|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>سنن الفطرة
شماره مقاله : 136 تعداد مشاهده : 488 تاریخ افزودن مقاله : 14/5/1388
|
آداب و روشهاي طبيعي و سرشتي (خصال الفطرة)
خداوند روشهائي را براي پيامآورانش برگزيده كه ما را به پيروي از آنان دستور داده است، و آنها را از جمله شعايري قرار داده است كه بسيار پيش ميآيند، تا وسيلهي شناخت و شناسائي پيروان آن پيامبران واقع شوند، و از اين راه، پيروان پيامبران از ديگران ممتاز و مشخص گردند. اين خصلتها و رفتارها، روشهاي فطري يا آداب سرشتي ناميده ميشوند و به شرح زير ميباشند: 1-ختنه: عبارت است از بريدن پوستي كه سر آلت تناسلي مرد را ميپوشاند، تا در آن چرك و كثافت جمع نشود و شخص بتواند به خوبي خود را از ادرار پاك و تميز نمايد و براي اينكه لذت مقاربت جنسي كامل گردد. اين ختنه كردن نسبت به مرد است. اما ختنه كردن نسبت به زن، عبارت است از بريدن جزء بالاي آلت تناسلي (چلچله) زن، و اينهم يك سنت قديمي است[1]. از ابوهريره رضي الله عنه روايت شده است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است. (اختتن إبراهيم خليل الرحمن بعدما أتت عليه ثمانون سنة، واختتن بالقدوم[2]) [ابراهيم خليل در سن هشتاد سالگي در "قدوم" شام ختنه شده است]. بخاري آنرا روايت كرده است. بنا به مذهب جمهور فقهاء ختنه واجب است و شافعيه ميگويند: سنت است، كه اين عمل مستحب در روز هفتم تولد انجام گيرد. و شوكاني گفته است: وقتي براي آن، مشخص نشده و چيزي كه مفيد وجوب آن باشد، وجود ندارد. ٢ و ٣-تراشيدن موي زهار (شرمگاه) و كندن موي زير بغل اينها عملهاي مستحبي هستند كه تراشيدن يا كوتاه كردن يا كندن و يا دارو زدن، براي آنها كافي است. ٤ و ٥-چيدن و گرفتن ناخن، وكوتاه كردن سبيل يا برداشتن آن: در روايات صحيحي از هر دوي آنها سخن رفته است. در حديث ابن عمر رضي الله عنه آمده است كه: (خالفوا المشركين: وفسروا اللحى، وأحفوا الشوارب) [پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است: برخلاف مشركان رفتار كنيد: ريش را فراوان كنيد و سبيلها را خيي كوتاه كنيد]. شيخين آنرا روايت كردهاند. و در حديث ابوهريره آمده است كه: (خمس من الفطرة: (الاستحداد، والختان، وقص الشارب، ونتف الابط، وتقليم الاظافير) [پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است: پنج خصلت از امور فطري انسان هستند: تراشيدن موي زهار، و ختنه كردن، و كوتاه كردن سبيلها، وكندن موي زير بغل، و چيدن و گرفتن ناخنها]. جماعت محدثين آنرا روايت كردهاند. دربارهي موي سبيل هيچكدام از “كوتاه كردن” و يا “خيلي كوتاه كردن“ آن مشخص نشده است و معين نشده كه با كداميك سنت تحقيق ميپذيرد. بهر حال مقصود آنست كه موي سبيل بلند نگردد تا به خوراك و آشاميدني آلوده گردد و چرك و آلودگي در آن جمع شود. از زيد بن ارقم رضي الله عنه روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است: (من لم يأخذ من شاربه فليس منا) [كسي كه سبيل را كوتاه نكند بر روش ما نيست]. احمد و نسائي آنرا روايت كردهاند. و ترمذي آن را “صحيح“ دانسته است. تراشيدن موي زهار و كندن موي زير بغل و گرفتن ناخنها و كوتاه كردن يا برداشتن موي سبيل مستحب است، كه هفتهاي يكبار صورت گيرد تا نظافت كامل و روح در آسايش باشد، زيرا ماندن بعضي از مويها، در بدن، گرفتگي و سختي و افسردگي بوجود ميآورد، تا چهل روز براي ترك اين اعمال رخصت هست و براي بيشتر از آن پوزشي پذيرفته نميشود، زيرا انس رضي الله عنه گفته است: (وقت لنا النبي صلى الله عليه وسلم في قص الشارب، وتقليم الاظافر، ونتف الابط، وحلق العانة، ألا يترك أكثر من أربعين ليلة) [پيامبر صلي الله عليه و سلم برايكوتاهكردن موي سبيل وگرفتن ناخنها وكندن موي زير بغل و تراشيدن موي زهار، وقت برايمان تعيين كرد و فرمود نبايد ترك اين اعمال بيشتر از چهل شبانه روز طول بكشد]. احمد و ابوداود و ديگران آنرا روايتكردهاند. ٦-گذاشتن ريش: بگذاريد ريش به نحوي باشد كه نمايانگر متانت و وقار باشد نه آنقدر آنرا كوتاه كرد، كه به تراشيدن