|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
اسلام معاصر>اشخاص>محمد ناصر الدین آلبانی رحمه الله
شماره مقاله : 1350 تعداد مشاهده : 1240 تاریخ افزودن مقاله : 9/11/1388
|
محمدناصرالدين آلباني رحمه الله
ابومحمد سجاد
پيشگفتار مقاله حاضر مختصري از زندگي نامهي محدث عصر حاضر محمدناصرالدين آلباني است؛ شخصيت علمي ايشان براي طلاب علوم ديني و متخصصين علوم اسلامي شخصيتي آشنا است. علماي معاصر همواره از تفوق علمي و شخصيت حديثي ايشان تجليل به عمل آوردهاند. از آنجمله شيخ عبدالعزيزبن عبدالله بن باز ، علامه و محقق معروف احمد محمد شاكر، محمد راغب الطباخ، محب الدين الخطيب، مصطفي الأعظمي، يوسف القرضاوي، محمد الغزالي، حسن البنّا و محمد امين مصري. شيخ آلباني از سال 1381 هـ .ق. تا سال 1383هـ .ق. افتخار تدريس و استادي كرسي حديث, علوم الحديث و فقهالحديث دانشگاه اسلامي مدينه منوره را داشتند؛ ايشان پس از 60 سال خدمت به احاديث پيامبر بزرگوار اسلام در امر تحقيق و تخريج و تربيت شاگردان بسيار در مورخه (22 /6/1420 هـ ) برابر با (2/10/1999 م ) در عمان پايتخت اردن دار فاني را وداع گفت.
با شنيدن خبر وفات ايشان طلاب، دانشجويان و دانشگاهيان جهان اسلام بويژه طلاب رشتهي حديث در غم و حسرت از دست رفتن چنين شخصيتي به سر بردند. زيرا شيخ محمد ناصر الدين آلباني تمامي زندگي، وجود، نبوغ، زبان و قلم خود را وقف اسلام و احياي كتاب و سنت صحيح نمود و همه چيز خود را در اين مسير نهاد؛ همّ و غم او پيراستن دين از زوايد و آراستن آن به اصالت ها و به تصوير درآوردن اسلام راستين و پويا و تحقيق بخشيدن عقيدهي سلف صالح در ميان امت اسلامي بود. ناصرالدين آلباني گر چه اولين فرد در اين راه نبود ولي بدون شك يكي از بهترين ها بود. او عمر خود را وقف يك چيز گرانبها نمود: دعوت به كتاب و سنت صحيح براساس فهم سلف صالح؛ او از حديث رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ مي گفت، مي شنيد و مي نوشت. او مسلمانان را عموماً و علما را خصوصاً دعوت به عمق انديشي و اصالت گرايي مي كرد و مي خواست دين را از زاويهي دين بنگرند نه آنچه از پدران و مادران ديده و يا شنيده اند؛ زيرا عقيده و عمل اسلامي چيزي نيست كه بتوان آن را به ارث برد؛ بلكه بايد آنرا از اصلش ـ كتاب و سنت صحيح ـ آموخت، باورش نمود و ترويج داد.
با وفات ايشان و شيخ الاسلام عبدالعزيز بن عبدالله بن باز با فاصلهاي كمتر از پنج ماه امت اسلامي دو ستارهي درخشان آسمان علم و فضيلت را از دست داد. ازخداوند مسئلت داريم امت را در مسير عقيدهي صحيح و عمل اسلامي قرار داده و مجد و عظمت آن را با حضور علماي واقعي و دلسوز حفظ كند .
آمين
مقدمه
إن الحمد لله ، نحمده و نستعينه و نستغفره ، و نعوذ بالله من شرور أنفسنا و من سيئات أعمالنا من يهده الله فلامضلّ له، و من يضلل فلا هادي له، و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، و أشهد أن محمداً عبده و رسوله.
يا أيها الذين آمنو اتقوالله حقَّ تقاته و لا تموتنَّ إلا و أنتم مسلمون.(آل عمران 102 )
يا أيها الناس اتقو ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً كثيراً و نساءً واتقو الله الذي تساءلون به والأرحام إن الله كان عليكم رقيباً. (نساء 1) يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سديداً. يصلح لكم أعمالكم و يغفرلكم ذنوبكم و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظيماً.(احزاب 70-71)
أما بعد :
فإن أصدق الحديث كتاب الله ، و خير الهدي هدي محمدٍ صلى الله عليه وآله و سلم و شرَّ الأمور محدثاتها ، و كل محدثة بدعة، و كل بدعة ضلالة، و كل ضلالة في النار.
به نـام خــداونـد هفـت آسـمـان خـدايــي كه آمـوخـت مـا را بيـان
خدايي كه چون خود قسم مي خورد قـسـم را بـه نـام قـلم مي خـورد
قـلــم ايـن چـنيـن مَـرْكب راهـوار كـه نامـرد و مـرداند بـر آن سـوار
در ابتداي مقدمه عاجزانه از پروردگار جهانيان التماس دارم تا نعمت تقوا و انصاف و عدالت را در نهادمان زنده و فعال بگرداند و توفيق عنايت فرمايد تا از بندگان شاكر او باشيم .
كتابي كه در اختيار داريد فرازهايي از زندگي نامهي يكي از محدثين عصر حاضر است كه تقديمتان مي گردد .
مطالبي را به عنوان مقدمه ذكر مي كنم، اميد است كه مورد عنايت قرار گيرد. وبالله التوفيق:
معمولاً هر گاه از شخصيت ها سخن به ميان مي آيد ، افراد متناسب با محيط تعليم و تربيت خويش تمجيد و تجليل از كساني ميكنند كه در آن محيط ديده يا در مورد آنان شنيده و خوانده اند و يا از اساتيد و مشايخشان در رابطه با آنان سفارش و يا تأكيد شده است. كمتر مشاهده ميشود نويسنده يا گويندهاي ذهنيّت خود را وراي خواندهها، شنيدهها و موارد سفارش شده سوق دهد و كنكاشي منصفانه از خود بروز دهد، يا حداقل آنجا كه به او سفارش مي شود، مواظب باش ! الحذر! از فلان كتاب، فلان شخص، فلان فكر و انديشه بر حذر باش! لحظه اي با خود بينديشد و فكر كند، گوش فرا دهد و منصفانه به قضاوت بنشيند و جوياي حقيقت باشد و خود را مصداق عملي آيه مباركة :
« فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه»1
«پس مژده بده بندگان مرا آن كساني كه به همه سخنان گوش فرا ميدهند و از نيكوترين و زيباترين پيروي مي كنند .»
قرار دهد و از خداوند حقيقت را بطلبد؛ بدليل اينكه جز رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ احدي از خطا و اشتباه مصون نيست و طبيعي است كه شخصيت مورد نظر ما كه او را جوياي حقيقت و داراي افكار و انديشه هاي صحيح مي دانيم از اين قاعده مستثني نباشد؛ روي اين اصل مي طلبد كه ما با در نظر گرفتن دو اصل گرانسنگ كتاب الله و سنت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ همواره جوياي حقيقت باشيم و قدمي خارج از بوستاني كه از بدو تولد تا مرحلهي بلوغ فكري از ميوه هاي موجود در آن بهره گرفتهايم برداريم ، شايد در همسايگي ما يا كمي دورتر و مقداري آنطرفتر گلستانهايي باشد با درختان سر به فلك كشيده، داراي انواع و اقسام ميوههاي كمياب و چه بسا ناياب و لذيذ و در آن گلستانها نهرهايي باشد از آب زلال كه با جرعه گرفتن از آبش و نشستن در كنارش و تماشاي صورت خود در آن معايب خود را ببينيم و از باغباني كه چنين بهارستاني را تزيين بخشيده جوياي علاج شويم، او حتماً به ما خواهد گفت: صبحگاهان و شامگاهان كه پرندگان بر فراز اين بوستان به پرواز در ميآيند و نغمه و آواز سر ميدهند لحظهاي قدم رنجه فرماييد و از نسيم روح بخشي كه پيوسته در حال وزيدن است، طراوتي تازه برگيريد و از بهترين ميوههاي اين باغ بخوريد و از نهرهايش جرعههاي آب بنوشيد و پس از آن به تماشاي صورت خود بپردازيد، خواهيد ديد كه نه تنها معايب شما برطرف شده بلكه وجودتان به فضايل نيز آراسته گرديده است و اين بوستان چيزي جز همان،گلستان هميشه سرسبز و باطراوت «عقيده و منهج سلف صالح» نيست ؛ كه همواره در معرض تند بادها؛ طوفانها و سيلابهاي ويرانگر اوهام، خرافات، بدعات و شركيات قرار داشته و بعضاً علَم بردارانش آگاهانه و ناآگاهانه در مسيري گام برميداشتند كه از خرّمي اين بوستان كاسته شود... اما خداوند صاحب قدرت مطلق در هر برهه از زمان باغبانان توانا و چيره دستي را بوجود آورده تا مدافع حريم اين بوستان باشند.
بعد از وفات رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ گردبادهاي منكرين زكات و مرتدين وزيدن ميگيرد. اما ابوبكرها مقاومت ميكنند، در زمان خليفهي چهارم خوارج ظهور مي كنند، عليها و ابن عباسها و... استقامت بخرج ميدهند ائمه اربعه در زمان خويش در امر تدوين فقه و تخريج مسايل و جمع احاديث متحمل زحمات ارزشمند و گرانمايهاي ميشوند.
در زمان خلفاي عباسي مسئله خلق قرآن پيش ميآيد، احمد بن حنبل چون كوه استوار، سينه سپر ميكند. امام بخاري و امام مسلم و مولفان سنن اربعه و محدثين ديگر آستين همت را بالا زده و مجموعهي گرانبهايي در طول تاريخ براي مسلمانان به يادگار ميگذارند. تاريخ تلاشهاي علما و محدثين ـ كه اكنون مجال تشريحش نيست ـ يكي پس از ديگري تكرار شد... تا به نسل حاضر رسيد؛ و يكي از شخصيت هاي علمي و حديثي عصر حاضر امام محمد ناصر الدين الألباني ميباشد كه با تلاش ها و زحماتي كه براي احياي سنت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ بخرج داد و آثاري كه از خود بر جاي گذاشت، منّت بزرگي بر جهان اسلام نهاد. او شاگردان زيادي را تربيت كرد كه در امر تحقيق و تخريج حديث از توان علمي بالايي برخوردار هستند و با وجود چنين شخصيتهايي است كه بايد فخر بر فلك و ناز برستاره كنيم و شكر به درگاه خداوند به جا آوريم؛ و از علوم آنان استفادهي بهينه در دين ببريم. شيخ ناصرالدين آلباني با نوشتن كتابهاي سلسلة الأحاديث الصحيحة و سلسلة الاحاديث الضعيفة و الموضوعة، موسوعهي ارزشمندي در باب احاديث جمع آوري نمودند.
يكي از بارزترين ويژگيهاي علمي شيخ، كثرت مطالعه و تلاش مضاعف در تتبّع مسايل علمي است.
در اين جا بي مناسبت نيست مطلبي را كه شيخ آلباني درتخريج يكي از احاديث «سلسلة الاحاديث الصحيحة» آوردهاند ذكر كنم ايشان در جلد پنجم سلسلة الاحاديث الصحيحة (صفحه 660) به شماره (2496) مِنْ مَناقِبِ علي رضي الله عنه : كان يبعثه البعث فيعطيه الرّاية، فما يرجع حتّي يفتح الله عليه ، جبريل عن يمينه ، و ميكائيلُ عن يساره . يعني علياً رضي الله عنه .
در تخريج حديث فوق مي نويسد : اخرجه ... والنسائي في «الخصائص» ... نحوه تحقيق البلوشي.
كه محقق كتاب خصائص امام نسائي دكتر احمد بن ميرين سياد البلوشي2 (بلوچ) هستند .
نكتهي قابل توجه و تعجب اين است كه شيخ آلباني محدث گرانمايهي جهان اسلام، در تحقيقات خويش از تأليفات و نوشتههاي محققان معاصر نيز استفاده مي كرده. جالب توجه اينكه خود شيخ احمد سياد باز در تحقيق كتاب «المعجم ـ ابن الأعرابي» در يك مورد در تخريج حديث شمارة «122» مينويسد ... و انا أستغرب من الشيخ الألباني حفظه الله تعالي ايراده الحديث في سلسلة الاحاديث الصحيحة (4/43) به رقم (1530 ) و تحسينه له اياه. الجزء الاول من كتاب المعجم ص 207. از اين موارد در نوشته هاي محققين بسيار است اما از آنجا كه كتاب حاضر به زبان فارسي است، مناسب دانستم يادي از شيخ احمد سياد دكتراي حديث، از ايران زمين، داشته باشم؛ شخصيتي كه از فضلاي دانشگاه اسلامي مدينة منوره بود كه روزگاري شيخ آلباني نيز در آنجا تدريس نموده و در آخر عمر وصيت كرده بود همة كتابهايش اعم از خطي و چاپي و دست نوشته هايش به كتابخانهي دانشگاه اسلامي مدينة منوره اهدا شود . والسلام 16/7/1381 هـ . ش . «ابومحمد سجاد»
تولـد علامهي محدث محمد ناصر الدين آلباني سال 1332 هـ .ق. برابر با 1914 م در شهر آشكودره پايتخت آنروز كشور آلباني«Albania» واقع در جنوب قارهي اروپا چشم به جهان گشود.3 خانوادهاي كه شيخ در آن متولد شد از لحاظ مادي فقير اما از لحاظ معنوي پربار بود، خانوادهاي متدين، اهل علم، برخوردار از حميت ديني و...
هجرت پدر شيخ:
پدر بزرگوار ايشان حاج نوح نجاتي آلباني از علما و فقهاي مذهب حنفي بودند، پس از اينكه تحصيلات علوم ديني را در مراكز علمي آستانهي قديم «استانبول امروزي» پايتخت دولت عثماني فراگرفتند به سرزمين خود آلباني مراجعه كردند. مردم آن ديار جهت فراگيري امور شرعي به ايشان مراجعه ميكردند. بعد از اينكه حكومت وقت آلباني را فردي لائيك بنام «احمد زوغو» بدست گرفت، پدر شيخ به منظور حفظ دين و ايمان و آيندهي فرزندانش تصميم گرفت تا به يكي از سرزمين هاي اسلامي مهاجرت نمايد.4
· مبدأ هجرت : آلباني
· مقصد : سوريه
· منظور از هجرت : حفظ دين ، ايمان و آيندهي فرزندان
· انگيزهي انتخاب سوريه به عنوان دارالهجرة: شناختي كه از اين سرزمين در اياب و ذهاب خويش براي اداي فرضيهي حج داشتند و فضايلي كه سرزمين شام(سوريه) از آن برخوردار بود و دعايي كه رسول الله در مورد آن سرزمين كرده است .5
در راه تكامل و آغاز زندگي علمي شيخ محمد ناصرالدين آلباني كه از هوش و استعداد سرشاري برخوردار بود، اولين بار به مدرسه ابتدايي «إسعاف خيري» در شهر دمشق رفتند و در همين بين به مدرسهاي ديگر واقع در «ساروجه» منتقل شدند و در آنجا دروس مقطع ابتدايي و اوليه را به اتمام رساندند.
از آنجايي كه پدر بزرگوار شيخ، نظام آموزشي مدارس را از نظر ديني براي فرزندش رضايت بخش و كامل نمي دانستند، پس از پايان دورهي ابتدايي وي را از مدرسه بيرون نمود و خودش جهت آموزش فرزند دلبندش برنامه ريزي دقيق، علمي و فشردهاي ترتيب دادند و قرآن، تجويد، صرف و فقه مذهب حنفي را به وي آموختند. همچنين شيخ محمد ناصرالدين بعضي از علوم ديني و عربي را نزد بعضي از علما كه از دوستان پدرش بودند فراگرفت؛ از آن جمله شيخ سعيد البرهاني بودند كه شيخ آلباني كتاب «مراقي الفلاح» و بعضي از كتابهاي جديد در فن بلاغت را از ايشان فرا گرفتند، روزها وماهها و سالها پشت سر هم ميگذشتند در حاليكه شيخ مشغول تحصيل علوم ديني بودند.
منبع درآمد پدر شيخ كه انساني وارسته بود و سرد و گرم روزگار را ديده و لذت كدّيمين و عرق جبين را چشيده بود، در كنار اشباع فرزندش از نظر علوم معنوي، از ناحيهي مادي نيز در حق فرزندش غفلت نورزيد و به فكر آموزش حرفهاي براي فرزندش شد تا بوسيلهي آن امرار معاش كند. شيخ در ابتدا در حرفهي نجاري مشغول شد، سپس آنرا رها كرد و در حرفهي ساعت سازي ـ شغل پدرش ـ آموزش ديد و تا جايي مهارت كسب كرد كه در رديف اساتيد و متخصصين اين فن قرار گرفت؛ شيخ در شهر دمشق مغازهي ساعت سازي داشتند كه مغازهاش دو قسمت داشت يكي براي ابزار كار و ساعت سازي و دومي، قسمت داخلي كه جايي براي كتابها، مطالعه و استراحت ايشان بود.
روي آوردن شيخ به علم حديث هنوز بيست بهار از عمر شيخ نگذشته بود كه با متأثر شدن از سلسله بحثهاي مجلهي «المنار» كه توسط شيخ محمد رشيد رضا منتشر ميشد، به سوي علم حديث روي آورد. شيخ محمد المجذوب در كتاب خود تحت عنوان «علماء و مفكرون» در گفتاري كه با شيخ ناصرالدين داشته است ميگويد: شيخ ناصرالدين فرمودند: ابتدا، به خواندن داستانهاي عربي علاقهمند شدم، سپس به تاريخ گرايش پيدا كردم و روزي در يكي از كتابفروشيها در ميان كتابها يك شماره از مجلهي «المنار» را ديدم كه در آن سيد رشيد رضا دربارهي كتاب احياء علوم الدين شيخ غزالي، محاسن و مآخذ آن بحثي علمي نموده بود. من براي اولين بار بود كه چنين نقد علمي را مي ديدم، همين مسئله باعث شد تا تمام مجله را بخوانم و به دنبال آن تخريج حافظ عراقي را بر كتاب احياءعلوم الدين مورد مطالعه و بررسي قرار دادم، چون توانايي خريد كتاب را نداشتم آنرا به امانت گرفته و مطالعه نمودم. با ديدن اين تخريج دقيق، تصميم گرفتم تا از آن نسخه برداري كنم.
