استحكام نقشه‏هاي عناصر شيعه گرديد و همچون لشكر سري و پنهان ماسونيت در ظاهر لباس اسلام را پوشيد و در لباس دوستي و اطاعت از امام مسلمانان شروع به فريب و نيرنگ عليه امت اسلامي نمود. و گفتند: درظاهر با آنان معاشرت كنيد تا نهانشان را آشكار سازيد چرا كه سلطه و قدرتشان از جانب بيگانه است.([68])

شيعه در مراحل و دوره‏هاي مختلف تاريخ محل نفوذ و بهره برداري بي دينان بوده و دشمن،  در راستاي خدمت به اهداف و پياده نمودن نقشه‏هاي شوم خود آنها را به كار گرفته است،. وچه بسارشده كه بزرگ و رئيس بي باوران به جمع شيعه‏ها پيوسته‏اند تا از اين طريق آنها را همچون خدمتكاراني به خدمت خود بگمارند. به همين جهت شيخ الاسلام مي‏گويد: بيشتر آنهاي كه به تشيع گرويده‏اند،  به دين اسلام باور نداشته‏اند.بلكه جهت رسيدن به اهداف خود تظاهر به شيعه بودن نموده‏اند اين هم به خاطر بي شعوري و ناداني شيعه بوده است.([69])

در واقع روي‏دادها و وقا يع تاريخ گواه بر اين است كه همواره تشيع مأوي و پناه‏گاه كساني بوده كه خواسته‏اند به دين اسلام و مسلمانان خيانت كنند ونيرنگ بزنند.

گروههاي از فارس زباناني كه در مسلمانان به دولت هفت ساله‏ آنها پايان دادند، گم شده‏ي خود را در ميان شيعه‏ها پيدا نمودند و يهوديها هم فرصت را غنيمت يافتند تا اهداف شوم خود را از طريق تشيع متحقق سازند.و امروز هم دشمنان اسلام و آنهايي كه مي‌خواهند ضربه كاري را بر پيكره‏ي اسلام وارد كنند، در زير چتر تشيع خود را پنهان نموده‎اند

.اعترافاتي كه از جانب خودشان در نتيجه اختلافاتي كه ميان فرق شيعه‌هاي اثني عشري بروز گرديد،  گواه بر راستي  اين حقيقت است.يكي از محققين شيعه نقل مي‏كند كه: سفير روسيه در ايران،  (كنيازدكوركي) هميشه درحلقه‏ي درسهاي شيخ رشتي؛([70]) بنيان گذار يكي از فرقه هاي دوازده امامي حضور مي داشت - چنانكه قبلا بيان شد-. و او كسي بود كه در كربلاء نام مستعار "شيخ عيسي لنكراني"، را بر خود نهاده بود و مجله‏ي الشرق كه وزارت خارجه‏ي روسيه(سوفياتي) آن را در سال( 1924 - 1925 م) چاپ وپخش نمود، پرده را از روي اين حقيقت برداشت.([71])

خدامي داند چندها بار، ژنرال انگليسي باز نشسته، جعفرعليخان(كه ظاهرا اين نام را به خاطر روپوش نهادن برهويت واقعي خود،  انتخاب نموده است) خود را شيعه جلوه مي داد و در تمام درسهاي كاظم رشتي حاضر مي شد!([72])

اين محقق شيعه مذهب، در بيان علت اين پديده مي‏گويد: چون قبلا دشمنان مي‏دانستند كه ساكنان اين دو منطقه (ايران وعراق) اهل بيت را بسياردوست دارند لذا آنها از اين راه وارد شدند.([73])

و چنانكه او مي‏گويد: در ضمن اين مذهب اختراعي، غلو در مدح پيشوايان را در ميان آنان پخش نمود و آنها را شريك و انباز خدا در آفرينش و رزق و....قرار داد و عقاب و سزا را از مرتكبين هر گناهي صغيره يا كبيره،  رفع نمودند.([74])

سپس مي‏گويد: و بدين ترتيب استعمارغاصب در اين مملكت عربي و اسلامي زمينه‏ي كاشت درخت تلخ و شوم حنظلي را مساعد يافت.([75])

و من هم مي‏گويم: خيلي پيش از اين گرايش صفوي نقش مهم خود را ايفا نمود و در كشت بذر اصول افراطي گري به وسيله‏ي شيوخ و استاداني همچون مجلسي و جزائري و كاشاني و... كار خود را انجام داد.

و دشمن قسم خورده،  لباس خوار و بي ارزش تشيع را برتن نمود و خود را در صفوف شيعه‏ها پنهان نمود و چه بسا درميان آنان و جاهت و مقام را نيز بدست آورد. چگونه اين طور نباشد در حالي كه باورشان رابه گروهي نا معلوم مي‏سپارند وراي يكنفر مجهول الهوية را مبني بر اينكه احتمالا او مهدي باشد برمي‏گزينند ([76])

علاوه بر اين كسي كه رويدادهاي تاريخ را مطالعه و بررسي كند خواهد ديد كه كلنگ مدعيان تشيع خطرناك‏ترين كلنگي بوده كه بر پيكره‏ي دولت اسلامي،  از هر جهت وارد شده. چون آنها درظاهر با مسلمانان هستند در حالي كه در باطن بزرگ‏ترين دشمن مسلمانان هستند.چه خوب گفته شيخ الاسلام ابن تيميه:كه اساس همه فتنه و بلاها، شيعيان وكساني مي باشند كه هم دست آنان هستند و بسياري از شمشيرهاي كه عليه اسلام از كالان بيرون آورده شده، از طرف آنها بوده است.و بواسطه‏ي آنها بي دينان و كافرن،  خود را درجامعه پنهان نموده‌اند.([77])

وچون آنها مسلمانان را كافرتر از يهود ونصاري مي‌دانند.([78]) لذا يهود و نصاري و مشركين را كه عداوتشان نسبت به دين براي همه محرز است، سرپرست و مولاي خود قرار مي‏دهند. و با اولياي خدا كه بهترين دين داران و سرور متقيان هستند، دشمني مي‏كنند.([79])

مردم گواه هستند وقتي كه هولاكو،  پادشاه تركهاي كافر،  (در سال 658 هـ) داخل شام شد شيعه‏هاي شام بزرگترين حامي وپشتيبان او در راستاي برپايي دولت خود وتنفيذ برنامه هايش بر ضد مسلمانان و از بين بردن سلطه وقدرت انها بودند.و همين طور خاص وعام مردم مي‏دانند وقتي كه هولاكو وارد عراق شد چه علم شنگه‏اي برپا نمود و تنها خدا مي‏داند چه خونهاي ريخت. ابن علقمي وزير خليفه كه رافضيها همراه وهمراز او بودند آشكارا و پنهان او را به انواع شيوه ياري مي‏دادند كه در وصف نمي گنجد ([80])

و پيش از او هم جنگيز خان پدر بزرگ هولاكو را بر ضد مسلمانان ياري مي‏دادند و هنگامي كه مسلمانان و مسيحيها درساحل شام و.. با هم  مي‏جنگيدند مسلمانان باچشم خود ديده بدند كه آنها به مسيحيها كمك مي‏كردند چون. نمي‏خواستند شهر هايشان به دست مسلمانان فتح شود  چنانكه نخواستند عكا و..بدست مسلمانان فتح شوند و پيروزي آنها را بر مسلمانان برتري مي‏دادند تا جاي كه وقتي مسلمانان درسال غازان([81]) (سال 599) شكست خوردند.و مسلمانان شام راتخليه نمودند.آنها شهرها را ويران كردند و دست به انواع فساد وجنايات زدند از جمله: برتري دادن مسيحيها بر مسلمانان و برافراشتن پرچم صليبيها و قتل و غارت اموال مسلمانان و تحويل دادن اسيرهاي جنگي و اموال وسلاحهاي مسلمانان به مسيحيها در قبرص و..، كه مردم اين جريان و امثال آن را با چشمان خود مشاهده نمودند.و براي نسلهاي بعدي هم به تواتر رسيده است.([82]) محب الدين الخطيب ادامه مي دهدو مي گويد: آنها در قديم الايام نيز مهم‏ترين عوامل و اسباب سيطره‏ي مسيحيها بربيت المقدس بوده‏اند تا وقتي كه مسلمانان آنجا را ازدست آنها پس گرفتند.([83])

درواقع سخن در اين رابطه بسيار طولاني است.و كتابهاي تاريخ مملو از چنين تصاوير تلخ و رويداد هاي ناخوشايند مي باشد

پس وقتي كه شيعه‏هاي كه در درون دولت اسلامي زندگي كرده‏اند چنين تاثيري داشته باشند، قطعا تأثير دولت آنها بيشتر و خطرناك‏ترخواهد بود. به همين جهت شيخ الاسلام در مورد دولت بني بويه ([84]) مي‌گويد:

 اين دولت انواع مذاهب مختلف مذموم را سامان داده است:، چرا كه از زنديقها،  و بسياري از قرامطه‏ها و فلسفيها و معتزليها و رافضيها بوجود آمده است.

و در زمان قدرت آنها،  اهل سنت و مسلمانان آنچنان دچار شكست شدند كه در وصف نمي گنجد.تا اين حد كه مسيحيها برمرزهاي اسلام چيره گشتند و قرامطه‏ها در سر زمينهاي مصر و مغرب و مشرق منتشر شدند وحوادث و جريانهاي زيادي به وقوع پيوست.([85])

و در مورد دولت خدا بنده([86]) نيز مي‌گويد:«و ببين دردولت سلطان خدا بنده همان كسي كه اين كتاب([87])براي او تاليف نموده چه مسائلي براي آنها پيش آمد و چه آشوب وفتنه هاي پديد آوردند كه اگر دوام مي‏داشت و قدرت مي‏گرفت، تمام شريعت خدا در سايه‏ي آن تعطيل مي‏شد. مي خواهند نور خدا را با با پف خاموش كنند! اما خدا نور خود را كامل مي‏گرداند هرچند كافران دوست نداشته باشند.([88]) و در دولت صفوي بعد از شيخ الاسلام نيز قضيه مهم‌تر و شديدتر بگرديد.

وتا به امروز هم تاثير دولت را فضي‏ها و ايةالله ها در ايران و تشكيلات وسازمانهايشان در لبنان([89]) و لانه‏هاي جاسوسيشان در خليج جريان دارد و خاك مسلمانان وسر زمين اسلام را به فساد و تباهي مي كشند.

احسان الهي ظهير ياد آور مي‌شود كه تفكيك و انفصال پاكستان شرقي هم،  نتيجه تاك تيك ونيرنگ رافضي ها بوده. آنجا كه مي گويد: «اين هم پاكستان شرقي كه قرباني خيانتهاي يكي از فرزندان قزلباشِ شيعه، به نام يحيي خان درهندوستان،  شد.([90])

وشيوخ شيعه مانع تطبيق شريعت اسلامي در پاكستان شدند، ([91]) چون شريعت اسلامي مانع سررسيدن به شهواتها يشان مي‌شد كه سالها به نام متعه  مشغول و سرگرم آن بودند.و آنها را معاقبه وجازات مي نمود در برابرجرم و جنايتهاي كه انجام دادنش را سهل و آسان نموده بودند به دليل اينكه: باوجود دوستي علي هيچ گناهي ضرر ندارد!!.

و اينها كه بيان شد اشاره‌هاي بودسريع وگذرا به جريانهاي بسيار بزرگ ومهمي كه بررسي وتفصيل آن به نوشتن چندها كتاب، نياز دارد.و من در اينجا به ذكر دو نمونه اكتفا مي كنم كه اگر كمي در آنها دقت شود،  پند واندرزهاي زيادي در بر دارند.

نخست: تأثير شيعه دردرون دولت اسلامي، وذكر حادثه‌ي ابن علقمي ودسيسه هايش براي سقوط دولت اسلامي.

 

توطئه‌هاي ابن علقمي رافضي

خلاصه جريان از اين قرار است كه ابن علقمي وزيرمستعصم، خليفه عباسي بود و خليفه سني مذهب بود همچنانكه پدر و پدر بزرگش سني مذهب بودند. امّا خليفه انساني ساده وآرام  بود. پس  اين وزير شيعي، نقشه‌ي پايان دادن به دولت و خلافت او،  و از بين بردن اهل سنت و تبديل آن به  يك دولت رافضي  كشيد وغفلت ونا اگاهي خليفه از دسيسه هاي او، ونيز مقام وجايگاه خود در دولت عباسي را وسيله‌ي نيل به اين هدف قرار دارد و طي سه مرحله نقشه ودسيسه هاي خود را عليه دولت خلا فت اعمال واجرا نمود.

مرحله‌ي اول: تضعيف سپاه و در تنگنا انداختن مردم به واسطه‌ي قطع مواد خوراكي و خوار و بار براي سپاه و لشكر مسلمانان.

ابن كثير مي‌گويد: « وزير،  ابن علقمي هميشه سعي مي‌كرد لشكر مسلمانان را منصرف نمايد، ودر ليستها اسامي جنگاوران را كمتر از تعداد واقعيشان اعلام مي نمود. به گونه‌اي كه تعداد افراد سپاه درروزهاي آاخرحكومت مستنصر قريب به صد هزار جنگجو بود كه پيوسته و مدام تعداد آنها را تقليل مي داد تا اينكه در نهايت تعداد آنها در ليستهاي اعلام شده، به ده هزار نفر رسيد.([92])

مرحله دوم: مكاتبه با تتارها.

ابن كثير مي‌گويد:سپس با تتارها مكاتبه نمود و آنها را در تسخير نمودن شهرها تطميع مي‌نمود وراه را براي آنان هموار نمود و اسرارسپاه خليفه را به آنها اطلاع مي‌داد و از ضعف و كم قدرتي آنها براي تتارها سخن مي‌گفت.([93])

مرحله سوم: جلو گيري از كشتن تتارها وبازداشتن خليفه ومردم از آن با ايجاد ترس و هراس دردل آنها.

