Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:

"لعن الله من ذبح لغير الله" (روايت مسلم)،

يعنى: "كسى كه براى غير از خداوند ذبح كند ملعون است".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>عاشورا > بررسی سنتها و خرافات وارده در روز عاشورا

شماره مقاله : 1175              تعداد مشاهده : 760             تاریخ افزودن مقاله : 4/10/1388

بررسي سنتها و خرافات وارده در روز عاشورا


تاليف : شيخ الاسلام رحمه الله
مترجم: عبدالوهاب


از شيخ الا سلام (ابن تيميه) در باره آنچه مردم در روز عاشورا از قبيل كُحل (سرمه به چشم زدن)، شستن اعضاء، حنا زدن به سر و اعضاء ديگر، گفتگو و مصافحه با يكديگر، پخش شله زرد، اظهار شادي و سرور و... انجام مي دهند سؤال شد كه آيا حديث صحيحي از رسول الله صلي الله عليه وسلم در اين باره وارد شده است؟ و اگر در اين مورد حديث صحيحي وارد نشده آيا انجام دادن آن بدعت است؟ و آنچه دسته ديگر از قبيل غم و ناراحتي، خود را تشنه نگه داشتن، نوحه سرايي كردن، خواندن مصراع هايي در باره عاشورا و پاره كردن يقه انجام مي دهند؛ آيا از ابتدا بوده است؟


جواب: الحمد الله رب العالمين.
حديثي از رسول الله صلي الله عليه وسلم و اصحابش در اين باره ذكر نشده و هيچ يك از ائمه اربعه (امام مالك، امام ابوحنيفه، امام شافعي، امام احمد حنبل) و غير ايشان آن را مستحب ندانسته اند.
نويسندگان معتبر نيز از پيامبر، صحابه و تابعين حديثي روايت نكرده اند. در كتابهاي صحيح، مسند و مسانيد نيز حديث صحيح و يا ضعيفي در اين مورد روايت نشده است.
اصلاً در قرن هاي اوليه اسلام بحثي در اين مورد نبوده اما از متأخرين رواياتي نقل شده است، مانند اينكه: اگر كسي در روز عاشورا سرمه به چشم بكشد در آن سال به چشم درد مبتلا نمي شود، همچنين كسي كه در روز عاشورا خود را بشويد در آن سال مريض نمي گردد. و مثال در اين باب زياد است كه از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره نمود:
در باره نماز روز عاشورا فضائلي روايت نموده اند؛ همچنين روايت شده كه: در روز عاشورا توبه آدم قبول شد؛ كشتي نوح بر كوه جودي قرار گرفت؛ يوسف به يعقوب رسيد؛ ابراهيم از آتش نجات پيدا كرد؛ قوچ به جاي اسماعيل قرباني شد؛ چيزهاي ديگر كه در باره اين روز گفته اند.
در حديث دروغ و موضوعي از رسول الله صلي الله عليه وسلم نقل كرده اند: كسي كه روز عاشورا خانواده اش را سير نگه دارد خداوند در ساير سالها روزيش را وسيع مي گرداند.
تمام اين رواياتي كه به رسول الله صلي الله عليه وسلم نسبت داده اند دروغ مي باشد.
از ميان اين روايات، روايت سفيان بن عيينه كه او نيز از ابراهيم بن محمد بن منتشر و او نيز از پدرش روايت نموده مشهور مي باشد كه گفت: به ما ابلاغ شده كه هر كس در روز عاشورا خانواده اش را سير نگه دارد خداوند در ساير سالها روزيش را وسيع مي گرداند.
ابراهيم بن منتشر اهل كوفه بود و اهل كوفه دو طائفه بودند:
طائفه يا دسته رافضي كه اظهار دوستي اهل بيت را مي كردند ولي در باطن زنديق هاي بيدين و يا اهل هوا و هوس بودند و دسته ديگر نسبت به علي و يارانش كينه توز بودند.
اين دو دسته قتلها و فتنه هايي را به وجود آوردند.
در حديث صحيحي كه مسلم از رسول الله صلي الله عليه وسلم به ثبت رسانيده است، مي فرمايد| أَنَّ فِي ثَقِيفٍ كَذَّابًا وَمُبِيرًا|[1] «همانا دو ثقفي( به وجود خواهند آمد ) كه يكي بسيار دروغگو و ديگري قاتل و جاني ميباشد».
آن دروغگو مختار بن ابي عبيد ثقفي بود كه اظهار دوستي اهل بيت را نمود و آنها را نصرت داد. عبيدالله بن زياد، امير عراق، را كه سپاهي براي قتل حسين بن علي صلي الله عليه وسلم مجهز كرده بود، كشت. سپس دروغ بزرگي مرتكب گرديد و آن ادعاي پيامبري بود! گفت كه جبرئيل بر او نازل شده است.
اين ماجرا را براي ابن عباس و ابن عمر رضي الله عنه (صحابه هاي پيامبر) بازگو نمودند و به يكي از ايشان گفتند: مختار بن ابي عبيد ثقفي گمان مي كند كه جبرئيل بر او نازل مي شود؛ در جواب گفت: راست ميگويد زيرا الله مي فرمايد:*هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ &[2] «آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كساني فرود مي آيند؟ بر كساني كه بسيار دروغگو و گنهكار باشد».
