Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

در حدیث صحیح به نقل از پیامبر صَلَّى اللَّهِ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ آمده است: [مَنْ اغْتَسَلَ ثُمَّ أَتَى الْجُمُعَةَ فَصَلَّى مَا قُدِّرَ لَهُ، ثُمَّ أَنْصَتَ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ خُطْبَتِهِ ثُمَّ يُصَلِّي مَعَهُ، غُفِرَ لَهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ الْأُخْرَى وَفَضْلُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ]
« هر کسی که روز جمعه غسل کند، سپس به نماز جمعه برود و به آنچه برای او مقدر شده نماز نفل بخواند. آنگاه تا فارغ شدن امام از خطبه ساکت شود و سپس با او نماز بخواند گناهان بین این جمعه و جمعه ی دیگرش و سه روز اضافه بخشوده می شود.»
مسلم (857)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > خوراک آن و غذاهایی که آن حضرت دوست می داشت

شماره مقاله : 10797              تعداد مشاهده : 343             تاریخ افزودن مقاله : 19/6/1390

در خوراك رسول خدا و غذاهايى كه آن حضرت دوست مى‏داشت‏
ابو اسامة حماد بن اسامة از هشام بن عروة، از پدرش، از عايشه نقل مى‏كند كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم شيرينى و عسل را خوش مى‏داشت.
عمرو بن عاصم كلابى از همام، از قتادة، از انس نقل مى‏كند كه مى‏گفته است در حضور پيامبر صلى الله عليه وسلم بودم خياطى از اهل مدينه ايشان را دعوت كرده بود، نانى جوين و كدويى كه در دنبه سرخ شده و خوش بو نبود آورد و من متوجه شدم كه پيامبر صلى الله عليه وسلم را كدو خوش آمد و ظرف را پيش ايشان نهادم و چون ديدم رسول خدا كدو را دوست مى‏دارد من هم آن را دوست مى‏دارم.
يحيى بن عباد از عمارة بن زاذان، از ثابت، از انس نقل مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم كدو را دوست مى‏داشت.
قتيبة بن سعيد بلخى از ليث بن سعد، از معاوية بن صالح، از ابو طالوت نقل مى‏كند كه مى‏گفته است پيش انس بن مالك رفتم مشغول خوردن كدو بود و مى‏گفت: اى بوته كوچك چقدر در نظر من دوست داشتنى هستى، به واسطه آن رسول خدايت دوست مى‏داشت.
هاشم بن قاسم كنانى از ابو معشر، از عبد الله بن عبد الله بن ابو طلحة، از انس بن مالك نقل مى‏كند كه مى‏گفته است هر گاه كدو داشتيم ما هم سهم خود را به رسول خدا صلى الله عليه وسلم مى‏بخشيديم.
موسى بن داود و اسحاق بن عيسى مى‏گفتند ابراهيم بن سعد از پدرش، از عبد الله بن جعفر نقل مى‏كند كه مى‏گفته است ديدم رسول خدا صلى الله عليه وسلم خيار را همراه خرما مى‏خورد.
عبيدة بن حميد تيمى از عبد العزيز بن رفيع، از عكرمة، از عايشه نقل مى‏كند رسول خدا صلى الله عليه وسلم كنار ديگ غذا مى‏آمد و گوشت دست و سر شانه برمى‏داشت و مى‏خورد و بدون اينكه وضو بگيرد يا آب در دهان خود را مضمضه كند، نماز مى‏گزارد. ابو السكن مكّى بن ابراهيم بلخى از جعيد بن عبد الرحمن، از حسن بن عبد الله بن عبيد الله، از عمرو بن عبيد الله نقل مى‏كند كه مى‏گفته است ديدم پيامبر صلى الله عليه وسلم گوشت سر دست خورد و برخاست و مضمضه فرمود و بدون اينكه وضو بگيرد نماز گزارد.
