Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: (شرف المؤمن صلاته باللیل و عزه استغناؤه عما فی أید الناس) یعنی: «شرافت مؤمن، به نماز شبانگاهی اوست و عزتش، در بی‌نیازی وی از آنچه که در دست مردم است». [صحيح الجامع، شماره‌ي3701؛ السلسلة الصحيحة، شماره‌ي1903]


 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

اجتماعی>خانواده>زن > رهنمودهايي در رابطه با چهره آرائي و آرايش زنان

شماره مقاله : 1579              تعداد مشاهده : 608             تاریخ افزودن مقاله : 18/2/1389

 رهنمودهايي در رابطه با چهره آرائي و آرايش زنان

 

شيخ محمد صالح العثيمين رحمه الله

 
اما بعد:
من از اينکه فرصتي براي اين ديدار پيش آمد بسيار خوشحالم چون اين ديدار، نتايج پر منفعتي براي من و شنوندگان و همچنين کسانيکه ان شاء الله بعدا اين سخنان را بصورت نوشته ميخوانند در برخواهد داشت. از خداوند خواهانم که اعمالمان را خالصانه براي وجه و رضاي خود قرار دهد.
اما قبل از اينکه به اصل موضوع وارد شوم ميخواهم کلماتي را عنوان کنم که ان شاء الله به عنوان اين درس ارتباط داشته و در اين مقام مناسبت زيادي دارد.
برادران گرامي! ما همه ميدانيم که از بزرگترين نعمتهاي خداوند اين است که ما را به اين دين هدايت نموده است. اسلام هر صاحب حقي را از حق خود برخوددار ساخته و هر صاحب مقامي را درمقام خود جايگزين نموده است.
در مقام عبوديت و بندگي عبادت را فقط مخصوص خداوند قرار داد و او را از هرگونه شريک پاک و بي نياز معرفي کرد. خداوند ميفرمايد:
﴿وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء﴾. (البينة: 5).
(معني): «و امر نشدند مگر براي آنکه خدا را با اخلاص کامل عبادت کنند، و فقط از دين او تبعيت کنند.
چون تنها خالق هستی او است پس عبادت نيز بايد فقط براي او بوده و عمل نيز فقط براي او و قصد فقط بسوي او باشد.
خداوند در مقام معامله و رفتار ميان خلق امر ميکند که هر صاحب حقي از حق خود برخوردار گردد پس نفس انسان را حقي است که بايد آن را از حقش برخوردار نمود. خويشاوندان نيز داراي حقي ميباشند که بايد اين حق بجاي آورده شود. دوستان و ياران نيز بر گردن شخص حقي دارند که نبايد از آن محروم بمانند. فرد در زندگي خود با اشخاص بسياري ارتباط دارد که که بايد حق شان ادا شود. در باب عهد و پيمان ميان شخص و ديگران نيز خداوند به وفاي عهد فرمان داده و از غدر و خيانت برحذر ميدارد. پس دين ما بحمد لله ديني است که به همه مکارم اخلاق دستور داده و به همينگونه نيز از همه زشتيها و رذائل نهي ميکند.
پس هر کسي که تأمل نموده و به اسلام بيانديشد در مي يايد که اين دين بهترين و استوارترين اديان است. ديني که شايسته هر زمان و مکان بوده و براي مسلمانان فخر و عزت و کرامت به ارمغان مياورد. کسي که به اين مسئله کوچکترين شکي داشته باشد بايستي به تاريخ اسلام بنگرد. يعني زماني که مسلمانان ظاهرا و باطنا مسلمان بودند و زر و زندگي دنيا ايشان را بنده خود نکرده و در مقابل خداوند مغرور و متکبر نشده بودند. پس اکنون بر ما است که بخاطر اين دين گرانبها و اين نعمت بزرگ خداوند را شاکر و سپاسگزار بوده و شکر اين نعمت را با عمل نمودن به سنت رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) چه در ظاهر و چه در باطن و سر و آشکار بجاي آوريم. خداوند مي فرمايد:
﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ﴾. (محمد: 38).
(معني): «اگر روي گردانيديد قوم ديگر را بجاي شما خواهد آورد و آنگاه آنان همانند شما نخواهد بود».
پس بر هر فرد عاقل است که بيانديشد و با مقايسه اي ساده بفهد که همانگونه که نعمت امنيت در صورت کفران آن به خوف و ترس مبدل ميگردد بهمانگونه نيز نعمت رزق اگر شکر گذارده نشود به گرسنگي و تنگدستي مبدل خواهد گشت.
اسلام از عزيز ترين وابستگيهائي است که هر فرد مسلمان به وجود آن افتخار ميکند. پس اگر مردم قدر اين نعمت بزرگ خداوندي را ندانسته و از آن با چنگ و دندان دفاع نکنند و يا اگر اين نعمت بزرگ خداوند را نديده و از آن چشم بپوشند اين دين از ميان آنان رخت بربسته و بسوي کساني ميرود که به آن ارج نهاده و قدر آن را بدانند.
پس اي برادر عزيز شما را به عدل در همه امور و موازنه بين آن توصيه ميکنم. بايد همه مسائل را در ميزان گذاشت و حکم کفه برتر آن را گرفت. و در صورت تساوي حکم به مساوي بودن آن امور داد. مسئله عنوان شده قاعدة بزرگي است که هر عاقلي بايد در مسير خود بسوي خداوند و در مسيرش با بندگان خداوند بر آن گام نهاده و آن را عملي کند تا در اينصورت بتواند قسط و داد را قوام بخشد و خداوند نيز دادگران را دوست دارد:
﴿إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ (المائده: 42).
بر شما است که حق همه اماناتي که به شما واگذار شده است را بجاي آوريد. هر فرد بايد بهمانصورتي که از او خواسته شده است بدون هيچ کوتاهي و يا زياده روي امانتهاي خود را ادا کند. چون هرکس که امانتهاي خود را ادا نموده و از عهده آنان برآيد پيروز گرديده و رستگار شده است و هرکه در آن افراط ورزد و يا سهل انگاري کند زيانکار گشته و پشيمان خواهد شد.