اوعامه‌ي مردم را از خنگ با تتارها باز مي داشت([94]) وبه خليفه و اطرافيانش چنين وانمود مي‌كرد كه پادشاه تتارها مي‌خواهد با او صلح كند و خليفه را وادار مي‌كرد تا قرارداد صلح را با آنها ببندد در قبال اينكه نصف ماليات عراق را به آنها بدهد و نصف ديگرش را براي خود بگذارد، و در نهايت، خليفه به اتفاق هفتصد نفر از قضات و فقها و اميرا ن و ريش سفيدان پيش آنها رفتند. كه در نتيجه اين نيرنگ، تاتارها براو شوريدند وخليفه و همراهانش را سهل وآ سان كشتند»  . وآن دسته از رافضيهاي و منافقان دور وبرش، هولاكو را تحريك مي كردند كه با خليفه مصلحت نكند و ابن علقمي به هولاكو مي‌گفت: اين نوع مصالحه تنها يك يا دوسا ل دوام مي‌يابد؛ چون خليفه از قول خود پشيمان مي شود ووضعيت به حال خود باز مي‌گردد و بدين ترتيب كشتن خليفه را براي آنها تز يين مي‌نمود. حتي گفته مي‌شود كه ابن علقمي و نصير الدين طوسي، به آنها اشاره نمودند كه خليفه را بكشند.([95])

سپس به شهرها حمله بردند و زنان و كودكان و مردان و پير وجوان را يك سره قتل وعام نمودند و جز يهوديها و مسيحيها كه اهل ذمه بودند وكساني كه در پناه آنها يا در كنار ابن علقمي رافضي بودند، كسي ديگر نجات نيافت([96])

وبدين ترتيب حدودده هزار هزار(ده مليون) مسلمان در اين جريان كشته شدند،  و مي‌گويند: در تاريخ اسلام قتل عامي همچون اين قتل عام كه ترك كافر موسوم به تتار بوجود آورده اندند،  ديده نشده است. و آنها هاشميها را نيز كشتند وزنانشان را كه از عباسيها و. بودند مورد فحش و تعدا قرار دادند.حال چگونه كسي كه اهل بيت پيامبرق را دوست داشته باشد كافران را عليه آنها تحريك ومسلط مي نمايد و مسلمانان را مورد فحش و ناسزا قرار مي دهد؟([97])

وهگچنين خطبا و پيشوايان و قاريان و حافظان قرآن را كشتند و براي چندها ماه مساجد و جمعه و جماعت را تعطيل نمودند.([98])

درحقيقت ابن علقمي مي‌خواست اهل سنت را به كلي نابود و ريشه كن كند و مساجد و مدارس آنها را تعطيل نمايد و شيعه‌هاي بدعت گذار را جايگزين آنها كند. و مدرسه‌ي بزرگ و مهمي را براي آنها بنا نهد كه مذهب تشيع را از اين كانال ترويج و تثبيت نمايد.كه خداي رحمن و رحيم توفيق اين نقشه‌ي پليد را به آنها نداد و نعمتها را از آنان گرفت و چند ماه پس از اين حادثه به عمرننگ بار و پر نكبتش پايان داد.([99])

از اين حادثه هولناك و اين خيانت بزرگ دقت وتأمل كن و از غفلت بعضي از سردمداران اهل سنت.از طرفي،  و از آن طرف هم حقد و كينه ونيرنگ اين گروه پليد رافضي رانسبت به اهل سنت بنگر،. اين شيعه‌ي كثيف مدت چهارده سال وزير مستعصم بوده.و خليفه،  منزلت و جاه ومقامي را به او داده بود كه به هيچ يك از وزيران ديگرش نداده بود اما آن همه نيكيها نتوانست حقد وكينه‌اي را كه اين وزير گرگ صفت،  نسبت به اهل سنت داشت،  از بين ببرد تا اينكه رافضيهاي متاخر نقاب را از روي دلهايشان برداشته و اسرار شان را فاش نمود و خيانت ابن علقمي و نصير الدين طوسي نسبت به مسلمانان را از بزرگترين مناقب آنها بر شمردند.مثلا خميني در تاييد آنچه كه نصير الدين طوسي به بار آورده بود،  مي‌گويد:«بايد مردم ازدست دادن خواجه نصير الدين طوسي و پيروانش را خسارت بزرگي بدانند. چون آنها خدمات شاياني را به دين اسلام كرده‌اند».

در اين جا منظور خميني از خدمات، خدماتي است كه پيش از او خوانساري در شرح حال نصير طوسي آنرا بيان نموده و مي‌گويد:«از جمله كارهاي مهم و مشهور او، داستان وزير شدنش براي سلطان هولاكو خان و آمدنش همراه با سلطان مؤيد به بغداد جهت راهنمايي بندگان و اصلاح شهرها بود. آنهم به وسيله‌ي ازبين بردن پادشاه بني عباس و قتل عام پيروان و دار و دسته‌اش به گونه‌اي كه از خون كثيف آنها جويباري به راه انداخت و به دجله ريخت و از آنجا هم به جهنمشان فرستاد!([100])

آنها چنانكه بيان شد برنامه‌ي قتل عام مسلمانان را از بزرگ ترين فضائل و مناقب او مي‌شمارند.و كشتاري را كه ابن علقمي انجام داده بود نوعي از راهنمايي بندگان مي‌دانند، و سرانجام مسلماناني كه در اين فاجعه‌ي غم انگيز شهيد شده اند را جهنمي مي‌خوانند.و اين بدان معني است كه هولاكوي بت پرست كه به مؤيدش وصوف مي نمايد، و سپاهيانش اهل نجات و بهشتي اند.چون دل پرحقد و كينه‌ي رافضيها نسبت به مسلمانان را شفا داده والتيام بخشيده است.اي خواننده عزيز! اين دل پر از كينه آنها را ببين! !كه كشتار مسلمانان از بزرگ ترين آرزوهاي آنها است.وكافران  نزد آنان ازمسلمانان به آنها نزديك ترند!

بزرگ ترين و مهم ترين كتابهاي تاريخ، اين جريان ابن علقمي را آورده‌اند.([101])

و كتابهاي رافضيها نيز بدان اقرار نموده‌اند و برآن گواهي مي دهند اما.با وجود آن شيعه‌هاي معاصر تلاش نموده‌اند كه جريان را ناچيز و نا ديده بگيرند و ثبوت وحقيقت آن را انكار كنند به اين بهانه كه: آنهايي كه اين جريان را ذكر نموده‌اند خود در آن عصر نزيسته‌اند و شاهد قضيه نبوده‌اند.و اگر كسي از معاصرين آنها هم جريان را باز گو نموده باشد مانند: ابو شامه شهاب الدين عبدالرحمن بن اسماعيل (ت665)جوابشان اين است كه:اگرچه او در آن زمان مي‌زيسته اما از نظر مكاني،  معاصر حادثه نبوده چون او اهل دمشق بوده است!!([102])

و اين تلاشي است در راستاي رد نمودن آنچه مورخين بيان كرده‌اند هچنانكه در انكار وجود ابن سبأ تلاشهاي زيادي نموده‌اند

.بنده در كتابهاي تاريخ تحقيق زيادي نموده‌ام و ازطرف يكي از تاريخ نويسان  بزرگ گواه مهمي را يافته‌ام كه دارا ي سه ويژگي مي‌باشد: اول اين كه شيعه ها او را از مردان برجسته‌ي خود مي‌دانند. دوم:اين‌كه او اهل بغداد است. و سوم: اين كه متوفاي سال(674هـ) مي‌باشد.پس او شيعه‌‌ي بغدادي معاصر با آن حادثه مي‌باشد.كه آن هم، امام فقيه علي بن انجب  معروف به ابن ساعي مي‌باشد كه خود شاهد جنايات ابن علقمي بوده است و مي‌گويد:«و در روزگار او(المعتصم)تتارها بر بغداد يورش آوردند وخليفه را كشتند و به دولت عباسي در عراق پايان دادند.و علت كشته شدن آن اين بود كه مؤيد الدين ابن علقمي وزير خليفه،  شيعه بود. ..و ادامه ماجرا..([103]) محسن امين، اين مرد(ابن الساعي)را از مردان شيعه محسوب مي‌دارد و مي‌گويد:علي بن  انجب بغدادي، معروف به ابن ساعي، (ت 674)  اخبار زيادي را در مورد خلفاء دارد.([104])

و آرزوي وجود افرادي همچون ابن علقمي و امثال او توسط شيعه ها و خالي كردن دق دل توسط شيوخ معاصر و متأخر شيعها مانند خوانساري و خميني و..بزرگ ترين دليل بر ارتباط شيعه‌ها با نكبتي و بدبختي مسلمانان است.

 

دولت صفوي ([105])

در دولت صفوي كه شاه اسماعيل صفوي آن را تا سيس نمود، قبول كردن مذهب تشيع دوازده امامي براي ايرانيان تحميلي و اجباري بود و او مذهب شيعه را مذهب رسمي ايران قرار داد. شاه اسماعيل بسيارسنگ دل وبه حدي سفاك وخون‌آشام بود كه باور كردنش مشكل است.([106]) او در بين مردم چنان شايعه نموده بود كه معصوم است و مي‌گفت:بين او و مهدي فاصله‌اي وجود ندارد و با او ارتباط نزديك دارد وتنها به دستور و فرمان پيشوايان دوازده گانه حركت مي‌كند.([107])

او شمشير را در قتل عام و كشتار مسلمانان اهل سنت به كار انداخته بود.ودشنام به خلفاي سه گانه را وسيله‌‌ امتحان وآزمايش ايرانيان قرار داده بود. كه هركس دشنام وناسزاي نسبت به خلفا مي‌شنيد مي بايست آن را تاييد نمايد وعين آن را تكرار كند.در غير اين صورت گردنش را مي زدند. و همچنين شاه اسماعيل دستور داده بود كه آشكارا بر در و ديوار و كوچه و خيابان ومنبرها فحش و دشنام و شعار عليه خلفاي سخ گانه نوشته وگفته شود و اگر كسي هم امتناع مي ورزيد به قيمت جانش تمام مي‌شد([108]) و هرگاه شهري را  اشغال مي‌كرد،  بلا فاصله مردم آن شهر را به زور اسلحه وادار به قبول مذهب تشيع مي‌نمود.

از او نقل شده وقتي كه تبريز را اشغال نمود در همان ابتداي كار بافشار وإعمال قدرت،  مردم را به قبول مذهب تشيع وادار مي‌كرد ؛بعضي از معتمدين و پيشوايان به او پيشنهاد دادند كه دراين كار عجله نكند بلكه كمي درنگ كند چون دو سوم ساكنان و اهل آنجا سني مذهب بودند.و تحمل اين همه بي احترامي به خلفا را ندارند آنهم روي منابر و در ملأ عام ؛امّا او در جواب گفت كه: اگر در ميان مردم كسي را ببينم  اعتراض كند،  به ياري خدا شمشيرم را به كار مي اندازم وكسي از آنان را زنده نخواهم كذاشت!([109])

و از جهت ديگر علاوه براعمال زور و تهديد و ايجاد ترس ورعب در جامعه،  جريان كشته شدن حسين را وسيله‌ي تحريك احساسات و روان مردم قرار داده و دستور داد كه جلسات سال روز و يادواره كشتن حسين را همان گونه كه امروز هم نزد آنها مرسوم است،  تشكيل دهند و علاوه برآن، مجلس (تشبيه) و به تمثيل درآوردن كشتن حسين را به راه انداخت كه اين كار تأثير مهمي بر روان و احساسات عجمها مي‌گذاشت به گونه‌اي كه باعث انتشار و گسترش مذهب تشيع در ايران گرديد،  زيرا اين نوع مجالس جلوه‌هايي از اندوه وگريه همراه با زدن طبل ونواختن آهنگها بود كه تاثير زيادي بر تحريك احساسات ودگر گوني روان آنها داشت.([110])

شيخ و بزرگان رافضي،  پادشاهان صفوي را حمايت مي‌كردند تا با زور اسلحه و اعمال قدرت،  مردم رابه پذيرفتن مذهب تشيع وادار و مجبور نمايند.كه در رأس آنها شيخ علي كركي قرار داشت ([111])كه شيعه ها اورا محقق ثاني لقب داده‌اند و شاه طهماسب پسر شاه اسماعيل، او را به جوار خود خواند و او را مفتي و آمر واجب الاطاعه در دولت خود قرار داد. و اين مرد (كركي) بدعتهاي جديدي را در ميان شيعه‌ها ابداع نمود از جمله: مهره‌اي كه امروز هم شيعه‌ها آن را در نمازهايشان مي‌گذارند و روي آن سجده مي‌برند. و در رابطه با اين بدعت در سال 933هـ رساله‌اي نوشت.([112]) همچنانكه در مورد جواز سجده براي انسان هم رساله‌اي نوشت.([113]) كه اين كتاب تطبيق روشي بود كه شاه اسماعيل صفوي آنرا در ميان مردم براه انداخته بود تا او را پرستش كنند و براي او سجده كنند.([114])

او به حدي در مذهب تشيع بدعت گذاري نموده بود كه نويسندگان غير شيعي او را به مخترع مذهب شيعه لقب داده بودند([115]) و در لعن و نفرين حضرت ابوبكر وحضرت عمرن هم رساله‌اي نوشته است كه آن را "نفحات‌اللاهوت  في لعن الجبت والطاغوت "نام نهاده است.([116])

وگفته مي‌شود كه او فحش ودشنام دادن را در روزهاي جمعه درمساجد  مقرر و اجباري نموده بود([117])

و يكي ديگر از بزرگان تشيع در دولت صفوي مجلسي بود كه تاثيرگذاري دام ودستگاه دولت وقت را بر مسلمانان ايران همراهي و مشاركت مي‌كرد. حتي گفته مي‌شود كه كتاب "حق اليقين "تأليف او، سبب شيعه شدن هفتاد هزار سني در ايران شده است.([118])

اما به نظر مي رسد كه اين از زياده روي ومبالغات شيعه ها باشد. چون شيعه گري در ايران تنها با زور قدرت وترس جاي خود را يافت نه با فكر ومنطق ورضايت.

سپس نسل بعدي در جو سوگواري وماتم سالانه حسيني كه دولت صفوي آنرا به راه انداخته بود، نشأ ت گرفت و فكر و عقلش  پر از كينه وحقد شد به گونه‌اي كه ديگر به هيچ منطق ودليلي گوش نمي داد.

وبحار الانوار مجلسي نيز نقش مهمي در اشاعه غلو وافراطي گري در ميان شيعه‌ها داشت بگونه‌اي كه  مداحان وسخن وران  به وسيله‌ي آن،  اذهان مردم را از خرافات وغلو وافراطي‌گري پر كرده‌اند.

اين كتاب اولين كتابي بود كه درعهد قاجاريها در سطح گسترده‌اي چاپ و منتشر شد و نسخه هايي زيادي از آن وارد عراق شد و بدين ترتيب منجر به گسترش و اشاعه معلومات آن در ميان طبقات مختلف ملت عراق شد همان گونه كه در ايران مرسوم ومتداول بود.([119])

وهمچنين نبايد جنبه ديگر آثار بد دولت صفوي را ناديده گرفت. آن هم جنگهايي بود كه با دولت اسلامي به راه انداخته بود و دشمنان را از پرتقال وانگليس برضد مسلمانان ياري مي‌داد و آنان را تشويق مي كرد تاكنيساها رادرخاك مسلمانان بنا كنند و قسيس وتبشيريها را به خاك مسلمانان بياورند تا با اهل سنت به مبارزه بپردازند.([120])

اينها گوشه‌اي از آثار افراد ودولت شيعه‌ها بود بر مسلمانان كه بيان گرديد. اگر به كلمات ماندگار و پربهاي شيخ الاسلام ابن تيميه: در اين موضوع فكر كنيم و آنها را با واقعيت هاي امروز تطبيق دهيم و در پرتو آن به وقايع تاريخ و رويدادهاي تلخ آن بنگريم، راستي وصداقت ايشان  را همچون وضوح خورشيد خواهيم ديد آنجا كه مي فرمايد:

«هرخردمندي كه به رويدادهاي زمان خود و فتنه و بلا و فسادهاي كه بر اسلام وارد شده بنگرد پي خواهد برد كه بيشتر آنها از جانب شيعه هابوده، و نيزخواهد ديد كه آنها از همه دشمنان بيشتر عليه اسلام به توطئه ودسيسه دست زده‌اند چون آنها از هيچ فتنه و بلاي و از ايجاد هر نوع فسادي ميان امت اسلامي كه برايشان ممكن بوده‌باشد فروگذاري ننموده‌اند.([121])

و ما با چشم خود مشاهده نموده‌ايم و به تواتر هم رسيده كه فتنه و بلاهاي بزرگي كه در تاريخ شبيه و مانند ندارند،  همه از طرف آنها بوده اند.([122])

 

در زمينه‌ي مسائل اجتماعي

موضوع گسترده ومهمي است كه در اين جا به گوشه اي ازجوانب آن اشاره خواهم نمود.

