Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم   فرموده است: 
(علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین المهدیین من بعدی):
«به سنت من و سنت خلفای راشدین پس از من، چنگ بزنید».
سنن ابی داود (4/201) ترمذی (5/44)؛ این حدیث، حسن و صحیح است

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>حدیث > سخنان ائمه در ترک آراء و سخنان مخالف با حدیث

شماره مقاله : 1393              تعداد مشاهده : 424             تاریخ افزودن مقاله : 19/11/1388

 سخنان ائمه در پیروی از سنت صحیح و ترک آراء و سخنان مخالف با حدیث

 

مؤلف : محمد ناصرالدین آلبانی 
مترجم : عبدالله ریگی احمدی

 

در اینجا برخی از سخنان و توصیه‌های ائمه بزرگوار را در این مورد یادآور می‌شوم. باشد که مقلدین آنان و کسانی که با چنگ و دندان چنان پایبند مذهب‌اند که گویی سخن مذهبشان، مستقیماً از آسمان نازل شده است[1]، پند بگیرند و سر عقل بیابند. خداوند می‌فرماید: 

{اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلا مَا تَذَكَّرُونَ} (اعراف / 3)

«از آنچه که از جانب پروردگارتان نازل شده است پیروی کنید و جز او از کسانی دیگر، پیروی نکنید. خیلی کم شما پند می‌پذیرید». 

 

1- ابوحنیفه رحمه الله
از امام ابوحنیفه نعمان‌بن ثابت رحمه الله در مورد ترک تقلید و وجوب پیروی از حدیث پیامبر صلي الله عليه و سلم ، نقل شده که فرموده است: 

1- «إذا صحّ الحدیث فهو مذهبی»[2] (حدیث صحیح، مذهب من است). 

2- «لایحلّ لأحدٍ أن یأخذ بقولنا مالم یعلم من أین أخذناه»[3] (برای احدی جایز نخواهد بود که سخن ما را بدون اینکه بداند ما آن را کجا گرفته‌ایم، بپذیرد). 

و در روایتی از ایشان نقل شده است: «حرام علی من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی» (برای کسی که دلیل مرا نداند، حرام است که بر اساس قول من، فتوا دهد). 

علاوه بر آن، در جایی دیگر می‌گوید: «فإنّنا بشر، نقول الیوم و نرجع عنه غداً» (ما آدمیزادیم. امروز سخنی می‌گوییم و فردا از آن رجوع می‌کنیم). 

و در جایی دیگر خطاب به ابویوسف می‌گوید: «و یحک یا یعقوب! لاتکتب کلّ ماتسمع منّی، فإنّی قد أری الرّأی الیوم و أترکه غداً و أری الرّأی غداً و أترکه بعد غدٍ»[4]. (وای بر تو ای یعقوب! هر چه از من می‌شنوی منویس، زیرا امروز چیزی به ذهنم می‌رسد، فردا آن را ترک می‌کنم و فردا چیزی به ذهنم می‌رسد که پس فردا آن را ترک می‌کنم). 

3- «إذا قلت قولاً یخالف کتاب الله تعالی و خبر الرّسول صلي الله عليه و سلم فاترکوا قولی»[5]. (هر گاه سخن من با کتاب خدا و سنت پیامبر صلي الله عليه و سلم ، مخالفت داشت، آن را ترک کنید). 

 

2- مالک‌بن انس رحمه الله  
از امام مالک رحمه الله نیز سخنان مشابهی نقل شده است: 

1- «إنّما أنا بشر أخطیء و أصیب، فانظروا فی رأیی؛ فکلّ ما وافق الکتاب و السّنّة فخذوه، و کلّ مالم یوافق الکتاب و السّنّة فاترکوه».[6] 

(من آدمیزاد هستم، (سخنانم) درست و نادرست از آب درمی‌آید، پس شما به آرای من، دقت کنید، آنچه را که موافق کتاب خدا و سنت، یافتید بپذیرید، و آنچه را که مخالف آن دیدید، ترک کنید. 

2- «لیس أحد بعد النبّی صلي الله عليه و سلم إلاّ و یؤخذ من قوله و یترک إلاّ النّبی صلي الله عليه و سلم»[7] (به جز شخص پیامبر صلي الله عليه و سلم ، کسی دیگری از انسان‌ها چنین نیست که حتماً سخنش پذیرفته شود، بلکه می‌توان سخنش را پذیرفت یا ترک کرد). 

