|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>غسل
شماره مقاله : 144 تعداد مشاهده : 537 تاریخ افزودن مقاله : 14/5/1388
|
[اصطلاح فقهي] غسل: يعني شستن تمام بدن با آب، دليل شرعي بودن و وجوب آن، آيات زير است : "(وإن كنتم جنبا فاطهروا[1]) [هرگاه جنب شديد خود را تطهير و پاك كنيد]". و: "(ويسألونك عن المحيض قل هو أذى، فاعتزلوا النساء في المحيض، ولا تقربوهن حتى يطهرن، فإذا تطهرن فأتوهن من حيث أمركم الله، إن الله يحب التوابين ويحب المتطهرين)[2] و از تو در بارهي خون حيض سوال ميكنند، بگو: چيز زيان بار و آلودهاي است و براي زنان يكنوع آزار ميباشد، لذا در حالت قاعدگي از زنان كنارهگيري نمائيد (همبستر نشويد) و به آنها نزديك نشويد تا پاك شوند و هنگامي كه پاك شدند از طريقي كه خدا به شما فرمان داده است، با آنها آميزش كنيد، خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان و كساني را كه پاك كنندگان خويشند نيز دوست دارد]“. مباحث غسل بشرح زير مي باشد:
موجبات غسل پنج چيز غسل را واجب ميكند: اول: خارج شدن مني از روي شهوت در خواب يا بيداري، خواه مرد يا زن باشد، همهي فقهاء بر اين مطلب اتفاق دارند، زيرا ابوسعيد گفته است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم، فرمود: " (الماء من الماء [آب از آب است = غسل بوسيلهي انزال واجب ميشود]". مسلم آنرا روايتكرده است. از ام سلمه رضي الله عنها روايت است:" أن أم سليم قالت: يا رسول الله إن الله لا يستحي من الحق، فهل على المرأة غسل إذا احتلمت؟ قال: (نعم، إذا رأت الماء) [ام سليم گفت: اي رسول خدا دربارهي سوال حق نبايد خجلت كشيد، آيا اگر زن احتلام شود، غسل بر وي واجب است؟ فرمود: آري، هرگاه آب ديد = هر وقت مني بخود ديد]". شيخين و ديگران آنرا روايت كردهاند. در بارهي خروج مني صورتهاي متعددي پيش ميآيد، چون مورد نياز همه است دوست داشتيم بدانها اشاره كنيم: الف-هر گاه مني بدون شهوت خارج گردد، بعلت بيماري يا سرما خوردگي باشد، در آنصورت غسل واجب نيست، در حديثي از علي رضي الله عنه روايت است:" ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال له: (فإذا فضخت الماء (2) فاغتسل)، [هرگاه آب = مني، بشدت بيرون پريد غسل كنيد]". ابوداود آنرا روايت كرده است. مجاهد گفته است: “در حاليكه ما ياران ابن عباس - طاووس، و سعيد بن جبير و عكرمه - در مسجد بدور هم حلقه زده بوديم، ابن عباس مشغول نماز خواندن بود. ناگاه مردي به نزد ما ايستاد و گفت: آيا كسي هست فتوا دهد؟ ما گفتيم : بپرس،گفت: هرگاه ادرار ميكنم بدنبال آن آبي جوشان بيرون ميزند = مني بيرون ميآيد، گفتيم: از همان آبي كه بچه از آن متولد ميشود، گفت: آري، گفتيم: بر تو غسل واجب است. مجاهد گويد: آن مرد رفت و آنرا تكرار ميكرد، مجاهد گويد: ابن عباس نمازش را به سرعت خواند سپس به عكرمه گفت: آن مرد را پيش من باز آريد، آنگاه به ما روي آورد وگفت: آيا ديديد كه چه فتوائي براي آن مرد داديد؟ از روي كتاب خدا بود؟ گفتيم: نه، گفت: از روي سخن پيامبر بود؟ گفتيم: نه، گفت: از روي سخن اصحاب رسول الله بود، گفتيم: نه، گفت: پس از روي چه چيز چنين فتوائي داديد؟ گفتيم: براي خويش، گفت: براي اينست كه پيامبر صلي الله و سلم فرمود: "(فقيه واحد أشد على الشيطان من ألف عابد [يك فقيه سختتر است بر شيطان از يكهزار عابد]" مجاهد گويد: آن مرد برگشت، ابن عباس بدو روي آورد وگفت: آيا وقتي كه اين آب از تو بيرون ميجهد، در آلت خود شهوتي مييابي؟ گفت: نه، ابن عباسگفت: آيا در تن خود بيحسي و رخوتي احساس ميكني؟ گفت: نه، ابن عباس گفت: اين تنها در اثر سردي و برودت دروني است وكافي است كه وضو بگيري.“ ب -هرگاه كسي احتلام شد - (خواب ديد) و اثري از مني در خود نديد غسل بر وي واجب نيست. ابن المنذر گفته است: تمام كساني كه از اهل علم هستند و از آن روايت كردهام، بر اين مطلب اجماع كردهاند. و حديث ام سليم نيز:" فهل على المرأة غسل إذا احتلمت؟ قال: (نعم إذا رأت الماء) "كه گذشت، دليل است بر آنكه اگر كسي مني بخود نديد، غسل بر وي واجب نيست، ليكن اگر بعد از بيدار شدن، مني بيرون آمد، غسل واجب ميشود. ج -هرگاه از خواب بيدار شد و ديد كه لباسش تر شده است و بياد نميآورد كه احتلام شده باشد، اگر يقين حاصل كرد كه اين تري مني است، غسل بر وي واجب ميشود، زيرا چنان پيداست كه خروج مني در اثر احتلامي بوده كه فراموش كرده است. اگر شك پيدا كرد در اينكه آيا اين تري مني است يا خير؟ براي احتياط غسل واجب است. مجاهد و قتاده گفتهاند: تا وقتي يقين حاصل نكند از آب جهنده، غسل واجب نميشود. زيرا به بقاي طهارت يقين هست، پس با شك اين يقين از بين نميرود. د -هرگاه شخصي احساس كرد كه مني از روي شهوت در حال انتقال و درآستانهي خروج است، آلت خود را نگه داشت و از خروج آن جلوگيري كرد، بر او غسل واجب نميشود، زيرا قبلا گفتيم كه پيامبر صلي الله عليه و سلم غسل را به ديدن آب مني منوط كردهاند، تا زماني كه رويت مني نباشد غسل واجب نميشود، ليكن اگر بعدا آن شخص راه رفت و مني بيرون زد، غسل واجب ميشود. ه –اگر انسان در لباس خود اثر مني ديد و نميدانست چه وقت اين مني از وي خارج شده است و حال آنكه نماز را هم خوانده بود، بايد از زمان آخرين خواب نمازش را اعاده نمايد. مگر اينكه علامتي را ببيندكه دلالت كند بر اينكه مني قبل از آن خواب بوده است آنوقت از نزديكترين خوابي كه احتمال ميدهد مني در آن از او خارج شده باشد، نماز را اعاده مينمايد[3] دوم: تلاقي و برخورد دو محل ختنه شدهي زن و مرد با هم: ناپديد شدن سر ذكر مرد در شرمگاه زن، موجب غسل است اگر چه انزالي صورت نگيرد، زيرا خداوند ميگويد:" (وإن كنتم جنبا فاطهروا) [4] امام شافعي گفته است: در كلام عرب جنابت بحقيقت بر جماع و نزديكي اطلاق ميشود اگر چه انزالي هم صورت نگيرد، زيرا خطاب به هر كس بگوئي: فلاني از فلاني جنب شده است، ميفهمد كه با او نزديكي كرده است اگر چه انزال هم صورت نگرفته باشد. و گفته است: كسي اختلاف ندارد، در اينكه: زنايي كه موجب شلاق زدن است، جماع و نزديكي است اگر چه در آن عمل انزال هم صورت نگرفته باشد. و ابوهريره هم گفته است: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" (إذا جلس بين شعبها الاربع ثم جهدها فقد وجب الغسل أنزل أم لم ينزل) [هرگاه مرد در بين دستها و پاهاي زن نشست و به وي دخول نمود، بيگمان غسل واجب ميشود خواه انزال صورت گيرد يا انزال صورت نگيرد]". احمد و مسلم آنرا روايت كردهاند. از سعيد بن المسيب روايت است كه: “ابوموسي اشعري رضي الله عنه به عايشه رضي الله عنها گفت: من ميخواهم دربارهي چيزي از شما سوال كنم و از تو خجلت ميكشم، حضرت عايشه گفت: بپرس و خجلت مكش، زيرا من مادر توام. ابوموسي در بارهي مردي سوال كرد كه نزديكي كند و انزال ننمايد؟ عايشه از پيامبر صلي الله عليه و سلم روايت كرد كه:" (إذا أصاب الختان فقد وجب الغسل) [هر گاه آلت مرد با شرمگاه زن برخورد كرد، غسل واجب ميشود]". احمد ومالك با الفاظ مختلف آنرا روايت كردهاند. براي اينكه غسل واجب شود، حتما بايد دخول صورتگيرد، اما مجرد برخورد آلتهاي زن ومرد با هم بدون دخول با جماع فقهاء موجب غسل نيست براي هيچكدام از آنان.
سوم: انقطاع خون حيض و نفاس: زيرا خداوند فرموده است: ”(ولا تقربوهن حتى يطهرن فإذا تطهرن فأتوهن من حيث أمركم الله)،[5]١ و پيغمبر صلي الله عليه و سلم نيز به فاطمه بنت ابي حبيش رضي الله عنها فرمود: "(دعي الصلاة قدر الايام التي كنت تحيضين فيها، اغتسلي وصلي) [در خلال روزهائي كه خون قاعدگي داريد نماز را ترك كنيد و بعد از آن غسل كنيد و نماز بخوانيد]". اين حديث متفق عليه است. اين حديث اگر چه در بارهي حيض وارد شده است ولي نفاس را نيز شامل است، زيرا نفاس هم با جماع اصحاب پيامبر، حكم قاعدگي را دارد، اگر زني زائيد و همراه آن خوني در خود نديد، بعضي گفتهاند: غسل بر وي واجب است، و بعضي ديگر گفتهاند: غسل بر وي واجب نيست، بهرحال در اين باره نصي وجود ندارد.
چهارم: مرگ: هرگاه مسلماني بميرد، غسل و شستن وي باجماع واجب است. تفصيل آنرا در مبحث جنائز ذكر خواهيم كرد.
پنجم:كافر هر گاه اسلام آورد غسل بر وي واجب ميشود: هرگاه كافري مسلمان شود، غسل بر وي واجب است، زيرا از ابوهريره رضي الله عنه روايت است كه: “ثمامهي حنفي به اسارت در آمده بود و پيامبر صلي الله عليه و سلم، صبحگاهان پيش او ميرفت و مي فرمود: راي شما چيست اي ثمامه؟ ثمامه گفت: اگر مرا بكشي، كسي را كشتهاي كه صاحب خون است = انتقامش را ميگيرند، و اگر منت بگذاري و مرا آزاد كني بر كسي منت گذاشتهاي كه سپاسگزارست. و اگر مال دنيا ميخواهي، آنقدر به شما ميدهيم كه ميخواهي. و ياران پيامبر دوست داشتند كه از او فديه گرفته شود و ميگفتند: كشتن او به چه درد ما ميخورد؟ سپس پيامبر از كنار او گذشت و او اسلام آورد. پيامبر صلي الله عليه و سلم او را آزاد فرمود و به باغ ابوطلحه فرستاد و به وي دستور داد كه غسل كند، او نيز غسل كرد و دو ركعت نماز بجاي آورد. آنگاه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" (لقد حسن إسلام أخيكم) [خوب شد اسلام آوردن برادرتان]". احمد آنرا روايت كرده است و اصل حديث را شيخين روايت كردهاند.
