|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > ذکر منبر رسول الله صلی الله علیه و سلم
شماره مقاله : 10779 تعداد مشاهده : 384 تاریخ افزودن مقاله : 10/6/1390
|
خبر منبر رسول خدا صلى الله عليه وسلم واقدى از محمد بن عبد الرحمن بن ابى زناد، از عبد المجيد بن سهيل، از ابو سلمه، از ابو هريره و همچنين از ديگران نقل مىكرد پيامبر صلى الله عليه وسلم روزهاى جمعه كنار ستونى در مسجد ايستاده خطبه ايراد مىكرد، پس از مدتى فرمود: ايستادن براى من دشوار است. تميم دارى گفت: آيا براى شما منبرى به آن گونه كه در شام ديدهام بسازم؟ پيامبر صلى الله عليه وسلم در اين مورد با مسلمانان مشورت فرمود و آنان تصويب كردند. عباس بن عبد المطلب گفت: غلام من كه نامش كلاب است از همگان بهتر مىسازد. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: به او بگو بسازد. عباس او را به بيشهيى فرستاد و مقدارى چوب جنگلى قطع كرد و آورد و با آنها منبرى ساخت كه دو پله داشت و جايگاهى براى نشستن، و آن را آورد و در همين جا كه امروز منبر قرار دارد، قرار داد. پيامبر صلى الله عليه وسلم آمد و روى منبر ايستاد و فرمود: اين منبر من در كنار جويبارى از جويبارهاى بهشت قرار دارد و پايههايش در بهشت استوار است، و هم فرمود: منبر من كنار حوض من قرار خواهد داشت، و هم فرمود: ميان منبر و خانه من باغى از باغهاى بهشت است. و پيامبر صلى الله عليه وسلم مراسم سوگند خوردن در موارد حقوقى را كنار منبر معمول ساخت و مىفرمود: هر كس كنار منبرم سوگند دروغ گويد هر چند براى يك چوبه مسواك باشد جايگاه او در آتش خواهد بود. معمولا هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه وسلم بر منبر مىرفت، نخست سلام مىداد و چون مىنشست اذانگو اذان مىگفت و دو خطبه ايراد مىكرد و دو بار مىنشست و با انگشت خود اشاره مىكرد و مردم آمين مىگفتند. هنگام ايراد خطبه به عصايى كه از چوب شوحط بود تكيه مىداد و به هنگام خطبه مردم روبروى آن حضرت مىنشستند و سراپا گوش بودند و چشم به او مىدوختند، و چون آفتاب به سوى مغرب ميل مىكرد نماز جمعه را مىگزارد. بردى يمنى به طول شش ذراع و عرض سه ذراع و يك وجب داشت كه بر دوش مىانداخت و لنگى از بافتههاى عمان به طول چهار ذراع و يك وجب و در عرض دو ذراع و يك وجب داشت كه بر كمر مىبست و روزهاى جمعه و عيد فطر و قربان اين جامه را مىپوشيد و سپس آن را جمع مىكرد و كنارى مىگذاشت. ابو بكر بن عبد الله بن ابو اويس مدنى خواهرزاده مالك بن انس از سليمان بن بلال، از سعد بن سعيد بن قيس، از عباس بن سهل بن سعد ساعدى، از قول پدرش نقل مىكرد پيامبر صلى الله عليه وسلم روزهاى جمعه كنار ستونى كه داراى دو لبه بود مىايستاد و خطبه مىخواند، و خيال مىكنم آن ستون از چوب درخت كنار بود و نزديك محراب قرار داشت و رسول خدا به آن تكيه مىكرد، اصحاب پيامبر گفتند: مردم زياد شدهاند اگر مايل باشيد چيزى فراهم آوريم كه به هنگام ايراد خطبه بر آن بايستى تا مردم شما را ببينند. فرمود: هر طور مىخواهيد فراهم سازيد. سهل مىگويد: در مدينه فقط يك درودگر بود كه من همراه او به بيشه رفتيم و به اندازه لازم چوب جنگلى فراهم آورديم و منبر ساخته شد. گويد، چون پيامبر صلى الله عليه وسلم بر آن منبر رفت و ايستاد، آن ستون شروع به زارى كرد، پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: آيا از زارى اين ستون تعجب مىكنيد؟ مردم جمع شدند و از زارى آن ستون چندان رقت كردند كه گريستند و چون گريه ايشان زياد شد، پيامبر صلى الله عليه وسلم از منبر فرود آمد و به كنار ستون رسيد و دست بر آن نهاد كه آرام گرفت و دستور فرمود آن ستون را زير منبر دفن كنند يا در سقف مسجد به كار برند. يحيى بن محمد جارى از عبد المهيمن بن عباس بن سهل بن سعد ساعدى، از قول پدرش، از جدش نقل مىكرد كه مىگفته است از چوبهاى بيشه به اندازه منبرى كه داراى سه پله باشد بريدند و سهل هم از كسانى بوده است كه آن چوبها را حمل كرده و آورده و در جاى منبر نهاده است. يعقوب بن ابراهيم بن سعد زهرى از پدرش، از صالح بن كيسان، از ابن شهاب نقل مىكند كه او مىگفته است از قول جابر بن عبد الله برايش نقل كردهاند پيامبر صلى الله عليه وسلم كنار تنه تنه درخت خرمايى كه در مسجد نصب بود مىايستاد و ايراد خطبه مىفرمود تا آنكه تصميم گرفت كه براى خود منبرى تهيه فرمايد. با خردمندان مسلمانان مشورت فرمود و چون صلاح دانستند منبر فراهم شد. چون روز جمعه فرا رسيد، پيامبر صلى الله عليه وسلم آمد و بر منبر نشست، در اين هنگام آن تنه درخت چنان زارى كرد كه مردم ترسيدند و رسول صلى الله عليه وسلم بيامد و چون كنار آن رسيد، ايستاد و بر آن دست كشيد و آرام گرفت و پس از آن تا امروز بانگى از آن نشنيدهاند. عبد الله بن جعفر رقّى از عبيد الله بن عمرو، از ابن عقيل، از طفيل بن ابّى بن كعب، از پدرش نقل مىكند كه مىگفته است در آن هنگامى كه مسجد سقف نداشت، رسول خدا صلى الله عليه وسلم كنار تنه خرمايى نماز مىگزارد و به هنگام ايراد خطبه به آن تكيه مىداد. مردى از اصحاب گفت: اجازه مىفرمايى تا براى تو منبرى بسازم كه روز جمعه بر آن بايستى تا مردم تو را ببينند و خطبه را بهتر بشنوند؟ فرمود: آرى. او منبرى ساخت كه داراى سه پله بود و آن همان سه پلهيى است كه اكنون بالاى منبر قرار دارد. و چون منبر ساخته و در جاى خود گذاشته شد و پيامبر برخاست و سوى آن حركت فرمود، آن ستون چنان بانگى كرد كه شكافته شد، پيامبر صلى الله عليه وسلم از منبر فرود آمد و به آن ستون دست كشيد تا آرام گرفت و آن گاه به سوى منبر برگشت. و پيامبر صلى الله عليه وسلم چون نماز مىگزارد كنار آن ستون مىايستاد. چون مسجد را خراب كردند و وضع آن تغيير كرد، آن ستون را ابىّ بن كعب به خانه خود برد و آن جا موريانه آن را خورد و خاك شد. كثير بن هشام از حماد بن سلمه، از عمار بن ابو عمّار، از ابن عباس نقل مىكرد پيامبر صلى الله عليه وسلم كنار تنه درخت خرمايى خطبه ايراد مىفرمود و چون براى خود منبر فراهم فرمود و به سوى آن حركت كرد، آن ستون چندان زارى كرد كه پيامبر بيامد و آن را در آغوش گرفت و فرمود: اگر آن را در آغوش نمىگرفتم تا روز قيامت ناله مىكرد. عبد الله بن مسلمة بن قعنب حارثى از عبد العزيز بن ابى حازم، از قول پدرش نقل مىكرد كه مىگفته است شنيدم از سهل بن سعد در مورد منبر سؤال مىكردند كه از چه چوبى ساخته شده است؟ و او مىگفت: رسول خدا صلى الله عليه وسلم كسى را پيش فلان بانو فرستاد (سهل نام آن زن را مىگفت و من يعنى ابو حازم فراموش كردهام) و فرمود: به غلام درودگر خود بگو براى من چوبهايى را متصل به يك ديگر بسازد تا بالاى آن با مردم صحبت بدارم. و او اين سه پله را از چوبهاى جنگلى ساخت، و پيامبر صلى الله عليه وسلم دستور داد همين جا آن را نهادند. سهل گويد: نخستين روزى كه پيامبر صلى الله عليه وسلم بر آن منبر نشست حاضر بودم، نخست تكبيرة الاحرام فرمود و مردم پشت سرش تكبير گفتند، آن گاه همچنان بر فراز منبر ركوع كرد و سر برداشت و پايين آمد و كنار منبر سجده فرمود و دو مرتبه بالاى منبر رفت و مثل ركعت اول عمل كرد و چون نماز تمام شد روى به مردم كرد و فرمود: اين را ساختم كه مرا درست در مقابل خود ببينيد و چگونگى نمازگزاردن مرا فرا گيريد. ابو بكر بن عبد الله بن ابو اويس از سليمان بن بلال، از يحيى بن سعيد، از حفص بن عبيد الله بن انس بن مالك انصارى نقل مىكرد كه از جابر بن عبد الله شنيده است مسجد مدينه در زمان رسول خدا با تنههاى درخت خرما پوشيده شده بود و چون پيامبر صلى الله عليه وسلم خطبه مىخواند، به يكى از آن ستونها كه پايه سقف بود، تكيه مىكرد و چون منبر براى پيامبر ساختند و پيامبر به منبر رفت از آن ستون بانگى چون بانگ شتران شنيدم و پيامبر صلى الله عليه وسلم آمد و دست بر آن نهاد تا آرام گرفت. همين ابو بكر بن عبد الله از سليمان بن بلال، از محمد بن عمرو بن علقمة، از ابو سلمه، از ابو هريره نقل مىكرد پيامبر مىفرمود: اين منبر من كنار درى از درهاى بهشت قرار دارد. عبد الله بن مسلمة بن قعنب از عبد العزيز بن ابى حازم، از پدرش، از سهل بن سعد نقل مىكند ما مىگفتيم منبر پيامبر صلى الله عليه وسلم كنار ترعهيى از ترعههاى بهشت است. گويد، سهل به حاضران گفت: مىدانيد ترعه يعنى چه؟ گفتند: آرى يعنى در. و سهل مىگفت: صحيح است. محمد بن عبيد طنافسى از عبيد الله بن عمر، از حبيب بن عبد الرحمن، از حفص بن عاصم، از ابو هريره نقل مىكرد پيامبر صلى الله عليه وسلم مىفرمود: ميان خانه و منبر من باغى از باغهاى بهشت است و منبر من كنار حوض من قرار خواهد داشت. قبيصة بن عقبة از عمار دهنى، از ابو سلمه، از ام سلمه نقل مىكند كه مىگفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: پايههاى منبر من در بهشت استوار است. انس بن عياض ليثى از هاشم بن هاشم بن عتبة بن ابى وقاص زهرى، از عبد الله بن نسطاس نقل مىكرد كه مىگفت از جابر بن عبد الله شنيدم پيامبر فرموده است: هر كس كنار منبر من سوگند دروغ بگويد، اگر چه در مورد چوب مسواكى باشد، جايگاهش در آتش خواهد بود. ضحاك بن مخلد از حسن بن يزيد كه پدر يونس ضمرى معروف است، از ابو سلمه نقل مىكند كه مىگفته است از ابو هريره شنيدم پيامبر صلى الله عليه وسلم مىفرموده است: هيچ كس كنار اين منبر يا كنار منبر من سوگند دروغ نمىخورد هر چند در مورد چوب مسواك باشد، مگر اينكه جهنم براى او واجب مىشود. معن بن عيسى از مالك بن انس، از عبد الله بن ابو بكر، از عباد بن تميم، از عبد الله بن زيد مازنى نقل مىكند پيامبر صلى الله عليه وسلم فرموده است: ميان خانه و منبر من باغى از باغهاى