|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>قبايل عرب>یمن > پادشاهان یمن
شماره مقاله : 1226 تعداد مشاهده : 325 تاریخ افزودن مقاله : 17/10/1388
|
پادشاهان يمن قديميترين قوم عرب که از نژاد عرب عاربه در يمن شهرت داشتهاند، قوم سبا هستند. در حفّاريهاي شهر قديمي اور آثار آنان که به بيستوپنج قرن پيش از ميلاد مربوط ميشود، دست يافتهاند. آغاز شکوفايي تمدّن و شوکت و سلطنت و گسترش قلمروشان يازده قرن پيش از ميلاد بوده است. دورانهاي پادشاهي سلاطين يمن را ميتوان به ترتيب ذيل تقسيم کرد:
دورة اوّل- از 1300 تا 620 پيش از ميلاد حکومت يمن در اين دوره با عنوان معينيان شهرت يافته است که در «جوف» يعني دشت واقع شده، فيمابين نجران و حضرموت، ظهور کرد، و پيوسته نشو و نما يافت، و وسعت گرفت، و بر سيطره و شکوفايي آن افزوده شد، تا جايي که قلمرو نفوذ سياسي ايشان به علا و معان در شمال حجاز توسعه يافت.
گويند: مستعمرات پادشاهي يمن به خارج از سرزمين عربستان نيز کشيده بود، و تجارت و بازرگاني متن اقتصادشان را تشکيل ميداد. همين فرمانروايان بودند که سدّ مأرب را که در تاريخ يمن جايگاهي عمده دارد، ساختند؛ اين سدّ خيرات و برکات فراوان براي آنان داشت؛
﴿حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْماً بُوراً﴾[1]. «تا زماني که پيام خدا را فراموش کردند و تباه بر باد شدند!»
در اين دوره، پادشاهان يمن را «مکرب سبا» ميگفتند، و پايتختشان صرواح بود که ويرانههاي آن در پنجاه کيلومتري شمال غربي شهر مأرب، و 142 کيلومتري شرق صنعا مشاهده ميشود، و به نام خربيه مشهور ا ست. تعداد پادشاهان اين دوره را 22 تا 26 پادشاه برآورد کردهاند[2].
دورة دوّم- از 620 تا 115 پيش از ميلاد حکومت يمن در اين دوره به عنوان پادشاهي سبا مشهور شد، و فرمانروايان يمن لقب مکرب را واگذاشتند، و با عنوان «ملوک سبا» شهرت يافتند، و مأرب را به جاي صرواح پايتخت خود قرار دادند، که ويرانههاي مأرب در فاصلة 192 کيلومتري شرق صنعا همچنان باقيست[3].
دورة سوّم- از 115 پيش از ميلاد تا 300 ميلادي حکومت يمن در اين دوره، با عنوان «دولت حميري اُولي» شناخته شدهاند. زيرا در اين دوره قبيلة حمير در مملکت سبا چيرگي و استقلال يافت، و پادشاهان اين دوره با عنوان «ملوک سبا و ذي ريدان» شهرت يافتهاند. اين پادشاهان، شهر ريدان را به جاي شهر مأرب پايتخت خود قرار دادند. ريدان به نام ظفار نيز مشهور است، و ويرانههايش در دامنه کوهي کلّهقندي در نزديکي يريم يافت ميشود. در اين دوره، عوامل سقوط و انحطاط در ميان آنان، پياپي خودنمايي کرد: بازرگاني ايشان- تاحدود زيادي- به سه جهت از دست رفت: اوّلا، به خاطر آنکه نبطيان نفوذ خويش را در شمال گسترانيده بودند؛ ثانياً، روميان راه بازرگاني دريايي را به دنبال آنکه مصر و سوريه و شمال حجاز را تحتنفوذ خود درآوردند، در اختيار خود گرفتند؛ ثالثاً، قبائل با يکديگر سخت رقابت داشتند. اين عوامل موجب پراکنده شدن طوايف آل قحطان، و مهاجرت ايشان به سرزمينهاي دوردست گرديد.
دورة چهارم- از 300 ميلادي تا ورود اسلام به يمن حکومت يمن در اين دوره با عنوان «دولت حميري دوم» شناخته شدهاند، و پادشاهان اين دوره را «ملوک سبا و ذيريدان و حضرموت و يمنت» ميناميدهاند. در اين دوره از پادشاهي يمن، نابسامانيها و حوادث ناخوشايند پي در پي به ظهور پيوست، و شورشها و جنگهاي داخلي يکي پس از ديگري پادشاهان اين دوره را تحت فشار قرار داد، و حکومت آنان را بازيچهاي در دست بيگانگان قرار داد، و بالاخره همين امر موجب از دست رفتن استقلال ايشان گرديد. در اين دوران بود که روميان به عدن پاي نهادند، و با پشتيباني آنان حبشيان براي نخستين بار در سال 340 ميلادي يمن را اشغال کردند، و ا ز رقابت دو قبيلة همدان و حمير بهره جستند، و اين اشغال تا سال 378 ميلادي ادامه يافت. آنگاه يمن استقلال خود را بازيافت، اما، همزمان با اين پيروزي، سوراخهايي در سدّ مأرب پديد آمد، که بالاخره آن سيل عظيم که در قرآن کريم با عنوان «سيل العرم» مذکور افتاده است، در سال 450 تا 451 ميلادي به وقوع پيوست، و بر اثر اين فاجعة بزرگ، آباديهاي يمن به ويرانه تبديل شده، و طوايف مختلف ساکن يمن به اين سوي و آن سوي پراکنده شدند.