3- ابن وهب می‌گوید: من در مجلس امام مالک حضور داشتم از ایشان در مورد خلال انگشتان، در وضو، سؤال شد، فرمودند: «لازم نیست». من بعد از اینکه مردم متفرق شدند، خدمت ایشان رفتم و گفتم : نزد ما در این مورد حدیثی وجود دارد، و آن را برایش بیان کردم که لیث‌بن سعد و ابن لهیعه و عمروبن الحارث از یزیدبن عمرو المعافری از ابی‌عبدالرحمن الحبلی از مستورد بن شداد القرشی، روایت می‌کنند «که ایشان رسول‌الله صلي الله عليه و سلم را در حال وضو دیده که انگشتان پاهایش را با انگشت کوچک دستش خلال نموده است» امام مالک فرمود این حدیث خوبی است من تا حالا آن را نشنیده بودم. (ابن وهب می‌گوید: ) پس از آن همواره می‌دیدم که هر گاه از ایشان در مورد خلال انگشتان سؤال می‌شد، به آن امر می‌نمود.[8] 

 

3- شافعی رحمه الله  
از ایشان نیز توصیه‌ها و تأکیدات فراوان و صریح‌تری در این مورد نقل شده است، که خوشبختانه پیروانش بیشتر از دیگران به توصیه‌های ایشان عمل نموده‌اند.[9] 

1- «ما من أحدٍ إلاّ و تذهب علیه سنّة لرسول‌الله صلي الله عليه و سلم و تعزب عنه، فمهما قلت من قولٍ، أو أصّلت من أصلٍ فیه عن رسول‌الله صلي الله عليه و سلم خلاف ما قلت؛ فالقول ما قال رسول‌الله صلي الله عليه و سلم و هو قولی»[10] (یقیناً این احتمال وجود دارد که برای هر فرد، سنتی از سنت‌های پیامبر صلي الله عليه و سلم ، پوشیده بماند، پس هر گاه من سخنی گفتم یا اصلی پایه‌گذاری کردم که مخالف با سنت رسول‌الله صلي الله عليه و سلم بود، سخن پیامبر صلي الله عليه و سلم را بپیذیرید که سخن من است. 

2- «أجمع المسلمون علی أنّ من استبان له سنّة عن رسول‌الله صلي الله عليه و سلم لم یحلّ له أنّ یدعها لقول أحدٍ»[11] (به اتفاق همه مسلمانان، برای کسی که در مسأله‌ای، سنت رسول‌الله صلي الله عليه و سلم روشن باشد، روا نیست که سخن پیامبر صلي الله عليه و سلم را ترک کند و سخن کسی دیگر را بپذیرد). 

3- «إذا وجدتم فی کتابی خلاف سنّة رسول‌الله صلي الله عليه و سلم فقولوا بسنّة رسول‌اللهص، و دعوا ما قلت» «و فی روایة : فاتّبعوها و لاتلتفتوا إلی قول أحد»[12]. (هر گاه در کتاب من، موردی خلاف سنت پیامبر صلي الله عليه و سلم یافتید، سنت پیامبر صلي الله عليه و سلم را بگیرید و سخن مرا رها کنید (و در روایتی فرمود: از آن پیروی نمایید و به سخن کسی دیگر توجه نکنید). 

4- «إذا صحّ الحدیث فهو مذهبی»[13] (حدیث صحیح، مذهب من است). 

5- و خطاب به امام احمد فرمود: «أنتم أعلم بالحدیث و الرّجال منّی، فإذا کان الحدیث الصحیح؛ فأعلمونی به أیّ شیئیٍ یکون کوفیّاً او بصریاً أو شامیاً؛ حتّی أذهب إلیه کان صحیحا»[14] (شما در مورد حدیث و علم رجال از من آگاه‌ترید، هر گاه حدیث صحیحی به دست شما رسید، خواه از کوفه باشد یا از بصره یا شام، مرا اطلاع دهید تا برای به دست آوردن آن، رخت سفر بربندم.

6- «کلّ مسألةٍ صحّ فیها الخبر عن رسول‌الله صلي الله عليه و سلم عند أهل النّقل بخلاف ما قلت؛ فأنا راجع عنها فی حیاتی و بعد مماتی»[15]. (در هر مسئله‌ای که حدیثی از رسول‌الله صلي الله عليه و سلم بر خلاف آنچه که من گفته بودم نقل گردید، خواه در حیات من چنین اتفاقی بیفتد یا بعد از مرگم، من از سخن خود همین حالا رجوع می‌کنم). 

7- «إذا رأیتمونی أقول قولاً، و قد صحّ عن النّبی صلي الله عليه و سلم خلافه، فاعلموا أنّ عقلی قد ذهب»[16] (هر گاه متوجه شدید که سخن من با حدیث صحیح پیامبر صلي الله عليه و سلم ، مخالفت دارد، بدانید که عقلم را از دست داده‌ام). 

8- «کلّ ما قلت؛ فکان عن النبی صلي الله عليه و سلم خلاف قولی ممّا یصح؛ فحدیث النبیصأولی، فلاتقلّدونی»[17] هر گاه من سخنی گفتم و حدیث صحیحی از رسول‌الله صلي الله عليه و سلم خلاف سخن من دیده شد، حدیث پیامبر صلي الله عليه و سلم بر سخن من ترجیح دارد پس از من تقلید نکنید). 

9- «کلّ حدیثٍ عن النبی صلي الله عليه و سلم فهو قولی، و إن لم تسمعوه منّی»[18] (هر حدیث پیامبر صلي الله عليه و سلم ، (این طور تصور شود که) سخن‌ من است اگرچه آن را از زبان من‌ نشنیده‌ باشید). 