به نظرم همين كوشش و تلاش بود كه مرا به ادامهي اين كار تشويق نمود؛ زيرا براي مطالعه و فهم متن كتاب احياءعلومالدين و تخريج حافظ عراقي بر احاديث آن ناچار بودم از كتابهاي لغت؛ بلاغت و غريب الحديث نيز استفاده كنم.
استاد محمد المجذوب در ادامه مي گويد، شيخ محمد ناصرالدين آنچه را كه نسخه برداري كرده بود به من نشان داد كه آنها را در سه جلد شامل چهار جزء در 2012 صفحه جمع آوري نموده بود كه به دو صورت نوشته شده بودند، يكي با خط عادي و ديگري با خط زيبا، كه تعليقات و حواشي و تفاسير واستدراكات را با آن نوشته بود.
به راستي چنين تلاشي آن هم در سنين بيست سالگي از چنين جواني، كاري در خور توجه ميباشد و از اين رهگذر بود كه چراغي فروزان بر فراز راه ايشان درخشيدن گرفت و راه تحقيق و كنكاش علمي را برايش ترسيم و مسيرش را تنوير بخشيد؛ و او را در رديف بزرگترين خادمان به سنّت پاك رسول الله در سرزمين شام ـ و جهان اسلام ـ قرار داد و براي هميشه در اوراق زرين تاريخ ثبت نمود.
شيخ اولين كار علمي خود را بر كتاب حافظ عراقي (المغني عن حمل الأسفار في الأسفار في تخريج ما في كتاب احياء علوم الدين من الاحاديث و الأثار) آغاز نمود و بعدها ميفرمود: نعمتهاي الهي بر من بيشمار است به نظرم مهمترين آنها دو تا است؛ اول، هجرت پدرم به سرزمين شام؛ كه در نتيجهي آن زبان عربي را ياد گرفتم؛ زيرا اگر در آلباني ميبوديم انتظار نداشتم حتي يك حرف از آن را ياد بگيرم و از طرفي براي يادگيري كتاب الله و سنت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ راهي جز فراگيري زبان عربي نيست .
نعمت دوم : آموزش حرفهي ساعت سازي است، زيرا يك شغل آزاد بود كه در كنار آن ميتوانستم در اوقات فراغت كارهاي علمي را انجام دهم.
شيخ آلباني در جواب سؤالي كه از ايشان پرسيده شد؛ كه شما چگونه بين شغل ساعت سازي و ساعت فروشي و كارهاي علمي، هماهنگي ايجاد مينموديد؟ در پاسخ ميگويد: درست است و اين توفيق خداوند بوده كه شامل حالم شده است كه در آغاز جواني حرفهي ساعت سازي را بياموزم، زيرا يك شغل آزاد بود و از نظر ساعات كاري با كارهاي علمي كه انجام ميدادم تعارضي نداشت، من جز روزهاي سه شنبه و جمعه روزانه فقط سه ساعت ـ روي اين حرفه ـ كار ميكردم ، كه در آمد آن كفاف مخارج زندگي خانوادهام را مينمود . رسول اكرم ـ صلي الله عليه و سلم ـ در دعايي ميفرمايد : اللّهم اجعل رزق آل محمّدٍ قوتا6 «بارالها رزق خاندان محمد را برايشان كافي بگردان» ـ كه نه محتاج ديگران باشند و نه اسرافي در كار باشد. بقيهي اوقات به كارهاي علمي و تأليف و تحقيق كتابهاي حديثي مي پرداختم، به خصوص نسخههاي خطي موجود، در كتابخانهي ظاهريه. تمام وقت مانند كارمندان كتابخانه كارم را ادامه ميدادم. نكتهي قابل توجه اينكه شيخ در كتابخانه، به موقع اذان ميگفت و مسلماناني كه در كتابخانه بودند به امامت شيخ نماز ميگذاردند، همانگونه كه ذكر شد اولين كار علمي و حديثي كه شيخ انجام دادند نسخه برداري و تعليق بر تخريج حافظ عراقي بر كتاب احياء علوم الدين شيخ غزالي بود. روزها يكي پس از ديگري ميگذشت، بهار به تابستان و پاييز به زمستان عوض ميشد اما حماسه ساز ميدان مطالعه و تحقيق همچنان بلكه با همّت و توان روزافزون به كار خود ادامه ميداد، با گذشت زمان كه معلوماتش اضافه ميشد. عطش علمي او نيز افزايش مييافت و به كتاب و مطالعه بيشتر گرايش پيدا ميكرد براي دستيابي به كتابهاي مورد نيازش كه در كتابخانهي پدر بزرگوارش وجود نداشت و نميتوانست آنها را خريداري نمايد. به بزرگترين كتابخانهي شام (مكتبة الظاهرية) مراجعه مينمود و تمام وقت مشغول مطالعه ميشد بجز اوقات نماز مطالعه را رها نميكرد بسياري از اوقات غذاي مختصري را در آنجا صرف مينمود و به منزل نميرفت. در واقع روش علما و محدثين چنين بوده است، مثل ابن جوزي كه ميگويد: خوراكم تكهاي نان خشك بود كه در كنار نهر، در ناحيهي بصره مينشستم و همراه با آب صرف مينمودم، به نظرم ميآمد كه اين هم وقت مرا اشغال ميكند. چه رسد به سفرههاي رنگين اهل علم در زمان ما كه براي يك شام يا نهار چنان تشريفات، تكلفات و ساعتها وقت صرف مي نمايند و پس از آن صرف ميوه، چاي، شيريني وانگهي مجالست و بدرقه و خداحافظي! غافل از اينكه اين وقت از عمر گرانبهاي ماست كه چون يخ آب مي شود... و ارزش آن را دارد كه صرف كارهاي مفيد و سودمند ديگري شود. شيخ مانند يك كارمند كتابخانه تمام وقت در آنجا مشغول مطالعه و تحقيق بود بطوري كه ساعات كار كارمندان كتابخانه تمام ميشد اما شيخ همچنان سرگرم مطالعه و بحث بود، بعد از مدتي كليد كتابخانه به ايشان داده شد و اتاقي به وي اختصاص يافت، پيش از كارمندان به كتابخانه ميآمد و بعد از آنان بيرون ميشد و از وقت خود حداكثر استفاده را ميكرد و كساني كه براي پرسش مسئلهاي به او مراجعه ميكردند، يا براي زيارتش ميآمدند، خيلي مختصر به آنان پاسخ ميداد، به نحوي كه نگاه خود را از كتاب بر نميداشت و به گفتهي دكتر محمد الصباغ «عينٌ في الكتاب و عينٌ في السائل» بود [نگاهي به كتاب و نگاهي به سوال كننده]. نتيجهي اين تحقيقات و مطالعات در تأليفات گرانسنگ شيخ و تخريج احاديث بيوع در «موسوعة فقه اسلامي» و در فهرست نمودن كتابهاي حديث و نسخههاي خطي كتابخانهي ظاهرية دمشق بويژه مقدمهاي كه شيخ بر فهرستي كه تهيه كرده بود به خوبي آشكار است.
برنامه ريزي در وقت سمير بن امين الزهيري كه يكي از شخصيتهاي علمي و از شاگردان شيخ آلباني است, دركتاب معروف خود «محدث العصر محمد ناصرالدين الألباني» مينويسد : من هرگز كسي را مانند شيخ ناصرالدين حريص بر وقت نديدهام ايشان نسبت به وقت خيلي حساس بودند كه مبادا وقتشان بي مورد تلف شود، يا مشغول مطالعه بود يا تصنيف ميكرد، يا احاديث را تخريج مينمود، يا تحقيق ميكرد، يا در امر دعوت در راه خدا بود يا مشغول عبادت و ذكر خدا بود. سميربن امين الزهيري مينويسد : فكان ـ رحمه الله ـ يقضي ثماني عشرة ساعة في مكتبته و بين كتبه و مراجعه.
و من نظر في هذا الكم الهائل من المصنفات التي تركها الشيخ مخطوطة و مطبوعة، و من خلال أشرطته المسجلة، والتي زادت علي الستةآلاف شريط ـ حسب تسجيلات اخينا الفاضل محمد آل أبي ليلي الأثري ، سوي ما سجل غيره، و سوي ما كان في غير عمان ـ علم مدي حرص الشيخ علي وقته، و محافظته عليه.7
«شيخ رحمه الله روزانه 18 ساعت از وقت خود را در كتابخانه و بين مراجع و كتابهايش ميگذراند. زماني شما به اهميت اين نكته پي ميبريد، كه كثرت تصنيفات شيخ را در نظر بگيريد؛ چه از كتابهايي كه چاپ شده و چه كتابهايي كه هنوز بصورت خطي است؛ بويژه سخنراني ها و مباحث علمي شيخ كه در مجالس ايراد كرده و ضبط شده است؛ بنا بر تسجيلات برادر محترم «محمد آل ـ ابي ليلي الأثري» در حال حاضر بيش از شش هزار نوار از صحبتهاي شيخ در زمينه هاي مختلف ضبط شده و موجود است علاوه از آنچه كه ديگران و در غير عمان ضبط كرده اند.»
همواره شيخ درسهاي علمي برگزار ميكرد، مسافرتهايي به منظور دعوت انجام ميداد و مشغول مناظرهي با اهل بدعت و مخالفان بود. بعنوان نمونه از شيخ در خواست ميشود كتابي در زمينهي «احكام جنائز در اسلام» بنويسد تا در ايام تعزيه توزيع گردد. شيخ ميگويد : هر چند كارهاي ديگري در زمينهي تأليف در دست داشتم، اما به منظور احياي سنت و از بين بردن بدعت اقدام به تأليف كتابي در اين زمينه نمودم، از آنجايي كه بين علما در زمينهي آداب و احكام جنايز موارد اختلافي زيادي وجود دارد؛ و جمع آوري اطلاعات در اين زمينه و بررسي دلايل و نقد علمي آنها طبق اصول حديث و اصول فقه و اختيار قول راجح، كاري طاقت فرسا و وقت گير ميباشد استخاره نمودم، سپس به تحقيق روي آوردم و شبانه روز تلاش كردم, فقط براي انجام كارهاي ضروري و خواب از تحقيق دست ميكشيدم، كمتر از سه ماه كار تأليف اين كتاب را به پايان رساندم. كساني كه اهل تحقيق هستند با مطالعهي كتاب «احكام الجنائز8» متوجه اهميت موضوع و استفاده از وقت خواهند شد، كه چه كار بزرگي تنها بوسيلهي قلم تواناي شيخ و استفاده بهينه از وقت در چنين مدت كوتاهي صورت گرفته است كه يك گروه از توان انجام آن در چنين مدتي عاجز هستند. شيخ در زندان نيز از وقت بهترين استفاده را مينمود كه نتيجهي آن خلاصه نمودن كتاب صحيح مسلم در آنجا ميباشد.
جلوههايي از عبادت، تقوا و تواضع شيخ سميربن امين الزهيري دركتابش«محدث العصر محمد ناصر الدين الألباني» مينويسد : شيخ رحمه الله جامع بين علم و عمل و نمونهي كاملي از يك عالم با عمل بودند، بسيار اهل روزه و عبادت بودند.
¯از روزي كه ايشان را شناختم به ياد ندارم كه روزهاي دوشنبه و پنجشنبه چه زمستان و چه تابستان روزه نباشند. پيش از اين هم عادت شيخ همين بود مگر اينكه مسافر يا مريض ميبود.
¯روزهايجمعهكهبراي نماز جمعه به مسجد ميرفت تا هنگام بالا رفتن امام بهمنبرمرتب نماز نفلميخواندند؛ هر دو ركعترا با يك سلام.
¯هر سال حج و عمره ميكردند ـ ما استطاع الي ذلك سبيلاـ و گاهي در يك سال دو بار عمره ميكردند و در طول حياتش بيش از 30 بار حج نمودند.
شيخ محمد بن ابراهيم شَقْرَه9 در مرض وفات شيخ به ايشان گفتند: إن العظيم لا يكون بلاؤه هيناً خفيفاً ، ان العظيم يكون بلاؤه علي قدر عظمته، و أنت يا شيخنا عظيم، عظّمك الله تبارك و تعالي بما وهبك من علمٍ و فقهٍ، فكان البلاء علي قدر ما أولاك الله من عظمةٍ في نفسك، و بما أولاك من علمٍ» شيخ با شنيدن اين جملات تبسم كردند؛ قطرههاي اشك بر رخسارش جاري شد و گفتهي هميشگي خود را كه هر گاه مدح و تعريف ميشدند به زبان آورد : اللهم اغفر لنا ما لا يعلمون، و اجعلنا خيراً مما يظنون و لا تؤاخذنا بمايقولون »
يك روز با طلاب در عمان نشسته بوديم؛ مثل هميشه از شيخ آلباني يادي شد؛ ناگهان يكي از حضار سخت برآشفت و نسبت به شيخ سخنان ناشايستي بر زبان آورد ـ دليلش هم اختلاف منهج ايشان با شيخ بود ـ فكر كردم مناقشه و صحبت با ايشان فايدهاي ندارد زيرا اولاً انسان منصفي نبود. ثانياً بيش از اندازه عصباني و از حد اعتدال خارج شده بود. خطاب به او گفتم، تو كه فكر ميكني شيخ آلباني چنين و چنان است ـ كه در واقع اينطور نيست ـ چرا مستقيماً و از روي خيرخواهي و نصيحت با ايشان نمينشيني و صحبت نميكني؟ زيرا اين كار بهتر از غيبت و پشت سر صحبت كردن است، جواب دادند، آلباني نصيحت قبول نمي كند. گفتم آيا يك بار هم كه شده اين كار را تجربه كردهاي، گفتند : من ايشان را نديدهام اما همه همين را ميگويند ـ با خودم گفتم : سبحان الله ! ايشان از سخنان مشايخ خود چنان متأثر شده كه نيازي نميبيند خود شخصاً حقيقت را بداند، يا شيخ را از نزديك ملاقات كند، در حالي كه سالهاست با هم در يك شهر زندگي ميكنند!
بعد از اين جريان ـ در بعد از ظهر يكي از روزها در منزلم با حضور شيخ آلباني نشستي علمي ترتيب دادم و جمعي از طلاب و آن شخص مخالف را دعوت نمودم. البته شيخ را از جريان خبر نكردم. آن شخص كه خود را در جمعي غير خودي احساس ميكرد با شيخ آلباني وارد مناقشه گرديد و با صداي بلند آغاز به مجادله كرد تا جائي كه من عصباني شدم، چون شيخ متوجه حالت من شد تبسمي نمود و خطاب به من گفت چيزي نيست، عصباني نشو. شيخ با تبسم و كمال سعهي صدر و با استدلال از كتاب و سنت گفتههاي او را جواب ميداد و اين عادت هميشگي شيخ بود10 ...
شيخ گفت : آيا قبلاً مرا ملاقات نمودهاي؟ او در جواب گفت: خير، شيخ به يكي از برادران كه از سوريه و از دعوتگران به منهج سلف صالح بود ـ و در اين روزها مهمان شيخ در عمان بود اشاره كردند و گفتند: من تغيير نكردهام و اين برادر بيش از بيست سال است كه در امر دعوت مرا همراهي كرده است و مرا خوب ميشناسد كه اخلاقم همواره همين بوده است اما به هر حال خدا شما را جزاي خير دهد. از شما ميخواهم در حقم مسامحه كنيد؛ اگر در حق شما يا هر كدام از مسلمين از من اشتباهي سر زده است از خداوند متعال ميخواهم مرا مغفرت نمايد؛ سپس شيخ آلباني گريه نمودند. در اثر اخلاق حسنه و گريهي شيخ آن شخص در حاليكه گريه ميكرد شيخ را بوسيد. پس از اين جريان همواره اين شخص را ميديدم كه در صف ارادتمندان شيخ و پيروان منهج سلف صالح در آمدند.
تحليل:
هزار نكتهي باريكتر زمو اينجاست؛ تواضع و حسن خلق از جمله مقولههايي هستند كه همواره زينت بخش رجال و شخصيتهاي صاحب قلم و فكر بوده است؛ زيرا از اين رهگذر است كه آنان ميتوانند در جهت تبيين هر چه بهتر نظرات، اعتقادات، افكار، انديشهها، گفتهها و نوشتههاي خود و انعكاس آن در آئينه موافقان و مخالفان ايفاي نقش كنند؛ زيرا يك فرد اصولگرا، متدين و پايبند به شعاير اصيل اسلامي بايد تلاش نمايد تا داروي تمامي مشكلات و دردها را از داروخانهي غني اسلام تهيه كند و از متن كتابها و نظريات شخصيتهاي درجهي اول اسلام بيرون آورد و در مسير تنوير و تعالي افكار و اعتقادات مسلمانان همگام با كتاب و سنت صحيح حركت كند. واين حركت جز با مَرْكب تواضع و اخلاق زيبا ميسر نميشود: لو كنت فظّاً غليظ القلب لا نفضوا مِن حولك ...
دعوت در راه خدا و انقلاب فكري حديث و گفتار زيباي رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ براي راهنمايي و ارشاد شيخ آلباني عامل مؤثر علمي و عملي بود و در اين راستا براي عمل به دين و روشنگري ديگران و دريدن ماسك بدعات و خرافات تنها به گفتهي خدا و رسول خدا مطابق با فهم ائمه بزرگوار از سلف صالح اكتفا ميكرد. مسايل را به دقت مورد توجه قرار ميداد و قلب را از تعصب و پيش داوري و كينه پاكسازي ميكرد و امور شرعي را بدور از تعلقات و وابستگيهاي خاص بررسي ميكرد و منصفانـه و از روي دليل به قضاوت مينشست و هيچ گاه پيـرو و مقلد بي چون و چراي هيچيك از شخصيتهاي بزرگ ديني در نيامد بلكه ملاكش حقانيت ديدگاه ائمه و رجحان دلايل آنان بود، اكنون بايد چنين چشمهي فياضي بجوشد و ديگران را نيز سيراب كند. جوشش يعني دعوت، و اين داعي بزرگ نامش محمد ناصرالدين بود . نامي به حق و روا.