آنچه كه بر جنب حرام است چيزهاي زير بر جنب حرام است و نبايد آنها را در حال جنابت انجام دهد: 1-نماز 2-طواف خانه كعبه. دلايل آنها را در مبحث وضو ذكر كرديم ٣-دست زدن به مصحف شريف و برداشتن آن: پيشوايان چهارگانهي فقه بر حرمت دست زدن و حمل كردن مصحف براي جنب، اتفاق دارند و هيچيك از ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم نيز با آن مخالفت نكردهاند. داود ظاهري و ابن حزم براي جنب جايز ميدانند كه به مصحف دست بزند و آنرا بردارد و در آن اشكالي نديدهاند. آنان به حديثي استدلال كردهاند كه در “صحيحين“ آمده است: پيامبر صلي الله عليه و سلم نامهاي براي هرقل فرستاد كه درآن نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحيم ... تا آنجاكه نوشته: (يا أهل الكتاب تعالوا إلى كلمة سواء بيننا وبينكم ألا نعبد إلا الله، ولا نشرك به شيئا، ولا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا أشهدوا بأنا مسلمون) [بگو اي اهل كتاب بيائيد به سوي سخني كه ميان ما و شما مشترك است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم، و چيزي را شريك او قرار ندهيم، و بعضي از ما بعضي ديگر را، غير از خداوند يگانه، به خدايي نپذيرد، هرگاه (از اين دعوت) سر بتابند، بگوئيد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم ]". ابن حزم گفته است: اين پيامبر است كه نامهاي را براي نصاري فرستاد كه در آن اين آيه بود. بيگمان او يقين داشت كه آنان بدان نامه دست ميزنند و آنرا بر ميدارند. جمهور علماء در جواب گفتهاند: كه اين نامه است نه مصحف، دست زدن به نامهها وكتب تفسير و كتب فقهي و امثال آن كه مشتمل بر آيات قرآنكريم باشد، اشكال ندارد. زيرا آنها مصحف ناميده نميشوند و وجود آيات قرآن در آنها، احترام مصحف را براي آنها كسب نميكنند - اختلاف در آن را قبلا ذكر كردهايم - ٤-قرائت قرآن: بنا به قول جمهور فقهاء بر جنب حرام است كه چيزي از قرآن بخواند، زيرا از علي رضي الله عنه روايت است كه: “هيچ چيزي بجز جنابت پيامبر صلي الله عليه و سلم را، از خواندن قرآن منع نميكرد”. صاحبان سنن آنرا روايت كردهاند و ترمذي و ديگران آنرا “صحيح“ دانستهاند. حافظ در “الفتح“گفته است: بعضي از اهل حديث بعضي از راويان اين حديث را “ضعيف“ دانستهاند، و حقيقت آنست كه اين حديث از قبيل احاديث “حسن“ است و شايستگي دارد كه بدان احتجاج كرد. باز هم از او رضي الله عنه، روايت است كه: “پيامبر صلي الله عليه و سلم را، ديدم كه وضو گرفت سپس اندكي از قرآن خواند و گفت:" (هكذا لمن ليس بجنب، فأما الجنب فلا ولا آية [كسي كه جنب نباشد چنين ميكند، اما كسي كه جنب باشد نبايد قرآن بخواند حتي يك آيه را]". احمد و ابويعلي آنرا روايت كردهاند. هيثمي گفته است: رجال اين حديث موثق هستند، شوكاني گفته است: “اگر اين مطلب صحيح باشد ميتوان بدان بر تحريم خواندن قرآن براي جنب استدلال كرد حديث اول بر تحريم دلالت نميكند، زيرا تنها چيزي كه از آن فهميده ميشود آنستكه پيامبر در حال جنابت قرآن نخوانده است. اين گونه احاديث نميتوانند مستمسك كراهت واقع شوند، پس چگونه بدان بر حرمت استدلال ميشود؟“. بخاري و طبراني و داود و ابن حزم بجواز قرائت قرآن براي جنب راي دادهاند. بخاري گفته است: ابراهيم گويد: اشكال ندارد كه زن حائض آيهي قرآن را بخواند. و ابن عباس نيز در اين كار اشكالي نميديد. و پيامبر صلي الله عليه و سلم در همهي احيان و اوقات نام “الله“ را بر زبان ميآورد. حافظ درتعليق بر اين مطلب گفته است: بخاري هيچيك از احاديثي را كه جنب و حائض را از قرائت قران منع ميكند “صحيح“ نميدانسته است، اگر چه مجموع آنها براي ديگران حجت قرار گرفته است، ليكن اكثر آنها قابل تاويل مي باشند . 5-ايستادن در مسجد: بر جنب حرام است كه در مسجد توقف كند زيرا عايشه رضي الله عنها گفته است:" : جاء رسول الله صلى الله عليه وسلم، ووجوه بيوت أصحابه شارعة في المسجد فقال (وجهوا هذه البيوت عن المسجد) ثم دخل رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم يصنع القوم شيئا، رجاء أن ينزل فيهم رخصة، فخرج إليهم فقال: (وجهوا هذه البيوت عن المسجد فإني لا أحل المسجد لحائض ولا لجنب) [پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد در حاليكه خانههاي اصحاب او رو به مسجد بود و درشان به مسجد گشوده ميشد و راه آنها از مسجد ميگذشت، پيامبر صلي اله عليه و سلم فرمود: روي اين خانهها را از مسجد بگردانيد (در آنها را تغيير دهيد). سپس پيامبر صلي الله عليه و سلم داخل شد و مردم به اميد اينكه رخصتي در بارهي آنان از آسمان نازل گردد، هيچ كاري نكردند. پيامبر به سويشان بيرون آمد و فرمود: روي اين خانهها را از مسجد بگردانيد (در آنها را تغيير دهيد) زيرا من توقف در مسجد را براي زن قاعده و كسي كه جنب باشد حلال نميدانم]". ابوداود آنرا روايت كرده است. از ام سلمه رضي الله عنها روايت است كه: پيامبرصلي الله عليه و سلم، به عرصهي اين مسجد (مسجد النبي) در آمد و با بلندترين صدايش ندا درداد:" (ان المسجد لا يحل لحائض ولا لجنب) [توقف در مسجد حلال نيست براي زني كه قاعده باشد ونه براي كسي كه جنب باشد]". ابن ماجه و طبراني آنرا روايت كردهاند. اين دو حديث بر آن دلالت دارند كه ماندن و توقف در مسجد براي زن قاعده و براي هر كس كه جنب باشد حلال نيست، لكن بدانان اين رخصت داده شده است كه از آن عبور نمايند، زيرا در قرآن مي فرمايد:" (يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون، ولا جنبا إلا عابري سبيل حتى تغتسلوا)[6] [اي كساني كه ايمان آوردهايد در حالي كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه ميگوئيد و همچنين هنگامي كه جنب هستيد داخل مسجد نشويد مگر اينكه راهگذر باشيد تا غسل كنيد...]"، ازجابر رضي الله عنه روايت است كه گفته: “يكي از ما در حال جنابت بطور عبوري از مسجد ميگذشت“، ابن ابي شيبه و سعيد بن منصور در سنن خود، آنرا روايت كردهاند. از زيد بن اسلم روايت است كه گفته: “ ياران پيامبر در حال جنابت از مسجد ميگذشتند”. ابن المنذر آنرا روايت كرده است. از يزيد بن حبيب روايت شده است كه: مرداني از انصار درهاي خانهشان به مسجد گشوده ميشد، گاهي جنب ميشدند وآب پيدا نميكردند، و راهي براي رسيدن به آب نبود مگر اينكه از مسجد بگذرند، كه خداوند اين آيه را: "٠٠٠ولا جنبا إلا عابري سبيل ٠٠٠” نازل كرد. شوكاني بدنبال اين ميگويد: اين احاديث بنحو مطلوب دلالت ميكند كه جائي براي شك باقي نميماند. ازعايشه رضي الله عنها روايت است كه گفته: “پيامبر صلي الله عليه و سلم، به من فرمود:" ناوليني الخمرة من المسجد [ آن خمره = (حصير كوچكي كه بر آن نماز ميخوانند) را كه در مسجد است به من بده]". گفتم من قاعده هستم، فرمود:" إن حيضتك ليست في يدك [حيض و قاعدگي شما در دست تو نيست]". جز بخاري جماعت محدثين آنرا روايت كردهاند. از ميمونه رضي الله عنها روايت است كه گفته:" كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يدخل على إحدانا وهي حائض فيضع رأسه في حجرها فيقرأ القرآن وهي حائض، ثم تقوم إحدانا بخمرته فتضعها في المسجد وهي حائض [پيامبر صلي الله عليه و سلم، به نزد يكي از ما ميآمد در حاليكه او قاعدگي داشت، پيامبر سر بر بالين او ميگذاشت و قرآن ميخواند و حال آنكه او قاعدگي داشت، سپس يكي از ما حصير جانمازي پيامبر صلي الله عليه و سلم را ميبرد و در مسجد ميگذاشت و حال آنكه قاعدگي داشت]". احمد و نسائي آنرا روايت كردهاند و نسائي شواهدي را نيز دارد.
غسلهاي مستحب غسلهاي مستحب يعني غسلهائي كه اگر مكلف آنها را انجام دهد، پسنديده است و به پاداش آنها نايل ميشود، و اگر آنها را ترك كند، بروي سرزنشي و عقاب و مكافاتي نيست. آن غسلهاي مستحب شش تا هستند:
1-غسل جمعه چون روز جمعه روز اجتماع مردم براي عبادت و نماز است، شارع مقدس موكدا به غسل كردن در آن روز امر فرموده است، تا مسلمانان در اجتماعاتشان، پاك و پاكيزه باشند. از ابوسعيد رضي الله عنه روايت است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است:" غسل الجمعة واجب على كل محتلم والسواك وأم يمس من الطيب ما يقدر عليه [غسل جمعه براي هر كسي كه بحد بلوغ رسيده باشد و سواك كردن سزاوار است، بايد از مواد خوشبو و پاك آنچه كه برايش مقدور است استعمالكند]". مسلم و بخاري آنرا روايت كردهاند. مراد از محتلم در حديث كسي است كه به حد بلوغ رسيده است و مراد از وجوب در اين حديث: سنت موكد است. زيرا بخاري از ابن عمر رضي الله عنهما روايت كرده است كه: “عمر بن خطاب در حالي كه مشغول ايراد خطبه روز جمعه بود يكي از مهاجرين اوليه از ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم، كه عثمان باشد وارد مسجد شد، عمر وي را ندا در داد: اين چه ساعت آمدن است؟ عثمانگفت: بكاري مشغول بودم، همينكه به خانه برگشتم صداي اذان را شنيدم، فقط توانستم وضو بگيرم، عمر گفت: تنها وضو گرفتي در حالي كه ميداني كه پيامبر صلي الله عليه و سلم، به غسل در روز جمعه امر ميفرمود”؟. شافعي رضي الله عنه گفته است: “با توجه به اينكه عثمان بخاطر نكردن غسل نماز را ترك نكرد، و عمر نيز بخاطر نكردن غسل به وي دستور نداد كه از مسجد بيرون رود، ميتوان استدلال كرد كه آنها هر دو مي دانستندكه امر به غسل در روز جمعه، امر اختياري است نه امر وجوبي. و همچنين از آن فهميده ميشود كه غسل روز جمعه مستحب است. مسلم از ابوهريره رضي الله عنه روايت كرده است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: ” من توضأ فأحسن الوضوء ثم أتى الجمعة فاستمع وأنصت غفر له ما بين الجمعة إلى الجمعة وزيادة ثلاثة أيام [كسي كه وضوي خوب و كامل بگيرد، سپس براي نماز جمعه برود و به خطبههاي جمعه گوش بدهد و آنها را با گوش هوش بشنود و ساكت باشد، گناهان او از اين جمعه تا جمعهي بعدي باضافهي ٣ روز اضافي، آمرزيده ميشود]". قرطبي در استدلال به اين حديث بر مستحب بودن غسل جمعه استدلال كرده است: ذكر وضو و ثواب آن كه مقتضي صحت آن است، بر اين دلالت ميكند كه وضو كافي است. محدث بزرگ ابن حجر دركتاب: “تلخيص“گفته است: اين حديث قويترين حديثي است كه بدان بر عدم فرضيت غسل جمعه استدلال شده است. قول به مستحب بودن آن وقتي است كه بر ترك اغتسال در روز جمعه هيچ زياني مترتب نباشد، اما اگر ترك اغتسال موجب گردد، كه عرق و بوي بد و امثال آن، مردم را بيازارد، در آن صورت غسل روز جمعه واجب ميگردد و ترك آن حرام است. گروهي از علماء به وجوب غسل جمعه، راي دادهاند اگرچه ترك آن موجب آزار مردم هم نباشد. آنها به قول ابوهريره رضي الله عنه استدلال كردهاند كه گفته است: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" حق على كل مسلم أن يغتسل في كل سبعة أيام يوما. يغسل فيه رأسه وجسده [بر هر مسلماني حق است كه هر هفت روز يك روز غسل كند، كه در آن روز سر و تن خود را بشويد]". بخاري و مسلم آنرا روايت كردهاند. آن دسته از علماء احاديث وارد در اين زمينه را حمل بر ظاهر كردهاند (= كه ظاهر امر براي وجوب است و امر به غسل در احاديث را بر وجوب حمل كردهاند). و احاديث معارض با آنها را رد كردهاند. وقت غسل جمعه از طلوع فجر تا موقع نماز جمعه ميباشد، اگر چه مستحب است كه غسل اندكي قبل از رفتن به نماز جمعه صورت گيرد، اگر بعد از غسل وضويش باطل گردد، تنها وضوي مجدد كافي است. (احتياج به غسل مجدد نيست). اثرم گفته است: “كسي از امام احمد پرسيد: اگر كسي غسل كرد سپس وضويش باطل شد، آيا وضوي مجدد براي او كافي است؟ از او شنيدم كه گفت: آري، و در اين باره حديثي بالاتر از حديث ابن أبزي نشنيدهام“. اشارهي احمد به حديثي است كه ابن ابي شيبه با “اسناد صحيح“ از عبدالرحمن بن أبزي از پدرش كه صحبت پيامبر را دريافته است روايت كرده است كه: “او (أبزي) روز جمعه غسل ميكرد سپس وضويش باطل ميشد، بعد از آن وضو ميگرفت و غسل را اعاده نميكرد “. بعد از فراغت از نماز جمعه، وقت غسل تمام ميشود پس اگر كسي بعد از نماز جمعه غسل كند، آن غسل، غسل مستحب جمعه نيست و آن شخص سنت را انجام نداده است. زيرا ابن عمر گفته است: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: " (إذا جاء أحدكم إلى الجمعة فليغتسل) [هرگاه يكي از شما به نماز جمعه ميآمد خود را شستشو دهد = غسلكند].گروه محدثين آنرا روايت كردهاند. و متن حديث نزد مسلم چنين است: ”(إذا أراد أحدكم أن يأتي الجمعة فليغتسل) [هرگاه يكي از شما ميخواست به نماز جمعه بيايد خود را شستشوي دهد = غسلكند]". ابن عبدالبر اجماع بر آن را نقل كرده است.
2-غسل كردن براي عيد فطر و عيد قربان: علماء غسل براي آن دو عيد را مستحب ميدانند. و حديث “صحيحي“ در اين باره روايت نشده است. نويسنده كتاب “ البدر المنير” گفته است: احاديث مربوط به غسل براي عيدين ضعيفند. و خبرهاي خوبي از اصحاب در اين باره نقل شده است.
٣-غسل براي كسي كه مرده را شسته است: بسياري از اهل علم غسل براي كسي كه مردهاي را شسته است، مستحب ميدانند، زيرا از ابوهريره رضي الله عنه روايت است كه:" (من غسل ميتا فليغتسل، ومن حمله فليتوضا) [كسي كه مردهاي را شسته باشد غسل كند، و كسي كه آنرا برداشته باشد، وضو بگيرد]. احمد و اصحاب سنن و ديگران آنرا روايت كردهاند. پيشوايان مذهب اين حديث را مورد “طعن“ قرار دادهاند. علي بن المدايني و احمد و ابن المنذر و رافعي و ديگران گفتهاند كه: علماي حديث در اين باره، حديثي را "صحيح“ ندانستهاند. ليكن ابن حجر دربارهي اين حديث گفته است: ترمذي آنرا “حسن“ و ابن حبان آنرا “صحيح“ دانسته است. بهرحال اين حديث چون از طرق فراوان نقل شده است، حداقل بايد “حسن“ باشد. نووي منكر آن گشته است كه ترمذي آن را “حسن“ دانسته باشد، ليكن اين انكار نووي، مورد اعتراض واقع شده است. ذهبي گفته است: طرق روايت اين حديث قويتر است از عدهاي از احاديثي كه فقهاء بدانها احتجاج كردهاند. امر به غسل در اين حديث بر “استحباب” و “ندب“ حمل شده است نه بر وجوب، زيرا از عمر رضي الله عنه روايت شده كه فرموده است: "ما مرده را ميشستيم، بعضي از ما بعد از آن، خود نيز غسل ميكردند و بعضي خود، غسل نميكردند" خطيب با “اسناد صحيح“ آنرا روايت كرده است. وقتي كه ابوبكر رضي الله عنه به رحمت خدا پيوست، اسماء بنت عميس، زنش او را شست، و پس از فراغت از آن، خطاب به مهاجرين كه حاضر بودند، گفت: امروز خيلي سرد است، و من روزهام، آيا واجب است بر من كه غسل كنم؟گفتند: نه. مالك آنرا روايت كرده است.
٤-غسل احرام: بنا به راي جمهور فقهاء براي كسيكه ميخواهد براي حج يا عمره احرام ببندد، مستحب است كه غسل كند، زيرا از زيد بن ثابت روايت است:" أنه رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم تجرد لاهلاله واغتسل [كه پيغمبر صلي الله عليه و سلم، را ديده است كه لباس خود را براي گفتن تلبيه احرام[7] درآورد و غسلكرد]". دارقطني و بيهقي و ترمذي آنرا روايت كردهاند. ترمذي آنرا “حسن" و عقيلي آنرا “ضعيف“ دانستهاند.