و به آن ديگري گفتند: مختار گمان مي كند كه به او وحي مي شود! ايشان در جواب گفتند: راست ميگويد زيرا الله مي فرمايد:*وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ&[3] «شياطين به دوستان خود وسوسه مي كنند تا با شما مجادله نمايند».
و آن آدمكش حجاج بن يوسف ثقفي بود كه از جمله نواصب و از دشمنان علي رضي الله عنه و يارانش بود. در ابتدا از جمله روافض بود و اين رافضي از جمله بزرگترين دروغگويان و افتراكنندگان و دشمن دين بود كه ادعاي نبوت كرد.
او كساني را كه بر عليه سلطان وقت، عبد الملك بن مروان، قيام مي كرد به شدت مجازات مينمود و همچنين كساني را كه متهم به مخالفت با عبد الملك بن مروان بودند را مورد زجر و عقاب قرار مي داد. و در كوفه بين دسته رافضي و نواصب ( دشمنان علي ) فتنه ها و قتل و كشتارهايي جاري بود.
حسين در روز عاشورا به وسيله دسته ظالم و سركش به شهادت رسيد.
خداوند حسين رضي الله عنه را با شهادت گرامي داشت همانگونه كه با آن اهل بيتش حمزه، جعفر، پدرش علي و غير ايشان را تكريم نمود و جايگاه و منزلت او را به بالاترين درجه رسانيد. همانا او و برادرش، حسن رضي الله عنه ، سرور جوانان بهشتند. منازل عالي تنها با تحمل سختي و مشقت بدست ميآيد.
از رسول الله صلي الله عليه وسلم سؤال شد:|أَيُّ النَّاسِ أَشَدُّ بَلَاءً قَالَ الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الصَّالِحُونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ مِنْ النَّاسِ يُبْتَلَى الرَّجُلُ عَلَى حَسَبِ دِينِهِ فَإِنْ كَانَ فِي دِينِهِ صَلَابَةٌ زِيدَ فِي بَلَائِهِ وَإِنْ كَانَ فِي دِينِهِ رِقَّةٌ خُفِّفَ عَنْهُ وَمَا يَزَالُ الْبَلَاءُ بِالْعَبْدِ حَتَّى يَمْشِيَ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ لَيْسَ عَلَيْهِ خَطِيئَةٌ|[4] «بيشترين بلاء و ناراحتي شامل چه كساني مي شود؟ رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمودند: پيامبران، سپس صالحان و بعد از آن طبقات ديگر به ترتيب ايمانشان امتحان مي گردند، اگر در دينش ثابت قدم باشد بلاء و ناراحتي‌اش شديدتر است و اگر ايمانش ضعيف باشد آزمايشش سبكتر است. بلاء و ناراحتي به مؤمن و ايماندار نمي رسد مگر اينكه بر زمين حركت مي كند و ديگر گناهي ندارد».
حسن و حسين و گذشتگان بزرگ و پاك آن مقام عالي را كه خداوند به آنها داده است تنها با سختي و ناراحتي بدست آوردند.
ايشان (حسن و حسين) در اسلام متولد شدند و در عزت و كرامت پرورش يافتند. مسلمانان براي آنها احترام قائل بودند و آنها را تكريم و گرامي مي داشتند.
پيامبر صلي الله عليه وسلم فوت نمودند در حاليكه آنان به سن بلوغ نرسيده بودند. خداوند به آنها نعمت داد و به آنچه كه لياقت اهل بيتشان بود امتحان نمود، همانگونه كه افضل ترين آنها، علي بن ابي طالب را آزمايش نموده بود.
حسين به سبب فتنه و آشوب بين مردم كشته شد؛ همچنانكه بزرگ ترين دليلي كه سبب كشته شدن عثمان رضي الله عنه شد، فتنه بين مردم و تفرقه امت اسلامي در آن روز بود. در حديث آمده:|ثلاث من نجا منهن فقد نجا: موتي، و قتل خليفة مصطبر، و الدجال| «هر كس از اين سه چيز نجات يابد به حقيقت نجات يافته است: فوت من(رسول الله)، قتل خليفه متمسك به حق و صابر بر آن، و دجال».
مرگ پيامبر صلي الله عليه وسلم از بزرگترين اسباب فتنه بود كه به وسيله آن بسياري از اسلام خارج شدند. در اين هنگام خداوند، ابوبكر صديق رضي الله عنه را عزت داد تا به وسيله او ايمان را پابرجا نگه دارد و به آنچه امر شده بود دعوت كند. مرتدين دوباره به اسلام گرويدند و اهل ايمان بر اسلام آنها شهادت دادند. الله بر دشمنانش قدرت، شدت و جهاد قرار داد و براي دوستانش بر آنچه كه لياقت داشتند و بيشتر از آن آساني عطا نمود.
