|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>ادیان دیگر>مسیحیت > تناقضات اناجیل در معرّفی مسیح
شماره مقاله : 1389 تعداد مشاهده : 424 تاریخ افزودن مقاله : 16/11/1388
|
تناقضات اناجیل در معرّفی مسیح!
مصطفی حسینی طباطبایی
در نگاه نخستین، بدیهی بنظر میرسد که برای دستیابی به اصول آموزشهای مسیح و شناخت حقیقت وی، به انجیلهای موجود بنگریم و پاسخ این مسائل را از خلال آنها دریافت کنیم ولی با اندک تأمّلی در مندرجات اناجیل، درمییابیم که متأسّفانه، اینراه طریقی قابل اعتماد نیست. زیرا انجیلها سخنانی متناقض از مسیح گزارش میکنند و چهرهي اخلاقی وی را متفاوت نشان میدهند و خوانندهي دقیق را دچار سرگردانی میکنند! مثلاً درانجیل مرقس و لوقا و متّی میخوانیم که: «وقتی عیسی عازم سفر شد، شخصی دواندوان آمده در برابر او زانو زد و عرض کرد: ای استاد نیکو! من برای بدستآوردن حیات جاودانی چه باید بکنم؟ عیسی به او فرمود: چرا مرا نیکو میخوانی؟ هیچکس جز خدا نیکو نیست»[1].! چنانکه ملاحظه میشود مسیح عليه السلام ازاینکه او را «استاد نیکو» بخوانند، نهی فرمود ولی با کمال شگفتی در انجیل یوحنّا میخوانیم که عیسی دربارهي خود فرمود: «من شبان نیکو هستم»[2]. آیا شبان نیکو بلحاظ مفهوم با استاد نیکو معادل نیست؟ و آیا وصفی را که عیسی در یکجا سزاوار خویشتن ندانسته، در جای دیگر باید برخود بندد؟!
انجیلها خبر میدهند که عیسی، انسانی «وسیع مشرب» بود و بنابگزارش مرقس و لوقا، فرمود: «هر که ضدّ ما نیست، با ما است»[3] ولی نمیتوان به این گزارش اعتماد نمود زیرا دوباره به گزارش لوقا و متّی میخوانیم که عیسی گفت: «هر که با من نیست، برخلاف من است»[4]!! آیا کدامین را باید باور کرد؟!
انجیلها، مسیح را از پریشانگویی منزّه میشمارند و سخن وی را «کلام حق» معرّفی میکنند امّا از یک طرف یوحنّا گزارش مینماید که مسیح فرمود: «اگر من برخود شهادت دهم، شهادت من راست نیست»[5]. و از سوی دیگر همین یوحنّا نقل میکند که مسیح گفت: «هرچند من بر خود شهادت دهم، شهادت من راست است»[6]!! کدامیک را باید پذیرفت؟!
انجیلها ادّعا دارند که سخنِ مسیح، سخنِ خدا بشمار میرود و وعدههای او تخلّف برنمیدارد ولی از یک طرف در انجیل متّی میخوانیم که عیسی به دوازده شاگرد[7] خود وعده داد که آنان در روز رستاخیز بر کرسی جلال مینشیند و بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهند کرد چنانکه مینویسد: «عیسی ایشانرا گفت: هر آینه به شما میگویم: شما که مرا متابعت نمودهاید در معاد، وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشنید، شما نیز بر دوازده کرسی نشسته بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود»[8]. و از سوی دیگر در همان انجیل متّی دوباره میخوانیم که یکی از آن دوازده شاگرد (یعنی یهودای اسخریوطی) به عیسی خیانت ورزید و سبب دستگیری و قتل وی گردید بطوریکه عیسی دربارهي او گفت: «بهتر بودی، که تولّد نیافتی»!![9]
از همین جا است که ملحدان ادّعا میکنند: مسیح، مردی فریبکار و گزافهگو بوده و برای جلب نظر افراد، وعدههای دروغین به آنها میداد! آیا این افتراء زشت، مولود اعتماد به گزارش انجیلها نیست؟
باز در انجیل متّی میخوانیم که مسیح در مجلسی به شاگردان خود چنین نوید داد: «پسر انسان (عیسی) خواهد آمد و در جلال پدرخویش باتّفاق ملائکه خود، و در آن وقت هر کسی را موافق اعمالش جزا خواهد داد. هرآینه بشما میگویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا پسر انسانرا نبینند که در ملکوت خود میآید، ذائقة موت را نخواهند چشید (طعم مرگ را نمیچشند)»![10]