 

4- احمدبن حنبل رحمه الله  
امام احمد بیشتر از دیگران به پیروی از سنت و تمسک به آن، معروف است تا جایی که ایشان مخالف با نوشتن کتاب‌های فقهی بر اساس رأی و قیاس بود.[19] 

از ایشان نقل است که فرمودند: 

1- «لاتقلّدنی و لاتقلّد مالکاً و لا الشّافعی و لا الأوزاعی و لا الثّوری، و خذمن حیث أخذوا»[20]. (نه از من تقلید کن و نه از مالک و شافعی و اوزاعی و ثوری، بلکه از آنجا که آنها گرفته‌اند، بگیر). 

و طبق روایتی فرمود: «از اینها تقلید مکن، به آنچه که از رسول‌الله صلي الله عليه و سلم و صحابه منقول است عمل کن. اما در آنچه که از تابعین و بعد از آنهاست انسان در پذیرفتن آن مختار است». 

و نیز فرموده است: «اتباع یعنی پیروی از پیامبر صلي الله عليه و سلم و اصحاب. و بعد از آنها، اتباعی در کار نیست بلکه انسان مختار است».[21] 

2- «رأی الأوزاعی، و رأی مالک، و رأی أبی حنیفة کلّه رأی، و هو عندی سواء، و إنّما الحجّة فی الآثار»[22] (رأی اوزاعی، مالک و ابوحنیفه نزد من برابر است، حجت در آثار (پیامبر صلي الله عليه و سلم و صحابه) است. 

3- «من ردّ حدیث رسول‌الله صلي الله عليه و سلم فهو علی شفاهلکة»[23]. (کسی که حدیث پیامبر صلي الله عليه و سلم را رد کند، بر لبه‌ی پرتگاه نابودی قرار دارد). 

این بود مشتی از خروار، سخن ائمه بزرگوار و توصیه و تأکیدشان برای تمسک به حدیث و دست برداشتن از تقلید کورکورانه. پس ملاحظه نمودی که سخنان ائمه به قدری واضح و روشن است که جایی برای تأویل و جدل، باقی نمی‌گذارد. 

بنابراین هر کس به آنچه که در سنت صحیح، ثابت شده است تمسک جوید، اگرچه در بخش‌هایی با سخنان ائمه تضاد داشته باشد، از مذهب خارج نمی‌شود، بلکه چنین شخصی پیرو واقعی مذهب و امام خویش و همه ائمه به حساب می‌آید و به ریسمان محکم و ناگسستنی خدا چنگ زده است. 

و اما کسی که سنت صحیح را فقط به بهانه اینکه با قول امام متبوع وی سازگار نیست، ترک کند، نه اینکه امام خود را خشنود نمی‌سازد بلکه از دستورات او و سایر ائمه، سرپیچی و نافرمانی کرده است. 

خداوند می‌فرماید: 

{ فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (٦٥)} (نساء / 65)

«سوگند به پروردگارت که آنان مؤمن نمی‌شوند تا آنکه تو را در مخاصمت‌های خود حکم قرار داده، سپس از قضاوت تو ناراضي نبوده و کاملاً تسلیم شوند». 

همچنین فرموده است: 

{ فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ } (نور / 63)

«آنان که با امر پیامبر صلي الله عليه و سلم مخالفت می‌کنند از این کار باز آیند یا اینکه دچار فتنه و یا عذاب دردناکی خواهند شد». 

حافظ ابن رجب رحمه الله می‌گوید: 

بر هر مسلمانی که سخن پیامبر صلي الله عليه و سلم به او برسد و آن را تشخیص دهد، واجب است که آن را برای امت بیان نماید و آنها را بدان نصیحت کرده و به پیروی از آن، امر نماید. 

هر چند که مقتضای سخن پیامبر صلي الله عليه و سلم ، خلاف رأی و فتوای یکی از بزرگان امت باشد زیرا سخن و دستور پیامبر صلي الله عليه و سلم ، بیشتر از سخن هر کسی دیگر شایسته‌ تعظیم و پیروی است. 

از اینرو اصحاب پیامبر صلي الله عليه و سلم و سلف صالح امت، هر سخنی را که مخالف با سنت صحیح رسول‌اکرم صلي الله عليه و سلم می‌یافتند با شدیدترین وجه آن را رد می‌کردند.[24] 

نه اینکه با گوینده آن، دشمنی داشته باشند بلکه رسول خداصلي الله عليه و سلم نزد آنان از دیگران محبوب‌تر و سخنان و دستوراتش بالاتر بود. 

بنابراین باید توجه داشت که هر گاه میان دستور پیامبر صلي الله عليه و سلم و دستور کسی دیگر از بزرگان، تعارضی رخ داد، یقیناً امر و دستور پیامبر صلي الله عليه و سلم ، حق تقدم و ترجیح دارد. و این کار به هیچ‌وجه باعث تحقیر و هتک حرمت آن بزرگ و امام نمی‌شود، زیرا خود ایشان به پیروانش دستور داده است که سخنانش را در مقابل سخنان رسول‌الله صلي الله عليه و سلم ترک کنند، و مخالفت‌هایی که از ایشان سر زده است عمدی نبوده بلکه اجتهادی بوده و مورد عفو و بخشش الهی قرار خواهد گرفت.[25] 

بنده (آلبانی) می‌گویم: چگونه آنها (ائمه) از این کار، خشنود نخواهند شد. در حالی که خود، پیروان خویش را به پیروی از حدیث صحیح و ترک سخنانشان در صورت تضاد با سنت پیامبر صلي الله عليه و سلم امر و تأکید نموده‌اند. حتی امام شافعی به پیروانش می‌گوید: هر جا حدیث صحیحی را یافتید، آن را سخن من به حساب آورده و بر آن، عمل نمایید. 