بعد از ابوبكر صديق رضي الله عنه ، عمر رضي الله عنه خليفه شد. در آن زمان او كه كفار عبارت بودند از مجوس و اهل كتاب، شكست خوردند و اسلام عزت پيدا كرد؛ شهرها آباد شدند؛ بخشش زياد شد؛ ديوان عالي عدالت برپا داشته شد و عدالت گسترش يافت؛ سنت رسول الله صلي الله عليه وسلم زنده شد؛ و اسلام در آن ايام سربلند و پيروز گرديد همان سربلندي كه الله آن را تصديق نموده است، آنجا كه ميفرمايد:*هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفي بِاللَّهِ شَهِيدًا&[5] «خداست كه پيامبر خود را همراه با رهنمون و آيين راستين فرستاده است تا آن را بر همه‏‏‏‏‎‎ آيين ها پيروز گرداند. كافيست كه خدا گواه باشد». و در جاي ديگر مي فرمايد:*وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا‏&[6] «خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين خواهد كرد همانگونه كه پيشينيان را جانشين گردانيد و آن ديني را كه برايشان مي پسندد، فرمانروا مي سازد و خوف و هراس آنان را به امنيت مبدل مي گرداند، تا فقط مرا بپرستند و چيزي را با من شريك نگردانند». رسول الله صلي الله عليه وسلم نيز مي فرمايد:|إِذَا هَلَكَ كِسْرَى فَلَا كِسْرَى بَعْدَهُ وَإِذَا هَلَكَ قَيْصَرُ فَلَا قَيْصَرَ بَعْدَهُ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَتُنْفَقَنَّ كُنُوزُهُمَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ|[7] «هرگاه كسري نابود گردد ديگر بعد از آن كسرايي نخواهد بود و هنگامي كه قيصر نابود شود ديگر قيصري در كار نخواهد بود و قسم به آن كسي كه نفس من به دست اوست آن گنجينه ها در راه خدا خرج خواهند شد».
عمرس ، آن كسي بود كه گنجينه ها را تقسيم نمود. دانستيم كه براستي آن را در راه خدا انفاق كرده است. او خليفه اي راهنما و هدايتگر بود.
او دستور داد (در آخر عمرش براي تعيين خليفه جديد) شورايي شش نفره تشكيل شود كه در آن مهاجرين و انصار خلافت را به عثمان بن عفانس دادند بدون آنكه خودش به آن رغبتي داشته باشد و(مهاجرين و انصار) از روي ترس و وحشت خلافت را به او ندادند بلكه همه به اجماع و از روي خشنودي و رضايت با او بيعت نمودند.
در اواخر ايام خلافتش اسباب شر و فتنه بين اهل علم وجهل و دشمنان به وجود آمد. در اثر فتنه تلاشها به ثمر ننشست تا اينكه خليفه مظلوم شهيد شد و بدون دليل خونش مباح گرديد؛ او صابري بزرگوار و بزرگ منش بود، و اجازه نداد مسلماني به خاطرش كشته شود.
وقتي عثمان بن عفان رضي الله عنه شهيد شد تفرقه و جدايي بين قلبها ايجاد شد و اين تفرقه گسترش پيدا كرد و بزرگ شد تا آنجا كه بدي آشكار گرديد و نيكي و راستي پست و ذليل گرديد.
به وجود آورندگان فتنه براي اينكه زنده بمانند با علي بن ابي طالبس بيعت كردند. در آن هنگام به حقيقت او لايق خلافت و از بقيه داناتر بود ولي قلب هم پيمانان علي پر از نفاق بود و آتش فتنه شعله ور گشته بود؛ مردم با هم اتفاق نظر نداشتند و تمام مردم به صورت يك رشته واحد در نيامده بودند؛ اختيار امت در دست خليفه نبود؛ در نتيجه مردم به دسته ها و فرقه هاي مختلف تقسيم گرديدند.
از سوي ديگر خوارج، كساني كه زياد نماز مي خواندند، به كثرت روزه مي گرفتند و قرآن زياد تلاوت مي نمودند، به وجود آمدند. اين افراد با علي رضي الله عنه جنگيدند و مسلمانان به فرمان الله و رسولش با آنان نبرد كردند و از قول رسول الله صلي الله عليه وسلم اطاعت نمودند، آنجا كه در وصفشان ميفرمايد:|يَحْقِرُ أَحَدُكُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَصِيَامَهُ مَعَ صِيَامِهِمْ و قرائته مع قرائتهم يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا يُجَاوِزُ حناجرهم يَمْرُقُونَ مِنْ الاسلام كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِيَّةِ اينما لقيتموهم فقتلوهم فإن في قتلهم اجرا عند الله لمن قتلهم يوم القيامة|[8] «هر كدام از شما(منظور اصحاب رسول الله است) نمازش را در برابر نماز ايشان، روزه اش را در برابر روزه ايشان و قرائتش را در برابر قرائتشان كوچك مي شمارد. قرآن مي خوانند در حاليكه از حنجره هايشان پايين تر نمي رود (در قلب هايشان تأثير نمي كند)، از اسلام خارج مي شوند همانگونه كه تير از كمان رها مي گردد، هر كجا آنها را يافتيد، بكشيدشان. نزد خدا براي كسي كه آنها را بكشد در قيامت اجري است». و در حديث ديگري مي فرمايد:|تمرق مارقة علي حين فرقة من المسلمين، يقتلهم اولي الطائفتين الي الحق|[9] «مارقه(خوارج) از گروهي از مسلمانان خارج مي گردند و آنها را شايستهترين طائفه به حق مي كشند». اينها خوارج بودند كه باعث تفرقه بين مؤمنان شدند و جنگ و خونريزي راه انداختند، اما اين كارشان سبب خارج شدن از دايره اسلام نگرديد، به دليل كلام الله تعالي كه ميفرمايد:*وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ&[10] «هرگاه دو طائفه از مسلمانان با هم جنگيدند در ميان آنها صلح برقرار سازيد. اگر يكي از دو گروه در حق ديگري ستم روا داشت با آن دسته اي كه ستم مي كند بجنگيد تا زماني كه به سوي فرمان خدا برمي گردد و حكمش را ميپذيرد، هرگاه بازگشت و فرمان الله را پذيرا شد، در ميانشان دادگرانه صلح برقرار سازيد چرا كه خداوند عادلان را دوست دارد. مؤمنان برادر يكديگرند، پس ميان برادران صلح و آشتي برپا داريد».
