|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > دعوت از اوس و خزرج
شماره مقاله : 10768 تعداد مشاهده : 413 تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1390
|
خبر دعوت رسول خدا از اوس و خزرج محمد بن عمر واقدى از نافع بن كثير، از عبد الرحمن بن قاسم بن محمد، از پدرش، از عايشه و همچنين از اسحاق بن ابراهيم بن ابى منصور، از ابراهيم بن يحيى بن زيد بن ثابت، از ام سعد دختر سعد بن ربيع و نيز از داود بن عبد الرحمن بن عطار، از عبد الله بن عثمان بن خثيم از ابو الزبير، از جابر و از هشام بن سعد، از زيد بن اسلم، از پدرش، از عمر بن خطاب، همچنين اسامة بن زيد بن اسلم از نافع پدر محمد، از قول ابو هريره و همچنين عبيد بن يحيى از معاذ بن رفاعة بن رافع، از قول پدرش، از جدش، و محمد بن صالح از عاصم بن عمر بن قتاده، از محمود بن لبيد همگى نقل مىكردند رسول خدا صلى الله عليه وسلم در مدت اقامت در مكه، همه سال در موسم حج و مواقع ديگر قبايل عرب را به سوى خدا فرا مىخواند و در عكاظ و مجنّه و منى از مردم مىخواست او را در پناه خود بگيرند تا بتواند رسالت الهى خود را تبليغ كند و در عوض بهشت براى آنها باشد و نه تنها هيچ قبيلهيى نمىپذيرفت بلكه رسول خدا آزار مىديد و دشنام مىشنيد، تا اينكه خداوند متعال اراده فرمود دين خود و پيامبر خويش را يارى دهد و وعدهيى را كه به پيامبر داده است بر آورده فرمايد و آن حضرت را به سوى افراد اين دو قبيله انصار كشاند كه خداوند بر ايشان كرامت بخشيد. پيامبر صلى الله عليه وسلم پيش تنى چند از ايشان رسيد كه مشغول تراشيدن سر خود بودند، كنارشان نشست و براى آنها قرآن خواند و آنها دعوت خدا و رسول خدا را پذيرفتند و با سرعت ايمان آوردند و آن حضرت را تصديق كردند و پناه دادند و يارى كردند و مواسات نمودند، و به خدا قسم كه از همه مردم زبانآورتر و داراى شمشير برندهتر بودند. در مورد اينكه نخستين كسى كه از انصار مسلمان شده، چه كسى بوده است، اختلاف است، برخى شخص معينى را ذكر كردهاند و برخى دو نفر را گفتهاند و برخى هم گفتهاند شش نفر با هم مسلمان شدند و برخى هم گفتهاند هشت نفر با هم مسلمان شدند و ما همه اين موارد را نوشتهايم- مقصود، واقدى است كه در آثار خودش نوشته است. بعضى مىگويند، نخستين كسى كه از انصار مسلمان شد، اسعد بن زرارة و ذكوان بن قيس بودند كه به مكه آمدند و پيش عتبة بن ربيعه رفتند و او به آن دو گفت اين كسى كه مردم را دعوت مىكند و نماز مىگزارد ما را از همه كارها واداشته است. گويد، اسعد بن زرارة و ابو الهيثم بن تيّهان در مدينه سخن از يكتاپرستى مىگفتند، ذكوان بن عبد قيس پس از شنيدن سخن عتبه به اسعد بن زراره گفت: مواظب باش كه اين بايد همان دينى باشد كه تو دارى. و هر دو برخاستند و پيش پيامبر صلى الله عليه وسلم رفتند و رسول خدا اسلام را بر ايشان عرضه داشت و هر دو مسلمان شدند و به مدينه برگشتند. اسعد به ديدار ابو الهيثم رفت و به او خبر داد كه مسلمان شده است و گفتار رسول خدا و مبانى دعوت آن حضرت را براى او گفت، ابو الهيثم گفت: من همراه تو گواهى مىدهم كه او رسول خداست و مسلمان شد. و گفته مىشود كه رافع بن مالك زرقيّ و معاذ بن عفراء براى انجام عمره به مكه آمدند و موضوع دعوت رسول خدا به آنها گفته شد و آن دو پيش رسول آمدند و آن حضرت اسلام را بر ايشان عرضه داشت و مسلمان شدند و آن دو نفر نخستين كسانى از انصارند كه مسلمان شدند و به مدينه