عبيدة بن حميد از داود بن ابو هند، از اسحاق بن عبد الله نقل مى‏كند ام حكيم دختر زبير از كسانى بود كه براى پيامبر صلى الله عليه وسلم غذا هديه مى‏آورد، پيامبر صلى الله عليه وسلم روزى به خانه او رفت و او سر دست پخته‏يى آورد و گوشت آن را جدا مى‏كرد و پيامبر صلى الله عليه وسلم مى‏خورد بعد هم بدون اينكه وضو بگيرد برخاست و نماز گزارد.
عارم بن فضل از حمّاد بن سلمة، از عبد الرحمن بن ابو رافع، از عمه‏اش سلمى، از ابو رافع نقل مى‏كند كه مى‏گفته است براى پيامبر صلى الله عليه وسلم گوسپندى كشتند، فرمود: اى ابو رافع سر دست آن را به من بده. دادم. باز فرمود: سر دست آن را به من بده دادم. باز هم فرمود. گفتم: اى رسول خدا مگر گوسپند دو سر دست و شانه ندارد؟ فرمود: اگر سكوت‏ مى‏كردى هر چند بار كه مى‏گفتم مى‏توانستى سر دست و شانه به من بدهى.
مسلم بن ابراهيم از جرير بن حازم، و حميد از انس بن مالك نقل مى‏كند كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم گاهى خرما و خربزه با هم مى‏خورد. سعيد بن سليمان و مبارك بن سعيد و برادرش عمر بن سعيد از قول مردى از اهل بصره، از عكرمة، از ابن عباس نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است بهترين خوراك در نظر پيامبر صلى الله عليه وسلم نان تريد و خرماى آميخته با كشك و روغن بوده است.
همين راوى از عبّاد، از حميد، از انس نقل مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم تريد را دوست مى‏داشت.
فضل بن دكين از مسعر، از على بن اقمر نقل مى‏كرد پيامبر صلى الله عليه وسلم خرما مى‏خورد و هر گاه به خرماى خشكيده يا دم خرما برمى‏خورد، در دست خود نگه مى‏داشت. كسى گفت:
اينهايى كه در دست شما جمع شده و باقى مانده است به من بدهيد. فرمود: آنچه را كه خود دوست ندارم بخورم راضى نمى‏شوم كه شما بخوريد.
يحيى بن محمد جارى از عبد المهيمن بن عباس بن سهل بن سعيد، از قول پدرش، از پدر بزرگش نقل مى‏كرد گرده نانى از مغز گندم به پيامبر صلى الله عليه وسلم هديه كردند، فرمود: اين چيست؟ من اين خوراك را تاكنون نديده‏ام. گفتند: پيامبر صلى الله عليه وسلم چنان نانى نمى‏خورد؟ گفت:
نه. حتى چنان نانى نديده بود. معمولا براى پيامبر صلى الله عليه وسلم جو را دستاس مى‏كردند و فقط دو بار آن را فوت مى‏كردند كه پوستهاى آن تا اندازه‏يى برود سپس آن را مى‏پختند و پيامبر آن را مى‏خورد.
وهب بن جرير بن حازم از شعبة، از ابو اسحاق نقل مى‏كند عمر بن خطاب مى‏گفت پس از اينكه ديدم رسول خدا صلى الله عليه وسلم آرد را بدون اينكه غربال كنند مى‏خورد، ديگر آرد را براى من هم غربال نمى‏كردند.
اسود بن عامر و اسحاق بن عيسى هر دو از شريك، از عبد الله بن محمد بن عقيل، از ربيع دختر معوّذ بن عفراء نقل مى‏كنند كه مى‏گفته است سبدى خرماى رطب نوباوه- نوبرانه- براى پيامبر صلى الله عليه وسلم بردم، پيامبر از آن خورد، و يك مشت طلا و زيور به من عطا كرد و فرمود: براى زيور خود به كار ببر.