خداوند جنگ و پيكار را در برابر ايمانداراني كه به برادرانشان ستم روا مي دارند برگزيد و امر به اصلاح بين ايشان داد.
خوارج همانطور كه پيامبر خبر داده بود به وسيله شايسته ترين طائفه به حق كشته شدند آنها علي بن ابي طالب و يارانش بودند كه با خوارج جنگيدند، و اين كلام پيامبر مي رساند كه آنها از معاويه و همراهانش به حق نزديك ترند هر چند هر دو طائفه مؤمنند.
عبد الرحمن بن ملجم از دسته خوارج بود كه علي رضي الله عنه را شهيد نمود.
اصحاب(بعد از شهادت علي) با فرزندش حسن بيعت كردند و آن فضيلتي كه رسول الله صلي الله عليه وسلم در حديث صحيح از آن خبر داده بود، آشكار گرديد. آنجا كه مي فرمايد:|إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ وَسَيُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنْ الْمُسْلِمِينَ|[11] «اين فرزند من سيد و آقا است، خداوند به وسيله او فتنه بزرگي بين دو دسته از مسلمانان را فرو خواهد نشاند».
ولايت و سرپرستي مسلمانان به حسن بن عليم رسيد. خداوند به وسيله او صلح و آشتي بين دو دسته از مسلمانان برقرار كرد. اين آنچه بود كه پيامبر او را به خاطر آن ستود.
بعد از مدتي حسن بن علي فوت نمود و به درجات بلند و رضايت الله تعالي دست يافت. 
بعد از مدتي طوائف و دسته هايي به حسين بن عليم نامه نوشتند و به او وعده دادند كه او را در آنچه بخواهد ياري دهند. آنها دروغ مي گفتند زيرا هنگامي كه پسر عمويش را به سويشان فرستاد، خلاف وعده كردند و پيماني را كه با حسين بسته بودند، شكستند و او را به قتل رساندند.
اهل رأي و دوستداران حسين مانند ابن عباس، ابن عمر و ... به او پيشنهاد كردند كه رفتن به سوي آنها به مصلحت نيست، اما قبول نكرد و به طرف آنها حركت نمود.
هنگامي كه حسين خارج شد ديد كه شرايط فرق كرده است(زيرا تا آن موقع از كشته شدن پسر عمويش با خبر نشده بود). زماني كه با دشمنان روبرو گشت به آنان پيشنهاد داد كه: يا بگذارند، بر گردد؛ يا به برخي از مرزها برود؛ يا پيش پسرعمويش، يزيد، برود. آنها با پيشنهاد اول و آخر وي مخالفت كردند تا اينكه او را اسير كردند و در درگيري كه بين او و آنها به وجود آمد او را به شهادت رساندند. و با اين شهادت خداوند مقام او را بالا برد و او را به مقام اهل بيتش كه پاكترين پاكان بودند، رسانيد. تجاوزگران ظلم و ستم را بر او ناچيز شمردند و اين ظلم و ستم به خاطر شر و بدياي بود كه از طرف مردم به او وارد شده بود.
طائفه اي جاهل و نادان كه جز ملحدين بي دين و سركشان گمراه چيزي بيش نبودند اظهار محبت حسين و اهل بيتش را سر دادند، روز عاشورا را روز حزن و اندوه و نوحه سرايي معرفي كردند و روشهاي جاهليت را از قبيل سيلي زدن به صورت، پاره كردن يقه پيراهن و عزاداري به شيوه جاهليت را دوباره زنده كردند. اين در حالي بود كه خداوند به وسيله قرآن و احاديث پيامبرش دستور داده است- هرگاه مشكلي پيش آمد- صبر كنند و از خداوند طلب استغفار نمايند.
الله تعالي مي فرمايد:*وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إليهِ رَاجِعونَ أُولَـئِكَ عليهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ&[12] «و به بردباران مژده بده. كساني كه هرگاه بلائي به ايشان مي رسد، مي گويند: ما از آن خدائيم و به سوي او برميگرديم. لطف و مرحمت خداوند شامل حالشان مي گردد و ايشان راه يافته گانند». در صحيحين از پيامبر نقل شده كه فرمودند:|لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الْخُدُودَ وَشَقَّ الْجُيُوبَ وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ|[13] «هر كس به صورت سيلي زند، و يقه پاره نمايد و به شيوه جاهليت عزاداري كند از ما نيست». و باز مي فرمايد:|أَنَا بَرِيءٌ مِنْ الصَّالِقَةِ وَالْحَالِقَةِ وَالشَّاقَّةِ|[14] «من از كساني كه به هنگام مصيبت داد و بيداد راه مي اندازد و شروع به كشيدن موي سر و پاره كردن لباس مي كنند، بيزارم». در حديث ديگري چنين مي فرمايد:|النَّائِحَةُ إِذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا تُقَامُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَعَلَيْهَا سِرْبَالٌ مِنْ قَطِرَانٍ وَدِرْعٌ مِنْ جَرَبٍ|[15] «نوحه كننده هرگاه قبل از مرگ توبه نكند در روز قيامت در حالي كه لباسهايي بلند از قطران(ماده سريع الاشتعال) و جامه هايي از جرب(كثافت) پوشيده است، زنده مي شود».
