|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>اشخاص>مالک بن انس
شماره مقاله : 132 تعداد مشاهده : 543 تاریخ افزودن مقاله : 13/5/1388
|
امام دار الهجرة – مالك ابن انس (رحمه الله)
همان امام ديار هجرت و نصرت و برادري و مصاحبت يعني امام مالك بن انس بن مالك بن ابوعامر اصبحي رحمه الله مي باشد.
تولد و رشد و بالندگي ايشان:
در شهر مدينه ي منوره، محل نزول وحي و مهد علم و سرچشمه ي معرفت، در سال هفتاد و سه ي هجري به دنيا آمد. در همان جا برآمده و بزرگ شد و آرام گرفت. دوران جواني امام مالك رحمه الله در سراي علم، خصوصاً علوم حديث و روايات، و آگاهي از آثار و اخبار صحابه و فتاوي آنان، طي شد. خانواده اي که ايشان در آن مي زيست از خانه هاي معروف علم و دانش بود. کسي که در ميان آداب و روشي از کودکي رشد مي کند داشته ها و نداشته هاي او برگرفته از خانه اش و آنچه خانواده اش براي وي دوست مي دارند خواهد بود. ايشان نيز در پرتو همين مواهب و نعمت ها بزرگ شد و بلکه زندگي وي در شهر رسول الله صلى الله عليه و سلم بود و همان آسمان بر وي سايه مي افکند و همان زمين او را دربرگرفت، موطن شرع، مبعث هدايت، محل استقرار نخستين حکومت اسلامي و پايتخت حکومت اسلام در دوران خلافت خلفاي راشد بود و جايگاه جمع آمدن نخستين صحابه و سپس شاگردان آنان بود تا آنکه نوبت به امام مالك رحمه الله رسيد و تمام اين ميراث غني علم و حديث و فتوى را دريافت و استعدادهايش در پناه آن بالنده گشت و از ميوه هايش بهره ها برد و از مردان آن بسيار آموخت.
ايشان رضي الله عنه از جمله داناترين کسان عصر خويش و جوانمرد ترين آنان بود. انساني بسيار ساکت بود و کم تر سخن مي گفت، مراقب زبان خود بود و مي گفت: آنکه دوست دارد که قلبش گشوده شود و از ترس و هراس روز قيامت نجات يابد کارهايش بيش از آنکه آشکار باشد در خفا بماند. همچنين در ميان خانواده و فرزندانش اخلاق نيکويي داشت، مي گفت: در اين کار رضايت پروردگار هست و توانگري مال و عمر زياد را به دنبال دارد. اين حديث از اصحاب محمد صلى الله عليه و سلم به من رسيده که: {من أحب أن ينسأ له في أثره، ويبسط له في رزقه؛ فليصل رحمه.} يعني: « هركس كه مي خواهد عمرش طولاني شود و روزي اش زياد گردد، بايد كه صله رحم داشته باشد.»
امام مالك رحمه الله علاقه داشت که از زندگاني رسول خدا صلى الله عليه و سلم و صحابه رضوان الله عليهم که داراي اخلاق والا و طبع زيبا و روشني ضمير بودند پيروي کند. زندگاني وي چراغي روشن براي کساني بود که به وي تأسي بجويند.
در آغاز زندگاني اش دچار تنگدستي شد تا حدي که دخترش از شدت گرسنگي مي گريست و چيزي براي خوردن پيدا نمي کردند. تا آنکه شاگرد وي ابن القاسم مي گفت: يکبار امام مالک مجبور شد براي پرداخت مخارج کسب علم سقف خانه اش را پايين آورد تا چوب هاي آن را بفروشد. بعد خداوند به رزق و روزي او فراخي بخشيد و تنگي و دشواري معيشت را از وي دور نمود و اوضاعش بهبود يافت. ايشان در زمان فراخي زندگي به فضل و بخشش پروردگارش اعتراف مي کرد، حتي مي گفت: خوش ندارم که خداوند برکسي نعمت ببخشد و اثر نعمت خداوند بر وي ديده نشود. همچنين مي گفت: دوست دارم که قاري قرآن لباس سفيد به تن کند. نشان نعمت پروردگار بر وي معلوم بود؛ در خورد و نوش، در پوشاک و مرکبش اثر نعمت خداوند بر وي ظاهر بود، و سعي مي کرد به خودش، به لباس و لوازمش برسد و عطرهاي خوشبو استعمال مي نمود.