خالد بن خداش از عبد العزيز بن محمد، از هشام بن عروة، از پدرش، از عايشه نقل مى‏كند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم آب شيرين از چاه سقيا مى‏آوردند. هاشم بن قاسم كنانى از حفص بن عمر بن عبد الله بن ابو طلحة، از انس بن مالك نقل مى‏كند كه مى‏گفته است يك طبق خرماى رطب براى رسول خدا صلى الله عليه وسلم هديه آوردند، آن حضرت روى زانوهاى خود نشست و مشت مشت از آن به من مى‏داد كه براى هر يك از همسرانش فرستاده شود، و خود نيز مشتى از آن گرفت و خورد و دانه‏هاى آن را به سمت چپ خويش ريخت، و گوسپندى آنها را خورد.


خوردنيها و آشاميدنيهايى كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم دوست نمى‏داشت‏
يونس بن محمد مودب از ليث بن سعد، از يزيد بن ابو حبيب، از ابو الخير، از ابو رهم سماعى نقل مى‏كند كه ابو ايوب انصارى برايش گفته است به رسول خدا صلى الله عليه وسلم گفتم شما كه بازمانده غذاى خود را براى من مى‏فرستيد من كه اثر انگشتان شما را مى‏بينم دست دراز مى‏كنم و مى‏خورم- بيان علاقه ابو ايوب و تبرك جستن او به اثر انگشتان رسول خداست-، ولى اين خوراكى كه اين دفعه براى من فرستاده‏ايد اثر انگشت شما بر آن نبود.
فرمود: آرى در اين غذا پياز بود و من دوست نمى‏دارم به خاطر فرشته‏يى كه پيش من مى‏آيد پياز بخورم ولى شما پياز بخوريد.
عبيد الله بن موسى از اسرائيل، از ابراهيم بن عبد الاعلى، از سويد نقل مى‏كند كاسه غذايى براى رسول خدا آوردند كه در آن سير ريخته بودند، پيامبر صلى الله عليه وسلم همينكه بوى سير را احساس فرمود از غذا خوردن دست نگهداشت. معاذ و ديگران هم كه حضور داشتند دست كشيدند. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: چه شده است؟ گفتند: چون شما دست كشيديد ما هم دست كشيديم. فرمود: شما به نام خدا بخوريد من با كسى مناجات و گفتگو مى‏كنم كه شما نمى‏كنيد.
خالد بن خداش از عبد الله بن وهب نقل مى‏كرد كه مى‏گفت از ابو صخر شنيدم كه‏ مى‏گفت براى پيامبر صلى الله عليه وسلم عصاره بادام آوردند، فرمود: ببريد كه اين آشاميدنى نازپروردگان است.
عتّاب بن زياد از ابن مبارك، از حيوة بن شريح، از عمرو بن مالك، از حميد بن زياد، از يزيد بن قسيط نقل مى‏كند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم عصاره بادام آوردند و چون برابر ايشان نهادند، فرمود: اين چيست؟ گفتند: عصاره بادام. فرمود: آن را از پيش من برداريد كه آشاميدنى و نوشابه نازپروردگان است.
عبيدة بن حميد از ابو عبد الله واقد خياط، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل مى‏كند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم مقدارى روغن و كشك و سوسمارى آوردند- مقصود گوشت پخته شده سوسمار است-، پيامبر از روغن و كشك خورد و در مورد سوسمار فرمود: اين چيزى است كه من هرگز نخورده‏ام ولى هر كه مى‏خواهد بخورد. گويد، بر سفره رسول خدا ديگران گوشت سوسمار را خوردند.
هاشم بن قاسم از شعبه، از حكم، از زيد بن وهب، از براء بن عازب، از ثابت بن وديعه انصارى نقل مى‏كند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم سوسمارى آوردند فرمود: امتى است كه مسخ شده است و خدا داناتر است.
سعيد بن سليمان از خالد بن عبد الله، از حصين، از زيد بن وهب، از ثابت بن يزيد بن وديعه نقل مى‏كند كه مى‏گفته است همراه پيامبر صلى الله عليه وسلم بوديم، چند سوسمار شكار و كباب كرديم، يكى از آنها را به حضور پيامبر آوردند، چوبى به دست گرفت و انگشتان حيوان را شمرد و فرمود: گروهى از بنى اسرائيل مسخ شده و به صورت خزندگان زمين در آمدند ولى نمى‏دانم به صورت كدام خزنده در آمده‏اند. گويد، پيامبر صلى الله عليه وسلم از آن نخورد ولى كسى را هم از خوردن آن منع نفرمود.
