|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>بت ها و بتکده ها
شماره مقاله : 1228 تعداد مشاهده : 739 تاریخ افزودن مقاله : 22/10/1388
|
بت ها و بتکده ها عمرو بن لحي، در اوج شهرت به دينداري و دينشناسي، به شام سفر کرد و در آنجا مشاهده کرد که مردم بتهايي براي خود ساختهاند، و آنها را ميپرستند. در نظرش حق جلوه کرد، و مورد پسندش قرار گرفت؛ زيرا، در آن روزگار، سرزمين شام، مرکز رسالت و موطن کتب آسماني محسوب ميگرديد. بت هبل را با خود به حجاز آورد، و آنرا درون خانة کعبه قرار داد، و اهل مکّه را- رسماً- به شرک بالله فراخواند؛ مردم نيز دعوت او را اجابت کردند. طولي نکشيد که تمامي اهل حجاز نيز از مکيان تبعيت کردند؛ زيرا، متوليان بيتالله و اهل حرم امن الهي بودند.
هبل، از عقيق سرخ به صورت انسان ساخته شده بود، و دست راستش شکسته بود. قريش هبل را در همين وضعيت دريافتند، و براي او دستي از طلا ساختند، و به اين ترتيب، هبل نخستين و بزرگترين و مقدسترين بت در نزد مشرکان گرديد [1].
يکي ديگر از کهنترين بتهاي قوم عرب، منات بود که از آنِ هذيل و خزاعه بود، و در مشلل واقع در کرانة درياي سرخ به موازات قديد قرار داشت. مشلل دامنة کوهي بود که از آنجا به سوي قديد سرازير ميشدند[2]. پس از آن، لات را مردم طائف به خدايي گرفتند، و اين بت از آن ثقيف بود. که جايگاه آن مکاني است که بعدها منارة سمت چپ مسجد طائف در آنجا برافراشته شده است[3]. از آن پس، عزي را در وادي نخله شاميه، بالاتر از ذات عرق، مستقر گردانيدند؛ اين بت از آن قريش و بني کنانه و چندين قبيله ديگر بود [4].
اين سه بت نخستين و بزرگترين بتهاي قوم عرب بودند؛ از آن پس، دامنة شرک در ميان قوم عرب گسترش يافت، و در هر ناحيه از عربستان بتهاي فراواني ظهور کردند.
گويند: عمروبن لحي همزادي از جنيان داشت. همزاد جني وي براي او بازگفت که بتهاي بزرگ قوم نوح، ود و سواع و يعوث و يعوق و نسر، در جده مدفوناند. عمرو نيز به جده رفت و مقبرة آن بتان را برشکافت، و آنها را به شام آورد. و چون موسم حج فرا رسيد، آن بتها را ميان قبائل عرب توزيع کرد، و آنان بتهاي مذکور را به منازل و اقامتگاههاي خودشان بردند.
ود، از آن قبيلة کلب گرديد و در جرش واقع در دومه الجندل، در سرزمين شام به سمت عراق، استقرار يافت؛ سواع، از آن قبيلة هذيل بن مدرکه گرديد، و در مکاني به نام رهاط، در سرزمين حجاز، سمت ساحل، در نزديکي مکّه مستقر گرديد؛ يغوث، از آن قبيلة بينغطيف از بنيمراد گرديد، و در جرف، سرزمين قوم سبا قرار داشت؛ يعوق، از آن قبيلة همدان گرديد، که قرية خيوان را، در سرزمين يمن مقر آن قرار دادند. خيوان نام شاخهاي از قبيلة همدان نيز هست؛ نسر نيز، از آن حمير و متعلق به آل ذيالکلاع گرديد، و در سرزمين حمير جايگزين شد [5].
از آن پس، مردم براي اين طاغوتها و بتها، بتکدههايي ساختند، و اين بتکدهها را همانند کعبة بزرگ ميداشتند؛ پردهداران و حاجبان بر آنها ميگماشتند؛ و همچون کعبه که پيوسته براي آن هدايايي ميرسيد، براي اين بتکدهها نيز هدايايي ميرسيد؛ البته، برتري کعبه را بر همه اين بتکدهها اذعان داشتند [6].
