|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره فاتحه > تفسير سوره فاتحه
شماره مقاله : 1346 تعداد مشاهده : 317 تاریخ افزودن مقاله : 9/11/1388
|
تفسير سوره فاتحه از تفسير انوار القرآن
نوشته: عبدالرؤوف مخلص
مكي است، و داراي 7 آيه است.
وجه تسميه: با توجه به اين كه فاتحه به معناي آغاز هرچيز است، اين سوره را نيز «فاتحة الكتاب» ناميدند زيرا قرآن با آن افتتاح شده است، از طرفي اين اولين سوره از مصحف شريف است كه كاتبان قرآن آن را مينويسند و اولين سوره از كتاب مجيد الهي است كه خواننده آن را تلاوت ميكند؛ هر چند از نظر ترتيب نزول آيات، اين سوره اولين آيات نازل شده قرآن نيست.
سوره فاتحه دوازده نام دارد كه مشهورترين آنها سه نام زير است: «فاتحةالكتاب»، «أمالكتاب» و «سبع المثاني»[1]. از ديگر نامهاي مشهور آن «حمد»، «صلاة» و «واقية»[2] ميباشد.
فضيلت آن: در فضيلت اين سوره احاديثي روايت شده است، از آن جمله حديث شريف ذيل به روايت بخاري و احمد از ابيسعيدبنالمعلي رضي الله عنه است كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه و سلم به من فرمودند: «بدان، قبل از آن كه از مسجد خارج شوي، تو را از بزرگترين سوره قرآن آگاه خواهم ساخت. ابوسعيد ميگويد: رسول خدا صلي الله عليه و سلم دستم را گرفتند و همينكه خواستند از مسجد خارج شوند، گفتم: اي رسول خدا صلي الله عليه و سلم! مگر شما نگفتيد كه تو را از بزرگترين سوره قرآن آگاه خواهم ساخت؟ فرمودند: آري بزرگترين سوره قرآن :) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ( است؛ اين همان سبعالمثاني (هفت آيت تكرارشونده) و قرآن عظيمي است كه به من داده شده است».
همچنين در حديث شريف به روايت مسلم در صحيحش و نسائي در سنناش از ابنعباس رضي الله عنه، آمده است كه فرمود: «جبرئيل عليه السلام نزد رسول خدا صلي الله عليه و سلم بود كه بناگاه آن حضرت صلي الله عليه و سلم از بالاي سرخويش صدايي را شنيدند. جبرئيل عليه السلام نگاهش را بهسوي آسمان دوخت و گفت: اين دري است كه هماكنون در آسمان گشوده شد و قبل از اين هرگز گشوده نشده بود. راوي ادامه ميدهد: سپس، از آن در فرشتهاي نزد رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرود آمد و گفت: «أبشر بنورين قد أوتيتهما لم يؤتهما نبي قبلك: فاتحة الكتاب و خواتيم سورة البقره، لن تقرأ حرفا منهما إلا أوتيته».
«مژده باد تو را به دو نوري كه برايت داده شده و قبل از تو به هيچ پيامبري داده نشده است؛ [آنها عبارتند از] فاتحه الكتاب و آيات پاياني سوره بقره. [اين را بدان كه] هرگز هيچ حرفي از آنها را قرائت نميكني ، مگر آن كه همان را داده ميشوي».
سوره فاتحه متضمن معاني قرآن كريم، مشتمل بر اصول و فروع دين، دربردارنده اصول عقيده و عبادت و شريعت، راهنمايي به سوي درخواست هدايت از ربالعالمين و در خواست بركنار ماندن از راه منحرفان است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (١)
از ابن عباس رضي الله عنه روايت شده است كه فرمود : «رسول خدا صلي الله عليه و سلم نميدانستند كه چگونه ميان سورهها فاصله قرار داده و آنها را از هم جدا كنند تا آن كه: بسمالله الرحمنالرحيم بر ايشان نازل شد».
در حديث شريف آمده است: «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُبْدَأُ فِيهِ بِذِكْرِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ: هركار مهمي كه بهنام خداي عزوجل آغاز نشود، آن كار ابتر [بيخير و بركت] است».
همچنين صحابه رضي الله عنهم تلاوت كتاب خدا جل جلاله را با: (بسم الله الرحمن الرحيم) آغاز ميكردند، لذا تلاوت آن در آغاز هرسخن و عملنيكي، مستحب است.