برگشتند و نخستين مسجد مدينه كه در آن قرآن خوانده شد، مسجد بنى زريق بود. و گفته شده است كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم از مكه بيرون آمد و در منى با هشت نفر از اهل مدينه برخورد كه از قبيله بنى نجار، معاذ بن عفراء و اسعد بن زراره و از بنى زريق رافع بن مالك و ذكوان بن قيس و از بنى سالم عبادة بن صامت و ابو عبد الرحمن يزيد بن ثعلبة و از بنى عبد الاشهل ابو الهيثم بن تيّهان كه اصلا از قبيله بلىّ و همپيمان ايشان بود و از بنى عمرو بن عوف عويم بن ساعدة بودند و پيامبر صلى الله عليه وسلم اسلام را بر ايشان عرضه فرمود و همگى مسلمان شدند. پيامبر صلى الله عليه وسلم به آنها فرمود: از من حمايت و پشتيبانى كنيد تا بتوانم رسالت پروردگارم را تبليغ كنم. گفتند: اى رسول خدا ما در راه خدا و رسول كوشش خواهيم كرد، ولى مىدانى كه ما در مدينه با يك ديگر دشمن و در حال ستيزيم، جنگ بعاث هم از جنگهايى است كه در آن يك ديگر را كشتهايم اگر ما در اين حال باشيم و شما بيايى امكان اينكه همگان در يارى شما هماهنگ باشيم نيست، اجازه فرماى تا ما پيش عشاير خود برگرديم شايد خداوند ميان ما را اصلاح كند و موعد ما و شما سال آينده در مراسم حج. و گفته شده است كه پيامبر صلى الله عليه وسلم در همان موسم حج شش نفر از انصار را ديد و كنار ايشان ايستاد و فرمود: آيا شما همپيمانان يهوديان هستيد؟ گفتند: آرى. آنان را به سوى خدا دعوت و اسلام را بر آنان عرضه فرمود، و قرآن بر ايشان تلاوت كرد و همگى مسلمان شدند. آن شش نفر عبارتند از اسعد بن زراره و عوف بن حارث بن عفراء از قبيله بنى نجار، رافع بن مالك از بنى زريق، قطبة بن عامر بن حديده از بنى سلمة، عقبة بن عامر بن نابئ از بنى حرام بن كعب و جابر بن عبد الله بن رئاب از بنى عبيد بن عدى بن سلمه. پيش از ايشان هيچ كس از انصار مسلمان نبوده است، واقدى مىگويد: اين صحيحترين مطلبى است كه ما شنيدهايم و در اين مورد اجماع است و اختلافى نيست. محمد بن عمر واقدى از قول زكرياء بن زيد، از پدرش نقل مىكند ابو الهيثم بن تيهان هم يكى از آن شش نفر بوده است و بعد در دنباله حديث قبلى مىگويد ايشان به مدينه آمدند و قوم خود را به اسلام دعوت كردند و هيچ خانهيى از خانههاى انصار باقى نماند مگر اينكه در آن خانه صحبت از رسول خدا صلى الله عليه وسلم بود. * متن عربی: ذكر دعاء رسول الله، صلى الله عليه وسلم، الأوس والخزرج أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثني نافع بن كثير عن عبد الرحمن ابن القاسم بن محمد عن أبيه عن عائشة قال: وحدثنا إسحاق بن إبراهيم ابن أبي منصور عن إبراهيم بن يحيى بن زيد بن ثابت عن أم سعد بنت سعد ابن ربيع قال: وحدثنا داود بن عبد الرحمن العطار عن عبد الله بن عثمان ابن خثيم عن أبي الزبير عن جابر قال: وحدثنا هشام بن سعد عن زيد بن أسلم عن أبيه عن عمر بن الخطاب قال: وحدثني أسامة بن زيد بن أسلم عن نافع أبي محمد قال: سمعت أبا هريرة قال: وحدثني محمد بن صالح عن عاصم بن عمر بن قتادة عن محمود بن لبيد، دخل حديث بعضهم في حديث بعض، قالوا: أقام رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بمكة ما أقام يدعو القبائل إلى الله ويعرض نفسه عليهم كل سنة بمجنة وعكاظ ومنى أن يؤووه حتى يبلغ رسالة ربه ولهم الجنة، فليست قبيلة من العرب تستجيب له ويؤذى ويشتم حتى أراد الله إظهار دينه ونصر نبيه وإنجاز ما وعده، فساقه إلى هذا الحي من الأنصار