بر رهروان راه حق و همه کساني که ميخواهند بندگان خدا را اصلاح نموده و آنان را بسوي خير بخوانند واجب است که در اعمال خود خلوص نيت داشته و عمل خود را اصلاح کنند. چون هنگامي که نيت خالص گرديده و عمل با اجتهاد و کوشش و درنظر گرفتن مصالح و رفتار و سلوک اصلاح شود راه اصلاح و دعوت بسوي خير نيز کوتاه شده و هدف نزديکتر ميگردد. و هنگامي که داعيان به اين دو صفت يعني اخلاص و اجتهاد و کوشش در اصلاح متصف گرديدند، درهاي بسته باز شده، امور قوام يافته و راه اصلاح نيز هموار ميگردد. و همچنين هنگاميکه يکي از اين دو صفت از بين رفته و يا کم ارزش گردد بهمان اندازه نيز امر اصلاح کم ثمر و تهي بار خواهد بود.
و نيز حکمت اقتضا ميکند که در هنگام دعوت بندگان خداوند شخص به تصرفات و اعمال ديگران به ديده رحمت نگريسته و نصيحت گو باشد. چون خطا و لغزش افراد بجز کساني که خداوند آنان را حفظ نموده و معصوم نگه داشته است اجتناب ناپذير بوده و هر فردي بحکم ضرورت خطا ميکند. اما حکمت اينگونه نيست که شخص فقط خطا و لغزشهاي ديگران را ديده و از نيکي و راستي آنان چشم بپوشند. بلکه بايد با ديد و موازنه اي مساوي به هر دو مسئله بنگرد و در اصلاح لغزشها و اشتباهات بکوشد. چون مؤمنان همانند شالوده و بنياني هستند که همه اجزاء آن در رابطه ننگاتنگ با يکديگر قرار دارند و حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) با در نظر گرفتن اين دو مسئله به اين امر اشاره نموده و فرموده اند:
«لَا يَفْرَكْ مُؤْمِنٌ مُؤْمِنَةً إِنْ كَرِهَ مِنْهَا خُلُقًا رَضِيَ مِنْهَا آخَرَ».
(معنی): «هيچ مؤمني نبايستي مؤمنه اي را ترک کرده و از او جدائي کند چون اگر از يکي از رفتارهاي او دلتنگ گشته و ناراضي گردد از ديگر رفتار او راضي و شاد خواهد شد». (اين حديث را مسلم و احمد روايت كرده اند).
و ممکن است که رفيق و يا ملازم تو در نظر تو مرتکب خطا و يا لغزشي شده باشد اما هنگامي که با او سخن گفته و مسائل را روشن ميکني در مي يابي که تصرف او نادرست نبوده و خودت اشتباه ميکرده اي. در نتيجه بازنگري امور و مناقشه در مورد آن البته از روي خلوص نيت از بزرگترين اسباب اصلاح و پيشرفت ميباشد.
پس اي برادر عزيز حکمت را شناخته و بر راه آن قدم بردار و همواره حق را به صاحب حق داده و هر صاحب فضل را از فضلش برخوردار کن. چون اين طريق همان طريق حکمت است:
)يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ( (البقرة: 269).
(معني): «وهر کسي را که خداوند حکمت و دانش عطا کند خير زيادي را بر او ارزاني داشته و اين حقيقت را جز خردمندان متوجه نشوند».
برادران عزيز! پس از اين مقدمه که از خداوند خواهانم آن را پر منفعت گرداند بيائيد تا به بحث اصلي خود باز گرديم.
حتما شما ميدانيد که زن در قبل از اسلام از کالاهاي بي ارزش بشمار ميرفت و زنده به گور سپرده ميشد.
خداوند ميفرمايد:
)وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا يَحْكُمُونَ( (النحل: 58- 59).
(معني): «از سوء اين بشارت که دختري نصيب او شده است روسياه گشته و بسيار ناراحت و دلتنگ ميگردد. از زشتي اين بشارت خود را با ذلت و خواري نگاه دارد يا اينکه زنده بگور بسپارد آگاه باشيد که چه بد مي پنداشتند».
و در جاي ديگر ميفرمايد:
﴿وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ﴾ (التکوير: 9- 10).
(معني): «و هنگاميکه از دختر زنده بگور شده پرسيده شود که به چه گناهي کشته شده است»؟
و همچنين زن به عنوان جزئي از ميراث ميت به ارث برده مي شد تا اينکه اسلام جلو اين مسئله را گرفت و خداوند ميفرمايد:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاءَ كَرْهًا﴾ (النساء: 19).
(معني): «اي اهل ايمان بر شما حلال نيست که زنان را به زور و اجبار به ارث بريد».
و همچنين در صورت مرگ خويشان هيچ ارث و ميراثي به او نميرسيد تا اينکه خداوند نصيب او را از ميراث تضمين نمود:
﴿لِلرِّجَالِ نَصيِبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا﴾ (النساء: 7).
(معني): «براي مردان نصيبي از ميراث والدين و خويشان است و براي زنان نيز نصيبي از ميراث والدين و خويشان است حال چه اين مال کم باشد و يا زياد و سهم همه مشخص گرديده است».
و نيز نصوص زيادي در مورد توصيه زنان و مراعات حال آنان وارد شده است. خداوند جل شأنه ميفرمايد:
﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ (البقرة: 228).
(معني): «و زنان را حقوقي است بر شوهران همانگونه که شوهران نيز بر آنان حقوقي دارند».
و در جاي ديگر ميفرمايد:
﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ (النساء: 19).
(معني): «و زنان را به نيکي معاشرت کنيد».
و حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا». 
(معني): «زنان را گرامي بداريد». (اين حديث را بخاري و مسلم روايت كرده اند).
و در جاي ديگر فرمودند: «الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَخَيْرُ مَتَاعِ الدُّنْيَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ».
(معني): «دينا مالي است زود گذر و فاني. و بهترين سرمايه موجود در آن زن صالحه و متدينه است». (اين حديث را مسلم و نسائي و احمد روايت نموده اند).
حال ميپرسم: يک زن به گردن شوهر خود چه حقي دارد؟
حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) جواب اين سؤال را اينگونه داده اند: «أَنْ تُطْعِمَهَا إِذَا طَعِمْتَ وَتَكْسُوَهَا إِذَا اكْتَسَيْتَ أَوْ اكْتَسَبْتَ وَلاَ تَضْرِبْ الْوَجْهَ وَلَا تُقَبِّحْ وَلاَ تَهْجُرْ إِلاَّ فِي الْبَيْتِ». 