5-غسل براي دخول در مكه: براي كسي كه ميخواهد داخل مكه شود، مستحب است كه غسل كند، زيرا از ابن عمر رضي الله عنهما روايت است كه: “او هر وقت ميخواست به مكه وارد شود، شب در”ذي طوي“ ميماند تا صبح و در روز به مكه در ميآمد”. و “گويند كه پيامبر صلي الله عليه و سلم نيز چنين ميكرد”. بخاري و مسلم آنرا روايت كردهاند و متن روايت از مسلم است. ابن المنذر گفته است: همه علماء غسل كردن بهنگام دخول مكه را مستحب ميدانند و ترك آنرا موجب پرداخت فديه نميدانند و اكثر علماء گفتهاند: وضو گرفتن براي دخول مكه،كفايت ميكند.
6-غسل براي وقوف در عرفه: براي كسي كه ميخواهد در وقت حج در عرفه توقف كند، مستحب است كه غسل كند. زيرا مالك از نافع روايت كرده است كه: عبدالله بن عمر رضي الله عنهما، قبل از اينكه احرام ببندد، براي احرام غسل ميكرد و همچنين براي دخول مكه و براي توقف و شب ماندن در عرفه نيز غسل ميكرد.
اركان غسل غسل شرعي بدون دو چيز تحقق نميپذيرد: ١-نيت: زيرا تا نيت نباشد عبادت از عادت مشخص نمي گردد، فرق بين عبادت و عادت نيت است). نيت صرفا يك عمل قلبي است[8] . و اما اينكه بسياري از مردم عادت كردهاند به اينكه بدان تلفظ كنند و اين عمل قلبي را بر زبان آورند، بهيچوجه يك عمل شرعي نيست و شايسته است كه آنرا ترك نمايند و از آن اعراض كنند كه در مبحث وضو از حقيقت آن حرف زديم. 2-شستن همه اندامهاي بدن: زيرا خداوند فرموده: ” وإن كنتم جنبا فاطهروا [9][يعني، تمام بدن را بشوئيد] چون “اطهروا” در اين آيه بمعني “اغتسلوا است و همچنين در آيهي "(يسألونك عن المحيض قل هو أذى فاعتزلوا النساء في المحيض ولا تقربوهن حتى يطهرن) [10]" “اطهروا” و “يطهرن“ بمعني غسل كردن و خود را شستن است. درآيهي ٤٣ سورهي نساء بصراحت كلمهي اغتسال آمده است كه ميفرمايد:" (يأيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون، ولا جنبا إلا عابري سبيل حتى تغتسلوا[11] " . و حقيقت اغتسال بمعني شستن تمام اندامهاي بدن است.
سنتهاي غسل براي كسي كه غسل ميكند، سنت است افعالي را مراعات كند كه پيغمبر صلي الله عليه و سلم در غسل خود انجام داده است: 1-شستن هر دو دست سه بار ٢-سپس شستن شرمگاه ٣-بدنبال آن بهمانگونه كه براي نماز وضو ميگيرد، وضوي كاملي بگيرد، در ضمن مي تواند شستن پاها را بعد از اتمام غسل انجام دهد. اين در صورتي است كه در طشت و امثال آن خود را بشويد. ٤-بدنبال وضو، سه بار آب بر سر خود بريزد ولابلاي موها را خلالكند تا آب به بن آنها برسد. ٥-بعد از آن آب را بر بقيهي بدنش بريزد از طرف راست شروع كند و بعد طرف چپ و همراه آن زير بغلها و داخل گوشها و ناف و لاي انگشتان پا را بشويد و بر اندامها دست كشد. همهي اينها از عايشه رضي الله عنها روايت شده است كه: “پيامبر صلي الله عليه و سلم، هرگاه غسل جنابت ميكرد اول دستها را ميشست سپس با دست راست آب بر دست چپ ميريخت و با آن شرمگاه خود را ميشست، سپس بهمانگونه كه براي نماز وضو ميگرفت، وضو ميگرفت، بعد از آن آب ميگرفت و انگشتان را در لابلاي موهاي سر فرو ميكرد و بن آنها را ميشست تا اينكه ميديد كه آب به پوست سررسيده است، آنوقت سه بار بر سر خود آب ميريخت و بعد از آن بر تمام اندامش آب ميپاشيد”. مسلم و بخاري آنرا روايت كردهاند. در روايت ديگري از آنها آمده است كه: ،“سپس با هر دو دست موهاي خود را خلال ميكرد، تا اينكه يقين پيدا ميكرد كه پوستش سيراب گشته، سه بار بر آن آب ميريخت“. باز هم آنها از عايشه رضي الله عنها روايت كردهاند كه گفته است: “پيامبر صلي الله عليه و سلم، هرگاه غسل جنابت ميكرد، آب ميخواست و با كف دست آب ميگرفت و اول طرف راست سرش و بعد از آن طرف چپ آنرا ميشست، سپس با كف هر دو دست آب ميگرفت و بر سر ميريخت“. و از ميمونه رضي الله عنها روايت است كهگفته: “براي پيامبر آب گذاشتم كه بدان غسل كند، آب بر هر دو دست خود ريخت دو بار يا سه بار، سپس با دست راست آب بر دست چپ خود ريخت و شرمگاههاي خود را شست، سپس دست خود را بر زمين ماليد، سپس مضمضه و استنشاق كرد و بعد از آن صورت ودستان خود را شست، سپس سرش را سه بار شست، سپس بر تمام بدنش آب ريخت. سپس از جاي خود دور شد و پاهايش را شست. ميمونهگفت: من خرقهاي را برايش بردم (كه بدان خود را خشك كند) آنرا نخواست و با دست خود آب را از خود ميچلاند”. جماعت محدثين آنرا روايت كردهاند.
