Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : "نفس المؤمن معلقة بدينه حتي يقضي عنه" (صحيح – روايت ابن ماجه : 6779)
«روح مؤمن به سبب قرضش معلق است تا وقتي که بجاي او پرداخت شود».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > چگونگی اخلاق رسول خدا صلی الله علیه و سلم

شماره مقاله : 10785              تعداد مشاهده : 477             تاریخ افزودن مقاله : 11/6/1390

اندر چگونگى اخلاق رسول خدا صلى الله عليه وسلم
اسماعيل بن ابراهيم اسدى از يونس، از حسن نقل مى‏كند از عايشه در مورد چگونگى اخلاق رسول خدا صلى الله عليه وسلم پرسيدم گفت: اخلاق آن حضرت همان قرآن بود- كاملا منطبق بر احكام اخلاقى قرآن بود.
فضل بن دكين از قيس بن سليمان عنبرى، از قول مردى، از مسروق بن اجدع نقل مى‏كند پيش عايشه رفتم و گفتم درباره اخلاق رسول خدا براى من حديث كن. گويد، عايشه گفت: مگر تو مرد عربى نيستى كه قرآن مى‏خوانى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا همان قرآن بود.
عبد الوهاب بن عطاء از سعيد بن ابو عروبة، از قتادة، از زرارة بن اوفى، از سعد بن هشام نقل مى‏كند كه مى‏گفته است به عايشه گفتم: درباره اخلاق رسول خدا براى من توضيح بده، گفت: مگر قرآن نمى‏خوانى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا همان اخلاق قرآنى بود. قتاده در دنباله اين حديث مى‏گويد: قرآن پسنديده‏ترين اخلاق مردم را بيان كرده است.
خالد بن خداش از حمّاد بن زيد، از معلّى بن زياد، از حسن نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وسلم جمع شدند و گفتند چه خوب است كسى پيش همسران رسول خدا صلى الله عليه وسلم بفرستيم و از چگونگى اعمال آن حضرت در خانه‏اش سؤال كنيم و از رفتار آن حضرت پيروى كنيم، و پيش همه همسران پيامبر فرستادند. فرستاده از همه آنان يك پاسخ آورد و آن اين بود كه شما از اخلاق و رفتار پيامبرتان سؤال كرده‏ايد، اخلاق او همان اخلاق قرآنى بود و پيامبر صلى الله عليه وسلم شبها نماز شب مى‏گزارد و مى‏خوابيد، روزه مى‏گرفت و روزه مى‏گشود و با زنان خود گرد مى‏آمد.
عفان بن مسلم از عبد الوارث بن سعيد، از ابو التيّاح، از انس نقل مى‏كند كه مى‏گفته است رسول خدا صلى الله عليه وسلم نيكو خلق‏ترين مردم بود.
يزيد بن هارون و اسحاق بن يوسف ازرق هر دو از زكرياء، از ابو اسحاق، از ابو عبد الله جدلى نقل مى‏كند كه مى‏گفته است از عايشه پرسيدم اخلاق پيامبر صلى الله عليه وسلم در خانه چگونه بود؟ گفت: از همه مردم نيك خلق‏تر بود نه دشنام مى‏داد و نه ياوه‏گو بود و نه در كوچه و بازار اهل هياهو، بدى را با بدى پاداش نمى‏داد بلكه عفو مى‏فرمود و گذشت مى‏كرد.
عبد الله بن نمير و محمد بن عبيد طنافسى هر دو از اعمش، از شقيق، از مسروق، از عبد الله بن عمر نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم دشنام دهنده و ياوه‏گو نبود.
عبد الله بن يزيد مقرئ از ليث بن سعد، از ابو عثمان وليد بن ابو الوليد، از سليمان بن خارجة بن زيد بن ثابت نقل مى‏كرد تنى چند پيش زيد بن ثابت رفتند و گفتند: درباره اخلاق رسول خدا براى ما سخن بگو. گفت: چه براى شما بگويم، من همسايه‏اش بودم هر گاه بر او وحى نازل مى‏شد پيام مى‏داد به حضورش مى‏رفتم و مى‏نوشتم، اگر ما درباره دنيا صحبت مى‏كرديم او هم با ما هم صحبت مى‏شد و چون به ياد غذا و خوراك مى‏افتاديم او هم با ما همعقيده بود، آيا براى همه اين موارد برايتان بگويم؟
يعلى بن عبيد طنافسى و عبد الله بن نمير همدانى هر دو از حارثة بن ابو الرجال، از عمره نقل مى‏كردند كه از عايشه پرسيده است پيامبر صلى الله عليه وسلم هنگامى كه در خانه بود چگونه بود و عايشه گفته است ملايم‏تر و گرامى‏ترين مردم بود، او هم مردى چون مردان شما بود با اين تفاوت كه همواره لبخند بر لب داشت.
وهب بن جرير بن حازم و عفان بن مسلم و عمرو بن هيثم مى‏گفتند شعبه از حكم، از ابراهيم، از اسود نقل مى‏كرد كه به عايشه گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم در خانه‏اش چگونه رفتار مى‏كرد؟ و عايشه گفته است كه كارهاى خانواده خود را رو براه مى‏كرد و به هنگام نماز بيرون مى‏شد و نماز مى‏گزارد.
مؤمّل بن اسماعيل از سفيان، از هشام بن عروه، از پدرش نقل مى‏كرد از عايشه پرسيدند پيامبر صلى الله عليه وسلم در خانه چه كار مى‏كرد؟ گفت: كارهايى كه هر يك از شما انجام مى‏دهيد، جامه‏اش را وصله مى‏كرد و كفش خود را پينه مى‏دوخت.