از اینرو محقق بزرگوار، ابن دقیق العید رحمه الله هنگامی که به جمع‌آوری مسائلی که در آنها رأی ائمه چهارگانه با حدیث صحیح مخالف بود، پرداخت و آنها را به شکل کتابی درآورد، در مقدمه‌ی آن چنین نوشت: نسبت دادن این مسائل، به ائمه بزرگوار حرام است بنابراین بر فقهایی که از آنها تقلید می‌کنند لازم و ضروری است که این مسائل را بدانند تا با نسبت دادن آنها به ائمه، باعث افترا بر آنان نشوند.[26] 

 

نمونه ترک برخی از سخنان ائمه توسط بعضی از پیروانشان 
بنابر آنچه که گذشت برخی از شاگردان و پیروان ائمه که تعدادی از آنها مصداق این آیه سوره واقعه: 

{ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِينَ (١٣)وَقَلِيلٌ مِنَ الآخِرِينَ (١٤)} (واقعه/ 13-14)

«گروهى از پيشينيان، (13) و اندكى از متأخّران»

 

می‌باشند، سخنان امام متبوع ]را كه با حديث[ صحیح، تضاد داشت، کنار می‌گذاشتند. چنانکه صاحبین یعنی امام محمد و امام ابویوسف رحمه الله در یک سوم مسائل مذهب، خلاف نظر استاد خویش؛ ابوحنیفه؛ فتوا داده‌اند[27]. همانطور که کتب فقهی، گواه این امر است. 

همچنین امام مزنی و برخی دیگر از پیروان امام شافعی[28]، نیز چنین عمل کرده‌اند که اگر قرار باشد از یکایک آنها در اینجا سخن بگوییم، بحث ما به درازا می‌کشد که لذا به ذکر دو مثال، بسنده می‌کنیم : 

1- امام محمد در «مؤطا» (ص 158) می‌گوید: «امام ابوحنیفه رحمه الله در دعای طلب باران، معتقد به خواندن نماز نبود، ولی ما معتقدیم که امام باید با مردم، دو رکعت نماز بخواند. سپس دعا کند و چادرش را بگرداند».[29] 

2- عصام‌بن یوسف بلخی که از یاران امام محمد[30] و از همنشینان ابویوسف[31] است، بسیار زیاد، خلاف رأی امام ابوحنیفه رحمه الله فتوا می‌داد زیرا دلیل و مأخذ امام را در آن موارد به دست نیاورد یا اینکه دلیل قوی‌تری به دستش افتاد[32] چنانکه در رفتن به رکوع و بلند شدن از آن، رفع یدین می‌کرد[33] زیرا می‌دانست که این عمل از رسول‌الله صلي الله عليه و سلم به صورت متواتر، ثابت شده است و به خاطر اینکه سه امام متبوع ایشان، این عمل را انجام نداده‌اند، از این سنت پیامبر صلي الله عليه و سلم رویگردان نشد. و طبق توصیه ائمه چهارگانه و دیگران (که هر جا نظر ما خلاف سنت بود، آن را رها کنید) بر هر مسلمان لازم است که چنین کند. 

خلاصه کلام اینکه مقلدین محترم در ایراد گرفتن و وارد کردن طعن به روش این کتاب ]=مقاله[، عجله ننمایند و از استفاده از سنت‌های وارد در آن به بهانه اینکه مخالف با مذهب آنان است خودداری نکنند. چرا که مخالفت با نهج و روش این کتاب، در واقع مخالفت با توصیه و روش امام مذهبی است که شما از آن پیروی می‌کنید، زیرا همه‌ي ائمه تأکید داشته‌اند که هر گاه سخنانشان با سنت صحیح مخالفت داشت، آنها را ترک کنند و بر سنت صحیح، عمل نمایند. 

خداوند نیز به ما دستور داده است که هر گاه در مسأله‌ای اختلاف نظر پیش آمد، به داوری پیامبر صلي الله عليه و سلم رجوع نماییم : 

{فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (٦٥)} (نساء / 65)

«نه، سوگند به پروردگارت که آنان مؤمن به شمار نمی‌آیند مگر زمانی که تو را در اختلافاتشان داور قرار دهند، پس از داوری تو، ملالی به دل راه ندهند و کاملاً تسلیم رأی تو باشند». 

به امید اینکه خداوند ما را در زمره‌ی بندگانی قرار دهد که در مورد آنان فرموده است: 

{ إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (٥١)وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ (٥٢)} (نور / 51-52)

«هنگامی که مؤمنان به سوی خدا و رسولش فراخوانده شوند تا پیامبر صلي الله عليه و سلم میان آنان داوری کند، سخنشان تنها این است که می‌گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم. و ایشان رستگاران واقعی هستند. و هر کسی از خدا و پیغمبرش پیروی کند و از خدا بترسد (و از نافرمانی او) پرهیز نماید، چنین کسانی، کامیاب می‌شوند». 