سعيد بن سليمان از عبّاد بن عوّام، از شيبانى، از يزيد بن اصمّ، از ابن عباس نقل مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم در خانه همسر خود ميمونه بودند خوراكى براى ايشان آوردند كه از گوشت سوسمار بود، چون پيامبر خواست از آن تناول كند، ميمونه گفت: اى رسول خدا آيا مى‏دانيد اين گوشت چيست؟ فرمود: نه. گفت: اين گوشت سوسمار است. فرمود: اين گوشتى است كه من هيچ گاه نخورده‏ام. فضل بن عباس و خالد بن وليد و بانوى ديگرى هم آن جا بودند، خالد بن وليد پرسيد كه اين گوشت حرام است؟ پيامبر فرمود: نه شما بخوريد و فضل و خالد و آن بانو خوردند. ميمونه گفت: من هم چيزى را كه پيامبر صلى الله عليه وسلم از آن نخوردند، نمى‏خورم.
اسحاق بن عيسى از حمّاد بن سلمة از ابو المهزّم نقل مى‏كند كه مى‏گفته است از ابو هريره شنيدم براى پيامبر صلى الله عليه وسلم در كاسه‏يى هفت سوسمار بريان كه روى آن روغن هم ريخته بودند آوردند، فرمود: بخوريد و خود تناول نفرمود. حاضران گفتند: اى رسول خدا آيا ما بخوريم و شما نخوريد؟ فرمود: آرى من خوش نمى‏دارم.
اسحاق بن عيسى از حمّاد بن سلمه، از بشر بن حرب، از ابو سعيد خدرى نقل مى‏كند سوسمارى براى پيامبر صلى الله عليه وسلم آوردند، فرمود: آن را به پشت برگردانيد و چنان كردند، سپس فرمود: به شكمش برگردانيد چنان كردند، فرمود: گروهى از بنى اسرائيل كه خداوند بر آنان خشم گرفت سرگردان و مسخ شدند، احتمالا اين از همانهاست.
اسماعيل بن ابراهيم اسدى از على بن زيد، از عمران بن ابو حرمله، از ابن عباس نقل مى‏كند كه مى‏گفت همراه خالد بن وليد در خدمت رسول خدا به خانه ميمونه دختر حارث رفتيم. گفت: آيا از غذايى كه ام عقيق براى ما هديه آورده است برايتان بياورم.
پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: آرى. او دو سوسمار بريان آورد. پيامبر صلى الله عليه وسلم آب دهان خود را بيرون انداخت. خالد بن وليد گفت: گويا اين غذا را خوش نمى‏داريد؟ فرمود: آرى. ميمونه گفت:
آيا از آشاميدنى كه همو هديه آورده است برايتان بياورم؟ فرمود: آرى. ميمونه ظرف شيرى آورد و رسول خدا صلى الله عليه وسلم از آن نوشيد. من سمت راست و خالد سمت چپ پيامبر بوديم.
پيامبر صلى الله عليه وسلم به من فرمود: بقيه آن را بياشام كه براى تو است و اگر هم مى‏خواهى به خالد بده.
گفتم: مى‏دانيد كه در مورد نيم‏خورده شما هيچ كس را جز خودم ترجيح نمى‏دهم- به كس ديگرى نمى‏دهم. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: خداوند به هر كس خوراكى عنايت مى‏كند وظيفه شخص است بگويد خدايا براى ما در اين غذا بركت بده و بهتر از آن روزى ما گردان و خداوند هر گاه آشاميدن شير را بهره كسى فرمايد بايد آن شخص بگويد خدايا براى ما مبارك گردان و از همين بيشتر روزى فرماى زيرا هيچ چيز غير از شير نيست كه هم خوراك است و هم نوشابه.