اولا: ارتباطشان با مسلمانان

شيعه ها با مسلمانان زندگي مي‌كنند و در ظاهر هويت اسلا مي دارند، و هيچ شاخصه‌اي نيست كه آنها را از مسلمانان جدا كند. و مسلم است كه اصل و اساس علاقه و ارتباط مسلمانان بر پايه‌ي دوستي و همكاري و ايثار استوار است.

واسلام پايه دوستي را در بين مسلمانان استحكام ‌بخشيده كه اصحاب كرام م نمونه والگوي اين دوستي و محبت وايثار و وفا را با امتثال از هدايت قرآني و سنت پاك نبوي تقديم بشريت نموده‌اند به همين جهت دشمن در كمين نشسته‌‌ي اين امت،  اين اساس مهم و مستحكم را هدف قرار داده و توطئه ها و دسيسه‌هاي زيادي را براي از بين بردن وپايان دادن به اين پروژه و بناي مستحكم و به هم پيوسته را اعمال مي نمايد و براي اين كار از طريق مذهب تشيع وارد شده و در چهار چوب آن اقدام به تخريب و ويراني اين اساس محكم در مجتمع اسلامي نموده است،  به همين جهت شايع شده كه ارتباط شيعه ها با ديگران بر اساس اذيت و آزار مسلمانان با هر و سيله‌ي ممكن صورت مي گيرد. و اين كار را تقرب و نزديكي به خدا و عبادت مي دانند. و در واقع پنهان نمودن دشمني و نفرت از خصوصيات آنها و وفا نكردن به عهد وپيمان وعدم مراعات حقوق ديگران از خصوصيات و سرشت وطبيعت آنها مي باشد. و غدر و خيانت و نيرنگ عليه مسلمانان از كردار و اعمال هميشگي آنها است به گونه‌اي كه حتي از قتل وخون ريزي هم پرهيز ندارند.

شيخ الاسلام ابن تيمية مي گويد: شيعه ها با هيچ كس رابطه و دوستي برقرار نمي كنند مگر اينكه با آنان نفاق و دوروئي به كار مي‌برند چون عقيده و باوري كه در دل آنها است باور ودين فاسدي است كه آنها را بر دروغ و خيانت و نيرنگ با مسلمانان و سوءظن نسبت به آنان،  وادار مي‌كند و از انجام هيچ گونه خلاف وبدكاري تقصير و فرو گذاري نمي‌كنند. شيعه‌ها حتي نسبت به كساني كه آنها را هم نمي شناسد، نفرت و دشمني دارند و برسيما و رخسار و گفتارشان آثار نفاق نمايان است. به همين جهت نسبت به مردم ساده وصعيف هم نفرت و دشمني دارند چون قلبشان سرشار از نفاق و دوروي است.([123])

علامه شوكاني در خلال مدت زماني كه در يمن با شيعه ها زندگي كرده تجاربي زيادي را بدست آورده و امور عجيب و مهمي را در مورد آنان كشف نموده است. ايشان تأكيد مي نمايند كه: رافضيها هر گز نسبت به  كسي كه مذهب آنان را نداشته با شد و بر دين آنها نباشد امنيت ندارند بلكه در كو چكترين فرصتي كه برايشان مهيا شود به مال و جان او تعدي مي‌كنند چون خون و مال مسلمانان نزد آنها مباح است و دوستي و محبت ظاهريشان بر اساس تقيه است و به هنگام فرصت،  خبري از دوستي ورفاقت نيست!([124])

نامبرده اين حقايق را بر اساس تجربه‌اي كه خود عملا در مدت زماني كه با آنها زيسته است، بدست آورده ومي‌گويد: من بارها تجربه نموده‌ام هيچ شيعه‌اي دوستي خالص را نسبت به هيچ كس ندارد مگر نسبت به شيعه‌ي ديگري، و اگر همه داراي و اموالت را در خدمت او بگذاريد ؛او اين كار را به منزله‌ي بردگي وپيش خدمتي تلقي مي‌كند. و من در ميان هيچ يك از مذاهب و فكرهاي ديگر،  فكري را نيافته‌ام به اندازه‌ي آنها دشمن مخالفين خود باشند و نسبت به كسي كه بر كيش آنها نباشد تنفر داشته باشد و هيچ كس را نديده ام به اندازه‌ي آنان نسبت به ناموس و شخصيت و آبروي كذشتگان پاك و بزرگوار ؛بد زبان وبدگو باشد آنها بد ترين نوع لعن و نفرين را برزبان جاري مي كنند و نسبت به كسي كه با آنان كم ترين اختلافي داشته باشد نا شايسته ترين و نا لايق ترين الفاظ را برزبان مي آورند علت آن هم اين است كه و قتي آنها نسبت به گذشتگان تا اين حد بي احترامي وبي ادبي داشته باشند  طبيعي است نسبت به ديگران خيلي جرئ‌تر وبي ادب تر مي باشند چون عادت گرفتن به گناه بزرگ گناهان كوچك را آسان تر و ساده تر مي‌نمايد.([125])

شوكاني:  اشاره مي‌كند:آنها از ارتكاب هيچ خيانت و جريمه‌اي در جامعه پروا ندارند و از انجام هيچ كار حرامي خودداري نمي‌كنند. و باز مي‌گويد: من بارها تجربه نموده‌ام و پيش از من هم كساني تجربه نموده‌اند كه هيچ شيعه‌اي از حرامها پرهيز نمي‌كند درهرجايي وبه هر گونه‌اي كه برايش ممكن باشد.

و به ظاهر آنها فريب نخوريد چه بسا انسان گناهي را در جلو چشم مردم ترك كند و در ظاهر،  خود را پاك‌ترين انسان جلوه دهد امّا هر وقت فرصت را يافت و زمينه را مساعد ديد به گونه‌اي آن گناه را انجام مي‌دهد گو اينكه نه از خدا پروايي دارد ونه از آتش جهنم مي ترسد ونه به بهشت اميدي دارد!

سپس به بعضي از رويداد هاي كه با چشم خود ديده و شاهد جريان بوده استناد مي‌كند و مي‌گويد: من كساني را ديده‌ام كه مؤذن بوده و هميشه در جمعه و جماعات حضور داشته‌ا‌ند امّا بعدها معلوم شده كه آنها دزد بوده‌اند. و كسان ديگري را ديده‌ام كه در بعضي از مسجدهاي صنعاء  براي مردم امامت مي‌نمود و در ميان مردم از جايگاه خاص و شهرت خوب و نام نيكوي بر خوردار بوده و هميشه اهل طاعت و عبادت بوده به گونه‌اي كه من خود تعجب مي كردم چگونه مي شود اين شخص شيعه باشد؟! ولي بعدها مشخص شده كه او كارها وجنايت هايي مرتكب مي شود كه با شنيد نش موهاي انسان سيخ مي‌شوند و دل انسان به لرزه در مي‌ايد.

سپس مرد ديگري را ذكر مي كند كه كمي گرايش شيعي داشته ولي بعدها در آن فرو رفته تا جاي كه كتابي را در بدگوئي و بي ادبي نسبت به اصحاب نوشته است.

 شوكاني مي گويد: در ابتداي امر او خيلي كوشا،  پاك دامن،  و با اخلاق بود با خود مي‌گفتم چه شيعه‌ي خوب و با اخلاق وبا عفتي است. امّا بعدها چيز هاي در مورد او شنيدم كه از خدا مي خواهم آنها را مستور وپوشيده نمايد ودر دنيا رسوايش نكند.([126])

سپس ايشان مي گويند: امّا چپاول كردن اموال ودارايي يتيمان ومستضعفان وكساني كه ناتوان بوده‌اند از جانب اين گروه ستمگر امري است كه نياز به دليل و برهان ندارد و منكر اين حقيقت را به تحقيق و بررسي ريشه‌اي حواله مي كنيم. كه در خلال آن به صحت آنچه ما مي گوئيم پي خواهد برد.([127])

اينها نمونه‌هاي زنده‌اي بودند كه خود شوكاني آنها را مشاهده نموده و ثبت كرده است چون او در يمن با آنها زندگي كرده است. و بيان مي دارد كه شيعه گري چه بلاهايي را بر سر پيروانش آورده، و چه ت‍اثير بدي بر پيوند آنها با مسلمانان گذاشته و چگونه آنها را از دايره زيديه به دايره شيعه گري كشانده چنانكه درمورد جاروديه ها معروف ومشهود شده است ([128])

شايد گفته شود: اين بيانات شوكاني از سر دشمني و كينه با رافضيها است پس مورد دليل واقع نمي شوند.

امّا در حقيقت اهل سنت عادل تر و با انصاف تر و پرهيزگار تر از اين هستند كه دروغ بر آنها بگويند و به آنها ستم كنند چنانكه رويدادهاي تاريخ و وقايع روزگار اين حقيقت را به اثبات رسانده است. بلكه اهل سنت از خود رافضيها نسبت به خودشان عادل تر و با انصاف تر هستند چنانكه خودشان به آن اعتراف مي كنند و مي گويند: شما ها ما را به گونه‌اي توصيف مي كنيد كه  ما خودمان همديگر را اين چنين توصيف نمي‌كنيم!!([129])

بنده در كتاب" الكافي "تأ ليف كليني به جمله جالب و مهمي بر خورد نمودم كه بر صحت و درستي سخن شوكاني گواهي مي‌دهد وبرصداقتاو دلالت دارد و طبيعت و سرشت را فضيها را در زمينه علاقه و پيوندشان با مردم بيان مي دارد.

 مسلم است كه اعتراف بزرگ ترين دليل است. و اينك عين عبارت كليني است كه در كتاب الكافي آمده: يكي از شيعيان به نام عبد الله بن كيسان به پيشوايشان گفت: من در سرزمين فارس بزرگ شده‌ام و در معاملات و تجارت با مردم ارتباط و معاشرت دارم بسيار شده كه مرد خوش اخلاق و امانت دار و با شخصيتي([130]) ديده‌ام و در مورد او تحقيق نموده‌ام،  ديده‌ام كه او از كساني بوده است كه شما با او دشمن هستيد (يعني از اهل سنت بوده است) و از اين طرف هم بسيار شده كه با مرداني هم نشيني و معاشرت داشته‌ام كه بسيار بد اخلاق، خيانت كار، و بي شخصيت ([131])بوده وقتي كه در مورد او تحقيق نموده‌ام متوجه شده‌ام كه او از كساني بوده كه دوست دار شما (يعني شيعه)بوده است.([132])

اين روايت به نيك اخلاقي و امانتداري و با شخصيتي اهل سنت گواهي مي دهد همچنانكه ضد اين اوصاف را براي شيعه ها بيان و اثبات مي‌دارد.

ودر خبر ديگري كه باز در "الكافي "آمده مي‌گويد: مردي شكايت خودرا از دست بعضي ازرفيقانش كه رافضي بوده‌اند پيش امامش مي‌برد ومي‌گويد: بعضي از رفيقانم بد اخلاق، تندخو،  بي‌ادب هستند كه من بسيار از اخلاق آنها آزرده واندوهگين هستم در حالي كه مخالفان آنان (ازاهل سنت) اين چنين نيستند بلكه سِمت نيكوئي دارند. امامش گفت:نگوئيد سمت نيكوئي دارند چون سِمت مربوط به راه ومسلك است([133])بلكه بگوئيد سيماي نيكوئي دارند؛ چون خداوند مي فرمايد:

{ ...سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ...} الفتح: ٢٩

 

 نشانه ايشان بر اثر سجده در پيشانيشان نمايان است.

آن مرد مي گويد: من هم گفتم: آنها را با سيماي زيبا وبا وقارومتانت مي‌بينم.([134]) و او سخن من را تاييد كرد.([135])

وشخص ديگري به نام عبدالله  ابن يعفور كه از تفاوت واختلاف زيادي كه بين اخلاق سني ها، وشيعه هاي هم فكرش بسيار متعجب است جريان را به پيشوايش ارجاع مي دهد وبه او مي‌گويد:من با مردم معاشرت و همنشيني دارم، بسيار از اخلاق قومي كه شما را پيروي نمي كنند بلكه فلاني وفلاني را پيروي مي كنند([136]) در شگفتم چون آنها بسيار خوش اخلاق، امانتدار، با وفا و صادق هستند در حالي كه با مردمان ديگري هم نشيني و معاشرت دارم كه از شما پيروي مي كنند {يعني شيعه هستند}اما آنها از امانتداري و وفاء و صداقت چنداني بر خوردار نيستند!

ابو عبدالله مي‌گويد: امام رو به من كرد درحالي كه من نشسته بودم وبا عصبانيت گفت: كسي كه از پيشواي فاجر و جنايتكاري پيروي كند كه امامتش مورد تاييد خدا نيست، دين و ايمان ندارد. و كسي كه از امام و پيشواي عادل و مورد تاييد خدا پيروي كند هيچ لوم و عتابي بر او نيست. گفتم: يعني آنها(سني‌ها) دين ندارند. وبر اينها (شيعه ها)لوم وعتابي نيست؟گفت:بله.([137])

درحقيقت اين نوع برخوردها با مردم كه عتاب و ذم را از آنها برمي‌دارد با وجود ارتكاب گناهان كبيره، باعث شده كه آنها به اين درجه از عقب افتادگي وسهل انگاري در برخورد با گناه و ارتكاب معاصي برسند. چون دين نزد آنها يعني: ولايت امام؛ و دوستي علي حسنه‌اي است كه هيچ كبيره وگناه بزرگي با وجود آن اشكال و ضرري ندارد و مسلم است تا وقتي كه اين اصل و پايه اصلاح نشود ؛اين خصيصه و ويژگي در ميان آ نها باقي خواهد ماند.

بسيار جاي تأمّل است اينكه كتابهاي آنها اساس اين ستم و خيانت را تاييد و تثبيت مي كنند و اين نوع دشمني را پاك و بي اشكال مي دانند مشروط بر اينكه جان آنها در امان باشد و آنها ضرر نكنند.