عفان بن مسلم از مهدى بن ميمون و عمرو بن عاصم از همام بن يحيى و هر دو از هشام بن عروة، از قول پدرش نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است به عايشه گفتم پيامبر صلى الله عليه وسلم در خانه‏اش چه مى‏كرد؟ گفت: جامه‏اش را مى‏دوخت و كفش خود را پينه مى‏كرد و همان كارهايى را مى‏كرد كه ديگر مردان در خانه انجام مى‏دهند.
هشام بن قاسم كلابى از شعبه، از حكم، از ابراهيم، از اسود نقل مى‏كند كه مى‏گفته است از عايشه پرسيدم پيامبر صلى الله عليه وسلم در خانه چه مى‏كرد؟ گفت: كارهاى خانه را انجام مى‏داد و چون هنگام نماز فرا مى‏رسيد به نماز مى‏رفت و چه بسا كه در كارهاى خانه كمك مى‏فرمود.
احمد بن حجاج خراسانى از عبد الله بن مبارك، از حجاج بن فرافضة، از عقيل، از ابن شهاب نقل مى‏كند كه عايشه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم كارهاى خانه را انجام مى‏داد و بيشترين كارى كه مى‏كرد دوخت و دوز بود.
عبد الله بن نمير همدانى از هشام بن عروة، از پدرش، از عايشه نقل مى‏كرد هر گاه پيامبر صلى الله عليه وسلم در انجام دو كار مخير مى‏شد، هميشه كارى را كه آسان‏تر و ساده‏تر بود برمى‏گزيد.
معن بن عيسى اشجعى و موسى بن داود از مالك بن انس، از ابن شهاب، از عروة بن زبير، از عايشه نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم هر گاه ميان دو كار مخير مى‏شد كارى را برمى‏گزيد كه آسان و ساده‏تر بود مشروط بر اينكه گناه نباشد و اگر كارى حرام و گناه بود از همه مردم بيشتر از آن اجتناب مى‏فرمود، و پيامبر صلى الله عليه وسلم هيچ گاه در كارهاى مربوط به خود انتقام‏جويى نمى‏كرد مگر آنكه حرمت الهى خدشه‏دار مى‏شد كه در آن صورت به پاس حفظ حرمت الهى انتقام مى‏گرفت.
محمد بن مصعب قرقسانى از اوزاعى، از زهرى، از عروه، از عايشه نقل مى‏كرد چون رسول خدا در انجام دو كار مخير مى‏شد، آن را كه آسان‏تر بود برمى‏گزيد.
عفان بن مسلم و سعيد بن سليمان از حمّاد بن زيد، از معمر بن راشد و نعمان از زهرى، از عروة، از عايشه نقل مى‏كنند كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم هيچ گاه مسلمانى را لعنت نفرمود و هيچ گاه در امور شخصى خود از كسى انتقام‏جويى نكرد مگر در مواردى كه حرمت الهى دريده مى‏شد و هرگز به دست خود كسى را نزد مگر در جهاد و جنگ در راه خدا و آنچه از او مى‏خواستند در صورتى كه حرام نبود آن را بر مى‏آورد ولى در مورد كارهاى حرام از همه بيشتر اجتناب مى‏فرمود و هر گاه ميان دو كار مخير مى‏شد آن را برمى‏گزيد كه آسان‏تر بود و هنگامى كه جبرئيل را تازه ديده بود در انجام كارهاى خير از نسيم وزان هم بخشنده‏تر و راحت‏رسان‏تر بود.
وكيع بن جراح از هشام بن عروة، از پدرش، از عايشه نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم هرگز خدمتكار يا زنى را نزده است و هرگز جز در راه خدا و جهاد كسى را به دست خود نزده است و هر گاه ميان انجام دو كار مخير مى‏شد دوست مى‏داشت آسان‏تر را برگزيند مشروط بر اينكه گناه نباشد و اگر گناه بود از همه بيشتر اجتناب مى‏فرمود و در امور مربوط به خود هيچ گاه انتقام نمى‏كشيد مگر آنكه حرمت الهى مخدوش شود كه در آن صورت براى حفظ حرمت الهى انتقام مى‏گرفت.
ابو بكر بن عبد الله بن ابى اويس مدنى هم از سليمان بن بلال، از ابن ابى عتيق، از موسى بن عقبه، از ابن شهاب از عروة، از عايشه نظير روايت قبلى را آورده است.
يعقوب بن ابراهيم بن سعد زهرى از پدرش، از صالح بن كيسان، از ابن شهاب، از على بن الحسين (ع) نقل مى‏كرد كه مى‏فرموده است پيامبر صلى الله عليه وسلم هرگز زنى و خدمتكارى را نزده است و به دست خود هيچ ضربه‏يى جز در جنگ و جهاد در راه خدا وارد نفرموده است.
ابو داود سليمان طيالسى و هاشم بن قاسم هر دو از شعبه، از قتاده نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است شنيدم عبد الله بن ابو عتبه از ابو سعيد خدرى نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است رسول خدا از دوشيزگان شرمگين‏تر بود و اگر چيزى را خوش نمى‏داشت فقط از وضع چهره‏اش مى‏فهميديم كه خوش نمى‏دارد.
فضل بن دكين و موسى بن داود و هشام بن سعيد بزاز از محمد بن محمد بن مسلم طائفى، از ابن ابو نجيح، از موسى، از عبد الله بن عبيد بن عمير نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم از كليه امورى كه براى آنها در شرع حدّ معين نشده بود عفو و گذشت مى‏فرمود.