هاشم بن قاسم از قول شعبه، از جعفر بن اياس نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است سعيد بن جبير از قول ابن عباس نقل مى‏كرد خاله‏اش ام حفيد به پيامبر صلى الله عليه وسلم مقدارى روغن و كشك و چند سوسمار بريان هديه كرد. پيامبر صلى الله عليه وسلم از روغن و كشك خورد، و سوسمارها را رها كرد و نخورد ولى بر سر سفره رسول خدا سوسمار خورده مى‏شد كه اگر خوردن آن‏ حرام بود حتما بر سفره رسول خدا صلى الله عليه وسلم كسى از آن نمى‏خورد.
هاشم بن قاسم از ابو جعفر رازى و ورقاء بن عمر، از عبد الله بن دينار، از ابن عمر نقل مى‏كرد مردى با صداى بلند پيامبر صلى الله عليه وسلم را صدا كرد و گفت: در مورد سوسمار چه مى‏فرمايى؟ فرمود: من نمى‏خورم آن را حرام هم نمى‏كنم.
عفان بن مسلم از حاتم بن وردان، از يونس، از محمد بن سيرين نقل مى‏كردند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم سوسمار آوردند، فرمود: ما مردمى شهرنشينيم و سوسمار را دوست نداريم و نمى‏خوريم.
*
متن عربی:
ذكر طعام رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وما كان يعجبه منه
أخبرنا أبو أسامة حماد بن أسامة، أخبرنا هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة، رضي الله عنها، قالت: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يعجبه الحلو والعسل.
أخبرنا عمرو بن عاصم الكلابي، أخبرنا همام عن قتادة عن أنس قال: أتيت النبي، صلى الله عليه وسلم، فإذا خياط من أهل المدينة قد دعاه فأتاه بخبز شعير واهالة سنخة فإذا فيها قرع فجعلت أراه يعجبه القرع، فجعلت أقدمه قدام النبي، صلى الله عليه وسلم، قال أنس: فلم أزل يعجبني القرع منذ رأيته يعجب النبي، صلى الله عليه وسلم.
أخبرنا يحيى بن عباد قال: أخبرنا عمارة بن زاذان، أخبرنا ثابت عن أنس، أن النبي، صلى الله عليه وسلم، كان يعجبه الدباء، أو قال القرع.
أخبرنا قتيبة بن سعيد البلخي، أخبرنا ليث بن سعد عن معاوية بن صالح
عن أبي طالوت قال: دخلت على أنس بن مالك وهو يأكل القرع وهو يقول: يا لك شجيرةً ما أحبك إلي لحب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إياك.
أخبرنا هاشم بن القاسم الكناني، أخبرنا أبو معشر عن عبد الله بن عبد الله بن أبي طلحة عن أنس بن مالك أنه قال: إذا كان عندنا دباء آثرنا به رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
أخبرنا موسى بن داود وإسحاق بن عيسى قالا: أخبرنا إبراهيم بن سعد عن أبيه عن عبد الله بن جعفر قال: رأيت النبي، صلى الله عليه وسلم، يأكل قثاء برطب.
أخبرنا عبيدة بن حميد التيمي، حدثني عبد العزيز بن رفيع عن عكرمة قال: قالت عائشة، رضي الله عنها، كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يأتي القدر فيأخذ الذراع منها فيأكلها، ثم يصلي ولا يتوضأ ولا يمضض.
أخبرنا مكي بن إبراهيم أبو السكن البلخي، أخبرنا الجعيد بن عبد الرحمن عن الحسن بن عبد الله بن عبيد الله أن عمرو بن عبيد الله حدثه قال: رأيت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أكل كتفاً، ثم قام فتمضمض وصلى ولم يتوضأ.
أخبرنا عبيدة بن حميد، حدثني داود بن أبي هند عن إسحاق بن عبد الله قال: كانت أم حكيم بنت الزبير مما تهدي الشيء للنبي، صلى الله عليه وسلم، كذاك قال: فدخل عليها النبي، صلى الله عليه وسلم، ذات يوم فقدمت إليه كتفاً، قال: فجعلت تسحاها والنبي يأكل، ثم قام فصلى ولم يتوضأ.