خواندن آن در آغاز وضوء نيز مستحب ميباشد زيرا درحديث شريف آمده است: «براي كسي كه نام خداوند جل جلاله را بر وضوء نبرد، وضوئي نيست».
همچنين خواندن آن در هنگام ذبح ـ نزد امام شافعي ـ مستحب است ، ولي ائمه ديگر آنرا واجب شمردهاند.
در هنگام غذا خوردن نيز خواندن آن مستحب است، زيرا در حديث شريف آمده است: «قل بسم الله وكل بيمينك و كل مما يليك: وقتي ميخواهي غذا بخوري، در آغاز آن بسم الله بگو، آنگاه با دست راستت بخور و از آنچه در جلوي تو است بخور».
چنان كه خواندن آن در هنگام مقاربت جنسي نيز مستحب ميباشد زيرا در حديث شريف آمده است: « لَوْ أنَّ أحَدَكُمْ إِذَا أرَادَ أنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ قَالَ: بِاسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّيْطَانَ، وجَنّب الشَّيْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا، فَإِنَّهُ إِنْ يُقَدَّرْ بَيْنَهُمَا وَلَدٌ في ذَلِكَ، لَمْ يَضُرَّهُ الشَّيْطَانُ أَبداً ».
«اگر يكي از شما آنگاه كه ميخواهد با همسرش همبستر شود ، بگويد: بهنام خدا، بار خدايا! ما را از شيطان دور بدار وشيطان را از آنچه روزي مان نمودهاي (از فرزند) بر كنار بدار؛ در اين صورت اگر در ميان آن دو فرزندي مقدر شود، شيطان هرگز نميتواند به او آسيبي برساند».
«بهنام الله بسيار بخشاينده و بسيار مهربان»
الله: يعني معبود بر حق؛ نام مقدسذات خداوند جل جلاله است كه بر غير وي اطلاق نگرديده. اصل آن «اله» است كه بر هر معبودي ـ به حق يا به باطل ـ اطلاق ميگرديد و سرانجام اطلاق آن بر معبود برحق غالب گشت. به قولي: «الله» اسم اعظم الهي است زيرا به تمام صفات قدسي موصوف ميشود؛ چنانكه خداوند متعال فرموده است:
) هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ (
«الله كسي است كه معبودي جز او نيست، داناي نهان و آشكار است ، رحمان و رحيم است...» [حشر/ 22].
ملاحظه ميكنيم كه در اين دو آيه، تمام اسماء ديگر، صفات «الله» قرارگرفته اند.
و از آنجا كه جز خداي تبارك و تعالي كسي ديگر به نام «الله» ناميده نشده، لذا طبق قاعده براي «الله» در سخن عرب اشتقاقي سراغ نداريم بنابراين، اسم الله «جامد» است نه «مشتق» و اين رأي اكثر اصوليان و فقها ميباشد.
«رحمن» و «رحيم«، دو اسم مشتق از رحمت ـ بر وجه مبالغه ـ اند، البته مبالغه «رحمان» از «رحيم» در معناي رحمت بيشتر است. چنان كه ابن جرير طبري در تفسير آنها ميگويد: «خداوند متعال بر تمام خلق رحمان و به مؤمنان رحيم است». اسم «رحمن» نيز ويژه خداوند متعال ميباشد كه ديگران نبايد بدان ناميده شوند.
بنابراين، معناي اجمالي «بسم الله الرحمن الرحيم« اين است: قبل از هر چيز، بهنام خداي عزوجل و به ياد و تسبيح او آغاز ميكنم در حالي كه از او در تمام امور خويش ياري ميجويم زيرا او پروردگار و معبود برحقي است كه رحمتش بر همه چيز گسترده است، نعمت دهنده نعمتهاي بزرگ و كوچك تنها اوست و تنها بخشش و مهرباني و احسان اوست كه فراوان، مدام و مستمر است.
حكم آن:
مالكيها و حنفيها برآنند كه: « بسمالله الرحمنالرحيم » آيهاي از سوره فاتحه و ساير سورهها نيست، بلكه تنها آغازگر سورههاست كه فقط براي قراردادن فاصله ميان سورهها در ابتداي آنها نوشته شده است. اما شافعيها و حنبليها برآنند كه: « بسم الله الرحمن الرحيم » آيهاي از سوره فاتحه است، لذا خواندن آن در نماز واجب ميباشد. از اختلاف فقهي ياد شده كه بگذريم، امت اسلام اتفاقنظر دارند بر اين كه: « بسم الله الرحمن الرحيم » بخشي از يك آيه در سوره «نمل» است:
) إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (
«اين نامهاي از جانب سليمان است و اين نامه به نام خداوند بخشايشگر مهربان است ». [نمل /30].