در سال 523 ميلادي، ذونواس يهودي يورشي سخت کارساز را بر عليه مسيحيان نجران آغاز کرد، و درصدد برآمد که با زور و فشار اهالي نجران را از آيين مسيحيت بازگرداند؛ و چون ابا کردند و نپذيرفتند، گودالهاي پر از آتش براي آنان درست کرد، و مسيحيان نجران را در آتش افکند. اين قضيه، همان است که قرآن در سورة بروج مورد اشاره قرار داده و فرموده است:
﴿قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ﴾[4].
اين حادثه، حسّ انتقام مسيحيان را برانگيخت، و آنان را به انجام فتوحات و توسعهطلبيهايي تحت رهبري امپراطوران روم در بلاد عرب واداشت. روميان حبشيان را بر اين کار تشويق کردند، و براي آنان نيروي دريايي ترتيب دادند. در سال 525 ميلادي، هفتاد هزار رزمنده از حبشه سرازير شدند، و يمن را براي بار دوّم اشغال کردند. فرماندهي اين حمله با ارياط بود. ارياط از سوي پادشاه حبشه فرمانرواي يمن بود، تا زماني که يکي از فرماندهان لشکرش، ابرهه بن صباح اشرم، در سال 549 ميلادي، او را به قتل رسانيد، و پس از راضي کردن پادشاه حبشه و جلب رضايت او، خود را پادشاه يمن گردانيد. ابرهه همان کسي است که به قصد ويران ساختن کعبه لشکرکشي کرد، و خود و لشکريانش به «اصحاب الفيل» معروف شدند. خداوند ابرهه را پس از بازگشت به صنعا به دنبال ماجراي فيل، هلاک گردانيد، و پسرش يکسوم، و سپس پسر دوم او، مسروق، جانشين او شدند، و چنانکه گويند، اين دو بدتر از پدرشان بودند، و سيرتي پليدتر از او داشتند و اهالي يمن را سخت تحت فشار قرار دادند و بيچاره کردند، و خوار گردانيدند.
از سوي ديگر، اهل يمن، به دنبال ماجراي فيل، از پارسيان کمک گرفتند و در برابر حبشيان ايستادگي کردند، و مقاومت از خود نشان دادند، و بالاخره آنان را از سرزمين خويش راندند و در سال 575 ميلادي به رهبري معديکرب سيفبن ذييزن حميري به استقلال رسيدند، و او را پادشاه خود قرار دادند. معديکرب گروهي از حبشيان را کنا ر خود نگاه داشته بود که او را خدمت ميکردند و در رکاب او راه ميرفتند. روزي از روزها، آن حبشيان کار وي را يکسره کردند، و با مرگ وي، پادشاهي از خاندان ذييزن بيرون شد، و يمن به صورت مستعمرهاي از مستعمرات پارسيان درآمد، و واليان و دستنشاندگان ايرانينژاد، يکي پس از ديگري، بر يمن حکومت کردند؛ نخست، وَهرَز، سپس مرزبان پسر وَهرَز؛ سپس پسرش تينجان؛ سپس خسرو پسر تينجان؛ سپس باذان؛ که وي آخرين والي ايراني يمن بود، و در سال 628 ميلادي اسلام آورد، و با اسلام آوردن وي قدرت و نفوذ پارسيان در يمن پايان پذيرفت[5].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سوره فرقان، آیه 18.
[2]- الیمن عبرالتاریخ، ص 77، 83، 124، 130؛ تاریخ العرب قبل الاسلام، ص 101-113.
[3]- الیمن عبر التاریخ، ص 77، 83، 124، 130؛ تاریخ العرب قبل الاسلام، ص 101-113.
[4]- سوره بروج، آیه 4.
[5]- برای تفصیل مطلب، نکـ: الیمن عبر التاریخ، ص 77-83، 124-130، 157-161،...؛ تاریخ أرض القرآن، ج 1، ص 133 تا پایان کتاب؛ تاریخ العرب قبل الاسلام، ص 101-151. در ارتباط با تعیین سنوات و تفصیلات برخی حوادث، منابع تاریخی بسیار با یکدیگر اختلاف دارند؛ چنانکه یکی از نویسندگان در این باره گفته است: ان هذا الا اساطیر الاوّلین!.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|