دمشق 13 جمادی‌الآخر، 1370 ه‍. ق


 
--------------------------------------------------------------------------------
 
[1]- علامه طحاوی به همین نوع تقلید اشاره می‌کند آنجا که می‌فرماید: «لایقلد الا عصبی اوغبی» (تن به تقلید نمی‌دهد مگر متعصب یا کودن). ابن عابدین در «رسم المفتی» (32، ج 1). 

[2]- ابن عابدین در «الحاشیه» (1/63) و در «رسم المفتی» (1/4). همچنین ایشان به نقل از «شرح الهدایة» اثر «ابن الشحنة الکبیر شیخ ابن همام» این عبارت را نقل نموده است: هر گاه به حدیث صحیحی دست یافتید که مخالف مذهب شما بود، حدیث را بگیرید که همان است مذهب شما، و این عمل، شما را از حنفی بودن بیرون نخواهد کرد زیرا خود ابوحنیفه فرموده است: «اذا صح الحدیث فهو مذهبی». این را امام ابن عبدالبر از ایشان و دیگران نقل کرده‌اند. 

بنده (آلبانی) می‌گویم: این توصیه، بیانگر کمال تقوا و دانش ایشان است زیرا اشاره می‌کنند که ما بر کل احادیث و سنت‌های رسول‌الله صلي الله عليه و سلم اشراف نداریم و آنها را در احاطه دانش خویش در نیاورده‌ایم ـ چنانکه امام شافعی این مطلب را تصریح نموده‌اند ـ بلکه احادیث و سنت‌هایی وجود دارد که از دید آنها نیز مخفی مانده است، از اینرو به ما دستور داده‌اند که در صورت دستیابی به حدیث صحیحی که به آنها نرسیده است، بدان چنگ زده، آن را مذهب آنها تلقی کنیم. 

[3]- ابن عبدالبر در «الانتقاء فی فضائل الثلاثه الفقهاء» (145)، ابن قیم در «اعلام الموقعین» (2/309) و ابن عابدین در «حاشیه» «البحر الرائق» (6/293) و شعرانی در «المیزان» (1/55) و روایت سوم را عباس الدوری در «التاریخ» ابن معین (6/77/1) با سند صحیح از زفر آورده است. و ابن قیم به صحت آن از ابویوسف یقین دارد. 

بنده (آلبانی) می‌گویم: پس وقتی که امام، بدین صورت کسانی را که دلیل او را نمی‌دانند از فتوا دادن به مقتضای کلام خود منع می‌کند، اگر می‌دانست که افرادی دلائل روشن را دانسته و نادیده می‌گیرند، نسبت به آنان چه می‌فرمود!؟ با اندکی تدبر در همین سخن امام، به پوچی تقلید کورکورانه پی خواهیم برد. حتی بعضی از مقلدین نسبت این سخن را به ابوحنیفه/ صحیح نمی‌دانند زیرا به مقتضای این سخن، آنها باید معتبری برای هر یک از فتواهایی که صادر می‌کنند، ارائه ‌دهند. 

[4]- زیرا چه بسا ایشان (در صورت نیافتن حدیث صحیح) از قیاس استفاده می‌کرد و بعد از آن، اگر به حدیث صحیحی دست می‌یافت، از فتوایی که بر اساس قیاس داده بود صرف نظر می‌نمود و به حدیث، عمل می‌کرد. 

علامه شعرانی در «المیزان» (1/22) می‌گوید: «در مورد امام ابوحنیفه/ ما و هر انسان منصف بر این باوریم که اگر ایشان همانند دیگر ائمه در قید حیات می‌ماند تا اینکه حدیث، توسط حفاظ از شهرها و روستاهای دوردست و از سینه‌ها جمع‌آوری و تدوین می‌شد، یقیناً در مذهب ایشان نیز همانند مذاهب ائمه‌ای که بعد از ایشان زیسته‌اند، احادیث جایگاه بیشتر و قیاس جایگاه کمتری می‌داشت. زیرا در زمان آنها علم حدیث رونق بیشتری پیدا کرد. و احادیث توسط حفاظ جمع‌آوری و تدوین گردید و همین، تنها دلیل کمبود قیاس در مذاهب دیگر و کثرت آن، در مذهب امام ابوحنیفه/ می‌باشد» سخنان شعرانی را علامه ابوالحسنات در «النافع الکبیر» (135) به طور مفصل آورده و آنها را مورد تأیید قرار داده و شرح داده است. 