اخلاق ايشان
درباره اخلاق امام مالک رضي الله عنه بايد گفت: ايشان فردي نرم خو بوده و با دوستانش راحت و گشاده روي بود و درعين حال وقار و هيبت خود را نيز حفظ مي کرد. بعضي از شاگردانش مي گفتند: امام مالك وقتي با ما مي نشست چنان بود که انگار يکي از ما است و با ما با گشاده رويي صحبت مي کرد و بيش از آنچه ما در برابر وي فروتن بوديم او براي ما فروتني مي نمود. وقتي شروع مي کرد به بيان احاديث رسول الله صلى الله عليه و سلم چنان سخنانش ما را به هيبت مي انداخت که گويا نه ما او را مي شناسيم و نه او با ما آشنايي دارد.
کسب علم ايشان
درباره ي علم آموزي ايشان چنين بايد گفت: ايشان بسيار پرتلاش بود و با جديت و با اراده و پشتکار قوي وقف اين کار کرده بود. امام مالک حافظه اي بسيار قوي، ذهني انديشمند و حضورذهني عالي داشت و نيز انساني بسيار درستکار و خداترس بود. در جلسات بزرگان شرکت کرده و براي فراگيري درس از فرزانگان زانو مي زد و در رقابت با دانشمندان و صاحبان علم معروف بود. نه گرماي شديد و نه آب و هواي سخت سوزان مانع از آن نمي شد که از خانه بيرون رفته و منتظر خارج شدن علما بماند. خود مي گفت: هنگام نيمروز نزد نافع، غلام ابن عمر، رفتم و در گرماي که آفتاب در سايه ي هيچ درختي پناه نداشتم چشم به بيرون آمدنش دوخته بودم. وقتي بيرون آمد لحظه اي او را فراخواندم و وقتي آمد از او پرسيدم: ابن عمر درباره ي فلان چيز و فلان چيز چه گفته است؟ سپس از پرسيدن سؤال هاي پشت سرهم باز مي ايستادم چون کمي کج خلق بود. همچنين مي گويد: روز عيد نماز گزاردم و گفتم امروز روزي است که ابن شهاب زهري تنها است. بنابراين از مصلى بازگشته و بر در خانه اش نشستم و شنيدم که به کنيزش مي گفت: به بيرون در نظري بيانداز. او هم نگاهي انداخت و شنيدم که مي گفت: دوست سفيد پوستت مالك است. گفت: او را بگو داخل شود. داخل خانه شدم. گفت: چه شده است آيا به خانه ي خويش بازنگشته اي؟ گفتم: خير. پرسيد: چيزي خورده اي؟ گفتم: خير. گفت: چيزي بخور. گفتم: بدان نيازي ندارم. پرسيد: پس چه مي خواهي؟ پاسخ دادم: برايم حديث بازگو نما. گفت: بياور. من هم لوح هايم را بيرون آورده و او چهل حديث را براي من بازگو نمود. گفتم: بيشترم ده. گفت: همين ترا کافي است، اگر اين احاديث را روايت(حفظ) کني تو يکي از حافظان خواهي بود. گفتم: آن ها را حفظ نموده ام. مي گويد: زهري الواح را از دست من گرفت و سپس گفت: احاديث را بازگوي، من هم همه را برايش بازگفتم، او الواح را به من بازپس داد و گفت: برخيز که تو خود انبار (نگهبان) دانشي!
جوانان عزيز! فراگيران علم و دانش! و علاقه ي به دانش چنين است و جديت و تلاش اينگونه بايد باشد. ايشان اوقات تنهايي و فراغت خويش را صرف رسيدن به خواسته اش در مسير علم و دانش و نياز خويش به روايت و حفظ مي کند. بس است شما را به جاي هر چيز ديگر اين نيروي حافظه و دريافتن روايت. چهل حديث را با اسانيد آن ها بلافاصله بعد از اتمام نگارش آن ازبر بخواند و الواح وي در دستان استادش باشند و اين گواهي عالي و والا را دريافت نمود که: (قم فأنت من أوعية العلم) برخيز که تو خود نگاهدار دانشي!
زيبنده ي طالبان علم و جوانان اسلام است که اراده و همت شان را بالاتر ببرند و آگاهي هاي خود را وسيع تر گردانند و به رنج هاي کوچک و خرد بسنده ننمايند و بر شيوه ي بزرگان پيشين و تلاش هاي گذشتگان و با حرص و علاقه به صلاح و تقوى و اخلاص زندگي کنند.
