Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

حديث: عن أبي مَالِكٍ الْحَارِثِ بْنِ عَاصِم الأشْعريِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: « الطُّهُورُ شَطْرُ الإِيمَان، وَالْحَمْدُ للَّه تَمْلأَ الْميزانَ وسُبْحَانَ الله والحَمْدُ للَّه تَمْلآنِ أَوْ تَمْلأ مَا بَيْنَ السَّموَات وَالأَرْضِ وَالصَّلاَةِ نور، والصَّدَقَةُ بُرْهَان، وَالصَّبْرُ ضِيَاء، والْقُرْآنُ حُجَّةُ لَكَ أَوْ عَلَيْك. كُلُّ النَّاس يَغْدُو، فَبِائِعٌ نَفْسَهُ فمُعْتِقُها، أَوْ مُوبِقُهَا »

(روایت مسلم). 

ترجمه: از ابو مالک حارث بن عاصم الاشعري رضي الله عنه روايت است که رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود:
"پاکي نصف ايمان است، و الحمد لله ميزان را پر مي کند، و سبحان الله و الحمد لله هردو پر مي کنند و يا پر مي کند بين آسمانها و زمين را، و نماز نور و روشنائي است، و صدقه دليل است، و صبر روشني است، و قرآن دليل است بنفع يا به ضرر تو، هر انسان صبح ميکند، سپس خويشتن را مي فروشد، يکي نفسش را (از عذاب) آزاد مي کند و ديگري نفسش را هلاکش ميکند." 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>اشخاص>آدم علیه السلام

شماره مقاله : 12              تعداد مشاهده : 1127             تاریخ افزودن مقاله : 19/5/1388

مؤلف: محمد احمد جاد المولي

ترجمه: صلاح‌الدين توحيدي




خداوند زمين را در دو روز (‌دوره‌) بيافريد و بر آن ‌کوه‌هايي استوار ساخت و در آن برکت انداخت و رزق و روزي‌هاي (‌اهل‌) آن را به صورت مساوي براي درخواست‌کنندکان در چهار روز (‌دوره‌) در آن مهيا نمود، سپس رو به سوي آسمان آورد در حالي‌که دود بود «‌و به آسمان و زمين ‌گفت‌: به ميل خود و يا به اکراه به سوي من بياييد، آن دو گفتند: ما فرمانبردارانه به ميل خود مي‌اييـم»‌؛ سپـس بر عرش مستولي شد و خورشيد و ماه را مسخر نمود تا هر يک تا زماني معلوم به جريان خود ادامه دهند و آن‌گاه فرشتگاني را آفريدکه به ستايش او تسبيح گويند و نامش را مقدس بدارند و او را خالصانه پرستش نمايند.
سپس اراده‌ي خداوند بر اين استوار گرديد و حکمتش چنين اقتضا نمود کـه آدم و فرزندانش را بيافريند تا در زمين ساکن شوند و در عمران و آباداني آن بکوشند و از اين‌رو به فرشتگانش خبر داد که او آفرينشي ديگر ايجاد خواهد کرد که در زمين به سعي و تلاش بپردازند و در گوشه و کنار آن حرکت و تکاپو نمايند و نسلشان در همه جاي آن پراکنده شود و از روييدني‌هاي آن بخورند و گنج‌ها و خيرات درون آن را استخراج نمايند و همواره عده‌اي از آنان جانشين عده‌اي ديگر شوند.