فضل بن دكين از ابن عيينة و محمد بن عبد الله اسدى و محمد بن كثير عبدى از سفيان‏ ثورى و خالد بن مخلد بجلى از منكدر بن محمد و احمد بن محمد ازرقى مكّى از مسلم بن خالد كه معروف به زنجى است و زياد بن سعد همگى از محمد بن منكدر نقل مى‏كردند كه جابر بن عبد الله مى‏گفته است هيچ گاه از پيامبر صلى الله عليه وسلم چيزى خواسته نشد كه بگويد نه.
فضل بن دكين از ابو العلاء خفاف، و خالد بن طهمان از منهال بن عمرو، از محمد بن حنفيّه نقل مى‏كردند پيامبر صلى الله عليه وسلم هيچ گاه در مورد تقاضاها كلمه نه به زبان نمى‏آورد، چون چيزى از آن حضرت مى‏خواستند اگر قصد انجام آن را داشت مى‏فرمود آرى و اگر نمى‏خواست آن كار را انجام دهد سكوت مى‏فرمود، و اين حالت او را همه مى‏دانستند.
سليمان بن داود هاشمى و موسى بن داود ضبّى هر دو از ابراهيم بن سعد زهرى، از ابن شهاب، از عبيد الله بن عبد الله بن عتبة، از ابن عباس نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم در امور خير بخشنده‏ترين مردم بود و در ماه رمضان كه جبرئيل به ديدارش مى‏آمد بخشنده‏تر مى‏شد و جبرئيل در ماه رمضان همه شب به ديدار آن حضرت مى‏آمد و در شب آخر رمضان پيامبر صلى الله عليه وسلم همه قرآن را كه بر او نازل شده بود، به جبرئيل عرضه مى‏داشت، و هنگامى كه جبرئيل به ديدار رسول خدا مى‏آمد، آن حضرت از نسيم هم بخشنده‏تر مى‏شد.
ابو عامر عبد الملك بن عمرو عقدى بصرى و موسى بن داود، از فليح بن سليمان، از هلال بن ابو ميمونة و ابن ابو هلال بن على از انس بن مالك نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است رسول خدا صلى الله عليه وسلم دشنام دهنده و ناسزا گوينده و لعن كننده نبود و اگر نسبت به كسى از ما مى‏خواست عتاب فرمايد، مى‏گفت: مگر پيشانى او خاك آلوده است؟
محمد بن عبد الله اسدى از كثير بن زيد، از زياد بن ابو زياد خدمتكار عياش بن ابو ربيعة نقل مى‏كرد رسول خدا صلى الله عليه وسلم دو كار را شخصا انجام مى‏داد و به هيچ كس واگذار نمى‏فرمود، يكى فراهم ساختن آب و وسايل وضوى خود مخصوصا براى نماز شب و ديگر پرداخت صدقه به مستمندان كه شخصا برمى‏خاست و عطا مى‏فرمود.
عتاب بن زياد خراسانى از ابن مبارك، از حسن بن صالح، از منصور، از ابراهيم نقل مى‏كرد پيامبر صلى الله عليه وسلم هيچ گاه از قضاى حاجت برنمى‏گشت مگر اينكه تجديد وضو مى‏كرد.
سعيد بن منصور از عبد العزيز بن محمد، از عبيد الله بن عمر، از محمد بن ابراهيم، از زينب دختر جحش همسر رسول خدا صلى الله عليه وسلم نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم خوش مى‏داشت كه از آب كاسه زرد رنگ و مسى من كه مخصوص حنا بستن من بود وضو بگيرد.
ابو العلاء حسن بن سوار خراسانى از ليث بن سعد، از معاوية بن صالح، از ابو حمزه، از عايشه نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم هر گاه ميان انجام دو كار مخير مى‏شد آن را كه آسان‏تر بود برمى‏گزيد و هرگز براى خود از كسى انتقام نگرفت مگر آنكه حرمت الهى دريده مى‏شد كه در آن هنگام انتقام مى‏گرفت، و هرگز نديدم كه رسول خدا پرداخت صدقات شخصى خود را به كس ديگرى واگذارد بلكه شخصا در دست مستمند مى‏نهاد، و نديدم كه پيامبر صلى الله عليه وسلم كارهاى مربوط به وضوى خود را به ديگرى واگذار فرمايد بلكه شخصا فراهم مى‏فرمود و براى نماز شب هم اين كار را خود انجام مى‏داد.
عبيد الله بن موسى از اسرائيل، از منصور، از ابراهيم نقل مى‏كرد پيامبر صلى الله عليه وسلم سوار بر خر مى‏شد و دعوت بردگان را مى‏پذيرفت.
بكر بن عبد الرحمن قاضى اهل كوفه از عيسى بن مختار، از محمد بن عبد الرحمن بن ابو ليلى، از ابو عبد الله مسلم، از انس بن مالك نقل مى‏كرد پيامبر صلى الله عليه وسلم دعوت بردگان را مى‏پذيرفت.
همين راوى، اين سخن را با اسناد خود از جابر بن عبد الله هم نقل مى‏كند.
ابو غسان مالك بن اسماعيل نهدى از اسرائيل، از مسلم بن كيسان، از انس نقل مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم بر خر سوار مى‏شد و كسى را هم پشت سر خويش سوار مى‏كرد و دعوت بردگان را مى‏پذيرفت.
