|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > مهر و شفقت پیامبر صلی الله علیه و سلم به امتش
شماره مقاله : 10974 تعداد مشاهده : 280 تاریخ افزودن مقاله : 12/9/1390
|
مهر و شفقت پیامبر صلی الله علیه و سلم به امتش
بقلم: دکتر عادل بن علی الشدی ترجمه و نگارش: دکتر نور محمد جمعه
پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم برای بشریت چون پدری مهربان و نرمخو بودند، و هرگاه فرصت اختیار بین دو یا چند چیز برای امت را میداشتند همیشه آنچه را برای آنها آسانتر و راحتتر بود را انتخاب میکردند. تا مبادا بر پیروانش سخت آید، و یا اینکه احساس مشقت کنند. و همیشه میفرمودند: خداوند مرا فردی یک دنده و سختگیر بسوی انسانها نفرستاد، بلکه مرا معلمی آسانگیر و نرمخو قرار داد([1]). و میفرمودند: خداوند آسانگیر است و از آسانی و نرمی خوشش میآید، و اجر و پاداشی که بر آن میدهد بر سختگیری و مشقت نمیدهد. و میفرمودند: رفق و نرمی در هیچ چیزی نبود مگر اینکه آنرا زینت بخشید، و از هیچ چیزی دور نشد مگر اینکه آنرا زشت و ناگوار ساخت([2]). و خداوند صفات مهربانی و شفقت را در پیامبرش ستوده است، آنجا که میفرماید: { لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (١٢٨)} [التَّوبة: 128] «هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج مىدهد بر او گران مىآيد. سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است». تصاویر مهر و شفقت پیامبر را اگر بخواهیم از صفات زندگی ایشان جمع کنیم، مثنوی هزار و یک من میشود. از جمله این تصاویر: روزی مردی خدمت آن حضرت رسیده، پریشان و غمگین گفتند: یا رسول الله! من هلاک و نابود شدم! آن حضرت با نرمی او را نوازش داده فرمودند: چه چیزی تو را نابود کرده؟ آن مرد شرمسار و پریشان گفت: با دهان روزه، در رمضان با همسرم همبستر شدم. پیامبر با کمال مهر و شفقت پدری غم را از دل او کنار زده، به او گفتند: آیا میتوانی غلامی را خریده، بعنوان کفاره گناهت، آزاد کنی؟ آن مرد فقیر و بینوا گفت: خیر. پیامبر مهر و عطوفت فرمودند: آیا میتوانی دو ماه کامل روزه بگیری؟ آن مرد ضعیف گفت: خیر. پیامبر مهربانیها فرمودند: آیا میتوانی شصت فقیر را غذا بدهی. آن مرد فقیر گفت: خیر. مرد بینوا شرمسار در گوشهای نشست. برای پیامبر خوشهای از درخت خرما آوردند. آن حضرت به آن مرد پریشان گفت: اینرا بگیر و در راه خدا خیرات کن. مرد گرسنه و فقیر و شرمسار گفت: چه کسی در این شهر از ما فقیرتر است. در این شهر کسی به این خرما از ما نیازمندتر نیست! پیامبر از سخن شیرین و صراحت مرد پریشان به خنده افتاده، به او گفت: این را بگیر، بده خانوادهات نوش جان کنند([3]). بنازم رحمت و شفقت و مهر و عطوفتت را ای پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم ... بنازم پدری و محبت و نرم خوئیت را... مردی پشیمان و شرمنده از گناهی که بر دوشش سنگینی میکرد، و وجدان و ضمیرش را آزرده کرده بود خدمت آن حضرت میرسد. و پیامبر با کمال رأفت و رحمت با او به نرمی برخورد میکند، و از کفارهی سخت به کفارهی نرمتر و آسانتر با او کنار میآید. تا جائیکه کفاره گناهش را بدو میبخشد تا در راه خدا خیرات دهد. و چون مرد پرده از نیاز و فقرش میدرد، پیامبر صلی الله علیه و سلم کفاره را بدو هدیه میکند تا همراه خانوادهاش میل فرماید... الله اکبر!... چه آقائی، و سروری و پدری و مهر و محبتی در سینه مبارک شما بود ای سرور من؛ رسول پاک پروردگارم... جان و مال و خویش و تبارم فدای تو بادا... به تصویری دیگر از آقایی و سروری این معلم نمونه بشریت بنگرید: ابن حکم سلمی میگوید: با پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در حال نماز بودیم که مردی عطسه کرد. من گفتم: خداوند تو را رحمت فرماید! سایر نماز گزاران در نماز با عصبانیت به من چشم سرخ نشان دادند. با تعجب به آنها گفتم: وای! چرا اینطوری به من نگاه میکنید؟! آنها دستهایشان را به ران پاهایشان زدند. وقتی دیدم میخواهند مرا ساکت کنند، ساکت شده دیگر حرفی نزدم. چه بزرگ بود و آقا؛ سرورم رسول خدا، که نه پیش از او و نه بعد از او هرگز معلمی به مهربانی و خوبی او ندیدهام، پس از پایان نماز، بخدا سوگند که نه بر من خشم گرفت، و نه مرا زد، و نه به من اهانت کرد، با کمال نرم خوئی و لطافت و