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٢)
«جمله ستايشها شايسته خداوند است ».
حمد: ثنا و سپاس زباني است كه جهت تفضيل و برتري دادن گفته ميشود. فرق در ميان «حمد» و «شكر» يكي در اين است كه حمد فقط به زبان است، اما شكر هم به زبان، هم به قلب و هم به ساير اعضا ميباشد. ديگر اين كه شكر فقط در برابر نعمت است، ولي حمد به جهت كمال محمود ميباشد؛ هر چند در برابر نعمتي نباشد. و از آنجا كه هيچ موجودي در ذات، صفات و اسماء از خداي عزوجل كاملتر نيست و هيچ نعمتي نيست مگر اين كه مستقيما يا به واسطه، به آن ذات متعال برتر برميگردد، پس در حقيقتتمامي حمدها و شكرها سزاوار اوست و تنها او مالك هر حمد و شكري است.
درحديث شريف آمده است: « أَفْضَلُ الذِّكْرِ لا إلهَ إلاَّ الله وَ أَفْضَلُ الدُّعَاءِ الحمْدُ لله: بهترين ذكرها لا اله الا الله و بهترين دعاها الحمد لله است».
آري همه ستايشها از آن خداوندي است: «كه رب عالميان است»
رب: به معني پروردگار، مالك، سرور، سالار، مصلح، مدبر و معبود؛ اسمي از اسماي خداوند متعال است و برغير وي ـ جز با قيد و اضافت ـ اطلاق نميشود؛ مثل اين كه بگويي: «هذا الرجل رب المنزل: اين مرد رب (صاحب) منزل است».
عالمين: جمع عالم؛ عبارت از هر موجودي غير از خداوند متعال است. بعضي برآنند كه عالم مجموعه موجودات عاقل است كه شامل چهار نوع انس، جن، فرشتگان و شياطين ميشوند. بر اساس اين تعريف؛ به حيوانات و چهارپايان، عالم گفته نميشود.
الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (٣)
«بسيار بخشنده و بسيار مهربان است».
تفسير اين آيه در توضيح معناي: «بسمالله الرحمن الرحيم» بيان شد. و از آنجا كه در اتصاف خداوند متعال به )رَبِّ الْعَالَمِينَ ( معناي تخويف و هيبت وجود داشت، پروردگار مهربان، آن آيه را به: )الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ( كه متضمن ترغيب و تشويق است، متصل ساخت تا به اينترتيب، در بيان صفات خويش، معناي بيم و هراس را با رغبت و اميد همراه و يكجا گرداند زيرا اين دو معني در كنار يكديگر، انگيزه بهتري براي بندگان در اطاعت و فرمانبرداري از او پديد ميآورند.
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (٤)
«مالك روز جزاست».
در قرائت ديگري، «ملك» نيز خوانده شده و هر دو قرائت: «ملك و مالك» صحيح و متواترند. اما بعضي گفتهاند: «ملك» عامتر و بليغتر از «مالك» است زيرا فرمان ملك بر مالك در ملك وي نافذ ميباشد و او نميتواند جز با نظر و رأي ملك در ملك خويش تصرف كند. برخيديگر گفتهاند كه: «مالك» بليغتر است زيرا خداوند متعال مالك مردم و همه جهانيان ميباشد. وليصحيحتر اين است كه تفاوت در ميان دو صفت نسبت به پروردگار سبحان اين است كه: ملك وصفي براي ذات او تعالي است، درحاليكه مالك وصفي براي فعل او ميباشد.
يومالدين: روز محاسبه و جزاست از سوي پروردگار سبحان براي بندگانش.
قتاده ميگويد: «يومالدين: روزي است كه خداوند جل جلاله درآن بندگان خويش را در برابر اعمالشان كيفر يا پاداش ميدهد».
ابن عباس رضي الله عنه ميگويد: «يومالدين: روز حساب خلايق است كه پروردگار متعال آنان را در برابر اعمالشان جزا ميدهد؛ اگر اعمالشان خير بود، پاداش خير و اگر شر بود، به آنها كيفر شر ميدهد، مگر آنان كه مورد بخشش حق تعالي قرار گيرند».