فرشتگان مخلوقاتي بودند که خداوند آنان را براي عبادت خود برگزيده‌، نعمت خود را به وفور بر آنان فرو ريخته‌، فضل خود را به آن‌ها هديه داده و آن‌ها را به‌ کسب رضايت خود موفق و به طاعتش هدايت نموده بود و در نتيجه‌، بر آنان بسيار گران آمد که خداوند مخلوقي ديگر غير از آنان را بيافريند و ترسيدند که اين عمل پروردگار به علت‌ کوتاهي آن‌ها در عبادت و يا مخالفت يکي از آنان با پروردگار بوده باشد، از اين‌رو به سرعت به تبرئه‌ي خود پرداختند و گفتند: پروردگارا! چگونه غير از ما را مي‌آفريني در حالي‌ که ما همواره به تسبيح تو مشغوليم و نام و ياد تو را مقدس مي‌داريم‌؟ در حالي که آناني که تو در زمين جانشين مي‌گرداني به ناچار به علت وجود منافع در زمين و جلب منفعت از جانب هر کدام‌، با هـم به اختلاف مي‌پردازند و در زمين فساد مي‌کنند و خون زيادي خواهند ريخت و جان‌هاي افرادي بي‌گناه را از آنان خواهند ستاند: ﴿‌آيا در آن‌ کساني را قرار مي‌دهي که در آن به فساد و خونريزي مي‌پردازند در حالي ‌که ما همواره به ستايش تو تسبيح‌گو هسـتيم و تو را مقدس مي‌داريم‌؟﴾‌[1]. اين سخنان را به دليل علاقه به چيزي ‌که شک و شبهه‌شان را برطرف‌ کند و وسواسي را که در سينه داشتند بزدايد، ‌گفتند و اميدشان چشـم انتظار خداوند بود تا که آن‌ها را در زمين جانشين‌ گرداند، زيرا آن‌ها در رعايت نعمت‌هاي الهي پيش‌قدم و در شناخت حق خداوند شايسته‌تر بودند و اين سوال آنان به منزله‌ي انکار عمل خداوند و يا شک در حکمت او و يا برشمردن نقص جانشين او و نوادگانش نبود زيرا فرشتگان اولياي مقرب خداوند و بندگان گرامي او بودند که بر سخن او پيشي نمي‌گرفتند و به دستورات او گردن مي‌نهادند. خداوند به آنان جوابي داد که باعث اطمينان دل‌هايشان گشت و مايه‌ي آرامش قلب‌هايشان‌؛ خداوند فرمود: ﴿‌به راستي من چيزي را مي‌دانم ‌که شما نمي‌دانيد﴾[2] و از حکمت جانشيني او از چيزي آگاهم ‌که شما درک نمي‌کنيد، پس هرچه را که بخواهم مي‌آفرينم و هر که را که بخواهـم جانشين مي‌گردانم و آن‌چه را بر شما پنهان و پوشيده مانده است‌، به زودي خواهيد ديد: ﴿‌پس هرگاه خلقت او را کامل نمودم و از روح خود در او دميدم‌، سجده‌کنان در مقابل او سر فرو آوريد﴾‌[3]. خداوند آدم را از گل خشک سياه بدبو و تغيير شکل‌ يافته به صورت ‌کالبد انساني استوار آفريد و سپس از روح خود در او دميد و آن‌گاه نسيم زندگي در او وزيد و او انساني‌ کامل شد و سپس خداوند به فرشتگان دستور داد که آدم را سجده کنند و آنان فرمانبردارانه خواسته‌ي پروردگارشان را اجابت نمودند و براي بزرگداشت آدم به سوي او شتافتند و در مقابلش سجده‌کنان پيشاني‌هاي خود را بر خاک ‌کشيدند به جز ابليس ‌که از دستور پروردگارش سر باز زد و به معصيت پروردگار گرويد و ﴿سرپيچي‌ کرد و تکبر ورزيد و جزو کافران گشت﴾‌[4].