دركتابهاي شيعه ها آمده كه؛داوود بن فرقدي مي‌گويد: از پدرم عبدالله ÷سؤال نمودم نظرت چيست در مورد ناصبيها؟ گفت خونشان حلال است امّا بايد مواظب باشيد خود را دچار دردسر نكنيد. اگر توانستيد ديواري بر سر آنها ويران كني يا آنها را در آب غرق كني اين كار را بكن تا دليلي بر عليه تو وجود نداشته باشد.([138])

و در كتاب"رجال الكشي "آمده؛ يكي از شيعيان براي امامش تعريف مي كند كه چگونه توانسته مجموعه‌اي از مخالفين خود را بكشد. ميگويد: گاهي اوقات اتفاق افتاده كه يكي از آنها روي نردبان با لا رفته‌ كه او را ازروي آن انداخته‌ام وبعضي ديگر را در شب دعوت نموده‌ام هنگامي كه از خانه بيرون آمده اورا كشته‌ام. و بعضي اوقات هم با يكي از آنها در راهي رفيق شده‌ام وقتي كه خلوت شده او را كشته‌ام([139]) و يادآور مي شود كه او بد‌ين صورت 13نفر را كشته است چون فكر كرده كه آنها علي را دوست ندارند و از او تبرئه  مي‌جويند.([140])

شيخ و پيشواي شيعه‌ها آقاي نعمت الله‌جزائري مي گويد: در روايات آنها آمده كه علي بن يقطين ([141])كه وزير رشيد بوده است گروهي از مخالفين خود را زنداني نموده وبه نوكر وخدمتكاران خود دستور داد كه سقف زندان را روي آنها منهدم كنند و بدين ترتيب همه آنها را كشته كه تعدادشان نزديك 500نفر بوده.وبعد جهت نجات خود از خون بهاي آنها نامه‌اي به امام ومولايش مولانا كاظم مي نويسد و او هم جواب مي دهد: اگر پيش از كشتن آنها پيش من مي‌آمدي و اجازه مي‌گرفتي، خونبها و ديه‌اي بر تو لازم نمي بود امّا چون اجازه نگرفته‌اي بايد در مقابل هريك از آنها يك رأس گوسفند نر را به عنوان ديه وكفاره پرداخت كني. هرچند كه يك رأس گوسفند ازآنها بهتر است!!([142])

ببين چگونه آنها در ميان مسلمانان زندگي مي كنند. آنها در انتظار فرصتي هستند تا مسلمانان را بكشند و اين اعترافي است از جانب خودشان كه بر سوابق و پيشينه سوء و سياهشان گواهي مي دهد. جاي دقت است كه پيشوايشان كشتن پانصد نفرمسلمان را تاييد مي كند تنها به اين دليل كه آنها  شيعه نبوده اند ودستور مي دهد كه در برابرهر يك نفر از آنان، يك رأس گوسفند به عنوان كفاره و ديه پرداخت نمايد آنهم تنها بدين خاطر كه قبلا از او اجازه نگرفته است!! بنا بر اين اگر شيعه‌اي از امامش يا نائب او(فقيه) اجازه گرفت. هرچه دلش مي‌خواهد انجام دهد واگر اجازه نگرفت با ذبح نمودن گوسفندي قضيه حل مي شود!!

الجزائري در حاشيه‌اي كه بر اين ديه(يك رأس گوسفند) نوشته است. مي‌گويد: دراين ديه‌ي ناچيز دقت كن كه معادل ديه برادر كوچكشان يعني يك سگ شكاري،  نمي باشد چون ديه آن بيست درهم است وكمتر از ديه برادر بزرگشان يعني يهودي و مجوسي مي‌باشد زيرا ديه آنها حدود هشتصد درهم است اين و ضعيت دنيايشان و در آخرت هم نا چيز تر و بي ارزش تر هستند.([143])

و اين سخني است در اوج وقاحت و زشتي كه به حاشيه و توضيح نياز ندارد چون خود گوياي حقد و كينه‌ي آنها نسبت به اهل سنت است مگر اين طور نيست كه سنيها نزد آنان از يهوديها ومجوسيها كافر تر هستند؟!

 

دوم: فتنه هاي داخلي

فتنه هاي هستند كه درداخل به سبب بد زباني و بي ادبي آنها نسبت به اصحاب پيامبرق در خلال سوگواري هاي سالانه شان به نام شهادت حسين بر مي انگيزانند. از زماني كه بوبهيون بر پا نمودن سوگواري كشتن حسين را در قرن چهارم هجري در بغداد اختراع نموده‌اند، شيعه ها در اين مراسم سالانه فتنه وبلا هاي رابرپا مي كنند كه غير قابل وصف است. و ميان شيعه ها و سنيها جنگهاي زيادي بر پا مي‌شود به سبب بي ادبي وبي احترامي و نا سزا گوي آنها نسبت به اصحاب پيامبر ق نخستين آشوب وفتنه را در سال 338هجري وبراي اولين بار در تاريخ بغداد([144])برپانمودند وبه د نبال آن فتنه ها وآشوب هاي اتفاق افتاد([145]) كه تعدادزيادي از مسلمانان قرباني آن شدند و در هر نقطه‌ي از جهان اسلام كه شيعه وجود داشته است، پيوسته ومدام آثار اين بدعت ها موجود بوده است.

 چندها انسان نابود شدند و چه اندازه حقد و كينه در ميان مسلمانان بذرافشاني شد و چندها اختلاف و تفرقه و فتنه و درد پديدار شدند،  با وجود تمام اينها پير و پيشواي شيعيان امروز، خميني اين همه آثار بد را ناديده گرفته و در شبكه يك تلويزيون ايران مي‌گويد شعار فرقه ناجيه و ويژگي منحصر به فرد آنها از اول اسلام تا امروز به پا داشتن مجالس ماتم و سوگواري شخادت حسين بوده است ([146])و باز مي گويد: همانا گريه براي سيد الشهدا ÷و به پا داشتن مجالس حسينيه بوده كه در طول اين چهارده قرن،  اسلام را نگه داشته است.([147])

وقبلاُهم سخن بعضي از پيشوايانشان بيان شد كه گفته‌اند: به پا داشتن مجلس سوگواري حسين،  بزرگ داشت شعاير خدا است.([148])

در واقع خداوند حسين را در آن روز به سبب شهادتش گرامي داشته است و او رابهترين اسوه و الگو براي شهدا قرار داده است، و در حقيقت كشته شدن او مصيبت بزرگي بود و خداوند  أ  درهنگام مصيبت استرجاع (گفتن انا لله و انا اليه راجعون) را جائز و مشروع قرار داده است نه سوگواري و ماتم([149]) و آنچه رافضي‌ها انجام مي دهند هيچ ربطي به اسلام ندارد بلكه هدف بدعت‌گذاران از اختراع اين بدعت مشغول نمودن وسرگرم كردن امت اسلامي بوده تا فرصت نشر دين خدا را در اين جهان پهناور باقي نگذارند.

 

سوم: اباحي گري

يكي ديگر از آثار آنها در زمينه مسائل اجتماعي اباحي گري وسهل نمودن اسباب و عوامل آن در ميان مجتمع اسلامي به نام امانت و عاريه گرفتن فرج مي باشد ([150]) يا مباح نمودن متعه و به صورت سري ([151])و پنهاني توافق نمودن با هر زني كه با آنها توافق نمايد بر انجام فاحشه و زنا است اگرچه آن زن ازدواج هم كرده باشد([152]).

ودر مورد چند شوهري ([153])گفته‌اند مردمي تواند زنرا براي يك روز يا يك ماه و حتي يك بار متعه كند ([154])

و بعضي از آنها نزد شيخ محمد نصيف  تصريح واعتراف نموده كه بعضي از پيشوايان آنها با حيله و نيرنگي كه خود وضع نموده‌اند، نكاح متعه نوبتي را انجام مي دهند ([155])به همين جهت آلوسي مي‌گويد: كسي كه احوال واوضاع شيعيان را دررابطه با نكاح متعه در  اين عصر به دقت مورد بررسي قرار دهد. بدون نياز به هيچ برهان ودليلي مي‌تواند آنها را زنا كار محسوب نمايد چون يك زن در طول شبانه روز،  تحت عنوان نكاح متعه با بيست مرد زنا مي‌كند. و بازار زنا را براي آنها مهيا نموده‌اند و زنان را به سوي مردان گسيل مينمايند و يا مردان را به سوي آنها مي‌برند تا به دل خواه يكديگر را انتخاب نمايند و بر سر كرايه زنا توافق نمايند و بدين ترتيب با ميل ورغبت خود به سوي غضب ونفرين ولعنت خدا مي‌شتابند.([156])

سپس ايشان بعضي از حكايات را در اين زمينه از آنها به تفصيل بيان مي‌دارد([157])

آنها زنان و مردان را با ميل خود يا با زور و تهديد به سوي اين فاحشه و بي‌اخلاقي مي‌كشانند و آنرا از بزرگترين و بهترين اعمال خود بحساب مي‌آوردند([158]).و مي گويند: ويل وعذاب سخت قيامت براي كسي كه از نكاح متعه ابي وامتناع ورزد.([159])

وهمچنين شيخ وپيشوايانشان لواط با زنان را مباح نموده‌اند چنانكه خميني مي‌گويد: راي ظاهر و قوي‌تر اين است كه انجام عمل جنسي از دبر و عقب زن هم درست است([160]) حال اين سخن سخيف و بي ارزش را با قول ابن نجيم مقايسه كن كه مي گويد:جمهور علما بر اين راي هستند كه لواط با زن كفر آشكار است([161])

مجموع اين صورتهاي كه بيان شد كمتر از اباحي‌گري وبي بند وباريهاي خرامته - يعني پيروان مزدك وبابك ها- نيستند ؛بلكه از بي بند وباري وهرج ومرج اخلاقي اروپا هم كمتر نيست كه خاص وعام وقاحت وزشتي آن را مي‌دانند.

آنها-چنانكه بيان شد- اين هرج و مرج و بي بند و باري اخلاقي را در را ستاي فريب دادن هواداران متعه جهت گردن نهادن آنها  به مذهب خرافه و بي ارزش خود به كار مي برند.([162])

ودر روايات آنها آمده كه آميزش بازنان مباح است مادام در مقابل اجرت وكرايه باشد. از عبد الرحمن ابن كثير از ابي عبدالله نقل شده كه گفت: زني نزد عمر آمد وگفت: مرتكب زنا شده‌ام،  مرا پاك گردان.پس عمر دستور داد كه او را رجم كنند. خبر به علي÷رسيد. ايشان پرسيدند چگونه مرتكب زنا شده‌اي؟گفت:مسافربودم در بياباني و بسيار تشنه ام بود ازيك نفر اعرابي درخواست آب نمودم. امّا او قبول نكرد و گفت تنها در صورتي به تو آب مي دهم كه هواسته ام را براورده كني وخود را در اختيار من بگذاري. تشنگي برايم فشار آورد وترسيدم كه از شدت آن بميرم پس به خواسته او تن دادم. امير المؤمنين گفت:به خداي كعبه سوگند اين ازدواج شرعي بوده و زنا نبوده و گناه نداشته است.([163])

آنها اباحي گري وبي عفتي با زنان قوم خود اكتفا نمي كنند بلكه پيشوايانشان  توصيه مي كند كه به زنان اهل سنت([164]) وزنان يهود ونصاري نيز تجاوز كنند.([165])

فاحشه گري و بي بند وباري اخلاقي آنها همه جوامع بشري را فرا گرفته است ودر هرنقطه‌اي كه حضور داشته باشند آنجا را به فسادكشانده‌اند. آري آنها زاني هستند ودر ميان مسلمانان زندگي مي‌كنند و نام اسلام را بر خود نهاده‌اند در حالي كه آنان به خاطر ايجاد فساد در زمين مي‌كوشند. وگفتارهايشان -چنانكه بيان شد – بركردار واعمالشان گواه است.

 

در زمينه اقتصادي

شيعه ها در زمينه‌ي اقتصادي نيز به صورتهاي گوناگون برحيات و زندگي مسلمانان اثر كذاشته‌اند. به عنوان نمونه: از دير زمان تا امروز به نام حق اهل بيت، اموال ودارايي مسلمانان را چپاول نموده وآن را در راستاي مبارزه با اين امت وفريب ونيرنگ آنان،  صرف وخرج مي نمايند.

اين اقرار و اعتراف مهم را بشنو

در كتابهاي شيعه آمده: وقتي ابو الحسن ازدنيا ميرود، نزد همه‌ي امير ومدير وسرپرستانش اموال زيادي وجود اشت وهمين امر باعث شد كه آنها مرگ او را انكار كنند. مثلا نزد زياد قندي هفتاد هزار دينار موجود بود ونزد علي بن حمزه  سي هزار دينار داشت و نزدعثمان بن عيسي كه يكي از كار گذارانش در مصر بود  شش جاريه واموال ودارايي زيادي داشت. (راوي)مي گويد: ابو الحسن،  رضا نامه‌اي به او فرستاد تا جاريه ها واموالي كه پيش او بود برايش باز گرداند.او هم نامه اي نوشت كه: پدرت نمرده است. باز او درجواب نامه اي نوشت ودر آن نوشته بود: پدرم مرده وخبر مرگش به همه مردم رسيده وميراثش را تقسيم نموده‌ايم. باز او (عثمان بن عيسي) نامه‌ي ديگري مي نويسد ومي گويد: اگر پدرت نمرده باشد، تو حق اموال و داراي اورا نداري واگر مرده باشد، او به من دستور نداده است كه چيزي از آنها را به تو باز گردانم ومن آنها را عقد نموده‌ام وهم اكنون درعقد ونكاح من هستند.([166])

اين نص از كتابهاي اثني عشري نقل شده است و ما آن جنبه را كه اين نص در مورد آن مي باشد يعني استدلال بر بطلان وقف چنانكه امامشان رضا مي گويد ترك مي كنيم وتنها آن جنبه ديگر قضيه مد نظر ما است كه روشن مي سازد در وراي اين ثروت اندوزيها چه نبردهاي وحشيانه‌اي در جريان است، آنها كه همه‌ي شهرها را مي گشتند و هر كدام براي يكي از امام وپيشوايان تبليغات مي نمودند، هدفشان تنها اختصاص دادن اموال وداراييهاي فراوان به خود بوده كه اين عناصر مخفي از طريق اين تبليغاتهاي خيالي براي امامان،  اموال زيادي را بدست آورده وآن را در ميان خود رد وبدل مي كردند

كسي كه از جنبشهاي رياد شيعه گري كه در تاريخ امّت اسلامي ظهور كرده اند، تأمّل كند. خواهد ديد كه آنها بزرگترين و قوي‌ترين عوامل و اسباب غافل كردن امت اسلا مي از دشمنانشان و به هدر دادن توانائي ونيرو هايشان در راستا ي تشكيل دولت بزرگ اسلامي  بوده‌اند،  وباز اگر دقت كنيم پي خواهيم برد كه عنصراساسي ا و ماده ولي اين جنبشها وتوانايي ونيروي آنها همان اموالي بوده كه به نام خمس وحق آل بيت از پيروان رده اول خود گرفته‌اند. وحركتهاي شيعه گري در جهان اسلام تا امروز از اين طريق خود را ازلحاظ مالي تأمين نموده اند به همين جهت ايت الله هاي آنها از بز رگترين سرمايه داران دنيا محسوب مي شوند ومقام ومنصب ايت الله، مقام ومنصبي است كه قلب همه شيعه ها در هواي آن مي تپد و چشم همه آنان در انتظار رسيدن به آن است. چون منصب جمع نمودن اموال ودارايي هاي كلان است

واز همين كانال سالانه صدها مجله وكتاب و مرجع مملو از مسائل ضد امت اسلامي تغذيه شده و مي شوند.