(معني): «اگر طعام خواست او را إطعام کني و اگر لباس بخواهد به او بپوشاني و به صورت او ضربه اي وارد نکني و او را زشت و قبيح خطاب نکني و از او دوري و جدائي نکني مگر در خانه». (اين حديث را ابوداود و ابن ماجه روايت كرده اند).
و از اموري که اسلام جهت رعايت زن و حفظ کرامت وي مطرح نمود اين بود که او را به اين مزين شدن به مکارم اخلاق دستور داد. و از جمله اين مکارم اخلاق که محمد (صلی الله علیه وسلم) به آن مبعوث گرديد حياء بود که ايشان (صلی الله علیه وسلم) آن را شعبه اي از شعب ايمان معرفي کردند. و هيچکس نميتواند انکار کند که حشمت زن و آراسته شدن او به اخلاق که وي را از مواضع فتنه و شبهه بدور ميراند از جمله اموري است که تشکيل دهنده همين حياء ميباشند. و بدون شک به حجاب در آمدن او و پوشانيدن صورت و مواضع فتنه بدنش بعلت سالم داشتن و دور نمودن او از فتنه ها از بزرگترين نمونه هاي حياء و حشمت است که يک زن بدان آراسته ميگردد. حجابي که يک زن آن را بعنوان پوشش بدن خود قرار ميدهد بايد تمامي تن و بدن او را کاملا از افراد نامحرم بپوشاند. خداوند ميفرمايد:
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ﴾. (الأحزاب: 59).
(معني): «اي پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنين بگو که خويشتن را به جلباب فروپوشند که اين امر براي شناساندن آنها بهتر بوده و در نتيجه مورد آزار و اذيت قرار نخواهند گرفت.
و جلباب همان ردا و يا تنپوش واسعي است که تمام بدن را ميپوشاند. و اينگونه است که خداوند به نبي خود امر ميکند تا به همسران و دختران و زنان مؤمنان بگويد: ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ﴾ و بدينصورت صورت و گردن خود را ستر نموده و بپوشانند.
با مراجعه به کتاب خدا و سنت رسولش (صلی الله علیه وسلم) و همچنين نظر از ديدگاهي صحيح و پس از موازنه امور اينگونه نتيجه مي شود که بر يک زن واجب است که صورت خود را از مردان بيگانه و کسانيکه از محارم او نبوده و همچنين شوهر او نيز نمي باشند بپوشاند. زماني که بر يک زن واجب است سر خود را ستر نموده و پاهاي خود را بپوشاند و همچنين قدمهاي خود را محکم بزمين نکوبد، تا مبادا زينتهاي پوشيده شده او همانند خلخال و غيره آشکار گردند آيا عاقلانه است که بگوييم صورت زن جزو عورت او نبوده و ستر آن واجب نيست؟!! حال آنکه فتنه حاصله از نمايان شدن صورت بارها سنگين تر از فتنه اي است که هنگام ظاهر شدن موئي از موهاي سرش و يا ناخني از انگشتان پايش حاصل ميشود؟ و هنگامي که يک فرد عاقل و مؤمن، به اين شريعت و احکام و اسرار آن به ديده تأمل بنگرد اينگونه نتيجه ميگيرد که نمي توان يک زن را ملزم به پوشانيدن سر، گردن، بازوان، و ساق و پا نمود سپس به او اجازه داد که دست و صورت آکنده از زيبائي و جمالش را همه جا آشکار ساخته و به همه بنماياند. واقعا اين مسئله خلاف حکمت است.
و کسي که به مصائب گريبانگير مردم در اين ايام بنگرد، در خواهد يافت که اين مصيبتها به علت سهل انگاري مردم در مورد ستر صورت بوده است که باعث شده زن در مسائل ديگر نيز سهل انگاري کند. هنکامي که يک زن سر و گردن و سينه و بازوانش را در بعضي از کشورهاي اسلامي بدون هيچ مبالاتي در معرض ديد همگان گذارده و در بازارها به قدم زدن مي پردازد آنگاه است که بايد يقين نمود که پوشانيدن و ستر صورت زنان به مقتضاي حکمت بوده است. پس بايد به صراحت به زنان گفت که تقواي خداوند پيشه نموده و به حجاب واجبي که همه بدن آنان را از غير شوهران و نامحرمانشان ميپوشاند و هيچ فتنه اي بدنبال ندارد آراسته گردند.
و اگر به بدحجابي و چهره نمائي آنان به مردان و بيگانگان بنگريم در خواهيم يافت که اين مسئله فساد بسيار زيادي را پشت سر دارد. و حتي اگر مصلحتي نيز در برداشته باشد، اين مصلحت در مقابل فساد ناشي از آن بسيار ناچيز بوده و اصلا بشمار نمي آيد. از جمله اين مفاسد مي توان از اين امور نام برد:
1- ظهور فتنه، چون هنگامي که يک زن چهره نمائي ميکند در نتيجه مردان زيادي به او مفتون شده، و چه بسا که اين زن جوان و زيبا نيز باشد و صورت خود را نيز به انواع زينت آرايش کرده و با مظهري دلربا در ميان هر جمعي ظاهر شود، که اين مسئله بخودي خود از بزرگترين عوامل شر و فساد بشمار ميرود.
2- از بين رفتن حيا و شرمي که از ضروريات فطرت يک زن بوده و از جمله شعب تشکيل دهنده ايمان بشمار ميرود. شرم و حياي يک زن همواره شاخصي در شخصيت او بشمار مي رفته و به آن ضرب المثل مي زدند. عرب مي گويد: «أحيي من العذراء في خدرها». (با حياتر از دوشيزه در پرده و چادرش). و زوال حيا در يک زن باعث نقص در ايمان او و خروج از فطرتي که به آن خلق شده است مي گردد.
3- شدت تعلق و دلبستگي مردان نسبت به او، و چه بسا که زيبا نيز بوده و خنده و تبسمي نيز بر لب داشته باشد. که آن را در بسياري از زناني که چهره خود را نمي پوشانند مي توان مشاهده نمود که در اين مورد گفته اند:
نگاهي و سلامي و کلامي و وعده گاهي و سپس ملاقات. و آنگاه است که شيطان در رگهاي بني آدم جريان مي يابد و کار بالا مي گيرد.