خداوند علت امتناع ابليس را از او پرسيد و از او خواست‌ که حکمت سرپيچي خود را بيان‌ کند و فرمود: ﴿‌چه چيز تو را از سجده نمودن به آفريده‌ي دست من منع نمود ايا تکبر ورزيدي و يا خود را بلند مرتبه پنداشتي‌‌﴾؟‌[5] ابليس چنين پنداشت‌ که از جهت عنصري، بهتر از آدم است و جوهري پاک‌تر از او دارد و گمان نمود که ‌کسي در قدر و منزلت به پاي او نمي‌رسد و رقيب او نمي‌شود و به مکاني بالاتر از جايگاه او ارتقا نمي‌يابد، از اين‌رو گفت‌: «‌من از او بهترم‌، من را از آتش آفريدي و او را از خاک‌»، او با اين سخنان عصيانش را آشکار نمود، مخالفت و بهتان روشن خود را علني نمود و نسبت به دستور پروردگارش تکبر و از سجده نمودن به آفريده‌ي دست خداوند اجتناب ورزند و جزو کافران گشت‌؛ خداوند به علت سرپيچي شيطان و مخالفت او با امرش ابليس را مجازات نمود و او را ندا داد: ﴿‌پس از بهشت خارج شو به راستي ‌که تو رانده شده‌اي و تا روز قيامت لعنت بر تو است‌﴾‌؛[6] ابليس از پروردگار درخواست نمود که تا روز قيامت به او مهلت دهد و زندگاني او را تا روز زنده شدن مردگان طولاني نمايد؛ خداوند [‌بخشي از] خواسته‌ي او را اجابت نمود و به او گفت‌: ﴿‌تو از مهلت داده‌شدگاني تا روز وقت معلوم [‌نفخه‌ي اول‌]﴾‌[7]؛ هنگامي‌ کـه خواسته‌ي ابليس اجابت شد و او به آرزوي خود رسيد، فضل خداوند را شکرگزاري نکرد، بلکه نعمتش را با کفران و فضلش را با عناد و انکار جواب داد و گفت‌: ﴿‌خداوندا! به علت اين‌ که من را گمراه نمودي در راه راست‌ تو به‌ کمين آنان مي‌نشينـم﴾[8] تا آنان را فريب دهـم و در گمراه نمودنشان از هيچ ‌کوششي فروگذاري نمي‌کنم ﴿و سپس از جلو و عقب و راست و چپشان به سمت آن‌ها مي‌روم و تو بيشتر آنان را شکرگزار نخواهي يافت‌﴾[9]‌. خداوند ابيس را از رحمت خود طرد نمود و به او مهلت داد تا به آرزوبش برسد و به او گفت‌: راهي را که برگزيده‌اي در پيش‌گير و در روش بدي ‌که خواهان آني‌، جلو برو، ﴿‌با صوت و آهنگ خود هر کدام از آنان را که مي‌تواني تحت تاثير خود قرار ده و براي غلبه بر آنان سواره و پياده‌ي خود را فرا بخوان و در مال و اولاد آنان شريک شو﴾‌[10] به آنان وعده‌هاي دروغين بده و ذهن آنان را به آرزوهاي دور از دسترس مشغول نما، اما هرگز ين تو و آن بندگان مخلصي‌ که عقيده‌اي صحيح و عزمي قوي دارند، آزادت نخواهـم‌ گذاشت تا بر آنان تسلط يابي و سلطه‌اي براي آنان نداري، زيرا دل‌هاي آنان به تو تمايلي ندارد و گوش‌هايشان سخنان تو را نخواهد شنيد. اما هر چه تو در گمراه كردن و در فتنه انداختن آدميان بكوشي، حسابت سنگين‌تر و سزايت دردناک‌تر خواهد شد و «‌به طور حتم‌، من جهنم را با تو و تمام آناني ‌که دنباله‌رو تو باشند، پر خواهـم نمود».
فرشتگان بر آدم سجده بردند و برتري او را پذيرفتند و اقرار نمودند که مقام او برتر است و از آنان به خداوند نزديک‌تر است‌؛ اما شايد گمان مي‌نمودند که دانش و درک و فهم آنان بيشتر است‌، از اين‌رو خداوند از علم خود به آدم عطا نمود و از نور خود بر او سرازير کرد و اسامي تمام موجودات را به او ياد داد و اين موجودات را به فرشتگان عرضه نمود و گفت‌: ﴿‌اسامي اين موجودات را به من خبر دهيد، اگر راست مي‌گوييد﴾‌[11]، تا ناتواني و نقص آن‌ها را آشکار نمايد و آنان نيز بدانند که حکمت خداوند چنين اقتضا نموده است‌ که آدم شايسته‌تر به بيان اسامي باشد و حق و شايسته‌تر اين است‌ که جانشيني او مورد انکار قرار نگيرد؛ فرشتگان در مقابل اين روياروبي بهت زده شدند و هنگامي‌ که تلاش نمودند تا براي پاسخ در درون خود به جست‌وجو بپردازند، متحير و پشيمان شدند و زماني‌ که به علم سابق خود رجوع نمودند، راهي به جواب نيافتند و از اين‌رو به ناتواني خود اقرار و به‌ کوتاهي و نقص دانش خود اعتراف نمودند ﴿‌و گفتند: خداوندا! تو منزهي‌، ما را دانشي نيست مگر آن‌چه تو ما را آموخته‌اي به درستي ‌که تو بسيار دانا و با حکمت هستي‌﴾‌[12]
هنگامي ‌که آدم از فيض پروردگار لبريز گشت و شعله‌هايي از نور علم او برگرفت‌، خداوند به او دستور داد که فرشتگان را از آن‌چه آنان در شناختنش ناتوان ماندند و فهم آنان از دانش در مورد آن قاصر ماند، خبر دهد تا بدين‌وسيله فضل خود را آشکار و حکمت جانشين شدن خود را بيان نمايد؛ جانشين خداوند فرشتگان را از چيزي‌که آنان در مورد آن عاجز ماندند، خبر داد و خداوند آنان را ندا داد: ﴿مگر به شما نگفتم ‌که به درستي‌، من غيب آسمان‌ها و زمين را مي‌دانم و به آن‌چه‌که شما آشکار و پنهان مي‌کنيد، آگاهم‌؟‌﴾‌[13].