واين دارائيهاي كه بر ايات عظام شيعه‌ها از جانب پيروان فريفته شده آنها  فوران مي‌كند،  خطر شيعه گري را بزرگتر نموده وكاربجاي رسيده كه ايت الله ها فتواهايشان را متوجه  كسبه وبازاريهاي بي سواد نموده وحقايق را از آنها پنهان مي كنند تا اين سيلاب اموال به سوي آنها قطع نشود.([167])

پيشوان تشيع بسيار برقضيه‌ي مالي كه از مردم به نام خمس مي كيرند توجه نموده وآنرا در اولويت كار خود قرار داده‌اند تا جايي كه اگر كسي يك درهم از آن را كم كند او را از جمله كافران به حساب مي آورند ([168])

كسي كه كتابهاي فقه اسلامي را مطالعه مي‌كند خوب مي داند كه تنها كتابي وجود ندارد كه به صورت مستقل وجداگانه به موضوع خمس پرداخته باشد. بلكه تنها در كتاب جهاد به بحث كوتاهي در زمينه خمس غنائم جنگي ودر كتاب الزكات نيز به بحث خمس معدنها وكانها برخورد مي كند. امّا قضيه نزد آنها بر عكس است و آنها كتاب مستقلي راجع به مسئله‌ي خمس نوشته‌اند. و بر پيروان خود واجب نموده‌اند كه از تجارت وساير كسابت و محصولات خود اعم از زراعت و صنعت و اجاره و خياطي و نويسندگي و نجاري و شكار و اجره عبادتهاي كه قضيه مالي در آنها دخيل است مانند حج و روزه و زيارتها و تعليم دادن بچه ها و. ..درهمه اينها بايد خمس را به ايات عظام بپردازند([169])

ومي گويند:به جهت احتياط بايد درهر چيزي كه فائده وسود داشته باشد، مانند هبه و وهديه و اموال وصيتي و شبيه اينها هم خمس پرداخته شود([170]) همچنانكه در سرمايه و ابزاري كه دركسابت مورد نياز هستند مانند ابزار آلات نجاري و بافندگي و ابزار آلات كشاورزي و غيره،  به جهت احتياط درآنها نيز خمس قرار داده اند.([171])

حتي مي گويند: خوار و باري كه براي معيشت و زندگي خريده و انبار مي شود مانند. گندم، جو و...كه جزو ضروريات اوليه زندگي هستند اگر سال بر آنها گذشت بايد خمس آن را پرداخت و اگركسي از فرشي بي نياز بود يا ظرف يا لباس، يا وسيله‌ي‌سواري، وكتاب يا هر چيز ديگري كه ماندني هستند واضافه بر نياز خود مي‌باشند، بايد خمس آنها نيز پرداخت شود.([172])

اين اموال خروشان واين سيل عظيم بر چه كساني توزيع مي‌شود؟

مي‌گويند درزمان غيبت امام بر فقيه شيعه توزيع مي‌گردد.([173]) خمس دهندگان؛ هم اكنون اموال خودرا به فقها مي پردازند. چون امام وپيشوايانشان مقرر نموده‌اند كه خمس به شش قسمت تقسيم مي شود..سهمي براي خدا، وسهمي براي پيامبرق،  وسهمي براي امام، كه اين سه سهم در حال حا ضر مال صاحب زمان (مهدي)مي‌باشد([174]) اگرچه او غائب است -كه هرگز از غيبتش باز نمي گرددچون هنوز متولد نشده است!- پس سهم او براي فقيه شيعه مي‌باشد. چون گفته اند نصف خمسي كه براي امام است در زمان غيبت او به نائبش يعني مجتهد جامع الشرائط باز مي‌گردد.([175])

و سه سهم باقي‌مانده «به يتيمان ومساكين وابن سبيل تعلق مي‌گيرد»([176]) البته به شرط اينكه ايمان داشته باشند([177]) يعني مشروط بر اينكه رافضي باشند چون ايمان مختص به آنها مي باشد چنانكه آنها به دروغ وافترا چنين مي‌پندارند. تازه در مورد اين سهم آخر كه براي اين سه گروه مقرر گرديده، گفته اند: احتياطا به مجتهد پرداخت شود بهتر است.([178])

پس نتيجه اين مي شود كه همه‌ي آن اموال به شيخ وپيشوايان آنها داده مي شود تاآنرا بر خود وآن سه گروه كه بيان شد انفاق نمايند در كتاب "النور الساطع" آمده كه: فقيه نصف خمس را براي خود بر مي دارد ونصف ديگرش را مطابق نياز تقسيم مي كند اگر زياد آورد زياده را خود برمي دارد و اگركم آورد بايد از سهم خود آنرا تكميل نمايد.([179])

دكتر علي سالوس مي‌گويد: ازماهيت و واقعيت شيعه‌هاي امروزي در مي يابيم كه اگر كسي بخواهد حج را انجام دهد بايد همه‌ي داراييش را جمع وجور كند سپس خمس (يك پنجم)را به فقهاي كه به وجوب آن فتوا داده.- وگفته اند اگر آنرا نپر دازد حجش باطل است – بپردازند. كه در واقع اين كارچپاول نمودن و به باطل خوردن اموال و دارايي مردم است.([180])

مي‌گويم:به احتمال قوي اين يكي از عوامل حرص و طمع حكومت اية الله ها بر زياد نمودن سهم خود از تعداد حاجيان در هر سال باشد.

اين نوع نگرش در ارتباط با خمس و اين كه همه اموال حق امام است نگرشي است كه بي ‌دين وزنديق‌ها از زمان قديم وضع نموده‌اند و تا امروز عمل به آن استمرار يافته است؛ كه شيعه‌ها آن را يكي از آثار عقيده‌ به امام موعود مي‌دانند. امّا در واقع بدعتي است كه خودشان آن را پديدآورده‌اند و در زمان پيامبر ق و خلفاي راشدينن حتي اميرالمؤمنين علي ÷كه شيعه‌ها ادعاي پيروي از او را دارند،  وجود نداشته است.

شيخ الاسلام ابن تيميه مي‌گويد: آنچه كه رافضيها درمورد خمس مي‌گويند كه اموال مردم از آنان گرفته شود و به نائب امام معصوم موعود بپردازند  سخني است كه هيچ يك از اصحاب چه علي وچه غير او وهيچ كدام از تابعين كه به نيكي روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند وهيچ يك ازكساني كه با آنها قرابت ونزديكي داشته‌اند مانند بني هاشم وغيره،  آنرا نگفته اند وتمام آنچه در مورد علي يا علماي اهل بيت او همچون حسن،  حسين،  وعلي‌بن‌حسن،  وابي‌جعفربن محمد. نقل نموده اند در واقع دروغي است كه بر آنها بسته‌اندو خلاف سيره علي÷ است چون نه او ونه خلفاي ديگر در مدت چهل سال خلافتي كه داشته‌اند، چيزي از اموال مردم را نگرفته‌اند و حتي در زمان ولايت حضرت علي÷ چيزي به نام خمس به روش امروزي اصلا وجود نداشته است.

و اگر غنيمتي هم از كافران گرفته‌ مي‌شد آن را طبق حكم ودستور قرآن و سنت پاك پيامبرق تقسيم نموده و يك پنجمش را برمي داشتند جالب اينكه حضرت علي÷ در زمان خلافت خود به علت مشكلات زياد داخلي  فرصت جنگ با كافران را نداشت تا خمس آنرا بردارد.

و همچنين بديهي و روشن است كه پيامبر خداق اموال مسلمانان را به عنوان خمس از آنان نگرفته  و از هيچ يك از مسلمانان طلب خمس ننموده است.([181]) در واقع اين اموالي كه پير وپيشواي شيعيان  آن را به‌ عنوان يكي از فرايض الهي و حقي از حقوق اهل بيت از مردم  گرفته‌اند و امروزهم مانند سيل خروشان از هرجهتي به روي آنها سرازير شده است و از مهم ترين عوامل و اسباب  دوام و بقاء خرافات اثني عشريها گرديده وانگيزه آنها در دفاع از عقيده‌‌ي خود همين موضوع بوده است. چون آنها خوب مي‌دانند اگر كسي  به مذهبشان دست بزند  ديگر اين سيل خروشان حطام دنيا كه تا به حال جاري بوده ديگر  قطع مي‌شود.

 به همين دليل دكتر علي سالوس مي‌گويد: به عقيده‌ي من اگر اين اموال و داراييها نمي بود اختلاف بين شيعه جعفري و باقي مسلمانان به اين حد نمي‌رسيد. چون بسياري از فقيه و پيشوايان شيعه به خاطر همين دارائي و اموال به اختلافات في ما بين دامن مي‌زنند.([182])

و يكي ديگر از آثارآشكار آنها اين است كه در هر شهري كه حضور پيدا كرده باشند، تلاش نموده‌ا‌ند كه بزرگ ترين ومهم‌ترين كارهاي تجاري وشركتها و مواد خوراكي را قبضه و درسيطره خود قرار دهند تا آنها برآذوقه و خوراك و ضروريات مردم تصميم بگيرند و حكومت كنند كه واقع حال هم گواه بر اين قضيه است.([183])

يكي ديگر از آثار آنها بر اقتصاد امت اسلامي اين است كه آنها به واسطه حلال نمودن اموال مسلمانان،  هسته‌ي ويرانگري را براي اقتصاد دولت اسلامي تشكيل داده‌اند چون آنها بدون هيچ شك وشبه‌اي اموال مسلمانان را چپاول وصرف مي نمايند

چون رواياتشان اين چنين به آنها دستور مي‌دهد چنانكه در روايات آنها آمده: اموال ناصبيها رابرگيريد درهر جاكه آن را يافتيد وخمسش را به ما بدهيد.([184])

ابو عبدالله ـ آنگونه كه آنها افترا مي بندندـ مي گويد: اموال و دارايي ناصبيها و تمام مايملك آنها حلال است.([185])

پيشوايانشان معني ناصبي را به ميل خود توسعه داده‌اند تا همه‌ي مسلمانان را بجز جعفريها در بر گيرد،  ([186])

و در كتابهاي فقهي آنها آمده:زماني كه مسلمانان بركافران حمله ببرند و اموال آنها راتصاحب كنند احتياطا بلكه قول راجح براين است كه خمس آنرا به لحاظ اينكه غنيمت است بپردازند اگرچه در دوران غيبت امام هم باشد،  و همين طور اگر اموال آنها را با سرقت ياتعدي تصاحب نموده باشند بايد خمسش را بپردازند.([187])

واگر به صورت نزاع و دعوي يا ربا آن را تصاحب نموده باشند، قول راجح اين است كه به سودهاي به دست آمده‌ي ديگر الحاق گردد و خمس آن را بپردازند.([188])

قبلاً بيان نموديم كه معني كافر از نظر شيعه‌ها  شامل همه مسلمانان به جز طائفه و پيروان آنها،  مي شود([189])و اين بدان معني است كه آنها غارت و چپاول نمودن اموال مردم را مباح مي‌دانند وتصاحب اموال را از طريق ربا و دعوي وجنگ،  ويا از هر طريق ممكن حلال مي‌دانند رويداد هاي تاريخ هم اين حقيقت را اثبات و تاييد مي‌كند چنانكه دولت فعلي ايةالله‌ها چپاول ودزديهاي را كه در خليج صورت مي‌گيرد واختلاس كشتيهايي كه در آبهاي خليج مي باشند به اعتبار اينكه غنائم و يافته‌هاي جنگي هستند- در حالي كه اموال مسلمانان هستند-اين واقعيت را اثبات و تصديق مي كنند.

اينبودآثار شوم وبدي كه در تاريخ اين امت به ثبت رسانده اند حال، آيا ايجابياتي داشته‌اند كه مورد توجه قرار گيرد؟

جواب علمي اين سؤال نياز به مو شكافي دقيق در احوال آنها و بررسي سيره وروش و شناخت جزئيات تاريخ آنها دارد و زحماتي كه علماي اسلام در اين راستا متحمل شده‌اند براي ما كافي است و آنها گواهي داده‌اند كه در ميان فقهاي كه مورد مراجعه مردم بوده‌اند ويا حاكم وفرمان رواياني كه اسلام را يا ري نموده ودر راه آن جهاد نموده‌اند، تنها يك نفرشيعه وجود نداشته است و وزير وكارگزاراني كه سيره‌ي ستوده وپاكي دارند و تاريخ برنجابت آنها گواهي مي‌دهد تنها يك نفرشان شيعه نبوده‌اند. بلكه اكثرا شيعه ها در ميان بي دين و زنديق و ملحدها ويا در ميان جاهلان و بي خردان - كه نه از منقولات چيزي دانسته اند و نه معقولات را درك نموده‌اند- وجود داشته اند و بيشتر ؛آنها در بيابانها و كوه و صحرا ها نشأت گرفته‌اند و هميشه از مسلمانان دوري گزيده‌اند وبسياركم با عالمان و دين داران همنشيني نموده‌اند. بلكه اكثرا در ميان اهل هوا و هوس و عياش و اوباش جهت به دست آوردن رياست و دارائي زيسته‌اند و اگر مقام و منصبي را هم داشته باشند بسيار متعصب و بي انصاف و دور از عدالت رفتارنموده اند.([190])

و اگر احيانا در زمينه‌هاي تفسير و حديث و فقه و...تأليفاتي داشته باشند كه تأثير خوبي بر فكر اسلامي داشته باشد غالبا آن را از تفاسير وكتابهاي معتبر اهل سنت گرفته اند.([191])

وگرنه هرگاه از قوم وطايفه‌ي خود چيزي را نقل نموده باشند باعث گمراهي و بدبختي و تاريكي فكر مسلمانان شده است. چنانكه از تفاسير قمي و البرهان و...به وضوح ديده مي شود. و در زمينه‌ي احاديث هم آنها از دورترين ونا آگاه ترين مردم نسبت به شناخت متن واسناد آن بوده‌اند و هر گاه كتابي را يافته باشند كه مطابق هوا و آرزوهاي آنان بوده باشد، احاديث زيادي را از آن نقل نموده‌اند.([192])

ودرزمينه‌ي فقه هم اگر چيز خوبي دارند بي شك مال سنيها بوده و از آنها دزديده اند اگرنه شيعه در طول تاريخ خود فقيه تمام عيا ر و آگاه به فقه نداشته است بلكه هميشه فقير و نيازمند اهل سنت بوده‌اند.

شيخ الاسلام ابن تيميه خيلي واضح بيان مي‌دارد كه چگونه آنها ماده‌هاي علمي را ازعلما و فقهاي اهل سنت دزديده‌اند ايشان مي‌گويند: هرگاه آنان كتابي را درزمينه‌ي مسايل اختلافي يا در زمينه اصول فقه نوشته باشند همچون آقاي موسوي و... اگر در مسئله‌اي بين علما نزاع واختلافي وجود داشته باشد هميشه جانب آن يكي را كه موافق با هواي آنها بوده است انتخاب نموده‌اند و به آن استدلال نموده‌اند و به گونه‌اي به آن آب وتاب داده‌اند كه انسان ساده وكم سواد فكر مي‌كند كه آنها درآن زمينه دست بالايي دارند. در صورتي كه همه‌ي آن را از علماي سني گرفته‌اند.([193])

 

 

 

 

تاليف: دكتر ناصر بن عبدالله بن علي القفاري

به نقل از كتاب: نقد و  بررسى اصول و پايه‌هاى  مذهب شيعه دوازده امامى

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 

 

 

([1])ـ جعدبن درهم اولین کسی است که بحث تعطیل أسماء وصفات خداوند را پیش کشید،  مجموع فتاوى شىخ الإسلام،  13/182.