در مسند امام احمد حنبل آمده است: از فاطمه دختر حسين و او نيز از پدرش كه او هم از رسول الله صلي الله عليه وسلم شنيده كه فرمودند: |ما من رجل يصاب بمصيبة، فيذكر مصيبته و ان قدمت، فيحدث لها استرجاعا الا اعطاه الله من الاجر مثل اجره يوم اصيب بها|«اگر مردي به مصيبتي دچار شود و پس از مدتي آن را به خاطر آورد و اندوه هاي گذشته اش دوباره زنده شود، خداوند به او مانند روز نخست اجري عطا مي نمايد».
پس، اگر مصيبت حسين و غير او را بعد از مدتی طولا نی بياد آورد شايسته است آنطوركه خدا و رسولش امر كرده انجام دهد تا اجری همانند اجر مصيبت ديده در روزی �كه بدان دچار گشته است، عطا شود.
درحالي كه خداوند امر به صبر در دوران مصيبت كرده است، با گذشت زمان شيطان آن را برای افراد گمراه و سركش زينت داد و روز عاشورا را روز حزن و اندوه، گريه، نوحه سرايی، پخش و انتشار قصيده‌های ناراحت كننده و غمگين و اشاعه روايات دروغ معرفی كرد. و اينكار تنها به منظور ايجاد فتنه و آشوب بين مسلمانان انجام گرفت و آن را وسيله ای برای دشنام سابقين قرار دادند. دروغ و فتنه در دنيا زياد شد و مسلمانان احساس نكردند كه بيشتر آن كذب می باشد.
اين طائفه گمراه و سركش، كافران را عليه مسلمانان ياری دادند. از ميان اين گروههاي گمراه خوارج از همه بدتر بود.
رسول الله صلي الله عليه وسلم در موردشان می فرمايد:|يَقْتُلُونَ أَهْلَ الْإِسْلَامِ وَيَدَعُونَ أَهْلَ الْأَوْثَانِ|[16]«با اهل ايمان میجنگند و كافران را ياری می دهند». آنان همانگونه كه يهود، نصاری و مشركين را عليه اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وسلم و امت اسلام ياری دادند، مشركين ترك و تاتار را نيز در تصرف بغداد كمك و مساعدت نمودند و بر قتل و اسارت اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وسلم ، فرزند عباس و غير ايشان و همچنين بر خرابی و ويرانی شهرها آنان را ياری رساندند. شر و زيان آنها به اسلام را هيچ مرد فصيح و سخنوری نمی تواند بيان كند. در مقابل دسته ای مخالف دسته قبل عمل كردند و از مخالفان متعصب بر ضد حسين و اهل بيتش بودند كه از جاهل ترين، فاسق ترين، دروغگوترين، بدترين و بدعت گذارترين افراد بودند. خوشحاليشان را با كارهايی از قبيل سرمه كشيدن، رنگ كردن(دستها و موها با آن)، وسعت دادن نفقه بر خانواده و پخش غذاهای غير معمول نشان دادند.
دسته ای كه روز عاشورا را به عنوان عيد و دسته ديگر كه در آن شروع به غم واندوه نمودند، هر دو دسته خطاكار، كارشان خارج از سنت رسول الله غ بود. آنها اهداف بدی در سر داشتنـد. و بزرگ ترين جنايات را مرتكب شدند و ظلم را ظاهر و آشكار نمودند. در صورتی كه خداوند امر به عدالت و احسان نموده بود.
پيامبرغ می فرمايد:|إِنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ بَعْدِي فَسَيَرَى اخْتِلَافًا كَثِيرًا فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِيِّينَ الرَّاشِدِينَ تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ|[17] «كسانی از شما بعد از من اختلافات زيادی را (در دين) مشاهده میكنند بر شما لازم است كه به سنت من و سنت خلفای هدايت گر و راشد بعد از من عمل نماييد و آن را محكم و بدون كم و كاست بگيريد و از نوآوری در كارها (امور دين) بپرهيزيد، بدانيد تمام نوآوری ها بدعت، وهمه بدعتها گمراهی است». سنت رسـول الله غ وسنت خلفاي راشدين در روز عاشورا هيچكدام از اين كارها، يعنی خواندن قصيده های غم انگيز يا شادی آور نبوده است. هنگامی كه رسول الله صلي الله عليه وسلم وارد مدينه شد، مشاهده نمود كه يهود روز عاشورا را روزه می گيرد. علت اين كار را از آنها پرسيد:|مَا هَذَا الْيَوْمُ الَّذِي تَصُومُونَهُ فَقَالُوا هَذَا يَوْمٌ عَظِيمٌ أَنْجَى اللَّهُ فِيهِ مُوسَى وَقَوْمَهُ وَغَرَّقَ فِرْعَوْنَ وَقَوْمَهُ فَصَامَهُ مُوسَى شُكْرًا فَنَحْنُ نَصُومُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَنَحْنُ أَحَقُّ وَأَوْلَى بِمُوسَى مِنْكُمْ فَصَامَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَمَرَ بِصِيَامِهِ|[18] «امروز چه روزی است كه آن را روزه می گيريد؟ گفتند: امروز روز بزرگی است كه در آن خداوند موسی و قومش را نجات داد و فرعون و يارانش را غرق نمود. موسی نيز به شكرانه اين نعمت اين روز را روزه گرفت ما نيز به تبعيت از موسی روزه می گيريم. پيامبرغ فرمودند: ما از شما نسبت به موسی برحق تر و سزاوارتريم. در نتيجه آن روز را روزه گرفتند و امر به گرفتن آن نمودند». قريش نيز در زمان جاهليت اين روز را گرامی می داشتند. پيامبر در ماه ربيع الاول وارد مدينه شد و آن هنگام قرار بود سال بعد، روز عاشورا را روزه بگيرد و نيز امر به گرفتن آن كرده بود اما بعد از مدتی روزه ماه رمضان فرض شد و روزه ماه عاشورا منسوخ گرديد.