هنگامي که از موضع عبرت به اين مسئله نظري افکنده شود، خواهيم ديد که چگونه کلام و خنده و لبخند باعث دلبستگي قلب مردي به زني، و يا زني به مردي گرديده، و در نتيجه آن شري حاصل مي شود که دفع آن هرگز ميسر نيست. نسأل الله السلامة.
4- اختلاط و آميزش زنان با مردان. چون هنگامي که يک زن خود را در کشف چهره و آزادي آمد و شد با مردان مساوي مي بيند، در هنگام اين اختلاط و آميزش شرم و حيا را فراموش کرده و در نتيجه آن فتنه اي بزرگ و فسادي عظيم حاصل مي گردد.
بسيار جاي تأسف است که مي بينيم اقوامي از اين امت، همه مسائل وارداتي را بدور از تأني و تفکر دريافت نموده، و بدون اينکه آنها را با شرع و عقل بسنجد، و ببينند که آيا اين امور وارداتي با شريعت توافقي دارد يا نه، آنان را به اجرا مي گذارند. آيا بهتر نيست که هر امري که به اين امت وارد ميگردد، با شريعت خداوند محک زده شده، و در صورت مخالفت آن با اين شريعت مردود شمرده شده و از آن اجتناب گردد؟ همانگونه که جسم، ميکروب و مرض را از خود دور نموده و از قبول آن خودداري مي کند؟ آيا بهتر نيست مسلماناني را که اين مسائل را بدون هيچ فکر و تأملي در جامعه وارد نموده و دست بدست نقل مي کنند نصيحت نموده تا شايد از اين فساد دست بردارند؟
چون يک شخص مؤمن بايد داراي شخصيتي قوي بوده تا ديگران از او تبعيت کنند نه اينکه به هر رسمي تابع ديگران باشد. او بايد صالح و مصلح و داراي اراده اي سخت بوده و با طرز فکري آگاهانه با مسائل برخورد کند. و حتي در صورتي که اين مسائل وارداتي با شريعت اسلامي مان مخالفتي نداشت باز هم بايد به آنان با ديده عقل نگريسته و نتايج بکاربستن آنان را در کوتاه و دراز مدت تحليل و بررسي نمود. چه بسا که اين مسائل در کوتاه مدت داراي آثار ملموسي نمود. چه بسا که اين مسائل در کوتاه مدت داراي آثار ملموسي نبوده، اما در نتيجه عملي شده آنان با خطرات زيادي در آينده روبرو گرديم.
پس هنگاميکه خط مشي، اينگونه ترسيم گرديده و بر آن حرکت کنيم، آنگاه است که ميتوان گفت ما با آگاهي کامل و در اتجاهي صحيح و سليم گام بر مي داريم و به اذن خداوند و موفق خواهيم نمود.
و از امور ديگري که بايد از ديده شرع و عقل بازنگري شوند اين است که بسيار پيش آمده است که ميبينيم که دختر و يا زن جوان از خانه بسوي بازار راه مي افتد در حاليکه لباسي فتنه انگيز و زيبا به تن دارد. اين لباس، کوتاه و يا بلند است و پوشش آن عبائي است که ممکن است کوتاه و يا بلند باشد. و گاه نيز بادي وزيدن گرفته و آن را مي گشايد. گاهي نيز خود دختر و به عمد آن را کنار مي زند.
او بيرون مي آيد در حاليکه روبنده اي رخسار دارد اما اين پوشش آنقدر نازک و رقيق است که براحتي ميتوان رنگ پوست صورت او را توصيف نمود. و گاهي نيز اين روبنده را آنقدر محکم به صورت خود مي کشد که پستي و بلنديهاي اين چهره اش همچون بيني و گونه را مي توان براحتي تشخيص داد. او دستبند طلايش را بدست مي کند و پرده از بازوان مي گشايد تا اين طلاها آشکار گردند. انگاري به همه مردم مي گويد: آهاي مردم بيائيد ببينيد که من چه به تن دارم!!!.
فتنه اي است بس بزرگ و محنتي بسيار عظيم. او خود را به عطري قوي مي آلايد که بوي آن هر صاحب قلبي را به خود مفتون مي کند. حال آنکه حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) فرمودند:
«وَالْمَرْأَةُ إِذَا اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ بِالْمَجْلِسِ فَهِيَ كَذَا وَكَذَا يَعْنِي زَانِيَةً ». 
(معني): «اگر زن خود را به عطر آراسته و از مجلسي عبور کند، اينگونه و اينگونه است، يعني زناکار». (اين حديث را ترمذي, ابوداود, نسائي, احمد و دارمي روايت نموده اند و ترمذي گفته است حسن صحيح است).
و همچنين رسول (صلی الله علیه وسلم) فرمودند:
« إِذَا شَهِدَتْ إِحْدَاكُنَّ الْمَسْجِدَ فَلاَ تَمَسَّ طِيبًا». 
(معني): «هنگامي که يکي از شما زنان، از خانه بسوي مسجد بيرون شد، پس بخود عطر نزند». (اين حديث را امام مسلم در صحيح خود روايت كرده است).
آري او از خانه بيرون شده و باگامهائي سخت بسوي بازار راه مي افتد. همانگونه که قويترين مردان پاي بر زمين مي کوبند. انگار مي خواهد همه مردم قوت و نشاط او را دريابند. گاهي نيز مصاحب و دوستي از دختران ديگر بهمراه دارد و ميتوان صداي خنده و شوخي آنان را براحتي شنيد. گاهي نيز عمدا اين يکي به آن يکي طعنه اي مي زند تا بهانه اي براي خنده دست دهد. آنگاه به فروشگاهي وارد مي شوند و براي خريد جنسي بازو و دستهاي خود را بيرون مي اندازند. صاحب دکان نيز فرصت را غنيمت مي شمرده و مزه پراني را شروع مي کند و گاهي با خنده و گاهي با شوخي سخنان يکديگر را پاسخ مي گويند.
مسائلي از اين قبيل بسيار زيادند که همه و همه از اسباب فتنه بوده و باعث خطري عظيم و بروز سلوک و رفتاري زشت ميگردند که از رهنمودهاي اسلام و طريقت امت اسلامي بدور است.