لما أراد الله به من الكرامة، فانتهى إلى نفر منهم وهم يحلقون رؤوسهم، فجلس إليهم فدعاهم إلى الله وقرأ عليهم القرآن، فاستجابوا لله ولرسوله فأسرعوا وآمنوا وصدقوا وآووا ونصروا وواسوا، وكانوا والله أطول الناس ألسنةً، وأحدهم سيوفاً، فاختلف علينا في أول من أسلم من الأنصار وأجاب فذكروا الرجل بعينه وذكروا الرجلين، وذكروا أنه لم يكن أحد أول من الستة، وذكروا أن أول من أسلم ثمانية نفر، وكتبنا كل ذلك، وذكروا أن أول من أسلم من الأنصار أسعد بن زرارة وذكوان بن عبد قيس، خرجا إلى مكة يتنافران إلى عتبة بن ربيعة فقال لهما: قد شغلنا هذا المصلي عن كل شيء، يزعم أنه رسول الله، قال: وكان أسعد بن زرارة وأبو الهيثم بن التيهان يتكلمان بالتوحيد بيثرب، فقال ذكوان بن عبد قيس لأسعد بن زرارة حين سمع كلام عتبة: دونك هذا دينك، فقاما إلى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فعرض عليهما الإسلام فأسلما ثم رجعا إلى المدينة، فلقي أسعد أبا الهيثم بن التيهان فأخبره بإسلامه وذكر له قول رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وما دعا إليه، فقال أبو الهيثم: فأنا أشهد معك أنه رسول الله، وأسلم. ويقال: إن رافع بن مالك الزرقي ومعاذ بن عفراء خرجا إلى مكة معتمرين فذكر لهما أمر رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فأتياه، فعرض عليهما الإسلام فأسلما، فكانا أول من أسلم، وقدما المدينة، فأول مسجد قرئ فيه القرآن بالمدينة مسجد بني زريق. ويقال: أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، خرج من مكة فمر على نفر من أهل يثرب نزول بمنًى ثمانية نفر، منهم: من بني النجار معاذ بن عفراء وأسعد بن زرارة، ومن بني زريق رافع بن مالك وذكوان ابن عبد قيس، ومن بني سالم عبادة بن الصامت وأبو عبد الرحمن يزيد بن ثعلبة، ومن بني عبد الأشهل أبو الهيثم بن التيهان حليف لهم من بلي، ومن بني عمرو بن عوف عويم بن ساعدة، فعرض عليهم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، الإسلام فأسلموا، وقال لهم رسول الله، صلى الله عليه وسلم: تمنعون لي ظهري حتى أبلغ رسالة ربي؟ فقالوا: يا رسول الله نحن مجتهدون لله ولرسوله، نحن، فاعلم، أعداء متباغضون، وإنما كانت وقعة بعاث، عام الأول، يوم من أيامنا اقتتلنا فيه فإن تقدم ونحن كذا لا يكون لنا عليك اجتماع، فدعنا حتى نرجع إلى عشائرنا لعل الله يصلح ذات بيننا، وموعدك الموسم العام المقبل. ويقال: خرج رسول الله، صلى الله عليه وسلم، في الموسم الذي لقي فيه الستة نفر من الأنصار، فوقف عليهم فقال: أحلفا يهودٍ؟ قالوا: نعم، فدعاهم إلى الله وعرض عليهم الإسلام وتلا عليهم القرآن فأسلموا، وهم: من بني النجار أسعد بن زرارة وعوف بن الحارث بن عفراء، ومن بني زريق، رافع بن مالك، ومن بني سلمة قطبة بن عامر بن حديدة، ومن بني حرام بن كعب عقبة بن عامر بن نابيء، ومن بني عبيد بن عدي بن سلمة جابر بن عبد الله بن رئاب، لم يكن قبلهم أحد، قال محمد بن عمر: هذا عندنا أثبت ما سمعنا فيهم وهو المجتمع عليه. أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثني زكريا بن زيد عن أبيه قال: هؤلاء الستة فيهم أبو الهيثم بن التيهان، ثم رجع الحديث إلى الأول. قالوا: ثم قدموا إلى المدينة فدعوا قومهم إلى الإسلام فأسلم من أسلم، ولم يبق دار من دور الأنصار إلا فيها ذكر من رسول الله، صلى الله عليه وسلم كثيراً.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|