شيخ ناصر دردمند است، درد اسلام، درد جامعهي انساني و... ، او حسرت دين گريزي مسلمانان و دين ستيزي دشمنان اسلام را ميخورد و به فكر زدودن خرافات و بدعات از چهرهي ناب اسلام است... ، اين فرزند اسلام جز حقيقت به دنبال چيز ديگري نيست، لذا با همه از جمله پدرش كه خود يك عالم است و از همه به او نزديكتر و محبوبتر است بخاطر بيان حق با او نيز به بحث مينشيند و پدرش «رحمه الله وغفرله» در بسياري از مسايل با او معارضه ميكند، اما شيخ ميگويد: لا يجوز لمسلم ان يترك العمل بحديث رسول الله بعد ان ثبت عنه و عمل به بعض الائمه لقول احد من الناس ، كائنا من كان.11
شيخ آلباني ميگويد : منهج امام بزرگواري چون ابوحنيه و ائمه ديگر رحمهم الله نيز همين بوده است و از اين رهگذر، شيخ دعوت به كتاب و سنت صحيح را آغاز ميكند و راه و روش سلف صالح را انتخاب ميكند، پرچم يگانهپرستي را به دوش ميگيرد و با خرافات و بدعات به مبارزه بر ميخيزد و با پيروان آنان به مباحثه ميپردازد و با برگزار كردن جلسههاي علمي در مساجد و منازل به دو اصل گرانسنگ قرآن و سنت صحيح به راه و روش سلف صالح دعوت ميدهد. استاد محمد المجذوب از شيخ آلباني نقل قول ميكند كه ايشان فرمودند من در آغاز با دوستان و آشنايان ارتباط برقرار كردم و مغازهام ـ كه محل كار ايشان بود ـ تبديل به محلي براي مشوره و اجتماع شد. سپس به منزل يكي از انصار باز به منزل بزرگتري از دوستان رفتيم و بعد از مدتي براي برگزاري مجالس منزلي را اجاره كرديم، روز بروز تعداد شركت كنندگان بيشتر ميشد كه به كمبود جا مواجه ميشديم و دامنهي فعاليت روز به روز گسترش پيدا ميكرد.
در نتيجهي فعاليت و كار دعوت، بسياري از ائمه مساجد، مشايخ، مبتدعين و خرافيها با شيخ به مناقشه و معارضه برخاستند بويژه اقوام و نزديكان شيخ كه مردم عوام را عليه ايشان بر ميانگيختند و غوغا و غائله ميآفريدند و در بوق و كرنا ميدميدند و ميگفتند او وهابي12 و گمراه است و مردم را از او برحذر ميداشتند. در كنار اين مخالفتها بسياري از علماي معروف و سرشناس در دمشق با دعوت شيخ موافق بودند و ايشان را تشويق به ادامه دعوت و استقامت به آن مينمودند. امثال علامه بهجة البيطار، شيخ عبدالفتاح الامام، شيخ حامد الفقي، شيخ توفيق البرزة و علماي ديگر.
اما شيخ محمد ناصرالدين آلباني بيدي نبود كه با چنين بادهايي بلرزد و هرگز مخالفت مخالفان را مانع كار خويش نميديد، بلكه روز به روز تمسكش بر منهج حق استوارتر ميشد. زيرا شيخ از كساني نبود كه در موقعيت هاي مختلف اجتماعي، ايدئولوژي و جهان بيني خود را متناسب و منطبق با شرايط و مقتضيات زمان پيش ببرد. زيرا او در پرتو كتاب و سنت آموخته بود كه نبايد در مقابل باطل راه سكوت و تسليم را در پيش گرفت، سرمشق او رأس السلف ـ شخص رسول الله بود . اسلاف او ائمهي بزرگواري چون امام ابوحنيفه ، امام احمد بن حنبل ... بوده اند كه خلوت زندان را بر جلوت بيرون ترجيح دادند، آزادانه زيستند و با افتخار دارفاني را وداع گفتند. او وصيت لقمان عليه السلام را براي فرزندش سرمشق قرار داده بود.
«يابني لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم ... »
«يابنيّ اقم الصّلاه و اءمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر علي ما أصابك إن ذلك من عزم الامور» ( لقمان آيه 13 و 17 )
شيخ مرتب مشغول به كار دعوت بود، دعوت به تمسك جستن به كتاب الله و سنت صحيح پيامبر و براي اين منظور به شهرهاي ديگري همچون لاذقيه، حمص، حماة و حلب مسافرت ميكرد و از طرفي دعوت شيخ تنها در داخل كشور سوريه محدود نميشد بلكه به كشورهاي همجوار و همسايه مانند عمان [پايتخت اردن] و لبنان مسافرت ميكرد و علوم سنت را براي مشتاقان و طلاب علم و عموم مردم تدريس ميكرد.
در يك جمله ميتوان گفت: شيخ محمد ناصرالدين آلباني تمامي زندگي، وجود، نبوغ، زبان و قلم خود را وقف اسلام و احياي كتاب و سنت صحيح كرد. او همه چيز خود را در اين مسير نهاد؛ همّ و غم او پيراستن دين از زوايد و آراستن آن به اصالتها و به تصوير درآوردن اسلام راستين و پويا و تحقق بخشيدن عقيدهي سلف صالح درميان امت اسلامي بود. ناصرالدين آلباني اگر چه اولين فرد در اين راه نبود ولي بدون شك يكي از بهترينها بود. او عمر خود را وقف يك چيز گرانبها نمود. دعوت به كتاب و سنت صحيح براساس فهم سلف صالح. او از حديث رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ ميگفت و ميشنيد و مينوشت. او مسلمانان را عموماً و علما را خصوصاً دعوت به عمق انديشي و اصالت گرايي دعوت ميكرد و ميخواست دين را از روزنهي دين بنگرند نه آنچه از پدران و مادران ديده و يا شنيدهاند، زيرا عقيده و عمل اسلامي چيزي نيست كه بتوان آن را به ارث برد، بلكه بايد آن را از اصلش آموخت و باورش نمود...
برگزاري مجالس علمي شيخ برنامههاي هفتگي برگزار ميكرد. طلاب علوم شرعي و اساتيد دانشگاهها در آن شركت ميكردند و كتب زيرا تدريس مينمود.
اسم كتاب مؤلف
1. الروضة الندية صديق حسن خان
2. منهاج الإسلام في الحكم محمد اسد
3. اصول الفقه عبدالوهاب خلاق
4. مصطلح التاريخ اسد رستم
5. فقه السنة سيد سابق
6. الحلال و الحرام يوسف قرضاوي
7. الترغيب و الترهيب حافظ المنذري
8. فتح المجيد شرح كتاب التوحيد عبدالرحمن بن حسن
9. الباعث الحثيث شرح إختصار علوم الحديث احمد شاكر
10. رياض الصالحين نووي
11. الإلمام في احاديث الأحكام ابن دقيق العيد
12. الأدب المفرد امام بخاري
شيخ براي خواهران نيز كلاسهايي داير ميكرد. يكي از شاگردان ايشان ميگويد : «شيخ هر بحثي را كه آغاز مي نمود بصورت خيلي علمي و دقيق آن را دنبال ميكرد ، هيچ مسئلهاي را هر چند كه مشكل و پيچيده بود، بدون حل نميگذاشت .»
ارتباط با اهل علم شيخ از نزديك، با اهل علم ارتباط برقرار ميكرد، گاه افاده ميداد و گاه استفاده ميكرد. از جمله شخصيتهاي علمي كه آنها را ملاقات نمودهاند، شيخ حامد الفقي ـ رحمه الله ـ مؤسس «جماعة انصارالمحمديه» در مصر، علامه و محقق معروف احمد شاكر كه با وي بحثهاي علمي و مفيدي نيز داشتهاند. شيخ عبدالرزاق حمزه رحمه الله نويسندهي معروف و علامهي مجاهد دكتر تقي الدين الهلالي مشهور به ناصرالسنة و قامع البدعة ميباشند. در ملاقاتي كه شيخ آلباني با محدث و مورخ مشهور حلب، علامه محمّد راغب الطَّبّاخ داشتند، ايشان از فعاليت شيخ ناصر و دعوتش به كتاب و سنت تقدير و تحسين به عمل آوردند و با توجه به شناختي كه شيخ راغب الطباخ از محمد ناصرالدين آلباني در زمينهي علوم الحديث و تفوق ايشان در اين رشته داشتند براي بزرگداشت و اعتراف به فضل و بزرگي شيخ ناصرالدين اجازه روايت احاديث و مرويات خويش را به او دادند و كتاب خود «الانوار الجلية في مختصر اثبات الحلبية» كه به اجازه نامههاي مشايخش مهر شده بود به شيخ ناصرالدين آلباني تقديم كردند .13
ارتباط شيخ ناصر با علامه عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، «رئيس ادارات البحوث العلمية و الدعوة و الافتاء» در عربستان سعودي، ارتباطي بسيار نزديك و تنگاتنگ بود و نشستهاي علمي و مراسلات مفيدي با يكديگر داشتند. علامه ابن باز در مورد شخصيت علمي و مهارت حديثي شيخ ناصر اظهار داشتند: ما رأيت تحت اديم السماء عالماً بالحديث في العصر الحديث مثل العلامة ناصرالدين الالباني»14 «در عصر حاضر فردي را داناتر به حديث رسول الله از شيخ ناصرالدين آلباني سراغ ندارم.»
شيخ آلباني با نويسندهي اديب و صاحب قلم بنام و گردانندهي مجلهي «الفتح» و «الحديقه» و نويسنده در مجلهي «الازهر» از بدو تأسيس آن و صاحب «المكتبة السلفية» به فسطاط در قاهره، علامه محب الدين الخطيب نيز ملاقات داشتند. محب الدين الخطيب مقدمهاي زيبا و بسيار در سطح عالي بر كتاب آداب الزفاف شيخ آلباني نوشتهاند كه به مطالعهاش ميارزد. شيخ، با محدث هندي علامه حبيب الرحمن الأعظمي الحنفي نيز ملاقات نمودند و در زيارتي كه شيخ حبيب الرحمن در سال 1398 هـ . از دمشق داشتند، شيخ ناصرايشان را به منزل خود دعوت كردند.
شيخ آلباني دكتر مصطفي الأعظمي صاحب تصنيفات و تحقيقات برجستة علمي و حديثي را ملاقات نمودند ـ دكتر مصطفي الأعظمي از شيخ ناصر درخواست كردند تا قسمتهايي از كتاب صحيح ابن خزيمه را كه تحقيق كردهاند، بازنگري نموده و در صورت نياز مطالبي به آن اضافه كنند كه شيخ ناصر اين كار را انجام دادند و دكتر اعظمي در مقدمهي كتاب به اين مطالب اشاره نمودهاند و تعليقات شيخ آلباني را با «ناصر» يا بارمز «ن» مشخص كردهاند؛ و اين نمايانگر تواضع دكتر اعظمي است كه عليرغم اينكه دكتر اعظمي، در بين علما از رفعت شأن و علو و منزلت خاصي برخوردار بودند از افادهي صاحبان علم و استفاده از آنان هيچوقت كوتاهي ننمودند.
همچنين ايشان با شيخ عبدالصمد شرف الدين، نويسنده و محقق معروف از هند، ملاقات داشتند. شيخ آلباني با افراد زيادي ملاقات داشته و در كنار اين ملاقاتها نشستهاي علمي برگزار كرده و با هم بحثهاي تحقيقي مطرح ميكردند، آنچه اينجا ذكر ميشود، به عنوان مثال ميباشد نه به عنوان حصر؛
دكتر صبحي صالح، دكتر ربيع بن هادي، شيخ حماد الانصاري از دانشگاه اسلامي مدينه منوره، دكتر محمد سليمان الاشقر عضو كميسيون فتوي در وزارت اوقاف كويت، شيخ عبدالرحمن عبدالخالق و دكتر عمر سليمان الأشقر استاد دانشكدهي شريعت در دانشگاه كويت كه ايشان در مورد شيخ ناصرالدين دركتاب خود «تاريخ الفقه الاسلامي» صفحه 127 مينويسد. بأنّه : محدث العصر محمد ناصرالدين الالباني . همانا محمد ناصر الدين آلباني محدث عصر حاضر... شيخ محمد ناصر الدين با فقيه معروف دكتر يوسف قرضاوي نيز ملاقات نموده و نشستهاي علمي و مفيدي باوي داشتهاند؛ ايشان در استفسار از احاديثي كه متناولُ اليَدْ(دسترس) نبودهاند به شيخ آلباني مراجعه ميكردند. شيخ قرضاوي در يكي از كنفرانسهاي اسلامي كه در كويت برگزار گرديد، چنين گفت : « وقد رجعت في تصحيح هذا الحديث الي الشيخ ناصرالدين الالباني 15» «در مورد تصحيح اين حديث به شيخ ناصرالدين آلباني مراجعه كرده ام» شيخ و دعوتگر مصري حسن البناـ رحمه الله ـ براي شيخ آلباني نامهاي فرستادند و ايشان را تشويق و ترغيب به استمرار و ادامهي منهج علمي و سازندة ايشان نمودند؛ اين زماني بود كه شيخ ناصر الدين قسمتي از تعليقات خود را بر مقالات شيخ سيد سابق در فقه السنة در مجلهي «المسلمون» انتشار دادند كه مقالات شيخ سيد سابق هم در مجلهي «المسلمون» منتشر ميشد كه بعد به صورت كتابي به نام ـ فقه السنة ـ با مقدمهي حسن البنا منتشر شد . شيخ آلباني ميگفت : متأسفانه نامه شيخ حسن البنا را گم كردم .16
بسياري از علما براي شيخ نامه ميفرستادند و اظهار محبت و ملاقات مينمودند، بويژه علماي هند و پاكستان، از آن جمله عبيد الله الرحماني، شيخ «الجامعة السلفيه» در بنارس هند، شيخ ناصر براي بسياري از طلبهي علم كه پايان نامههاي ليسانس و دكتراي خود را مينوشتند حكم مرجع را داشت، با ايشان ملاقات ميكردند و در علوم حديث از وي استفاده ميكردند.
دكتر محمد امين مصري ـ رحمه الله ـ رئيس سابق قسم دراسات عالي رشتهي حديث در دانشگاه اسلامي مدينهي منوره و پيش از آن استاد رشتهي حديث در دانشگاه سوريه همواره براي شيخ آلباني محبت و احترام خاصي قائل بوده و ميفرمودند: شيخ آلباني بمراتب براي تدريس و استادي كرسي حديث از ايشان سزاوارتر هستند وخود را يكي از شاگردان شيخ آلباني به حساب ميآوردند.
دكتر صبحي صالح ـ رحمه الله ـ استاد سابق حديث و علوم عربي در دانشگاه دمشق و پس از آن استاد حديث در دانشگاه لبنان و همچنين دكتر احمد عسّال رئيس قسم الثقافة والدراسات الاسلامية در دانشگاه رياض در مورد شخصيت علمي شيخ آلباني در اظهارات خود همواره ايشان را برتر از خود ميدانستند.
شيخ محمد طيب أوكيج بوسنيايي، استاد تفسير، حديث و فقه در دانشكدهي الهيات دانشگاه آنكارا و معهد اسلامي عالي در شهر قونيه، براي شيخ آلباني نامه ميفرستادند و طرح سؤال ميكردند. در يكي از نامهها درخواست داشتند تا شيخ آلباني كليهي تأليفات خود را براي ايشان ارسال دارند. همچنين دكتر يونسوهبيياغوز، مدرس فقه دانشكدهي الهيات دانشگاه. دكتر يونس كسي هستند كه كتاب «صفة صلاة النبي» ـ تاليف شيخ آلباني ـ را به زبان تركي ترجمه و در تيراژ بسيار بالايي منتشر كردند.17
شيخ محمد الغزالي در كتاب خود فقه السيرة چاپ چهارم سال 1384 هـ از شيخ آلباني چنين مينويسد:
سرني أن تخرج هذه الطبعة الجديدة بعد ان راجعها الاستاذ المحدث العلامة الشيخ محمد ناصر الدين الألباني، و قد اثبت فيها كل التعليقات التي ارتاها علي ما نقلت في هذه السيرة من آثار نبوية، وارجوان أكون معيناً علي ابراز الحقيقة العلمية و ضبط الوقاتع التاريخية باثبات هذا النقد، و شكره لمن تطوع به... و للرجل من رسوخ قدمه في السنة ما يعطيه هذا الحق ... فاني عظيم الحفاوة بهذا الاستثمار العلمي، و هو يمثل وجهة نظر محترمة في تمحيص القضايا الدينية... و شكرالله له جهده في المحافظة علي تراث النبوة، و هدانا جميعاً الي سواء السبيل.
و شيخ غزالي با اشتياق فراوان تخريج شيخ آلباني را بر احاديث كتاب فقه السيره استقبال كردند .
دكتر عبدالكريم زيدان استاد دانشگاه بغداد در كتاب خود «مجموعة بحوث فقهيه» ص 291 در گفتاري بر حديث «اختلاف امتي رحمة» مينويسد. و قال محدث العصر الاستاذ محمد ناصر الدين الالباني: لا اصل له. محدث عصر حاضر استاد محمد ناصر الدين آلباني گفتهاند ، حديث «اختلاف امتي رحمة»18 اصل و ثبوتي ندارد. كثرت تأليفات و اشتهار شخصيت علمي ايشان سبب شد تا به عنوان بزرگترين مرجع در فن حديث در عصر حاضر مطرح گردند.
دانشمندان، اساتيد، طلاب و شخصيتهاي برجستهي علمي از گوشه و كنار جهان جهت استفاده به ايشان مراجعه ميكردند. محمد بن ابراهيم الشيباني در كتابي كه در مورد بيوگرافي شيخ آلباني تأليف كردهاند، مينويسد: تابستان سال 1379 هـ . كه من شيخ آلباني را زيارت كردم؛ مشاهده نمودم كه چگونه اساتيد دانشگاهها در رشتههاي مختلف فقه، حديث و عقايد مسايل پيچيده و غامضي را مطرح ميكردند كه شيخ آلباني با تسلط كامل به هر سؤال به صورت علمي و با ذكر مرجع و صفحه پاسخ ميدادند و بعضي از اوقات از كتابهايي اسم ميبرد كه حضار با آن آشنايي نداشتند؛ زيرا شيخ آلباني با نسخههاي خطي كتابخانة ظاهرية دمشق بالخصوص در رشتة حديث آگاهي، شناخت و اطلاع كامل داشت.