ابو بكر بن عبد الله بن ابو اويس مدنى از سليمان بن بلال، از ابن عجلان، از حمزة بن عبد الله بن عتبة نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم داراى خصال پسنديده‏يى بود كه آن خصال در پادشاهان و ستمگران نمى‏تواند باشد، هر كس اگر چه برده‏يى سرخ يا سياه پوست بود، او را دعوت مى‏كرد دعوتش را مى‏پذيرفت، چه بسا اگر خرمايى را مى‏ديد كه روى زمين افتاده است برمى‏داشت و به دهان مى‏گذاشت، البته در اين مورد گاه مى‏ترسيد كه مبادا از خرماهاى صدقه باشد، و بر خر برهنه بدون پالان سوار مى‏شد.
محمد بن ربيعة كلابى از مسلم خدمتگزار شعبى، از شعبى نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم دعوت بردگان را مى‏پذيرفت.
ابو غسان مالك بن اسماعيل از حسن بن صالح، از مسلم، از انس بن مالك نقل‏ مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم دعوت بردگان را مى‏پذيرفت.
هاشم بن قاسم از شعبه، از مسلم اعور نقل مى‏كند كه از انس بن مالك شنيدم كه مى‏گفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم از بيماران عيادت مى‏فرمود و در تشييع جنازه‏ها حاضر مى‏شد، بر خر سوار مى‏شد، و دعوت بردگان را مى‏پذيرفت و من روز خيبر آن حضرت را سوار خرى ديدم كه افسارش از ليف خرما بود.
عمر بن حبيب عدوّى از شعبة بن حجّاج، از حبيب بن ابو ثابت، از انس بن مالك نقل مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم روى زمين مى‏نشست و روى زمين غذا مى‏خورد و دعوت بردگان را مى‏پذيرفت، و مى‏فرمود اگر مرا براى استخوان شانه و سردستى دعوت كنند مى‏پذيرم و اگر پاچه بزى به من هديه دهند قبول مى‏كنم، و بز و ميش خود را شخصا مى‏دوشيد.
محمد بن مقاتل خراسانى از عبد الله بن مبارك، از معمر، از يحيى بن ابو كثير نقل مى‏كرد پيامبر صلى الله عليه وسلم مى‏فرمود من همان طور غذا مى‏خورم كه برده غذا مى‏خورد و همان طور مى‏نشينم كه برده مى‏نشيند كه من بنده‏يى از بندگان خدايم. گويد، پيامبر صلى الله عليه وسلم روى دو پاى خود مى‏نشست- ظاهرا منظور دو زانو نشستن است.
عفان بن مسلم از حمّاد بن سلمة، از ثابت، از انس بن مالك نقل مى‏كند كه مى‏گفته است گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وسلم در مورد كيفيت اعمال رسول خدا صلى الله عليه وسلم در خانه از همسران آن حضرت سؤال كردند و پس از اطلاع برخى گفتند زن نخواهيم گرفت، برخى گفتند گوشت نخواهيم خورد و روزه نمى‏گشاييم، پيامبر صلى الله عليه وسلم نخست خداى را ستايش و نيايش كرد و سپس فرمود: چرا برخى از مردم چنين و چنان گفته‏اند، من نماز مى‏گزارم، مى‏خوابم، روزه مى‏گيرم و روزه مى‏گشايم و با زنان ازدواج مى‏كنم و هر كس از سنتهاى من رو برگرداند از من نيست.
سعيد بن منصور از ابو عوانة، از عطاء بن سائب، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل مى‏كرد بهترين اين امت آن كسى است كه از همه بيشتر زن داشته باشد.
محمد بن مقاتل خراسانى از عبد الله بن مبارك، از سفيان، از حسن بصرى نقل مى‏كند كه مى‏گفته است چون خداوند متعال محمد صلى الله عليه وسلم را به پيامبرى برانگيخت، فرمود: اين پيامبر و برگزيده من است به او انس بگيريد و راه و روش او را پيروى كنيد، او را دربانى نيست كه درها را ببندد و نه پرده‏دارى كه مانع ورود شود، براى او ديگ و ديگدان زده نمى‏شود، نه در چاشت و نه در شام، بر زمين مى‏نشيند و خوراك خود را روى زمين‏ مى‏خورد و لباس خشن مى‏پوشد و بر خر سوار مى‏شود و كسى را هم پشت سر خود سوار مى‏كند، انگشتانش را پس از خوردن غذا مى‏ليسد- به وسيله انگشتان خود غذا مى‏خورد-، همين راوى مى‏گويد، پيامبر صلى الله عليه وسلم مى‏فرمود: هر كس از سنت من روى گرداند از من نيست.
عفان بن مسلم از قيس بن ربيع، از سماك بن حرب نقل مى‏كند به جابر بن سمرة گفتم: آيا با رسول خدا صلى الله عليه وسلم همنشين بوده‏اى؟ گفت: آرى و پيامبر غالبا سكوت مى‏فرمود و يارانش گاهى شعر مى‏خواندند و امورى از دوره جاهلى را ياد مى‏كردند و مى‏خنديدند و رسول خدا صلى الله عليه وسلم لبخند مى‏زد.
سعيد بن سليمان هم از قول شريك، از سماك، از جابر بن سمرة نقل مى‏كرد كه مى‏گفت بيش از صد مرتبه با رسول خدا صلى الله عليه وسلم نشسته‏ام، اصحاب گاهى در مسجد شعر مى‏خواندند و امورى از دوره جاهلى را بيان مى‏كردند و گاهى رسول خدا صلى الله عليه وسلم لبخند مى‏زد.