در حديث شريف آمده است: «زيرك و هوشيار كسي است كه نفس خويش را مورد محاسبه قرار داده و براي بعد از مرگش تلاش و كوشش نمايد».
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (٥)
«تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميخواهيم ».
يعني: فقط تو را به عبادت و استعانت مخصوص ميگردانيم، نه غير از تو را ميپرستيم و نه از غير تو ياري ميخواهيم.
عبادت: در لغت، به معناي نهايت فروتني و تذلل است. و دراصطلاح شريعت: عبارت از عملي است كه جمع كننده هر دو معناي محبت و فروتني كامل، و خوف و بيم باشد.
به كار بردن دو فعل «نعبد» و «نستعين» به صيغه جمع، به قصد نشان دادن تواضع و فروتني از سوي بندگان است، نه به اين معني كه آنان خود را تعظيم كرده و بزرگ داشتهاند. گويي كه بنده به قصور و كوتاهي خويش از ايستادن به تنهايي در پيشگاه خداوند بزرگ اعتراف نموده و ميگويد: بار خدايا ايستادن به تنهايي در آستان مناجات تو سزاوار شأن من نيست، بدين خاطر، به ساير مؤمنان پيوسته وقطرهاي از اقيانوس ايشان ميشوم، پس دعايم را با ايشان بپذير و مقدم ساختن عبادت بر استعانت، به اين سبب است كه اولي وسيلهاي براي درخواست دومي ميباشد.
ابن عباس رضي الله عنه در تفسير: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» ميگويد: «پروردگارا! فقط تو را بهيگانگي ميخوانيم و فقط از تو ميترسيم نه از غير تو و بر طاعتت و بر كليه امور خويش، فقط از تو ياري ميخواهيم».
قتاده ميگويد: «خداوند جل جلاله در اين آيه بهبندگانش دستور ميدهد تا عبادت را فقط براي او خالص گردانيده و در امور خويش فقط از او ياري بخواهند».
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (٦)
«ما را به راه راست هدايت فرما»،
راهي كه ما را به سرمنزل انس و قرب تو ميرساند.
هدايت: عبارت است از ارشاد، يا توفيق، يا دلالت و راهنمايي. اما شخص راهيافته و هدايت شدهاي كه از پروردگار متعال طلب هدايت ميكند، اين درخواستش به معناي طلب افزودن بر هدايت وي است، چنانكه خداوند متعال ميفرمايد:
)وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى (
«و كساني كه هدايت يافتهاند ، خداوند بر هدايتشان افزود» [47:17].
صراط مستقيم: راه روشن اسلام است كه هيچ كجياي در آن نيست، همان راهي است كه پيامبران عليهم السلام بدان برانگيخته شدند تا سرانجام خداوند متعال رسالت خاتم صلي الله عليه و سلم را پايانبخش رسالتهايشان گردانيد. گفتني است كه صراط مستقيم دربرگيرنده همه اموري است كه انسان را به سعادت دنيا و آخرت نايل ميگرداند؛ اعم از عقايد، احكام، آداب و غيره.
در حديث شريف به روايت نواس بن سمعان رضي الله عنه آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند: «خداوند براي صراط مستقيم مثلي را آورده است. بدين گونه كه بر دو پهلوي صراط دو ديوار است كه در آنها دروازههايي گشوده شده و برآن درها پردههايي آويخته شده و بر سر در صراط، دعوتگري است كه ميگويد: هان اي مردم! همگي در صراط داخل شويد و كج نرويد. و دعوتگر ديگري است كه در بلنداي صراط قرار گرفته، و چون انسان بخواهد تا قسمتي از اين درها را بگشايد، به او ميگويد: واي بر تو! آن را باز نكن، كه اگر باز كني قطعا به آن وارد ميشوي. بنابر اين، صراط اسلام است، دو ديوار، حدود الهي و درهاي بازشده محرمات وياند، دعوتگري كه بر سر صراط است، كتاب خدا جل جلاله است و دعوتگري كه بر بلنداي صراط است، واعظ و اندرزگوي الهي در قلب هر مسلماني است».
علما گفتهاند: «خداوند متعال براي انسان پنج محور هدايت عنايت فرموده كه او ميتواند با توسل به اين محورها، به قله سعادت جاوداني نايل آيد:
1 ـ هدايت الهام فطري: كه انسان از ابتداي تولد از آن برخوردار ميباشد، چون احساس نياز به غذا و نوشيدني.