([2])ـ مجموع فتاوى شىخ الإسلام،  13/177.

([3])ـ نگاه الرد على الأخنائى،  ص47.

([4])ـ اغلب کتب معاصر ومتأخرین شیعه از این روش خالی نیست،  وغلو آمیزترین ودروغ پردازترین کتاب آنها " غایة المرام " است کتابی است که کلاً براین روش پایه ریزی شده است آن کتاب با کذب روشن وآشکار تا ابد ننگ شیعه را می‌رساند،  ولی با این حال یکی ازمراجع بزرگ شیعه بنام محسن عاملی آن را مایه افتخار می داند نگاه ملحق الوثائق والنصوص من رسالة فكرة التقرىب.

([5])ـ خرمیه دو فرقه بودند فرقه ای ازآنها پیش ازدولت اسلامی وپیروان مزدک اباحی بودند که به إشتراک در اموال وناموس فرا می خواندند،  وشهرهای فارس را به تباهی کشاندند تا اینکه انوشیروان  پادشاه ساسانی که ملقب به عادل بود آنها راازبین برد این انوشیروان قبل ازبعثت پیامبر  صلی الله علیه و سلم  ازدنیا رفت،  وگروه دوم خرمیه درحکومت اسلامی ظهور کردند،  مانند بابکیان پیروان بابک خرمی که در ناحیه‏ی آزربایجان ظهور کرد وپیروان زیادی پیدا نمود  این بابک خرمی تمام محرمات را حلال می‏دانست وبسیاری ازلشکریان بنی عباس را درمدت بیست سال شکست داد تا اینکه درایام حکومت معتصم در سال (223هـ) با برادرش اسحاق اسیر وبه دار آویخته شد.

بدون تردید خرمیه‏ای که درزمان حکومت اسلامی ظهور کردند امتداد همان دیانت وفرهنگ فارس قدیم مزدکیان اولی بودند،  وهمانها بودند که به انحراف شیعیان افزودند وبحث تناسخ وابطال قیامت را پیش کشیدند نگاه النوبختى/فرق الشىعة،  ص36،  ابن الندىم/الفهرست،  ص342-344،  الإسفراىىنى/التبصىر فى الدىن،  ص79-80،  الملطى/التنبىه والرد،  ص22،  الغزالى/فضائح الباطنىة،  ص14 و ما بعدش.

(3)- وقرامطیه یکی ازفرق اسماعیلیه بودند که قبلا ازآنها بحث شد وبه این دلیل به آنها قرامطه گفته می شد چون نسبت آنها به مردی به نام حمدان قرمط که یکی از دعوتگران آنان درابتدای کارشان بود برمیگردد (فضائح الباطنية: ص12).

(4)- نگاه منهاج السنه

([8])ـ دربحثی تحت عنوان(شبح جنگهای صلیبی) از این موضوع بحث کرده است،  و می‏گوید: جنگهای صلیبی در درجه‏ی اول و مهمترین جایگاه خود به عنوان موقف اروپا ازاسلام برای چندین قرن پیاپی دیده می شد

و می‏گوید: بیشتر از آنکه جهان اسلام از آن بهره برده باشد ازاسلام استفاده کرده‏است اما به خاطر این‏که کینه توزیش نسبت به اسلام کاهش نیابد به این نقطه‏ی مثبت وروی زیبا اعتراف نمی کند،  این کینه توزی با تقدم زمان افزون شد وآنگاه بصورت عادی دگرگون گردید. و این کینه توزی و غرض ورزی،  هرگاه کلمه‏ی مسلمان برده شود،  احساس ملی را می‏پوسانید تاجائی‏که بعنوان یک ضرب المثل در ترد اروپائیان درآمد به گونه‏ی که هرمرد و زن اروپای آن را به خاطر سپرده گویی که به قلب او نازل شده است. الاسلام علی مفترق الطرق،  ص59

ومی‏گوید: این احساسات دشمنانه بعد از تمامی دورانهای تبادل فرهنگی زنده می‏شد و این احساسات دشمنانه بر خلاف آن احساس دینی که سبب این دشمنی بود جای خود را خالی کرده بود روز به روز دگر گون می‌گردید.

و باز می‌گوید: که این چیزناشناخته و غریبی نیست زیرا در دوران شناسی ثابت شده که انسان تمام اعتقادات دینی را که در دوران کودکی دریافت کرده است از دست  می‏دهد وبرخی خرافات مخصوص نزد او باقی می‏ماند که با هر استدلال عقلانی رویا رو می شود الاسلام علی مفترق الطرق،  ص61-60.

ومن می گویم: این مقررات و فرضیه های علم روانشناسی فقط برآیین های اروپا مطابقت دارد ولی با دین اسلام که دین فطرت است هم خوانی ندارد.الاسلام علی مفترق الطرق،  ص55.

([9])ـ منهاج السنة،  4/3.

([10])ـ منهاج السنة،  4/3.

([11])ـ منهاج السنة،  1/3.

([12])ـ نگاه همین رساله.

([13])ـ نگا المتقى،  ص77.

([14])ـ فضایح الباطنیه،  ص37.

([15])ـ منهاج السنة،  4/70.

([16])ـ الخطوط العریضه،  ص44/45.

([17])ـ تفضیلیه یا مفضلیه گروهی اززیدیه وغیره هستند که علی را بر ابوبکر وعمر تفضیل و برتری می دهند.نگاه التسعىنىة لابن تىمىة،  ص40.

([18])ـ السوىدى/نقض عقائد  شىعة،  مخطوط  که صفحات آن راه‌اندازی نشده،  ص25-26،  و نگاه الألوسى/السىوف المشرقة،  ص50،  مخطوط،  ومختصر التحفة،  ص32.

([19])ـ السىوف المشرقة،  ص50.

([20])ـ المنار المنىف،  ص116.

([21])ـ وآنها برای رسیدن به این هدف روشهای گوناگونی دارند که صاحب کتاب " التحفة الاثني عشرية" به آنها پی برده و آشکار نموده است،  آنها در فضائل خلفای اربعه مثلا کتابی می نگارند و هنگامی‏که می‏خواهند دربیان فضائل علی چیزی بنویسند در ضمن آن عبارتی قرار می‏دهند که مذهب رفض را تأیید و بیانگر بد نامی و عیب جویی صحابه باشد نگاه تفصىل آن درکتاب التحفة الاثنى‌عشرىة/الورقة46،  مخطوط. یا مثلا کتابی درفقه برخی ازمذاهب تألیف وآن را درمیان واسطه های که به آن مذهب گردن نمی نهند پخش می کنند و زشتیهای بزرگی در ضمن این مذهب قرار می دهند،  مانند عمل به قیاس همراه رد أحادیث، یا اقرار به برخی از زشتیها،  صاحب کتاب " التحفة الاثني عشرية"در این راستا به کتابی إشاره می کند که آن راتألیف و به امام مالک نسبت داده‏اند وآن کتاب" مختصر" نام دارد،  و در آن درستی عمل لواط برای کسی‏که دور افتاده است به امام مالک نسبت داده شده است ـ نگاه التحفة الاثنى عشرىة" خطی ورقه45.

وکتابهای تألیف می‌نمایند که درآنها گمان می برند بریکی ازمذاهب اهل سنت هستند سپس بطلان آن کتابها مشخص و روشن می شود و باز میگردند مانند(کتاب: چرا مذهب شیعه رابرگزیدم،  یا چرا شیعه شدم " وآن را به کسی بنام مرعی انطاکی نسبت می دهند)وروشهای گوناگونی دارند که برای بررسی آنها نیازبه تألیف جداگانه است.

(1) یعنی طوفی می خواهد قداست عبارت و کلام خدا و رسول او را کم ارزش جلوه دهد به همین خاطر بسیار زیرکانه و ماهرانه می‏گوید امام حق دارد نص شارع را نسخ کند و اگر عام باشد آن را تخصیص گرداند واین را مصالح مرسله قلمداد می کند: مترجم

([23])ـ ابوزهره در شرح حال طوفی اثبات می کند که وی از شیعیان بوده است: کتاب تحفه اثنی عشری: ص324-325  ضمنا شیخ ابو زهره در قضاوت خود در باره‏ی طوفی به آنچه درباره‏ی او درطبقات حنابله‏ی ابویعلی آمده اعتماد کرده است نگاه ابن حنبل،  ص326.

([24])ـ نگاه جامع الرواة،  2/82-83،  بحارالأنوار،  1/177،  تنقىح المقال،  2/91،  و نگاه ابن حجر/لسان المىزان،  5/103.

([25])ـ نگاه/ابن ندیم الفهرست،  ص235.

([26])ـ نگاه طبقات أعلام الشىعة فى المائة الرابعة،  ص252، ابن شهراشوب/معالم العلماء، ص106.

([27])ـ نگاه الأمىنى النجفى/الغدىر،  1/214-216.

([28])ـ البداىة والنهاىة،  11/146.

([29])ـ البداىة والنهاىة،  11/146.

([30])ـ البداىة والنهاىة،  11/146.

([31])ـ برای آگاهی درباره فرق میان آن دو نفر به مجله المجمع العلمی العراقی،  7/345 نگاه شود.

([32])ـ او ابو جعفرمحمد ابن ابو القاسم ابن علی طبری ازعلماء امامیه درقرن ششم است نگاه طبقات أعلام الشىعة،  فى القرن السادس،  ص242و278.

([33])ـ،  پس کتاب: بشارة المصطفی که از آن دومی (ابن ابو القاسم) بوده  به اولی (ابن رستم) منسوب کرده‌اند.نگاه تارىخ التراث،  ص260.

([34])ـ برگزیده محمد سالم محمد، به نقل ازً كتاب" بشارة المصطفى،  واین کتاب در غلو وافراط گری به اوج خود رسیده است،  لازم بذکر است در این کتاب جبت و طاغوت به ابو بکر وعمر تأویل می شود (ص 238).

ودرآن گفته شده،  هرکس درتقدیم وبرتری علی و وجوب فرمان‏برداری ازاو و در ولایت او تردید داشته باشد محکوم به کفر است هرچند به اسلام تظاهر نماید (ص51).].جرىدة المدىنة/شماره4621،  سه شنبه24 رجب1399ه‍،  ص7.

([35])ـ مانند ابن قتیبه  اینها نیز دو نفرند یکی ازآن دو عبد الله بن قتيبة رافضي إفراط گر،  ودیگری عبد الله بن مسلم بن قتيبة ازمعتمدین اهل سنت  وکتابی تحت عنوان المعارف "نوشته است،  واین ابن قتیبه رافضی هم کتابی را تحت عنوان همین نام به رشته تحریر درآورده است تا ازاین طریق بتواند مردم را گمراه کند نگاه مختصر التحفة الاثنى‌عشرىة،  ص32،  مختصر الصواقع،  ص51،  نسخه خطی،  والسوىدى/نقض عقائد الشىعة،  ص25،  نسخه خطی.

.محققین درانتساب کتاب" الإمامة والسياسة  به ابن قتیبه‏ی سنی که درآن خرافات و اباطیل زیادی وجود دارد حیرت زده شده‏اند،  بعضی ازآنان برای پیدا کردن و شناخت مؤلف اصلی این کتاب تلاش نموده اما موفق نشده‏اند تاجائیکه عبدالله عسلان می‏گوید خیلی سعی کردم تا شخصیت و مؤلف واقعی کتاب" الإمامة والسياسة را بشناسم ولی هنوز به چیزی نرسیده‌ام. عبد الله عسىلان/الإمامة والسىاسة،  ص20.

وگرایش رافضیت درآن واضح و روشن می باشد زیرا بدگویی نسبت به صحابه و ادعای اینکه علی با ابوبکر بیعت نکرده چون او شایسته‏ی امر خلافت نبوده درآن وجود دارد،  عبدالله عسلان درکتاب مذکور مثالها و نمونه‏های ازاین بابت بیان کرده است همان مرجع،  ص17-18-19. و نیز نگاههای رافضی بودن برای او و بسیاری پوشیده مانده است و دو ابن قتیبیه وجود دارد وکتاب" الإمامة والسياسة  ازآن ابن قتیبه رافضی است اما من کسی رانیافتم که به این موضوع مهم پرداخته باشد وبه آن پی برده باشد،

([36])ـ بحارالأنوار،  60/209،  100/259.

([37])ـ نگاه سلىمان العودة/عبدالله بن سبأ،  ص49.

([38])ـ همین کتاب.

([39])ـ روم لاندو/الإسلام والعرب،  ص95.

([40])ـ نگاه فكرة التقرىب،  ص511و514.

([41])ـ نگاه مجله مجتمع،  شماره،  760،  سال هفدهم،  15 رجب،  1406ه‍.

([42])ـ محمدجواد مغنىة/الشىعة فى المىزان،  ص49.

([43])ـ لازم بذکر است روش ماکیاولی، روشی است که مبتنی بر قاعده‏ی{هدف وسیله را توجیه می کند} می‏باشد، یعنی در معاملات و روابط و مبادلات دو طرفه آنچه مهم است رسیدن به هدف است و وسیله‏ی رسیدن به آن هرچیز باشد مهم نیست،  به همین خاطر نیرنگ و خدعه و خیانت و دروغ و چابلوسی و خود خواهی و هرچیز دیگر به راحتی مورد استفاده قرار می‏گیرد و این یک اندیشه‏ی ایتالیایی است که نیکولاماکیاولی (1469-1527م) آن رارهبری می کرد ودرکتابش بنام (امــیر)آن را ثبت و به یکی از ملوک اروپا در قرون وسطی تقدیم کردنگاه أحمد عطىة/القاموس السىاسى،  ص1105-1106.

([44])ـ درسال 1326هـ  علامه بزرگوار محمد کامل رافعی در رساله‏ای که از بغداد برای دوستش شیخ محمد رشید رضا می فرستد و مجله‏ی المنار در جلد شازدهم آن را پخش نمود، وی در اثناء سیاحت خود درآن دیار کشف کرده که علماء شیعه با استفاده از حلال کردن نکاح متعه برای مشایخ قبائل عرب که علاقه‏ی زیادی به داشتن زنان و بهره بردن از آنان داشته به ترویج مذهب شیعه پرداختند،

رساله‏ی مذکور در مجله المنار پخش شد ولی اسم نویسنده‏ی آن برده نشد،  سپس شیخ محمد رشیدرضا درمجلد 29 این مجله نام وی را فاش کرد و گفت ما در آن زمان اسم وی را ذکر نکردیم تا از طرف دولت مورد اذیت وآزار قرار نگیرد نگاه مجله المنار،  مجلد29 و نگاه مجلد دوم،  ص687.

([45])ـ عنوان المجد،  در بیان احوال بغداد و بصره و نجد،  ص112-118.

([46])ـ [خدابنده هشتمین پادشاه ایلخانی و ششمین نواده‏ی چنگیز خان می‏باشد که نام حقیقی او جايتو پسر ارغون پسرأبغا پسر هلاکو بوده است،  ابن کثیر می‏گوید یک سال بر مذهب اهل سنت دوام می‏یابد سپس رافضی شد و شعار و تبلیغات رافضیت را در بلاد خود براه انداخت. البدایه والنهایه،  14/77.