أخبرنا هاشم بن القاسم، أخبرنا أبو جعفر الرازي عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي بن حسين عن أم سلمة قالت: أكل رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لحماً وصلى ولم يتوضأ.
أخبرنا عارم بن الفضل، أخبرنا حماد بن سلمة عن عبد الرحمن بن أبي رافع عن عمته سلمى عن أبي رافع قال: ذبحت للنبي، صلى الله عليه وسلم، شاة، فقال: يا أبا رافعٍ ناولني الذراع، فناولته، ثم قال: ناولني الذراع، فناولته، ثم قال ناولني الذراع، قال فقلت: يا رسول الله وهل للشاة إلا ذراعان؟ فقال: لو سكت لناولتني ما دعوت به.
أخبرنا مسلم بن إبراهيم، أخبرنا جرير بن حازم، أخبرنا حميد عن أنس بن مالك أن النبي، صلى الله عليه وسلم، كان يجمع بين الرطب والطبيخ.
أخبرنا سعيد بن سليمان، أخبرنا المبارك بن سعيد أخبرنا عمر بن سعيد أخوه عن رجل من أهل البصرة عن عكرمة عن ابن عباس قال: كان أحب الطعام إلى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، الثريد من الخبز والثريد من التمر يعني الحيس.
أخبرنا سعيد بن سليمان، حدثنا عباد عن حميد عن أنس أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، كان يعجبه الثفل، يعني الثريد..
أخبرنا الفضل بن دكين، أخبرنا مسعر عن علي بن الأقمر قال: كان النبي، صلى الله عليه وسلم، يأكل تمراً فإذا مر بحشفة أمسكها في يده، فقال له قائل: أعطني هذه التي بقيت، قال: إني لست أرضى لكم ما أسخطه لنفسي.
أخبرنا يحيى بن محمد الجاري عن عبد المهيمن بن عباس بن سهل بن سعيد عن أبيه عن جده أنه أهدي له صحفى نقي، يعني حوارى، فقال: ما هذا؟ إن هذا الطعام ما رأيته! قال: ما كان يأكله النبي، صلى الله عليه وسلم؟ قال: لا ولا رآه بعينه، قال: إنما كان يطحن له الشعير فينفخ نفختين ثم يصنع له فيأكله.
أخبرنا وهب بن جرير بن حازم قال: أخبرنا شعبة عن أبي إسحاق
قال: قال عمر بن الخطاب: لا ينخل لي الدقيق بعدما رأيت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يأكل.
أخبرنا الأسود بن عامر وإسحاق بن عيسى قالا: أخبرنا شريك عن عبد الله بن محمد بن عقيل عن الربيع وبنت معوذ بن عفراء قالت: أتيت النبي، صلى الله عليه وسلم، بقناع من رطب وأجرٍ زغبٍ، قالت: فأكل منه وأعطاني ملء كفه حلياً أو ذهباً وقال: تحلي به.
أخبرنا خالد بن خداش، حدثنا عبد العزيز بن محمد، أخبرنا هشام ابن عروة عن أبيه عن عائشة، رضي الله عنها، قالت: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يستعذب له الماء من السقيا.
أخبرنا هاشم بن القاسم الكناني، أخبرنا أبو معشر، أخبرنا حفص بن عمر بن عبد الله بن أبي طلحة عن أنس بن مالك قال: أهدي لرسول الله، صلى الله عليه وسلم، طبق من رطب، فجثا على ركبتيه فأخذ يناولني قبضةً قبضةً، يرسل به إلى نسائه، وأخذ قبضةً منها فأكلها ويلقي النوى بشماله، فمرت به داجنة فناولها فأكلت.