در اين هنگام فضل آدم بر فرشتگان مشخص‌ گرديد و آنان به رمز آفريدن او پي بردند و حکمت جانشيني او بر آن‌ها آشکار گرديد.
خداوند، قدرت و بي‌باکي خود را به ابليس نشان داد و وي را درمانده ساخت و از او سلب نعمت نمود و آدم و همسرش را مورد عنايت قرار داد و آنان را در بهشت جاي داد و به آدم وحي نمود که‌: نعمتم بر خودت را به ياد آور که من تو را با آفرينشي تازه و نو آفريدم و به اراده‌ي خود تو را به صورت انساني‌ کامل درآوردم و از روح خود در تو دميدم‌، فرشتگانم را به سجده‌ کردن بر تو واداشتم و شعله‌اي از دانش خود را به تو ارزاني داشتـم و اين ابليس است که وي را به علت خروج از طاعتش از رحمت خود نااميد و او را طرد و لعن نمودم و ايـن بهشت جاودان است‌ که آن را منزل و مکان تو قرار دادم ‌که اگر تو مرا اطاعت‌ کني‌، با نيکي به تو جواب خواهم داد و تو را در بهشت جاودانه خواهم ساخت‌، اما اگر ترک عهد نمايي‌، تو را از منزل بهشت خود خارج خواهم‌ کرد و به آتش خود تو را عذاب خواهـم داد و نيز فراموش نکن ‌که اين ابليس‌، دشمن تو و همسر توست‌، پس هوشيار باش‌ که تو را از بهشت خارج نکند که در اين صورت بدبخت خواهيد شد. خداوند، آدم و حوا را در بهشت آزاد گذارد تا از هر آن‌چه ‌که مي‌خواهند به وفور بخورند اما آن دو را نهي نمود که از ميان آن همه درخت فقط به يک درخت نزديک نشوند و براي اين ‌که ابهام را از آنان بزدايد تا در شناخت آن درخت‌، شکي نداشته باشند، به صورت معلوم و معين به آن درخت اشاره نمود تا از هر شکي ‌که ممکن است در درون آنان راه يابد، جلوگيري نمايد و به آنان وعده داد که در صورت نزديک شدن به آن درخت و با خوردن ميوه‌ي آن‌، در زمره‌ي ستم‌کاران قرار خواهند گرفت و وعده نمود که در صورت اجتناب از آن درخت منع شده‌، اسباب نعمت و راحتي آن‌ها در بهشت را بيشتر و بادوام‌تر کند، به صورتي‌که هرگز در آن‌ گرسنه و عريان نشوند و تشنگي و خستگي به آنان راه نيابد و فرمود: ﴿‌اي آدم‌! تو و همسرت در بهشت ساکن شويد و از آن در هر جا كه مي‌خواهيد به وفور بخوريد و نزديک اين درخت نشوبد که در اين صورت جزو ستم‌کاران قرار خواهيد گرفت‌﴾[14]‌،‌ ﴿‌و اي آدم‌! تو در بهشت اين را داري‌ که نه ‌گرسنه شوي و نه برهنه گردي و در آن نه تشنه بماني و نه آفتاب‌زده شوي‌﴾‌[15].