زیرا تازه مسلمان شده بود و هیچ شناختی از عقیده‏ی اسلامی و تأریخ اسلام نداشت و با ابن مطهرحلی دیدار کرد و مذهب باطل رافضی را پیش او زیور داد و تمام عشایر و قبائل و پیروان خود را وار به رافضیت نمود،  و ابن مطهر کتابهای زیادی مانند " نهج الحق،  و منهاج الكرامة وغیره را برای دعوت سلطان مذکور تألیف کرد تا او را برای تمسک به مذهب رافضی تشویق کند.

ابن کثیر گفته است در زمان او فتنه ها و آشوبهای بزرگی درگرفته است ولی خوشبختانه خداوندأ بلاد و عباد را از شر او راحت نمود درحالی‏که سی وشش سال عمر داشت به عمر او خاتمه داد،  و قبل از فوت سلطان مذکور از رافضیت درسال (710هـ) توبه نمود و بواسطه‏ی ارشاد علمای اهل سنت از این اندیشه‏ی پلید پشیمان شد و رافضیها را دور ساخت،  و ابن مطهر حلی و سایر علمای شیعه به حله بازگشتند نگاه التحفة الاثنى عشرىة/ ورقه43،  "مخطوط" و تعلىقات محب‌الدىن الخطىب بر المنتقى،  ص18-19.

) [47]) چنانکه دربرخی از کتابهای آنان که به جهان اسلام برای دعوت به تشیع ارسال می‏شوند و امثال اینها در آن کتابها نوشته شده، به چشم می‏خورد مانند کتاب"أصل الشيعة"،  و"عقائدالإمامية" و غيره

([48])ـ أخبار الىوم،  شماره،  2160،  سال42،  شنبه 11 رجب،  1406ه‍.

([49])ـ و او شعبی است. نگاه السنة للامام عبدالله بن احمد،  2/549.

([50])ـ {چنانکه در مثل گویند: در کوزه همان تراود که دراو است و یاگویند: به درد خود گرفتارم نمود وفراموشم کرد. محمد جواد مغنیه ریس دادگاه جعفری در بیروت،  استاد محمد حسین هیکل را متهم می‏کند به این که در چاپ دوم کتابش "حیات محمد" نصی را در برابر 500 جنیه حذف نموده است. این اتهام به خاطر این است که او نص موضوعی را که ضعیف بودنش نزد او محرز بوده، حذف نموده و در چاپهای بعدی آن را اصلاح نموده است. اما رافضیها به مقتضای طبیعت وسرشت خود آن را تاویل نموده‏اند، که بسیار جای تعجب است! نگاه محمدجواد مغنیة/الشیعة فی المیزان،  ص 18،  "حاشیه".

([51])ـ نشأت الفکر الفلسفی،  2/12.

([52])ـ نگاه مجموع فتاوی شیخ‌الاسلام،  4/458.

([53])ـ مجموع فتاوی شیخ‌الاسلام،  4/472.

) [54])- مجموع فتاوی شیخ‌الاسلام4/477

([55])- نشأت الفکرال فلسفی:2/31

([56])- مجموع فتاوی  شیخ الاسلام:4/454، 35/66.

([57])ـ نشأت الفکر الفلسفی،  1/228.

([58])ـ نشأت الفکر الفلسفی فی الاسلام،  1/13.

([59])- دکتر محمد رشاد/ برایم بیان نمود که در زندگی مردی تحولاتی روی داد به سبب ارتبات فامیلی با زن کافر و مشکوکی و نیز به سبب سفر او به اروپا به دستور عبدالناصر و وضع نابسامان مالی و اقتصادی که بر فکر و منهج و عملکردش چنان تأثیر نمود که نمونه آن در میا ن اصحاب هم کم است،

([60])ـ نشأت الفکر الفلسفی فی الاسلام،  1/228-229.

([61])ـ محمد بن السائب بن نشیر الکلبی، ابن حبان می گوید: کلبی سبأی واز آنهای بوده که می گویند: علی فوت نکرده بلکه به دنیا باز می گردددر سال 146ه فوت کردهمیزان الاعتدال،  3/558،  و نگاه ابن ابی حاتم/الجرح والتعدیل،  7/270-271،  تهذیب التهذیب،  9/178.

([62])ـ {لوط بن یحیی بن سعید مخنف الأزدی(ابو المخنف)از اهل کوفه، ابن عدی می گوید: او شیعه بسیار تندی بوده وصاحب اخبار آنها می باشد، درسال( 157هفوت کرده)او کتابهای زیادی را تألیف نموده. از جمله"الردّة، و"الجمل"و"صفین"و میزان الاعتدال،  3/419-420،  الاعلام تألیف زرکلی،  6/110-111.

([63])ـ{نصر بن مزاحم بن یسار المنقری الکوفی، ذهبی می گوید: اورافضی توانایی بود درسال 212ه، وفات نمود  واز جمله تألیفات او: واقعة صفین، که به چاپ رسیده،  والجمل،  ومقتل الحسین است میزان الاعتدال،  4/253،  العقیلی/الضعفاءالکبیر،  4/30،  ابن ابی حاتم/الجرح والتعدیل،  8/468،  لسان المیزان،  6/157،  الاعلام،  8/350.

([64])ـ روایات الکلبی در تاریخ الطبری، 1/355،   2/237، 238، 272، 370، 465، 3/168، 274، 286، 425، 4/108، 368، 5/449، 6/103، 349، 364. وروایات ابی محنف که خیلی زیاد هستند و در بیشتر از300 جا آمده اند. و دانشمند شرقی آقای بل در دائرة المعارف الاسلامیة 1/399می‏گوید: ابی محنف 32 رساله را در تاریخ، و در رابطه با حوادث گو ناگون که در ابتدای صده‏ی اول هجری روی داده،  نوشته است. که طبری بیشتر آنها را در تاریخ خود آورده است.اما تألیفات دیگری که به ما رسیده‏اند در واقع متاخرین نگاشته اند و به وی نسبت داده‌اند. نگاه الاعلام،  6/111.

وهمچنین روایات نصر بن مزاحم: 4/458، 465، 485، 487([64]) که ابو الفضل ابراهیم  آن را نگاشته است نگاه فهارس طبری،  ج10 در تاریخش..

 

([65])ـ العواصم من القواصم،  الحاشیة،  ص177.

([66])ـ اثر التشیع فی الادب العربی/محمدسید کیلانی،  ص43؛ دار الکتب العربی بمصر.

([67])ـ. (و به آن قصیده الهائیة نیز گفته می‌شود که مربوط به شیخشان محمدکاظم الازری،  متوفای سال 1211هـ می‌باشد) الذریعه،  17/135. استاد محمود الملاح کتابی را در نقد این قصیده دارد که به "الزریة فی القصیدة الازریة"مشهور است. ایشان در آن کتاب یاد آور می شود که شیخ آنها محمد رضا المظفر آنرا به او داده است. و از او نقل می کند که شیخشان محمد بن حسن بن باقر  النجفی متوفای (1266هـ).صاحب کتاب " الجواهر" (؛که شرحی است بر کتاب " شرائع الاسلام"که در زمینه فقه برای آنها بسیار مهم و معتمد است –نگاه: محمد جواد مغنیه/ مقدمه اش بر "شرائع الاسلام "). آرزو داشت که کتاب القصیدة الازریة"به  جای "جواهر الکلام" درنامه اعمالش ثبت شود سپس ایشان یاد آور می شود که بعضی از بیتهای آن قصیده کفر صریح می باشند. همچون  این بیت که در مورد علی سروده است:

وهو الآیة فی المحیط فی الکون              ففی عین کل شیئ ترا ها

او نشانه‏ای است در دریا ها، در گیتی، درعین هرچیزی آن را می بینید.

یا این شعر

کل مافی القضاء فی الکا ئنا ت              انت مولی بقا ئها وفنا ئها

همه آنچه در گیتی موجود است  ماندن وفنا یش در دست توست. نگاه الزریة فی القصیدة الازریه،  ص33-35

([68])ـ اصول کافی،  2/220 و حاشیه اصول کافی،  2/220-221.

([69])ـ نگاه منهاج السنة،  2/48.

([70])ـ نگاه شرح حالشدر الاعلام،  تألیف زرکلی،  6/67 و نگاه احسن الودیعه،  1/72.

([71])ـ نگاه آل طعمه/مدینة الحسین،  ص53.

([72])ـ نگاه آل طعمه/مدینة الحسین،  ص54.

([73])ـ نگاه آل طعمه/مدینة الحسین،  ص53.

([74])ـ آل طعمه/مدینة الحسین،  ص54.

([75])ـ آل طعمه/مدینة الحسین،  ص54.

1)) و مسلم است که دشمن در این حال چیزی از شهوات و آرزوهایش راکه پیش از داخل شدن در فکر شیعی سالها برای به دست آوردن آن زحمت می‏کشید از دست نمی دهد.چون آرزوهای جنسیش از طریق نکاح متعه (ازدواج موقت) و به اما نت گرفتن فرج و آمیزش با زنان،  که درشریعت آنان مقرر گردیده، برآورده می شود!!

وتکالیف شریعت هم با جمع نمودن نمازها آسان.وبا دوستیآل بیت ساقط می شوند!

وکسی بیم نداشته باشد چون جهاد هم تا قیام مهدی تعطیل است! و اگر کار به آیه و دلیل و مرجعیت رسید، مذهب غنی و پرتوان آنها بوسیله‏ی خمس،  قضیه را حل و فصل می کند!!

پس پذیرفتن مذهب آنها چه چیزی می تواند به اوضرر برساند وقتی که او بتواند در میان آنان خود را پنهان کند.ودر پناه آنان برای قوم خود کار کند و به نا م مردان دین و در لباس مسلمان،  خودرا مزین سازد و با جمع عزا خوانان جامه سیاه عزا بپوشاند وگاهی هم خود را به اهل بیت نسبت دهد تابه بهره‏ی بیشتری برسد!!؟

([77])ـ منهاج السنة،  3/243.

([78])ـ نگاه ص714-715 در همین کتاب.

([79])ـ منهاج السنة،  3/38.

 ([80])این موضوع در آخر این بحث به تفصیل خواهد آمد

([81])ـ او برادر خدا بنده:از نوادگان جنگیزخان پادشاه ترکهای کافر،  معروف به تتار.بود اما واقعه‏ای که شیخ الاسلام بدان اشاره می‏کند،  شرح و تفصیلش در البدایه والنهایه،  تالیف ابن کثیر،  14/6آمده است

([82])ـ منهاج السنة،  3/244،  و ص38-39 در همان جلد و ج4/110-111، و حاشیه و توضیحات.

([83])ـ منهاج السنة،  ص4110.

([84])ـ {که در عراق وقسمتی از ایران در سال334 به وجود آمد و درسال(437هـ) پایان یافت.که شیعه های دوازده امامی آن را از آن خود می‏دانند.الشیعة فی التاریخ،  ص98،  و الشیعة فی المیزان،  ص138-148.

([85])ـ مجموع فتاوی شیخ الاسلام،  4/22.

([86])ـ نگاه ص1203، حاشیه1،  در همین رساله.

([87])- یعنی کتاب "منهاج الکرامه"که ابن المطهر الحلی آن را تالیف نموده وشیخ الاسلام در منهاج السنة ردی بر آن نوشته است.

([88])ـ منهاج السنة،  3/244.

([89])ـ نگاه "امل والمخیمات الفلسطینیة "تالیف د.محمد الغریب.

([90])ـ الشیعه والسنه،  ص11.

([91])ـ نگاه مظالم الشیعة،  ص9-10. و رهبر شیعیان؛مفتی جعفر حسین در یک کنفرانس روزنامه نگاری می گوید:شیعه تطبیق حدود اسلامی رارد می کنند چون به نفع سنیّها تمام می شود نگاه الابناء الکویتیهفی،  1/5/1979م 

([92])ـ البدایه والنهایه،  13/202.

([93])ـ البدایه والنهایه،  13/202.

([94])ـ منهاج السنه،  3/38.

([95])ـ ابن کثیر/البدایه والنهایه،  13/201.

([96])ـ البدایه والنهایه،  13/201-202.

([97])ـ منهاج السنه،  3/38.

([98])ـ البدایه والنهایه،  13/203.

([99])ـ البدایه والنهایه،  13/202-203.

([100])ـ روضات الجنات،  6/300-301،  و همچنین نگاه فی ثناء الروافض علی النصیر الطوسی النوری الطبرسی/مستدرک الوسائل،  3/483،  القمی/الکنی والالقاب،  1/356.

([101])ـ و باز نگاه فی قصة تآمره ابن شاکرالکتبی/فوات الوفیات،  2/313،  الذهبی/العبر،  5/225،  السبکی/طبقات الشا فعیة،  8/262-263،  و...

([102])ـ نگاه محمد الشیخ ساعدی/مؤیدالدین بن العلقمی و اسرار سقوط الدولة  العباسیة" که به تلاش دانشگاه بغداد چاپ و منتشر گردیده است.

([103])ـ مختصر اخبار الخلفاء،  ص136-137.

([104])ـ أعیان اشیعة،  1/305.

([105])ـ دولت صفوی از سال 905  تا  1148هـ ادامه داشت مغنیة/الشیعة فی المیزان،  ص182.

([106])ـ علی الوردی/لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث،  ص56.

([107])ـ کامل مصطفی الشیبیی/الفکر الشیعی والنزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر اهجری،  ص413.

([108])ـ کامل مصطفی الشیبیی/الفکر الشیعی والنزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر اهجری،  ص58.

([109])ـ کامل مصطفی الشیبیی/الفکر الشیعیوالنزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر اهجری،  ص58. و نگاه تاریخ الصفویین،  ص55.

([110])ـ الوردی/لمحات اجتماعیة،  ص59.

(4) (علی بن هلال الکرکی،  که در سال 948هـ به هلاکت رسید)

([112])ـ الفکر الشیعی،  ص416 از ترجمه‌اش در روضات الجنات،  ص404.

([113])ـ لمحات اجتماعیة،  ص63.

([114])ـ {به همین جهت حیدری می‌گوید: اسماعیل از دایره را فضیت بیرون رفته بود وادعای الوهیت داشت. وسپاهیانشرا وادار نموده بود که برای او سجده ببرند عنوان المجد،  ص116-117.

([115])ـ النواقض،  ص98.

([116])ـ الفکر الشیعی،  ص416.

([117])ـ الفکر الشیعی،  ص416.

([118])ـ دونلدسن/عقیدة الشیعة،  ص302.

([119])ـ لمحات اجتماعیة،  ص77-78.

([120])ـ شرح و تفصیل این موضوع را در تاریخ الصفویة از ص93 به بعد مطالعه کن و نیز به کتاب حاضر العالم الاسلامی تا لیف دکتور جمیل مصری،  ص117 مراجعه کن.

([121])ـ منهاج السنة،  3/243.

([122])ـ منهاج السنة،  3/245.

([123])ـ منهاج السنة،  3/260.

([124])ـ طلب العلم،  ص70-71.

([125])ـ طلب العلم،  ص71.

([126])ـ طلب العلم،  ص73.

([127])ـ طلب العلم،  ص74.