شيخ ناصر تأليفات گسترده و ارزشمندي در رشتههاي مختلف نگارش كردند كه در ممالك اسلامي به كثرت انتشار يافتند و بسياري از اين كتابها به زبانهاي زندهي دنيا ترجمه شدهاند. متوليان بسياري از دانشگاهها و مراكز علمي از شيخ تقاضا داشتند تا قيمومت و سرپرستي آنها را بعهده گيرد و بر كارهاي علمي آنان اشراف داشته باشد. متوليان دانشكدهي شريعت دمشق از شيخ تقاضا داشتند تا احاديث بيوع (معاملات) «موسوعة الفقه الاسلامي» [دانشنامه فقه اسلامي] را كه دانشگاه تصميم داشت آنرا انتشار دهد تخريج كند ـ سال (1955) . شيخ آلباني در «لجنة الحديث» كه مصر و سوريه براي اشراف بر نشر و تحقيق كتابهاي حديث تشكيل داده بودند عضويت داشت. فضيلة الشيخ علامه محمد بن ابراهيم ـ رحمه الله تعالي ـ مفتي سابق عربستان سعودي از شيخ درخواست كردند تا تدريس و استادي كرسي حديث در دانشگاه ـ جامعة الاسلاميه ـ مدينه منوره را بعهده گيرند كه شيخ مدت سه سال از 1381 هـ .تا سال 1383 هـ . در اين دانشگاه بزرگ اسلامي استاد رشتهي حديث، علوم الحديث و فقه الحديث بودند و از طرف رياست دانشگاه به عنوان عضو مجلس دانشگاه انتخاب شدند.
جامعة السلفيه در بنارس ـ هند ـ از ايشان درخواست كردند تا رياست اساتيد حديث را به عهده گيرند كه شيخ از پذيرفتن آن معذرت خواهي كردند.
وزير معارف عربستان سعودي شيخ حسن عبدالله آل الشيخ ـ رحمه الله ـ درسال 1388 هـ از شيخ آلباني درخواست نمودند تا بر بخش دراسات عالي رشتهي حديث در دانشگاه مكه مكرمه اشراف داشته باشند كه امكان عملي آن ميسر نشد. سلطان خالدبن عبد العزيز ـ پادشاه عربستان ـ از شيخ تقاضا كردند تا عضو مجلس اعلي در امور دانشگاه اسلامي مدينه منوره از سال 1395 تا سال 1398 باشند.
كادر اداري كتابخانهي ظاهريه، در دمشق براي اولين بار در تاريخ خود جهت مطالعه و تحقيق اتاقي را براي شيخ آلباني اختصاص دادند. از طرف كنفرانسها و سمينارهايي كه در كشورهاي عربي و غربي برگزار ميگرديد از ايشان دعوت به عمل ميآمد؛ شيخ ناصر دعوت كنفرانس «الاتحاد العالمي للطلبة المسلمين في اسبانية » [اتحاديه جهاني دانشجويان مسلمان در اسپانيا] را پذيرفت و آنجا سخنراني ايراد كردند كه بعد به صورت كتابي تحت عنوان «الحديث حجة بنفسه في العقائد و الاحكام» چاپ گرديد.
از طرف «الإدارة العامه للإفتاء والدعوة و الارشاد» در رياض به عنوان دعوتگر به عقيدهي توحيد و منهج اسلامي به كشورهاي مصر و مغرب و انگلستان انتخاب شدند.
از قطر ديدار نمودند و با مشايخ و علما و در رأس آنان با شيخ يوسف قرضاوي، شيخ محمد الغزالي، شيخ احمد المحمود و شيخ ابن حجربن الهامي ملاقات كردند و سخنراني تحت عنوان «منزلة السنة في الاسلام» [جايگاه سنت در اسلام] ايراد نمودند؛ كه بعداً چاپ گرديد.
ايشان به بعضي از كشورهاي اروپايي مسافرت نمودند و پناهندگان مسلمان و دانشجويان مسلمان را ملاقات نمودند و سخنرانيهايي در زمينههاي مختلف ايراد كردند. در زمستان سال 1402 هـ . به كويت مسافرت كردند و سخنرانيهاي متعددي در حدود 30 نوار براي جوانان مسلمان در موضوع علم، دعوت و عمل براي رفعت دين اسلام ايراد كردند.
شيخ ناصرالدين آلباني در دانشگاه اسلامي مدينه منوره
به بركت تلاش پيگيري كه شيخ ناصر در معرفي كتاب و سنت داشتند و توفيقات روزافزون خداوند متعال ، تأليفات شيخ در رشتهي حديث ، فقه ، عقايد و ديگر رشتههاي علوم اسلامي از جايگاه ويژهاي در ميان علما و اهل علم برخوردار گرديد. كمتر كتابخانهاي، چه شخصي و چه عمومي هست كه اثري از آثار و تأليفات ايشان در آن نباشد و كمتر بحث علمي است كه نظريات شيخ در آن مطرح نگردد، شهرت علمي ايشان، مسئولان و اساتيد دانشگاه اسلامي مدينه منوره را بر آن داشت تا تدريس علوم حديث را در دانشگاه به ايشان پيشنهاد نموده و واگذار كنند. مدت 3 سال شيخ، استادي رشتهي حديث را در دانشگاه به عهده گرفتند. شيخ در اين مدت كوتاه نمونهي بارز تلاش و اخلاص بودند خيلي ساده و بدور از تكلف با طلاب نشست و برخاست داشتند، در وقت زنگ تفريح با طلاب و در جمع آنان در فضاي باز دانشگاه و روي شنها مينشستند، رابطهي شيخ با طلاب رابطهاي دوستانه و صميمي بود، هنگام اياب و ذهاب به دانشگاه, ماشين ايشان مملو از شاگردانش بود.
شخصيت علمي شيخ وآثار آن بر دانشگاه اسلامي مدينه منوره
از آثار بارز و ابتكارات علمي شيخ در دانشگاه، برنامه ريزي و تدريس «علم الاسناد» در رشتهي حديث بود. ايشان يك حديث از صحيح مسلم را براي طلاب سال سوم و يك حديث از سنن ابي داوود را براي طلاب سال دوم انتخاب مينمودند و حديث را با سند آن روي تخته مينوشتند و از كتابهاي علم رجال مانند «الخلاصة» و «التقريب» كار بررسي و نقد رجال سند را آغاز ميكرد. ابتدا كيفيت تخريج حديث و سپس چگونگي بررسي و نقد رجال سند را به صورت عملي به طلاب آموزش ميداد. تدريس علم الاسناد براي اولين بار به ابتكار شيخ محمد ناصرالدين آلباني در دانشگاه اسلامي مدينه منوره آغاز شد كه در هيچكدام از دانشگاههاي اسلامي در سطح جهان تدريس چنين چيزي سابقه نداشت؛ حتي در دانشگاه «الأزهر» با آن قدمت ديرينهاش، رشتهي تحصيلي علم الاسناد، تدريس نميشد . تدريس اين رشته توسط شيخ براي طلاب نتايج بسيار عالي در بر داشت؛ بعد از اينكه شيخ دانشگاه را ترك نمودند، نتايج اين مادهي درسي كاملاً آشكار بود. كه پس از ايشان دكتر محمد امين مصري رياست «قسم الحديث» را در دانشگاه به عهده گرفتند و تدريس «مادةالاسناد يا علم الاسناد» را بر منهج و روش شيخ آلباني ادامه دادند كه در نتيجهي تدريس اين رشته توان علمي طلاب افزايش يافت و به كار تحقيق نسخههاي خطي كتابهاي حديث پرداختند ـ رحمه الله رحمة واسعة ـ اين ابتكار شيخ ناصرالدين در دانشگاه اسلامي مدينه منوره توجه اساتيد حديث را در سراسر جهان به خود جلب كرد و تدريس اين رشته در همه دانشگاههاي اسلامي جهان متداول شد و امروزه شاهد نتايج آن هستيم كه بسياري از كتب حديث كه قبلاً شناخته شده نبودند و فقط در فهرست كتابخانههاي باستاني و ملي كشورها ثبت بودند، در حال حاضر با چاپ بسيار عالي و با تحقيقات و تخريجات دقيق و علمي در اختيار دوستداران دانش و علاقهمندان به احاديث رسول الله قرار دارند.
مشكلات از راه ميرسند در مسير هجرت :
عقربههاي ساعت را نميتوان متوقف و گذشت زمان را نميتوان كند نمود. انسانهاي پرتلاش و انقلابي همچون عقربههاي ساعت و ايام زمان، همواره در حركت هستند اما... با حركتي متفاوت؛ آنان در معرض ابتلا و آزمايش هستند كه سنتي از سنتهاي الهي است.
« الم أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون . .»19
آيا مردمان گمان بردهاند همين كه بگويند ايمان آوردهايم به حال خود رها ميشوند و ايشان آزمايش نميگردند؟
«أم حسبتم أن تدخلوا الجنة و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و يعلم الصابرين.»( آل عمران )
آيا پنداشتهايد كه شما به بهشت در خواهيد آمد، بدون آنكه خداوند كساني از شما را مشخص سازد كه به تلاش و پيكار بر خواستهاند، بدون آنكه خداوند بردباراني را متمايز گرداند.
در بسياري از امتحانات و آزمايشهاي الهي، فرد معاشرت دوستان و خويشاوندان را از دست ميدهد، چه بسا اشك حسرت و اميد از ديدگانش سرازير ميشود، راحت منزل و صفاي خانواده و محيط مهرآميز و دل انگيز همسر و فرزندان را از دست ميدهد و از نظر روحي و جسمي در تنهايي بسر ميبرد و به انواع القاب و تهمتها متهم ميگردد و...
گه دهري و گه كافر و ملحد باشد گه دشمن خلق وفتنه پرور باشد
بايـد بچـشــد عــذاب تنهايـي را مردي كه زعصر خود فراتر باشد
اما درسي كه از اين محنتها حاصل ميشود به مراتب با ارزشتر از همه اين چيزهاست. مسلمانان در غزوهي احد اشك و عرق ميريزند، جلوي شمشيرها سينه سپر ميكنند؛ بهترين جوانان اسلام سربريده ميشوند، قلبشان پاره ميشود؛ اما اگر با چشم حقيقت بنگريم، متوجه خواهيم شد كه اين دردها و مصيبتها به هدر نرفتهاند، بلكه درنتيجهي ريخته شدن آن خونها درخت اسلام آبياري شده و پيام عزت و آزادي را براي تمام نسلها به ارمغان آورده و شيخ ناصرالدين از جملهي دريافت كنندگان آن پيام عزت و آزادي بوده تا در مسير دعوت به كتاب الله و سنت صحيح رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ مشكلات را يكي پس از ديگري به جان بخرد اما لحظهاي اين هدف مقدس را رها نكند؛ پيش از اين دوبار، زنداني شده بود و اين بار عرصه بر او تنگ ميشود؛ با خانوادهي خود در اول رمضان سال 1400 هـ .ق از دمشق به عمان هجرت مي كند و در آنجا منزلي براي خود دست و پا ميكند؛ تا اينكه در آنجا سكونت كند، بر اثر فشار كاري، سخت بيمار ميشود، پس از بهبودي بنا بر اصرار برادران مسلمان، كلاسهاي درس حديث را در عَمّان آغاز ميكند.
در 19 شوال سال 1401 هـ . به دمشق ميرود. از مشكلات و شر قضا به خدا پناه ميبرد، دو شب در آنجا ميماند، شب سوم پس از مشوره و استخاره به بيروت سفر ميكند، پس از مدتي كه در بيروت ميماند باز ناچار به هجرت ميشود. اين دفعه به امارات ميرود و با استقبال اهل دعوت به كتاب و سنت روبرو ميشود. در امارات ايام بر وفق مراد پيش ميرود؛ طلاب علم و اساتيد علوم اسلامي از سعودي، بحرين، يمن و عراق به ديدن شيخ ميآيند و از ايشان بهرهي علمي ميگيرند. پس از مدتي به قطر ميرود و در آنجا با دكتر يوسف قرضاوي و شيخ محمد الغزالي ملاقات ميكند و در نهايت به اردن مراجعت ميكند.
به مناسبت بحث از ابتلا و آزمايشهاي الهي اين مطلب قابل ذكر است كه شيخ در اواخر حياتش به بيماريهاي سختي مبتلا شدند اما با وجود اين همه ناراحتي و مريضي از فضل و كرم الهي حافظه و ذهن ايشان صحيح و سالم بود و در ايام بيماري هر گاه احساس ميكرد بهتر شده به مطالعه مشغول ميشد. بدين گونه، شيخ بزرگوار 60 سال از عمر مباركش را در خدمت قرآن و سنت رسول الله سپري كرد؛ تا اينكه دعوت حق را لبيك گفت و از دار فاني به سراي ابدي شتافت. رحمه الله رحمةً واسعة
اخلاق شيخ در بررسي مسايل علمي و تحقيقي با وجود همه محاسن و فضايلي كه شيخ ناصرالدين به عنوان يك انسان ايدهآل از آن برخوردار بود و با توجه به كثرت تتبع و تحقيقي كه در بيان مسايل بخرج ميداد و از توان علمي كه برخوردار بود هيچگاه از نقد علمي علما و اهل تحقيق نسبت به تحقيقاتش واهمهاي نداشت زيرا معتقد بود انسان جايزالخطاست؛ هر گاه حقيقت را در گفتار علما مشاهده مينمود و قول خود را ضعيف ميپنداشت؛ با كمال تواضع آن را ميپذيرفت، شيخ جستجوگر راه سلف و آراسته به اخلاق آنان بود؛ نصب العين او همواره كلام خدا و احاديث رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ بود. خود را مصداق عملي گفتار ائمهاي چون امام شافعي قرار ميداد كه فرمودهاند : «اذا وجدتم في كتابي خلاف سنة رسول الله فقولوا بسنة رسول الله و دعوا ماقلت» و في رواية « فاتبعوها و لا تلتفتوا الي قول احدٍ» «هرگاه در كتاب من مطلبي برخلاف سنت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ يافتيد ، سنت رسول الله را گرفته و گفتهي مرا ترك كنيد.» و در روايتي ديگر آمده كه فرمودهاند :«از سنت رسول الله پيروي نمائيد و به سخن كسي ديگر توجه نكنيد .»
به عنوان نمونه شيخ آلباني در مقدمهي كتاب «صفة صلاة النبي» مينويسد : از اهتمام « فضيلة الشيخ التويجيري» كه بر اين كتاب داشته و از خير خواهي و تلاش ايشان براي بيان و كشف اشتباهاتي كه در كتاب «صفة صلاة النبي» به نظر ايشان صورت گرفته، كمال سپاسگزاري را دارم؛ اما خاطر نشان ميسازم كه جز در چهار مورد در بقيهي مواردي كه به نظر ايشان به اشتباه رفتهام، نميپذيرم و اعتراف ميكنم كه در چهار مورد حق با ايشان است و از گفتهي خودم منصرف و به گفتهي ايشان رجوع ميكنم؛ و آن چهار مورد را ذكر ميكنند ...»
ملاحظه بفرمائيد ، مردان حق جو و حق طلب آنجا كه حقيقت را در كلام ديگران مشاهده ميكنند با كمال تواضع و با جان و دل پذيرا ميشوند و ... در كتابهاي شيخ از اين موارد بسيار ديده ميشود كه هرگاه در مسئلهاي متوجه ميشوند قولش بر اشتباه بوده رجوع ميكند؛ از آن جمله در مقدمه كتاب «مختصر شمائل المحمديه» مينويسد: «هذا، و قد يجد القارئ المحترم في هذا المختصر شيئاً من الخطاء و التقصير ، و السبب الاول ـ كما هو ظاهر ـ ان ذلك من طبيعة الانسان ، الذي كتب عليه ان لا يكون معصوماً ...» همچنين در مقدمهي «سلسلة الأحاديث الضعيفة و الموضوعة» مينويسد : « علم چيزي است كه جمود و تعصب را نميپذيرد و همواره از خطا به صواب و از صحيح به اصح در حال رشد است و ما هيچگاه پس از اينكه به اشتباه خود پي ميبريم بر آن اصرار نميورزيم ...»
علما و محققين راستين همواره از چنين تواضعي برخوردار بودهاند.
ديدگاه صاحب كتاب: «موسوعة اطراف الحديث النبوي» درمورد تأليفات شيخ آلباني لازم به ذكر است كه كتاب «موسوعة اطراف الحديث النبوي الشريف» در 11 جلد تاليف «ابوهاجر محمد السعيد بن بسيوني زغلول» است. از جمله كتابهاي معروفي است كه در بيشتر كتابخانهها موجود است اين كتاب در عصر حاضر در رديف شاهكارهاي علمي جهان اسلام به حساب ميآيد. كتاب مذكور فهرستي است مشتمل بر يكصد و پنجاه كتاب در رشتهي حديث، سيرت، فقه، علل و رجال، موضوعات و تفاسير و در امر تخريج حديث جزو برترين كتابها به شمار ميرود. نويسندهي اين كتاب در فصل پانزدهم در ستون پنجم20 مي نويسد: «خامساً : مؤلفات الشيخ محمد ناصر الدين الالباني اليوم ـ و بدون تكلف و في موضعه المناسب ـ أرسل من مكاني هذا رسالة حب و تقدير، و دعوة خير و توفيق الي ذلك الرجل الذي لم يتقدر أن رأيته في حياتي ـ حتي اليوم ـ إلا مرّة واحدة في القاهرة لكنّي رأيته كثيرا من خلال اعماله و جهوده التي اسأل الله تعالى ان يجزيه بها في الاخرة حتى تكون له نوراً تبدد أمامه ظلمات الصراط و طريقاً ـ و إياي ـ الي جنّات الّرضوان و أن تبقي أعماله في الحديث نوراً يهتدي به و علماً ينفعه ـ حيث ينفع بعده المخلصين من عبادالله. لقد صارت مولفات الشيخ الألباني مراجع حديثية لدقة العمل العلمي فيها و كثرة المراجع التي يتناولها في تحقيقاته، حيث أفاد ضمها للموسوعة بتوسيع مجال المصنفات التي تحيل اليها الموسوعة ـ اعتباراً ـ ...