خداوند در مورد زنان حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) که الگوي زنان جهان مي باشند مي گويد:
﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى﴾ (الأحزاب: 33).
(معني): «و در خانه هايتان بنشينيد و بدن خود را همانند دوران جاهليت پيشين نمايان نکنيد». 
و حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) ميفرمايد: «لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ». 
(معني): «زنان را از بين رفتن به مساجد منع نکنيد و خانه هاي آنان را براي آنان بهتر است».
خانه هاي آنان از چه چيز براي آنان بهتر است؟ از مساجد خداوند. در نتيجه خروج آنان به بازارها را چگونه مي توان توجيه نمود؟ (اين حديث را بخاري و مسلم روايت كرده اند).
اين حديث بر اين امر دلالت مي کند که يک مرد مي تواند زن را از خروج بجز بقصد مساجد منع کند و بنابر اين مسئله هيچ گناهي بر او مترتب نمي گردد. اما منع نمودن يک زن از زينت و آرايش و استعمال عطر و چهره گشائي و نماياندن صورت از واجبات يک مرد است، و او مسئول بوده و روز قيامت در اين مورد از او سؤال خواهد شد. هنگامي که ميبينيم يک پير زن از زينت و تبرج و آرايش منع شده است پس چگونه مي توان به يک زن و يا دختر جوان همواره محل فتنه مي باشد، اجازه داد تا دست به اين اعمال بزند؟ و خداوند مي فرمايد:
)وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ( (النور: 60).
(معني): و زنان سالخورده که از ولادت و قاعدگي بازمانده و اميد ازدواج و نکاح ندارند بر آنان باکي نيست که حجاب خود را کنار بگذارند در صورتيکه زينت خود را ظاهر نسازند و اگر عفت پيشه گيرند، و حجاب خود را به تن داشته باشند براي آنان بهتر است و خداوند شنوا و دانا است».
و همچنين مي فرمايد:
﴿وَلاَ يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ﴾ (النور: 31).
(معني): «و پاي محکم بر زمين نزنند تا زينت و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود». که منظور همان خلخال است که زن به پاي خود مي بندد و در زير لباس وي پنهان است. و در صورتيکه پاهاي خود را سخت به زمين بکوبد صداي خلخال که زينت پاي يک زن بوده و در زير لباس پنهان است بدينگونه نهي شده است، پس در مورد زناني که بازوهاي خود را برهنه کرده تا زينت دستهايشان نمايان گردد چه حکمي مي توان داد؟
براستي که فتنه نگاه و مشاهده بارها سنگينتر از فتنه صداي خلخال و شنيدن آن است. و حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم):
«صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا قَوْمٌ مَعَهُمْ سِيَاطٌ كَأَذْنَابِ الْبَقَرِ يَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ وَنِسَاءٌ كَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ مُمِيلَاتٌ مَائِلَاتٌ رُءُوسُهُنَّ كَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ لاَ يَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ وَلاَ يَجِدْنَ رِيحَهَا وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ كَذَا وَكَذَا».
(معني): « دو گروه از اهل آتشند که من تا هنوز آنان را نديده ام. يکي از آنان قومي هستند که شلاقهائي مانند دم گاو بهمراه داشته، و مردم را با آن مي زنند، و گروه ديگر زناني هستند پوشيده، ولي در حقيقت لخت و عريان، دور و مائل از راه حق، و دور کننده ديگران از راه حق، سرهاي آنان همانند کوهان شتر است و بهشت وارد نمي شوند و حتي بوي آن نيز به مشام آنان نمي رسد و بوي بهشت از اين مسير و آن مسير بمشام ميرسد (کنايه از بوي قوي آن است». (اين حديث را امام مسلم و امام احمد روايت كرده اند).
اين زنان را حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) به کاسيات معرفي نموده است، چون تن پوش به تن دارند. ولي در عين حال آنان را عاريات معرفي مي کند چون اين تن پوش به علت نازکي و يا تنگي و يا کوتاهي بدن را ستر نمي کند و آنان را در حقيقت لختند. و سرهاي آنان نيز به اين صفت ذکر شده است، که نمونه آن را امروزه براحتي مي توان در کوچه و خيابان مشاهده نموده و آرايشهاي عجيب و غريب موي سر را بر اين زنان ديد.
برادران عزيز! اختلاط زنان با مردان و آميزش آنان با يکديگر شري است عظيم و بلائي بس بزرگ، که در اين ايام همه جا رايج است. بعنوان نمونه مي توان از فروشگاها نام برد که اين اختلاط در آنان شکلي بسيار رايج بخود مي گيرد. بايد دانست که اين مسئله خلاف شرع و خلاف روش و طريق سلف صالح مي باشد.
هنگامي که در يکي از روزها حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) از مسجد بيرون آمدند و بصورتي تصادفي اختلاط ميان زنان و مردان در کوچه رخ داده بود ايشان رو به زنان کرده و فرمودند:
«اسْتَأْخِرْنَ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكُنَّ أَنْ تَحْقُقْنَ الطَّرِيقَ عَلَيْكُنَّ بِحَافَّاتِ الطَّرِيقِ».
(معني): «کنار برويد چون شما نبايد از وسط راه گذر کنيد بلکه همواره بايد از اطراف و کناره هاي راه عبور کنيد». (اين حديث را ابوداود در سنن خود روايت كرده است).
در نتيجه يک زن آنقدر خود را کنار مي کشيد که حتي به ديوار کناره راه مي چسبيد و لباسش با آن در تماس بود.
حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) در مواضع بسياري اختلاط زنان با مردان راه هشدار داده است. حتي در اماکن عبادت. ايشان فرمودند:
«وَخَيْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا وَشَرُّهَا أَوَّلُهَا». (رواه مسلم وأبوداود والترمذي والنسائي وابن ماجه وأحمد).
(معني): «بهترين صفوف نماز براي زنان آخرين صفوف و بدترين آنها اولين آن است».
