|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > آخرين ديدار با هيأتهاي نمايندگي اقوام و قبايل
شماره مقاله : 1196 تعداد مشاهده : 440 تاریخ افزودن مقاله : 5/10/1388
|
آخرين ديدار حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وسلم با هيأتهاي نمايندگي اقوام و قبايل در نيمه ماه محرم سال يازدهم هجرت
به همين ترتيب، در سالهاي نهم و دهم هجرت هيأتهاي نمايندگي اقوام و قبايل پياپي به مدينه ميآمدند. برخي از ديگر وفدهايي که نويسندگان کتب مغازي و سيرهنويسان يادآور شدهاند، عبارتند از: وفد يمن، وقد ازد، وفد بني سعد هُذيم از قُضاعه، وفد بنيعامر بن قيس، وفد بنياسد، وفد بهراء، وفد خولان، وفد محارب، وفد بنيحارثبن کعب، وفد غامد، وفد بنيمُنتفِق، وفد سَلامان، وفد بنيعَيس، وفد مُزينه، وفد مُراد، وفد زُبيد، وفد کِنده،وفد ذيمُرّه، وفد غسان، وفد بنيعيش، وفد نَخع، که آخرين وفد ديدار کننده با رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- بودند، و در نيمة ماه محرم سال يازدهم هجرت، با جمعيتي بالغ بر دويست تن بر آنحضرت وارد شدند، البته، ورود غالب اين ديدارکنندگان در سالهاي نهم و دهم هجرت بوده، و تنها بعضي از آنها ورودشان تا سال يازدهم هجرت به تأخير افتاده است.
پياپي وارد شدن اين هيأتهاي نمايندگي از سوي قبايل و اقوام مختلف به مدينهالنّبي نشانگر ميزان مقبوليت دعوت اسلام، و گسترش سيطره و نفوذ دين خدا بر کران تا کران جزيرهالعرب است، و بر اين نکته دلالت دارد که قوم عرب به شهر پيامبر با ديدة تکريم و تجليل مينگريستهاند، به گونهاي که چارهاي جز آن نميديدهاند که در برابر مدينه سر تسليم فرود بياورند؛ زيرا، مدينه عملا مرکز و پايتخت عربستان شده بود، و ديگر هيچکس نميتوانست مدينه را ناديده بگيرد. در عين حال، نميتوان گفت که دين و آيين اسلام در اعماق جان تمامي اين مردم نفوذ کرده بود؛ زيرا، در ميان آنان بسيار بودند اعراب بيدانش و فرهنگي که صرفا به تبعيت از سران قبايل و رؤسايشان اسلام آورده بودند، و هنوز آن روحية قتل و غارت و چپاول را که در وجودشان ريشهدار بود، از دست نگذاشته بودند، و تعاليم اسلام آنچنان که بايد و شايد اخلاق آنان را تهذيب نکرده بود. به همين جهت، قرآن کريم بعضي از اعراب را چنين وصف کرده است:
﴿الأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَماً وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ السَّوْءِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[1].
«اعراب از جهت کفر و نفاق از ديگران سرسختترند، و از آنان بيشتر انتظار ميرود که حدود و احکام و معارفي را که خداوند بر رسول خود نازل فرموده است درنيابند، و خداوند عليم و حکيم است. چنانکه برخي از اعراب آنچه را که انفاق ميکنند غرامت به حساب ميآورند، و پيوسته انتظار ميکشند که شما در محاصره مصائب و دشواريها قرار بگيريد؟! خودشان در محاصره دشواريها و گرفتاريها درآيند! و خداوند سميع و عليم است.»
بعضي ديگر از اعراب را نيز ستوده است و فرموده است:
﴿وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[2].
«و برخي از اعراب، به خدا و روز ديگر ايمان دارند، و آنچه را که انفاق ميکنند پيشکش درگاه خداوند به حساب ميآورند، و راهي براي برخورداري از درود رسولخدا؛ همگان بدانند که هدايا و پيشکشهاي اين افراد مقبول درگاه خداوند است و خداوند جامه رحمتش را بر تن ايشان خواهد آراست؛ براستي خداوند غفور و رحيم است.»
طبعاً، اعراب شهرنشين ساکن مکّه و مدينه و مردم ثقيف، و اهالي بسياري از مناطق يمن و بحرين، اسلامشان توانمند بود، و بزرگان صحابه و سروران مسلمانان در ميان اين گروه از اعراب بسر ميبردند[3].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سوره توبه، آيات 97-98.
[2]- سوره توبه، آيه 99.
[3]- محاضرات تاريخ الامم الاسلامية، خضري، ج 1، ص 144. براي تفصيل مطلب مربوط به وفود که در متن اين کتاب به طور اجمال آمده است، نکـ: صحيح البخاري، ج 1، ص 13، ج 2، ص 626-630؛ سيرةابنهشام، ج 2، ص 501-503؛ 510-514، 537-560، 560-601، زادالمعاد، ج 3، ص 26-60؛ فتح الباري، ج 8، ص 83-103.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|