2 ـ هدايت حواس: كه متمم و مكمل هدايت اول است. گفتني است كه انسان وحيوان هر دو در اين دو نوع هدايت مشتركند.
3 ـ هدايت عقل: كه برتر از دو هدايت قبلي است.
4 ـ هدايت دين: كه هدايتي خطا ناپذير است.
5 ـ هدايت ياري و توفيق الهي: كه مخصوصتر از هدايت ديني است.
و همين نوع اخير از هدايت است كه خداوند متعال در اين آيه ما را به خواستن دائمي آن فرمان داده است».
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلا الضَّالِّينَ (٧)
«راه كساني كه به آنان نعمت ارزاني داشتهاي».
اين نعمتيافتگان گرامي، همان كساني هستند كه در سوره «نساء» از آنان ياد شده است، جايي كه خداوند متعال ميفرمايد:
)وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (٦٩)(
«و هر كس از خدا و پيامبر اطاعت كند، در زمره كساني است كه خداوند بهايشان نعمت داده است؛ اعم از پيامبران، صديقان، شهيدان و صالحان وه! آنها چه همراهان و دوستان نيكويي هستند. اين فضلي است از جانب خدا و خدا دانايي بسنده است» ]69:4 [.
«نه (راه) كساني كه مورد خشم قرار گرفتهاند».
يعني: ما را با گروهي قرار نده كه از راه مستقيم منحرف شدهاند، گروهي كه از رحمت تو دورند و بهسبب آن كهبا وجود شناخت حق از آن روي برتافته اند، به سختترين عذاب و شكنجه مبتلا ميگردند. اين مغضوبان به قول جمهور علما و طبق فرموده رسول خدا صلي الله عليه و سلم، يهوديانند.
«و نه» راه «گمراهان».
اين گروه بر اساس فرموده رسول خدا صلي الله عليه و سلم ـ و به قول جمهور علما ـ نصاري (مسيحيان) ميباشند. يعني از آنجايي كه يهوديان حق را شناختند ولي آگاهانه آن را فرو گذاشته و از آن روي برتافتند، سزاوار خشم و غضب الهي گرديدند و از آنجا كه نصاري (مسيحيان) نيز از روي جهل و ناآگاهي، از راه حق منحرف شده و در مورد مقام و منزلت عيسي عليه السلام غلو و زيادهروي كردند، در گمراهي آشكاري قرار گرفتند.
«آمين»: يعني، خداوندا! دعايمان را اجابت كن.
در حديث شريف به روايت عايشه رضيالله عنها آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند:
«مَا حَسَدَتْكُمُ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ ، مَا حَسَدَتْكُمْ عَلَى السَّلاَمِ وَالتَّأْمِينِ».
«يهود بر هيچ چيز ديگر، بهاندازه سلام گفتن و آمين گفتن بر شما حسد نورزيدهاند».
بايد دانست كه «آمين» دعا بوده و از كلمات و آيات قرآن نيست. البته آمين گفتن بعد از خواندن سوره فاتحه سنت است، به دليل اين حديث شريف: «هنگامي كه امام آمين ميگويد، شما نيز آمين بگوييد زيرا هر كس آمين گفتنش با آمين گفتن فرشتگان همراه گردد، گناهان گذشتهاش آمرزيده ميشود».
نظر احناف و مالكيها اين است كه: آهسته خواندن آمين از بلند خواندن آن بهتر است. اما شافعيها و حنبليها برآنند كه: آمين در نمازهاي سري آهسته و در نمازهاي جهري بلند خوانده شود و مقتدي نيز در گفتن آمين با امامش همراهي كند.
علماي اسلام در باره حكم خواندن سوره فاتحه در نماز، بر دو نظرند. نظر احناف اين است كه مطلق قرائت قرآن در نماز ـ چه سوره فاتحه و چه غير آن ـ به مقدار سه آيه كوتاه يا يك آيه بلند فرض است بنابراين، خواندن سوره فاتحه در نماز فرض نبوده بلكه واجب ميباشد. رأي دوم: رأي جمهور علما (مالكيها، شافعيها، حنبليها) است كه خواندن سوره فاتحه را در نماز فرض ميدانند.
-------------------------------------------------------------------------------- [1] يعني: هفت آیه ای که قرائت آنها در نمازها تکرار می شود.
[2] یعنی: نگاه دارنده.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|