براحتي دليل اين گفته را مي توان دريافت و دانست که دليل بهتر بودن آخرين صفوف براي زن، به دوري و بُعد اين صفوف از مردان و اختلاط و رؤيت آنان است. و اين نشانه اي است واضح براينکه شرع همواره کوشيده است که زن را از مردان دور نموده و از اختلاط آنان جلوگيري کند. و براستي که تمسک به اين طرز فکر خير زيادي را بدنبال خواهد داشت. پس برازنده است که يک زن ملازم خانه خود بوده همانگونه که خداوند مي فرمايد: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ (الأحزاب: 33). و به هر بهانه اي راهي بازار و خيابان نشود.
اين مسئله ممکن است در ابتداي امر کمي مشکل باشد، اما بالآخره آنان به آن خو گرفته و تبديل با حجاب و پرورش دهندگان حيا و شرم و زينت خانه مي گردند. بر اولياء امور واجب است که در اين مورد سهل انگاري را کنار گذاشته و به واجبات خود يعني رعايت و امانت که خداوند آنها را بدان مأمور داشته است عمل نموده تا بدين طريق امور آنان اصلاح يافته و از فتنه و بلا دور گردند.
خداوند تعالي مي فرمايد:
)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ( (التحريم: 6).
(معني): «اي کسانيکه ايمان آورده ايد، خود و خانواده خود را از آتش دور نگاهداريد. آتشي که سوخت آن مردم و سنگها بوده و بر آن ملائکه اي بسيار سخت و شديد مأمورند و هرگز نافرماني خداوند را نکرده و آنچه به آنان امر شود انجام دهند».
اي برادر عزيز! شما که اولياء امور زنان هستيد، در نزد بسياري از مردم شايع شده است که به دختران خود لباس کوتاه و تنگ مي پوشانند. بصورتي که همه اجزاي بدن را نمايان مي سازد. و اين لباس گاهي آنقدر نازک است که رنگ پوست يک دختر را نيز مي توان تشخيص داد. پس اين افراد بايد بدانند کسي که دخترش را اينگونه لباس مي پوشاند و به اين طرز لباس پوشيدن افتخار مي کند در حقيقت آنان را لباس اهل جهنم پوشانيده است همانگونه که حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) در حديث صحيح مي فرمايند:
صنفان من أهل النار...
و ذکر آن قبلا به ميان آمد پس بايد بپرسيم که اي پدر مسلمان: آيا راضي مي شوي که دخترت و ثمره قلبت از اهل آتش باشد؟ آيا رضايت مي دهي که او را با پوشانيدن اينگونه لباسها از حيا عريان سازي، حال آنکه حياء درجه اي از درجات ايمان است؟ آيا راضي مي شوي که دخترت را همانند اجناس نمايشگاهها در معرض ديد هر کس و ناکس بگذاري؟ آيا رضايت مي دهي که از عادات نياکانت که همان عادات و آداب قرآن و سنت است چشم پوشيده و روش و مسلک قومي را در پيش بگيري که همواره پيرو يهود و نصاري و بت پرستان و بندگان طبيعت بوده اند؟ آيا نمي دانيد که اين قوم که در درياي اين تمدن پوشالي غرق شده و اين تن پوش لخت را بر دختران خود لباس دانسته اند هم اکنون در امواج فساد اين دريا دست و پا زده و نجات و خلاص از نجاست اين به اصطلاح تمدن را آرزو مي کنند؟
آري اين افراد نتيجه و ميوه فساد اين کردار را چيده و مزه تلخ آن را چشيده اند. پس برادران عزيز! اگر هرچه سريعتر جلو اينگونه لباسهاي دروغين گرفته نشود اين تنپوشها به سرعت در همه انحاي شهر و ديار انتشار يافته و همانند آتش, صالح و فاسد را با هم دربر مي گيرد. آتشي كه مي توان در ابتداي امر جلوي آنرا گرفته و از شعله های آن رهايي يابی. اما اگر آن را به حال خود واگذاری، لهيب شعله اش فراگير شده و تر و خشک را با هم ميسوزاند و تو نيز نمي تواني در مقابل سوزش آن مقاومت کرده و يا از آن فرار کني چون بسیار از تو و قدرت تو بزرگتر خواهد شد.
بسياري از مردم نيز حجتهاي ناصحيحي را بهانه ساخته و مي گويند: ما دختران خود را شلوار بلند پوشانيده ايم. اما اين استدلال به عذر بدتر از گناه مي ماند. چون اين شلوارها آنقدر تنگ و چسبان است که حجم باسن و اندازه اجزاء بدن را بخوبي نمايان مي سازد. از خلال اين به اصطلاح شلوارها بند بند مفاصل يک دختر را مي توان ديد و فهميد که آيا اين دختر لاغر و يا چاق است.
و برادران من اين امر باعث اغواي نفوس افرادي خبيث و شرير مي گردد تا تشنگي شهوت خود را با نگاه و گاهي نيز اموري ديگر سيراب سازند. و دختر را در زمره کساني در مي آورد که حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) در باره آنان فرمودند: «کاسيات عاريات».
بسياري نيز مي گويند اين دختر هنوز کم سن و سال است و بر عورت او حکمي نيست. اما بايد دانست که اين گونه دليل تراشي باعث مباح بودن اينگونه اعمال نمي گردد چون همين دختر کم سن و سال را هنگامي که در اين سن و سال را هنگامي که در اين سن کم اينگونه لباس پوشاندي، به آن الفت و انس گرفته و در سنين جواني همين لباسها جزئي از وجود او خواهد گشت. آري پوشيدن اينگونه لباسها بخصوص در سنين کم باعث از بين رفتن حياي او شده و بدن نمائي براي او به عادتي بدل مي گردد که هيچ گونه زشتي و قباحتي ندارد. و هنگامي که اين مواضع بدن همانند ران و ساق از ابتداي امر مستور بمانند، اين امر باعث مي شود که در سنين بالاتر کشف آن بسيار سنگين و زشت جلوه کند. و هنگامي که اين مواضع از بدن از سنين کودکي در معرض ديد همه باشد، بنا به عادت در سنين بالاتر کشف آن براي دختر هيچ زشتي و قباحتي ندارد. چون همه مي دانيم که يک مسئله هر قدر هم که سنگين باشد در صورتي که انسان به آن عادت کرده و خو گيرد، سنگيني آن از بين رفته و بصورت امري عادي جلوه گر خواهد شد.