ولی اینک، قرنها از آن روزگار سپری شده و همهي حاضران در آن مجلس (یعنی شاگردان عیسی عليه السلام ) طعم مرگ را چشیدند ولی از آمدن مسیح و پاداش وی خبری نیست، آیا اینگونه سخنان را میتوان در اناجیل نادیده گرفت بطوریکه از اعتبار انجیلها کاسته نشود؟
بازهم در انجیل متّی میخوانیم که مسیح به پطرس (یکی از برجستهترین حواریّون خود) گفت:
«و من نیز تو را میگویم که تویی پطرس و بر این صخره، کلیسای خود را بنا میکنم و ابواب جهنّم بر آن استیلا نخواهد یافت و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو میسپارم و آنچه در زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی در آسمان گشاده شود»[11].! ولی در همین انجیل متّی دوباره میخوانیم که (پس از گفتن سخنان مزبور) چیزی نگذشت که مسیح از پطرس خشمناک شده و به وی گفت:
«دور شو از من ای شیطان! زیرا که باعث لغزش من میباشی، زیرا نه امور الهی را بلکه امور انسانی را تفکّر میکنی».![12]
آیا کسی که اندیشهاش از امور ظاهری فراتر نمیرفته و همچون شیطان درصدد برآمده تا مسیح را إغوا کند، چگونه در همان حال «کلیددار ملکوت آسمان» بوده است؟! آیا این تناقضگوییها را میتوان به عیسای پاک نسبت داد، یا باید در اعتبار انجیلها تردید نمود؟
انجیلها نه تنها به مسیح عليه السلام ، نسبتهای ناروا دادهاند بلکه پیامبر پاک دیگری یحیی عليه السلام را نیز به دروغگویی متّهم کردهاند! در انجیل یوحنّا آمده است که چون یحیی تعمیددهنده، دعوت خویش را آغاز کرد یهودیان از وی پرسیدند، آیا تو مسیح هستی؟ پاسخ داد: نه! «آنگاه از او سؤال کردند، پس چه؟ آیا تو إلیاس هستی؟ گفت: نیستم»[13]. همانگونه که ملاحظه میشود یحیی عليه السلام آشکارا، اعلام نموده که من «الیاس» نیستم ولی در انجیل متّی میخوانیم که شاگردان مسیح از استاد خود پرسیدند: «پس کاتبان چرا میگویند که میباید الیاس، اوّل آید»؟ عیسی در جواب آنها فرمود: «الحال الیاس آمده است و او را نشناختند بلکه آنچه خواستند با وی کردند، به همانطور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید. آنگاه شاگردان دریافتند که دربارهي یحیی تعمیددهنده بدیشان سخن میگفت»[14].! یعنی الیاس، همان یحیی بوده است ولی بدروغ میگفته که من الیاس نیستم!!
انجیلها با نسبتدادن این دروغها و تناقضات به پیامبران خدا، اعتماد خواننده را از آنها سلب میکنند و شخصیّت پیامبران را به تحریف میکشند. با وجود این آیا میتوانیم حقیقت مسیح و تعالیم راستین وی را از اناجیل بشناسیم؟!
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- مرقس، باب ب10، شماره 17 و 18 و لوقا، باب 18، شماره 18 و 19 و متّی، باب 19، شماره 16 و 17.
[2]- یوحنّا، باب 10، شماره 14.
[3]- مرقس، باب 9، شماره 40 و لوقا، باب 9، شماره 50.
[4]- متّی، باب 12، شماره 30 و لوقا، باب 11، شماره 23.
[5]- یوحنّا، باب 5، شماره 30.
[6]- یوحنّا، باب 8، شماره 14.
[7]- نامهای این داوزده شاگرد، در انجیل متّی باب 10، شماره 2 تا 4 و در انجیل لوقا، باب 6، شماره 14 تا 16 آمده است.
[8]- متّی، باب 19، شماره 28.
[9]- متّی، باب 26، شماره 24.
[10]- متّی، باب 16، شماره 27 و 28.
[11]- متّی، باب 16، شماره 18 و 19.
[12]- متّی، باب 16، شماره 23.
[13]- یوحنّا، باب 1، شماره 21.
[14]- متّی، باب 17، شماره 12 و 13.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|