آدم در بهشت ساکن شد و از هر آن‌چه نفس آدمي اشتها نمايد و چشم از ديدن آن لذت ببرد، بهره‌مند مي‌گشت و شايد در ميان درختان آن پرسه مي‌زد و در سـايه‌هاي آن‌ها مي‌نشست‌، از گل‌هاي آن مي‌چيد و از خوردن ميوه‌هاي آن لذت مي‌برد و از آب گوارايش سيراب مي‌شد و در اين بهره بردن از لذت‌ها، همسرش نيز شريك او بود و آن دو مدت زماني را اين ‌گونه در بهشت به‌سر بردند و از چشمه‌هاي آن آب خوشبختي سرمي‌کشيدند. خوشبختي آدم دل ابليس را سوزاند و بر او بسيار گران آمد که آدم و همسرش (‌از آن‌چه او قبلاً بهره‌مند بود)‌، بهره‌ها ببرند در حالي ‌که او از رحمت خداوند رانده شده و از بهشت دور گشته بود؛ از اين‌رو او تصميم قطعي‌ گرفت ‌که بناي خوشبختي آدم را فرو ريزد و نعمت بهشت را از او سلب نمايد؛ مگر اين آدم نبود که او را از آن بلندي پايين ‌کشيد و از نعمت و رضايت الهي دور گرداند و مگر نه اين‌که به سبب او بود که انکار و تکبر ابليس نسبت به خداوند برملا گرديد و وي ملعون ابدي شد؟ پس بايد که انتقام خود را از او بگيرد و به تدربج از ارزش ‌کسي که فرشتگان مامور به سجده نمودن براي او و اعتراف به فـضل او شدند، بکاهد؛ آن‌گاه‌، آهسته و با گام‌هاي‌ کوتاه به سوي بهشت به راه افتاد و پنهاني با آدم صحبت نمود و براي آدم چنين وانمود کرد که دوستي صادق و اندرز دهنده‌اي مخلص است و کوشش بسيار نمود که دل او را به دست آورد، از هر راهي وارد مي‌شد و هر دري را مي‌زد و مهرباني و عطوفت خود را به آدم و همسرش اظهار مي‌نمود و نسبت به زوال نعمت از آن دو دلسوزي نشان مي‌داد، و به آنان ‌گفت‌: ﴿‌به اين علت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نموده است تا شما تبديل به دو فرشته نشويد ويا اين ‌که در بهشت جاودانه نمانيد﴾‌[16]. ابليس چون دريافت ‌که آن دو از سخنان او اظهار بيزاري مي‌کنند و از هم صحبت شدن با او دوري مي‌گزينند و گوش‌هايشان از شنيدن صداي او و گوش دادن به اندرزهاي او کر شده است‌، براي آن‌ها سوگند خورد که او پند دهنده است و نمي‌خواهد به آن‌ها آسيبي برساند و با آن‌ها دشمني نمايد و آنان را شکست دهد و سوگند خورد تا بر درستي قصد خود تاکيد نمايد و صحت نظر خود را نشان دهد و بدون شک ابليس تا مي‌توانست بر خواسته‌ي خود پافشاري نمود و در فريب دادن آدم مدت زيادي اصرار ورزيد و کوشش نمود تا او و همسرش را با رايحه‌ي خوش آن درخت‌، طعم بي‌نظير و رنگ زيباي ميوه‌هاي آن فريب دهد و سرانجام آدم و حوا از سخنان او فريب خوردند و مفتون زيبايي سخنانش‌ و شيريني وعده‌هايش ‌گشتند و در لغزش افتادند و دنباله‌رو او شدند به محض خارج شدن آدم و حوا از فرمان پروردگار، خداوند نعمت را از آن‌ها سلب و بهشت را بر آنان حرام‌ کرد و پروردگارشان آنان را ندا داد: ﴿‌ايا شما را از آن درخت منع نکرده بودم و به شما نگفته بودم ‌که شيطان دشمن آشکار شماست‌؟