مهر پدری آرام فرمودند: در نماز چیزی از سخنهای مردم روا نباشد، نماز عبارت است از ثنا و مدح گفتن پروردگار و بزرگی و عظمت او را بیان کردن، و تلاوت قرآن نمودن([4]). امام نووی در شرح این حدیث میفرمایند: در این حدیث تصویری است از اخلاق بزرگ و نمونه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ، آن اخلاقی که خداوند متعال پیامبرش را بدان ستوده است. و تصویری است از مهر و شفقت او به کسی که از احکام دین بیگانه است، و در آن درسهایی است از چگونگی برخورد با جاهلان، و روش آموزش آنها، و مهر و شفقت ورزیدن به آنها، همراه با شیوه نمونه رساندن مفاهیم درست به آنها. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم احیاناً روزهای متوالی را پیاپی روزه میگرفت، ولی از مهر و عطوفت و شفقتی که بر امتش داشت آنها را از روزه گرفتن چند روز متوالی منع میکرد، تا مبادا بر آنها فرض شود. بنازم مهر و شفقت پیامبر صلی الله علیه و سلم را بر امتش!.. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم سه شب یا بیشتر را در رمضان بر مردم نماز شب خواندند، پس از آن افراد بسیاری از هر سوی شهر برای خواندن نماز شب با آن حضرت، به طرف مسجد سرازیر گشتند. ولی پیامبر صلی الله علیه و سلم برای ادای نماز با آنها از خانه خود بیرون نشد، تا مبادا نماز شب در شبهای مبارک رمضان از سوی خداوند بر امت فرض گردد. و از تصاویر شفقت و رحمت او؛ روزی وارد مسجد شدند، متوجه شدند طنابی بین دو ستون مسجد بسته شده است. پرسیدند: این طناب برای چیست؟ گفتند: این طناب از آن مادر مؤمنان؛ زینب، است. در اینجا به نماز میایستد، و چون خسته میشود بر آن تکیه میدهد. پیامبر مهر و عطوفت فرمودند: طناب را باز کنید، وقتی سر حال هستید نماز بخوانید، و چون خسته شدید استراحت کنید([5]). اقیانوس مهر و عطوفت و رأفت آقا و سرورم؛ رسول پاک صلی الله علیه و سلم را ساحلی نیست، و بتصویر کشیدن این شفقت پدری مثنوی هزار و یک من میطلبد که ما از آن عاجزیم. در اینجا به تصاویری دیگر از باب نمونه اشاره میکنیم که آن خود خبر از خرمن میدهد. انس بن مالک یار و همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند: روزی همراه با رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مسجد بودیم. مردی روستائی از راه رسید، و در گوشهای از مسجد شروع کرد به ادرار کردن! یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از دیدن این صحنه مات و مبهوت شده، داد زدند: وای.. وای؟.. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند: رهایش کنید، وحشت زدهاش نکنید! همه ساکت شدند تا روستائی بیفرهنگ کارش را تمام کرد. سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به نرمی او را صدا زده، با لطافت و مهربانی بدو گفت: این مسجد و خانه خداست، و در آن شاشیدن و یا آشغال ریختن روا نباشد، مسجد جای عبادت و ذکر و نیایش پروردگار و تلاوت قرآن است. سپس یکی را فرستاد تا سطل آبی آورده، بر جایی که پلید شده بود بریزد([6]). از تصاویر مهر و سروری آقایمان به این حکایت گوش فرا دهید: جوانی پریشان و مست بادهی جوانی خدمت آن حضرت صلی الله علیه و سلم رسیده گفت: یا رسول الله! به من اجازه بده زنا کنم!! افرادی که در آنجا بودند بسیار خشمگین شده سرش داد کشیدند: خفه شو، این چه حرفی است و... پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در کمال آرامش و مهر و عطوفت به جوان حیران گفت: بیا نزدیک من بنشین. آن جوان به پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم نزدیک شد. آن حضرت به آرامی به او فرمودند: آیا زنا را برای مادرت میپسندی؟ جوان شرمسار و پریشان گفت: قربانت گردم سرورم، نه بخدا قسم! پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به آرامی فرمودند: و همچنین دیگران آنرا برای مادرانشان نمیپسندند. آیا فاحشه را برای دخترت میپسندی؟ جوان حیرتزده گفت: فدایت شوم سرورم، نه بخدا سوگند. رسول الله صلی الله علیه و سلم در کمال آرامش به او فرمودند: و همچنین سایر مردم آنرا برای دخترانشان نمیپسندند. آیا زنا را برای خواهرت روا میدانی؟ جوان با شرمندگی گفت: قربانت روم سرورم، نه به بخدا سوگند. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند: و همچنین دیگران آنرا برای خواهرانشان روا نمیدارند. آیا فاحشه را برای عمهات میپسندی؟ جوان پریشان گفت: نه بخدا سوگند، فدایت شوم. پیامبر فرمودند: و همچنین دیگر مردم آنرا برای عمههایشان قبول نمیکنند. آیا آنرا برای خالهات روا میداری؟ جوان سرشکسته گفت: نه قسم به پروردگارم، الهی فدایت شوم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: و همچنین دیگران آنرا برای خالههایشان روا نمیدارند. سپس در کمال مهر و شفقت پدری دستان مبارکشان را بر سر جوان گذاشته به درگاه پروردگار عالمیان دعا کردند: بارالها! گناهان این مرد را بیامرز، و قلبش را پاک گردان، و شرمگاهش را حفاظت کن. از آنروز به بعد آن جوان بسیار نیکوکار و پرهیزکار گشته هرگز با چشم بد به دخترهای مردم نگاه نکرد([7]). این است روش آقا و سرورم؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم ... با این اسلوب زیبا، و با مهر و شفقت پدری، پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به قلب آن جوان راه پیدا کرده، زشتی و قباحت آنچه در پی آن بود را برای او روشن نمود. و این باعث شد او جوانی پرهیزکار و پاک دامن و خدا ترس شود. و از تصاویر رحمت و شفقت آن پیامبر آن حکایتی است که پسر عموی آن حضرت؛ عبد الله بن عباس رضی الله عنه روایت کرده است: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم داشت خطبه میگفت، که متوجه شد شخصی در آفتاب ایستاده است. درباره او پرسید. گفتند: این ابو اسرائیل است، نذر کرده؛ در آفتاب بایستد، و ننشیند، و زیر سایه نرود، و با کسی حرف نزند، و همیشه روزه باشد! پیامبر رحمت و شفقت و مهر فرمودند: به او دستور دهید تا سخن گوید، و زیر سایه رود، و راحت بنشیند، و روزهاش را بخورد([8]). و از این تصاویر رحمت و شفقت حکایت عبدالله بن عمرو بن العاص رضی الله عنه است. او میگوید: به گوش پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم رسیده بود که من گفتهام: سوگند بخدا که تمام عمرم روزه میگیرم، و تمام شبها را تا صبح به نماز میایستم. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به آرامی به من فرمودند: آیا تو این حرف را زدهای؟ گفتم: پدر و مادرم فدایت، یا رسول الله! بله من چنین تصمیم گرفتهام. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: چنین کاری از تو برنمیآید، هم روزه بگیر و هم افطار کن، هم بخواب و هم نماز شب بخوان، و سه روز در ماه روزه بگیر، هر نیکی در نزد پروردگار ده برابر میشود، اگر چنین کنی؛ گویا تمام عمرت را روزه گرفتهای. و در روایتی دیگر آمده است: به من خبر رسیده که تو تمام روزها روزه میگیری، و شبها را تا صبح نماز میخوانی؟ گفتم: چنین است ای رسول الله صلی الله علیه و سلم ! ایشان فرمودند: دوباره چنین نکن؛ هم روزه بگیر، و هم افطار کن، هم بخواب و هم نماز بجای آر، بدنت را بر تو حقی است، چشمانت را بر تو حقی است، همسرت را بر تو حقی است، مهمانت را بر تو حقی است. اگر سه روز در ماه را روزه بگیری برایت کافی است. برای هر نیکی خداوند ده برابر اجر و پاداش میدهد، و این برابر است با روزه تمام عمر. عبدالله میگوید: وقتی بر خودم فشار آوردم، بر من فشار آورده شد! گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و سلم ! من قدرت و توان بیش از این دارم. فرمودند: پس چون پیامبر خدا؛ داوود روزه بگیر، و از آن بیشتر نه! گفتم: روزه حضرت داود چگونه بود؟ فرمودند: یک روز در میان روزه میگرفتند. عبد الله پس از اینکه پیر و فرسوده و افتاده شد، میگفت: ای کاش به نصیحت پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم عمل میکردم([9]).
زيرنويسها: ([1]) به روایت امام مسلم. ([2]) به روایت امام مسلم. ([3]) به روایت امام بخاری و امام مسلم. ([4]) به روایت امام مسلم. ([5]) به روایت امام بخاری و امام مسلم. ([6]) به روایت امام بخاری و امام مسلم. ([7]) به روایت امام احمد. ([8]) به روایت امام بخاری. ([9]) به روایت امام بخاری وامام مسلم.
به نقل از: درسهایی از مدرسه رسول الله صلی الله علیه و سلم، بقلم: دکتر عادل بن علی الشدی (استاد تفسیر و علوم قرآن دانشگاه ملک سعود)، ترجمه و نگارش: دکتر نور محمد جمعه (استاد ادبیات عرب دانشگاه بین المللی اسلامی ـ اسلام آباد)
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|