و من هنا كان اللازم ـ حيدةً و قسطاً ـ إضافة هذه المدونات، مثل السلسلة الضعيفة و الصحيحة، و المشكاة، والسنة، و آداب الزفاف، و ارواء الغليل و غير ذلك»
شيخ آلباني بر افرازندهي پرچم تصفيه و تربيت تمام حيات شيخ دعوت به احياي سنت صحيح و عملي نمودن آن در زندگي بوده است. ميفرمودند: «وظيفهي اهل علم اين است كه نسل جديد را در پرتو نور كتاب الله و سنت صحيح رسول الله پرورش دهند و اجازه ندهند مردم با مفاهيم موروثي و نادرست به زندگي خود ادامه دهند»
منظور از تصفيه ¯ تصفيه و پاكسازي اسلام از خرافات و منكرات و بدعات. ¯ تصفيه و پاكسازي عقيده از عقايد باطل اهل كلام از فرقههاي معطله، مؤوله و محرّفه و غيره در اسماء و صفات خداوند متعال.
¯تصفيه و پاكسازي سنت و كتابهاي حديث از احاديث ضعيف و موضوع و تمييز دادن آن از احاديث صحيح و ملاك حجت و دليل قرار دادن احاديث صحيح نه ضعيف و موضوع.
¯تصفيه و پاكسازي كتابهاي تفسير از اسرائيليات, احاديث منكر، ضعيف و اقوال باطل.
¯ تصفيه و پاكسازي سيرت نبوي و تمييز روايات صحيح از ضعيف.
¯پس از تصفيهي اين امور, تبيين برنامههايي كه بايد مسير افراد اين حركت (منهج) باشند و آنگاه تربيت مسلمانان و فرزندان آنان بر اين اسلام مصفّي؛ آن زمان است كه بر اساس اين تربيت جامعهي اسلامي تصفيه و پاك خواهد شد و به دنبال آن حكومت اسلامي بر پا خواهد گشت.
مخالفان و مخالفتها با شيخ آلباني مسلّماً اگر مسئوليتپذيري در جامعه به معناي جلب رضايت همه مردم باشد در تفسير اين مقوله به اشتباه رفتهايم و اگر به معناي قطع خصومتها و مخالفتها باشد باز به اشتباه رفتهايم؛ زيرا جلب رضايت عامهي مردم و بر آوردن تمام خواستههاي آنان، امكان پذير نميباشد و قطعاً داشتن خصم و مخالف و وجود مخالفتها و خصومتها بر بطلان نظريات فرد دلالت نميكند؛ زيرا اكثر مردم با پيام آوران وحي مخالف بودهاند. خداوند ميفرمايد : «يا حسرة علي العباد ما يأتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن .» ( يس 30 )
«اي واي بر بندگان، نميآيد بديشان هيچ فرستادهاي مگر با او تمسخر ميكردند.»
و از طرفي اگر پيرامون يك رهبر يا يك شخصيت، از كثرت افراد، هياهو، تعارفات و تشريفات، بشين و پاشو، ميمنه و ميسره خبري نباشد آيا اين ميتواند دليلي بر حقانيت يا بطلان نظرياتش باشد؟ آيا صحت گفتارها و كردارها مبتني بر سياهي لشكر است؟ آيا تنها بودن، تنها زيستن، تنها مردن و تنها حشر شدن ملاك تعالي و تنزل افكار, انديشها و گرايشهاست؟
جواب اين پرسشها در پرتو آيهي پيشين و اين گفتهي زيباي رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ مشخص خواهد شد. پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ فرمودند : «عرضت علي الامم فرأيت النبي و معه الرهط ، و النبي معه الرجل و الرجلان و النبي ليس معه احد ...» «احوال و اوضاع امتها بر من عرضه شد، پيامبري را ديدم كه جماعتي كمتر از ده نفر همراه دارد ، پيامبر (ديگري) را ديدم كه يك و دو نفر همراه داشت و پيامبري را ديدم كه هيچ كس همراه او نيست.»
اين گفتار چقدر پر محتوا است و اين حديث زيبا خط بطلاني است بر انديشهي آن دسته از كج انديشان و كوتاه فكراني كه امروزه چشمهاي آنان به قدرت ظاهري كفر خيره شده و از اقليت مسلمانان در جهان نسبت به جهان كفر احساس ضعف و حقارت ميكنند و نميدانند كه ملاك ارزش و عزت و سعادت بر غير از اين استوار است. بنابر اين وظيفه رهبران مسلمانان و شخصيتهاي علمي آنان روز بروز سنگينتر ميشود و زمان آن فرا رسيده كه بپا خيزند و در مسير بيداري امت اسلامي گام بردارند، شيخ آلباني بحق اين درد مسلمانان را تشخيص داد و تا جان در بدن داشت آرام و قرار نگرفت تا اينكه به آرامش ابدي رسيد. پيام آوران وحي در مسير اعلاي كلمة الله بزرگترين اسوه بوده و هستند، بويژه خاتم پيامبران چه رنجها و مشقتها كه در راه رساندن پيام آسماني تحمل كردند. علما نيز از اين قانون مستثني نيستند؛ زيرا آنان وارث واقعي پيامبران هستند. تاريخ رهبران و علماي امتها مملو از ابتلا و آزمايش در امر خصومت مخالفان بوده است. شيخ آلباني نيز يكي از اين علماست، شيخ همواره در معرض مخالفتهاي اهل بدعت و خرافيها و اهل حقد و حسد قرار داشت، اما خداوند او را پيروز گردانيد. زمينه را برايش مهيا كرد و دعوتش را به گوش جهانيان رسانيد.
«انسانهاي با خدا و منصف، در حق او جز نيك نگفتهاند. او با تأليفات و نوشتههاي خود در زمينهي عقيده، احاديث و اصول اسلام براي هميشهي تاريخ وجود معنوي خويش را در ميان امت اسلامي حفظ كرد و وجودش را فدا كرد تا نداي قرآن و سنت جاويد بماند»
شيخ ناصرالدين آلباني و ديدگاه او نسبت به ائمهي اربعه اگر كسي تأليفات و نوشتههاي شيخ ناصر الدين آلباني را دقيق و بدور از تعصب مورد مطالعه و بررسي قرار دهد قطعاً متوجه اين واقعيت خواهد شد كه شيخ آلباني از جمله شخصيتهايي بوده است كه نسبت به ائمهي اربعه احترام ويژهاي قايل شده و نوشتههايش مملو از استشهاد به اقوال آنان و نظرياتشان ميباشد. شيخ آلباني در كتاب خود «صفة صلاة النبي» در بحث «اقوال الائمة في اتباع السنة و ترك أقوالهم المخالف لها » در بررسي اقوال و نظريات ديدگاههاي ائمهي اربعه در مورد اتباع از سنت رسول الله به صورت تفصيل نظريات ائمه را ذكر ميكند كه ما خلاصهاي از آن را ذكر ميكنيم .
اولين امام از ائمهي اربعه : امام ابوحنيفه ـ رحمهم الله ـ است . اصحاب و ياران (شاگردان ) امام از ايشان اقوال و عبارات متنوعي روايت نمودهاند كه همهي آنها بر يك چيز دلالت ميكند و آن وجوب عمل بر حديث صحيح است.
از امام ابوحنيفه نقل شده كه فرمودند:
1 ـ «إذا صح الحديث فهو مذهبي21 :حديث صحيح مذهب من است »
2 ـ «لا يحل لأحد أن يأخذ بقولنا مالم يعلم من أين أخذناه : هيچ كس اجازه ندارد سخن ما را بگيرد ( برآن عمل كند) بدون اينكه بداند ما آن را از كجا گرفته ايم»
و در روايتي از ايشان نقل شده است: حرام علي من لم يعرف دليلي أن يفتي بكلامي (حرام است براي كسي كه دليلم را نداند مطابق با سخنم فتوا دهد) و در جائي ديگر اضافه بر آن آمده : فاننا بشر ، نقول اليوم و نرجع عنه غداً : زيرا ما انسانيم ، امروز سخني ميگوئيم و فردا از آن رجوع ميكنيم.
3 ـ « اذا قلت قولا يخالف كتاب الله و خبرالرسول فاتركوا قولي : هرگاه گفتهام بر خلاف كتاب الله و حديث رسول الله بود آنرا ترك كنيد .»
شيخ آلباني در تبيين نظريات ائمه و گفتههاي امام ابوحنيفه مينويسد:
«تمسك ائمه بر چنين گفتههايي در حاليكه خود را مصداق عملي احاديث رسول الله ميدانستند بر كمال علم و تقواي آنان دلالت ميكند. زيرا ائمه به ما دستور دادهاند به احاديث رسول الله تمسك جوئيم و مذهب آن بزرگواران ـ رحمهم الله تعالي اجمعين ـ احاديث زيباي رسول الله است نه چيزي ديگر.
شيخ آلباني در كتاب خود ـ صفة صلاة النبي ـ مينويسد: «هيچ كس حق ندارد در مورد شخصيت امام ابوحنيفه ـ رحمه الله ـ طعن و عيب وارد كند، آنگونه كه از افراد نادان و جاهل سر ميزند، بلكه بايد نسبت به امام ادب و احترام را رعايت كرد، زيرا ايشان امامي از ائمه مسلمين هستند كه دين اسلام و فروعش بوسيلهي آنان حفظ شده و به ما رسيده است.
همانگونه كه احترام كنندگان امام ابوحنيفه حق ندارند به گفتههاي ايشان و اقوالي كه مخالف با احاديث باشند تمسك جويند و در هر حال ايشان مأجور هستند.
«ربنا اغفرلنا و لإ خواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا...»
امام مالك بن انس: از امام مالك نيز سخنان مشابهي نقل شده است.
1 ـ «إنما أنابشر أخطيء و أصيب ، فانظروا في رأيي؛ فكل ما وافق الكتاب والسنة فخذوه ، و كل مالم يوافق الكتاب والسنة فاتركوه221 : همانا من انسانم، گاهي اشتباه ميكنم و گاهي درست، آرا و نظرياتم را بررسي كنيد، آنچه را كه موافق با كتاب و سنت بود بپذيريد و آنچه را كه با آن موافقت نداشت ترك كنيد . »
2 ـ «ليس أحد بعد النبي إلا و يؤخذ من قوله و يترك إلا النبي صلي الله عليه و سلم: بعد از پيامبر كسي نيست مگر اينكه گفته هايش پذيرفته و ترك مي شوند مگر شخص رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ ( كه به همه گفته هايش بايد عمل نمود)»
3 ـ امام شافعي: امام شافعي در مورد وجوب عمل به كتاب وسنت و ترك اقوال مخالف با آن گفتههاي بسيار زيبا و فراواني دارد از آنجمله:
«إذا وجدتم في كتابي خلاف سنة رسول الله فقولوا بسنة رسول الله و دعوا ماقلت و في رواية فاتبعوها و لا تلتفتوا إلي قول احد: هرگاه در كتاب من، موردي خلاف سنت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ يافتيد، سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ را گرفته و سخن مرا رها كنيد و در روايتي فرمود : از سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ پيروي نمائيد و به سخن كسي ديگر توجه نكنيد.»
«أنتم أعلم بالحديث و الرجال مني، فإذا كان الحديث الصحيح؛ فأعلموني به أي شيءٍ يكون: كوفياً او بصرياً او شامياً حتي أذهب إليه إذا كان صحيحاً»
امام شافعي ـ رحمه الله ـ خطاب به امام احمد ـ رحمه الله ـ فرمودند: شناخت شما به احاديث و رجال حديث از من بيشتر است، بنابراين هرگاه حديث صحيحي به شما رسيد، خواه از كوفه باشد يا از بصره و يا از شام مرا اطلاع دهيد تا بسوي آن بروم»231
4 ـ امام احمدبن حنبل: امام احمد ـ رحمه الله ـ نسبت به جمع آوري احاديث و تمسك به آن تلاش زيادي به خرج داده و دربارهي تمسك به سنت رسول الله سخنان گهرباري ايراد داشته از آنجمله:
«من رد حديث رسول الله فهو علي شفاهلكة : هر كسيكه حديث پيامبر را رد كند، بر كنارهي پرتگاه نابودي قرار دارد. شيخ ناصرالدين آلباني به استناد اقوال ائمه ميگويد: اگر كسي به همهي آنچه كه در سنت (احاديث) به ثبوت رسيده عمل نمايد، اگر چه با بعضي از اقوال ائمه تضاد داشته باشد، چنين شخصي نه مخالف با مذاهب ائمه است و نه خارج از راه و روش آنان، بلكه پيرو واقعي ائمه به حساب ميآيد و به ريسمان محكمي چنگ زده كه هرگز از هم گسسته نميشود و اما كسيكه سنت صحيحه ـ احاديث صحيح ـ را فقط به بهانهي اينكه با قول امام متبوع وي سازگار نيست ترك كند، نه تنها امام خود را خشنود نساخته بلكه از دستورات امام خويش و ديگر ائمه سرپيچي كرده است. خداوند مي فرمايد:
«فلا و ربك لا يؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما»
«اما نه ! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن به شمار نميآيند تا تو را در اختلافات و درگيريهاي خود به داوري نطلبند و سپس ملالي در دل خود از داوري تو نداشته و كاملاً تسليم تو باشند»
و خداوند فرمودهاند : « فليحذر الذين يخالفون عن امره أن تصيبهم فتنة اويصيبهم عذاب اليم»
«آنان كه با فرمان او مخالفت ميكنند بايد از اين بترسند كه بلائي (در برابر عصياني كه انجام ميدهند ) گريبانگيرشان گردد . يا اينكه عذاب دردناكي دچارشان شود ».
و ديگر اينكه همه تأليفات و نوشتههاي شيخ ناصرالدين آلباني گواه زنده هستند بر احترام فوق العاده ايشان نسبت به همه ائمهي دين ـ ائمهي حديث، رجال، فقه و تفسير ...
مجموعهي سخنرانيهايي كه از شيخ ناصر در مورد ائمهي بزرگوار دين و تلاشهاي آنان كه بصورت نوار در اختيار ماست بالاترين سند ومدرك هستند؛ براي اينكه وي نسبت به آنان احترام خاصي قائل بوده است.
سخني پيرامون سلفيه و انتساب به آن ]گفتار حاضر ، اختصار و تلخيص بسيار فشردهاي است از بيانات شيخ محمد ناصرالدين آلباني.[
واژهي سلف در لغت عرب و شرع چيز مشخص و معروفي است؛ بنابر اين ما در اينجا از ديدگاه شرع آنرا بررسي ميكنيم.
پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلي الله عليه و سلم ـ در مرض وفات خويش به سيدتنا فاطمه رضي الله عنها فرمودند : «فاتقي الله واصبري، و نِعْم السلف انا لكِ» اي فاطمه تقواي الهي و صبر را پيشه گير، همانا من بهترين سلف براي تو هستم» كاربرد واژهي سلف بين علما بسيار مشاهده ميشود. به عنوان مثال:
و كل خير في اتباع من سلف و كل شرفي ابتداع من خلف
هر خيري در پيروي از گذشتگان ـ سلف صالح ـ است و هر شري در بدعتهاي آيندگان است.
از طرفي بسياري از مدعيان علم، منكر انتساب افراد به واژهي سلف هستند و آن را بي اساس ميدانند وميگويند: يك مسلمان اجازه ندارد كه بگويد: أنا سَلَفِيٌّ ـ من سلفي هستم؛ يعني اينكه بگويد: من در عقيده، عبادت و سلوك پيرو سلف صالح هستم. اگر منظور اين است و افراد منكر چنين انتسابي با اين مفهوم هستند لازمهي اين گفتار تبرّي از اسلام صحيحي است كه سلف صالح و در رأس آنان شخص رسول الله بر آن بوده است. (كه قطعاً همه مسلمانان و بويژه اهل علم چنين پنداري را اشتباه محض ميدانند) و حديثي در صحيحين آمده كه پيامبر فرمودند:
«خيرالناس قرني ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم.»
«بهترين مردم كساني هستند كه در زمان من زندگي ميكنند سپس آنان كه بعد از ايشان و آنگاه آنان كه بعد ميآيند» (يعني صحابه، تابعين و اتباع تابعين). اين حديث بيانگر آن است كه بايد از منهج رسول الله و پيروان آن در اين سه قرن پيروي كرد بنابراين هيچ مسلماني اجازه ندارد از انتساب به سلف صالح ـ گذشتگان نيك ـ تبري جويد و كسي كه خود را به سلف صالح نسبت ميدهد، در واقع به آنچه كه رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ و صحابه بر آن بودهاند تمسك جسته است و اين خصوصيت از ويژگيها و علايم فرقهي ناجيه است كه مصداق گفتار زيباي رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ است. و هر كس مستمسكش شخص رسول الله و شاگردان او باشند؛ بحق بر هدايت قرار دارد و انتساب به سلف صالح، نسبت شريفي است و راه و مسير فرقهي ناجيه را براي منتسب به آن آسان ميكند. چون دستور پيامبر اسلام همين بوده كه به روش او و اصحابش چنگ بزنيم. ما اصرار داريم كه فهم ما درمورد كتاب الله و سنت رسول الله موافق با منهج صحابه باشد تا از ميل به چپ و راست و از هر گونه انحراف و فهم شخصي در امان باشيم .
چرا فقط با انتساب به كتاب خدا و سنت پيامبرش اكتفا نميكنيم؟ به دو دليل : يكي از آن دو متعلق به نصوص شرعي و ديگري متعلق به گروههاي اسلامي است.
سبب اول اينكه: ما در بررسي نصوص شرعي در كنار اطاعت از كتاب الله و سنت رسول الله به يك نكتهي ديگر هم برخورد ميكنيم و آن اطاعت از «اولي الامر» است كه خداوند ميفرمايد: أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الأمر منكم» از خدا (با پيروي از قرآن) و از پيامبر (خدا محمد ـ صلي الله عليه و سلم ـ با تمسك به سنت او ) اطاعت كنيد و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد (مادام كه مجري احكام شريعت اسلام باشند)
بنابراين اطاعت از ولي امر مسلمين كه با آن بيعت شده واجب است. همانگونه كه اطاعت از كتاب الله و سنت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ واجب است، در حالي كه «ولي امر» و اطرافيانش مصون از اشتباه نيستند. اما اطاعت از ولي امر مسلمين به منظور دفع مفسدهي اختلاف آراء واجب است، مشروط به اينكه ولي امر مسلمين امر به معروف كند.
به دليل : «لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق .»24
اطاعت از مخلوق در نافرماني خالق لازم نيست.
و خداوند فرموده « و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى و يتبع غير سبيل المومنين نوله ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصيرا .»