محمد بن معاويه نيشابورى از ابن لهيعة، از عبيد الله بن مغيرة، از عبد الله بن حارث بن جزء زبيدى نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است من هيچ كس را نديده‏ام كه به اندازه پيامبر صلى الله عليه وسلم لبخند بر لب داشته باشد.
يزيد بن هارون از مسعر، از عبد الملك بن عمير، از ابن عمر نقل مى‏كرد كه مى‏گفته است هيچ كس را بخشنده‏تر و گرامى‏تر و شجاع‏تر و رخشنده‏تر از رسول خدا صلى الله عليه وسلم نديده‏ام.
عفان بن مسلم و سعيد بن منصور از قول حمّاد بن زيد، از ثابت بنانى، از انس بن مالك نقل مى‏كردند كه مى‏گفته است رسول خدا صلى الله عليه وسلم شجاع‏تر و زيباتر و بخشنده‏تر مردم بود. گويد، شبى مردم مدينه صدايى شنيدند و ترسيدند، پيامبر صلى الله عليه وسلم پيش از مردم به طرف صدا رفته بود و هنگامى كه مردم حركت كردند پيامبر صلى الله عليه وسلم كه برمى‏گشت آنان را ديد و فرمود: نترسيد. گويد، پيامبر صلى الله عليه وسلم سوار بر اسب برهنه ابو طلحة بود و شمشير بر دوش داشت و به مردم مى‏فرمود: نترسيد. و رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: اين اسب مانند دريا بود- كنايه از سرعت و خروش اسب است.
عفان بن مسلم از حمّاد بن سلمة، از حميد، از بكر بن عبد الله نقل مى‏كند پيامبر صلى الله عليه وسلم سوار بر اسبى شد و آن را به تاخت و تاز در آورد و فرمود: آن را همچون دريا ديديم.
*
متن عربی:
ذكر صفة أخلاق رسول الله، صلى الله عليه وسلم

أخبرنا إسماعيل بن إبراهيم الأسدي عن يونس عن الحسن قال: سئلت عائشة عن خلق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقالت: كان خلقه القرآن.
أخبرنا الفضل بن دكين، أخبرنا قيس بن سليمان العنبري، حدثني رجل، حدثني مسروق بن الأجدع أنه دخل على عائشة فقال لها: حدثيني بأخلاق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقالت: ألست رجلاً عربياً تقرأ القرآن؟ قال قلت: بلى، قالت: فإن القرآن خلقه.
أخبرنا عبد الوهاب بن عطاء، أخبرنا سعيد بن أبي عروبة عن قتادة عن زرارة بن أوفى عن سعد بن هشام قال: قلت لعائشة أنبئيني عن خلق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قالت: ألست تقرأ القرآن؟ قال قلت: بلى، قالت: فإن خلق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، القرآن، قال قتادة: وإن القرآن جاء بأحسن أخلاق الناس.
أخبرنا خالد بن خداش، أخبرنا حماد بن زيد عن المعلى بن زياد عن الحسن أن رهطاً من أصحاب النبي، صلى الله عليه وسلم، اجتمعوا فقالوا: لو أرسلنا إلى أمهات المؤمنين فسألناهن عما نحلوا، عليه يعني النبي، صلى الله عليه وسلم، من العمل لعلنا أن نقتدي به، فأرسلوا إلى هذه ثم هذه، فجاء الرسول بأمر واحد: إنكم تسألون عن خلق نبيكم، صلى الله عليه وسلم، وخلقه القرآن، ورسول الله، صلى الله عليه وسلم، يبيت يصلي وينام ويصوم ويفطر ويأتي أهله.
أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا عبد الوارث بن سعيد، أخبرنا أبو التياح عن أنس قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أحسن الناس خُلقاً.
أخبرنا يزيد بن هارون وإسحاق بن يوسف الأزرق قالا: أخبرنا زكريا عن أبي إسحاق عن أبي عبد الله الجدلي قال: سألت عائشة كيف كان خلق النبي، صلى الله عليه وسلم، في بيته؟ قالت: كان أحسن الناس خلقاً، لم يكن فاحشاً ولا متفحشاً ولا صخاباً في الأسواق، ولا يجزي بالسيئة مثلها، ولكن يعفو ويصفح.
أخبرنا عبد الله بن نمير ومحمد بن عبيد الطنافسي قالا: أخبرنا الأعمش عن شقيق عن مسروق قال قال عبد الله بن عمر: ولم يكن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فاحشاً ولا متفحشاً.
أخبرنا عبد الله بن يزيد المقرئ، أخبرنا الليث بن سعد، حدثني أبو عثمان الوليد بن أبي الوليد أن سليمان بن خارجة بن زيد بن ثابت حدثه عن خارجة بن زيد بن ثابت قال: دخل نفر على زيد بن ثابت فقالوا: حدثنا عن أخلاق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقال: ماذا أحدثكم؟ كنت جاره، فكان إذا نزل عليه الوحي أرسل إلي فكتبته له، وكان إذا ذكرنا الدنيا ذكرها معنا، وإذا ذكرنا الطعام ذكره معنا، أفكل هذا أحدثكم عنه؟
أخبرنا يعلى بن عبيد الطنافسي وعبد الله بن نمير الهمداني قالا: أخبرنا حارثة بن أبي الرجال عن عمرة عن عائشة أنها سئلت: كيف كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إذا خلا في بيته؟ قالت: كان ألين الناس وأكرم الناس، وكان رجلاً من رجالكم إلا أنه كان ضحاكاً بساماً.