([128])ـ زیدیه جارودیه: اگرچه آنها را زیدیه می نامند امّا در واقع آنها شیعه هستند چون اصحاب ویاران پیامبر را تکفیر می نمایندبه همین جهت اقای" مفید " شیخ وپیشوای امامیه ها در کتابش "اوائل المقالات "زیدیه ها را از دایره تشیع خارج نموده امّا جارودیه ها را از آن استثناء نموده، چون آنها بر مذهب اوهستند.نگاه، این مطلب در همین کتاب.ص...

([129])ـ منهاج السنة،  3/39.

([130])ـ هیأت اهل الخیر،  هامش الکافی،  2/4.

 ([131])- ودر بعضی از نسخه‌ها فاسد،  فاسق،  وکثیف آمده

([132])ـ اصول کافی،  2/4،  و تفسیر نور الثقلین،  4/47.

 ([133]){مسلم است که سِمت در لغت بر وقار ومتانت اطلاق می شود همچنان‌که بر مسلک وراه  نیز اطلاق می شود. در" المصباح "آمده که سِمت یعنی راه ومسلک، قصد، آرامش، وقار ومتانت }

([134])ـ اصول الکافی،  2/11. جواب امامش در برابر این شکایت،  اعتراف به خوش اخلاقی ونرم خوئی ومتانت وآرامی سنی مذهبان بود که هر آدمی بر آن آفریده شده است.

([135])ـ آن چه که بیان شد راجع به عقیده آن‌ها در الطینة،  ص956 و به بعد آمده به آن مراجعه کنید.

(([136] منظورش از فلانی وفلانی ابو بکر وعمر است  چنانکه شارح کافی می گوید واین اشاره به اهل سنت است.

([137])ـ اصول کافی،  1/357.

([138])ـ ابن بابویه/علل الشرائع،  ص200،  الحر العاملی/وسائل الشیعه،  18/463،  المجلسی/بحارالانوار،  27/231.

([139])ـ رجال الکشی،  ص342-343.

([140])ـ رجال الکشی،  ص342-343.

([141])ـ {الجزائری اورا یکی از مردان نخبه وبرجسته شیعی توصیف می‌کند الانوار النعمانیة،  طبری می‌گوید: اورا به خاطر بی دینی وزندیق بودنش کشته‌اند 2/308.

([142])ـ انوار النعمانیه،  2/308.

([143])ـ انوار النعمانیه،  2/308.

([144])ـ عبدالرزاق الحسان/المهدی والمهدویه،  ص74.

([145])ـ رویدادهای سال‌های 406، 408، 421،  422، 425، 439، 443، 444، 445، 447، 478، 481، 482، 486، 510 و در البدایه و النهایه و کتاب‌های دیگر تاریخی.

([146])عالم بزرگوار سنی ایرانی آقای محمد ضیائی در مجله المجتمع عدد 589 سال سیزدهم، در هجدهم ذی الحجه 1402این مسئله را نقل کرده است

([147])ـ روز نامه اطلاعات عدد15901 در تاریخ 16/8/1399ه ق،  از کتاب اقناع اللائم علی اقامةالمئاتم صفحة...

([148])ـ نگاه،  ص1102.

([149])ـ مجموع فتاوا شیخ الاسلام،  4/511.

([150])ـ در کتاب‌های آنها از حسن عطار آمده که گفت:از ابو عبدالله (÷ سؤال نمودم در مورد عاریه گرفتن فرج او جواب دادکه این کاراشکالی ندارد. وسائل الشیعه،  7/536-537،  تهذیب الا حکام  تألیف طوسی،  2/185،  الاستبصار،  3/141.

 ([151])طوسی می گوید: بدون اجازه پدر ومادر وبدون شاهد واعلام بر گزاری مراسم عقد.النهایه:ص490

) ([152]- طوسی می گوید: اشکالی ندارد که مرد، زن فاحشه را متعه نماید (.النهایه: ص490)وخمینی می گوید: درست است که زن زنا کار را مورد بهره جنسی قرار داد(تحریر الوسیلة:2/292)ودر روایات آنها از اسحق بن جریر  آمده  که گفت: از ابو عبدالله پرسیدم نزد ما در کوفه زنی هست که به زنا کار و فاحشه معروف است. آیا درست است با او به صورت متعه ازدواج کنم؟ گفت:آیا تابلو را نصب نموده است؟ گفتم: خیر اگر این کارو می کرد، حاکم او را می گرفت. ابو عبدالله گفت: بله می توانی به صورت متعه با او ازدواج کنی ؛ابن جریر می گوید: سپس او (ابو عبد الله)مخفیانه  چیزی را به یکی از پیش خدمت ونوکرهایش گفت، بعد از مدتی او را دیدم و از اوپرسیدم:  مولایت راجع به آن موضوع چه چیزی را به تو گفت؟ جواب داد که مولایش گفته اگر تابلو را نصب کرده باشد باز اشکالی ندارد

([153])ـ در روایات آنها از محمد بن عبدالله اشعری آمده.که گفت به رضاع گفتم: مردی با زنی ازدواج می کند و بعد به دلش می آید وچنان خیال می کند که او شوهر دیگری دارد گفت:  چه اشکالی دارد اگر شوهر دیگری هم داشته باشد! وسائل الشیعة،  14/457،  تهذیب الاحکام،  2/187. وبه جعفر گفته شد: فلانی با زنی به صورت متعه  ازدواج نموده است، یکی به او گفت آن زن شوهر دارد،  او هم از آن زن سؤال می نماید آیا شوهر داری؟ جریان به ابو عبد الله رسید او گفت: می بایست از او سوال نکند!!(این جریان در دومنبع مذکور{یعنی وسائل الشیعه وتهذیب الاحکام }آمده است. به همین جهت طوسی می گوید: نباید مرد از زنی که می خواهد با او به صورت متعه از دواج کند، بپرسد که شوهر دارد یا نه {النهایه: ص490

(1)-النهایه. تألیف طوسی ص491.الخمینی/تحریر الوسیله:2/290}ودر روایات آنها آمده خلف بن حماد گفت: نامه ای برای  ابو الحسن نوشتم واز او استفتا نمودم که مدت متعه چه قدر است؟وآیا درست است برای یک بار انجام عمل جماع با زن از دواج کرد؟ایشان در جواب گفت:بله اشکالی ندارد (فروع الکافی 2/46، وسائل الشیعه 14/479)}

([155])ـ نکاح متعه نوبتی این است که چند مرد همزمان زنی را متعه نمایند وهرکدام به نوبه خود با او جماع کند نگاه مختصر التحفه الاثنی‌عشریه،  ص227. وباز نگاه: آنچه شیخ عانی در رابطه با شیوع این عمل در بعضی از مدارس نجف، بیان می دارد در"الذریعه لأزالةشبه کتاب الشیعة ص45-46)شیخ محمد نصیف(رح)توانست طی گفتگویی که با پیر وپیشوای شیعیان،  احمد سرحان داشت اقرار واعتراف پیشوایان شیعه‌ها را در ارتباط با نکاح متعه دوره ای ونوبتی کشف وبرملا سازد آنجا که شیخ محمد نصیف  به آن شیعه می گوید: نزد اهل سنت ثابت شده که نکاح متعه نسخ شده ولی نزد شیعه ها نسخ آن ثابت نشده است. حالا دلیل شما بر جواز نکاح متعه ی نوبتی چیست؟او جواب می دهد کسی که زنی را مورد نکاح متعه قرار می دهد  پس از پایان مدت متعه اورا به عقد دائم خود در می آورد وپیش از اینکه به او  دخول کند او را طلاق می دهد و بدین ترتیب چون پس از عقد دائمش به او دخول نشده،  دیگر از آن مرد عده  ندارد و نفر بعدی که با او به صورت متعه ازدواج می‌کند همین کار را انجام می‌دهد وبدین ترتیب چند مرد از یک زن استفاده نموده بدون اینکه ازآنها عده ای داشته باشد!!! نگاه مجله الفتح عدد 845 صادر شده در رجب سال 1366هجری.

([156])ـ کشف غیا هب الجهالات،  ص3،  خطی.

([157])ـ کشف غیا هب الجهالات،  ص3خطی.

([158])ـ. روایات زیادی نزد آنان راجع به اینکه آنها این کار را از بزرگ ترین عبادات می‌دانند موجود است. حتی در حدیث ساختگی آنها آمده که- نعوذ با لله – پیامبرق فرموده: کسی که این کار را یک بار انجام دهد رتبه ودرجه‌اش همچون درجه حسین است وکسی که دو بار این کار را انجام دهد درجه‌اش همچون درجه حسن  واگر سه بار این کار را انجام دهد درجه علی ودر نهایت اگر چهار با ر این کار را انجام داد در مقام پیامبرق قرارمی گیرد. تفسیر منهج الصادقین،  ص356

تنهادری به سوی فاحشه‌گری و اغواء و سرگردانی مردم نمانده مگر اینکه رافضی‌ها آن را بروی مردم باز نموده‌اند. وکسی که روایات واخبار آنها را بررسی ومطالعه کند به صورت یقین پی خواهد برد که مخترع وپدید آورندگان این روایات، اباحی‌گرهایی هستند که هم و غمشان استفاده وبهره‌گیری جنسی از زنان بوده و این اوباش واراذل در اینزمینه به جای رسیده‌اند که می گویند:وقتی انسان زنی را به متعه و نکاح موقت خود در می‌آورد، هر سخنی که با او می‌گوید خداوند در قبال آن حسنه ای را برای او می نویسد وهر بار دستش را به سوی آن دراز می کند خداوند حسنه‌ای را برای او در نظر می گیرد و... تا در نهایت می گویند هر گاه غمل جنسی با اوانجام داد،  خداوند به اندازه‌ی موهای بدنش گناه را از او می‌زداید. ـ وسائل الشیعه،  14/442،  من لا یحضره الفقیه،  2/151

وبه گمان آنها زنی خواستگارهایش را رد می نمود زیرا میل ازدواج نداشت. پس او پسر عموی داشت آن را خبر نمود تا با او به صورت متعه ازدواج کند آنهم به خاطر سرپیچی و تمرد از فرمان عمر- چنانکه این  روایت بیان می دارد - پس آن زن زنا را بر ازدواج شرعی تفضیل و برتری داد.

نگاه:روایات آنها را درمورد فضل وبزرگی نکاح متعه در کتاب "وسائل الشیعه، باب استحباب المتعه ص14/442وبه بعد

([159])ـ (در روایات آنها آمده. اگر کسی بمیرد ومتعه ای انجام نداده باشد، در روز قیامت در حالی زنده می شود که(مثله شده)یعنی گوش وبینیش بریده شده‌اند تفسیر منهج الصادقین؛ ص356.

([160])ـ تحریر الوسیلة،  2241.

([161])ـ الاشباه والنظائر،  ص191.

([162])ـ نگاه ص1201 این رساله.

([163])ـ فروع کافی،  2/48،  وسائل الشیعه،  14/471-472.

([164])ـ نگاه وسائل الشیعه،  14/452 و فروع الکافی،  2/44.

([165])ـ نگاه وسائل الشیعه،  14/452 و تهذیب الاحکام،  2/188 و من لا یحضره الفقیه،  2/148.

([166])ـ الامامة/علی ابن حسین بابویه (پدر صدوق)،  ص75 و نگاه رجال الکشی،  ص493،  شماره946 و ص598،  شماره1120 و بحارالانوار،  48/253 و الطوسی/الغیبه،  ص43.

([167])ـ نگاه ص... همین رساله.

([168])ـ. چنانکه می گویند:کسی که یک درهم یا کمتر از آن را نپر دازد،  از جمله ستمگران در حق آل بیت و غاصب حق آنها به شمار می‌آید و اگر یک درهم از آن را به حلالی بخورد از جمله کافران است. و در روایت از ابی بصیر آمده که گفت: از پدرم ابو جعفرسؤال نمودم: کمترین چیزی که انسان را به آتش جهنم می کشاند چیست؟ گفت: این است که مال یتیم را بخورد. و در واقع یتیم ما هستیم. الیزدی/العروة الوثقی و حاشیه‌ای که در این عصر مراجع آن‌ها بر آن نوشته‌اند،  2/366.

دکتر علی سالوس این مبدأ واصل آنها را به بادتمسخرگرفته و می گوید:اگر مسلمانان امروز می‌خواهند ازجانب جعفریها به کفر متهم نشوند باید خمس درآمد و سرمایه خود را به علمایان آنها بپر دازند.علی سالوس/اثر الامامة فی الفقه الجعفری،  ص394،  (حاشیه).

([169])ـ العروة الوثقی،  2/389.

([170])ـ العروة الوثقی،  2/389.

([171])ـ العروة الوثقی،  2/394-395.

([172])ـ العروة الوثقی،  2/395-396.

([173])ـ نگاه علی کاشف الغطاء/النور الساطع وجوب پرداخت خمس به فقیه در زمان غیبت امام،  1/439.

([174])ـ العروة الوثقی،  2/403 و هدیة العباد،  ص178.

([175])ـ العروة الوثقی،  2/405 و هدیة العباد،  ص179.

([176])ـ العروة الوثقی،  2/403 و هدیة العباد،  ص179.

([177])ـ العروة الوثقی،  2/403 و هدیة العباد،  ص179.

([178])ـ العروة الوثقی،  2/405 و هدیة العباد،  ص179.

([179])ـ النور الساطع،  1/439.

([180])ـ اثر الامامة فی الفقه الجعفری،  ص391.

([181])ـ منهاج السنة،  3/54.

([182])ـ اثر الامامة فی الفقه الجعفری،  ص408.

([183])ـ در این رابطه به کتاب "و جاء دور المجوس" از ص312  به بعد مراجعه نمائید.

([184])ـ الطوسی/تهذیب الاحکام،  1/384،  ابن ادریس/السرائر،  ص484 و الحر العاملی/وسائل الشیعه،  6/340.

([185])ـ الطوسی/تهذیب الاحکام،  2/48،  الحر العاملی/وسائل الشیعه،  11/60.

([186])ـ ودر روایاتشان نص گذاشته اند براین که منظور از ناصبی، کسانی است که ابو بکر ووعمر‡رابر علی ÷تقدیم می دارند. نگاه السرائر،  ص471،   وسائل الشیعه،  6/341-342،  بشارة المصطفی،  ص51 و نیز به کتاب المحاسن النفسانیه فی اجوبة مسائل الخراسانیة،  المسئلة السادسة،  از ص138 به بعد.

([187])ـ الیزدی/العروةالوثقی،  با حاشیه و پا ورقیهاىی که مراجع شیعه در عصر حاضر بر آن نوشته‌اند،  2/367-368.

([188])ـ الیزدی/العروة الوثقی،  ص368 و باز نگاه شریعتمداری/هدایت العباد،  ص168.

) [189]) نگاه از ص714وبه بعد

([190])ـ منهاج السنة،  1/223.

([191])ـ منهاج السنة،  1/246.

([192])ـ منهاج السنة،  3/246.

([193])ـ منهاج السنة،  3/246.




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمرو بن العلاء گفته است: «هیچ‌ کسی فصیح‌تر و زبان‌آورتر از حسن بن علی رضی الله عنه  ندیده‌ام». الكامل في التاريخ (4/132)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 16754
دیروز : 5614
بازدید کل: 8806913

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010