مي بينيم که هم اکنون همين لباسها را دختراني به تن مي کنند که به سن بلوغ رسيده و حجاب بر آنان واجب گشته است. چون يک دختر هنگامي که به سني مي رسد که نگاه متوجه او گشته و نفوس مجذوب او مي گردند آنگاه است که بايد به حجاب درآمده و از انظار مخفي بماند.
امام زهري رحمه الله که از ائمة تابعين است مي گويد:
«نگاه کردن به دختري که نظرها را به خود جلب مي کند، حتي در صورت کم سن بودن او هرگز درست نيست».
اما اکنون ببنيم که چگونه مي توان در مقابل سيل اينگونه ملابس مقاومت نمود؟ اين امر در صورتي امکان دارد که انسان به ديده عقل و انصاف به منافع اينگونه لباسها که هيچ گونه نفعي ندارند و همچنين مضرات آن بنگرد. پس اگر به ضررهاي اين لباسها قانع شد، آنگاه است که او خويشاوندان و نزديکان را که توانائي امر و نهي به آنان را دارد از پوشيدن آنها منع کند و همه را به مضرات اين لباسها هشدار دهد. او بايد اين لباسها را در نزد دختران کم سن و سال تقبيح نموده و از آن عيب و ايراد بگيرد. و به اين صورت است که کراهت اينگونه لباسها در نفس اين بچه ها متمرکز شده تا جائي که اگر آن را به تن کسي ببينند، احساس مي کنند اين شخص معيوب است.
برادران عزيز! مسئله زنان به مرور زمان تبديل به مشکل بزرگي شده است که هرگز نمي توان در مقابل آن سکوت کرده يا از آن چشم پوشيد. چون اگر امور به همين منوال ادامه پيدا کند، عواقب وخيمي دربر خواهد داشت که همه مردم قرباني آن خواهند شد. آيا کساني که در مقابل خانواده ها و شهر و ديار خود مسئول اند به فکر مي آيند؟ آيا آنان نمي دانند که لا اقل مسئوليت خانواده خود را بعهده دارند؟ آيا اين شخص نمي تواند زن، دختر، خواهر، و نزديکانش را همانند مردان انصار در هنگام نزول سوره نور نصيحت کند؟ آيا اين مرد نمي تواند از خروج زن خود مگر در صورت ضرورت ممانعت کند؟ آيا او نمي تواند در صورت خروج اضطراري زنان آنان را از آرايش و زينت و استعمال عطر منع کند؟ آيا کسي که خويشان و يا خواهر دانشجو دارد نمي تواند به آنها بگويد تا دختران دانشجوي ديگر را نصيحت نموده و در بيدار سازي و دعوت آنان نقشي داشته باشند و آنان را از زشتي و شر ولگرد در بازار، آن هم با زينت و آرايش برحذر دارند؟
همه اين امور در صورتي که شخص پروردگار خود را تصديق نموده و نيت خود را خالص و عزم خود را جزم نمايد نه تنها امکان پذير بلکه بسيار نيز آسان است.
برادران عزيز! شمه اي از توجيهات خداوند سبحان و رسول او (صلي الله عليه وسلم) را جهت اطلاع بر ميخوانيم و خداوند ميفرمايد:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا﴾ (الأحزاب: 36).
(معني): «و هيچ مرد و زن مؤمني در کاري که خداوند و رسول او حکم دهند اختيار و اراده اي ندارند و هرکس نافرماني خدا و رسول او را بکند به گمراهي سختي افتاده است».
﴿وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا﴾ (النساء: 69).
(معني): و آنکه خدا و رسول او را اطاعت کند پس با کسانيکه خداوند به آنها نعمت فراواني داده يعني پيامبران، صديقان، شهداء و صالحين محشور خواهد شد و چه نيکو رفيقاني هستند آنان».
﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (النور: 30- 31).
(معني): «مردان مؤمن را بگو تا چشمانشان را از نگاه ناروا بپوشند و فروج (شرمگاهاي) خود را حفظ کنند که اين براي پاکيزگي آنها بهتر است و براستي خداوند بر آنچه آنها انجام مي دهند آگاه است. و به زنان مؤمنه بگو تا چشمان شان را از نگاه ناروا بپوشند وفروج (شرمگاهاي) خود را حفظ کنند و زينت و آرايش خود را جز آنچه قهرا ظاهر مي شود بر بيگانه آشکار نسازند. و بايد سر و سينه خود را به خمار بپوشانند و زينت و جمال خود را آشکار نسازند جز براي شوهران خود و پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادران خود و پسران خواهران خود و زنان مسلمان و کنيزان خود و خدمتکاران مردي که به زنان ميلي ندارند (خاجه) و يا طفلي که هنوز بر عورت و محارم زن آگاه نيست. و پاي بر زمين محکم نزنند که زينت پنهان آنان آشکار شود و همه به درگاه خداوند توبه کنيد باشد که رستگار گرديد».
اينها توجيهات اسلام بود، حال ببينيم که راه و روش اهل اسلام چگونه است.
ام سلمه رضي الله عنها ميگويد: «هنگامي که اين آيه نازل ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ﴾ زنان انصار بگونه اي خارج شدند گوئي که بر سر آنها کلاغ نشسته است که نشانه سکينه و آرامش کامل بود. و همه تنپوشي سياه بتن داشتند».
و عائشه رضي الله عنها ميگويد:
«هرگز همانند زنان انصار کسي را نديده ام که اينگونه کتاب خداوند را تصديق نموده و به تنزيل آيات آن مؤمن باشند. هنگامي که اين آيه سوره نور نازل شد: ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ هر مردي بسوي همسر و دختر و خواهر و خويشاوندان خود روانه شد و اين آيات را بر آنها تلاوت کرد. و هرکدام بلافاصله با شنيدن اين آيات پارچه اي را که در اختيار داشت بدور خود پيچيد که نشانگر تصديق و ايمان آنان به آيات منزله در کتاب الله بود».