أخبرنا وهب بن جرير بن حازم وعفان بن مسلم وعمرو بن الهيثم قالوا: أخبرنا شعبة عن الحكم عن إبراهيم عن الأسود قال: قلت لعائشة ما كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يصنع في بيته؟ قالت: كان في مهنة أهله، قال وهب بن جرير في حديثه: وإذا حضرت الصلاة خرج فصلى، وقال عفان في حديثه: وإذا حضرت الصلاة قام إلى الصلاة، قال شعبة:
وفي الصحيفة خرج إلى الصلاة، وحفظ شعبة قام إلى الصلاة.
أخبرنا مؤمل بن إسماعيل عن سفيان عن هشام بن عروة عن أبيه قال: قيل لعائشة ما كان النبي، صلى الله عليه وسلم، يصنع في بيته؟ قالت: ما يصنع أحدكم، يرقع ثوبه ويخصف نعله.
أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا مهدي بن ميمون، وأخبرنا عمرو ابن عاصم، أخبرنا همام بن يحيى كلاهما عن هشام بن عروة عن أبيه قال قلت لعائشة: ما كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يصنع في بيته؟ قالت: كان يخيط ثوبه ويخصف نعله ويعمل ما تعمل الرجال في بيوتهم.
أخبرنا هشام بن القاسم الكلابي، أخبرنا شعبة عن الحكم عن إبراهيم عن الأسود قال: سألت عائشة ما كان النبي، صلى الله عليه وسلم، يصنع في أهله؟ قالت: كان يكون في مهنة أهله، فإذا حضرت الصلاة خرج إلى الصلاة، وربما قالت: قام، تعني بالمهنة، في خدمة أهله.
أخبرنا أحمد بن الحجاج الخراساني، أخبرنا عبد الله بن المبارك قال: أخبرنا الحجاج بن الفرافصة عن عقيل عن ابن شهاب أن عائشة قالت: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يعمل عمل البيت وأكثر ما يعمل الخياطة.
أخبرنا عبد الله بن نمير الهمداني، أخبرنا هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة قالت: ما خير رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بين أمرين أحدهما أيسر من الآخر إلا اختار الذي هو الأيسر.
أخبرنا معن بن عيسى الأشجعي وموسى بن داود قالا: أخبرنا مالك ابن أنس عن بن شهاب عن عروة بن الزبير عن عائشة قالت: ما خير رسول الله، صلى الله عليه وسلم، في أمرين إلا أخذ أيسرهما ما لم يكن إثماً، فإن كان إثماً كان أبعد الناس منه، وما انتقم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لنفسه إلا أن تنتهك حرمة الله فينتقم لله.
أخبرنا محمد بن مصعب القرقساني، أخبرنا الأوزاعي عن الزهري عن عروة عن عائشة، رضي الله تعالى عنها: قالت: ما خير رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بين أمرين إلا اختار ايسرهما.
أخبرنا عفان بن مسلم وسعيد بن سليمان قالا: أخبرنا حماد بن زبد، أخبرنا معمر بن راشد ونعمان، قال عفان أو أحدهما، عن الزهري عن عروة عن عائشة، رضي الله تعالى عنها، قالت ما لعن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، مسلماً من لعنة تذكر، ولا انتقم لنفسه شيئاً يؤتى إليه إلا أن تنتهك حرمات الله، ولاضرب بيده شيئاً قط إلا أن يضرب بها في سبيل الله، ولا سئل شيئاً قط فمنعه إلا أن يسأل مأثماً، فإنه كان ابعد الناس منه، ولا خير بين أمرين قط إلا اختار ايسرهما، وقالت: كان إذا كان حديث عهد بجبريل يدارسه كان أجود بالخير من الريح المرسلة.
أخبرنا وكيع بن الجراح عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة، رضي الله عنها، قالت: ما ضرب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، خادماً له ولا امرأة ولا ضرب بيده شيئاً قط إلا أن يجاهد في سبيل الله.
أخبرنا محمد بن حميد العبدي عن معمر عن الزهري عن عروة عن عائشة، رضي الله عنها، قالت: ما ضرب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، خادماً قط ولا امرأة ولاضرب بيده شيئاً قط إلا أن يجاهد في سبيل الله، ولاخير بين أمرين إلا كان أحبهما إليه أيسرهما حتى يكون إثماً، فإذا كان إثماً كان ابعد الناس من الإثم، ولا انتقم لنفسه في شيء يؤتى إليه حتى تنتهك حرمات الله فيكون هو ينتقم له.
أخبرنا أبو بكر بن عبد الله بن أبي أويس المدني عن سليمان بن بلال عن ابن أبي عتيق عن موسى بن عقبة عن ابن شهاب عن عروة عن عائشة، رضي الله عنها، عن النبي، صلى الله عليه وسلم، مثله.
أخبرنا يعقوب بن إبراهيم بن سعد الزهري عن أبيه عن صالح بن
كيسان عن ابن شهاب، أخبرني علي بن الحسين أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لم يضرب امرأة ولا خادماً ولا ضرب بيده شيئاً قط إلا أن يجاهد في سبيل الله.
أخبرنا سليمان أبو داود الطيالسي وهاشم بن القاسم قالا: حدثنا شعبة عن قتادة قال: سمعت عبد الله بن أبي عتبة يحدث عن أبي سعيد الخدري قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أشد حياءً من العذراء في خدرها، وكان إذا كره الشيء عرفناه في وجهه.