علماء در باره روزه ماه عاشورا كه آيا واجب است يا مستحب اختلاف نظر دارند. دو قول در اين مورد وجود دارد كه صحيحشان اين است: ابتدا واجب بود سپس مستحب گرديد. زيرا پيامبرغ در آن سال امر به گرفتن آن ننمودند بلكه فرمودند:| هَذَا يَوْمُ عَاشُورَاءَ وَلَمْ يَكْتُبْ اللَّهُ عَلَيْكُمْ صِيَامَهُ وَأَنَا صَائِمٌ فَمَنْ شَاءَ فَلْيَصُمْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيُفْطِرْ|[19] «امروز روز عاشورا است، خداوند روزه آن را بر شما فرض نكرده است. من روزه هستم هركس خواست روزه بگيرد و هركس خواست آن را افطار نمايد». در حديث ديگري میفرمايد: | صوم عاشوراء يكفر سنة، و صوم يوم عرفة يكفر سنتين|[20] «روز عاشورا گناهان (صغيره) يك سال و روز عرفه گناهان(صغيره) دو سال را از بين می برد». به رسول الله صلي الله عليه وسلم در آخر حياتشان خبر رسيد كه يهود روز عاشورا را عيد اعلام كرده است. رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمودند:|لَئِنْ بَقِيتُ إِلَى قَابِلٍ لَأَصُومَنَّ التَّاسِعَ|[21] «اگر تا سال بعد زنده بمانم روز تاسوعا را هم روزه می گيرم». و اينكار به منظور مخالفت با يهود انجام گرفت تا عيدشان به يهود شبيه نباشد. از صحابه و علماء كسانی بودند كـه روزه آن روز را به تنهايي مستحب نمیدانستند، بلكه معتقد بودند روزه در آن روز كراهت دارد كما اينكه از گروهي از كوفيان نيز آن نقل شده است.
و از علما كساني بودند كه آن را مستحب دانسته اند.
درست آن است، برای كسی كه روز نهم و دهم را روزه بگيرد، مستحب می باشد. زيرا رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمودند:|لئن عشت الی قابل لاصومن التاسع مع العاشر|[22]«اگر تا سال بعد زنده بمانم تاسوعا و عاشورا را روزه می گيرم». بطوريكه تفسير آن در بعضی از توضيحات حديث آمده است. در نتيجه روزه گرفتن در دو روز ياد شده سنت رسول الله صلي الله عليه وسلم می باشد. اما ساير كارها نظير پختن غذايی كه خارج از عرف و عادت می باشد(مانند حبوبات و غير حبوبات)، خريد لباس نو، زياد كردن نفقه خانواده، خريد حوائج و نيازمنديهای سال در آن روز، انجام دادن عبادتهای مخصوص مانند: نماز عاشورا، قصد و انجام ذبح، خوردن گوشت همراه حبوبات در هنگام صبح، سرمه به چشم زدن، رنگ �ردن سـر و دست، مصافحه با يكديگر، قرار گرفتن در جايی و تكان نخوردن، زيارت مساجد و گنبدها و ... از منكرترين و بدترين بدعتها (نوآوريها)هستند كه از رسول الله صلي الله عليه وسلم و خلفای راشدين ديـده نشده است و هيچ يك از ائمه مسلمين، مالك، ثوری، ليث بن سعد، ابوحنيفه، اوزاعی، شافعی، احمدبن حنبل، اسحاق بن راهويه آن را مستحب ندانسته اند.
اما بعضی از متأخرين تعدادی از اين احاديث را صحيح دانسته اند بدون شك اين افراد نزد اهل علم به خطا رفته اند. حرب كرمانی در باره اين حديث(من وسع علی اهله يوم عاشوراء) از امام احمد بن حنبل سؤال نمود، ايشان در جواب گفتند كه چيزی در اين باره نديده اند.
بهترين دليلی كه نزدشان است حديثی است كه از ابراهيم بن منتشر و او نيز از پدرش نقل نموده كه گفت: به ما خبر رسيده هركس روز عاشورا نسبت به خانواده اش سخاوتمند باشد خداوند در تمام سال روزيش را وسيع می گرداند. 
سفيان بن عيينه گفت: ما شصت سال در آن شك داشتيم تا اينكه آن را صحيح دانستيم.
ابراهيم بن محمد اهل كوفه بود و ذكر نكرده آن را از چه كسی شنيده است. پس شايد كسی كه اين را گفته از اهل بدعت بوده كه نسبت به علی و يارانش كينه و دشمنی داشته و خواسته به وسيله دروغ با آنها مقابله كند. مقابله فساد كننده با فساد كننده و بدعت گذار با بدعت گذار.
ابن عيينه در اين باره می گويد: دليلی كه نشان دهد خداوند در آن روز نعمتش را عطا می كند در دست نيست.