بنده (آلبانی) می‌گویم: پس امام ابوحنیفه رحمه الله در جایی که سخنانش مخالف با حدیث باشد، معذور است و عذرش نیز موجه است زیرا ایشان قصد بدی نداشته و خداوند هیچ کسی را بیشتر از توانش مکلف نساخته است. بنابراین، نباید مانند برخی از افراد نادان، زبان طعن بر او گشود. بلکه واجب است نسبت به ایشان محترمانه رفتار شود، زیرا او از ائمه بزرگوار اسلام است که خداوند دینش را به وسیله آنان حفاظت نموده و فروع دین به وسیله آنان برای ما تبیین شده است. به هر حال، ایشان نزد خداوند، مأجور است هر چند که در مواردی به خطا رفته باشد. همچنین برای پیروانش، جایز نیست که به پیروی از ایشان در سخنانی که مخالف با احادیث صحیح می‌باشد، ادامه دهند. زیرا در این صورت آنها با توصیه‌های امام مذهب خویش مخالفت کرده‌اند. آنگاه آنها در یک وادی و امامشان در وادی دیگر قرار خواهند گرفت. ) رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (.«پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينه‏اى نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمى» 

[5]- الفلانی در «الایقاظ» (ص 50) و آن را به امام محمد نیز نسبت داده است. 

«فلانی» می‌افزاید: این‌گونه توصیه‌ها برای مجتهدان نیست زیرا آنها کمتر به اقوال فقها نیازمند هستند بلکه این توصیه‌ها به مقلدین اختصاص دارد. 

بنده (آلبانی) می‌گویم: بنابر همین است که شعرانی در «المیزان» (1/26) گفته است: «اگر کسی بگوید: من با احادیثی که بعد از وفات امام مذهبم به دست ما رسیده‌اند و ایشان به آنها دسترسی نداشته است چه برخوردی داشته باشم؟ در جواب باید گفت: بر تو واجب است که به آنها عمل نمایی زیرا اگر امام شما در قید حیات می‌بود، یقیناً به آنها عمل می‌نمود، و شما را نیز به عمل کردن به آن وادار می‌ساخت. بی‌تردید ائمه بزرگوار، رهروان راه شریعت بوده‌اند. پس اگر کسی چنین کند، او خیر فراوانی به دست آورده است اما اگر مانند برخی از مقلدین متعصب بگویید: من به حدیثی که امام من به آن عمل نکرده است، کاری ندارم، خیر فراوانی از دست داده‌اید. پس باید بکوشید که طبق وصیت خود ائمه، به هر حدیث صحیح که به دست می‌رسد، عمل کرد. زیرا اگر این حدیث، به دست آنان می‌رسد یقیناً به مقتضای آن عمل نموده و هر گونه قیاس و رأی و اجتهاد خود را کنار می‌گذاشتند. 

[6]- ابن عبدالبر در «الجامع» (2/32)، ابن حزم در «اصول الأحکام» (6/149) و «الفلانی» (ص 72). 

[7]- نسبت این مقوله به امام مالک نزد متأخرین مشهور است. ابن عبدالهادی در «ارشاد السالک» (227/1) نسبت آن را به امام مالک صحیح دانسته است. ابن عبدالبر در «الجامع» (2/91) و ابن حزم در «اصول الأحکام» (6/145) آن را به عقبة و مجاهد نسبت داده‌اند. اما تقی‌الدین سبکی در «الفتاوی» (1/148) آن را به ابن عباس نسبت داده و تحسین نموده است و در آخر گفته است: این گفته را مجاهد از ابن عباس و مالک از مجاهد گرفته است. 

بنده (آلبانی) می‌گویم: و بعد از آنها امام احمد این سخن را فراگرفت و همواره آن را تکرار می‌کرد. «مسائل الامام احمد» (276). 

[8]- مقدمه «الجرح و التعدیل» ابن ابی‌حاتم (ص 31-32)، و تامة البیهقی در «السنن» (1/81). 

[9]- ابن حزم می‌گوید (6/118) : فقهایی که از آنها تقلید می‌شود، خود، شدیداً مخالف با تقلید بوده و شاگردان خویش را از تقلید منع کرده‌اند. و امام شافعی در این مورد بیش از دیگران سختگیر بوده است، او همواره تأکید داشت که آثار و سنت‌های صحیح، باید مورد عمل واقع شوند و آنچه که دلیل قوی دارد، ترجیح یابد و از اینکه دیگران از او تقلید کنند، سخت بیزار بود. خداوند به ایشان پاداش فراوان دهد. 

[10]- این مطلب، توسط حاکم با سند متصلش از شافعی روایت شده است چنانکه در «تاریخ دمشق» ابن عساکر (15/2/3) و «اعلام الموقعین» (2/363) و «الایقاظ» (ص 100) آمده است. 

[11]- ابن قیم (2/361) و فلانی (ص 68). 

[12]- هروی در «ذم الکلام» (3/47/1) و خطیب در «الاحتجاج» (8/2) و ابن عساکر در «تاریخ دمشق» (15/9/1) و نووی در «المجموع» (1/63) و ابن قیم (2/361) و فلانی (ص 100) و ابن حبان در صحیح خود (3/284 الاحسان). 

[13]- نووی در مصدر سابق، شعرانی (1/57) به نقل از حاکم و بیهقی و فلانی در (ص 107). 

شعرانی می‌گوید: ابن حزم گفته است: این مقوله از ایشان و دیگر ائمه ثابت است. 

