|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>مسح بر جبيره
شماره مقاله : 146 تعداد مشاهده : 359 تاریخ افزودن مقاله : 14/5/1388
|
[اصطلاح فقهي]
مسح بر جبيره=تختمبند مخصوص شكستگي، باند و پانسمان
شرعي بودن مسح بر جبيره و باند و نوار زخم پيچي و دليل شرعي آن: مسح كردن بر روي جبيره و امثال آن، كه بدان، اندام بيمار و آسيب ديده را ميبندند، عملي است شرعي، بدليل احاديثي كه در اين باره وارد شده است، اين احاديث اگر چه “ضعيف“ هستند، ليكن طرق روايت آنها، متعدد و بعضي از آنها بعضي ديگر را تقويت كرده و آنها را شايستهي استدلال بر شرعي بودن اين عمل، ميسازند. يكي از اين احاديث، حديث جابر است كه: “مردي سنگ بر سرش خورد و آن را زخمي ساخت، سپس آن مرد محتلم (شيطاني) شد، او از ياران خود سوال كرد كه آيا رخصت دارد كه تيمم كند؟ آنان در جواب اوگفتند: در حالي كه آب هست و تو بدان دسترسي داري، ما تيمم را براي تو، جايز نميدانيم و تو رخصت تيمم كردن نداري، آن مرد غسل كرد و بر اثر آن، فوت نمود، وقتي كه به حضور پيامبر رسيديم اين جريان به اطلاع ايشان رسيد، و فرمودند:" (قتلوه قتلهم الله، ألا سألوا إذ لم يعلموا فإنما شفاء العي السؤال، إنما كان يكفيه أن يتمم ويعصر أو يعصب على جرحه، ثم يمسح عليه ويغسل سائر جسده) [او را كشتند، خدا آنان را بكشد، وقتي كه نميدانستند چرا سوال نكردند؟ بيگمان علاج و چارهي ندانستن و جهل، تنها پرسش است. تنها كافي بود كه او تيمم كند و بر زخم خود نواري و باندي بپيچد و روي آن مسح كند و باقي اندامهاي خود را بشويد]". ابوداود و ابن ماجه و دارقطني آنرا روايت كردهاند و ابن السكن آنرا ]“صحيح“ دانسته است. و در حديث صحيح از ابن عمر نقل شده كه: او بر روي نوار و زخم پيچ، مسح كرده است.
حكم مسح بر جبيره: حكم مسح بر جبيره، وجوب است، يعني در وضو و در غسل بايستي بجاي شستن عضو آسيب ديده و يا مسح آن، بر روي جبيره و زخم پيچ مسح كرد. و مسح آن، بدل از شستن و مسح كردن آن است.
كي مسح كردن واجب ميگردد: كسي كه زخم يا شكستگي داشته باشد و بخواهد وضو بگيرد يا غسل كند، بر وي واجب است كه اندامهاي خويش را، بشويد، حتي اگر با گرم كردن آب باشد. اگر احساس كند كه شستن اندام آسيب ديده ضرر دارد، بدين معني كه اين شستن موجب بيماري ديگري گردد، يا درد آن را افزايش دهد، يا اينكه بهبودي آن را، به تاخير اندازد، فرضيت شستن آن، به فرض بودن مسح كردن آن، بوسيلهي آب، تبديل ميگردد. يعني فرض ميگردد كه آن را با آب مسح كند نه اينكه آن را بشويد. اگر احساس كند كه مسح با آب براي زخمش زيانآور است، بر وي واجب ميگردد كه بر روي زخم نواري يا باندي بپيچد و يا بر روي شكستگي، تختهبندي = (جبيره) ببندد، بنحوي كه چيزي بر اندام آسيب ديده اضافه نباشد، مگر براي ضرورت - يعني تنها روي عضو آسيب ديده را بپوشاند -سپس بر روي آن جبيره يكبار مسح كند كه همه را فرا گيرد. لازم نيست كه قبل از “جبيره“ يا “عصابه" اندام را پاكيزه نموده باشد و مدت زمان معيني نيز براي آن شرط نيست، بلكه تا زماني كه عذر باقي باشد، هميشه در هنگام وضو يا غسل بر آن اندام، مسحكند.
مبطلات مسح جبيره وقتي كه جبيره، از جاي خود كنده شود، يا بخاطر بهبودي موضع شكستگي، از روي آن بيفتد، يا موضع آسيب ديده بهبودي يافته باشد، اگر چه جبيره هم نيفتاده باشد، در همهي آن احوال، مسح بر جبيره باطل ميگردد. ديگر بايد اندام را بشويد.
نماز خواندن كسي كه فاقد طهورين =(آب و خاك پاك) باشد كسي كه به آب و خاك پاك، دسترسي نداشته باشد، بهرحال نماز خود را ميخواند و اعادهي آن لازم نيست، زيرا مسلم از عايشه رضي الله عنها روايت كرده است كه: ايشان از اسماء گردنبندي را به عاريه گرفته بود، آن گردن بند گم شد. پيامبر صلي الله عليه و سلم كساني از يارانش را، براي پيدا كردن و جستجوي آن، گسيل داشت، وقت نماز، آنان را دريافت، موقع نماز فرا رسيد، بدون وضو نماز خواندند، وقتي كه به حضور پيامبر صلي الله عليه و سلم باز آمدند، از اين حال شكوه كردند، در پي آن آيهي تيمم نازل شد، اُسيد بن حصير گفت: خدا ترا = (اي عايشه) پاداش خير دهد، به خداي سوگند، هرگز، براي تو پيش آمدي روي نداده است، مگر اينكه خداوند، راه بيرون رفتن از آنرا نيز برايت آفريده است، و آن را براي مسلمانان نيز خير و بركت قرار داده است“. بنابر اين آن دسته از ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم ، وقتيكه به وسيلهي پاك كننده “طهور” دسترسي نداشتند، نماز خود را خواندند و از آن حالت كه پيش آمده بود نزد پيامبر شكوه كردند و پيامبري در بارهي آن چيزي نفرمود و بدانان نيز دستور نداد كه نماز خود را اعاده كنند. "نووي“ گفته است كه: اين حديث قويترين دليل است بر اين مطلب.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|