خداوند نعمتش را بر افضل ترين مردمان كه مهاجرين و انصار بودند عطا نمود اما وعده نداده كه به اهل عاشورا نيز نعمت دهد. و اين مانند اين است كه بسياری نذر می كنند كه نيازشان برآورده شود، خداوند نيازشان را برآورده می كند و آنان گمان می كنند كه نذرشان سبب برآورده شدن آن گشته است. در حديث رسول الله صلي الله عليه وسلم چنين ثبت شده است:|أَنَّهُ نَهَى عَنْ النَّذْرِ وَقَالَ إِنَّهُ لَا يَأْتِي بِخَيْرٍ وَإِنَّمَا يُسْتَخْرَجُ بِهِ مِنْ الْبَخِيلِ|[23]) «پيامبر صلي الله عليه وسلم از نذر نهی كرده و فرموده اند: نذر تأثيري بر تقدير خداوند ندارد، با آن تنها چيزی از انسان خسيس و بخيل گرفته می شود». در نتيجه كسی كه گمان كند با نذری كه انجام داده سبب برآورده شدن حاجتش شده به خدا و رسولش دروغ بسته است.
مردم وظيفه دارند از خدا و رسولش، دين و راهش را اطاعت كنند و شكر خدا را گويند كه از ميان خودشان پيامبری برگزيد و آيات خدا را برايشان خواند و آنها را پاك نمود و كتاب و حكمت را به آنها آموخت. پيامبرغ می فرمايد:| ان خير الحديث، كتاب الله و خير الهدی، هدی محمد و شر الامور محدثاتها و كل بدعة ظلالة|[24] «بهترين كلام، كلام خدا و بهترين هدايت، هدايت محمد است. تمام امور نو پيدا شر و بدی و همه نوآوری ها گمراهی است».
علماء اتفاق نظردارند كه اگر شخصی در هوا پرواز كند يا بر روی آب راه برود، تا زمانيكه موافق امر خدا و رسولش نباشد مردم حق ندارند از او پيروی نمايند. و اگر شخصی ديد كسی چيزی را برايش آشكار نمود يا در چيزی تأثير گذاشت، پس اگر از آنچه مخالف خدا و سنت رسول الله صلي الله عليه وسلم است تبعيت نمايد، او از زمره كسانی است كه از دجال تبعيت نموده است.
دجال به آسمان می گويد: ببار، می بارد؛ به زمين می گويد: برويان، می روياند؛ به خرابه ها و ويرانه ها می گويد: ثروت درونت را آشكار كن، سيم و زرش را نمايان می كند؛ مـــردی را میكُشد، بعد از مدتی به او می گويد: زنده شو، بلافاصله زنده می شود؛ و اين ملعون همان دشمن خداست.
رسول الله صلي الله عليه وسلم می فرمايد:|مَا من نَبِيّ إِلَّا قَدْ أَنْذَرَ أُمَّتَهُ الدَّجَّالَ وانا انذر�موه وَإِنَّهُ أَعْوَرُ وَإِنَّ رَبَّكُمْ لَيْسَ بِأَعْوَرَ وَإِنَّ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مَكْتُوبًا كَافِرٌ يقرأه كل مؤمن قاریء و غير قــاریء و اعلموا ان احدا لن يری ربه حتی موت|[25] «هيچ پيامبری نيامده مگر اينكه امتش را از دجال ترسانده است من نيز شما را از او میترسانم(تا دچار كفـر نگرديد). او كور است، بدانيد پروردگار شما كور نيست. بين چشمانش كلمه ـ ك ـ ف ـ ر نوشته شده است. هر ايمانداری كه قادر به خواندن باشد يا نباشد می تواند آن را بخواند. بدانيد هيچ يك از شما تا نميرد خدايش را ملاقات نمیكند». و در حديث ديگری می فرمايد:|إِذَا تَشَهَّدَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْ أَرْبَعٍ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ|[26] «هرگاه يكی از شما در نماز( تشهد اخير) نشست از چهار چيز به خدا پناه ببرد؛ مي گويد: يا الله از عذاب جهنم، عذاب قبر، فتنه دنيا و مرگ و فتنه مسيح دجال به تو پناه می برم». در حديث ديگری می فرمايد:|لا تقوم الساعة حتی يخرج ثلاثون دجالون كذابون، �لهم يزعم انه رسول الله|[27] «تا سی دجال بسيار دروغگو آشكار نگردند و همه آنها ادعا نكنند كه رسول الله هستند قيامت برپا نمی شود». و در حديث ديگری اين چنين می فرمايد:|يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ دَجَّالُونَ كَذَّابُونَ يَأْتُونَكُمْ مِنْ الْأَحَادِيثِ بِمَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ فَإِيَّاكُمْ وَإِيَّاهُمْ|[28] «درآخرالزمان دجالهای بسيار دروغگويی خواهند بود كه با شما صحبت می كنند به آنچه كه شما و پدرانتان نشنيده ايد. شما از آنها و آنان از شما می ترسند».
شياطين بر آنها وارد می شوند و به آنان الهام ميكنند همانطوركه الله در باره ايشان میفرمايد:*هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ&[29] «آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسانی فرود می آيند. بر كسانيكه بسيار دروغگو باشند(به شياطين) گوش فرا میدهند و بيشترشان دروغگو هستند).
و از اولين آنها مختار بن ابی عبيد ثقفی بود كه ذكر گرديد.
كساني كه بين حالات شيطاني و رحماني فرقی نمي نهند به سان كسي است كه بين محمد، رسول الله ، و مسيلمه كذاب فرقي نمي نهد در حالي كه شيطان بر مسيلمه نازل و به او وحی مینمود.