غسل زن غسل زن بمانند غسل مرد است، جزآنكه بر زن واجب نيست كه گيسوان بافتهي خود را باز كند. مشروط بر آنكه آب به بن موها برسد. زيرا از ام سلمه رضي الله عنها، روايت شده كه: “زني گفت يا رسول الله صلي الله عليه و سلم: من زني هستم كهگيسوان خود را ميبندم (ميبافم)، آيا براي غسل جنابت آنها را باز كنم؟ حضرت فرمود: " (إنما يكفيك أن تحثي عليه ثلاث حثيات من ماء ثم تفضي على سائر جسدك، فإذا أنت قد طهرت) [تنها كافي است كه سه بار بر آن آب بريزي، سپس بر بقيهي تنت آب بريزي، آنوقت است كه تو پاك شدهاي]. احمد و مسلم و ترمذي آنرا روايت كردهاند و ترمذي گفته كه: “حسن و صحيح“ است. از عبيد بن عمير رضي الله روايت است كه گفته: “به عايشه رضي الله عنها خبر رسيد،كه عبدالله بن عمر به زنان دستور ميدهد كه هر گاه غسل كردند (گيسهاي بافته) سر خود را باز كنند، عايشه گفت: در شگفتم از ابن عمر، كه به زنان دستور ميدهد:گيسوان سر خود را در وقت غسل باز كنند!! آيا بدانان دستور نميدهد كه سر خود را بتراشند؟. من همراه با پيغمبر صلي الله عليه و سلم، از يك ظرف آب خود را ميشستم و بيشتر از اينكه سه بار آب بر سر خود بريزم، چيز ديگري نميكردم“. احمد و مسلم آنرا روايت كردهاند. براي زن مستحب است كه هرگاه غسل حيض و نفاس كرد، مقداري از پنبه يا امثال آنرا بردارد و بدان مشك يا مادهي خوشبوي ديگري اضافه كند و بوسيلهي آن شرمگاه خويش را پاك و تميز و خوشبو كند. و بدينوسيله اثربوي بد خون حيض و نفاس را از بين ببرد. از عايشه رضي الله عنها روايت شده استكه:“اسماء بنت يزيد درباره غسل حيض از پيامبر سوال نمود، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" (تأخذ إحداكم ماءها وسدرتها فتطهر فتحسن الطهور (2) ثم تصب على رأسها فتدلكه دلكا شديدا حتى يبلغ شئون رأسها، ثم تصب عليها الماء، ثم تأخذ فرصة ممسكة فتطهر بها) قالت أسماء: وكيف تطهر بها؟ قال: (سبحان الله! تطهري بها) فقالت عائشة كأنها تخفي ذلك. تتبعي أثر الدم: وسألته عن غسل الجنابة فقال: (تأخذي ماءك فتطهرين فتحسنين الطهور أو أبلغي الطهور، ثم تصب على رأسها فتدلكه حتى يبلغ شئون رأسها ثم تفيض عليها الماء) فقالت عائشة: (نعم النساء نساء الانصار. لم يمنعهن الحياء أن يتفقهن في الدين) [يكي از شما آب و سدر خود را، برميدارد، نخست وضوي كامل ميگيرد، سپس آب بر سر خود ميريزد، و بخوبي آنرا چنگ ميزند و بر آن دست ميكشد تا اينكه آب به بن موهاي سرش برسد، سپس بر تن خود، آب ميريزد و خود را ميشويد، بعد از آن، مقداري پنبهي آغشته به مشك، برميدارد و بدان خود را پاك ميكند. اسماء پرسيد: چگونه خود را بدان پاكيزه نمايد؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: سبحان الله!! خود را بدان پاك كنيد. عايشه گفت: گوئي كه آنرا (در شرمگاه خود) پنهان ميكند، و اثر خون را دنبال ميكند، اسماء راجع به غسل جنابت از او سوال كرد؟ پيامبر فرمود: آب خود را برميداري و بخوبي وضو ميگيري، سپس آب بر سر خود ميريزي و آنرا ميشوئي و بر آن دست ميكشي تا آب به بن موي سرت برسد، پس از آن بر خود آب ميريزي و تن خود را ميشوئي. عايشهگفت: بهترين زنان، زنان انصار مي باشند، كه شرم و حياء مانع آن نميشود كه فقه دين خود را فرا گيرند]". جماعت محدثين جز ترمذي آن را روايت كردهاند.