بهشت است. محمد بن اسماعيل بن ابو فديك از ابن ابو ذئب، از حمزة بن ابو جعفر، از ابراهيم بن عبد الرحمن بن عبد القارى نقل مىكند كه مىگفته است ديدم ابن عمر دست خود را بر آن جاى منبر كه رسول خدا مىنشست گذارد و سپس آن را به چهره خود كشيد. عبد الله بن مسلمة بن قعنب حارثى و خالد بن مخلد بجلى هر دو از ابو مودود عبد العزيز وابسته هذيل، از يزيد بن عبد الله بن قسيط نقل مىكردند كه مىگفته است گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وسلم را ديدم كه چون مسجد خلوت مىشد، دستگيره منبر را كه به طرف مرقد مطهر قرار دارد در دست مىگرفتند و دعا مىكردند. محمد بن سعد مىگويد، عبد الله بن مسلمه گفته است دستگيره تراش داده شده ولى خالد گفته است دستگيره- بدون ذكر آن صفت. * متن عربی: ذكر منبر رسول الله، صلى الله عليه وسلم أخبرنا محمد بن عمر، أخبرنا محمد بن عبد الرحمن بن أبي الزناد عن عبد المجيد بن سهيل عن أبي سلمة عن أبي هريرة قال: وحدثني غير محمد ابن عبد الرحمن أيضاً ببعض ذلك قالوا: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يوم الجمعة يخطب إلى جذع في المسجد قائماً فقال: إن القيام قد شق علي، فقال له تميم الداري: ألا أعمل لك منبراً كما رأيت يصنع بالشام؟ فشاور رسول الله، صلى الله عليه وسلم، المسلمين في ذلك فرأوا أن يتخذه، فقال العباس بن عبد المطلب: إن لي غلاماً يقال له كلاب أعمل الناس، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: مره أن يعمله، فأرسله إلى أثلةٍ بالغابة فقطعها، ثم عمل منها درجتين ومقعداً، ثم جاء به فوضعه في موضعه اليوم، فجاءه رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقام عليه وقال: منبري هذا على ترعةٍ من ترع الجنة وقوائم منبري رواتب في الجنة، وقال: منبري على حوضي، وقال: ما بين منبري وبيتي روضة من رياض الجنة، وسن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، الأيمان على الحقوق عند منبره وقال: من حلف على منبري كاذباً ولو على سواك أراكٍ فليتبوأ مقعده من النار، وكان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إذا صعد على المنبر سلم، فإذا جلس أذن المؤذن، وكان يخطب خطبتين ويجلس جلستين، وكان يشير بإصبعه ويؤمن الناس، وكان يتوكأ على عصاً يخطب عليها يوم الجمعة وكانت من شوحط، وكان إذا خطب استقبله الناس بوجوههم وأصغوا بأسماعهم ورمقوه بأبصارهم، وكان يصلي الجمعة حين تميل الشمس، وكان له برد يمني طوله ست أذرع في ثلاث أذرع وشبر، وإزار من نسج عمان طوله أربع أذرع وشبر في ذراعين وشبر، فكان يلبسهما في الجمعة ويوم العيد ثم يطويان. أخبرنا أبو بكر بن عبد الله بن أبي أويس المدني ابن أخت مالك بن أنس قال: حدثني سليمان بن بلال عن سعد بن سعيد بن قيس عن عباس ابن سهل بن سعد الساعدي عن أبيه أن النبي، صلى الله عليه وسلم، كان يقوم الجمعة إذا خطب إلى خشبة ذات فرضتين، قال: اراها من دومٍ وكانت في مصلاه فكان يتكيء إليها، فقال له أصحابه: يا رسول الله، إن الناس قد كثروا فلو اتخذت شيئاً تقوم عليه إذا خطبت يراك الناس؟ فقال: ما شئتم، قال سهل: ولم يكن بالمدينة إلا نجار واحد فذهبت أنا وذاك النجار إلى الخافقين فقطعنا هذا المنبر من أثلة، قال: فقام عليه النبي، صلى الله عليه وسلم، فحنت الخشبة، فقال النبي، صلى الله عليه وسلم: ألا تعجبون لحنين هذه الخشبة؟ فأقبل الناس وفرقوا من حنينها حتى كثر بكاؤهم، فنزل النبي، صلى الله عليه وسلم، حتى أتاها فوضع يده عليها فسكنت، فأمر النبي، صلى الله عليه وسلم، بها فدفنت تحت منبره أو جعلت في السقف. قال: أخبرنا يحيى بن محمد الجاري عن عبد المهيمن بن عباس بن سهل ابن سعد الساعدي عن أبيه عن جده قال: قطع للنبي، صلى الله عليه وسلم، ثلاث درجات من طرفاء الغابة، وإن سهلاً حمل خشبة منهن حتى وضعها في موضع المنبر. أخبرنا يعقوب بن إبراهيم بن سعد الزهري عن أبيه عن صالح بن كيسان عن ابن شهاب قال: حدثني من سمع جابر بن عبد الله يقول: إن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، كان يقوم إلى جذع نخلة منصوب في المسجد حتى إذا بدا له أن يتخذ المنبر شاور ذوي الرأي من المسلمين فرأوا أن يتخذه، فاتخذه رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فلما كان يوم الجمعة أقبل رسول الله، صلى الله عليه وسلم، حتى جلس على المنبر، فلما فقده الجذع حن حنيناً أفزع الناس، فقام رسول الله، صلى الله عليه وسلم، من مجلسه حتى انتهى إليه فقام إليه ومسه فهدأ، ثم لم يسمع له حنين بعد ذلك اليوم. أخبرنا عبد الله بن جعفر الرفي قال: حدثني عبيد الله بن عمرو عن ابن عقيل عن الطفيل بن أبي بن كعب عن أبيه قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يصلي إلى جذع إذ كان المسجد عريشاً، فكان يخطب إلى ذلك الجذع، فقال رجل من أصحابه: يا رسول الله هل لك أن أعمل لك منبراً تقوم عليه يوم الجمعة حتى يراك الناس وتسمعهم خطبتك؟ قال: نعم، فصنع له ثلاث درجات هن اللاتي على المنبر أعلى المنبر، فلما صنع المنبر ووضع في موضعه وأراد رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أن يقوم على المنبر فمر إليه، فخار الجذع حتى تصدع وانشق، فنزل رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فمسحه بيده حتى سكن ثم رجع إلى المنبر، وكان إذا صلى صلى إلى ذلك الجذع، فلما هدم المسجد وغير أخذ ذلك الجذع أبي بن كعب فكان عنده في داره حتى بلي وأكلته الأرضة وعاد رفاتاً. أخبرنا كثير بن هشام، أخبرنا حماد بن سلمة، أخبرنا عمار بن أبي عمار عن ابن عباس أن النبي، صلى الله عليه وسلم، كان يخطب إلى جذع، فلما اتخذ المنبر فتحول إليه حن الجذع حتى أتاه فاحتضنه، فقال: لو لم أحتضنه لحن إلى يوم القيامة. أخبرنا عبد الله بن مسلمة بن قعنب الحارثي، أخبرنا عبد العزيز ابن أبي حازم عن أبيه أنه سمع سهل بن سعد يسأل عن المنبر من أي عود هو، فقال: أرسل رسول الله، صلى الله عليه وسلم إلى فلانة، امرأة سماها، فقال: مري غلامك النجار يعمل لي أعواداً أكلم الناس عليها، فعمل هذه الثلاث الدرجات من طرفاء الغابة، فأمر رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فوضعت هذا الموضع، قال سهل: فرأيت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أول يوم جلس عليه كبر فكبر الناس خلفه، ثم ركع وهو على المنبر، ثم رفع فنزل القهقهرى فسجد في أصل المنبر، ثم عاد حتى فرغ من صلاته، فصنع فيها كما صنع في