|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله > سخنان شیخ الإسلام ابن تیمیه در مدح و ثناء معاویه
شماره مقاله : 1363 تعداد مشاهده : 576 تاریخ افزودن مقاله : 10/11/1388
|
سخنان شیخ الإسلام ابن تیمیه در مدح و ثناء معاویه
شيخ الاسلام ابن تيميه گفته است براي هيچ کس جايز نيست که يکي از اصحاب را مورد لعن و شتم قرار دهد. پس اگر کسي يکي از آنها را مثل معاويه بن ابي سفيان و عمرو بن العاص و افرادي ديگر که در رتبه آنها قرار دارند، و يا اينکه از آنها با فضيلتترند مثل ابو موسي الأشعري و ابوهريره و غير آنها، يا افضلتر از آنها مثل طلحه بن عبيدالله و الزبير بن العوام و عثمان و علي و ابوبکر صديق و عمر بن خطاب و عائشه ام المؤمنين –رضي الله عنهم- و غير آنها از ياران رسول الله –صلي الله عليه وسلم- را مورد لعن قرار دهد، آن فرد به اتفاق پيشوايان دين مستحق مجازات فراوان ميباشد. امّا علما در اين حکم اختلاف نظر دارند که آيا مجازاتش کشتن و يا کمتر از آن است. و همچنين ميگويد: مهاجرين، اصحاب از اول الي آخر کسي وجود نداشته که يکي از آنها را به نفاق متهم کند، بلکه همة آنها داراي ايمان بودهاند و بر ايمان آنها گواهي داده شده است. و باز هم ميگويد: اما معاويه بن أبي سفيان و امثال وي از آنهائيکه در فتح مکه از طرف رسول الله –صلي الله عليه وآله وسلم- مورد عفو قرار گرفتند و يا بعد از فتح مکه مسلمان شدهاند مثل، عکرمه بن أبي جهل و الحارث بن هشام و سهيل بن عمرو و صفوان بن أميه و أبوسفيان بن الحارث بن عبدالمطلب و غير آنها که اسلام آنها قابل تحسين بود، به اتفاق مسلمين بعد از ايمان آوردن، هيچکدام از آنها به نفاق متهم نشدهاند. و معاويه بعد از اينکه مسلمان شد رسول الله –صلي الله عليه وآله وسلم- وي را براي کتابت وحي به کار گرفت. و همچنين (ابن تيميه) ميگويد: وقتي که يزيد بن أبي سفيان در زمان خلافت عمر بن خطاب، مُرْدْ، عمر بن خطاب برادرش معاويه را جانشين وي کرد، و عمر از لحاظ فراست و زيرکي جزء بزرگترين انسانها بود و آگاهترين آنها بود از لحاظ افراد شناسي و از همه بيشتر ملتزم به حق بود و از همه به حقيقت آگاهتر بود. (ابن تيميه) ميگويد: نه عمر بن خطاب و نه ابوبکر، هيچ گاه منافق و يا کسي از نزديکانشان را براي ادارة امور مسلمين به کار نگرفتهاند و سرزنش، سرزنش کنندگان در اطاعت از فرمان يزدان آنها را باز نميداشت. و ابن تيميه ميگويد: براي همه مشخص است که در ميان معاويه و عمرو بن العاص و غير آنها فتنههاي روي داده است، اما به خاطر اين مسئله کسي از دوستانشان آنها را متهم نکرده است، و کسي از دشمنانشان آنها را به دروغگوي به زبان رسول الله –صلي الله عليه وآله وسلم- متهم نکرده است. بلکه تمام عالمان صحابه و تابعين آنها و نسلهاي بعد از آنها اتفاق نظر دارند که در روايت از وي تمام آنها با رسول الله –صلي الله عليه وآله وسلم- صادق بودهاند و آنها معتمد رسول الله –صلي الله عليه وآله وسلم- بودهاند. ولي منافق از روايت کردن جاي اطمينان نيست، و به رسول الله –صلي الله عليه وآله وسلم- دروغ ميبندد و احاديث دروغ از وي روايت ميکند. و سائر اهل سنت و جماعت و پيشوايان دين، اعتقاد بر معصوميت هيچ کس از اصحاب رسول الله –صلي الله عليه وسلم- را ندارند، نه نزديکان رسول الله، و نه سابقين اولين دين اسلام، و غير آنها، بلکه ممکن است از آنها گناهي سرزده باشد، و خداوند با توجه به آن، به وسيله توبه، آنها را ميبخشد، و همچنين به وسيله آن (توبه) درجات آنها را مرتفعتر ميگرداند، و به وسيله آن خيراتي که انجام دادهاند آنها را ميبخشد و يا به وسيله اسباب ديگر. و ميگويد: اين مغفرت الهي، ثابت است براي گناهي که حقيقتاً از آنها سرزده باشد، اما اگر اجتهاد کرده باشند که گاهي درست گفته و عمل نمودهاند، و گاهي در آن خطا کردهاند، در اين صورت، اگر درست و صحيح بوده باشد، صاحب دو اجر، و اگر هم اشتباه کرده باشند صاحب يک اجر ميشوند، و خطاي آنها بخشيده شده است. و (ابن تيميه) ميگويد: معاويه هيچگاه ادعاي خلافت را نکرده است، هنگاميکه با علي در جنگ بود، براي خلافت به وي بيعت نشده است، و با علي جنگ نکرده بر سر اينکه خودش خليفه باشد، و ادعاي اين را نداشته که وي لياقت و مستحق خلافت است، و خود و يارانش به خلافت علي اعتراف ميکردند، و در نظر نداشتند که بايد با علي آغازگر جنگ باشند. وقتي علي و يارانش بر معاويه و يارانش واجب دانستند که بايد از علي اطاعت کنند و به وي بيعت دهند، به دليل اينکه نبايد همزمان براي مسلمانان دو خليفه وجود داشته باشد. معاويه و يارانش از اطاعت علي خارج شدند، و از اداي اين واجب امتناع نمودند، علي و يارانش داراي قدرت بودند، علي تشخيص داد که بايد با آنها بجنگد تا وظيفهي خود را نسبت به خليفه ادا کنند، پس در نتيجة اطاعت، يکدستگي حاصل شود. معاويه و يارانش گفتند اين مسئله بر آنها واجب نيست، و وقتي مورد حمله قرار گرفتند مظلوم واقع ميشوند، و گفتند: به اتفاق نظر مسلمين عثمان مظلومانه به شهادت رسيد، و قاتلانش در داخل لشکر علي هستند، و آنها بر لشکر خود تسلط دارند و داراي قدرت ميباشند. و ابن تيميه ميگويد: حديثي از رسول الله –صلي الله عليه وسلم- روايت شده است که فرمود: «إنَّ عماراً تقتله الفئة الباغية» عمار به دست گروه شورشگر به قتل ميرسد. اين حديث بر باغي بودن معاويه و يارانش دلالت ندارد بلکه مقصود آن مجموعهاي بودند که وي را به قتل رساندند، نه تمام لشکر، و آن قاتلان جمعي از نيروي معاويه بودند، نه تمام آنها، پس هر کس در لشکر معاويه به قتل عمار راضي بوده باشد، باغي محسوب ميشود. و مشخص بود، در لشکر معاويه کساني وجود داشتند كه از کشتن عمار خشنود نبودند مثل عبدالله بن عمرو بن العاص –رضي الله عنهما- و غير آن، بلکه تمام مردم مخالف قتل عمار بودند حتي معاويه و عمرو بن العاص[1].
-------------------------------------------------------------------------------- [1]- اين مطلب که ذکر شد از شيخ الاسلام ابن تيمه بود که در جواب سوالي ايراد کرد دربارة معاويه که از وي پرسيده شده بود. (مؤلف)
منبع:اهل سنت ایران
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|