« كسي كه با پيامبر دشمني كند بعد از اينكه (راه ) هدايت ( از راه ضلالت ) براي او روشن شده است و راهي جز راه مؤمنان در پيش گيرد او را به همان جهتي كه دوستش داشته است رهنمود ميگردانيم و به دوزخش داخل ميگردانيم و با آن ميسوزانيم و دوزخ چه بد جايگاهي است» .
بدون شك ذكر (سبيل المومنين) در آيه دلالت بر امر مهم و نكتهاي ظريف دارد و آن اينكه اتباع ما از كتاب الله و سنت رسول الله بايد موافق با آنچيزي باشد كه نخستين مسلمانان بر آن بودهاند كه صحابه، تابعين و اتباع تابعين را شامل ميشود؛ و اين همان فريادي است كه دعوت سلفيّت آنرا سر ميدهد و اساس كار و منهج تربيتش را بر آن استوار نموده است بنابر اين، دعوت سلفيّت نماد بارز اتحاد براي امت اسلامي است و هر دعوتي ديگر نماد افتراق آن. خداوند ميفرمايد : «و كونوا مع الصادقين»
و كسي كه ميان كتاب و سنت از يك جهت و ميان سلف صالح ـ سبيل المومنين ـ از جهتي ديگر جدايي بياورد و معتقد به افتراق باشد هرگز مصداق واقعي صادقين و راستگويان نيست.
اما نسبت به سبب دوم:
گروهها و احزاب در حال حاضر توجهي به قيد ـ سبيل المومنين ـ كه در آيهي مذكور و احاديث آمده ندارند. از جمله حديثي كه در آن پيامبر ميفرمايد :«امت من به هفتاد و سه گروه تقسيم ميشود، همه در آتش هستند، مگر يك گروه كه پيامبر درمورد آن فرقهي ناجيه فرموده:
«هي التي علي مثل ما اناعليه اليوم و أصحابي».25
«گروه رستگار كساني هستند كه به همان شيوه و روشي قرار دارند كه من و اصحابم بر آن هستيم»
و اين حديث بيانگر مفهوم همانآيه است و همچنين حديث «عرباض بن ساريه» كه پيامبر فرمودند : «فعليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدي» . «به سنت من و سنت خلفاي راشدين و هدايت يافته بعد از من چنگ بزنيد» .
در اين حديث از دو سنت ذكر به ميان آمده؛ يكي سنت رسول الله و ديگري سنت خلفاي راشدين و ما ـ متاخرين ـ وظيفه داريم تا به كتاب الله و سنت رسول الله و سبيل المومنين مراجعه كنيم و نميتوانيم بگوييم كه كتاب و سنت را منهاي توجه به روش سلف صالح ميفهميم و در اين راستا بايد عنواني وجود داشته باشد كه ما را از ديگران تمييز دهد. اينكه فقط بگوييم: من مسلمان هستم يا دين من اسلام است كافي نيست، بدليل اينكه همه فرقهها امثال اباضي، قادياني و فرقههاي ديگر همين را ميگويند و اگر شما بگوييد: كه من مسلمان بر كتاب خدا و سنت رسول الله هستم باز هم كافي نيست، زيرا خيلي از احزاب و فرقههاي كلامي همين ادعا را دارند. بنابراين بايد عنواني باشد كه مميز و مبين فرد، از ميان ديگران باشد و آن عنوان اين است كه شما بگوييد : انا مسلم علي الكتاب و السنة و علي منهج سلفنا الصالح . و هي ان تقول باختصار «انا سلفيّ» . من مسلمان هستم ( و معتقد ) بر كتاب الله و سنت رسول الله بر فهم سلف صالح؛ كه عنوان اختصاري آن اين است كه شما بگوييد: من سلفي هستم.
بنابراين اعتماد ( و عمل ) بر كتاب و سنت، منهاي فهم سلف صالح در علم و عمل و دعوت و جهاد و... ، امري غير مكفي است و از بديهيات است كه صحابه تعصب بر مذهب يا شخص معيني نداشتند كه مثلاً يكي ابوبكري يا عمري يا عثماني يا علوي باشد بلكه هرگاه براي صحابه امكان سؤال از يكي از بزرگان صحابه مثل ابوبكر يا ابوهريره رضياللهعنهم پيش ميآمد ميپرسيد، زيرا آن فرزانگان ايمان داشتند كه اتباع خالص تنها براي يك فرد جز از رسولالله صلي الله عليه و آله جايز نيست .
و اگر ما در مقابل خصم بپذيريم كه فقط عنوان مسلمان كافي است آيا آنان در حق خود چنين خواهند كرد و خود را از انتساب به مذهب يا حزب يا روششان باز ميدارند؟
فحسبكم هذا التفاوت بيننا و كل اناء بما فيه ينضح .
و الله الهادي الي سواء السبيل و هوالمستعان .
نداي اتحاد و رنج اختلاف در بيان شعر بود عهد رسول و صـحبت آل مـذهب اسـلام چـون آب زلال آن يكي بگـرفت راه اعـتـزال آن دگر ارجاء و ديگر گشت غال
آن يكي جبري شد و آن واصلي آن يكي شيخـي و ديگـر كاملـي
آن يكي زيـدي و ديگـر جعفـري آن يكي شد عجردي آن اشعري
هر كه آمد مذهبـي نو بنياد كرد دشمنان ديـن حـق را شاد كرد
مختصـر هفتاد و سه فـرقه شدند جملگـي بر ضـد همديگـر بُدنـد
وصف ناجي را به يك فرقه دهند جمله,هفتاد و دو فرقـه گمرهنـد
گـفت پيغمبـر امـام مـرسـليــن در جواب پرسشِ سـائل چنيـن
هر كه باشد پيرو من، هادي است منحرف ، سرگشته، اندر وادي است
اهـل سنـت پيـروان حضـرتنـد ديگـران اتـباع غــيّ و بـدعتنـد
حـق كـجا و پيـرو بدعـت كجـا حـق كجـا و منكـر سـنـت كــجـا
ناجي آن باشد كه حق را پيرو است حرف منكر، بي اساس وعوعواست
گر توخواهي باشي از اهل نجات تـرك كن افسانـهي لات و منـات
توبه كن از پيروي عمرو وزيد خويش را آسوده كن از مكرو كيد
پاره كن يكسر حجاب ننگ و عار بندة حق شـو بحـق ايمـان بيـار
غير سنت جمله از خود دور كن هم رسول و هم خدا مسرور كن
آنچه اصل دين بود آن را بدان سوي كهساران دگر يكران مران
وفات شيخ محمد ناصرالدين آلباني ميزان فعاليت هر چه وسيع و عمر هر اندازه كه طولاني باشد؛ پايان آن مواجه با مرگ است و شيخ نيز از اين قاعده مستثني نيست؛ پس از سالها زحمت و تلاش، تصنيف و تأليف ونگارش، سخنوري و دعوت در راه دين الله, اكنون قلم از لاي انگشتان شيخ ميافتد و صداي روح بخش و لطيف او خاموش ميشود و زباني كه براي اداي كلمات در چرخش بود خشك ميشود و دو لب پرتحرك او از حركت باز ميايستد و اندك اندك چشمان بازش بسته ميشود و صداي تپش قلب ديگر شنيده نميشود ... انا لله و انا اليه راجعون .
روز شنبه 22 جمادي الاخرة سال 1420 هـ . برابر با دوم اكتبر سال 1999 م. قبل از غروب آفتاب در عمان پايتخت اردن خداوند امانت خود را پس گرفت.
جمع حاضر هنگام وفات شيخ متأثر و متألم ميشوند، وراي آنان طلاب، دانشجويان و دانشگاهيان جهان اسلام بويژه طلاب رشتهي حديث از خبر وفات ايشان در غم و حسرت از دست رفتن چنين شخصيتي به سر ميبرند.
مراسم تجهيز و تكفين به سرعت انجام ميگيرد و بعد از نماز عشاء به امامت شاگرد نيكو صفت ايشان «محمد بن ابراهيم شقره» بر او نماز جنازه خوانده ميشود. شيخ از منزلش حمل بر شانهها سوي قبرستان برده ميشود و در قبرستاني قديمي و متروكه (طبق وصيتش) به خاك سپرده ميشود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
وصيت شيخ به عموم امت إن الحمد لله ، نحمده و نستيعينه، و نستغفره، و نعوذ بالله من شرور أنفسنا، و من سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، و من يضلل فلا هادي له، و أشهد أن لاإله إلا الله وحده لا شريك له، و أشهد أن محمداً عبده و رسوله.
و بعد: وصيت اينجانب به تمام مسلمانان روي زمين بويژه برادراني كه در دعوت مبارك (عمل به) كتاب و سنت بر منهج سلف صالح با ما نسبت و اشتراكي دارند؛ ابتدا خود و آنان را به تقوا و خدا ترسي سفارش ميكنم، سپس به فراگيري هر چه بيشتر علم نافع همانگونه كه خداوند متعال فرموده: «واتقوالله و يعلمكم الله »
و معرفت و بصيرت داشته باشند تا علم صالح و شايستهاي كه در ميان همهي
ما موجود است از كتاب و سنت و از منهج سلف صالح خارج نشود؛ تا توان دارند در كنار فراگيري هر چه بيشتر اين علم به آن عامل باشند تا علم عليه آنان حجتي نباشد بلكه به نفع آنان برهاني باشد: « يوم لا ينفع مال وّلا بنون إلّا من أتى الله بقلب سليم » «آن روزي كه اموال و اولاد سودي نميرسانند بلكه تنها كسي كه با دل سالم به پيشگاه خدا آمده باشد» سپس همه مسلمانان و بويژه كساني را كه در دعوت بر منهج سلف صالح با ما نسبت و اشتراكي دارند از مشاركت با بسياري از كساني كه به سبب كارهاي خيلي زيادي از روش قرآن و سنت طبق فهم سلف صالح بيرون رفتهاند كه (در يك كلمه ميتوان گفت) با اين كارها عليه مسلمانان و جماعتهاي آنان خروج كردهاند بر حذر ميدارم و از آنان ميخواهم آنگونه باشند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ در حديث صحيح فرمودهاند : «كونوا عباد الله اخوانا » «بندگان خدا و با هم برادر باشيد»ما وظيفه داريم مخالفان خود را نيز دعوت دهيم و همواره بر اين آيهي مباركه عامل باشيم :
«أدع الى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتي هي احسن .»
(اي پيغمبر) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهاي نيكو و زيبا به راه پروردگارت فرا خوان، و با ايشان به شيوهي هر چه نيكوتر و بهتر گفتگو كن. در دعوت به روش حكمت آميز، قبل از همه سرسختترين مخالفان را كه در مبدأ و عقيده با ما مخالف هستند دعوت دهيم، تا بين (ثقل) دعوت حق، كه خدا بر ما منّت فرموده و ثقل اسلوب نادرست، در دعوت بسوي خدا جمع نكرده باشيم. از همه برادران در تمام شهرهاي اسلامي ميخواهم تا (سيرت و صورت خود را) با آداب اسلامي مزين نمايند و در همهي كارها رضاي الهي را مد نظر داشته باشند و خواهان پاداش و تشكر ( از مردم ) نباشند. به اين اميد كه در اين مقدار كفايت باشد. والحمد لله رب العالمين .
فرازهايي از وصيت نامه شيخ محمد ناصرالدين آلباني اولاً: به همسر، فرزندان، دوستان و ارادتمندانم سفارش ميكنم چون خبر وفاتم را شنيدند، ابتدا برايم دعاي مغفرت و رحمت بفرستند و با صداي بلند گريه نكنند و نوحهخواني سر ندهند.
ثانياً : در امر تدفين عجله به خرج دهند261 و از اقارب و برادران فقط به اندازهاي خبر كنند كه امر تجهيز حاصل شود.
سرپرستي غسلم را همسايه و دوست مخلصم (عزت خضر ابوعبدالله) بعهده گيرند و هر كسي كه ايشان به عنوان كمك اختيار كنند. ثالثاً: قبرم را در نزديكترين مكان انتخاب كنند تا حمل كنندگان جنازهام ناچار به سوار شدن به ماشين نشوند، البته تشييع كنندگان به ماشينهاي خود سوار شوند. جسدم را در قبرستاني قديمي و متروكه دفن كنند. تقاضا دارم در هر شهري كه وفات كردم كساني را كه خارج از شهر هستند خبر نكنند حتي فرزندانم را مگر بعد از تشييع جنازه تا احساسات و عواطف برانگيخته نشده و در نتيجه، سبب تأخير جنازهام نشود. از خداوند مسئلت دارم در حالي او را ملاقات كنم كه همهي گناهانم را بيامرزد.
همهي كتابهاي كتابخانهام را اعم از چاپي، مصور و خطي با خط خودم يا ديگران را به كتابخانهي دانشگاه اسلامي مدينهي منوره اهدا مينمايم؛ زيرا در آنجا در امر دعوت به كتاب و سنت بر منهج سلف صالح در روزهايي كه در آنجا تدريس ميكردم خاطرات خوبي به ياد دارم.
راجياً من الله تعالي أن ينفع بها روّادها. كما نفع بصاحبها يومئذٍ طلابها. و أن ينفعني بهم؛ باخلاصهم دعواتهم.
27/جمادي الاولي سال 1410 هـ .
محمد ناصر الدين الالبالي
«رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لي في ذريتي اني تبت اليك و اني من المسلمين ».
وصيت شيخ براي طالب علم مبتدي
به طلابي كه در ابتداي فراگيري علوم ديني هستند؛ توصيه ميكنم از ميان كتابهاي فقهي، كتاب «فقه السنه» تأليف شيخ سيد سابق را همراه با بعضي از مراجع مانند «سبل السلام» را بخوانند و اگر در كنار فقه السنة از«تمام المنة»271 نيز استفاده كنند بهتر است و نيز خواندن كتاب «الروضة الندية».
از ميان كتابهاي تفسير قرآن، خود را به خواندن كتاب «تفسيرالقرآنالعظيم» از حافظ ابن كثير عادت دهند؛ هر چند كه (مطالب) اين كتاب طولاني است اما از صحيحترين كتابهاي تفسير به شمار ميرود.
از بين كتابهاي مواعظ و نصايح كتاب «رياض الصالحين» اثر امام نووي را مطالعه كنند.
از كتابهاي عقيده ـ خواندن كتاب « شرح العقيدة الطحاوية» تأليف ابن ابي العزالحنفي؛ با كمك تعليق و شرحي كه بر آن نوشتهام و بطور عموم كتابهاي «شيخ الاسلام ابن تيميه» و شاگردش «ابن قيم الجوزيه» را مورد مطالعه قرار دهند. زيرا به عقيدهي بنده اين دو شخصيت از جمله علماي كم نظيري هستند كه در فهم دين مسير و منهج سلف صالح را پيمودهاند و انسانهاي با تقوا و شايستهاي بودهاند ـ و لا نزكي علي الله احداً.
تأليفات شيخ آلباني تحقيقات شيخ آلباني كه در زمينههاي مختلف, درطول دوران زندگي پر بار علمي خويش تأليف نمودهاند. بسياري از آنها چاپ و در دسترس علاقهمندان قرار دارد و بسياري ديگر بصورت نسخههاي خطي هستند؛ كه در فهرست مشخص شدهاند.
1. الأمثال النبوية ـ تأليف (خ)
2. أحاديث الإسراء و المعراج ـ تأليف (خ)
3. أحاديث التحري و البناء علي اليقين في الصلاة ـ تأليف (خ)
4. أحكام الجنائز ـ تأليف
5. أحكام الركاز ـ تأليف (خ)
6. أداء ما وجب من بيان وضع الوضاعين في رجب / لابن دحبة ـ تحقيق و تخريج
7. آداب الزفاف ـ تأليف
8. إرشاد النقاد في تيسير الاجتهاد / للصنعاني ـ تخريج و تعليق . (خ)
9. إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل ـ تأليف
10. إزالة الدهش و الوله عن المتحير في صحة حديث: ماء زمزم لما شرب له . تخريج .
11. إزالة الشكوك عن حديث البروك ـ تأليف (خ)
12. أسباب الاختلاف / للحميدي ـ تحقيق (خ)
13. أسماء الكتب المنسوخة من المكتبة الظاهرية ـ إعداد (خ)
14. إصلاح المساجد من البدع و العوائد / للقاسمي ـ تخريج و تعليق
15. أصول السنة و اعتقاد الدين / للحميدي ـ تحقيق . (خ)
16. إغانة اللهفان من مصايد الشيطان / لا بن القيم ـ تخريج .
17. اقتضاء العلم العمل / للخطيب البغدادي ـ تحقيق و تخريج و تعليق .
18. الأجوبة النافعة عن أسئلة لجنة مسجد الجامعة ـ تأليف .
19. الاحاديث الضعيفةو الموضوعة التي ضعفها أو أشار إلي ضعفها ابن تيمية في مجموع الفتاوي ـ تأليف (خ)
20. الأحاديث الضعيفة و الموضوعة في أمهات الكتب الفقهية ـ تأليف (خ)
21. الأحاديث المختارة/ للضياء المقدسي ـ تحقيق و تخريج (خ)
22. الاحتجاج بالقدر / لابن تيمية ـ تحقيق
23. الأحكام الصغري لعبد الحق ـ تحقيق و تعليق و تخريج (خ)
24. الأحكام الوسطي /ـ تخريج و تعليق و تحقيق (خ)
25. الأذكار / للنووي ـ تعليق و تخريج (خ)
26. الأسئلة و الأجوبة ـ تأليف (خ)
27. الإكمال في أسماء الرجال / التبريزي ـ تحقيق
28. الآيات البينات في عدم سماع الأموات علي مذهب الحنفية السادات / آلوسي ـ تحقيق و تخريج .