ديگر قبائل عرب نيز به همين راه رفتند. بتهايي را براي خودشان به خدايي برگرفتند، و براي آنان، همانند بتهاي بزرگ بتخانهها ساختند. از جمله اين بتخانهها، ذوالخلصه بود، از آن دوس و خثعم و بجيله در محل سکونتشان در سرزمين يمن؛ بتباله، فيمابين مکه و يمن؛ بتخانة فلس، از آن بني طيي و وابستگانشان، بين دو کوه سلمي و اجأ، در سرزمين طائيان، همچنين رئام (ريام)، بتخانهاي بود از آن اهل يمن و حمير؛ رضاء بتخانة ديگري بود از آن بني ربيعه بن کعب بن سعدبن زيد، که آن را «منات بني تميم» نيز ميناميدند. همچنين، از جمله بتکدههاي مشهور عربستان، ذوالکعبات بود از آن دودمانهاي بکر و تغلب- پسران وائل- و اياد در سنداد [7].
دوس، همچنين بتي داشتند که آنرا ذوالکفين ميناميدند. دودمانهايي بکر و مالک و ملکان، پسران کنانه، بتي داشتند به نام سعد؛ طايفهاي از بن عذر بتي داشتند که به آن شمس[8] ميگفتند، و بني خولان نيز بتي داشتند که عميانس نام داشت [9].
به اين ترتيب، بتها و بتکدهها سرتاسر عربستان را فرا گرفته بود، و ابتدا هر قبيله، و بعدها هر خانداني از خاندانهاي يک قبيله يک بت اختصاصي داشت. مسجدالحرام را نيز از بتهاي فراواني آکنده ساخته بودند، چنانکه وقتي رسول خدا مکه را فتح کرد، در اطراف خانة کعبه سيصد و شصت بت چيده شده بود. آن حضرت با چوبدستي به آنها ميزدند، تا همه آن بتها روي زمين افتادند. سپس دستور دادند آنها را از مسجدالحرام بيرون بردند، و آتش زدند. در داخل کعبه نيز بتها و تصويرهايي وجود داشت. از جمله بتي بود به شکل حضرت ابراهيم، همچنين بت ديگري بود به شکل اسماعيل- عليهماالصلاه و السلام- که ازلام در دست داشتند. اين بتها از مسجدالحرام بيرون برده شدند، و اين تصويرها نيز در روز فتح مکه محو شدند. [10]
مردم به اين بيراهه روي همچنان ادامه ميدادند، تا آنجا که ابورجاء عطاردي(رض) گويد: بسيار ميشد که قطعه سنگي را مدتها پرستش ميکرديم؛ همينکه قطعه سنگي از آن بهتر مييافتيم، آنرا ميانداختيم و اين يک را برميگرفتيم. هر وقت نيز که قطعه سنگي نمييافتيم، مشتي خاک فراهم ميآورديم و شير گوسفند را روي آن ميدوشيديم، و گرداگرد آن به طواف ميپرداختيم. [11]
خلاصة مطلب اينکه شرک و بتپرستي دو شاخص مهم دين و آيين مردم دوران جاهليت بوده است که ميپنداشتهاند متدين به دين حضرت ابراهيم(ع) هستند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- کتاب الاصنام، ابن کلبی، ص 28.
[2]- صحیح البخاری، ح 1643، 1790، 4495، 4861؛ فتحالباری، ج 3، ص 499، ج 8، ص 613.
[3]- کتاب الاصنام، ابن کلبی، ص 16.
[4]- همان، ص 18، 19؛ فتحالباری، ج 8، ص 612؛ تفسیر القرطبی، ج 17، ص99.
[5]- صحیح البخاری، ح 4920؛ فتحالباری، ج 6، ص 549، ج 8، ص 669؛ المنمق، محمدبن حبیب، ص 327-328؛ کتاب الاصنام، ص 9-11، 56-58.
[6]- سیرة ابنهشام، ج 1، ص 83.
[7]- همان، ج 1، ص 78، 89؛ تفسیر ابن کثیر، سورة نوح.
[8]- تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 255.
[9]- سیرة ابنهشام، ج 1، ص 80.
[10]- صحیح البخاری، ح 1610، 2478، 3351، 3352، 4287، 4288، 4720.
[11]- همان، ح 4376.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|