مسائلي كه در ارتباط با غسل است 1-يك غسل تنها براي حيض و جنابت و يا براي جمعه و عيد و يا براي جنابت و جمعه هر دوكافي است. مشروط بر آنكه نيت هر دو را داشته باشد، زيرا پيغمبر صلي الله عليه و سلم، فرموده:" وإنما لكل امرئ ما نوى[ براي هر كس آنچيز خواهد بود كه اراده و قصد آنرا كرده است]". 2-هرگاه كسي غسل جنابت كرد و وضو نگرفته بود، آن غسل بجاي وضو نيز كافي است (احتياجي به وضو گرفتن نيست). زيرا عايشه رضي الله عنها گفته است: “پيامبر بعد از غسل وضو نميگرفت“. از ابن عمر روايت شده كه: “مردي پيش او گفت: من بعد از غسل وضو ميگيرم. در جواب او گفت:" لقد تغمقت [پشت خود را بدرد مبتلا كردي (كار بيهودهاي كردهاي) و خود را خسته كردي]". ابوبكر ابن العربي گفته است: علماء در آن اختلاف ندارند كه غسل وضو را نيز در بر ميگيرد و نيت طهات از جنابت “نيت“ وضو را تكميل ميكند و آنرا از بين ميبرد. زيرا موانع جنابت از موانع نداشتن وضو بيشترند. پس نيت طهارت از موانع بيشتر، طهارت از موانع كمتر را نيز، شامل ميشود و بجاي آن كافي است. ٣-جنب و زن قاعده ميتوانند، قبل از غسل، موي خود را بتراشند و يا بهر نحو از بين ببرند و همچنين چيدن ناخن و بيرون رفتن به بازار، يا كارهاي ديگر، جايز است و كراهتي ندارد. عطاء گفته است: “جنب مي تواند حجامت كند و ناخن خود را بگيرد و سر خود را بتراشد، اگر چه وضو هم نگرفته باشد”. بخاري آنرا روايت كرده است. ٤-حمام عمومي، اشكال ندارد مشروط بر آنكه عورتها، مكشوف و برهنه نباشند و او نيز طوري نباشد كه ديگران به عورت وي بنگرند. احمد گفته است: اگر ميداني همه كساني كه در حمام هستند ازار (تن پوشي كه عورت را بپوشاند از قبيل زير شلواري) دارند بدانجا برو، در غير آنصورت بدانجا مرو. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و سلم صلي الله عليه و سلم روايت شده است كه:" (لا ينظر الرجل إلى عورة الرجل، ولا تنظر المرأة إلى عورة المرأة)[نبايد مرد به عورت مرد و زن به عورت زن نگاه كند]". ذكر نام الله در حمام اشكال ندارد، زيرا گفتن الله در هر حالي، نيكو است، مادام كه از آن منع نشده باشد، و پيامبر صلي الله عليه و سلم در تمام اوقات خود، نام الله را بر بان ميآورد. 5-خشك نمودن اندامها با دستمال و امثال آن چه در غسل و چه در وضو، خواه در تابستان و خواه در زمستان، اشكال ندارد. 6-براي مرد جايز است كه با باقيماندهي آبي كه زن از آن غسل كرده است، غسل كند و عكس آن نيز جايز است. همچنانكه براي هر دو نيز جايز است كه با هم از يك ظرف غسل كنند. از ابن عباس روايت شده كه گفته است: ”يكي از زنان پيامبر صلي الله عليه و سلم ، در طشتي غسل كرد، پيامبر صلي الله عليه و سلم ، آمد تا از آن وضو بگيرد يا غسل كند، آن زن به ايشان گفت: اي پيامبر خدا، من از آن غسل جنابت كردهام، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" (إن الماء لا يجنب)[بيگمان آب جنب نميشود]". احمد و ابوداود و نسائي و ترمذي آنرا روايت كردهاند، و ترمذي آنرا “حسن صحيح“ دانسته است. و عايشه با پيامبر صلي الله عليه و سلم، از يك ظرف غسل ميكرد، كه گاهي پيامبر صلي الله عليه و سلم از او پيشي ميگرفت و گاهي او از پيامبر صلي الله عليه و سلم تا جائي كه پيامبر به او ميفرمود: آنرا براي من بگذار و او به ايشان ميگفت، آنرا براي من بگذار = آنرا براي من باقي بگذار. ٧-جايز نيست برهنه در بين مردم غسل كرد. زيرا كشف عورت حرام است. اگر خود را با جامه يا چيز ديگري بپوشاند، اشكال ندارد. فاطمه رضي الله عنها پيامبر صلي الله عليه و سلم را با جامه ميپوشانيد و آنوقت ايشان غسل ميكردند. اما اگر انسان بدور از ديدرس مردم، برهنه غسل كند اشكال ندارد، زيرا حضرت موسي عليه السلام برهنه غسل كرده است. بخاري آنرا روايت كرده است. از ابوهريره روايت شده است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم ، فرمود:" (بينا أيوب عليه السلام يغتسل عريانا فخر عليه جراد من ذهب، فجعل أيوب يحثي في ثوبه.فناداه ربه تبارك وتعالى: (يا أيوب ألم أكن أغنيتك عما ترى؟ قال: بلى وعزتك، ولكن لا غنى لي عن بركتك) دراثناي اينكه ايوب عليه السلام برهنه غسل ميكرد، ملخهاي طلائي بر او ميباريد، ايوب شروع كرد به جمع كردن آنها و آنها را در جامهي خود مي ريخت، خداي تبارك و تعالي وي را ندا در داد: اي ايوب، مگر ترا از آنچه كه مي بيني بينياز نگرداندهام؟ گفت: چرا به بزرگواري تو سوگند، وليكن من از بركت و فزوني بخشش تو، بينياز نيستم]". احمد و بخاري و نسائي آنرا روايت كردهاند.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
پانوشتها: [1] مائده/6 [2] بقره/222. [3] توضیح:این مسئله دو صورت دارد:اول-فرض می شود که آخرین خواب آن شخص دیشب بوده است و او بعد از نماز ظهر متوجه می شود که در لباس او اثر منی وجود دارد. بنا بر این باید نماز صبح و ظهر را بعد از غسل اعاده نماید. در صورت دوم آن شخص باز هم بعد از ظهر متوجه منی می شود ،لیکن علائمی دارد که مربوط به آخرین خواب دیشب نیست بلکه قبل از آن است ،بنابر این از نزدیکترین خوابی که گمان می کند منی در اثنای آن از او خارج شده است نمازها را اعاده می کند. ممکن است نزدیکترین خواب قبل از آخرین خوابش دیروز بعد از نماز عصر باشد. در این صورت باید نماز مغرب و عشا و صبح و ظهر را اعاده کند."مترجم" [4] مائده [5] بقره/222.(ترجمه آن در آغاز مبحث غسل گذشت) [6] نسا/43. برای تفصیل و شرح کامل عابر سبیل به تفسیر نمونه 3/395-401، تفسیر مراغی 5/45-50،مراجعه شود."مترجم" [7] تلبیه:گفتن: " لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، إن الحمد والنعمة لك والملك، لا شريك لك " [8] -بنابر این قصد و اراده قلبی در هر عمل که محتاج نیت باشد کافی است و شرط بودن تصمیم و اراده قلبی بدینجهت است که اعمال عبادی هدفدار هستند وبمنظور عبادت بجای آورده می شوند. پس نیت و اراده قلبی لازم است تا ارزش عبادتی پیدا کند."مترجم" [9] -مائده/(ترجمه آن ذکر گردید) [10] -بقرة/222.(ترجمه آن در آغاز بحث گذشت) [11] -ترجمه آن در مبحث چیزهائی که بر جنب حرام است گذشت
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|