نزديك باشد و همچنين نه آنرا بحال خود گذاشت، تا بيش از حد معمول، بلند گردد، حد متوسط نيكو است: - اندازه نگه دارگه اندازه نكوست - بيگمان ريش نشانهي كمال مردانگي و مذكر بودن است. از ابن عمر رضي الله عنهما روايت شده كه گفته است: (قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: (خالفوا المشركين: وفروا اللحى، و أحفوا الشوارب)[3] ]پيغمبر صلي الله عليه و سلم فرمود: ريش را بلند بگذارد و سبيلها را خيلي كوتاه كنيد[. اين حديث متفق عليه است. و بخاري بدان افزوده است: (وكان ابن عمر إذا حج أو اعتمر قبض على لحيته فما فضل أخذه). ]ابن عمر هر گاه به حج يا عمره ميرفت، ريش خود را در مشت ميگرفت و هر چه از آن اضافه ميآمد، كوتاهش ميكرد[. ٧- وقتي موي سر و ريش بلند گرديد بايد بدان رسيد و آنرا پاك و تميز و شانه نمود، زيرا ابوهريره رضي الله عنه گفته است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: (من كان له شعر فليكرمه) [هركس موي ريش و سر دارد آن را گرامي دارد]. ابوداود آنرا روايت كرده است. از عطاء بن يسار رضي الله عنه روايت شده كه: : أتى رجل النبي صلى الله عليه وسلم ثائر الرأس واللحية فأشار إليه رسول الله صلى الله عليه وسلم كأنه يأمره بإصلاح شعره ولحيته، ففعل ثم رجع، فقال صلى الله عليه وسلم: (أليس هذا خيرا من أن يأتي أحدكم ثائر الرأس كأنه شيطان) [مردي به خدمت پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد كه موي سر و ريشش پريشان بود، پيامبر صلي الله عليه و سلم به وي اشاره كرد، مثل اينكه به او دستور ميداد، كه مويش و ريشش را اصلاح كند، آن مرد رفت و اصلاح كرد و برگشت، آنگاه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: آيا اين بهتر نيست از آن كسي كه با موي پريشان ميآيد، گو اينكه شيطان است؟]. مالك آنرا روايت كرده است. از قتاده رضي الله عنه روايت شده است كه: “او موي پرپشت و بلندي داشت و دربارهي آن از پيامبر صلي الله عليه و سلم سوال كرد؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم به وي فرمود كه: بدان خوب برسد و هر روز آن را شانه كند”. نسائي آنرا روايت كرده است. و مالك در موطأ آنرا چنين روايت كرده است: (قلت: يا رسول الله إن لي جمة أفأرجلها؟ قال (نعم...وأكرمها) [گفتم اي رسول خدا، من موي بلندي دارم، آيا آنرا شانه كنم؟ فرمود: آري ... و آن را گرامي دار]. و ابوقتاده رضي الله عنه دوبار در روز آنرا روغن ميزد و ميگفت پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است: "و اكرِمْها“ تراشيدن موي سر و نتراشيدنش براي كسي كه آن را تميز نگاه دارد مباح است، زيرا ابن عمر رضي الله عنهما گفته است: (أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: (احلقوا كله أو ذروا كله) [پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است: همهي موي سر را بتراشيد و يا همه را بگذاريد]. احمد و مسلم و ابوداود و نسائي آنرا روايت كردهاند. اما اينكه بعضي از سر را بتراشند و بعضي ديگر را نتراشند، مكروه است و بهتر آنستكه از آن دوري كنند. زيرا نافع از ابن عمر روايت كرده است كه: (نهى رسول الله صلى الله عليه وسلم عن القزع، فقيل لنافع: ما القزع؟ قال: أن يحلق بعض رأس الصبي ويترك بعضه) [پيامبر صلي الله عليه و سلم از قزع نهي فرمود، از نافع سوال شد كه قزع چيست؟ گفت: آن است كه بعضي از سر كودك را بتراشيد و قسمت ديگري را نتراشيد]. اين حديث متفق عليه است. و باز هم حديث قبلي ابن عمر بر كراهت آن دلالت دارد. ٨- باقي گذاشتن موي سفيد در سر و ريش. كه زن و مرد بايد از كندن آن خودداري كنند، زيرا عمرو پسر شعيب از پدرش و از جدش رضي الله عنه روايت كرده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است: (لا تنتف الشيب فإنه نور المسلم، ما من مسلم يشيب شيبة في الاسلام إلا كتب الله له بها حسنة، ورفعه بها درجة، وحط عنه بها خطيئة) [نبايد موي سفيد را كند زيرا آن چهرهي درخشان مسلمان است، هر مسلماني كه يك موي را در راه اسلام سفيد كند، خداوند در برابر آن يك عمل