امام مالك رحمه الله مي گويد: علم به فزوني روايات نيست، بلکه علم نوري است که خداوند در قلب مي نهد و البته علم جز با قلب خداترس و خاشع انس نمي گيرد. امام مالك رحمه الله بسيار زود در علم و دانش به کمال رسيد و در فراگيري آن از همسالان خود پيشي گرفت و در حالي به صدور فتوا دست يافت که جواني بيش نبود و براي دادن فتوا ننشست مگر بعد از آنکه علما بر لياقت وي صحه نهاده و بدان گواهي دادند.
از جمله سخنان وي که در اين باره نقل شده است اين گفته هاي شيوا و عالي است: هيچ خيري نيست در آنکس که خود را به حالتي مي داند که مردم وي را لايق آن حال نمي دانند. همچنين مي گفت: براي دادن فتوا ننشستم مگر پس از آنکه هفتاد استاد عالم گواهي دادند که آن مکان جاي من است.
ايشان در دين خداوند پارسا بود و در صدور فتوا بسيار موشکافانه عمل مي کرد و بسيار حذر مي نمود و از عجله نهي مي کرد و مي گفت: پيش مي آمد که مسأله اي را بر من عرضه مي کردند و من تمام شبم را بر سر آن بيدار مي ماندم. همچنين مي گفت: من ده سال و اندي است که درباره ي مسأله اي مي انديشم و تا امروز درباره ي آن بر يک نظر متفق نشده ام. امام مالک رحمه الله وقتي که طلاب مسأله هاي بسيار از وي مي پرسيدند، باز مي ايستاد و مي گفت: کافيست، آنکه بسيار گويد در خطا افتد. بر پاسخ هاي بسيار ايراد مي گرفت و مي گفت: آنکه دوست دارد پاسخ مسأله اي را بدهد ابتدا خود را بر بهشت و دوزخ عرضه دارد و اينکه حال وي در آخرت چگونه خواهد بود و آنگاه پاسخ بگويد. يکبار از وي چهل و هشت مسأله را پرسيدند که در پاسخ سي و سه مورد گفت نمي دانم!
اين چنين کسي بود امام مالك رحمه الله. خداوند عمر ايشان را بلند گردانيد و در نود سالگي دار فاني را وداع گفت. در روزهاي پاياني عمرش بيمار شد و ديگر از رفتن نزد مردم بازايستاد اما از تدريس و علم و حديث و فتوا نايستاد، خداوند بر وي رحمت کند. مسلمانان! فرزندان اسلام! شعله پاره هايي از داستان زندگاني وي و ريز مرواريدهايي از حرکت ايشان در مسير علم و دانش بود. در پرتو آن پرورش اسلامي را بنگريد و در حرکت اين پيشوايان درنگ کنيد. در مورد زندگي ايشان تحقيق نماييد. اينان کودکاني بودند که از نردبان زندگي بالا مي رفتند و جواناني که علم را فراگرفته و در کسب دانش و در جستجوي آن مي کوشيدند و بزرگسالاني بودند که توانايي هايشان آشکار بود و راه و شيوه هايشان راست گرديد و کهنسالاني که علم و دانش آنان بر آنانکه گرداگردشان بود منتشر گشت. آهنگ حرکت شترها به سوي آنان مي بود و از گوشه و کنار دنيا به سوي آنان بار سفر مي بستند و مجالسشان از حضور طلاب موج مي زد و حلقه هاي درسشان با وجود شاگرداني که از هر گوشه ي جهان ايشان را فرستاده بودند و از هر راه و مسيري آمده بودند آباد بودند، براي علم، ايمان و تقوا. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ [المجادلة:11] يعني: « اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز كنيد پس جاى باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند و چون گفته شود برخيزيد پس برخيزيد خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مىكنيد آگاه است.» خداوند متعال من را و شما را از قرآن عظيم و طريقه ي حضرت محمد صلى الله عليه و سلم سودمند سازد و اين را هم مي گويم که از خداوند براي خود و شما و ديگر مسلمانان از هر گناه و خطايي طلب آمرزش مي نمايم از او طلب آمرزش کنيد که او آمرزنده و مهربان است.
ترجمه: مسعود منبع: سايت نوار اسلام IslamTape.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|