29. الآيات و الأحاديث في ذم البدعة ـ تأليف (خ)
30. الإيمان / لابن أبي شيبة ـ تحقيق و تخريج و تعليق
31. الإيمان / لابن تيميةـ تعليق
32. الإيمان / لابي عبيد القاسم بن سلام ـ تحقيق و تخريج و تعليق
33. الباعث الحثيث شرح اختصار علوم الحديث / لأحمد شاكر ـ تعليق
34. التعقيب المبعوث علي رسالة السيوطي الطُّرثوث ـ تأليف (خ)
35. التعقيب علي رسالة الحجاب / للمودودي ـ تعليق
36. التعليق الرغيب علي الترغيب و الترهيب ـ تأليف (خ)
37. التعليق الممجد علي موطا الإمام محمد / للكنوي ـ تعليق و تحقيق (خ)
38. التعليق علي رسالة كلمة سواء / ... ـ تعليق ورد .(خ)
39. التعليق علي سنن ابن ماجه ـ تخريج (خ)
40. التعليقات الجياد علي زاد المعاد ـ تأليف (خ)
41. التعليقات الحسان علي الإحسان ـ تأليف (خ)
42. التعليقات الرضية علي الروضة الندية / لصديق حسن خان - تأليف
43. التمهيد لفرض رمضان ـ تأليف (خ)
44. التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل ـ تحقيق و تعليق
45. التوحيد / محمد أحمد العدوي ـ تخريج و تعليق (خ)
46. التوسل أنواعه و أحكامه ـ تأليف
47. الثمر المستطاب في فقه السنة و الكتاب ـ تأليف (خ)
48. الجمع بين ميزان الاعتدال للذهبي و لسان الميزان لابن حجر (خ)
49. الحديث النبوي / لمحمد الصباغ ـ تخريج
50. الحديث حجة بنفسه في العقائد و الأحكام ـ تأليف
51. الحوض المورود في زوائد منتقي ابن الجارود ـ تأليف (خ)
52. الدعوة السلفية أهدافها و موقفها من المخالفين لها ـ تأليف (خ)
53. الذب الاحمد عن مسند الإمام أحمد ـ تأليف
54. الرد المفحم علي من خالف العلماء و تشدد و تعصب و ألزم المرأة أن تستر وجهها و كفيها و أو جب ، و لم يقنع بقولهم إنه سنة و مستحب ـ تأليف (خ)
55. الرد علي التعقيب الحثيث / للحبشي الهرري ـ تأليف
56. الرد علي أرشد السلفي ـ تأليف
57. الرد علي السقاف فيما سوده علي دفع شبه التشبيه ـ تأليف (خ)
58. الرد علي إسماعيل الأنصاري في مسألة الذهب المحلق ـ تأليف
59. الرد علي رسالة التويجري في بحوث من صفة الصلاة ـ تأليف (خ)
60. الرد علي عز الدين بليق في منهاجه ـ تأليف (خ)
61. الرد علي كتاب المراجعات ـ لعبد الحسين شرف الدين الرافضي ـ تأليف (خ)
62. الرد علي كتاب تحرير المرأة في عصر الرسالة ـ لمحمد عبدالحليم أبوشقة ـ تأليف (خ)
63. الرد علي كتاب ظاهرة الإرجاء / لسفر الحوالي ـ تأليف (خ)
64. الرد علي هدية البديع في مسألة القبض بعد الركوع تأليف (خ)
65. الروض النضير في ترتيب و تخريج معجم الطبراتي الصغير281ـ تأليف (خ)
66. الزوائد علي الموارد ـ تأليف
67. السفر الموجب للقصر ـ تأليف (خ)
68. الشهاب الثاقب في ذم الخليل و الصاحب / للسيوطي ـ تخريج
69. الصراط المستقيم فيما قرره الثقات الأثبات في ليلة النصف من شعبان / لعلماء الأزهر ـ تخريج
70. العقيدة الطحاوية شرح و تعليق ـ تأليف
71. العلم لأبي خيثمة ـ تحقيق و تعليق و تخريج
72. الفهرس الشامل لأحاديث و آثار كتاب الكامل / لابن عدي ـإعداد (خ)
73. الفهرس المنتخب من مكتبة خزانة ابن يوسف مراكش ـإعداد (خ)
74. القائد إلي تصحيح العقائد /للمعلمي ـ تعليق
75. الكلم الطيب / لابن تيمية ـ تحقيق و تخريج
76. اللحية في نظر الدين ـ تأليف
77. المحو و الإثبات الذي يدعي به في ليلة النصف من شعبان ـ تأليف (خ)
78. المراة المسلمة/ لحسن البنا ـ تخريج
79. المستدرك علي المعجم المفهرس لألفاظ الحديث ـ تأليف (خ)
80. المسح عل الجوربين و النعلين ـ تأليف و تذييل
81. المصطلحات الأربعة في القرآن / للمودودي ـ تخريج (خ)
82. المغني عن حمل الأسفار في الأسفار / للحافظ العراقي ـ تعليق و تخريج (خ)
83. المناظرات و الردود ـ تأليف (خ)
84. المناظرة بين الشيخ الألباني و الشيخ الزمزمي ـ نسخها عبدالصمد البقالي (خ)
85. المنتخب من مخطوطات الحديث في المكتبة الظاهرية ـ تأليف
86. النصيحة بالتحذير من تخريب (ابن عبدالمنان ) لكتب الائمه الرجيحة ، و من تضعيفه لمئات الأحاديث الصحيحةـ تأليف
87. بداية السول في تفضيل الرسول / للعزبن عبد السلام ـ تحقيق و تخريج
88. بغية الحازم في فهارس مستدرك الحاكم ـ إعداد (خ)
89. بين يدي التلاوة ـ تأليف (خ)
90. تاريخ دمشق / لأبي زرعة ـ رواية أبي ميمون ـ تحقيق و تعليق (خ)
91. تأسيس الأحكام شرح بلوغ المرام / للشيخ أحمد بن يحيي النجمي ـ تعليق طبع الجزء الاول
92. تحذير الساجد من اتخاذ القبور مساجد ـ تأليف
93. تحريم آلات الطرب ـ تأليف
94. تحقيق معني السنة/ لسليمان الندوي ـ تخريج
95. تخريج أحاديث كتاب مشكلة الفقر / للقرضاوي ـ تأليف
96. تخريج أحاديث موسوعة البيوع ـ تأليف
97. تخريج حديث أبي سعيد الخدري في سجود السهوـ تأليف (خ)
98. ترجمة الصحابي أبي الغادية، و دراسة مرويات قتله عماربن ياسر ـ تأليف (خ)
99. تصحيح حديث إفطار الصائم ـ تأليف
100. تلخيص أحكام الجنائز ـ تأليف
101. تلخيص حجاب المرأة المسلمة ـ تأليف (خ)
102. تلخيص صفة صلاة النبي (ص) ـ تأليف
103. تمام المنة في التعليق علي فقه السنة ـ تأليف (خ)
104. تمام النصح في أحكام المسح ـ تأليف
105. تمام تمام المنة في التعليق علي فقه السنة ـ تأليف
106. تهذيب صحيح الجامع الصغير و زيادته و الاستدراك عليه ـ تأليف (خ)
107. تيسير انتفاع الخلان بترتيب ثقات ابن حبان ـ تأليف (خ)
108. جلباب المراة المسلمة ـ تأليف
109. جواب حول الاذان و سنة الجمعة ـ تأليف (خ)
110. حجاب المراة و لباسها في الصلاة / لابن تيمية ـ تحقيق و تعليق و تخريج
111. حجة النبي (ص) كما رواها عنه جابر رضي الله عنه ـ تأليف
112. حجة الوداع (خ)
113. حقوق النساء في الإسلام / لرشيد رضا ـ تعليق
114. حقيقة الصيام / لابن تيمية ـ تخريج
115. حكم تارك الصلاة ـ تأليف
116. خطبة الحاحة ـ تأليف
117. دفاع عن الحديث النبوي ـ تأليف
118. ديوان الضعفاء و المتروكين / للذهبي ـ تحقيق و تعليق (خ)
119. رجال الجرح و التعديل لابن أبي حاتم ـ أعداد (خ)
120. رفع الأستار لإبطال أدلة القائلين بفناء النار / للصنعاني ـ تحقيق و تعليق
121. رياض الصالحين / للنووي ـ تخريج
122. زهر الرياض في رد ما شنعه القاضي عياض علي من أوجب الصلاة علي البشير النذير في التشهد الأخير / للخيضري ـ تحقيق و تعليق (خ)
123. سؤال و جواب حول فقه الواقع ـ فتوي
124. سبل السلام للصنعاني ـ تعليق (خ)
125. سلسلة الأحاديث الصحيحة و شيء من فقهها و فوائدها (1ـ6 ) مطبوع، والمجلد السابع تحت الطبع ، و به ينتهي الكتاب ـ و توجد قطعة من الثامن ـ تأليف
126. سلسلة الأحاديث الضعيفة و الموضوعة و اثرها السييء في الامة (1ـ5) مطبوع ( السادس و السابع تحت الطبع ) و الكتاب خمسة عشر مجلداً ـ تأليف
127. شرح العقيدة الطحاوية / لابن أبي العز الحنفي ـ تخريج
128. صحيح بن خزيمة ـ مراجعه و تخريج
129. صحيح الأدب المفرد ـ تأليف
130. صحيح الإسراء و المعراج ـ تأليف (خ)
131. صحيح الترغيب و الترهيب ـ اختيار و تخريج
132. صحيح الجامع الصغير و زيادته ـ تأليف (خ)
133. صحيح السيرة النبوية ـ تأليف (خ)
133/1 . صحيح الكلم الطبيب ـ تأليف (خ)
134. صحيح سنن ابن ماجه ـ تأليف
135. صحيح سنن ابي داوود29 (خ)
136. صحيح سنن أبي داود ـ تأليف
137. صحيح سنن الترمذي ـ تأليف
138. صحيح سنن النسائي ـ تأليف
139. صحيح كشف الأستار عن زوائد البزار / للهيثمي .(خ)
140. صحيح موارد الظمآن ـ تأليف
141. صفةالفتوي و المفتي و المستفتي / لابن حمدان ـ تخريج و تعليق
142. صفة صلاة النبي (ص) ـ تأليف
143. صلاة الاستسقاء ـ تأليف (خ)
144. صلاة التراويح ـ تأليف
145. صلاة العيدين في المصلي خارج البلد هي السنة ـ تأليف
146. صلاة الكسوف و مارأي (ص) فيها من الآيات ـ تأليف (خ)
147. صوت الطبيعة ينادي بعظمة الله / لعبد الفتاح الإمام ـ تخريج
148. صوت العرب تسأل و ناصر الدين يجيب 30
149. صيد الخاطر / لابن الجوزي ـ تخريج
150. ضعيف الأدب المفرد ـ تأليف
151. ضعيف الترغيب و الترهيب ـ اختيار و تخريج
152. ضعيف الجامع الصغير و زيادته ـ تأليف
153. ضعيف سنن ابن ماجه ـ تأليف
154. ضعيف سنن أبي داود ـ تأليف
155. ضعيف سنن الترمذي ـ تأليف
156. ضعيف سنن النسائي ـ تأليف
157. ضعيف كشف الأستار عن زوائد البزار / للهيثمي (خ)
158. ضعيف موارد الظمآن ـ تأليف
159. ظلال الجنة في تخريج السنة ـ تأليف
160. عودة إلي السنة ـ تأليف (خ)
161. غاية الآمال بتضعيف حديث عرض الأعمال والرد علي الغماري بصحيح المقال ـ تأليف (خ)
162. غاية المرام في تخريج أحاديث الحلال و الحرام ـ تأليف
163. فتنة التكفير ـ فتوي
164. فتوي حكم تتبع آثار الأنبياء والصالحين ـ تأليف
165. فضائل الشام و دمشق ـ تخريج
166. فضل الصلاة علي النبي (ص) ـ تحقيق و تخريج
167. فقه السيرة / للغرالي ـ تخريج
168. فهرس أحاديث كتاب التاريخ الكبير للبخاري ـ إعداد (خ)
169. فهرس أحاديث كتاب الشريعة للآجري ـ إعداد (خ)
170. فهرس أسماء الصحابة الذين أسندوا الأحاديث في معجم الطبراني الأوسط ـ إعداد (خ)
171. فهرس الصحابة الرواة في مسند الإمام أحمد بن حنبل ـ إعداد
172. فهرس المخطوطات الحديثية في مكتبة الأوقاف الحلبية ـ تأليف (خ)
173. فهرس كتاب الكواكب الدراري لابن عروة الحنبلي ـ إعداد (خ)
174. قاموس البدع ـ تأليف (خ)
175. قاموس الصناعات الشامية / لمحمد ـ سعيد القاسمي ـ تخريج / مشاركة مع الشيخ محمد بهجت البيطار ـ رحمة الله ـ
176. قصة نزول عيسي عليه السلام و قتله الدجال ـ تأليف (خ)
177. قيام رمضان ـ تأليف
178. كتاب الصلاة الكبير ـ تأليف (خ)
179. كشف النقاب عما في كلمات أبي غدة من الأباطيل و الافتراءات ـ تأليف
180. كلمة الإخلاص و تحقيق معناها / لابن رجب ـ تخريج
181. كيف يجب أن نفسر القرآن ـ تأليف (خ)
182. لفتة الكبد إلي نصيحة الولد / لابن الجوزي ـ تحقيق و تخريج مشاركة مع الأستاذ محمود مهدي استانبولي رحمه الله
183. ما دل عليه القرآن مما يعضد الهيئة الجديدة / للألوسي ـ تخريج
184. مجموع الفتاوي 31.
185. مختصر التوسل ـ تأليف (خ)
186. مختصر المشائل المحمدية/ للترمذي ـ اختصار و تحقيق
187. مختصر العلو للعلي العظيم ـ اختصار و تحقيق
188. مختصر تحفة المودود / لابن القيم ـ اختصار و تخريج (خ)
189. مختصر تعليق الشيخ محمد كنعان (خ)
190. مختصر شرح العقيدة الطحاوية (خ)
191. مختصر صحيح البخاري (1ـ4) ـ اختصار و تعليق
192. مختصر صحيح مسلم / للمنذري ـ اختصار و تعليق
193. مختصر صحيح مسلم ـ تأليف
194. مذكرات الرحلة إلي مصر ـ تأليف (خ)
195. مسائل أبي جعفر محمد بن عثمان بن أبي شيبة ـ تحقيق و تعليق (خ)
196. مسائل غلام الخلال التي خالف فيها الخرقي ـ تعليق
197. مساجلة علمية بين العز عبدالسلام و ابن الصلاح ـ تحقيق و تعليق
198. مساويء الاخلاق / للخرائطي ـ تحقيق و تخريج (خ)
199. مشكاة المصابيح ـ تخريج
200. مع الأستاذ الطنطاوي ـ تأليف (خ)
201. معالم التنزيل / للبغوي ـ تخريج (خ)
202. معجم الحديث النبوي ـ تأليف (أربعون مجلداً) (خ)
203. مناسك الحج و العمرة ـ تأليف
204. مناظرة كتابية مع طائفة من أتباع القاديانية ـ تأليف (خ)
205. مناقب الشام و أهله / لابن تيمية ـ تخريج
206. منتخبات من فهرس المكتبة البريطانية ـ أعداد
207. منزلة السنة في الإسلام ـ تأليف
208. موارد السيوطي في الجامع الصغير ـ تأليف (خ)
209. نزهة النظر في توضيح نخبة الفكر / لابن حجرـ تعليق و تحقيق ( لم يتم)
210. نصب المجانيق لنسف قصة الغرانيق ـ تأليف
211. نقد التاج الجامع للأصول لمنصور علي ناصف تعليق و تخريج (خ)
212. نقد نصوص حديثية في الثقافة الاسلامية ـ تأليف
213. هداية الراوة إلي تخريج أحاديث المصابيح و المشكاة / لابن حجر ـ تخريج
214. وجوب الأخذ بحديث الآحاد في العقيدة و الأحكام ـ تأليف
215. وصف الرحلة الأولي إلي الحجاز والرياض مرشداً للجيش السعودي ـ تأليف (خ)
216. وضع الآصار في ترتيب أحاديث مشكل الآثار ـ إعداد .(خ)
تصوير تقديرنامه و اعطاي جايزهي بين المللي موسسه خيريه ملك فيصل براي علوم اسلامي در سال 1419 هـ . به شيخ آلباني
در اين تقديرنامه از شيخ محمد ناصر الدين آلباني به پاس خدمات ايشان در رشتهي تحقيق و تخريج و احاديث و تأليفات ايشان كه گل سرسبد آنها كتابهاي «ارواء الغليل في تخريج احاديث منارالسبيل » ، «سلسلة الاحاديث الصحيحة » ، «سلسلة الاحاديث الضعيفة» ، «تحقيق كتاب مشكاة المصابيح»، «صحيح الجامع الصغير و زياداته » و «ضعيف الجامع الصغير و زياداته» هستند تجليل شده و در پايان اين منشور مكتوب است كه شيخ آلباني شخصيتي علمي و محدثي گرانمايه هستند كه براي محافل علمي و طلاب علوم اسلامي بويژه رشتهي حديث حكم مرجع را دارند .32
به نقل از سايت بيداري
-------------------------------------------------------------------------------- 1- سوره مباركه الزمر آيه 17-18
2- دكتر احمد سياد متولد سال 1324 هـ . ش از منطقة كاروان ـ زرآباد ـ از توابع شهرستان چابهار ـ بود كه تحصيلات خود را در مدينه منوره آغاز و پس از دريافت مدرك ديپلم رسماً در دانشگاه اسلامي ـ الجامعة الاسلامية ـ مدينه منوره در رشتهي «علوم حديث» كه از مهمترين و مشكلترين رشتههاي علم دين به شمار ميرود ثبت نام كرد و جهت پايان نامهي ليسانس ، احاديث كتاب «خصائص علي بن ابيطالب» از امام نسائي را تحقيق و تخريج نموده است و جايگاه هر حديثي را در ميزان صحيح و ضعيف طبق گفتههاي علماي حديث و فن رجال بيان داشته و در تحقيق اين رساله و جهت دريافت نسخههاي متعدد و اصلي به مشكلات زيادي برخورد كرده است و به كشورهاي متعددي از جمله هندوستان، مصر، ايران، مغرب و اردن سفرهايي انجام داده است و اكنون كتاب مذكور در دسترس دانش پژوهان قرار دارد و قبل از شهادت و بعد از شهادت دكتر احمد، در بيروت، كويت، اردن و عربستان به چاپ رسيده است؛ و پايان نامهي دكتراي ايشان تحقيق و تخريج احاديث كتاب «المعجم ابن الاعرابي» است .