أخبرنا الفضل بن دكين وموسى بن داود وهشام بن سعيد البزاز قالوا: أخبرنا محمد بن محمد بن مسلم الطائفي عن ابن أبي نجيح قال موسى عن عبد الله بن عبيد بن عمير وقال هشام عن عبيد بن عمير قال: بلغني أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، ما أتي في غير حد إلا عفا عنه.
أخبرنا الفضل بن دكين عن ابن عتبة، وأخبرنا محمد بن عبد الله الأسدي ومحمد بن كثير العبدي عن سفيان الثوري، وأخبرنا خالد بن مخلد البجلي عن منكدر بن محمد، وأخبرنا أحمد الأزرقي المكي، أخبرنا مسلم بن خالد، يعني الزنجي، حدثني زياد بن سعد، كلهم عن محمد بن المنكدر، قال: شهدت جابر بن عبد الله قال: ما سئل النبي، صلى الله عليه وسلم، شيئاً قط فقال لا.
أخبرنا الفضل بن دكين، أخبرنا أبو العلاء الخفاف وخالد بن طهمان عن المنهال بن عمرو عن محمد بن الحنفية قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لا يكاد يقول لشيء لا، فإذا هو سئل فأراد أن يفعل قال نعم، وإذا لم يرد أن يفعل سكت، فكان قد عرف ذلك منه.
أخبرنا سليمان بن داود الهاشمي وموسى بن داود الضبي قالا: أخبرنا إبراهيم بن سعد الزهري عن بن شهاب عن عبيد الله بن عبد الله بن عتبة عن ابن عباس أنه قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أجود الناس
بالخير، وكان أجود ما يكون في رمضان حين يلقاه جبريل، فكان جبريل يلقاه كل ليلة في رمضان حتى ينسلخ يعرض عليه رسول الله، صلى الله عليه وسلم، القرآن، فإذا لقيه جبريل كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أجود بالخير من الريح المرسلة.
أخبرنا أبو عامر العقدي عبد الملك بن عمرو البصري وموسى بن داود قالا: أخبرنا فليح بن سليمان عن هلال، وهو هلال بن أبي ميمونة وابن أبي هلال بن علي، عن أنس بن مالك قال: لم يكن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، سباباً ولا فحاشاً ولا لعاناً كان يقول لأحدنا عند المعاتبة: ما له ترب جبينه؟
أخبرنا محمد بن عبد الله الأسدي، أخبرنا كثير بن زيد عن زياد بن أبي زياد مولى عياش بن أبي ربيعة عن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قال: كانت خصلتان لا يكلهما إلى أحد: الوضوء من الليل حين يقوم، والسائل يقوم حتى يعطيه.
أخبرنا عتاب بن زياد الخراساني قال: أخبرنا ابن المبارك قال: أخبرنا الحسن بن صالح عن منصور عن إبراهيم قال: حدثت أن النبي، صلى الله عليه وسلم، لم ير خارجاً من الغائط قط إلا توضأ.
أخبرنا سعيد بن منصور، أخبرنا عبد العزيز بن محمد، أخبرنا عبيد الله بن عمر عن محمد بن إبراهيم عن زينب بنت جحش، رضي الله عنها، قالت: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يعجبه أن يتوضأ من مخضب لي صفرٍ.
أخبرنا الحسن بن سوار أبو العلاء الخراساني، أخبرنا ليث بن سعد أن معاوية بن صالح حدثه أن أبا حمزة حدثه أن عائشة، رضي الله عنها، قالت: ما خير رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بين أمرين إلا أختار ايسرهما، وما أنتقم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لنفسه من أحد قط إلا أن يؤذى في الله فينتقم، ولا رأيت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يكل صدقته إلى غير نفسه حتى يكون هو الذي يضعها في يد السائل، ولا رأيت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وكل وضوءه إلى غير نفسه حتى يكون هو الذي يهيء وضوءه لنفسه حتى يقوم من الليل.
أخبرنا عبيد الله بن موسى قال: أخبرنا إسرائيل عن منصور عن إبراهيم قال: كان النبي، صلى الله عليه وسلم، يركب الحمار، ويجيب دعوة المملوك.
أخبرنا بكر بن عبد الرحمن قاضي أهل الكوفة، حدثني عيسى بن المختار عن محمد بن عبد الرحمن بن أبي ليلى عن مسلم أبي عبد الله عن أنس بن مالك عن النبي، صلى الله عليه وسلم، أنه كان يجيب دعوة العبد.
أخبرنا بكر بن عبد الرحمن، حدثني عيسى بن المختار عن محمد ابن عبد الرحمن بن أبي ليلة عن أبي الزبير عن جابر بن عبد الله عن النبي، صلى الله عليه وسلم، أنه كان يجيب دعوة العبد.
أخبرنا مالك بن إسماعيل أبو غسان النهدي قال: أخبرنا إسرائيل عن مسلم بن كيسان عن أنس قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يركب الحمار، ويردف بعده، ويجيب دعوة المملوك.
أخبرنا أبو بكر بن عبد الله بن أبي أويس المدني عن سليمان بن بلال عن ابن عجلان عن حمزة بن عبد الله بن عتبة قال: كانت في النبي، صلى الله عليه وسلم، خصال ليست في الجبارين، كان لا يدعوه أحمر ولا أسود من الناس إلا أجابه، وكان ربما وجد تمرة ملقاة فيأخذها فيهوي بها إلى فيه وانه ليخشى أن تكون من الصدقة، وكان يركب الحمار عرياً ليس عليه شيء.
أخبرنا محمد بن ربيعة الكلابي عن مسلم مولى الشعبي عن الشعبي أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، ركب حماراً عُرياً.