ذكر ما كان يعاف رسول الله، صلى الله عليه وسلم، من الطعام والشراب
أخبرنا يونس بن محمد المؤدب، أخبرنا ليث بن سعد عن يزيد بن أبي حبيب عن أبي الخير عن أبي رهم السماعي أن أبا أيوب حدثه قال قلت: يا رسول الله إنك كنت ترسل إلي بالطعام، فإذا رأيت أثر أصابعك وضعت يدي فيه، حتى كان هذا الطعام الذي أرسلت به إلي فنظرت فلم أر فيه أثر أصابعك، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: أجل إن فيه بصلاً فكرهت أن آكله من أجل الملك الذي يأتيني وأما أنتم فكلوه.
أخبرنا عبيد الله بن موسى قال: أخبرنا إسرائيل عن إبراهيم بن عبد الأعلى عن سويد قال: أتي رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بقصعة فيها ثوم، فوجد ريح الثوم فكف يده فكف معاذ يده فكف القوم أيديهم فقال لهم: مالكم؟ فقالوا: كففت يدك فكففنا أيدينا، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: كلوا بسم الله فإني أناجي من لا تناجون.
أخبرنا خالد بن خداش، أخبرنا عبد الله بن وهب قال: سمعت أبا صخر قال: أتي النبي، صلى الله عليه وسلم، بسويق لوز فقال لهم رسول الله، صلى الله عليه وسلم: أخروه هذا شراب المترفين.
أخبرنا عتاب بن زياد قال: أخبرنا ابن المبارك قال: أخبرنا حيوة ابن شريح عن عمرو بن مالك عن حميد بن زياد عن يزيد بن قسيط أن النبي، صلى الله عليه وسلم، أتي بسويق من سويق اللوز، فلما خيف له قال: ماذا؟ قالوا: سويق اللوز، قال: أخروه عني هذا شراب المترفين.
أخبرنا عبيدة بن الحميد عن واقد أبي عبد الله الخياط عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: أهدي لرسول الله، صلى الله عليه وسلم، سمن وأقط وضب، قال: فأكل من السمن والأقط، قال ثم قال للضب: إن هذا لشيء ما أكلته قط فمن شاء أن يأكله فليأكله. فقال: فأكل على خوانه.
أخبرنا هاشم بن القاسم، أخبرنا شعبة عن الحكم عن زيد بن وهب عن البراء بن عازب عن ثابت بن وديعة الأنصاري عن النبي، صلى الله عليه وسلم، أنه أتي بضب فقال: أمة مسخت والله أعلم!
أخبرنا سعيد بن سليمان، أخبرنا خالد بن عبد الله عن حصين عن زيد بن وهب عن ثابت بن يزيد بن وديعة قال: كنا مع النبي، صلى الله عليه وسلم، فأصبنا ضباباً فشويناها، فأتي رسول الله، صلى الله عليه وسلم، منها بضب، فأخذ عوداً فجعل يعد أصابعه، فقال: مسخت أمة من بني إسرائيل دواب في الأرض فلا أدري أي دواب هي. قال: فلم يأكله ولم ينه عنه.
أخبرنا سعيد بن سليمان، أخبرنا عباد بن العوام عن الشيباني عن يزيد ابن الأصم عن ابن عباس أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بينما هو عند ميمونة إذ قربت إليه خواناً عليه لحم ضب، فلما أراد أن يأكل قالت ميمونة: يا رسول الله تدري ما هذا؟ قال: لا، قالت: هذا لحم ضب، قال: هذا لحم لم آكله. وعنده الفضل بن عباس وخالد بن الوليد وامرأة أخرى، فقال له خالد: يا رسول الله أحرام هو؟ قال: لا، وقال: كلوا، فأكل الفضل وخالد والمرأة، وقالت ميمونة: أما أنا فلا آكل من شيء لم يأكل منه رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
أخبرنا إسحاق بن عيسى، أخبرنا حماد بن سلمة عن أبي المهزم قال: سمعت أبا هريرة يقول: أتي رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بسبعة أضب في جفنة وقد صب عليها سمن فقال: كلوا، ولم يأكل، فقالوا: يا رسول الله أنأكل ولا تأكل؟ فقال: إني أعافها.