‌﴾[17]‌. آدم و حوا به سوي خدا بازگشتند و از کرده خود اظهار پشيماني نمودند و ﴿‌گفتند: پروردگارا ما به خودمان ستم نموديم و اگر تو ما را مورد آمرزش قرار ندهي و به ما رحم نکني‌، به تحقيق ما از زيان‌کاران خواهيـم بود. خداوندگفت‌: [‌به زمين‌] فرود اييد عده‌اي از شما دشمن عده‌اي‌ ‌ديگر خواهد بود و تا مدتي در زمپن مستقر گشته‌ و از آن بهره مي‌بريد﴾‌[18]؛ خداوند توبه‌ي آن دو را پذيرفت و از لغزش آن‌ها درگذشت‌؛ پذيرش توبه‌، مايه‌ي خنکي درون و چشم‌روشني آن‌ها گشت و اميدوار شدند که خداوند آن‌ها را در بهشت باقي‌، نگه دارد و دوباره از نعمت‌هاي آن بهره‌مند شوند؛ خداوند به آن‌چـه در ذهن آن‌ها مي‌گذشت‌، آگاه و بر آن‌چه نفس آن‌ها تمايل داشت‌، واقف بود، اما به آن‌ها دستور داد که از بهشت فرود ايند و به آنان خبر داد که دشمني بين آنان و شيطان ادامه خواهد داشت تا از فتنه‌هاي او خود را دور نگه دارند و به فريب‌هاي او گوش ندهند و فرمود: ﴿‌همگي شما از بهشت فرود اييد، برخي دشمن برخي ديگر خواهيد شد؛ پس اگر از جانب من هدايتي براي شما آمد، هر کس از آن هدايت پيروي کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد﴾[19]‌؛‌ بدين‌گونه خداوند در طول زندگي آدم‌، هدف و آرزويي براي او تعيين نمود تا براي رسيدن به آن تلاش نمايد و به او خبر داد که ديگر زمان راحتي و آسايش‌ کامل و نعمت خالص به پايان رسيده و او بعد از خروج از بهشت و محروم شدن از نعمات آن‌، وضعيت ديگري پيدا مي‌کند که درآن‌، دو راه بيشتر وجود ندارد؛ هدايت وگمراهي‌، ايمان و کفر و رستگاري و زيان‌؛ پس هرکس دنباله‌رو هدايت الهي که خداوند تشريع مي‌کند، باشد و راه راست او را که مشخص نموده است در ييش بگيرد، از وسوسه‌هاي شيطان و فريب‌هاي او هيچ هراسي ندارد، اما آن ‌کس‌ که از ياد خداوند رويگردان باشد و با راه راست او ضديت ‌کند، زندگاني تنگي خواهد داشت و از آناني خواهد شد که «‌کوشش آن‌ها در زندگي دنيا راه به جايي نمي‌برد در حالي ‌که خود آنان ‌گمان مي‌کنند که اعمال درست و نيکي انجام مي‌دهند». 

منبع: قصه‌هاي قرآن، محمد احمد جاد المولي، ترجمه صلاح الدين توحيد، ويراستار عثمان نقشبندي، چاپ اول 1387، انتشارات كردستان.

[1] بقره؛ 30.
[2] بقره؛ 30.
[3] ص؛ 72.
[4] ابلیس با وجودی که در میان فرشتگان بود، از جنس آنان نبود و از جن بود - مترجم‌.
[5] ص؛ 75.
[6] حجر؛ 35-34.
[7] حجر؛ 38-37.
[8] اعراف؛ 16.
[9] اعراف؛ 17.
[10] اسراء؛ 64.
[11] بقره؛ 31.
[12] بقره؛ 33.
[13] بقره؛ 33.
[14] بقره؛ 35.
[15] طه؛ 119-118.
[16] اعراف؛ 20.
[17] اعراف؛ 22.
[18] اعراف؛ 24-23.
[19] طه؛ 123.
 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قالت عائشة رضي الله عنها: «طوبى لمن وجد في صحيفته استغفاراً كثيراً» . عایشه رضی الله عنها فرمود: «خوشا بحال آنکسی که در صحیفه اعمال او استغفار زیادی ثبت شده است».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 2354
دیروز : 5614
بازدید کل: 8792513

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010