بنده (آلبانی) می‌گویم: چنانکه مشابه و صریح‌تر از آن در سخنان بعدی ایشان می‌آید، علامه نووی در این مورد سخنانی دارد که مختصر آن را در اینجا ذکر می‌کنم: اصحاب ما (شوافع) به این توصیه امام در مسأله تصویب و اشتراط برای حلال شدن از احرام به عذر بیماری و مسائل دیگر عمل نموده‌اند. و از اصحاب ما بیشترین کسانی که مطابق حدیث فتوا صادر نموده‌اند، ابویعقوب بویطی و ابوالقاسم دارکی هستند و از محدثین کسانی که این رویه را در پیش داشتند، امام ابوبکر بیهقی و دیگران معروف‌اند. در مجموع گروه بزرگی از متقدمین شوافع هر گاه در مسأله‌ای حدیث صحیحی می‌یافتند و مذهب شافعی را در آن مسأله، مخالف با حدیث می‌دیدند، حدیث را گرفته و قول شافعی را کنار می‌گذاشتند و می‌گفتند: مذهب شافعی اینست که بر حدیث عمل شود. 

شیخ ابوعمر و بن صلاح می‌گوید: «هر گاه کسی از شوافع به حدیثی برخورد کرد که با مذهبش در آن مسأله متضاد بود، اگر مجتهد مطلق است یا حداقل در همان مسأله تخصص دارد، می‌تواند مستقلاً بدان عمل نماید و اگر چنین نبود و برای رد حدیث، دلیل کافی نیافت پس اگر امامی غیر از شافعی به آن عمل کرده است می‌تواند از او پیروی نموده، و بر آن عمل نماید و این به عنوان عذری جهت ترک پیروی امام خویش در آن مسأله پذیرفته خواهد شد». این سخن ابن صلاح، سخنی است روشن و قابل تحسین «و الله اعلم».

بنده (آلبانی) می‌گویم: مشکل دیگری نیز وجود دارد که ابن صلاح به آن اشاره نکرده است و آن اینکه اگر کسی دیگر هم به آن حدیث، عمل نکرده بود، چاره چیست؟ این سؤال را تقی‌الدین سبکی در رساله‌ای به نام «معنی قول الشافعی اذا صح الحدیث ...» (ص 102، ج3) این‌گونه پاسخ داده است: در این صورت نیز باید از حدیث، پیروی نماید و شخص این‌گونه تصور کند که هم‌اکنون در مجلس رسول خداص و در مقابل ایشان قرار گرفته و این حدیث را مستقیماً از زبان مبارک رسول‌الله صلي الله عليه و سلم می‌شنود، آیا باز هم به خود اجازه می‌دهد که به آن عمل ننماید؟ به خدا سوگند که چنین چیزی ممکن نخواهد بود. یقیناً هر انسانی به اندازه‌ی فهم و توان خویش مسئول است». 

برای تفصیل بیشتر در این مورد به «اعلام الموقعین» (2/302) و اثر ارزشمند فلانی به نام «ایقاظ همم أولی الابصار» که کتابی است قابل مطالعه و در نوع خود بی‌نظیر، مراجعه کنید. 

[14]- ابن ابی‌حاتم در «آداب الشافعی» (ص 94-45)، ابونعیم در «الحلیة» (9/106)، خطیب در «الاحتجاج بالشافعی» (8/1). ابن قیم به صحت نسبت این قول به شافعی یقین نموده است «الاعلام» (2/235) و فلانی در «الایقاظ» (152) و به نقل از بیهقی گفته است: از اینرو می‌بینیم امام شافعی بیشتر به حدیث روی می‌آورد و به جمع‌آوری احادیث اهل حجاز، شام، یمن و عراق پرداخته است. و هر حدیثی را که نزد وی صحیح بود فوراً بدون واهمه به آن عمل می‌کرد و حق را که می‌یافت بدون توجه به اینکه اهل شهر و جامعه‌اش در مورد آن، چه نظری دارند بدان تن می‌داد. 

[15]- ابونعیم در «الحلیة» (9/107)؛ هروی (47/1)، ابن قیم در «اعلام الموقعین» (2/363) و فلانی (ص 104). 

[16]- ابن ابی‌حاتم در «آداب الشافعی» (93) و ابوالقاسم سمرقندی در «الامالی» ابوحفص مؤدب در «المنتقی من الامالی» (234/1) و ابونعیم در «الحلیة» (9/106) و ابن عساکر (15/10/1) با سند صحیح. 

[17]- ابن ابی‌حاتم (ص 93) و ابونعیم و ابن عساکر(15/9/2) با سند صحیح. 

[18]- ابن ابی‌حاتم (ص 93-94). 

[19]- ابن جوزی در «المناقب» (192). 

[20]- فلانی (113)، و ابن قیم در «الأعلام» (2/302). 

[21]- ابوداود در «مسائل امام احمد»، (ص 276 و 277). 

[22]- ابن عبدالبر در «الجامع» (2/149). 

[23]- ابن الجوزی (ص 182). 

[24]- حتی سخنان علمای خویش و پدران خود را با شدیدترین وجه رد می‌نمودند. چنانکه طحاوی در «شرح معانی الآثار» (1/372) و ابویعلی در «مسند» خویش (3/17) از سالم‌بن عبدالله بن عمر روایتی نقل می‌کند که ایشان گفته است: روزی با ابن عمرط در مسجد نشسته بودیم. مردی از اهل شام وارد شد و از ایشان در مورد تمتع از عمره به حج سؤال نمود؟ ابن عمر در پاسخ گفت: کار خوبی است. مرد گفت: پدرت ما را از این کار منع می‌کرد. ابن عمر رضي الله عنه فرمود: وای بر تو! دستور پدرم را اجرا می‌کنی یا دستور رسول‌الله صلي الله عليه و سلم را که به آن عمل نموده و دستور داده است؟ ایشان گفت دستور پیامبر صلي الله عليه و سلم را. 