كتاب «المعجم» نوشتهي ابوسعيد احمد بن محمد بن زياد بن الأعرابي از علماي قرن سوم هجري بوده است و كتاب «المعجم» يكي از باارزشترين كتابهاي حديث قرن سوم ميباشد كه دكتر احمد رحمه الله ظرف سه سال تحقيق و بررسي و تلاشهاي فراوان توانست به خوبي از عهدهي اين كار علمي و فرهنگي بر آيد كه شش جزء آن را به عنوان «پايان نامهي دكترا» در سال 1406 هـ . ق. تقديم نمود و درحال تحقيق و بررسي شش جزء ديگر آن در حوزة علمية دار السنة زرآباد بود كه متأسفانه مشكلات و آزمايشهاي گوناگون، از ماندن مدتهاي طولاني در زندان تا مرز شهادت اين كار نا تمام ماند. دكتر احمد ضمن بررسي اين كتاب مهم، به مشكلاتي مواجه گرديده كه در مقدمه كتاب به آن اشاره نموده است. جهت دسترسي به اسناد بعضي روايات و تصحيح عبارات و دريافت نمودن نسخههاي قديمي و موثق، سفرهايي به كتابخانههاي باستاني تركيه ، هندوستان و غيره انجام داده است. كساني كه در رشتهي تحقيق حديث بهرهاي بردهاند و گامهايي برداشتهاند ارزش كار دكتر احمد را در كثرت مراجع و قدرت حافظه و ذكاوت و حسن بيان او ميبينند. شيخ احمد سياد اولين دانشجوي ايراني بود كه موفق به اخذ مدرك دكترا از دانشگاه اسلامي مدينه منوره گرديدند. بعد از پايان تحصيلات به منطقه خود مراجعه نمود و مدرسهي ديني (دارالسنة) را تأسيس كردند و همزمان با تأسيس مدرسه كتابخانهي آن را نيز راه اندازي نمودند و اكثر كتابهاي مراجع و منابع حديث و فقه و تاريخ را فراهم نمودند كه اكنون بعد از شهادت ايشان كتابخانهي مدرسه با رونق هر چه بيشتر ـ بجز از وجود شخص ايشان ـ يكي از غنيترين كتابخانهها به شمار مي رود. ايشان پس از دو سال از تأسيس مدرسه در مسافرتي كه به تهران داشت در آن جا بازداشت و روانهي زندان گرديد و پس از پنج سال بازداشت در سال 1371 آزاد شد و سرانجام در سال 1374 در فرودگاه بندرعباس دستگير و پس از چهارروز، صبح پنجشنبه 11 رمضان 1374 جسد بي جان ايشان در شهر ميناب در كنار فلكهاي يافت ميشود و در روز جمعه 12 رمضان در كنار قبر مادر مهربان و پدر فداكارش به خاك سپرده ميشود . انا لله و انا اليه راجعون .
دكتر احمد يكي از پرچمداران قرآن خدا و سنت رسول الله بود. پيام روشن توحيد را در كمترين مدت زمان به ملت بلوچستان و ايران رساندند. او به واسطهي سنت حسنهاي كه به جا گذاشتند اجري نيكو خواهند داشت و اين پاداش تا قيامت افزايش خواهد يافت، چون خواهند بود كساني كه از او تبعيت نموده و راه او را دنبال كنند. او فقط يك چيز تبليغ ميكرد و بس و آن اينكه «ولكم في رسول الله اسوة حسنة» ، حال اين سؤال مطرح است كه چرا چنين دلسوزاني قرباني اميال و خواستههاي ديگران شوند؟ آيا با قتل و كشتار و دستگيري و محاكمهي افراد به بهانههاي مختلف و توهين و تحقير مقدسات و معتقدات ديگران و تنگ نمودن دايرهي تبليغات مذهبي و ديني ميتوان جلوي صاحبان عقيدهي توحيد و مناديان قرآن و سنت را گرفت؟
تاريخ پاسخ مي دهد و قضاوت خواهد نمود...
3-نقل از كتاب: ( مع شيخنا ناصر السنه والدين محمد ناصر الدين الالباني) : تأليف عبدالحميد الحلبي ص 5 . كتاب: (محدث العصر محمد ناصرالدين الالباني) تأليف سميربن امين الزهيري . در كتاب: ( مقالات الالباني ) تاريخ تولد شيخ سال 1333 هـ.ق ذكر گرديده . ص 183 ـ 197
4-محدث العصر محمد ناصرالدين الالباني ص 8-9 مختصر كتاب الالباني ( جهاده و حياته العلميه ) و ثناء العلماء عليه . ص 7
5-از جمله بيانات پيامبر بزرگوار اسلام در فضيلت سرزمين شام(سوريه) به اين دو حديث مي توان اشاره نمود 1 ـ عن ابنعمر : انّ رسول الله (ص) قال: اللهم بارك لنا في شامنا ، اللهم بارك لنا في يمننا ... (عارضـهالاحوذي به شرح صحيح الترمذي جلد 13 كتاب المناقب، باب في فضل الشام و اليمن ص 299. 2 ـ «طوبي للشام ان ملائكه الرحمن باسطة اجتحتها عليه» . سلسلة الاحاديث الصحيحة جلد 2 شماره حديث 503 .
6-اي اكفهم من القوت بما لا يرهقهم الي ذل السأله و لا يكون فيه فضول تبعث علي الترفه و التبسط في الدنيا ... فتح الباري جلد 4 ص 421 .
7-محدث العصر محمد ناصر الدين الالباني ص 26
8-خوشبختانه كتاب «احكام الجنائز» توسط يكي از اساتيد محترم به فارسي ترجمه شده است و بزودي چاپ و در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت. [اين كتاب توسط انتشارات حرمين منتشر شده است]
9-ايشان يكي از شاگردان بزرگوار شيخ آلباني هستند كه نماز جنازهي شيخ به امامت ايشان خوانده شد . مراجعه شود به كتاب «محدث العصر محمد ناصر الدين الألباني». كتاب«محدث العصر و ناصرالسنه» تاليف: ابراهيم محمد العلي.ص52
10-اما اينكه بعضي مي گويند ـ شيخ رحمه الله ـ داراي حدت ، شدت و تندي بوده ، در مجموع چنين نيست بلكه شدت و تندي كه در برخورد ايشان مشاهده ميشد، به موقع و به جا هنگام غيرت بر سنت و دفاع از آن با اهل عناد و مكابره از ايشان بروز ميكرد .
-11ترجمه : هيچ مسلماني اجازه ندارد بخاطر حرف مردم ، حالا هر كسي كه باشد، به حديث پيامبر عمل نكند ، بعد از اينكه حديث صحيح باشد و بعضي از پيشوايان دين به آن عمل نموده اند .
12-اين كلمه برندهترين حربه و سلاحي است كه هميشه اهل بدعت براي سركوب نمودن موحدين و مخالفان خود ، از آن استفاده نموده و آنان را بدان نسبت ميدهند . نظر خوانندگان را به خلاصهاي از دعوت وهابيت معطوف ميدارم . عباس محمود عَقّاد در كتاب «اسلام در قرن بيستم» با ترجمهي حميد رضا آژير ، در بخش دعوت وهابيت ، مينويسد : نخستين اين دعوتها از حيث تاريخ پيدايش ، دعوت محمد بن عبدالوهاب است كه در اوايل قرن دوازدهم هجري در «عُيينه » يكي از شهرهاي نجد واقع در جزيرة العرب ديده به جهان گشود. در ادامه به نقل از «مولامحمد آلوسي» مينويسد: شيخ محمد در شهر عيينه از شهرهاي نجد تحت نظر پدر خود شيخ عبدالوهاب بن سليمان قاضي اين شهر... بزرگ شد ... شيخ محمد بن عبدالوهاب فقه مذهب امام احمد بن حنبل را نزد پدر خود فراگرفت و در كودكي كتب تفسير و حديث و عقايد را بسيار مطالعه مي كرد ... شيخ كتب بسياري تصنيف كرده است كه از آن جمله است التوحيد و تفسيرالقرآن و كشف الشبهات و رسايل و فتاواي فقهي و اصولي ديگر... در ميان اين كتابها، كتابي كه در بردارندهي اصول دعوت شيخ است همان كتاب التوحيد ... حق المولي علي العبيد است كه شيخ در اين كتاب گناهاني را كه شخص را به كفر ميكشاند و شرك تلقي ميشود بر ميشمرد، شيخ بيشتر اين گناهان را در محدودهي بدعتگذاريها و خرافات و زياده روي در بزرگداشت رهبران ديني ميداند. بنابراعتقاد شيخ (محمد بن عبدالوهاب) استفاده از انگشتر و نخ به قصد دفع بلا و استفاده از طلسم و افسون براي حفظ خويشتن و تبرك جستن به درخت و سنگ و سربريدن حيوانات با نامي جز نام خداوند و پناه بردن و دادخواستن از غير خدا شرك است و اين كه زياده روي در زيارت مزار صالحان، اين قبور را به بتاني در ميآورد كه در برابر خدا پرستش ميشوند ، او جادوگري ، پيشگويي، فال بيني و طالع بيني را از اعمال شيطاني ميداند.... وي تأويلات و سنت شكنيهاي متصوفه را رد ميكند. از زندگي شيخ محمد بن عبدالوهاب چنين به نظر ميرسد كه وي در انجام رسالت خود سختيهاي بسياري را تحمل كرده است ولي شيخ با جديت تمام و ناديده گرفتن اين سختيها در مسير خود ادامه ميداد ... و اين چنين است كه مصلحان، حق دارند تا مردم را از اين گونه جهالتها دور كنند و وهابيت نيز توانست مردم را از گونههاي مختلف بدعتگذاري و خرافات دور كند.
حميد رضا آژير مترجم كتاب مذكور در صفحه 98، پاورقي در نقد دعوت وهابيت و شخص محمد بن عبدالوهاب ذكر ميكند كه ما آن را نيز ذكر ميكنيم تا خوانندهي محترم بين دو نظريهي كاملا متضاد مؤلف كتاب و مترجم شيعي مذهب آن قضاوت كند. حميد رضا آژير مينويسد : محمد بن عبدالوهاب يك عنصر كج انديش و كينه توز بود كه سخنان منكر و ياوه ميگفت و بي محابا مسلمانان را تكفير ميكرد و مشرك ميخواند و بر سنتهاي اصيل اسلامي تجدد گرايانه ميتاخت. وي در ابتدا از سوي پدر، برادر و ديگر مسلمانان زادگاهش طرد شد ولي استعمار كهن، يعني انگلستان شكار سياسي مناسبي براي خود يافت ... اينان به بهانهي دعوت به توحيد به جنگ اهل توحيد آمدند و با حربهي مبارزه با شرك دامنهي شرك جلي و خفي را در مهد اسلام و در مركز وحي گسترش دادند ...
استاد احمد امين از نويسندگان معروف جهان اسلام در كتاب «زعماء الاسلام في العصر الحديث» مينويسد : محمد بن عبدالوهاب (1115ـ1206 هـ ) رهبر گروهي است كه وهابيون ناميده ميشوند و بنيانگذار آئين و مسلك وهابيت و حكومت فعلي حجاز پيرو اين مذهب است ... مهمترين مسئله كه به هنگام تحصيل و گردش و سير و سفر در ممالك اسلامي ، ذهن وي را به خود مشغول ساخت ، مسئله (توحيد) بود كه شالوده و ستون فقرات اسلام به شمار ميرود و در كلمهي توحيد«لااله الاالله» تبلور يافته و اسلام بواسطهي آن از ساير اديان متمايز ميگردد و محمد(ص) با صادقترين و راستترين و گرمترين دعوت مردم را به سوي آن فراخواند . بنابراين در آئين توحيدي نه بتها و اصنام و نه پرستش نياكان و اجداد و نه مراجع و رؤساي دين و اينگونه چيزها... هيچكدام وجود ندارند و قابل قبول نيستند . بخاطر همين عقيده او و پيروانش خود را «موحدين» ـ يكتاپرستان ـ ناميدند ، و كلمهي «وهابيت» نامي است كه دشمنان و مخالفان آنان برآنان اطلاق نمودهاند و اروپائيان نيز همين نام را به كار برده و سپس بتدريج بر سر زبانها جاري گرديده و رواج يافته است .
13-مختصر كتاب الألباني ( جهاده و حياته العلميه ) و تناء العلماء عليه ص 18. مع شيخناناصرالسنه والدين محمد ناصر الالباني ص 6 .
14-مرجع سابق. در پاورقي كتاب «مع شيخنا ناصرالسنه والدين محمد ناصر الدين الالباني ص 8 .آمده كه ، شيخ محمد لطفي الصباغ از شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز نقل ميكند كه ايشان فرمودند : « لا أعلم تحت قبه الفلك اعلم بحديث رسول الله من الشيخ ناصر «حربده الدستور الأردنية » ( تاريخ 8/10/1999). نيز كتاب محمد ناصر الدين الألباني محدث العصر و ناصر السنه. تاليف ابراهيم محمد العلي ص 18.
15-مختصر كتاب الالباني ص 20
16-مرجع سابق
17-خوشبختانه كتاب صفة صلاة النبي تأليف شيخ آلباني توسط يكي از دعوتگران به كتاب و سنت به فارسي ترجمه شده كه بزودي چاپ خواهد شد .
18-شيخ ناصر الدين الالباني در كتاب خود صفة الصلاة النبي صفحه 34 مينويسد روايت «اختلاف امتي رحمة » صحيح نيست بلكه از اقوال باطل و بدون اصل است و مينويسد علامه السبكي گفته من هيچ سندي چه صحيح ، چه ضعيف و چه موضوع براي اين حديث نيافتهام. شيخ الالباني ميگويد : اين حديث با الفاظي ديگر نيز روايت شده «...اختلاف اصحابي لكم رحمة» و «اصحابي كالنجوم ، فبايهم اقتديتم اهتديهم» و اين دو روايت صحيح نيستند . روايت اولي ـ واهٍ جدّا ـ و روايت دوم ـ موضوع ـ و حواله ميدهد به كتاب خودش ـ سلسلة الاحاديث الضعيفة و الموضوعة »( رقم 58 ، 59 ، 61) وانگهي اين حديث در عين ضعيف بودنش مخالف با قرآن نيز هست؛ آيات قرآن بر وحدت و اتحاد دلالت دارند : و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم و آية ديگر : «ولا تكونوا من المشركين من الذين فرقوادينهم و كانوا شيعا» و بحوالهي علامه ابن حزم در كتاب «الاحكام في أصول الاحكام » ( 5/64 ) نقل ميكند بعد از اينكه ابن حزم بيان ميكند كه اين مطلب ـ اختلاف امتي رحمه - حديث پيامبر نيست ؛ و هذا من افسدقول يكون؛ لأنه لو كان الاختلاف رحمة ؛ لكان الاتفاق سخطا ، و هذا ما لا يقوله مسلم . اين گفتاري است فاسد ، زيرا اگر اختلاف رحمت خدا باشد پس اتفاق غضب خدا است و هيچ مسلماني چنين نميگويد ....
شيخ آلباني بحث مفصلي در سلسلة الضعيفه رقم 57 بر حديث ـ اختلاف امتي رحمة ـ نموده، فليراجعها من شاء .
19-عنكبوت آيهي2
20-جلد 1 ص 53و54
21-علامه ابن عابدين در «الحاشية» (1/63). همچنين ايشان به نقل از «شرح الهداية» اثر «ابن الشحنة الكبير شيخ ابن همام» اين عبارت را نقل نموده است : هرگاه به حديث صحيحي دست يافتيد كه مخالف مذهب شما بود ، حديث را بگيريد كه همان است مذهب شما و عمل به حديث صحيح شما را از حنفي بودن بيرون نخواهد كرد ، زيرا خود امام ابوحنيفه فرموده است :« اذ اصح الحديث فهو مذهبي » اين را امام ابن عبدالبر و ديگران از ايشان نقل نموده اند .
22-ابن عبدالبر در «الجامع» (2/32) ، ابن حزم در «اصول الاحكام » (6/149) و الفلاني (ص72)
23-عين همين مطلب را شاه ولي الله در حجة الله البالغة : با اين الفاظ آورده : انتم اعلم بالأخبار الصحيحة منا ، فاذا كان خبر صحيح فاعلموني حتي اذهب اليه كوفياً كان او بصرياً او شامياً .
24-الصحيحه : 179 . مسند احمد
25-سلسلة الاحاديث الصحيحة شماره (203) . صحيح سنن الترمذي ج 2 ص 334 كتاب الايمان ، باب افتراق هذه الامة . الترمذي (2642 )
26-مطابق با وصيت شيخ ، مراسم تجهيز و تكفين در كمترين زمان ممكن صورت ميگيرد . قبل از نماز مغرب وفات ميكنند و بعد از نماز عشاء با فاصلهي كمتر از سه ساعت ـ بر ايشان نماز جنازه اقامه ميشود . تشييع كنندگان جنازهي شيخ در حدود پنج هزار نفر يا بيشتر تخمين زده شدند . اينچنين مرگ و زندگي ايشان مطابق با سنت رسول الله سپري شد . (بيوگرافي شيخ با قلم عبدالحميد الحلبي ص 29 .)
27-تمام المنة اثر زيباي شيخ ناصر الدين است كه تعليقي است بر كتاب فقه السنه سيد سابق و اينكه شيخ ميگويد : استفاده از تمام المنه بهتر است ، دلالت بر تواضع شيخ ناصرالدين ميكند و اگر نه مطالعه آن در كنار فقه السنة ضروري و الزامي است.
28-وقد كتب رحمه الله بخط يده علي غلاف الكتاب يوصي بعدم طبعه ؛ لانه من اوائل مؤلفاته !! قلت : و هو كتاب ضخم للشيخ فيه نفس طويل و جلد في البحث ، ولو رآه الناس لعلموا قيمة الطبعات المحققة من هذا الكتاب في الأسواق . لكنه تواضع العلماء. رحم الله الشيخ رحمة واسعة و أعلي درجته .
29-سللك فيه الشيخ رحمه الله مسلكه في «الإرواء » فهو غير صحيح سنن أبي داود و ضعيف سنن أبي داود المطبوع أولاً من قبل مكتب التربية العربي و اخيراً من قبل مكتبة المعارف بالرياض .
-30جريدة «صوت العرب» سنة 1380 هـ
31-وهي الفتاري التي أجاب عنها ـ رحمه الله ـ في مجالسه العلمية و المسجلة. و تقوم الآن مكتبة المعارف بالرياض بنشر هذه الفتاوي .
32-ترجمه و توضيح اين تقديرنامه با تلخيص صورت گرفته است.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|