أخبرنا إسحاق بن عيسى، أخبرنا حماد بن سلمة عن بشر بن حرب عن أبي سعيد الخدري أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أتي بضب فقال: اقلبوه لظهره، فقلبوه ثم قال: اقلبوه لبطنه، فقلبوه، فقال: تاه سبط من بني إسرائيل ممن غضب الله عليه، فإن يك فهو هذا! فإن يك فهو هذا!
أخبرنا إسماعيل بن إبراهيم الأسدي عن علي بن زيد، حدثني عمران ابن أبي حرملة عن ابن عباس قال: دخلت مع رسول الله، صلى الله عليه
وسلم، أنا وخالد بن الوليد على ميمونة بنت الحارث، فقالت: ألا أطعمكم من هدية أهدتها لنا أم عقيق؟ فقال: بلى، فجيء بضبين مشويين فتبزق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقال له خالد بن الوليد: كأنك تنقذره؟ قال: أجل قالت: ألا أسقيكم من لبن أهدته لنا؟ قال: بلى، قال: فجيء بإناء من لبن فشرب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وأنا عن يمينه وخالد عن شماله، فقال لي: اشرب هو لك وإن شئت آثرت به خالداً، فعلمت ما كنت لأوثر بسؤرك علي أحداً، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: من أطعمه الله طعاماً فليقل اللهم بارك لنا فيه وأطعمنا خيراً منه، ومن سقاه الله لبناً فليقل اللهم بارك لنا فيه وزدنا منه، فإنه ليس شيء يجزي من الطعام والشراب غير اللبن.
أخبرنا هاشم بن القاسم قال: أخبرنا شعبة قال: أخبرنا جعفر بن إياس، سمعت سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: أهدت أم حفيد خالة ابن عباس لرسول الله، صلى الله عليه وسلم، سمناً وأقطاً وأضباً، فأكل من السمن والأقط وترك الأضب تقذراً، قال: وأكل على مائدة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، ولو كان حراماً لم يؤكل على مائدة رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
أخبرنا هاشم بن القاسم، أخبرنا أبو جعفر الرازي وورقاء بن عمر عن عبد الله بن دينار عن ابن عمر عن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قال: ناداه رجل فقال: كيف تقول في الضب؟ قال: لست بآكله ولا محرمه.
أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا حاتم بن وردان، أخبرنا يونس عن محمد بن سيرين قال: أتي نبي الله، صلى الله عليه وسلم، بضب فقال: إنا قوم قرويون وانا نَعَافُهُ.

از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال ميمون بن مهران: «إن العبد إذا أذنب ذنباً نكت في قلبه بذلك الذنب نكتة سوداء، فإن تاب محيت من قلبه فترى قلب المؤمن مجلي مثل المرآة، ما يأتيه الشيطان من ناحية إلا أبصره، وأما الذي يتتابع في الذنوب فإنه كلما أذنب ذنباً نكت في قلبه نكتة سوداء، فلا يزال ينكت في قلبه حتى يسود قلبه، ولا يبصر الشيطان من حيث يأتيه»."حلية الأولياء وطبقات الأصفياء" حافظ أبو نعيم اصفهاني. میمون بن مهران فرمود: «هرگاه بنده ای گناهی را مرتکب شود نقطه ی سیاهی بر قلبش پدیدار می شود، ولی هرگاه توبه کرد آن نقطه سیاه از قلبش پاک می شود، پس قلب مؤمن مانند آینه روشن است، و شیطان (برای فریفتن او) جز با زیر نظر گرفتن وی (و حیله) سراغش نمی آید. اما آنکس که مدام در حال گناه است با هر گناهی که انجام می دهد نقطه ی سیاهی بر قلبش پدیدار می شود تا آنکه قلبش کاملا سیاه می گردد، و شیطان هرگاه سراغش برود نیازی به فریب و زیر نظر گرفتنش ندارد».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 18320
دیروز : 5614
بازدید کل: 8808479

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010