امام احمد نیز (به شماره 5700) و ترمذی (2/82 شرح تحفه) نظیر روایت فوق را آورده‌اند و ترمذی آن را تصحیح نموده است. همچنین ابن عساکر (7/51/1) به نقل از ابن ابی‌ذئب آورده است که : سعدبن ابراهیم در مسئله‌ای طبق رأی ربیعه بن ابی‌ عبدالرحمن علیه مردی قضاوت نمود، به ایشان گفت: خلاف قضاوت پیامبرص، قضاوت نمودی. سعد روی به ربیعه کرد و گفت این ابن ابی‌ذئب فردی قابل اعتماد است، از پیامبرص حدیثی روایت می‌کند که بر خلاف رأی شما است. ربیعه گفت: شما اجتهاد نموده‌اید قضاوت شما انجام گرفته و قبول است. سعد گفت: عجبا! قضاوت خود را اجرا کنم و قضاوت رسول‌الله صلي الله عليه و سلم را رد نمایم. خیر، بلکه قضاوت خود را در مقابل قضاوت پیامبرص، پس می‌گیرم، و فوراً شرع‌نامه را خواست و آن را پاره نمود و مجدداً به نفع کسی که محکوم شده بود، قضاوت کرد. 

[25]- بلکه مستحق پاداش نیز می‌گردد، همانطور که رسول اکرمص می‌فرماید: اگر اجتهاد حاکم درست باشد، دو اجر دارد و اگر در اجتهادش، دچار اشتباه بشود، یک اجر خواهد داشت (به روایت شیخین). 

[26]- «التعلیق علی ایقاظ الهمم» (ص 93). 

[27]- ابن عابدین در «الحاشیه» (1/62) و لکنوی آن را در «النافع الکبیر» (93) به غزالی نسبت داده است. 

[28]- امام مزنی در کتابش «مختصر فقه شافعی» که در حاشیه کتاب «الام» چاپ شده است می‌نویسد: این کتاب را از علم محمدبن ادریس شافعی و در روشنی سخنانش خلاصه کرده‌ام، تا برای کسانی که خواهان عمل برآنند آسانتر شود ضمن اینکه ایشان از تقلید خود و دیگران نهی کرده است تا بتوان در آن صلاح دین خود را تشخیص داد و راه احتیاط را در پیش گرفت. 

[29]- امام محمد در این کتاب، حدوداً در بیست مورد، مخالفت خود را با استاد خویش؛ ابوحنیفه؛ تصریح نموده است (التعلیق الممجد علی مؤطا محمد). 

[30]- ابن عابدین در «الحاشیه» (1/74) و قرشی در «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة» (347) و در مورد ایشان گفته است: او محدثی چیره‌دست بود، و در زمان خود، ایشان و برادرش مرجع اهل بلخ بودند. 

[31]- «الفوائد البهیة فی تراجم الحنفیة» (116). 

[32]- «البحر الرائق» (6/93) و «رسم المفتی» (1/28). 

[33]- «الفوائد» (116) و بر آن تعلیق جالبی دارند بدین شرح: 

«و از اینجا ما به بطلان روایت مکحول پی می‌بریم که به نقل از ابوحنیفه/ می‌گوید: «هر کس در نماز رفع یدین بکند نمازش باطل می‌شود» زیرا عصام بن یوسف از همنشینان ابویوسف است و در حضور ایشان، رفع یدین می‌کرد و چنانچه روایت فوق، صحت می‌داشت عصام و ابویوسف از آن اطلاع می‌شدند. همچنین معلوم شد که احیاناً اگر یک حنفی به خاطر دلیل قوی‌تر در یک یا چند مورد، سخن امام مذهب خویش را رها کند از تقلید و از حنفی بودن بیرون نمی‌شود بلکه این عین تقلید و پیروی از امام است، همانطور که عصام‌بن یوسف در مسأله رفع یدین بر خلاف مذهب ابوحنیفه/ عمل نمود با این حال او از حناف به شمار می‌رود. و در ادامه می‌نویسد: به خدا باید پناه جست از نادانان زمان ما؛ که اگر کسی در مسأله‌ای به خاطر دلیل قوی‌تر، سخن امام مذهب خویش را رها کند، او را از تقلید و از مذهب بیرون می‌کنند! از عوام گلایه‌ای نیست بلکه از عالم‌نمایانی که رفتارشان به رفتار عوام می‌ماند، گلایه داریم». 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

علي رضی الله عنه می‌گويد: هر كس مرا از ابوبكر و عمر رضی الله عنهما برتر و افضل‌تر بداند، بر او حد تهمت زننده را اجرا مي‌كنم‌(فضايل الصحابه، 1/83).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 9959
دیروز : 5614
بازدید کل: 8800118

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010