المستعصم باللّه
ابو عبد الله محمد بن المستنصر، بعد از پدر خود در شهور سنه احدى و اربعین و ستمائة ببغداد او را بخلافت بیعت کردند، و امور دار الخلافت بفر دولت او رونق تمام گرفت، و اطراف ممالک تمام اسلام در ضبط او آمد، و خطب دیار اسلام بلقب مبارک و اسم همایون او زینت یافت، و در عهد دولت او تخت و تاج هندوستان بفرق و پاى مبارک سلطان معظم شهریار اعظم ناصر الدنیا و الدین محمود بن سلطان الشهید شمس الدین که این طبقات بنام او تصنیف شد آراسته بود، و درین عهد اغلب آن بوده، که خراسان و عراق، و ما وراء النهر و طبرستان و فارس و کرمان و مکران در ضبط مغل بود، تا در شهور سنه اربع و خمسین و ستمائة هلاو مغل که برادر منکوخان مغل بود، از ترکستان به خراسان آمد، و لشکرهاء خراسان و عراق و آذربایجان جمع کرد، و قصد بغداد کرد، و در آخر این سال، لشکر شیراز و موصل، جمله را به در بغداد برد ، و در ماه ذى الحجه سنه خمس و خمسین و ستمائة امیر المؤمنین المستعصم باجمله اهالى اسلام و ملوک دین دار، که از بندگان دولت او بودند و سلیمان شاه که لشکرکش دار الخلافه بود با مغل چند مصاف (فیروز داد، و روز نهم ماه محرم سنه ست و خمسین و ستمائة بر در بغداد مصاف شد )، حق تعالى امیر المؤمنین را نصرت بخشید، و لشکرهاى کفار منهزم گشتند، و سلیمانشاه از گردوى دار الخلافه کفار را تا باصفهان تعاقب کرد، و بقدر صد و اند هزار مغل را بدوزخ فرستاد و اسراى مسلمانان از دست ایشان خلاص یافتند، و پسر ملک موصل را که راهبرى کفار میکرد اسیر کردند، و بدوزخ فرستادند.
امیر المؤمنین را خداى عز و جل نصرت بخشید و بر زیادت باد، آمین رب العالمین ملک تعالى تخت خلافت عباسى را بطره عمامه امام المؤمنین المستعصم باللّه آراسته دارد، و کور دستار خلافت او را از زیر پریشانى زوال، در عصمت محفوظ گرداناد، و مسند مملکت جهاندارى و میدان شاهى و بختیارى را به چتر همایون و فر میمون پادشاه زمان، پناه اهل ایمان ناصر الدنیا والدین تا نهایت حد امکان مزین داراد. بحق محمد و آله اجمعین .
بعد ازین فتح، وزیر دار الخلافه بامیر المؤمنین خلاف کرد، و بطریق خیانت و مکر باهلاو مغل ساخت و نظم دولت عباسى را پریشان گردانید، و بغداد بدست کفار افتاد و امیر المؤمنین با اتباع و فرزندان تمام شهادت یافت، الا یک پسر او که باقى مانده بود رضى الله عنهم.
به نقل از کتاب: طبقات ناصرى، مؤلف: ابو عمر عثمان بن محمد المنهاج سراج الجوزجانى (م بعد 658)، تحقیق: عبد الحى حبیبى قندهارى، تهران، دنیاى کتاب، چ اول، 1363ش.