نيكو براي او مينويسد و يك درجه او را برتري ميدهد و گناهي را از او پاك ميكند]. احمد و ابوداود و ترمذي و نسائي و ابن ماجه آنرا روايت كردهاند. و از انس رضي الله عنه روايت شده است كه: (كنا نكره أن ينتف الرجل الشعرة البيضاء من رأسه ولحيته) [ما بدمان ميآمد كه مرد موي سفيد را از سر و ريش خود بكند]. مسلم آنرا روايت كرده است. ٩-تغيير دادن موي سفيد با حنا و رنگ سرخ و رنگ زرد و امثال آن: چون ابوهريره رضي الله عنه گفته است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودهاند: (إن اليهود والنصارى لا يصبغون فخالفوهم) [يهود و نصاري موي خود را رنگ نميزنند شما با آنها مخالفت كنيد (يعني رنگ بزنيد)]. جماعت محدثين آنرا روايت كردهاند. و ابوذر رضي الله عنه گفته است: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: (إن أحسن ما غيرتم به هذا الشيب الحناء والكتم[4]) [رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمود: زيباترين چيزي كه اين موي سفيد را بدان تغيير ميدهيد حنا و كتم است]. هر پنج نفر آن را روايتكردهاند. و همچنين احاديث دال بر كراهت خضاب نيز روايت شده است. به نظر ميرسد كه با توجه به سن و سال و عرف و عادت، اين مسئله مورد اختلاف باشد. از بعضي از اصحاب روايت شده است كه ترك خضاب بهتر است. و گروهي ديگر گفتهاند، خضاب آن بهتر است. بعضي با رنگ زرد خضاب ميكردند و بعضي با حنا و كتم، و برخي ديگر با زعفران، و جماعتي با رنگ سياه، آن عمل را انجام ميدادند. حافظ در كتاب “الفتح“ از ابن شهاب زهري نقل كرده كه گفته است: "زماني كه چهره شادابي داشتيم با سواد خضاب ميكرديم و وقتي كه چهره چين و چروك برداشت و دندانها افتادند، آنرا ترك كرديم“. جابر گفته است. “روز فتح مكه ابوقحافه بدر ابوبكر را به خدمت پيامبر صلي الله عليه و سلم آوردند كه موي سرش همچون گياه “ثغامه“ سفيد شده بود، پيامبر فرمود. (اذهبوا به إلى بعض نسائه فلتغيره بشئ وجنبوه السواد) [او را پيش يكي از زنانش ببريد تا مويش را رنگ كند، ولي از رنگ كردن با “سواد“ دوري كنيد]. جماعت متحدثين بجز بخاري و ترمذي آنرا روايت كردهاند. اين حديث جابر دربارهء يك واقعهي عيني و شخصي است و وقايع عيني عموميت ندارند. پعلاوه براي پيرمردي مانند ابوقحافه كه موي سرش تماماً سفيد شده بود، شايسته نبود كه آنرا با رنگ “سواد” سياه نمايد و زيبندهي او و امثال او نبود. 10-بهتر است با مشك وديگر مواد خوشبو كه روح را شاد و مسرور و دل را باز و روان را بيدار ميكند، خود را خوشبو نمود؟ و آنها را بكار برد، زيرا انس رضي الله عنه گفته است كه: پيامبر رضي الله عنه فرمود: (حبب إلي من الدنيا النساء الطيب وجعلت قرة عيني في الصلاة) [در دنيا زنان و مواد خوشبو را دوست دارم، و بينائي و روشني چشمم در نماز است]. احمد و نسائي آن را روايت كردهاند. و ابوهريره نيزگفته كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است: (من عرض عليه طيب فلا يرده، فإنه خفيف المحمل طيب الرائحة) [كسي كه مادهي خوشبوئي بر وي عرضه شد، آنرا رد نكند زيرا سبك وزن و خوشبو است]. مسلم و نسائي و ابوداود آنرا روايت كردهاند.. ابوسعيد رضي الله عنه گفته است كه پيامبر درباره مشك فرمودهاند: (هو أطيب الطيب) [آن پاكيزهترين مادهي خوشبو است]. جماعت محدثين بجز بخاري و ابن ماجه آنرا روايت كردهاند. از نافع روايت شده كه: گاهي ابن عمر عود تنها را روي آتش ميگذاشت، و گاهي كافور را با عود مخلوط ميكرد و ميسوزاند و ميگفت كه “پيامبر صلي الله عليه و سلم چنان ميكرد”. مسلم و نسائي آنرا روايت كردهاند.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
پانويسها: [1] احاديث مربوط به ختنه زن ضعيف هستند، و هيچكدام "صحيح" نيستند. "مؤلف" [2] "قدوم" دو معني دارد: 1-ابزاري است براي نجاري 2-محلي است در شام. "مولف" [3] بعضي از فقهاء اين امر را حمل بر وجوب كردهاند و لذا ريش تراشيدن را حرام ميدانند. "مؤلف" [4] گياهي است رنگي، كه رنگ آن سياه مايل به قرمز است.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|