آيا نبايد اين توجيهات اسلامي را با جان و دل در آغوش کشيد و از راه و روش اهل اسلام عبرت گرفت؟ آيا نبايد تقواي خداوند را پيشه کرد؟ آيا نبايد علل کجروي بسياري زنان و انحراف آنان از طريقت اهل اسلام را دريافت و آنان را به اصلاح سلوک و سير بر طراط مستقيم خداوندي ملزم نمود؟ ودر نتيجه آنگاه است که مجتمع ما مي تواند در مردان و زنان خود و در عبادتها و اخلاق خود، يک مجتمع اسلامي باشد. و مبادا آنان که به خداوند و روز قيامت ايمان ندارند شما را به اين رفتار و کردار خود مغرور سازند. و بايد دانست که اين آرايش و تزين و لباسهاي کوتاه و تنگ به تقليد از آنان ساخته شده است. و دشمنان شما بخوبي مي دانند که اگر شما را به صراحت به کفر دعوت کنند، شما هرگز کافر نمي شويد و نيز اگر شما را به شرک دعوت کنند، به هيچ عنوان مشرک نخواهيد شد. پس آنان از راه ديگري وارد شده اند، و مي خواهند اخلاقيات و دين شما را از طريق ديگري نابود کنند که همان (محقرات الذنوب) يا گناهان کوچک ميباشند. آري آنان اين گناهان را در چشمان شما کوچک جلوه داده و شما نيز آنان را کوچک شمرده و به انجام آن تن در مي دهيد و بالآخره همين گناهان اند که انسان را راهي آتش مي کنند. حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) مي فرمايند:
«إن الشيطان قد أيس أن تعبدوا الأصنام في أرض العرب ولكنه في سيرضي منكم بدون ذلك بالمحقرات وهي الموبقات يوم القيامة».
«براستي که شيطان از بت پرستي شما در سرزمين عرب مأيوس گرديده است اما به امري کوچک تر از آن بر شما رضايت مي دهد که همان گناهان کوچک است حال آنکه همانها هلاک کنندگان روز قيامت اند».
پس برادران عزيز! هرگز فريب چيزهائي که دشمنان شما به شما پيشکش مي کنند را نخوريد. و شما بايد از اين دو راه يکي را انتخاب کنيد:
يا اينکه در دين خود استوار بوده و با صلابت خود نيرنگ و کيد دشمنان را دهم شکنيد و داراي قوت و شخصيت اسلامي بوده و دنباله روي آنان نباشيد و به آنان مغرور نشده و راه و رسم نياکان خود را بگيريد تا به خير دنيا و آخرت نائل گرديد و يا اينکه بر عکس –نسأل الله السلامة- شخص در دين خود سست و در شخصيت خود ضعيف بوده و در مقابل هر اغوا و شهوتي ازهم بپاشد و از زيانکاران باشد:
﴿قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾ (الزمر: 15).
(معني): «بگو براستي زيانکاران آنان هستند که خود اهل خود را در قيامت از دست داده و به عذاب جاودان در افتند اين همان زيان است که بر همه آشکار است».
و حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) مي فرمايد:
«من تشبه بقوم فهو منهم».
(معني): کسي که خود را به قوم ديگري شبيه سازد، او از همان قوم است».
آري اي برادران هنگامي که ما به هرچيز جديدي دل بسته و رسوم و تقاليد وارداتي ديگران را دنباله روي کنيم، بالاخره کار به جائي مي رسد که در گمراهي، اخلاق، عقايد و افکار نيز مقلد آنان خواهيم شد. پس هر شخص بايد حافظ عادات و تقاليد خويشان خود باشد مگر اينکه اين عادات با شريعت تضاد و تصادم داشته باشد. و بر هر مسلمان واجب است که دين خود را عزيز شمرده و به آن افتخار کند، و به حدود و قوانين خداوند و رسولش (صلی الله علیه وسلم) بسنده نمايد. همان قوانيني که زينت خلق بوده و خداوند شايسته بندگان خود مي داند و احداث هرگونه افزوني و کاستي در آن جايز نيست. هر فرد بايد امور خود را بر دنباله روي کتاب خداوند و سنت رسولش (صلی الله علیه وسلم) بنا نهاده و از ابتداع و نوآوري بدور باشد. او بايد زندگي خود را بر اخلاص بنا نموده و از اشراک بدور باشد. بايد از قوانين محبوب رحمن تبعيت نموده و از امور محبوب به شيطان برحذر باشد. و همچنين بر فرد مسلمان واجب است که همانند پرچم جهت وزش هر بادي را دنباله نکند، و شخصيت خود را بر اساس شريعت خداوند سبحان پايه گذاري کند تا در دنيا و آخرت به عزت و کرامت نائل گردد. 
و خداوند را به اسماء و صفات نيکش مسئلت مي کنم که همواره به ما حق را بصورت حق بنماياند تا از آن پيروي نموده، و باطل را بصورت باطل آشکار کند، تا از آن دوري کنيم. و از ما اشخاصي بسازد که هدايت شده و سبب هدايت ديگران گرديم. و از او جل وعلي خواهانيم که دلهاي مارا به نور علم و ايمان روشن گردانيده، و علم ما را وبالي بر گردنمانسازد. از او مي خواهيم که اعمال ما را خالصانه جهت وجه کريم خود و رضايش قرار داده و از اين امت نسلي بسازد که به احکام خداوند آگاه بوده و از حدود و قوانين او محافظت نموده و به اوامر خداوند پايدار باشند تا بتوانند هدايتگر بندگانش باشند. إنه جواد کريم.
الحمدلله رب العالمين وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.
* * *
 
 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از عبد خبر روايت است: علي روش وضوء رسول‎الله  صلی الله علیه و سلم  را به ما‌ ياد داد. نوجواني بر روي دستهايش آب ريخت تا دستهايش را خوب شست، بعد از آن با دستش از ظرف آب، آب برداشت و دهان و بيني و صورتش را سه بار شست، سپس دستهايش را با آرنجهايش شست، سپس دستش را داخل مشك كرد و با دست ديگرش مشك را از زير فشرد و دستش را بيرون آورد و هر دو دست را به هم ماليد و با كف دو دست تمام سرش را‌ يك بار مسح كرد، سپس پاهايش را با دو قوزک شُست، سپس یک مشت آب برداشت و نوشيد و گفت: رسول ‎الله  به همين صورت وضوء می‌گرفت.(مسند احمد – الموسوعة الحدیثیة ش 876 صحيح... اسناد آن حسن است. )

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 3667
دیروز : 5614
بازدید کل: 8793826

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010