از نشانه های آن حالات شيطانی اين است كه همگام و همزمان با سوت زدن و كف زدن و بلند كردن صدا و عربده كشي- مانندحالت مصروع- بر ايشان وارد می آيد. و سخناني بر زبان میرانند كه معنايش واضح نيست. سخنان شياطين بر زبانشان جاري مي گردد همانگونه كه مصروع و ديوانه سخن مي گويد. 
آنچه در اين باب مهم است اين است كه مردم بدانند براستی دوستان خداوند كسانی هستند كه خداوند در كتابش به آنها نعمت داده و از آنها ياد نموده است. آنجا كه می فرمايد:*أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عليهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ‏&[30] «بدانيد و آگاه باشيد بی گمان دوستان خدا ترسی بر آنان نيست و غمگين نمیگردند. آنان كسانی هستند كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده اند). پيامبرغ در حديث صحيحی می فرمايد:|إِنَّ اللَّهَ قَالَ مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ وَمَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا وَإِنْ سَأَلَنِي لَأُعْطِيَنَّهُ وَلَئِنْ اسْتَعَاذَنِي لَأُعِيذَنَّهُ وَمَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ تَرَدُّدِي عَنْ نَفْسِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَأَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ|[31] «الله می فرمايد:كسي كه با دوست من جنگ نمايد با او اعلان جنگ مي كنم. از وسايلي كه بنده ام به من تقرب مي جويد آنچه است كه بر وی فرض كرده ام و آن را ترك نمي نمايد، بنده ام هميشه بوسيله نوافل به من تقرب می جويد، تا اين كه او را دوست می دارم، چون وی را دوست داشتم شنوايی اش می شوم كه بدان می شنود، بينايی اش می شوم كه با آن می بيند و دستی كه بدان چنگ می زند و پايی كه بدان راه می رود(منظور اين است كه خداوند گوشش را از شنيدن لهو، چشمش را از ديدن منهيات، دستش را از چنگ زدن به معاصی و پايش را از دويدن به دنبال باطل باز می دارد)، اگر از من چيزی بخواهد به او می دهم و اگر به من پناه جويد، پناهش میدهم، من ترديد دارم كه روح بنده مؤمنم را بگيرم زيرا او مرگ را دوست ندارد من نيز مرگ را برايش ناپسند می دانم(نهايت محبت الله را نسبت به بندگانش نشان می دهد)». 
دين اسلام بر دو اصل بنا نهاده شده است:1. تنها الله را بپرستيم (لااله الا الله) 2. و او را آنطوركه شرع گفته عبادت كنيم و از بدعت (در عبادت الله) دوری گزينيم. همانگونه كه خود میفرمايد:*فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا&[32] «هر كس به لقای پروردگارش اميد دارد بايد كار شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نگرداند). پس آن عمل صالح كه خدا و رسولش دوست دارند همان شرع پاك و پاكيزه میباشد. برای همين است كه عمر بن خطابس در دعايش می فرمايد:| اللهم اجعل عملي كله صالحا و اجعله لوجهك خالصا، و لاتجعل لأحد فيه شيئا| (خداوندا! تمامی اعمالم را برای خودت صالح و آن را براي وجه خود خالص گردان و آن را پاكيزه دار و چيزی(از ريا) در آن براي احدي قرار مده).
اصول اسلام پيرامون سه حديث زير دور می زند:1.|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى|[33] «ارزش اعمال به نيت آن بستگـی دارد، هر انسان بر اساس نيتش پاداش داده میشود». 2.|مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ|[34] «هر كس عملی انجام دهد كه امر ما بر آن نباشد آن عمل مردود است(منظور بدعت مي باشد)». 3.| الْحَلَالُ بَيِّنٌ وَالْحَرَامُ بَيِّنٌ وَبَيْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ لَا يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ فَمَنْ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِي الْحَرَامِ كَالرَّاعِي يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ|[35] «حلال و حرام مشخص شده است و متشابهات بين اين دو قرار دارد، بيشتر مردم آن را نمی شناسند، پس كسی كه شبهات را ترك نمايد دين و آبرويش را نجات داده و هركس در آن گرفتار گردد به حرام دچار می شود. مانند چوپانی كه(حيواناتش را) در قسمت منع شده ای بچراند و نزديك است كه در آن وارد گردند. بدانيد هر مالكی(پادشاهی) قسمت منع شده ای دارد (كه كسی حق ندارد به آن تجاوز كند) و قسمت منع شده خداوند چيزهای حرام است. آگاه باشيد در هر جسمی پاره گوشتی وجود دارد هرگاه اصلاح گردد تمام جسم اصلاح و هرگاه فاسد گردد تمام جسم را فاسد می كند. بدانيد و آگاه باشيد كه آن قلب است».
و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و علي آله و صحبه وسلم


 

 

 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 احمدبن حنبل رحمه الله فرموده است:   «لاتقلّدنی و لاتقلّد مالکاً و لا الشّافعی و لا الأوزاعی و لا الثّوری، و خذمن حیث أخذوا». (نه از من تقلید کن و نه از مالک و شافعی و اوزاعی و ثوری، بلکه از آنجا که آنها گرفته‌اند،  بگیر). فلانی (113)، و ابن قیم در «الأعلام» (2/302). 

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6445
دیروز : 5614
بازدید کل: 8796604

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010