الركعة الأولى، فلما فرغ أقبل على الناس فقال: أيها الناس إنما صنعت هذا لتأتموا بي ولتعلموا صلاتي. أخبرنا أبو بكر بن عبد الله بن أبي أويس قال: حدثني سليمان بن بلال عن يحيى بن سعيد قال: أخبرني حفص بن عبيد الله بن أنس بن مالك الأنصاري أنه سمع جابر بن عبد الله يقول: كان المسجد في زمان النبي، صلى الله عليه وسلم، مسقوفاً على جذوع من نخل، فكان النبي، صلى الله عليه وسلم، إذا خطب يقوم إلى جذع منها، فلما صنع له المنبر فكان عليه، قال: فسمعنا لذلك الجذع صوتاً كصوت العشار حتى جاءه النبي، صلى الله عليه وسلم، فوضع يده عليه فسكن. أخبرنا أبو بكر بن عبد الله بن أبي أويس عن سليمان بن بلال عن محمد ابن عمرو بن علقمة عن أبي سلمة عن أبي هريرة أن النبي، صلى الله عليه وسلم، قال: منبري هذا على ترعة من ترع الجنة، قال: والترعة الباب. أخبرنا عبد الله بن مسلمة بن قعنب، أخبرنا عبد العزيز بن أبي حازم عن أبيه عن سهل بن سعد قال: كنا نقول إن المنبر على ترعة من ترع الجنة، قال سهل: أتدرون ما الترعة؟ قالوا: نعم، الباب، قال: نعم هو الباب. أخبرنا محمد بن عبيد الطنافسي عن عبيد الله بن عمر عن خبيب ابن عبد الرحمن عن حفص بن عاصم عن أبي هريرة قال: قال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: ما بين بيتي ومنبري روضة من رياض الجنة ومنبري على حوضي. أخبرنا قبيصة بن عقبة، أخبرنا سفيان عن عمار الدهني عن أبي سلمة عن أم سلمة قالت: قال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: قوائم منبري رواتب في الجنة. أخبرنا أنس بن عياض الليثي، أخبرنا هاشم بن هاشم بن عتبة بن أبي وقاص الزهري عن عبد الله بن نسطاس قال: سمعت جابر بن عبد الله يقول: قال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: لا يحلف رجل على يمينٍ آثمةٍ عند هذا المنبر إلا تبوأ مقعده من النار ولو على سواكٍ أخضر. أخبرنا الضحاك بن مخلد عن الحسن بن يزيد أبي يونس الضمري قال: سمعت أبا سلمة قال: سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: لا يحلف أحد عند هذا المنبر، أو عند منبري، على يمينٍ آثمةٍ ولو على سواكٍ رطبٍ إلا وجبت له النار. أخبرنا معن بن عيسى، أخبرنا مالك بن أنس عن عبد الله بن أبي بكر عن عباد بن تميم عن عبد الله بن زيد المازني أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قال: ما بين بيتي ومنبري روضة من رياض الجنة. أخبرنا محمد بن إسماعيل بن أبي فديك قال: أخبرني بن أبي ذئب عن حمزة بن أبي جعفر عن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عبد القارىء أنه نظر إلى ابن عمر وضع يده على مقعد النبي، صلى الله عليه وسلم، من المنبر ثم وضعها على وجهه. أخبرنا عبد الله بن مسلمة بن قعنب الحارثي وخالد بن مخلد البجلي قالا: أخبرنا أبو مودود عبد العزيز، مولى لهذيل، عن يزيد بن عبد الله بن قسيط قال: رأيت ناساً من أصحاب النبي، صلى الله عليه وسلم، إذا خلا المسجد أخذوا برمانة المنبر الصلعاء التي تلي القبر بميامنهم ثم استقبلوا القبلة يدعون. قال أبو عبد الله محمد بن سعد: ذكر عبد الله بن مسلمة الصلعاء ولم يذكرها خالد بن مخلد.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|