أخبرنا يعقوب بن إسحاق الحضرمي، أخبرنا عيسى بن يونس بن أبي إسحاق السبعي، أخبرنا الأحوص بن حكم عن راشد بن سعد المقرئي أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أجاب دعوة عبد.
أخبرنا مالك بن إسماعيل أبو غسان عن الحسن بن صالح عن مسلم عن أنس بن مالك عن النبي، صلى الله عليه وسلم، أنه كان يجيب دعوة المملوك.
أخبرنا هاشم بن القاسم، أخبرنا شعبة عن مسلم الأعور قال: سمعت أنس بن مالك يحدث عن النبي، صلى الله عليه وسلم، أنه كان يعود المريض، ويشهد الجنازة، ويركب الحمار، ويأتي دعوة المملوك، ولقد رأيته يوم خيبر على حمار خطامه ليف.
أخبرنا عمر بن حبيب العدوي، أخبرنا شعبة بن الحجاج عن حبيب ابن أبي ثابت عن أنس بن مالك قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يقعد على الأرض، ويأكل على الأرض، ويجيب دعوة المملوك ويقول: لو دعيت إلى ذراعٍ لأجبت ولو أهدي إلي كراع لقبلت. وكان يعقل شاته.
أخبرنا محمد بن المقاتل الخراساني قال: أخبرنا عبد الله بن المبارك قال: أخبرنا معمر عن يحيى بن أبي كثير أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قال: آكل كما يأكل العبد وأجلس كما يجلس العبد فإنما أنا عبد. وكان النبي، صلى الله عليه وسلم، يجلس محتفزاً.
أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا حماد بن سلمة عن ثابت عن أنس بن مالك أن نفراً من أصحاب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، سألوا أزواج النبي، صلى الله عليه وسلم، عن عمله في السر فأخبروهم، فقال بعضهم: لا أتزوج النساء، وقال بعضهم: لا آكل اللحم، وقال بعضهم: لا أنام على فراش، وقال بعضهم: أصوم ولا أفطر، فحمد الله النبي، صلى الله
عليه وسلم، وأثنى عليه ثم قال: ما بال أقوام قالوا كذا وكذا؟ لكني أصلي وأنام وأصوم وأفطر وأتزوج النساء فمن رغب عن سنتي فليس مني.
أخبرنا سعيد بن منصور، أخبرنا أبو عوانة عن عطاء بن السائب عن سعيد بن جبير قال: قال لي ابن عباس: إن خير هذه الأمة كان أكثرها نساء.
أخبرنا محمد بن مقاتل الخراساني، أخبرنا عبد الله بن المبارك قال: أخبرنا سفيان أن الحسن قال: لما بعث الله محمداً، صلى الله عليه وسلم، قال: هذا نبيي هذا خياري ائنسوا به وخذوا في سنته وسبيله، لم يكن تغلق دونه الأبواب، ولا تقوم دونه الحجة، ولا يغدى عليه بالجفان، ولا يراح عليه بها، ويجلس بالأرض، ويأكل طعامه بالأرض، ويلبس الغليظ، ويركب الحمار، ويردف بعده، ويلعق أصابعه، وكان يقول: من يرغب عن سنتي فليس مني.
أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا قيس بن الربيع، أخبرنا سماك بن حرب قال قلت لجابر بن سمرة: أكنت تجالس رسول الله، صلى الله عليه وسلم؟ قال: نعم، فكان طويل الصمت وكان أصحابه يتناشدون الأشعار ويذكرون أشياء من أمر الجاهلية فيضحكون ويبتسم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إذا ضحكوا.
أخبرنا سعيد بن سليمان، أخبرنا شريك عن سماك عن جابر بن سمرة قال: جالست رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أكثر من مائة مرة فكان أصحابه يتناشدون الأشعار في المسجد وأشياء من أمر الجاهلية فربما تبسم رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
أخبرنا محمد بن معاوية النيسابوري، أخبرنا ابن لهيعة عن عبيد الله بن المغيرة، سمعت عبد الله بن الحارث بن جزءٍ الزبيدي يقول: ما رأيت أحداً أكثر تبسماً من رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
أخبرنا يزيد بن هارون قال: أخبرنا مسعر عن عبد الملك بن عمير عن ابن عمر قال: ما رأيت أحداً أجود ولا أنجد ولا أشجع ولا أوضأ من رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
أخبرنا عفان بن مسلم وسعيد بن منصور قالا: أخبرنا حماد بن زيد قال: سمعت ثابتاً البناني يحدث عن أنس بن مالك قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أشجع الناس وأحسن الناس وأجود الناس، قال: فزع أهل المدينة ليلة، فانطلق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قبل الصوت فتلقاهم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وقد سبقهم وهو يقول: لن تراعوا! وهو على فرس لأبي طلحة عريٍ في عنقه السيف، قال: فجعل يقول للناس: لن تراعوا! وقال: وجدناه بحراً أو أنه لبحر، يعني الفرس.
أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا حماد بن سلمة قال: أخبرنا حميد عن بكر بن عبد الله أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، ركب فرساً فاستحضره، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وجدناه بحراً.

از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمر رضی الله عنه مي‌گويد: سه چيز موجب تخريب و انهدام دين است: ١ -‌لغزش عالمان‌. ٢- مجادله منافقان به استناد قرآن. ٣-‌پيشوايان و حاكمان گمراه. 

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10287
دیروز : 5614
بازدید کل: 8800446

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010